باسلام
یکی از مسائلی که بعضی مورخین ذکر میکنند در مورد علت به دایه سپردن پیامبر ص است.
عرض شد که در اون دوره معمولا اشراف مکه ، کودکان خودشون را به دایه میدادند تا شیر بدهد. این مطلب و این نقل قول ، چندان هم سندیت نداره و به جز تاریخ طبری ، منابع قبل از اون ، این مطلب را نگفته اند. داستان آمدن تعداد زیادی زن برای بردن کودکان مکه هم از نظر برخی مورخین ساخته همین آقای طبری است. به قول یکی از اساتید ما ، میگفتند که در تاریخ اسلام یه مقداری دچار طبریزدگی شدهایم و این آقا که اولین تاریخ چندجلدی را از اول خلقت انسان تا زمان خودش نوشت ، خیلی خرافات را وارد تاریخ اسلام کرد که بعدها مشکلساز شد.
خلاصه اینکه خیلی از مورخین معتقدند کودکان و مخصوصا کودکان اشراف به دایه سپرده نمیشدند و فقط پیامبر را به دایه دادند که از مکه ببرد و در همون دوره ، حمزه و یا ابوسفیان که همسن پیامبر بودند را به دایه ندادند در حالیکه اینها هم از اشراف بودند.
مضافا بر اینکه حليمه که دایهء پیامبر بود ، پیامبر را از خانوادهاش گرفت و به دورترین نقطه عربستان برد. علت این مسئله چی بود؟
اینها میگن که علت این مسئله همین بود که دست یهود به پیامبر نرسد. يهوديها که در پیامبرکشی و قتل انبیا ، بسیار بدسابقه و معروف بودند ، به خاطر اینکه در علمالانساب خیلی قوی بودند و میدانستند که پیامبر آخرالزمان از کدام خانواده است در صدد قتل پیامبر برآمدند و علت فرستادن پیامبر به یک منطقه بسیار دور ، همین بوده.
حتی نقل شده که در نهایت در سن ۴ سالگی پیامبر ، این مسئله لو رفت و يهوديها افرادی را برای قتل پیامبر به سمت طایفه حليمه سعدیه فرستادند که موفق به قتل پیامبر نشدند.
این مطلب را در فیلم محمدرسولالله ساخته مجیدمجیدی هم به تصویر کشیده بود که البته به نظر من یه کم ناشیانه.☺️
القصه ، بعد از این واقعه ، عبدالمطلب خواستار پیامبر شد و حليمه او را به مکه آورد و تحویل داد و از این تاریخ به بعد پیامبر از عبدالمطلب جدا نمیشد.
در سن ۶ سالگی هم مادرش ، آمنه را از دست داد که توضیح دادیم و در ۸ سالگی هم عبدالمطلب فوت کرد. عبدالمطلب را در قبرستان حجّون که بعدها به قبرستان ابوطالب مشهور شد به خاک سپردند. عبدالمطلب، قبل از فوت ، پیامبر را به ابوطالب سپرد که با عبدالله (پدر پیامبر) از یک مادر بودند. ابوطالب در این هنگام حدود ۴۳ سال سن داشت و همسرش ، فاطمه بنت اسد بن هاشم که نوه هاشم میشد ، هم حدود ۲۰ سال داشت.
گفته شده که بیشترین سفارش عبدالمطلب به ابوطالب در مورد نگهداری از پیامبر و خصوصا دور نگهداشتن او از یهودیان بوده.
ابوطالب که بعد از فوت عبدالمطلب ، رئیس قبیله بنیهاشم شده بود ، به خوبی به وصیت پدرش عمل کرد و تا پایان عمر از پیامبر جدا نشد.
نقل شده که فاطمه بنت اسد ، همسر ابوطالب و مادر حضرت علی ع ، خیلی در حق پیامبر نیکی میکرد و بعدها هم دومین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد و در سال ۴ هجری هم وفات کرد و پیامبر خیلی از او تجلیل کرده و در مراسم خاکسپاری او سنگ تمام گذاشت. او را در بقیع دفن کردند.
پیامبر در منزل ابوطالب ، به نحو احسن نگهداری میشد . برخی معتقدند پیامبر دوبار با ابوطالب به شام سفر کرد. یکی در همان ۸ سالگی و یکی هم در ۱۲ سالگی. بعضی مورخین فقط یک سفر و آن هم در ۱۲ سالگی را ذکر کردهاند. این سفرها همان سفرهای تجاری صیف و شتا بود که قبلا توضیح دادم.
ابوطالب بعد از کفالت پیامبر ، این سفرها و تجارتها را ترک کرد تا از پیامبر مراقبت کند اما بالاخره فشار زندگی ، او را مجبور به سفر تجاری کرد و پیامبر را هم با خود برد. در این سفر بود که با بحیرای مسیحی برخورد میکنند که داستان اون را انشالله فرداشب خدمت شما میگم.
@tarikhbekhanim
باسلام
عرض شد که در مورد سن پیامبر اسلام ص در سفر به شام ، در زمان کودکی اختلاف نظر هست و از ۸ سال گفتهاند تا ۱۲ سال.
برخی به دو سفر اشاره کردهاند و بعضی فقط به یک سفر.
ابوطالب اصرار داشت که پیامبر را با خودش ببره و گفته شده که به طور کلی ابوطالب ، هیچگاه پیامبر را از خودش دور نمیکرد.
نقل شده که در این سفر ، پیامبر با بُحیرای نصرانی دیدار داشته و بحیرا مطالبی را به ابوطالب و پیامبر اسلام گفته که این مطالب در کتابها اومده و در پایان هم سفارش کرد که ابوطالب ، پیامبر را از یهودیها حفظ کنه که اگه دست يهوديها به پیامبر برسه ، حتما پیامبر را به قتل میرسانند.
این جریان هم مثل خیلی از مطالبی که شبهای گذشته ذکر شد ، به شدت مورد اختلاف است. این روایت ، یک خبر واحده و راوی آن یک آدم مجهوله که این مطلب را از ابوموسی اشعری نقل کرده.
پس اولا رجال این روایت ، موثق نیستند ثانیا وجود کسی بنام بُحیرا هم در هالهای از ابهامه. ثالثا اینکه مسیحیها بخواهند پیامبر ما را تایید کنند برای پیامبر ما فضیلتی محسوب نمیشه اگر هم تایید نکنند بازهم مشکلی پیش نمیاد. رابعا بعدها که مورخین اروپایی شروع کردند تاریخ اسلام بنویسند خیلی روی این قضیه بحیرای نصرانی مانور دادند و یه جورایی میخواستند که بگند مطالبی که بعدها پیامبر اسلام عنوان میکرده از بحیرا یاد گرفته بوده.
در حالیکه طبق همین روایت که در اصل اون تردید هست ، ملاقات این دو ، چنددقیقه یا حداکثر چندساعت بیشتر نبوده و چطور میشه در طول این مدت زمان کم ، آنهمه معارف عمیق را به کسی القا کرد که بااین میزان معارف دنیا را عوض کند؟ چرا خود بحیرا ، انجام این ماموریت را به عهده نگرفته؟
بعدها به پیامبر اسلام ، همین اتهام را در رابطه با سلمان فارسی زدند و گفتند مطالبی که پیامبر عنوان میکنه ، از سلمان فارسی یادگرفته. این شبهه خندهدار هنوز که هنوز است در شبکههای اجتماعی دست به دست میشه در حالیکه همون موقع ، قرآن جواب این شبهه را داد و فرمود
«وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ
مى دانیم آنان مى گویند: جز این نیست که بشرى او را تعلیم مى دهد. [نه چنین نیست، زیرا] زبان کسى که این نسبت را به او مى دهند عجمى است و این قرآن به زبان عربى روشن است.»
نحل.. ۱۰۳
به طور کلی یک نکته را همیشه باید به یاد داشته باشیم که بدون استثناء ، تاکید میکنم، بدون استثناء ، تمام شبهاتی که توسط یک مشت جاهل یا معاند مطرح میشه در طول این ۱۴۰۰ سال در خود قرآن یا در روایات یا توسط علما و در کتابهای مختلف جواب داده شده و فقط کافیه یه سرچ بشه و جواب شبهه خوانده بشه. همین.
نه اینکه قبل از خواندن جواب ، اصل شبهه را در همه شبکههای مجازی پخش کنیم تا به شکل تصاعدی ، حقالناس به گردنمون بیفته. اونم حقالناس اضلالی که سنگینترین نوع حقالناسه. یعنی حقالناس به خاطر گمراه کردن یه سری از افراد که البته به هیچ طریق هم قابل جبران نیست.
القصه ، ذکر شده که بعد از قضیه بحیرا و با سفارش بحیرا ، ابوطالب ، سفر تجاری را نیمه کاره رها کرد و همراه با پیامبر به مکه برگشت. یه روایت دیگه هم هست که میگه ابوطالب ، پیامبر را به بلال و ابوبکر سپرد که به مکه برگردانند که کاملا غلطه. بلال که از پیامبر کوچکتر بوده و ابوبکر هم اون موقع نوجوان بوده.
خلاصه اینکه پیامبر بعد از بازگشت از این سفر ، مشغول به شبانی شده و تا ۴۰ سالگی که زمان بعثت ایشان بوده چند واقعه مهم برای ایشان رخ داده که عبارتند از شرکت در جنگهای فجار ، سفر تجاری به شام برای خدیجه س ، ازدواج با خدیجه ، پیمان حلف الفضول و نصب حجرالاسود که اینها را انشالله در شبهای بعد خواهیم گفت.
@tarikhbekhanim
باسلام
یکی از مسائلی که به پیامبر اسلام ص در دوره قبل از بعثت ، نسبت میدهند، شرکت ایشون در جنگهای فجار هست.
جنگهای فِجار یک سری جنگ پشت سر هم هست که در طی ۴ سال بین اهالی مکه و یکی از قبایل اطراف مکه بنام هوازن صورت گرفت.
شروع این جنگهای از سال ۲۰ عامالفیل بوده و لذا پیامبر اسلام در اون دوره ۲۰ ساله بودند.
علت اینکه اینها را جنگهای فجار نامیدند ، برای اینه که جنگ به ماههای حرام هم کشیده شد و اینها جنگ را ترک نکردند و لذا به قول عربها ، مرتکب فسق و فجور شدند.
حالا در مورد حضور پیامبر در این جنگهای بازهم طبق روال همه مباحث تاریخی ، اختلاف نظر هست.
بعضی از مورخین که خودشون صاحب منابع معتبر هستند مثل یاقوت حموی و مسعودی ، گفتند که پیامبر در این جنگهای شرکت کرده ولی طبق روایتی که از خود پیامبر نقل کردند ، حضور مستقیم نداشته و نقش تدارکات داشته.
یه سری دیگه گفتند که به طور کل ، ابوطالب ، بنیهاشم را از حضور در این جنگها، منع کرد و به تبع اون ، پیامبر هم در این جنگها شرکت نکرد.
حالا اینجا یه بحث کلامی پیش میاد که اگر پیامبر معصوم از گناه و خطا و نسيان بوده آیا این عصمت شامل دوره قبل از بعثت هم میشده؟
بعدش باز دوباره اختلاف پیش میاد که اگر در این جنگها ، حق با قریش بوده و به اصطلاح جنبه دفاعی داشته ، آیا باز هم پیامبر نباید شرکت میکرده؟
برخی دیگه از علمای شیعه با ادلهء مختلف ، و البته بااختلاف ، معتقدند که پیامبر به شکل غیر موثر در این جنگها شرکت داشته ولی حرمت ماههای حرام را نگهمیداشته و در این ماهها از جنگ کنارهگیری میکرده چرا که حفظ حرمت این ماهها از سنّتهای حضرت ابراهیم بوده و رعایت اون برای پیامبر اسلام که حنیف بوده و دین حضرت ابراهیم را داشته الزامی بوده.
بنده باز هم به همون اصل کلی که شبهای قبل هم اشاره کردم برمیگردم و معتقدم که پرداختن به حواشی چه در تاریخ و چه در مباحث کلامی ، تلف کردن عمر هست. اونچه که مسلّمه ،هر پیامبری معصوم بوده. اگر در زندان بوده ، گناه نکرده ، اگر در نزد زن نامحرمی مثل زلیخا بوده ، گناه نکرده ، اگر در جنگ بوده گناه نکرده ، اگر نابالغ بوده گناه نکرده چرا که خداوند مانع میشده و در نهایت گناه صورت نمیگرفته . خداوند در سوره یوسف میفرماید
وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّهِ كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ «24»
و همانا (همسر عزيز مصر) قصد او (يوسف) را كرد و او نيز اگر برهان پروردگارش را نمىديد (بر اساس غريزه) قصد او را مىكرد. اينگونه (ما او را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشا را از او دور كنيم، چرا كه او از بندگانِ برگزيده ما است.
یوسف_۲۴
خلاصه اینکه شرکت پیامبر ص در جنگهای فجار ، یکی از مبهمات است و قولهای مختلفی برای اون ذکر شده که انشالله همه این مبهمات در زمان فرمانروایی قطب عالم امکان ، حضرت صاحب الامر ، مشخص خواهند شد.
خب داستان بعدی که در تاریخ ذکر شده ، داستان تجارت پیامبر برای حضرت خدیجه س است. این داستان هم خودش در هالهای از ابهام است.
همانطور که قبلا عرض کردم ، قبل از ظهور اسلام ، اعراب هیچ علاقهای به علم و سواد نداشتند و تواریخ خودشون را به شکل سینه به سینه و شفاهی منتقل میکردند و لذا بسیاری از وقایع ، یا در طول زمان ، گم میشد و یا تحریف.
اما بعد از ظهور اسلام و تشویق مسلمانان به علمآموزی ، همه علوم از جمله ، علم تاریخ به سرعت شکوفا شد بطوریکه هیچ مردمانی به اندازه مسلمانها تاریخ دقیق ننوشتند.
و لذا این طبیعیه که اطلاعات ما از احوال پیامبر قبل از اسلام ، کم باشد.
در مورد سفر تجاری پیامبر برای خدیجه ، قول رایج و روایات صحیح ، این است که پیامبر اسلام در طول عمر خود ، اجیر هیچکس نشد که بخواهد کارگزار خدیجه شود و برای او تجارت کند.
نطر خود بنده اینه که اگر ما بخواهیم هر کاری را که به پیامبر نسبت دادهاند ، بگوییم این با شان پیامبر تناسب ندارد یا اینکه این از عصمت به دور است یا اینکه مخالف منزلت انبیاء است ، سنگ روی سنگ بنا نمیشود . مگر حضرت موسی ع اجیر حضرت شعیب ع نشد و برای او شبانی نکرد؟
مگر حضرت زکریا ع ، نجار نبود و برای مردم نجاری نمیکرد و در ازای آن پول نمیگرفت؟
مگر ادریس ع ، خیاط نبود و از این راه امرا معاش نمیکرد؟
پیامبر اسلام ص هم یک فرد عادی بوده و برای امرار معاش خود کار میکرده و تنها تفاوت ایشان با دیگران در قدرت دریافت وحی بوده که این را از منظر کلامی در شبهای آینده توضیح میدهیم.قرآن در این رابطه میفرماید
قُلْ إِنَّمَآ أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِٓ أَحَدًا
بگو: جز این نیست كه من هم بشری مانند شمایم كه به من وحی میشود: بر این كه معبود شما فقط خدای یكتاست؛ پس كسی كه لقاء پروردگارش را امید دارد، باید كاری شایسته انجام دهد و هیچ كس را در پرستش پروردگارش شریك نكند.
كهف - 110
خب حالا اگر بپذیریم که پیامبر برای خدیجه س ، کارگزاری کرده ، انشالله داستان اون را فرداشب خدمت شما عرض خواهم کرد.
@tarikhbekhanim
باسلام
عرض شد که پیامبر اسلام در حدود سن ۲۵ سالگی به عنوان کارگزار خدیجه بنت خُوَیلد ، راهی یک سفر تجاری به شام گردید که این سفر هم ذیل همون سفرهای صیف و شتا بود که قبلا عرض کردم. خدیجه س یکی از زنان ثروتمند مکه بود که برای خودش کاروان تجاری داشت . اینکه در اون موقع سن خدیجه س چقدر بوده ، اختلاف نظر هست و از ۲۵ تا ۴۰ گفتهاند و اینکه آیا قبلا هم ازدواج کرده بوده یا نه ، این هم محل اختلافه . برخی معتقدند خدیجه ، قبل از پیامبر دوبار ازدواج کرده و از یکی یک دختر و از دیگری دو دختر داشت.
این قول البته بعید نیست و خیلی منابع ، این را ذکر کردهاند. شوهران قبلی خدیجه س ، زودهنگام فوت کردند.
معدودی از مورخین هم ، خدیجه را در هنگام ازدواج با پیامبر اسلام ،باکره ذکر کردهاند.
القصه ، سفر تجاری پیامبر برای خدیجه در نهایت باعث ازدواج آن دو شد.
در این سفر تجاری ، خدیجه ، غلام خود(میسره) را هم به دنبال پیامبر فرستاد و سفارش کرد که در همه جا مطیع پیامبر باشد.
ابوطالب بااین سفر به خاطر ترس از یهود چندان موافق نبود و در نهایت با سفارش اکید به سایر افراد کاروان ، راضی شد که پیامبر به سفر بره.
در این سفر به خاطر امانتداری پیامبر ، حساب و کتاب دقیق او و همچنین برکت زیاد، بعلت وجود مقدس پیامبر ، سود سرشاری نصیب خدیجه شد. خدیجه سهم خوبی به پیامبر داد و مِیسره را هم به او بخشید.
برخی مورخین برخورد با یک عالم نصرانی به نام بحیرا و یا نسطورا را به این سفر نسبت میدهند که قبلا توضیح دادیم.
یک نکته دیگه که برخی مورخین ذکر کردند اینه که خدیجه س بعد از این سفر ، با مشورت پسر عموی خودش که ورقهبننوفل نام داشت مشتاق ازدواج با پیامبر شد.
در مورد این ورقهبننوفل که مسیحی بوده در آینده به شکل مفصل توضیح میدیم. اما عجالتا باید عرض کنم ، ذکر شده که خدیجه اوصاف پیامبر را که از میسره شنیده بود برای ورقهبننوفل ذکر کرد و ورقه با شنیدن این اوصاف گفت که گمان میکند پیامبر آخرالزمان که مسیح ع ، بشارت او را داده همین شخص باشد . اینجا بود که خدیجه مشتاق ازدواج با پیامبر شد و در نهایت همسر پیامبر کردید.
در مورد این داستان البته اختلاف نظر زیاده و خیلیها معتقدند که اصلا شخصی به نام ورقه وجود نداشته که بخواهد بشارت بدهد. برخی هم داستان ورقه را ساخته معاندین ميدونند که میخواستند بگن پیامبر اسلام مطالب خودش را از مسیحیها یاد گرفته.
بنده خودم معتقدم که اگر چه تایید یا عدم تایید مسیحیانی مثل ورقه ، هیچ تاثیری در تایید نبوت و رسالت پیامبر ندارد و در هر صورت ما ایشون را پیامبر خدا میدونیم ، اما به هرحال در اون موقعیت زمانی افراد زیادی معتقد بودند که عنقریب یک پیامبر از شهر مکه مبعوث میشه. قبلا عرض کردم که بشارت پیامبر آخرالزمان در بین مسیحیان شایع بوده و در انجیل برنابا ذکر شده است و لذا بعید نیست که مسیحیان دانشمندی مثل ورقه به این مسئله معتقد بودهاند.
القصه ، تهیه جهیزیه و مهریه و ... همه با خود خدیجه بود و بعد از ازدواج هم اجازه تجارت را به پیامبر نداد و در حمایت و مراقبت از پیامبر سنگ تمام گذاشت. بعد از این ازدواج پیامبر مشغول به عبادت و سیر آفاق و انفس نمود تااینکه بالاخره در ۴۰ سالگی به نبوت مبعوث شد.
وجود مبارک حضرت خدیجه خیلی باعث پیشرفت اسلام شد و بعد از بعثت اولین کسی که به پیامبر ایمان آورد همین خدیجه بود. هزینهکرد خدیجه برای اسلام و مصائبی که در این راه متحمل شد یکی از شگفتیهای تاریخ است و مقام منزلت او خیلی بالاست. به طوریکه در کنار فاطمه س ، آسیه همسر فرعون ، و مریم مادر عیسی ع ، یکی از ۴ زن برگزيده جهانه.
خلاصه اینکه خدیجه از پیامبر اسلام ، دو پسر و ۴ دختر آورد.
اولین فرزند خدیجه، قاسم بود و لذا پیامبر ، به ابوالقاسم ، معروف شد. این قاسم در کودکی فوت کرد.
بعد از قاسم، ۴ دختر به نامهای زینب ، رقیه ، امکلثوم و فاطمه س آورد.
در نهایت عبدالله را آورد که او هم در کودکی فوت کرد.
خدیجه س در ماه رمضان سال ۱۰ بعثت فوت کرد . انشالله فرداشب باز هم در مورد خدیجه صحبت خواهم کرد.
@tarikhbekhanim
باسلام
به طور کلی ، ازدواج در زندگی هرکس یک نقطه عطف است. نقطه عطف در ریاضیات به نقطهای از منحنی میگن که از اون نقطه ، جهت حرکت منحنی عوض میشه و لذا ازدواج ، نقطهای هست که زندگی از اونجا به بعد تغییرات اساسی میکنه.
ازدواج حضرت خدیجه س با پیامبر اسلام ص ، نه تنها نقطهء عطفی در زندگی این دو بزرگوار بوده بلکه بعدها مشخص شد که نقطه عطفی در پیشرفت اسلام نیز بوده است.
ثروتمندان معروف عربستان در مکه جای گرفته بودند و در بین اونها خدیجه س موقعیت ویزهای داشت. همین خانم با هزینهکرد ثروتش برای خرید غلامان و بردهها و مسلمان کردن اونها و یا خرید آذوقه در طول ۳ سال تحریم در شعب ابیطالب و خیلی هزینههای دیگر ، کمک شایانی به پیشرفت اسلام کرد به طوریکه در هنگام وفات ، هیچ از مال دنیا نداشت.
زنی مؤمن و فداکار بود و محمد به شدت او را دوست میداشت چنانکه پس از مرگش بسیار محزون شد و در فراق او بسیار گریست. خدیجه یکی از محترمترین بانوان نزد تمامی مسلمانان است. این بانو در دهم رمضان سال دهم بعثت (سه سال قبل از هجرت) در مکه از دنیا رفت و این همان سالی بود که ابوطالب عموی محمد نیز در گذشت و مسلمانان آن را «سال اندوه (عام الحُزن)» نامیدند.
گفتیم که خدیجه س برای پیامبر ۲ پسر و ۴ دختر آورد.
تقدیر این بود که پسرها در کودکی فوت کنند.
و اما دخترها:
اولین اونها زینب بود که در ۳۰ سالگیِ پیامبر به دنیا اومد و در همان دوران قبل از اسلام به ازدواج پسرخاله خود ابوالعاص بن ربیع دراومد و در سال ۸ هجری هم فوت کرد.
این ابوالعاص در جنگ بدر در حالیکه هنوز مشرک بود اسیر شد و پیامبر اون را آزاد کرد و بعدها ایمان آورد. زینب از او صاحب دختری به نام امامه شد.
بنده ازدواج زینب با ابوالعاص ، قبل از اسلام را بعید میدونم چرا که اگه اینطور باشه در سن خیلی کم به ازدواج ابوالعاص دراومده که بعیده.
دختر دوم پیامبر که یکسال کوچکتر از زینب بوده رقیه بود که در همان دوره قبل از اسلام به عقد عتبه ، پسر ابولهب دراومد. وقتی سوره مسد نازل شد خود عتبه به اصرار پدر و مادرش ، رقیه را طلاق داد. رقیه بعدا به عقد عثمان (خلیفه سوم) دراومد و در سال ۲ هجری هم فوت کرد.
رقیه از عتبه صاحب بچه نشد اما از عثمان احتمالا فرزند آورده.
دختر سوم هم یکسال بعد از رقیه به دنیا اومد و اسمش را امکلثوم گذاشتند . یادتون باشه که کلثوم اسم مرد هست و اونی که اسم زن هست امکلثومه. چونکه دیدم دخترانی که اسمشون کلثوم بوده.
ام کلثوم هم سرنوشت رقیه را پیدا کرد. همسر عتیبه ، برادر عتبه شد و بعد از نزول سوره مسد، از عتیبه جدا شد و بعدها به ازدواج عثمان دراومد و در سال ۹ هجری هم فوت کرد و کلا فاقد بچه بود.
و آخرین دختر پیامبر ، حضرت فاطمه س بود که در سال ۷ بعثت در مکه به دنیا اومد و نسل پیامبر از این دختر بزرگوار ادامه یافت.
حضرت فاطمه س ، ویژگیهای خاصی داشت که در بین فرزندان پیامبر ، ممتاز بود و اینها را انشالله در آینده خواهیم گفت.
@tarikhbekhanim
باسلام
و اما در ارتباط با فرزندان حضرت خدیجه س از پیامبر اسلام ، عرض شد که کوچکترین فرزند ایشون حضرت فاطمه س بوده که در سال تولد ایشون اختلاف نظر هست و از سال ۲ بعثت تا ۷ بعثت گفته شده. قول مشهور سال ۵ یا ۷ است.
علاقه پیامبر به این فرزند ، علیحده و ممتاز بوده و برخی مورخین ایشون را تنها دختر پیامبر میدونند و سایر دخترانی که در قسمت قبلی ذکر شد را همون دختران حضرت خدیجه س از شوهر یا شوهران قبلیاش ميدونند. قبلا در داستان حضرت یحیی ع ، عرض شد که دخترانِ همسر را ربیبه مینامند. حتی بعصی منابع گفتهاند که این سه دختر ، دختران خدیجه هم نبودند بلکه دخترخواندههای این زوج مقدس بودهاند و اونها را به فرزندی قبول کرده بودند که این مسئله در قدیم رایج بوده.بنابراین میشه گفت پیامبر از خدیجه س ، صاحب سه فرزند شد که قاسم و عبدالله در کودکی فوت کردند و تنها فاطمه س باقی ماند و نسل پیامبر از این فرزند ادامه یافت. شبهه دیگری که مطرح میشه اینه که برخی معتقدند نسل انسان ، از دختر منتقل نمیشه و این مسئله مخصوص فرزندان پسره.
اسلام بااین مسئله موافق نیست . چرا که در قرآن ، عیسی ع را آلعمران نامیده در حالیکه عیسی ع از دختر عمران ع زاده شد و نوهء دختری عمرانه.البته دلایل دیگری هم برای این مسئله عنوان شده که شامل بحث ما نمیشه.
گزارشهای متعددی درباره جایگاه خاص خدیجه نزد پیامبر(ص) وجود دارد. در منابع آمده است که حضرت خدیجه(س) بهترین و صادقترین وزیر، مشاور و مایه آرامش پیامبر(ص) بود. پیامبر(ص) سالها پس از درگذشت خدیجه(س) به یاد او بود و بینظیر بودنش را مطرح مینمود. هنگامی که عایشه به پیامبر(ص) گفت خدیجه(س) بیش از همسری مسن برای تو نبود، پیامبر بسیار ناراحت شد و با ردّ این سخن گفت: «خداوند هیچگاه برایم همسری بهتر از او جایگزین نکرد، او مرا تصدیق نمود هنگامی که هیچکس مرا تصدیق نکرد، یاریام کرد در زمانی که هیچکس مرا یاری نکرد، از اموالش در اختیارم قرار داد، زمانی که همه، اموالشان را از من دریغ کردند.»
القصه ، خدیجه زنی مؤمن و فداکار بود و پیامبر به شدت او را دوست میداشت . خدیجه یکی از محترمترین بانوان نزد تمامی مسلمانان است. این بانوی محترم در جریان تحریم اقتصادی مسلمانان در شعب ابیطالب در سال ۱۰ بعثت فوت کرد و ایشون را در قبرستان ابوطالب یا همان قبرستان حجون دفن کردند.
@tarikhbekhanim
باسلام
مطلب بعدی که در ارتباط با زندگی پیامبر اسلام ص در دوره قبل از بعثت خدمت شما میگم، داستان نصب حجرالاسوده که به نقلی در سال ۳۵ عامالفیل رخ داده و بنابراین در اون موقع پیامبر اسلام ص ، ۳۵ ساله بوده است.
داستان از این قراره که سال قبلش بر اثر سیل ، کعبه ، آسیب جدی دید و تخریب شد و حجرالاسود از جا کنده شد و از کعبه فاصله نسبتا زیادی گرفت. این اتفاق در طول تاریخ چندبار افتاده و به طور کلی مکه به دلیل داشتن بارانهای موسمی سیلابی ، از این وقایع زیاد داشته. مخصوصا مسجدالحرام که توسط چند کوه احاطه شده و آب باران از این کوهها به درون مسجد هدایت میشه.
در سال ۱۲۹۹ هجری قمری که عربستان جزئی از کشور عثمانی بود و خاندان حاکم بر حجاز ، خاندان شیعه مذهب شُرفای مکه بودند یک بازسازی در مسجدالحرام و مسجدالنبی صورت گرفت. اون موقع ، هم شیعیان در راس کار بودند و هم جمعیت شیعه در مکه و مدینه ، قابل توجه بود و لذا میبینیم که در مسجدالنبی ، اسامی ائمه شیعه علیهمالسلام و حتی اسم حضرت مهدی عج به عنوان آخرین امام شیعه ، بر دیوار حیاط عثمانی ، نقش بسته. و یا پارچه سبزرنگی که روی مقبره پیامبر ص کشیده شده ، مزین به عبارت صدقالله العلیالعظیم هست. خلاصه اینکه در دوره شریف حسین ، کار بازسازی مسجدالحرام و مسجدالنبی به یک مهندس عثمانی از ارتش عثمانی واگذارشد و خود این مهندس هم شیعه بود و الحق خیلی خوب بازسازی کرد و شاکله کلی این دو مسجد ، که الان میبینیم مال اون دوره هست. ولی متاسفانه برای مسئله سیلاب مسجدالحرام کاری نکرد و فیلمهای قدیمی از مسجدالحرام ، نشون میده که آب حتی تا نصف ارتفاع کعبه را هم گرفته.
تااینکه در زمان ملک فهد مجددا کار بازسازی صورت گرفت و اینکار به مهندسین ایتالیایی و اسپانیایی واگذار شد و الحق و الانصاف کار بسیار تمیز و زیبایی انجام دادند که هنوز هم هست و زیر مسجدالحرام را کلا زهکشی و کانال کشی کردند به طوری که زیر مسجد کاملا خالیه و آب باران به درون اون تخلیه میشه و احتمال آبگرفتگی خیلی کم شده.
فکر کنم تنها نکته مثبت در زندگی این ملک فهد ، همین بازسازیها بوده وگرنه این آقا با کمکهای سرشار به صدام و همچنین واقعه کشتار حجاج در سال ۶۶ ، لکه ننگ اسلام و مسلمین شد.
القصه ، در زمان پیامبر اسلام هم کعبه خراب شد و حجرالاسود ، به گوشهای افتاده بود. بعدها در تاریخ دولتهای اسلامی ، خدمت شما خواهم گفت که تا کنون چه بلاهایی بر سر این حجر اومد و حتی در برههای قرامطهء بحرین اون را دزدیدند و به مدت ۱۵ سال ، کعبه فاقد حجرالاسود بود.
خلاصه، بزرگان مکه در دارالندوه جمع شدند و مشورت کردند و تصمیم گرفتند کعبه را بازسازی کنند. همون موقع یه کشتی که از مصر به سواحل نزدیک مکه اومده بود ، به دلیل طوفان ، درهم شکست و صاحبان کشتی ، بقایای کشتی را به حراج گذاشتند.
تجار مکه هم چوبهای کشتی را خریدند و سقف کعبه و قسمتهایی از مسجدالحرام را با اون چوبها ساختند. نجار مربوطه هم بازدوباره مصری بود.
در جریان این ساخت و ساز ، بحث پیش اومد که نصب حجرالاسود را چه کسی انجام بده؟
اختلاف پیش اومد و هرکسی میخواست که این افتخار نصیب خودش و طایفهش بشه.
کار بالا گرفت و احتمال جنگ و خونریزی شدید میرفت. تااینکه یه پیرمردی بنام ابوامیّه بن مغیره مخزومی، پیشنهاد داد که همگی به قضاوت اولین کسی که وارد مسجد میشه تن بدهند. همه قبول کردند.
به خواست خدا اولین کسی که بعد از این تصمیم وارد مسجدالحرام شد پیامبر اسلام بود. همگی ، پیامبر را میشناختند و به امانت و درستکاری او ایمان داشتند و لذا خوشحال شدند و از پیامبر نظرخواهی کردند. پیامبر هم دستور داد، گلیمی آوردند و با دست خود «حجر الاسود» را برداشت و به نمایندگی از طرف قبائل عرب و مردم قریش ، حجر را در اون گذاشت، سپس دستور داد، سران قبائل اطراف پارچه را بگیرند و ببرند به محل نصب اون.
همین که نزدیک آوردند، پیامبر، اون را گرفت و در جای خود کار گذاشت و بدین گونه غائله در میان هلهله و شادی عموم خاتمه یافت. در حقیقت محمد امین رؤسای بقیه قبائل را نیز در کار گذاشتن حجر ، سهیم کرد و همگی به عقل و فراست او آفرین گفتند. نقل شده که هربار ، حجرالاسود از جای خود کنده شده ، یه معصومی اون را سرجای خودش گذاشته. بعدها خواهم گفت که در زمان غیبت هم این مسئله مصداق داشته.
این هم از داستان نصب حجرالاسود. انشالله تا فرداشب.
@tarikhbekhanim
مسجدالنبی ، زیباترین مسجد جهان اسلام.
این قسمتها در طرح توسعه دوران فهد بن عبدالعزیز اضافه شده
@tarikhbekhanim
داخل ضریح پیامبر اسلام ص
یکی از دوستان بنده که به دلایلی به داخل ضریح رفته بود عبارت صدقالله العلیالعظیم را روی این پارچه سبز دیده بود.
@tarikhbekhanim
شریف حسین ، آخرین حاکم شیعه مذهب حجاز قبل از غلبه سعودیها.
این آقا هم خودش مهره انگلیسیها بود
@tarikhbekhanim
تمام این قسمتی که خط کشیدم در طرح توسعه زمان سلمان ، اضافه شده که از سال ۱۳۹۲ شمسی شروع شد
@tarikhbekhanim
باسلام
و اما آخرین مطلبی که در مورد وقایع مهم زندگی پیامبر ، قبل از بعثت ، خدمت شما میگم ، داستان حلف الفضول است.
خود کلمه حلف به معنای پیمان و سوگندنامه است و لذا حلفالفضول به معنی پیمان جوانمردانه.
البته معانی دیگهای هم برای اون گفتند. یکی اینکه در بین کسائی که این پیمان را بستند چندنفرشون ، اسمشون فضل بود و لذا شد حلف الفضول.
دیگه اینکه گفتند قبلش چندتا پیمان در دفاع از ستمدیدگان بسته شده بود و این آخری که بین جوانهای مکه از چند قبیله بسته شد ، شامل بندهای اضافهتری بود و لذا شد حلف الفضول یعنی پیمان علیحده.
حالا باز دلایل دیگهای هم برای نامگذاری گفته شده.
و اما این پیمان به قولی در سال ۲۰ عام الفیل و به نقل دیگهای در سال ۳۵ عامالفیل بوده.
اصل و اساس این پیمان سر این بود که یه فرد یمنی ، اومد مکه برای اینکه یه مقداری از کالاهای خودش را بفروشه.
عاصبن وائل سهمی که پدر عمرو عاص بود سر این مرد یمنی کلاه گذاشت. کالای اون را گرفت و برد خونه و گفت بیا خونه تا پولش را بدهم.
این آقای عاص ، یه مجسمه و یه نماد رذالت و پستی در بین اعراب قبل و بعد از اسلام بود .
این عاص بن وائل همونی بود که بعدها پیامبر را ابتر خواند و بعدش سوره کوثر نازل شد و خودش را ابتر نامید. در حالیکه تعداد زیادی پسر داشت از جمله عمرو عاص. و پسرانش هم تعداد زیادی پسر داشتند. مثلا عبدالله بن عمرو عاص که در بين اهل سنت از راویان حدیثه. و چون خیلی پسر داشت مردم نشستند ببینند این عاص چجوری ابتر میشه. خلاصه بعدها در زمان حکومت معاویه ، نوههای این مردک دیگه بچهدار نشدند و نسل عاص بن وائل ، منقرض شد.
یه کار دیگه که این مردک کرد این بود که این آقا یکی از همون کسانی بود که به خانه ابوطالب رفت و پیشنهاداتی داد و در نهایت پیامبر فرمود اگه خورشید را در دست راست من و ماه را ......
که داستانش را بعدا میگم.
یه غلط دیگهای که این خبیث میکرده این بود که بعد از اسلام خیلی پیامبر را مسخره میکرد و آیه
انّا کفیناک المستهزئین راجع به این ملعون نازل شد.
یه مورد دیگه هم که توی تاریخ گزارش شده اینه که این شخص یه مبالغی به چندتا از مسلمونها بدهکار بود که بعد از اسلام ، بهانه درآورد و به بهانه اینکه شما که به آخرت اعتقاد دارید ، خدا در آخرت اینقدر طلا و جواهر به شما میده که نیازی به این طلب از من ندارید ویه مشت بهانههای مزخرف دیگه ، طلب مسلمونها را بالا کشید.
خلاصه صِرف اینکه یه ملعونی مثل عمرو از این آقای عاص بن وائل ، پا گرفته خودش نشانگر اوج خباثت این آقاست.
این عاص بن وائل سهمی بالاخره چندماه بعد از هجرت با لگد یه خری ، به جهنم سرازیر شد.
در ضمن یادتون باشه این کلمه عمرو را با تلفظ Amro نخونید زیرا این واو ظاهریه و فقط برای جلوگیری از اشتباه با کلمه عُمَر گذاشته میشه . پس حتما باید به شکل Amr خونده بشه.
القصه ، وقتی مرد یمنی از دریافت پول ناامید شد اومد روی کوه ابوقبیس که نزدیک کعبه هست و دادخواهی کرد.
زبیر بن عبدالمطلب، عموی رسول اکرم(ص) و از بزرگان و اشراف قریش، نخستین کسی بود که درباره حلفالفضول سخن گفت و به اون دعوت کرد.
بعدش برخی از طوایف قریش در دارالنَّدوه (که محل حل و عقد امور بود) گرد اومدند و هم قسم شدند که داد مظلوم را از ظالم بگیرند. در راس این افراد ، پیامبر اسلام ص بود.
سپس، به کوشش زبیر بن عبدالمطلب، در خانه عبدالله بن جُدعان تَیمی، یکی از اشراف قریش، گرد آمدند. آنان دست در آب زمزم فرو کردند (و به قولی دستان خود را بر خاک مالیدند) و با یکدیگر پیمان بستند که اگر بر کسی از اهالی مکه یا بیگانهای در این شهر ستمی رود، او را یاری کنند تا حق خود را از ظالم بگیرد، ظالم را از ظلم باز دارند و از هر منکری نهی کنند و به تهیدستان در مال و معاش کمک کنند.
بعدش این جمع همگی به درب خونه عاص بن وائل رفتند و حق مرد یمنی را با توسری از عاص گرفتند.
بعدها پیامبر همیشه به حلفالفضول افتخار میکرد و میفرمود اگر همین حالا هم کسی دادخواهی کند ، پیمان بر سر جای خود هست و از او دفاع میکنیم.
همچنین برخی حلفالفضول را شریفترین پیمانی میدانند که تا آن روز میان عربها وجود داشت.
این هم داستان حلف الفضول. انشالله از فردا شب وقایع بعثت پیامبر را خدمت شما میگم.
@tarikhbekhanim
باسلام
بعثت به معنای برانگیخته شدن است. معنی دیگه این کلمه برگزیده شدن و یا انتخاب شدنه.
اینکه چجور و بر اساس چه معیاری یه فردی از طرف خداوند به پیامبری انتخاب میشه ، ما نمیدونیم.
اینها بحثهای کلامی پیچیده و البته خیلی مورد اختلافه که مثلا آیا یه پیامبر باید قبل از بعثت هم معصوم باشه؟ آیا حتما باید از پدر و مادر خداپرست و اجداد خداپرست ، پا گرفته باشه؟ وحی چیه؟ چطوری دریافت میشه؟ آیا وحی فقط مخصوص پیامبرانه؟ وحی چه آثاری روی روح و روان و جسم آدم میگذاره؟ و .....
اینها مسائلیه که در علوم کلامی و تفسیری بهش جواب داده میشه و علم تاریخ فقط مسئول روایت و تحلیل و بررسی وقایع هست. اما روش ما در این کانال از اول این بوده که صرفا به روایت یک واقعه بسنده نکنیم و تحلیلهای سیاسی ، اجتماعی ، علمی ، تفسیری ، کلامی ، اقتصادی و .... هم ارائه کنیم که انشالله مفید واقع شود.
پیامبر اسلام ص در سال ۴۰ عام الفیل در سن ۴۰ سالگی به پیامبری مبعوث شد و اولین کلمات وحیانی را دریافت کرد.البته منابع اندکی این واقعه را در سال ۴۳ عامالفیل ذکر کردهاند که خیلی معتبر نیست.
در مورد روز و ماه ، منابع شیعی ، اغلب روز ۲۷ رجب را قبول دارند و اعمالی هم برای اون ذکر شده اما اهل سنت بر اساس منابع خودشون روز ۱۷ یا ۱۸ ماه رمضان را.
این روزها مصادف با بیستمین سال سلطنت خسروپرویز در ایران بوده و این تاریخ خیلی مهمه و بعدا با اون کار داریم که خدمت شما خواهم گفت.
در مورد محل بعثت بازهم اختلاف نظر هست. بعضیها اصلا مسئله غار حراء را قبول ندارند چرا که این غار بسیار کوچک و خیلی مرتفع هست و کسانی که مشرّف شدند ميدونند که دسترسی به اون خیلی سخت بوده اما حسن این غار اینه که مسلط به شهر مکه هست و از اونجا ، همه جای مکه به خوبی دیده میشه.
پیامبر در کودکی به واسطه پاکی درونی که داشت و نیز بیزاری از محیط فاسد اون زمان مکه، میل به تنهایی و گوشهگیری از شهر و دیار خود را داشت.فساد اقتصادی و فساد جنسی و میل به مشروبات الکلی و خرافات که همه اینها در مکه بیداد میکرد باعث عزلتهای یک ماهه در کوههای اطراف مکه و بعد بازگشت به شهر، خوابهایی که حال و هوای جهان غیب داشت، شنیدن صدای فرشته وحی پیش از بعثت و ارتباط سه ساله اسرافیل و ۲۰ ساله جبرئیل با ایشان آمادگیهایی بوده که ایشان را برای ابلاغ پیامبری مهیا میساخت است. اینها البته روایته و در اینکه آیا پیامبر ، قبل از بعثت هم تحت نظر و تربیت الهی بوده یا نه خیلی اختلاف نظر هست. قبلا در مورد اینکه آیا عصمت یک پیامبر شامل دوره قبل از بعثت هم میشه یا نه و اصلا علت عصمت چیه ، توضیح دادم ولی اونچه که مسلّمه اینه که به هرحال قبل از بعثت یه تربیت درونی برای آمادگی رسالت لازمه که اینکار توسط خود خدا و به واسطه فرشتگان صورت میگرفت.
خلاصه اینکه در زمان بعثت ، ۵ آیه اول از سوره علق بر پیامبر نازل میشه و بااین مسئله که ما از کیفیت اون اصلا اطلاع نداریم ،حال پیامبر دگرگون میشه و از نظر جسمی مشکل پیدا میکنه. بعدها در زمان نزول وحی بر پیامبر هم حال پیامبر دگرگون میشد و البته این کاملا طبیعیه.
یه مسئله که عنوان میشه اینه که آیا پیامبر ، قبل از بعثت نماز میخونده؟ اگر میخونده، آیا سوره حمد را تلاوت میکرده ؟ مگر روایت نداریم که لاصلوه الا بفاتحهالکتاب.
یعنی هیچ نماز واجبی بدون سوره حمد وجود ندارد.
اگر چنین است پس سوره حمد اولین سوره است که نازل شده و یا در همان ارتباط جبرئیل با پیامبر در دوره قبل از بعثت به پیامبر آموزش داده شده.
اونچه که مسلمه سوره حمد ، چه قبل از بعثت به پیامبر آموزش داده شده باشه و چه بعد از بعثت ، اولین سوره کامل بوده که بر پیامبر نازل شده چرا که قبل و یا بعد از بعثت اولین چیزی که بر پیامبر واجب شد ، نماز بوده.
پس اینکه میگن سوره علق اولین سوره بوده اینطور نیست. چونکه فقط ۵ آیه اولش بر پیامبر نازل شد و آیات بعدی در زمان دیگهای نازل شده.
مسئله بعدی ، مسئله توقف وحی هست.
بعد از اینکه پیامبر اسلام با کمک حضرت علی ع از غار حراء پایین میاد ، به منزل مراجعت میکنه و حال جسمی اصلا خوبی نداشته. مفسرین میگن که پیامبر به واسطه دریافت وحی حال جسمی خوبی نداشت و احساس سرما و شاید نگرانی میرد.
پارچه یا گلیمی به خودش پیچیده بود و در زیر اون ماندگار شد . یک مرتبه آیات اولیه سوره مدثر نازل شد که میفرماید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ ﴿۱﴾
اى كشيده رداى شب بر سر (۱)
قُمْ فَأَنْذِرْ ﴿۲﴾
برخيز و بترسان (۲)
وَرَبَّكَ فَكَبِّرْ ﴿۳﴾
و پروردگار خود را بزرگ دار (۳)
وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ ﴿۴﴾
و لباس خويشتن را پاك كن (۴)
وَالرُّجْزَ فَاهْجُرْ ﴿۵﴾
و از پليدى دور شو (۵)
وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ ﴿۶﴾
و منت مگذار و فزونى مطلب (۶)
وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ ﴿۷﴾
و براى پروردگارت شكيبايى كن
البته هم در مورد شان نزول و هم در مورد تفسیر این آیات اختلاف نظر هست.
علی ایحال بعد از نزول این آیات ، دیگه وحی نازل نشد و مسئله توقف وحی را داریم که برخی نقلها میگن تا سه سال طول کشید.
خب حالا اگر بپذیریم که نماز بعد از بعثت بر پیامبر واجب شده ، پس سوره حمد حتما در همین سه سال اومده. یعنی اینطور نبوده که در طی این سه سال هیچ وحیی نازل نشده باشه. حداقلش اینه که سوره حمد نازل شده.حالا البته برخی دیگه از مفسرین میگن ، توقف وحی در حد چند روز یا چندماه بوده.
خب حالا بحث دیگه اینه که در غار حراء ، چقدر از قرآن نازل شده؟ و این مورد چه ارتباطی با لیلهالقدر داره؟ آیا کل قرآن بوده یا همون آیات اول سوره علق؟
اینها را انشالله در قسمت بعد خدمت شما میگم.
@tarikhbekhanim