eitaa logo
تاریخ و سیاست
2.5هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
23 ویدیو
11 فایل
دور هم تاریخ بخوانیم.... در این کانال ، مطالب تاریخی با تم سیاسی به ساده ترین زبان ممکن و با پیش مایه ی طنز خدمت شما ارائه میگردد. کپی برداری از مطالب ، کاملا آزاد می باشد. آی دی پژوهشگر مطالب؛ @arefaneh53 ادمین ارتباط؛ @Youzarsif_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یوسُفِ‌مِصری‌،میانِ‌روضہ‌یِ‌عَباس‌گُفت تازه‌فَهمیدَم‌بَرادَرداشتَـن‌اینگونہ‌اَست !! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
باسلام در ارتباط با تاریخ قرون وسطای متاخر که متصل به رنسانس شد ، لازمه که در چند زمینه بحث بشه. یکی اینکه چه عواملی باعث شد که نظام سیاسی و بعد هم نظام اقتصادی و اجتماعی اروپا عوض بشود که اینها را قبلا یه اشاره‌هایی بهش داشتیم. یکی دیگه اینکه این تغییرات شامل چه چیزهایی بود و مثلا وضعیت کلیسا چه تغییراتی کرد یا نظام اقتصادی چطور شد. دیگه اینکه رابطه بین شرق و غرب چی شد و این روابط بعد از جنگهای صلیبی چه نوساناتی داشت. خب حالا بازهم یه اشاره مفصل‌تر به این مسائل میکنیم. گفتیم که دوران قرون وسطای متأخر (سده‌های چهاردهم و پانزدهم) همراه با فجایع بزرگ و بحران‌های شدید برای اروپا بود به طوری که قحطی، طاعون و جنگ ،باعث کاهش جمعیت قارهٔ اروپا گردید و میان سال‌های ۱۳۴۷ و ۱۳۵۰، مرگ سیاه باعث کشته شدن یک سوم کل جمعیت قارهٔ اروپا در آن زمان شد. ستیزها، بدعت‌گذاری‌ها و جدایش غرب در کلیسای کاتولیک همزمان با مناقشات میان ایالتی، نزاع‌های مدنی و شورش دهقانان سراسر پادشاهی‌های گوناگون را درنوردیدند. جنگ صدساله خسارات فراوان برای فرانسه و انگلستان به بار آورد، اما همزمان باعث رشد ملی‌گرایی شد یعنی چه؟ یعنی اینکه باعث شد حاکمیت کلیسا بر فرانسه و انگلیس و خیلی کشورهای دیگه از بین بره و هر کشوری برای خودش یه کشور مستقلی بشه. امپراتوری عثمانی (سلطان محمد فاتح) بیزانس را فتح کرد و مسلمانان بر اروپای شرقی چیره شدند و دیگه ما چیزی به نام بیزانس نداشتیم و فقط چند تا کشور در حوزه بالکان موندند که دولت عثمانی بر خیلی از اونها هم دست اندازی کرد. اما در عوض مسلمونها همزمان با فتح بیزانس، اندلس را از دست دادند. این آندلس خیلی مهمه و خودش یه بحث جداست که بعد براتون میگم. با تضعیف کشاورزی، نظام فئودالیسم بشدت افول کرد و شوالیه‌ها قدرت خود را در برابر دولت مرکزی از دست دادند. طبقه جدیدی از شهرنشینان به‌خصوص در ایتالیا و فلاندر براومدند که به صنعت و تجارت اشتغال داشتند و پایه‌گذار رنسانس شدند. یعنی به زبان ساده ، زمین و زمینداری ارزش خودش را از دست داد و پول و سرمایه و صنعت ، ارزش پیدا کرد. به این مسئله ، افول فئودالیسم و ظهور کاپیتالیسم میگن و به این دوره ، دورهء گذار از فئودالیسم به کاپیتالیسم میگن. دولت‌شهرهای ایتالیایی یک شبکه تجاری وسیع در مدیترانه ایجاد کردند و بانکداری رونق یافت. صنایع ریخته‌گری و ساعت‌سازی به‌خصوص در اروپای مرکزی رشد کرد و منجر به توسعه کاربرد سلاح گرم و ادوات نظامی شد. با توسعه دریانوردی مخصوصا در اسپانیا و پرتغال ، پایه‌های عصر کاوش و جهانگیری و استعمار ،گذاشته شد. از اواخر این دوره با توسعه فناوری‌های جدید از جمله ماشین چاپ، نهادها، اصناف و فرهنگ شهرنشینی، مکتب انسانگرایی، گسترش دانشگاه‌ها و هنرها، نهادهای پولی و انباشت ثروت، ایجاد شبکه تجاری درون و بیرون قاره که عمدتاً به نام رنسانس خوانده می‌شه، سبب شد اروپا آماده ورود به دوران مدرن نخستین بشود. یعنی مجموع این عوامل را بهش میگن رنسانس. یکی از مهمترین مولفه‌های رنسانس که کسی بهش توجه نمیکنه ، به نظر بنده ، بانک هستش. من قبلا تاریخچه بانک را اینجا ( https://eitaa.com/tarikhbekhanim/36 ) توضیح دادم که اگر بهش مراجعه کنید خیلی جالبه. یکی از مسائل مهم دیگه هم که قبلا قول داده بودم خدمت شما بگم ، تفاوت رنسانس مسلمونها و اروپایی‌ها است. یعنی چرا نهضت ترجمه و شوق علم آموزی که در قرن ۲ و ۳ هجری که بشود ۹ و ۱۰ میلادی در مسلمانها باعث تغییرات زیاد در سبک زندگی مادی نشد ولی همین نهضت در قرن ۱۵ و ۱۶ میلادی اینقدر در زندگی مادی اروپایی‌ها تغییر ایجاد کرد. نکته دیگه هم ظهور اعتراضات دینی و انتقاد به کلیسا و در نهایت ظهور مذهب پروتستان بود که این را هم انشالله ،در قسمت بعد میگم. پس بنده دو مطلب به شما بدهکار هستم که خواهم گفت . یکی سوال سبک زندگی و یکی هم پروتستان. @tarikhbekhanim
باسلام در مورد سوال اول که در پست قبلی ذکر شد باید مقدمتا خدمت شما عرض کنم که در اروپا اول نهضت ثروت اندوزی بوجود آمد و بعد نهضت علم آموزی. یعنی اول یک دورهء مرکانتلیسم ایجاد شد . مرکانتلیسم حدفاصل فئودالیسم و کاپیتالیسم بوده و همان دوره ثروت اندوزی هست. برای رسیدن به ثروت ، اروپاییها هرکاری کردند. از جهانگردی و دریانوردی تا مهاجرت به مناطق زرخیز و اختراع ابزار مختلف و فروش آنها. یکی از راه‌های رسیدن به ثروت هم علم بوده که اروپایی‌ها به دنبال اون رفتند و موفق هم شدند. این مهمترین تفاوت بین رنسانس مسلمانها و اروپایی‌ها بوده. یعنی نگاه مسلمونها به علم ، یک نگاه دینی و فریضه‌ای بوده و مسلمونها برای علم ، جایگاه معنوی قائل بودند که طلب اون یک فریضه و عبادت بوده و در ضمن علوم دینی را مقدم بر علوم غیر دینی میدونستند. ما الان علوم را به دو بخش تجربی و انسانی تقسیم میکنیم که در بخش انسانی نیاز به یه تفکر و ذهن انتزاعی هست. یعنی علومی که با مفاهیم کاربردی و محاوره‌ای و سیاسی و اجتماعی و دینی و فقهی و... سرو کار داره و نه با محاسبات و آزمایشات عملی. در حالیکه در قدیم برعکس بوده یعنی حکمت عملی به علوم انسانی گفته میشده که در اداره جامعه و به اصطلاح سیاستِ مُدُن و تهذیب نفس و اخلاق و خداشناسی و... نقش داشته و حکمت نظری به علوم تجربی و ریاضی می‌گفتند و همین تفاوت باعث می‌شده که حکمت نظری اهمیت چندانی نداشته باشه و اگر هم اون را یادمیگرفتند به نیت منافع مادی نبوده بلکه به اصطلاح ، علم برای علم بوده و نه علم برای ثروت. مثل اصطلاح هنر برای هنر. این تفاوت عمدهء علم آموزی مسلمانها و مسیحیان اروپا بود. در دوره مرکانتلیسم ، هرکاری برای کسب ثروت مجاز بود . از استعمار کشورهای دیگر تا برده‌داری و مبارزه با دین و تصاحب اموال وقفی کلیسا و فریب مردم به انحاء مختلف حتی بوسیله دین و تاسیس بانک برای مکیدن خون مردم و تصویب قوانین ظالمانه کارگری و..... اینها همه لازمه و موتور محرک یک سری از افراد خصوصا دریانوردان برای علم‌آموزی بود. یکی دیگر از مهمترین عوامل رشد علم آموزی در غرب ، اختراع ماشین چاپ بود که مسلمانها از این اختراع بزرگ هم محروم بودند. اختراع ماشین چاپ در سال ۱۴۴۵ م ، توسط گوتنبرگ آلمانی تحول بزرگی در علم‌آموزی و رنسانس ایجاد کرد و اگر اختراع چرخ ارابه را مهمترین تحول در دنیای باستان بدانیم ، اختراع ماشین چاپ هم مهمترین تحول در دنیای جدید است. اگر همین اختراع در دنیای اسلام رخ داده بود تحولات شگرفی را شاهد بودیم و سرعت تولید علم خیلی بیشتر می‌شد. خب این هم پاسخ سوال اول. انشالله در پست بعدی در مورد نهضت یا مذهب پروتستان توضیح خواهم داد. @tarikhbekhanim
باسلام قبلا خدمت شما عرض شد که مسیحیت فرقه‌ها و نحله‌های گوناگونی دارد و علت و تاریخچه این تفرّق و گوناگونی را هم گفتیم. مهم‌ترین و عمده‌ترین فرقه‌های کلامی در مسیحیت عبارتند از کاتولیک و اورتودکس و گفتیم که کاتولیک در روم غربی پا گرفت که شد همان اروپای خودمون و اورتودکس در روم شرقی یا بیزانس. اختلاف این دو کلیسا خیلی به ضرر روم شرقی شد و در نهایت حملهء ترکهای عثمانی در قرن ۱۵ میلادی و استمداد روم شرقی از کلیسای کاتولیک و عدم پاسخگویی به این استمداد که از روی کینه‌ورزی بود و یک سری عوامل دیگه ، در نهایت باعث فتح قسطنطنیه و انقراض امپراطوری روم شرقی شد و مرکز مسیحیت اورتودکس به روسیه و ارمنستان منتقل شد و گفتیم که اسقف اعظم اونها را پاتریک یا پاتریکا یا پاتریارک میگن که به عربی میشه بطریق. بنده به هیچ عنوان قصد حمایت از روسیه را نداشته و نخواهم داشت و اینها همه جبهه مقابل اسلام هستند و آن جبهه‌ای که با کشورهای اسلامی درگیر بود همین روم شرقی بود اما نکته‌ای که می‌خواهم عرض کنم این استکه این اختلاف کاتولیک و اورتودکس بعد از سقوط قسطنطنیه ، فروکش نکرد و منجر به اختلاف روسیه و اروپا شد. اختلافی که هنوز هم هست و در اردوکشی ناتو و اروپا در مقابل روسیه شاهد آن هستیم. بعدها در تاریخ معاصر ، توضیح خواهم داد که بارها و بارها این اختلاف باعث شد که اروپا از روسیه سواری بگیرد و در موقع مقتضی هم او را تنها بگذارد. خب ، این داستان کلیسای اورتودکس . و اما در کلیسای کاتولیک در همان قرن ۱۵ و ۱۶ اختلاف تازه‌ای رخ داد که در بروز رنسانس خیلی نقش داشت و آن هم قیام یه سری از خود کشیش‌ها بر علیه کلیسا و اختراع مذهب پروتستان بود. حرف اصلی مذهب پروتستان به زبان خودمون این بود که اگر ما مسیح و خدا را بخواهیم و کلیسا و پدر روحانی را نخواهیم ، کی را باید ببینیم؟ این حرف را اولین بار یک کشیش بنام مارتین لوتر آلمانی در سال ۱۵۱۷ میلادی زد و بعدها هم ژان کالوِن در سال ۱۵۳۰ راه مارتین لوتر را ادامه داد. البته بیان این حرفها و این شک و تردیدها از حدود صدسال قبل از مارتین لوتر شروع شده بود اما صراحت و عمومیت نداشت و در ضمن جسارت و روش مارتین لوتر با قبلی‌ها فرق می‌کرد. القصه ،این آقای مارتین لوتر (این آقا را با مارتین لوترکینگ سیاه‌پوست آمریکایی معاصر اشتباه نگیرید) عمده بحث خودش را با مخالفت با الواح آمرزش شروع کرد. الواح آمرزش یک سری لوح و تصویر بود که کلیسای کاتولیک میفروخت و هرکس با خرید اونها ، گناهانش آمرزیده میشد. بعدش اعتراض کرد به اینکه ، مسئله اعتراف دیگه چه صیغه‌اییه. یعنی چه که یه کشیش میتونه گناهان آدم را ببخشه؟ چرا میرید گناهانتون را برای کشیش‌ها اعتراف میکنید و اینا. حرفهای اصلی اصلاحات لوتر عبارت بودند از اول - میان روحانیان و مسیحیان عادی تمایزی موجود نیست. دوم - هر مسیحی حق دارد مضامین کتاب مقدس را به تشخیص خود درک و تعبیر نماید. سوم - کتاب مقدس یگانه مرجع و معیار ایمان و کردار است یه روز هم اومد پیش اسقف اعظم شهرشون و گفت که آقا شما که اینقدر بهشت میفروشید ، اگه کسی بخواد جهنم بخره ، چطور ؟ اونم شما میفروشید؟ اسقف اعظم خندید و گفت بعععله جهنم هم می‌فروشیم. به ثمن‌ بخس. و خلاصه مارتین لوتر ، کل جهنم را به ثمن بخس از اسقف اعظم خرید و یه گواهی از اون گرفت. فردا باانتشار اون گواهی ، اعلام کرد که آقا بنده کل جهنم را خریدم و هیچکس را هم توش راه نمیدم. حالا هرچی میخواهید برید پیش کشیش اعتراف کنید ، وقتی من کسی را به جهنم راه ندم ، خب دیگه اعتراف و خرید الواح آمرزش برای چیه؟ کشیش‌ها تازه فهمیدند که چه کلاهی سرشون رفته. این شد پایه و اساس مذهب پروتستان . چرا که کار این مارتین لوتر ، بالاگرفت و خیلی‌ها به اون گرویدند و در کل اروپا مذهب پروتستان مقابل کلیسا ایستاد و پیروز هم شد. من راجع به عواقب کار پروتستان‌ها خیلی صحبت دارم که در قسمت بعدی خدمت شما میگم. @tarikhbekhanim
توماس مان انگلیسی از تبیین کنندگان مکتب مرکانتلیسم (سوداگری) نویسنده کتاب ثروت انگلیسی
ژان باتیست کالبرت فرانسوی ، وزیر دارایی فرانسه در دوره لوئیز چهاردهم و از مروجین مکتب مرکانتلیسم تلاشهای این افراد در گذار از مرحله فئودالیسم به مرحله کاپیتالیسم در اروپا خیلی نقش داشت. توجه به این مکاتب و مطالعه در مورد اونها خیلی به فهم جدال طرفداران اقتصاد لیبرالی ، اقتصاد کومونیستی ، اقتصاد اسلامی و اقتصاد طلامحور در همین دوره در کشور خودمون که قبلا همه اونها را توضیح دادیم ، کمک میکنه.
یوهانس گوتنبرگ مخترع ماشین چاپ یادتون باشه هیچ اختراعی بدون پیشینهء تاریخی نبوده و هر اختراعی اقتباس از یه اختراع بدوی هست که قبلا انجام شده.
یک رفرنس بسیار خوب و معتبر. با خواندن این کتاب متوجه میشید که تلاش خیلی از روشنفکرنماهای ایران از اصرار بر اصلاحات دینی در ایران چیست.
مارتین لوتر آلمانی ، بنیانگذار مذهب پروتستان این آقا خودش کشیش بود و معترض به کلیسا. خیلی از دوستان پرسیدند اسقف اعظم مذهب پروتستان کیه؟ اعتراض اصلی اینها به پاپ بود و می‌گفتند پاپ نمی‌خواهیم و خودمون مستقیما با خدا در تماس هستیم و پاپ نماينده خدا و جانشین حضرت عیسی ع نیست. اینها اسقف اعظم ندارند.
ژان کالوِن از مروجین افکار مارتین لوتر
جان وایکلیف . کسی که مارتین لوتر از او الهام گرفت. گفتیم که جنبش ضد کلیسا از حدود ۱۰۰ سال قبل از مارتین لوتر شروع شد ولی در حد تألیف کتاب و خیلی محدود و محافظه‌کارانه. یکی از اینها همین جان وایکلیف انگلیسی متوفی به سال ۱۳۸۴ م بود. این آقا از طرف واتیکان ، تکفیر شد.
جان هوس از پیروان جان وایکلیف و اهل چک اسلواکی متوفی به سال ۱۴۱۵. این آقا هم تکفیر شد و هم زنده زنده سوزانده شد.
باسلام در مورد علل بروز اصلاحات مذهبي در اروپا مطالب زیادی گفته شده که در کتاب‌های تاریخ اروپا اومده . از جملهء این علل عبارتند از : ۱.شکست‌ اروپایی‌ها در اغلب جنگهای صلیبی. این جنگها در حقیقت جنگهای مذهبی بود و با فتوای پاپها انجام میشد و به همه شرکت کنندگان در این جنگها ، وعده بهشت داده شده بود و رزمندگان در این جنگها ، خود را فدایی عیسی مسیح ع می‌دانستند. این شکستها باعث انتقاد به کلیسا شد و یک نوع یاس و ناامیدی را در مردم ایجاد کرد و تعدادی از منتقدین و مترصدین کلیسا از موقعیت استفاده کرده و شروع به اعتراض کردند و به این ترتیب مذهب پروتستان بوجود اومد. بطور کلی پروتست (protest)به معنای اعتراض است و نام این مذهب از همین کلمه بوجود اومد. ۲.آشنایی صلیبیون با روح آزادمنشی و انعطاف‌پذیری و عدم تعصب در کشورهای اسلامی ، راه را برای انتقادات دینی در اروپا باز کرد. در اون موقعی که در اروپا دادگاه‌های تفتیش عقاید ، بیداد می‌کردند، در کشورهای اسلامی ، فرقه‌های مختلف اسلامی اعم از شیعه و سنی در مکاتب فقهی مالکی ، حنبلی ، شافعی ، حنفی ، جعفری و در مکاتب کلامی اشعری ، معتزلی ، اثنی‌عشری ، زیدی ، اسماعیلی ، ماتریدی و فرقه‌های صوفی و عرفانی مختلف و.....در کنار هم زندگی می‌کردند و یکدیگر را به چالش می‌کشیدند و حتی دهریون یا به اصطلاح امروزی ماتریالیستها ، در بین مسلمین می‌گشتند و باآنها مناظره می‌کردند و مسلمین هم جواب علمی به آنها میدادند. کتابهای انتقادی مرتبا در رد دیگران نوشته می‌شد و فتاوای جدید از کشوری به کشور دیگر ارسال می‌گردید. اینها برای اروپایی‌ها واقعا تعجب آور بود که چرا سالهاست کلیسای کاتولیک و اورتودکس یکدیگر را تکفیر می‌کنند و دشمن خونی یکدیگر هستند؟ چرا هر نوع اظهار عقیده در نطفه خفه میشود؟ چرا هرروز روش‌های شکنجه جدید برای مسیحیان اختراع می‌شود؟ و هزاران چرای دیگر که همین‌ها منجر به پروتست شد. ۳.اعلام استقلال برخی کشورها مثل انگلیس و فرانسه و آزاد کردن خودشون از زیر یوق کلیسا ، نیاز به جنگ با کلیسا داشت و برای جنگیدن چه راهی بهتر از ابراز عقاید جدید و ضد کلیسا. با فروپاشی تسلط کلیسا بر کل اروپا ، نظام اُمت به نظام دولت تبدیل شد و امت مسیحی ، تبدیل به کشورهای کوچک با سلاطین جدید شد. همین کشورهایی که امروزه تحت عنوان کشورهای اروپایی می‌شناسیم. ۴.تغییر نظام فئودالیسم به کاپیتالیسم که قبلا توضیح دادیم باعث تضاد منافع کلیسا و اشراف و پادشاهان شد. گفتیم که بزرگترین زمینداران اروپا ، کلیساها بودند و حتی تجارت اروپا هم زیر نظر کلیسا بود به طوری که گمرکات تجارت مدیترانه به جیب کلیسا میرفت و این مسئله ،سالها بود که برای پادشاهان و اشراف پذیرفته شده بود. با شروع جنبش اصلاحات مذهبي و پروتستان ، پادشاهان و اشراف و برخی کاپیتالها از این اصلاحات حمایت کردند و کشیشان در اقلیت قرار گرفتند و در نهایت شد آنچه که دیدیم. ۵. اثبات یک سری نظریات علمی که با نظرات کلیسا ، کاملا در تضاد بود و باعث برچسب زدن‌های زیادی به کلیسا شد. نظریه زمین‌تختی که عنوان میکرد زمین گرد نیست و تخت میباشد و نظریه زمین محوری که اعتقادداشت تمام جهان به دور زمین می‌گردد و یک سری نظرات دیگر که از سوی کلیسا مطرح می‌شد به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و در نهایت ، کلیسا متهم به علم‌ستیزی و ارتجاع گردید. تمام نظریات علمی صحیح و درست که بین دانشمندان اروپایی مطرح شد و باعث قیام علمی برضد کلیسا گردید در طی جنگهای صلیبی از سمت اسلام به اروپا رفت و کپلر و کوپرنيک و گالیله و نیوتن و .... اینها تالی‌تلو دانشمندان مسلمان بودند که البته قبلا توضیح دادیم. اما نکته خیلی مهم که می‌خواهم بگویم اینستکه ، اعتراض پروتستان‌ها به اینها ختم نشد و به اصطلاح خودمون اعتراضات اونها از چند اعتراض بحق و سازنده که توسط چند کشیش اصیل و باسواد و اهل تحقیق ، عنوان شده بود ، خارج شد و به خیابان‌ها و محافل غیررسمی کشیده شد و طی حدود ۴۰۰ سال در نهایت، منجر به کنار گذاشتن کامل دین و کلیسا گردید به طوریکه در حال حاضر اغلب مسیحیان اروپا، پروتستان هستند و دین، محدود به واتیکان گردید و نظریه جدایی دین از سیاست و اینکه دین یک مسئله کاملا شخصی است و ملاک دینداری فقط نیت درست است و کلیسا رفتن و ذکر گفتن و دعا خواندن و اعتراف کردن و در اجتماعات بودن و...دال بر دینداری نیست. نهضت لوتریسم یا همان پروتستانتیسم ، منجر به حذف رهبانیت از کلیسا گردید و کلیسا را در خدمت دنیای مادی سلاطین ، کشورها و مردم قرار داد. به عبارتی با شعار عدم دخالت دین در سیاست ، دین را ملعبهء سیاست کردند . این دست از حرکات در نهایت منجر به لائیسم شد که امروزه در دنیای غرب می‌بینیم. لائیکها به معنای خیلی خیلی خلاصه و خودمانی به کسانی میگن که از دین ، فقط و فقط خدا را قبول دارند و اعتقادی به دین و نبوت ندارند.
یعنی معتقدند ما آفریدگاری داریم که عقل لازم برای شناخت حق و باطل و درست و نادرست را به ما داده است و لذا دیگر نیازی به پیامبر و دین و آیین نداریم و باهمین عقل ، قوانینی تصویب میکنیم که باآن می‌توان مدینه فاضله ساخت. انشالله در قسمت بعدی توضیح میدهم که چگونه با همین روش قصد دارند اسلام را هم به همان سرنوشت دچار کنند. @tarikhbekhanim
باسلام به طور کلی در تاریخ ،قضاوت راجع به حوادث تاریخی خیلی مشکل و همراه با شک و تردید زیادی است . مورخ باید همچون یک پزشک حاذق از روی آثار و علائم، در مورد مسائلی که آنها را ندیده ، نظر بدهد. قبلا عرض شد کلمه تاریخ از واژه ارخ (به معنی ماه قمری و کنایه از 《 زمان 》)گرفته شده اما برخی علمای فلسفهء تاریخ ، معتقدند کلمهء تاریخ از کلمهء فا‌رسیِ 《تاریک》گرفته شده یعنی ، مبهم و غیرواضح. و لذا اختلاف نظر و اختلاف اقوال و روایات در این علم خیلی زیاد است. اما آنچه که مسلم است ، این استکه در وقوع یک حادثه عوامل زیادی نقش دارند که هر کدام از این عوامل اگر به وقوع نپیوندد ، آن واقعه ، رخ نخواهد داد. بنابراین در بین فیلسوفان فلسفه تاریخ ، بحث مفصلی داریم مبنی براینکه اراده‌ها و تفکرات و نظریات چگونه بوجود می‌آیند و این اراده‌ها و عوامل را چه کسی هدایت میکند؟ مورخین مذاهب توحیدی ، مخصوصا در اسلام و یهودیت ، اعتقاد دارند که همه اراده‌ها تحت اراده خداوند متعال است. اما مورخین غیرتوحیدی ، همه را معلول تصادف و جمع عوامل مادی می‌دانند. واقعه لوتریسم ، یک نظریه‌پردازی بسیار مهم و عجیبی بود که مسیر تاریخ اروپا را عوض کرد و یا بعبارت دیگر یک نقطه عطف در تاریخ اروپا بود. گفتیم که قبل از لوتر ، کسان دیگری هم این نظریات را داشتند . اما چه شد که لوتر در ابراز این عقاید و تثبیت آنها موفق شد؟ چه شد که کلیسا در مقابل لوتر عقب نشینی کرد؟ چه شد که او را همچون جان هوس ، تکفیر نکردند و زنده زنده نسوزاندند؟ چه شد که سلاطین اروپا از لوتر پشتیبانی کردند و کلیسا را تحت فشار گذاشتند؟ تحلیل‌گران تاریخ ، عوامل زیادی را برای این مسئله ذکر کرده‌اند که مهمترین آنها عوامل سیاسی در جهت استقلال کشورها از کلیسا و همچنین عوامل اقتصادی برای عبور از مرحله فئودالیسم به مرحله سرمایه‌داری است. القصه ، اگر نظر این حقیر در مورد علل موفقیت لوتر خواسته شود ، ضمن تایید همه این عوامل ، به عنوان یک شخص تقدیرگرا ، بیشتر بر نقش اراده الهی تاکید دارم و اینکه قطعا خواست خداوند بود که یک‌سری عوامل دست بدست یکدیگر بدهند تا جهان به یکباره عوض شود و انسانِ طرفدار نظریه زمین‌تختی و زمین‌محوری ، به کاوش در دورترین کرات و مشاهده لبهء جهان در فاصله ۲۰۰ میلیون سالی بیگ‌بنگ بپردازد. توجه به این نکات و تحلیل علل پیدایش لوتریسم و نتایج آن در تشخیص و تحلیل تاریخ نهضتهای اسلامی که بعدها طی یک دوره جداگانه خواهیم گفت ، بسیار مهم است که انشالله در جای خود خواهد آمد. در این کانال ایتا سعی ما بر این است که دوره‌های متنوع آموزشی ومفید تاریخی ، گذاشته و برخلاف کانالهای دیگر که فقط نکته‌های تاریخی می‌گویند، به بیان دوره‌های تاریخی به طور کامل پرداخته و در صورت لزوم ، وقایع هردوره را تحلیل کنیم. تا کنون دوره‌های تاریخ ایران باستان ، تاریخ ایران بعد از اسلام تا حمله مغول ، تاریخ ایران از حمله مغول تا دوره انقلاب اسلامی و روحانیِ مغول ، تاریخ دنیای باستان ، تاریخ روم باستان و قرون وسطی را گفته ایم و از اینجا به بعد انشالله وارد دوره اروپای‌ عصر جدید می‌شویم که شامل سال‌های ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی است. @tarikhbekhanim
باسلام واژهء رنسانس (renaissance ) یک کلمه با ریشه فرانسوی و به معنای تجدید حیات یا به اصطلاح نوزائی میباشد. رنسانس اشاره به یک جنبش فرهنگی دارد. توجه به این مسئله خیلی خیلی مهم است که بدانیم رنسانس یک جنبش《 فرهنگی》 بوده که منجر به تغییرات اساسی در همه چیز بشریت شده است . به طور کلی همه تغییرات مهم تاریخ بشریت از تغییرات فرهنگی آغاز میشود و تا فرهنگ تغییر نکند سایر مولفه‌های موثر در تاریخ ، تغییر نمی‌کند. قبلا خدمت شما عرض شد که فرهنگ ، به داشته‌های معنوی یک ملت می‌گویند و تمدن به داشته‌های مادی آن. مثلا ساختمانهای سربه فلک کشیده ، لباس‌های فاخر ، خیابان‌های تمیز و عریض ورزشگاه‌های مناسب..... اینها همه بیانگر تمدن یک کشور هستند و یک کشور با داشتن اینها ، متمدن است. اما داشتن زبان و ادبیات غنی ، هنر پیشرو ، روابط اجتماعی قوی ، سازمان‌های مدیریت شده ، سیستم آموزشی مناسب و .... اینها همه دال بر بافرهنگ بودن یک ملت یا کشور هستند. تاریخ نشان می‌دهد که پایه و اساس تمدن ، فرهنگ است و هیچ ملتی با داشتن یک فرهنگ پست و دون‌مایه موفق به ایجاد تمدن قوی به شکل دائمی نشده است. رنسانس یک تغییر فرهنگی بود که منجر به اصلاحات مذهبي، انقلاب علمی و پیشرفت‌های هنری و ادبی و در نهایت پیشرفت تمدن شد. تجدید حیات از آن جهت بود که معتقد بودند افراد در قرن پانزدهم بعد از دوران فترت، که همان قرون وسطی باشد، دنبالهٔ تمدن‌های روم و یونان را گرفته‌اند. ضمناً در همین دوران رنسانس بود که اعصار قبلی را قرون وسطی نام نهادند. اکثراً دورهٔ رنسانس را مقدمه و شروع اعصار «جدید» می‌شمردند. رنسانس معرف دوران جدیدی در اندیشه و احساس مردمان بود و بر اثر این تحول بود که اروپا دگرگون شد. برای نخستین بار در قرن پانزدهم در ایتالیا بود که طرز تفکر و تلقی دنیوی پدید آمد. این یعنی تغییر فرهنگی. اینها همه قبل از مارتین لوتر و دیگران بود و اغلب در نقاشی‌های افرادی مثل میکل آنجلو (میکلانژ) و رافائل ، ظاهر شد. یعنی نیاز به پیشرفت مادی و دنیوی باعث شد که یک سری از اندیشمندان اروپایی بزنند زیر باورهای قبلی خودشان و به اصطلاح قید رهبانیت کلیسا را بزنند و هرآنچه کشیش‌ها بافته بودند ، رشته کنند و به امیال شخصی بپردازند. این یعنی انسان محوری یا همان اومانیسم. این اومانیسم را به یاد داشته باشید که خیلی خیلی مهم است و در بخش‌های بعدی خیلی بااون کار داریم. اینکه آغاز رنسانس از چه سالی است ، خیلی محل اختلاف است. برخی مورخین اختراع ماشین چاپ در سال ۱۴۵۶ را آغاز رنسانس می‌دانند. برخی سقوط قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ و برخی کشف قاره آمریکا در ۱۴۹۲ و بعضی هم حرکت‌های فکری و هنری جدید در قرن ۱۳ و ۱۴ در ایتالیا را آغاز رنسانس ميدونند. نظر خود بنده اینه که تحولات تاریخی مهم و تاثیرگذار ، نقطه‌ای نیست یعنی در طی چند دهه یا سده رخ می‌دهد و مجموعه‌ای از عوامل در بستر یک دوره زمانی باعث اون میشن. در قسمت‌های قبلی ، تاریخ تحولات مذهبی را گفتیم . اما از دیگر ویژگی‌های قرون جدید، پیشرفت علوم تجربی و توسعه اختراعات در اروپا بود. اروپاییان که قبلاً دانش‌های بسیاری از مسلمانان فرا گرفته بودند، در این زمان به دلیل تحولات فکری و فرهنگی، قدم در راه پیشرفت علمی و صنعتی نهادند. در اواخر قرون جدید (قرن ۱۸ میلادی)، اختراعات صنعتی رشد یافت و ماشین‌ها و ابزارهای جدیدی جای کارگاه‌ها و وسایل دستی را گرفت. میزان تولید کالاها چند برابر شد و در نتیجه، تجارت گسترش یافت. این تحول، انقلاب صنعتی نام گرفت. با وقوع انقلاب صنعتی، توجه کشورهای اروپایی به سوی مناطقی از جهان که دارای مواد اولیه صنعتی یا بازار مصرف برای کالاهای تولید شده در اروپا بودند، جلب شد و همین امر به تدریج زمینه استعمارگری اروپاییان را فراهم کرد. اسپانیا و پرتغال اولین کشورهای استعمارگر بودند.در قسمت بعدی راجع به استعمارگری این دو توضیح می‌دهیم. در قرون جدید، تغییراتی نیز در زمینه نقش مردم در سرنوشت خودشان و رابطه آن‌ها با حکومت‌ها ایجاد شد. مثلاً در اوایل قرن هجدهم حکومت انگلستان، از سلطنت استبدادی که در آن پادشاه همه کاره کشور بود، به سلطنت مشروطه تبدیل و دارای مجلس نمایندگان شد. در اواخر قرن هجدهم نیز ساکنان آمریکاعلیه سلطه انگلستان دست به شورش زدند و به استقلال رسیدند. هم چنین، مردم فرانسه ضد حکومت لویی شانزدهم قیام کردند و موفق به برکناری او شدند. این قیام انقلاب کبیر فرانسه نام گرفت که این را هم در قسمت‌های بعدی میگیم. امپراتوری مسلمان عثمانی نیز که تا قرن هجدهم قدرتی مهم در آسیا و اروپا محسوب می‌شد، بر اثر توطئه و تهاجم نظامی دولت‌های اروپایی ضعیف شد و قسمت‌هایی از قلمرواش را در اروپا از دست داد. بحث قسمت‌های بعدی ما ، انشالله توضیح هرکدوم از این اتفاقات است. @tarikhbekhanim
باسلام سقوط قسطنطنیه اولین اتفاق از سری داستان‌های رنسانس است که میخوام خدمت شما عرض کنم. بنده توی این کانال هرجا که بحث به شکل جدی و تحلیلی هست ، مطلب را ، خیلی جدی و کتابی عنوان میکنم ولی هروقت که به شکل داستان تاریخی هست اون را به شکل خودمونی بیان میکنم . این مطلب را در جواب دوستانی عرض کردم که در مورد بیان دوگانهء بنده سوال پرسیده بودند. القصه، گفتیم که امپراطوری بیزانس به مرکزیت بیزانتیوم در سال۳۹۵ میلادی تاسیس شد . پس از مدتی همین شهر بیزانتیوم به نام پادشاه روم شرقی که کنستانتین اول بود ، شهر کنستانتینوپول نامیده شد که عربها بهش می‌گفتند قسطنطنیه. این دولت بیزانس که همسایه ایران بود ، از بدو تاسیس بااشکانیان و بعد هم با ساسانیان مرتبا در جنگ بود. بعدها که اسلام ظهور کرد و فتوحات آغاز شد ، اولین بار معاویه در سال ۶۷۴ میلادی قصد کرد شهر قسطنطنیه را از طریق مدیترانه تصرف کنه. اما علیرغم پیروزیهای که به دست آورد به دلایل زیادی از جمله ، حصین بودن دژ قسطنطنیه و همچنین استفاده بیزانسی‌ها از آتش یونانی که کشتی‌های مسلمونها را به آتش می‌کشید، موفق نشد. بعدها در سال ۷۱۷ هم سلیمان بن عبدالملک رفت که اینکار را بکنه و اون هم موفق نشد تااینکه در قرن ۵ هجری که بشود ۱۲ میلادی ، ترکهای سلجوقی در شمال‌شرق ایران ظهور کردند و کم‌کم تمام ایران را گرفتند و بعدش به روم شرقی حمله کردند و دولت سلاجقه روم را اونجا پایه‌گذاری کردندو مرتب به سمت پایتخت بیزانس پیشروی کردند اما هیچوقت موفق به تصرف اون نشدند. بعدها از درون همین دولت سلاجقه روم ، دولت عثمانی سربرآورد و در نهایت در سال ۱۴۵۳ میلادی که اوائل قرن ۹ هجری باشد ، سلطان محمدفاتح ، پادشاه عثمانی ، قسطنطنیه ضعیف و نحیف را که روزی یکی از دو مرکز مهم مسیحیت جهان بود،جلو چشم تمام مسیحیان دنیا ، محاصره و اشغال کرد و برای همیشه به حیات دولت بیزانس پایان داد و کلیسای کاتولیک روم هم هیچ دفاعی از اون نکرد. عثمانی‌ها پس از این توانستند به راحتی و با اقتدار بیشتری به طرف شمال بالکان حرکت کنند. استقرار و سلطه عثمانی‌ها بر بسفر و داردانل مشکلات دریایی فراوانی برای اروپائیان چه از نظر نظامی و چه از نظر اقتصادی به وجود آورد و بر سلطه و قدرت عثمانی‌ها در دریای سیاه و مدیترانه افزود. به این ترتیب، گلوگاه تجارت اروپا با سرزمین‌های شرق دور و جنوب در آسیا و آفریقا در اختیار عثمانی‌ها قرار گرفت. این واقعه همان‌گونه که صدمات اقتصادی فراوانی برای اروپا داشت، ثروت و درآمد سرشاری برای عثمانی‌ها به وجود آورد. این رویداد، زمینه‌ساز به وجود آمدن تحولات عقیدتی و فرهنگی متعددی در اروپا و به ویژه در ایتالیا، آلمان و فرانسه گردید. همان‌گونه این واقعه نشان دهنده قدرت مسلمانان در آن دوران بود، سرآغاز انتشار و نفوذ دین اسلام در برخی از نواحی اروپا هم شد. بعد از پیروزی، سلطان محمد فاتح قسطنطنیه را پایتخت جدید امپراتوری عثمانی قرار داد. بسیاری از روشنفکران و دانشمندان یونانی و غیر یونانی این شهر را قبل و بعد از محاصره به مقصد ایتالیا و سایر مناطق غربی ترک کردند. این دانشمندان ،کتاب‌ها و دانش زیادی با خود داشتند و موجب اشاعه این کتب، علوم و ادبیات در سرزمین‌های مقصد خود شدند. تکمیل صنعت چاپ در سال ۱۴۵۷ میلادی، کمک بزرگی به انتشار این آثار کرد و در نتیجه نهضت ادبی بزرگی در دنیای آن زمان ایجاد شد که به نهضت انسان‌گرایی یا همون اومانیسم معروف است. استدلال شده‌است که این واقعه به رشد رنسانس کمک کرد. برخی سقوط استانبول را نقطه عطفی در پایان قرون وسطی و آغاز رنسانس می‌دانند. @tarikhbekhanim
باسلام دومین اتفاق جالبی که خیلی از مورخین ، نقطه آغاز رنسانس ميدونند، کشف قاره آمریکاست. قاره آمریکا خودش شامل ۴ بخشه که عبارتند از آمریکای شمالی ، مرکزی ، جنوبی و جزایر دریای کارائیب. از نظر تاریخی اولین کسانی که به آمریکا رفتند ، تعدادی آسیایی بااصلیت آفریقایی بودند که در ۱۴۰۰۰ سال پیش به آمریکا مهاجرت کردند و از اول هم مثل بقیه بومی‌های جهان، تیره رنگ بودند. اینها بعدها به واسطه تمایل خیلی خفیفی که پوست‌شون به رنگ قرمز پیدا کرد ، به سرخ‌پوست معروف شدند. بومیان و سرخ‌پوستان بتدریج به درجات مختلف تکامل اجتماعی و فرهنگی رسیدند و نتیجه اون پدیدآوردن تمدن‌هایی در اوج شکوفایی و عالی‌ترین مدارج تمدن باستانی بود. این تمدن‌ها، مایا، تول تک‌ها، آزتک‌ها و اینکاها نام داشتند. مردمان قدیم و حتی ایران باستان از وجود این تمدنها ، آگاه بودند و بعضا با این کشورها دادوستد می‌کردند. حتی در آمریکای جنوبی ، سکه‌های اسلامی و عربی پیدا شده که مربوط به تجارت بین دوقاره است.ابوریحان بیرونی در مورد قاره آمریکا مطالب زیادی در کتابهاش آورده. قبلا خدمت شما عرض کردم که ایرانیان و مصریان باستان معتقد به گِرد بودن زمین بودند و نصف‌النهار مبدا برای ساکنین جهان ، نصف‌النهار سیستان بوده که روزها و ماه‌ها و تقویم سالها از روی اون مشخص می‌شده. لحظه تحویل سال را با تقریب میلی‌ثانیه محاسبه می‌کردند و سال‌های کبیسه و یا خمسه‌مسترقه و....را می‌شناختند. اما اینکه چرا در قرون وسطی ، مردمان اروپا معتقد به نظریهء زمین تختی شدند و اینکه این نظریه چگونه وارد کتاب مقدس‌شون شده بود ، هنوز مجهوله. قبل از گالیله هم خیلی‌ها معتقد بودند که زمین گرده و سفر کريستف کلمب به آمریکا برای اثبات همین مسئله بود که البته سالها قبل از گالیله انجام شد. تجارت اروپا با هندوستان و جزایر اندونزی و فیلیپین(که یک جزیره ناشناخته بود و بنام فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا نامگذاری شده بود) مرتبا برقرار بود و این تجارت از طریق مدیترانه و بعد هم راه خشکی صورت می‌گرفت. بعد از سقوط قسطنطنیه و تسلط دولت عثمانی بر مدیترانه ،این راه ، ناامن شد و تجارت دریایی از راه دور زدن قاره آفریقا و دماغه امیدنیک شکل گرفت . برای انجام این تجارت ، دنیا به دستور پاپ از محل جزایر قناری به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد. تجارت یکی به پرتغال و تجارت دیگری به اسپانیا تعلق گرفت. طی یه سری اختلافات و جنگها بین اسپانیا و پرتغال ، یک بار ، اسپانیا تصمیم گرفت یه راه از سمت غرب به هندوستان پیدا کنه که مجبور نباشه از قلمرو پرتغال ، طی طریق کنه و لذا چندتا کشتی به فرماندهی کریستف‌کلمب در سال ۱۴۹۲ از اسپانیا راه افتاد و بدون اینکه به جنوب بیاد و آفریقا را دور بزنه و بره به شرق ، مستقیم به غرب رفت و رسید به سواحل شرقی آمریکا و کلی خوشحال شد که چه زود رسیده هندوستان‌. تا سالها هم فکر می‌کرد که به سواحل شرقی هند رسیده نه سواحل شرقی آمریکا. اسم بومی‌های اونجا را هم گذاشتند هندی. و هنوز هم که هنوزه به بومیان آمریکا میگن (Indian). 😂😂 القصه بعدها اسم این سرزمین را گذاشتند هند غربی و اسم اون هندوستان اصلی را گذاشتند هندشرقی. این کمپانی هند شرقی هم که میگند از همین اومده. بعداز چندسال یه کاشف دیگه اومد گفت بابا به پیر به پیغمبر اینجا هند نیست یه سرزمین جدیده و اسمش را گذاشتند دنیای جدید یا دنیای نو. اسم این کاشفه چی بود؟ امریکو وسپوچی. ایتالیایی بود. این آقا اومد آمریکا را به مردم جهان معرفی کرد و از آمریکا نقشه برداری کرد و لذا اسم این قاره را به افتخار این شخص گذاشتند آمریکا. این اسمِ دنیای نو به ترکی میشد ینگی‌دنیا . و لذا پادشاهان قاجار به آمریکا می‌گفتند ینگی‌دنیا و هنوز هم در ادبیاتمون این اصطلاح را داریم. توی کتاب حاجی بابااصفهانی داستان طنز و خنده‌داری در مورد عقیده فتحعلیشاه قاجار نسبت به ینگی دنیا اومده که خیلی جالبه و خنده‌داره و البته واقعیه. حتما بخونید. بعدش بقیه اروپایی‌ها هم کم‌کم شروع به مهاجرت به آمریکا کردند و بعد از کش‌و قوس‌های فراوون و چندتا جنگ و کشتار وحشیانه از سرخ‌پوستها و بومیها و ....یه فرهنگ جدیدی را بوجود آوردند که این نوع فرهنگ یکی از پایه‌های رنسانس در جهان شد. حذف تفکر دین محوری و توجه به دنیاگرایی، سرعت گرفت. معادن طلای فراوون و منابع سرشار و دست نخورده آمریکا ، یکی از موتورهای محرک مرحله مرکانتلیسم و ثروت اندوزی بود که در گذار از مرحله فئودالیسم(ارباب رعیتی) به کاپیتالیسم (سرمایه‌داری) خیلی تاثیر داشت. اینها همه یه خلاصه از داستان آمریکا و تاثیرات اون در تغییر روند تاریخی جهان در دوره رنسانس بود. @tarikhbekhanim
فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمد دوم (فاتح) خلیفه عثمانی.
مسیرهای تجارت اروپا با هندوستان قبل از سقوط قسطنطنیه. در اون موقع ، کانال سوئز ، حفر نشده بود و تجارت طی سفرهای صیف و شتا توسط عربها و از راه خشکی انجام میشد.
خط بنفش ، مسیر تجارت اروپا با هندوستان از طریق دماغه امیدنیک، بعد از سقوط قسطنطنیه
از جلوه‌های تمدن اینکاها در آمریکای جنوبی تمدن‌های باستانی موجود در آمریکا و مخصوصا آمریکای جنوبی، بسیار پیشرفته بوده و با مصر و ایران برابری میکرده ، با ایرانی‌ها و عربها هم مراوده تجاری داشتند و سرزمین شناخته شده‌ای بوده اما عده‌ای اصرار دارند که بگویند ، آمریکا را کریستف‌کلمب کشف کرد و همگی بومی و آدمخوار بودند و اروپایی‌ها اونها را آدم کردند😳
تاقبل از سقوط قسطنطنیه ، ونیزیها ، سلطان تجارت در مدیترانه بودند. بعد از سقوط قسطنطنیه که مسیر تجارت عوض شد ، ونیز از رونق افتاد و تجارت دریایی به دست پرتغالی‌ها و اسپانیائی‌ها افتاد. ونیزیها حتی در تبریز هم تجارتخانه و صرافی داشتند.
کريستف کلمب
آمریگو وسپوچی ایتالیایی که از قاره آمریکا نقشه برداری کرد . متوفی به سال ۱۵۱۲ م