باسلام
شبهه آخر که در ارتباط با صلح امام حسن خدمت شما عرض میکنم ، ماجرای پول گرفتن امام حسن ع از معاویه لع ، در قبال صلحنامه است.
اولا این مسئله کاملا دروغ است و هیچ منبعی نگفته که امام حسن ع برای صلح با معاویه ، پول گرفته است . بلکه آنچیزی که در منابع تاریخی آمده، یک بند از صلحنامه است که امام حسن ع در آن خواسته خراج بعضی مناطق به امام حسن ع تعلق گیرد. این خراج برای این بود که امام بتواند دیه شهدای جنگ را پرداخت کند و برای بازماندگان و مجروحین این جنگ هزینه کند. مضافا بر اینکه شما باید به این مسئله توجه کنید که تا چند روز قبل از آن ، امام حسن ع خلیفه مسلمانان بوده و خراج و زکات خیلی از مناطق کشور اسلامی ( ایران و عراق) به جز شام در دست او بوده ، حالا آیا این خواسته زیادی است که مثلا درخواست کند خراج دارابگرد ، در اختیارش باقی بماند؟
مسئله بعدی این است که معاویه لع به یک کدام از این تعهداتش عمل نکرد و یک درهم از خراجهایی را که قول داده بود در اختیار امام حسن قرار دهد ، قرار نداد.
وقتی عاملین امام حسن ع ( دحیه کلبی انصاری)برای دریافت خراج دارابجرد به استان فارس امروزی رفتند، عاملین معاویه آنها را دستگیر کرده و به شهادت رساندند .
مردم داراب ، مثل مردم قم و ساوه ، از محبین اهلبیت بودند و لذا امام حسن ع ، شرط گذاشت که حساب اینها با خودش باشد و معاویه چنین کرد. این دحیه کلبی از صحابه خاص پیامبر و یکی از زیبارویان آن روزگار بوده و در روایات و اشعار فارسی ، جبرئیل را به او تشبیه میکنند و معتقدند که جبرئیل به شکل و شمایل دحیه کلبی بر پیامبر وارد میشده. امروز قبر ایشان در داراب زیارتگاه عاشقان اهلبیت است.
القصه ، امام حسن ع بعد از صلح با معاویه و تمشیت امور عراق ، راهی مدینه شد و تا پایان عمر در مدینه ماند. اینکه آیا امام حسن ع ، داوطلبانه ، کوفه را ترک کرد یا اینکه معاویه او را مجبور کرد که کوفه را ترک کند در منابع ، چیزی نیافتم. اما آنچه مسلّم است ، پیش بینیهای علی ع در مورد آینده مردم کوفه به حقیقت پیوست. این عهدشکنان ، که عادت کرده بودند در موقع مقتضی پشت امامشان را خالی کنند، در هنگام خروج امام از کوفه ، کلی گریه و زاری کردند . اما چه سود؟ گریه آنها نه به خاطر امام حسن ع بود بلکه برای بدبختی خودشان بود که از فردا باید تحت تسلط معاویه زندگی کنند. این عاقبت کسانی است که به موقع ، امام خود را یاری ندهند و چشم بر هم بگذارند و بخوابند تا بالاخره با لگد دشمن از خواب بیدار شوند.
امام در مدینه ، مشغول رسیدگی به امور مردم و مخصوصا بنیهاشم شده و شروع به تدریس مذهب پدرش کرد و شاگردان زیادی تربیت نمود که هر کدام بعدها از دانشمندان کشور اسلامی شدند از جمله پسرش حسن مثنی و مسیب بن نجبه، سوید بن غفله، علا بن عبدالرحمن، شعبی، مبیره بن بربکم، اصبغ بن نباته، جابر بن خلد، ابو الجوزا، عیسی بن مأمون، بن زراره، نفاله بن مأموم، ابویحیی عمیر بن سعید نخعی، ابومریم قیس ثقفی، طحرب عجلی، اسحاق بن یار پدر محمد بن اسحاق، عبدالرحمن بن عوف، سفیان بن لیل و عمرو بن قیس.
اسامی این افراد در بین راويان حدیث شیعه خیلی به چشم میخورد .
در مورد زندگی امام حسن ع در مدینه انشالله در قسمت بعدی باز هم صحبت خواهم کرد.
@tarikhbekhanim
باسلام
امام حسن ع پس از جریان صلح با معاویه به مدینه ، برگشت و تا پایان عمر در مدینه ماند و فقط چند بار برای انجام حج به مکه سفر کرد. نقل شده که احتمالا یک بار هم به دعوت معاویه به شام رفته و معاویه در آنجا جلسه مناظره تشکیل داده که امام حسن ع را تحقیر کند که امام با بیان علوی و استدلال مصطفوی ، همه را محکوم کرده و روسیاهی به میزبان ماند.
امام در سال ۴۰ امامت و رهبری شیعیان را در دست گرفت و در آن موقع ۳۷ سال داشت و در سال ۵۰ هم در سن ۴۷ سالگی به شهادت رسید.
امام در مدینه به هدایت مردم و تشکیل هستههای معارف شیعی پرداخت و همچون پدر بزرگوارش شاگردانی پرورش داد. در مدینه بسیار مورد احترام بوده اما نه در شأن خودش. قبلا هم خدمت شما عرض کردم که به طور کلی مردم مکه و مدینه ، خیلی عاشق شیخین بودند و سنت آنها را حتی بر سنت پیامبر هم ترجیح میدادند به طوری که در آن مدتی که علی ع در مقام خلافت، در مدینه بود ، خیلی از بدعتهای عمر را نتوانست باطل کند از جمله نماز تراویح را نتوانست ابطال نماید و همچنین فدک را نتوانست برگرداند. در جریان نماز تراویح که قبلا توضیح دادم ، علی ع تلاش کرد که از برگزاری این نماز به جماعت ، جلوگیری کند. چراکه بدعت عمر بود. مردم مدینه شورش کردند و فریاد "وا سنت عمراه " سردادند.
طوری شد که امام علی ع دیگر برای فدک هم اقدامی نکرد. خلاصه اینکه مرکز تشیع ، مکه و مدینه نبود و امید ائمه اهلبیت در این مورد همیشه کوفه و عراق بوده است. این مسئله را انشالله در جریان حرکت امام حسین ع به سمت کوفه هم توضیح خواهیم داد.
القصه امام حسن ع در مدینه ماند و معاویه هم به هیچ کدام از تعهداتش عمل نکرد و فقط گاهی اموال مختصری به عنوان هدیه برای امام میفرستاد که جای خراج تعهدشده را بگیرد. امام این اموال را بین فقرای بنیهاشم و فقرای شیعه تقسیم میکرد.
امام در بین مردم ، مصداق بارز مظلوم مقتدر بود. علیرغم اینکه محبوبیت زیادی داشت اما از ناحیه عوامل معاویه در مدینه ، تحقیر میشد. داستان فحاشی یک فرد شامی در وسط بازار مدینه ،که فرستادهء معاویه بود ، مشهور است . امام با ملایمت و ملاطفت کامل ، او را دعوت به آرامش کرد و با محبت به او ، تحولی در او بوجود آورد که از محبین اهلبیت شد.
امام در رسیدگی به حال فقرای مدینه هم اهتمام داشت و همچون پدر بزرگوارش برای ایشان غذا میفرستاد. ذکر شده که دوبار تمام اموال خود را به فقرا بخشید و مجددا از صفر شروع کرد.
در سال ۵۰ هجری ، معاویه با وعده و وعید ، جُعده ، همسر امام حسن ع را تحریک به مسموم کردن امام نمود. این کار چند بار انجام شد و در نهایت امام در ماه صفر سال ۵۰ به شهادت رسید. این جُعده ، دختر همان اشعث بن قیس کندی بود که قبلا توضیح کامل راجع به او دادیم.
به وصیت ایشان ، قرار بود که امام را در کنار پیامبر ص دفن کنند اما عایشه با خشونت تمام مانع این کار شد که جریان آن مفصل است. در نهایت امام را در کمال مظلومیت در قبرستان بقیع دفن کردند.
از امام حسن ع ، فرزندانی باقی ماند که بعدها سردمداران قیام برعلیه بنیامیه و بنیعباس شدند. از معروفترین آنها حسن مثنی است که در کربلا به شدت مجروح شد و بعدها هم به شهادت رسید. این حسن مثنی پدر عبدالله محض و او پدر نفس زکیه است که در زمان امام صادق ع بر علیه بنیامیه قیام کرد و داستان او را خدمت شما خواهم گفت.
بسیاری از سادات ایران از جمله ، حضرت عبدالعظیم حسنی و همچنین سادات طباطبایی ، همه از نسل امام حسن ع هستند.
بحث تاریخ اسلام در اینجا به پایان میرسد و از اینجا به بعد دو مسیر پیش روی ماست. یکی اینکه تاریخ امامت و تشیع را به همین منوال ادامه دهیم و در کنار آن تاریخ خلافت بنیامیه و بنیعباس را هم بگوییم.
دیگر اینکه مبنا را بر تاریخ خلفای بنیامیه و بنیعباس بگذاریم و در کنار آن تاریخ ائمه و تاریخ تشیع را هم بگوییم.
انشالله شما نظر خود را به آی دی بنده ارسال بفرمایید تا طبق نظر شما عمل شود.
@tarikhbekhanim
بنای معروف بر روی مزار ائمه بقیع علیهمالسلام که در سال ۱۳۴۴ قمری توسط وهابیون تخریب شد.
@tarikhbekhanim
شجرهنامه سادات حسنی.
بر خلاف تصور عموم ، اغلب قیامهای بعد از کربلا که در آینده توضیح خواهیم داد توسط سادات حسنی بوده.
بیشترین دشمنی بنیامیه و بنیعباس هم با همین بزرگواران بوده است.
یکی از فرزندان حسن مثنی ، ابراهیم غِمر هست که پدر اسماعیل دیباج میباشد.
اسماعیل دیباج خودش پدر ابراهیم طباطبا است که جد سادات طباطبایی میباشد.
از جمله معروفترین این سادات در ایران میتوان به علامه طباطبائی و برادرشان مرحوم الهی طباطبایی ، علامه محیط طباطبایی ، آیت الله علی آقای قاضی طباطبایی ، آیتالله بروجردی و آیتالله مدرس اشاره کرد.
@tarikhbekhanim
بسمه تعالی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🎥اولین نشست پخش زنده تصویری مدیر کانال تاریخ و سیاست 🔅
🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌
🛖موضوع : سیر جریان تاریخ‼️
🕙زمان : جمعه ۲۴ فروردینماه ساعت 2⃣2⃣
🟣کانال تاریخ و سیاست
@tarikhbekhanim
باسلام
در نظرخواهی که از شما عزیزان انجام شد ، اغلب دوستان ، اعتقاد داشتند که بحث کانال تاریخ و سیاست به همین منوال ادامه یابد . یعنی تاریخ تشیع و تاریخ امامت، اصل موضوع قرار بگیرد و در کنار آن مطالب حاشیهای از جمله تاریخ خلفا ، عرض شود.
بنده قصد دارم که همین رویه را ادامه داده و پس از آن مطالب حاشیهای از جمله تاریخ خلفا ، تاریح فرق (فرقهها و مذاهب و مکاتب فکری) ، تاریخ سادات ، تاریخ علما ، تاریخ عرفان و عرفا و حتی تاریخ کشورهای اسلامی را هم به صورت خلاصه بیان کنم. چرا که همه اینها به نحوی به تاریخ اسلام مربوط بوده و به نوعی ادامه بحث تاریخ اسلام است.
و اما در ارتباط با تاریخ تشیع ابتدا باید چند قسمت را به مقدمات این بحث اختصاص بدهم و در پایان هم رفرنسها و منابع مفید در این رابطه را خدمت شما معرفی خواهم کرد. اگر تا اینجای کار دقت کرده باشید ، تاریخ یکی از علومی است که برای یادگیری آن، خیلی خیلی مطالعه لازم است و برای هر مبحثی ، چندین منبع باید مطالعه شود و همه این منابع هم باید به ذهن سپرده شود . گاهی یک منبع از یک زاویه خاص به یک مبحث نگاه کرده و منبع دیگر از یک زاویه دیگر و لذا خواننده هم باید منابع را از زوایای مختلف بررسی کند و نتیجه مطلوب را دریافت نماید.
وقتی که پیامبر اسلام ص ، فوت کردند یا به شرحی که عرض شد ، به شهادت رسیدند ، عدهای بر اساس سفارشات پیامبر در غدیر خم ، معتقد شدند که جانشین پیامبر یا همان خلیفه را خداوند تعیین و بهواسطه پیامبر(ص) به مردم معرفی میکند. برپایه این اعتقاد ، پیامبر اسلام(ص) بهفرمان خداوند، حضرت علی(ع) را به جانشینی بلافصل خود برگزیده است و لذا مردم یا گروهی از مردم یا تعدادی از عقلای مردم که به اصطلاح اهل حلّ و عقد میباشند ، حق انتخاب خلیفه ندارند و خلیفه فقط به نصّ صریح پیامبر ، تعیین میشود و حتی امامان بعد از حضرت علی ع هم توسط پیامبر ، تعیین شده و برای مردم معرفی شده و اسامی آنها توسط پیامبر خوانده شده است.
این اولین عقیده کسانی بود که بعدها به عنوان شیعه ، معروف شدند. در حالیکه مذاهب دیگر اینطور نبوده و نیستند و در ابتدا معتقد بودند ، خلیفه توسط مردم باید تعیین شود و منظورشان ابوبکر بود. بعد که عمر با وصیت ابوبکر ، خلیفه شد ، گفتند که این هم یک روش است و خلیفه میتواند توسط خلیفه قبلی هم انتخاب شود . بعد که عثمان توسط شورای شش نفره انتخاب شد ، گفتند خب خلیفه توسط تعدادی از افراد خبره و خاص به نام اهل حلّ و عقد هم میتواند تعیین شود.😳 بعد که معاویه به زور شمشیر و با حیلهگری ، خلافت را غصب کرد گفتند خب این هم یک روش است و خلافت از آن کسی است که آن را به دست بیاورد و برای بدست آوردن آن تلاش کند ولو بالسیف(یعنی حتی به زور شمشیر). 😭 بعدها که خلافت موروثی شد گفتند که بله ، خلافت به ارث هم میرسد و یزید ملعون و سایر خلفای بعد از او ، مستحق خلافت بودند.😡
ببینید وقتی انسان نخواهد سخن حق پیامبر را قبول کند و با هزار و یک دلیل مسخره ، سخن شیطان را میپذیرد تا ناکجاآباد میرود و برای توجیه خود هزارهزار دلیل مسخره میآورد. به قول استادم میفرمودند که اگر یک اشتباه را هزاربار هم توجیه کنید ، میشود هزارویک اشتباه.
نتیجه همه این پیروی از هوای نفسها و توجیههای بیبنیاد ، شد روی کار آمدن یزید ملعون و شرابخوار و هواپرست و سگباز و بیدین که بر منبر پیامبر بنشیند و از فضایل شراب و زنان زیبا بگوید و جمعیت احمق هم او را چهچه و بهبه کنند و به امر او بریزند در صحرای کربلا و امام معصوم جامعه و نوه پیامبرشان را به شهادت برسانند و به آن افتخار کنند.
نتیجه این اعتقاد مسخره ، میشود اینکه ملک سلمان دیوانه شهوتپرست ، خادم حرمین بشود و از هرجهت نوکری اجانب را بکند و اسرائیل را تمام قد حمایت کند.
جلّالخالق از این میزان حماقت و خریت که دامن حکام کشورهای به اصطلاح اسلامی را گرفته است.
خب اینها از اول ، به اسم اهل سنت نبودند و در ابتدا به آنها اهل حدیث گفته میشد که همان معنای اهل سنت را میدهد.
همانطور که به شیعه هم در همان ابتدا ، شیعه نمیگفتند و عموما ، بعد از کربلا بود که تفکرات شیعی ، تدوین شد و خط آنها جدا شد و به شیعیان علی ع معروف شدند. در حالیکه تا آن موقع ، اسم خاصی نداشتند و در جمعیت اهل حدیث ، مخلوط بودند. البته خیلی از مورخین از جمله آقای رسول جعفریان معتقدند که به اینها ، از اول میگفتند شیعه.
خب انشالله در قسمتهای بعدی ، سایر عقاید شیعیان را هم بررسی خواهیم کرد.
@tarikhbekhanim
بسمه تعالی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🎥اولین نشست پخش زنده تصویری مدیر کانال تاریخ و سیاست 🔅
🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌
🛖موضوع : سیر جریان تاریخ‼️
🕙زمان : جمعه ۲۴ فروردینماه ساعت 2⃣2⃣
🟣کانال تاریخ و سیاست
@tarikhbekhanim
باسلام
یکی دیگر از اعتقادات شیعیان ، عصمت انبیاء و ائمه است.
شیعیان ، علاوه بر اینکه معتقدند ، انبیاء الهی ، معصوم هستند ، ائمه ۱۲ گانه بعلاوه حضرت زهرا سلامالله علیها را هم معصوم میدانند.
این عصمت ، هم در انجام گناه است و هم در انجام خطا و هم در فراموشی و نسیان. یعنی نه گناه میکنند و نه خطا و اشتباه و نه چیزی را فراموش میکنند.
از نظر علمای شیعه ، عصمت یک ملکه نفسانی است که باعث میشود انسان گناه و خطا نکند.
البته خیلی نظرات دیگر هم در مورد عصمت هست. این یک بحث کلامی پیچیده و اختلافی است که اگر بنده بخواهم وارد آن بشوم که چرا شیعیان به عصمت اعتقاد دارند و دلیلشان چیست و علت عصمت چیست ، خیلی طولانی میشود و از حالت تاریخی خارج میشود. اما به هر حال فرقههای مختلف شیعه به جز زیدیه که بعدها خدمت شما معرفی میکنم ، اعتقاد به عصمت انبیا و ائمه دارند.
خب حالا ببینیم که نظر اهل سنت در این رابطه چیست؟
اولا علمای اهل سنت به عصمت غیر انبیاء اعتقادی ندارند و معتقدند فقط انبیاء معصومند ولاغیر.
ثانیا همین عصمتی هم که برای انبیاء قائل هستند فقط عصمت از شرک و کفر و دریافت و ابلاغ وحی و همچنین گناهان عمدی است.
یعنی اعتقادی به عصمت از خطا و نسیان ندارند.
یعنی میگویند که انبیا ممکن است دچار خطا و اشتباه هم بشوند یا حتی گناهان غیر عمدی هم انجام بدهند (مثلا قتل غیرعمد)
و یا ممکن است چیزی را فراموش کنند.
خب البته اینها برای نظرات خود دلایل محکمی دارند که در طول این ۱۴۰۰ سال تاریخ بعد از اسلام مرتب بر سر اینها با شیعیان بحث و جدل میکردهاند. اما باید گفت که اغلب دلایل این آقایان با هم در تعارض است و به قول معروف ذیل حرفشان ، صدرش را نقض میکند.
احمد امین، نویسنده مصری سنی مذهب، بر آن است که عصمت با طبیعت انسان ناسازگار است؛ زیرا انسان دارای نیروهای مختلف شهوانی و نفسانی است. هم میل به خوبیها در او هست، هم میل به بدیها. اگر این امیال از او گرفته شود، گویا انسانیت انسان از او سلب شده است. ازاینرو، هیچ انسانی از معصیت در امان نیست، حتی پیامبران(ع).😳
یعنی این آقا معتقد است که انبیا فقط در ابلاغ وحی معصوم هستند و نه در افعالشان.
البته استنادات مهمی هم دارد از جمله قتل یکی از لشکریان فرعون به دست موسی ع و سپس استغفار .
فَوَكَزَهُ مُوسَىٰ فَقَضَىٰ عَلَيْهِ ۖ قَالَ هَٰذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ ۖ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ
پس موسی مشتی به او زد و او را كشت، گفت: این [نزاع میان آن دو] از عمل شیطان است، قطعاً او گمراه كننده و دشمنیاش آشكار است.
قصص - ۱۵
قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُٓ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
گفت: ای پروردگار من [از اینكه از جایگاهم درآمدم و وارد شهر شدم] به خود ستم كردم [مرا از شرّ دشمنانم حفظ كن] و آمرزشت را نصیب من فرما. پس خدا او را آمرزید؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
قصص - 16
آیتالله جوادی آملی در پاسخ به این شبهه، با اشاره به گوهر انسان که همان نفس اوست، میگوید گوهر انسان بهگونهای آفریده شده است که توان عروج به قله عصمت را دارد؛ زیرا نفس انسان در سیر صعودی خود، توانایی مصون ماندن از سهو و فراموشی و غفلت و جهالت را مییابد. از نظر او، اگر نفسِ کسی به وادی عقل ناب و کشف و شهود تام و صحیح وارد شود، فقط حق و حقیقت را درک خواهد کرد و از هرگونه شک و تردید و سهو و نسیان و غفلت در امان خواهد ماند. بنابراین چنین شخصی که از عالم ماده و وهم و خیال عبور کرده و به سرچشمه حقایق رسیده است، امکان عصمت مییاید.
خب حالا بحث ما اصلا این نیست که بگوییم عصمت چیست و چگونه و در چه حدی است.
بحث ما بر سر این استکه بگوییم شیعیان به استناد آیات و روایات مستند از اول اعتقاد به عصمت انبیا و ائمه داشتند و معتقد بودند شرط خلافت عصمت است. اگر میخواهی خلیفه بشوی باید عصمت داشته باشی. معنی ندارد که پیامبر ، معصوم باشد اما جانشین او هر گناه و خطایی را انجام بدهد. در غیر اینصورت نتیجهاش میشود حکومت مشروبخواری مثل یزید.
اهل سنت معتقدند که نه اینطور نیست. نیازی به عصمت خلیفه نیست. اگر خلیفه ، مثلا مشروبخوار شد باید او را امر و نهی کرد و یا حداکثر میشود با او جنگید و او را عوض کرد. ولی عصمت ، شرط خلافت نیست.
بعد میگوییم، خب چرا از اول بگذاریم یک غیر معصوم خلیفه بشود و هزار گند بالا بیاورد و بعد ما برویم دنبال امر و نهی او یا دنبال تعویض او و هزار فتنه در اسلام ایجاد بشود؟
بعد اینها به افق خیره میشوند و جوابی ندارند.
قبلا در بحث تاریخ انبیاء هم اشارهای به بحث عصمت داشتم و عرض کردم که تفتازانی که از علمای بزرگ اهل سنت در قرن ۸ و اهل تفتازان در افغانستان هست ، میگوید که عصمت ، شرط خلافت نیست چراکه ابوبکر و عمر ، معصوم نبودند و علاوه بر این اعلم مردم و اشجع مردم و اتقای مردم و اصلح مردم هم نبودند ، اما صحابه پیامبر آنها را به خلافت برگزیدند.
جلّالخالق از این استدلال . این آقا خودش مولف کتاب تهذیبالمنطق است و کتابش چند قرن در حوزههای شیعه و سنی تدریس میشد و الان حدود ۲۰ سال است که از حوزههای شیعی حذف شده و جای آن را منطق مظفر گرفته که تالیف یک عالم شیعه است اما منطق تفتازانی ، در حوزههای سنی هنوز تدریس میشود و روش استدلال را به آنها یاد میدهد. آنوقت همین آقا خندهدارترین استدلالها را میآورد تا توجیه کند که خلافت ابوبکر و عمر برحق بوده.
عزیز من این چه استدلالی است که چون اینها معصوم نبودند و توسط صحابه به عنوان خلیفه انتخاب شدند ، پس نیازی نیست که خلیفه معصوم باشد. خب اصلا حرف ما هم همینه ، که میگیم صحابه از اول اشتباه کردند که یک فرد غیر معصوم که اعلم و اصلح و اتقی و اشجع مردم هم نبوده را خلیفه کردند و یک انسان کامل و معصوم که عالمترین و شجاعترین و فصیحترین و پرهیزکارترین و قویترین و صالحترین فرد جامعه بوده را کنار گذاشتند. چرا یک کار که از اول اشتباه انجام شده را با هزار ترفند میخواهید توجیه کنید؟
همین ابنابیالحدید معتزلی که کتاب شرح نهجالبلاغه او اینقدر معروف و معتبر است که خیلی از اهل سنت معتقدند این آقا شیعه بوده و تقیه میکرده ، همین آقا در مقدمه شرح نهجالبلاغهاش میگوید سبحانالذی قدّم المفضول علی الفاضل لمصالح امته.
یعنی پاک و منزه است خدایی که مفضول (یعنی ابوبکر) را به خاطر مصلحت امت اسلامی ، بر فاضل (یعنی علی ع) مقدّم داشت.
یعنی اشتباه خودشان را به پای قضا و قدر الهی مینویسند و میگویند خدا خواسته که چنین بشود وگر نه نمیشد. جالب است که این آقا خودش معتزلی است و معتزلیها اعتقادی به قضا و قدر ندارند .
خب این هم یکی دیگر از اعتقادات شیعه . انشالله در قسمت بعدی راجع به سایر اعتقادات صحبت میکنیم.
@tarikhbekhanim
بسمه تعالی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🎥اولین نشست پخش زنده تصویری مدیر کانال تاریخ و سیاست 🔅
🕌🕌🕌🕌🕌🕌🕌
🛖موضوع : سیر جریان تاریخ‼️
🕙زمان : جمعه ۲۴ فروردینماه
ساعت: 2⃣2⃣
🟣کانال تاریخ و سیاست
@tarikhbekhanim
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باسلام
در ارتباط با فیلم پخش زنده ، عزیزان عضو کانال ، میتوانند تا ۱۰ ساعت اقدام به دانلود فیلم کرده و مشاهده نمایند. بعد از ۱۰ ساعت امکان دانلود نیست.
حجم فیلم ۳۹ مگ و مدت زمان آن هم ۳۱ دقیقه میباشد.
باسلام
در ادامه بحث مقدمه شیعه شناسی ، مطلبی در مورد شیعیان در مورد عصمت ، عنوان شد و گفتیم شیعیان نه تنها به عصمت انبیاء و ائمه اعتقاد دارند ، بلکه عصمت را لازمه خلافت پیامبر میدانند و معتقدند کسی که معصوم نیست ، لیاقت خلافت پیامبر را هم ندارد. در مقابل این نظریه ، اهل سنت برای اینکه خلافت خلفای خودشان را توجیه کنند چند دلیل آورده اند.
یکی اینکه میگویند عصمت ، شرط خلافت نیست چرا که شیخین معصوم نبودند و با این حال صحابه پیامبر ، آنها را به خلافت انتخاب کردند و چون صحابه هیچگاه اشتباه نمیکنند پس لابد عصمت شرط خلافت نیست.
متوجه عمق فاجعه شدید؟😏
قبلا عرض کردم که این نظریه را استاد منطق و استدلال و یکی از استوانههای علمی اهل سنت در قرن ۸ یعنی علامه تفتازانی داده.😭
یکی نیست به این بنده خدا بگوید خب با این حرف ، که صحابه پیامبر ، هیچگاه اشتباه نمیکنند خودت آمدهای و صحابه را معصوم جازدهای.
ثانیا کی گفته صحابه پیامبر ، اشتباه نمیکنند؟
مگر تعداد زیادی از صحابه پیامبر منافق نبودند؟
پس سوره منافقون و آن همه آیات مربوط به منافقین راجع به چه کسانی نازل شده؟ اینها یهودی بودند یا مسیحی یا مشرک ؟ آیا اینها صحابی پیامبر نبودند؟
اصلا مگر علی ع و معاویه لع که با هم جنگیدند هردو صحابی پیامبر نبودند؟ خب بالاخره یکی از این دو نفر بر باطل بوده. چگونه میتوانسته هم بر باطل باشد و هم اشتباه نکند. جلالخالق.
مگر معاویه لع که صحابی پیامبر بود ، دستور نداد که علی ع که او هم صحابی پیامبر بود را بر منابر لعن و نفرین کنند؟
هر کدام از این صحابی که شما میگویید، حداقل در دوره قبل از مسلمان شدنشان ، گناهانی داشتهاند که یکی از این گناهان را اهلبیت نداشتهاند.
تمام علمای اهل سنت معتقدند که از ائمه اهلبیت هیچ گناهی چه در دوره قبل از اسلام و چه بعد از اسلام و چه بعد از رسیدن به مقام امامت ، سراغ ندارند.
در حالیکه خودشان در کتابهای صحاح سته مخصوصا در صحیح بخاری و صحیح مسلم معتقدند که ابوبکر و عمر و عثمان ، قبل از اسلام مشرک بودند و عمر ، مشرک عرقخور و معاویه و پدرش سردسته دشمنان پیامبر بودند و مادرش ، هند جگر خوار ، یک زن فاسد و قاتل و هرزه که تا آخر عمر هم ایمان نیاورد.
بعد همین آقایان از خودشان حدیث جعل میکنند که پیامبر اسلام فرموده :
اصحابی کَالنُّجُومِ بِاَیِّهِمْ اقْتَدَیْتُمْ اهْتَدَیْتُمْ
یعنی اصحاب من مثل ستارهها هستند که به هرکدامشان اقتدا کنید هدایت میشوید.
یعنی همه آنها معصومند و خطا و گناه ندارند و همه شان حتی منافقینشان و حتی معاویه ملعون و حتی ابوسفیان قاتل و مروان زناکار و.... همه معصومند و شما میتوانید به آنها مراجعه کنید و به دست آنها هدایت شوید.
این وسط فقط ائمه اهلبیت هستند که در مورد عصمت آنها هزار هزار انقُلت هست و ما برای عصمت آنها باید دلیل بیاوریم.
این یکی از مصادیق بارز سواری گرفتن شیطان از انسان است که عقل و فهم را زایل میکند و اشخاصی که سالها درس دین و حوزه اهل سنت خواندهاند بیایند و اینطور استدلال کنند.
بحث در این رابطه خیلی زیاد و تخصصی است و شما اگر علاقمند به تحقیق در این زمینه هستید کتاب "عصمت از منظر فریقین " کتاب خوبی است.
و اما یکی دیگر از عقایدی که شیعیان دارند و اهل سنت ، شیعیان را به خاطر آن تکفیر میکنند، مسئله توسل است.
اهل سنت معتقدند که جنابعالی اگر میخواهید با خداوند صحبت کنید و چیزی از او بخواهید ، مستقیما با خودش رازونیاز کنید و به درگاه خودش دعا کنید. معنی ندارد که یک کسی را و علیالخصوص یک مرده را واسطه قراردهید که شما را ببخشد یا حاجت شما را بدهد یا دعای شما را مستجاب کند یا شما را هدایت کند. ادیان قبلی هم همین کار را کردند و به جای اینکه خدا را بپرستند و از او حاجت بخواهند ، متوسل به عیسی ع و موسی ع و کعبه و مزار مردگان و لباس پیامبران و .... شدند و خدا را یادشان رفت. خب بتپرستان هم متوسل به بتها میشدند و از بتها میخواستند که دعای آنها را اجابت کند. پس فرق شما با آن قبلیها چیست؟
ببینید این جملات و نظرات اهل سنت خیلی قشنگ و دهانپرکن هستند و خیلی جوانها جذب این جملات میشوند و در دین خودشان شک میکنند و کمکم با همین فریبها جذب داعش میشوند و با چندتا نظر دیگر که در ادامه خواهیم گفت ، شیعه و حتی خیلی از اهل سنت را مشرک میدانند و باآنها همانی میکنند که در این چندسال دیدیم و شنیدیم.
این میشود که افسارشان به دست شیطان میافتد و کمکم به جایی میرسند که شیعه را دشمن درجه یکِ اسلام میدانند و اسرائیل را ناجی اسلام.😭
خب البته همه اهل سنت ، این عقیده را ندارند و بعضی از آنها خودشان در رد این استدلال مسخره ، کتاب نوشتهاند و به زیارت قبور ائمه و امام رضا ع و کربلا و نجف میروند و توسل هم میکنند ولی اغلب آنها معتقدند که توسل ، عامل شرک است.
در جواب این آقایان باید گفت : اگر خود قرآن فرموده باشد که توسل کنید و افرادی را وسیله قرار بدهید تا شما را هدایت کنند یا شما را شفاعت کنند ولو اینکه مرده باشند یا از اشیاء باشند چه؟
قرآن در چندجا به مسئله توسل اشاره کرده و نه تنها آن را جایز میداند بلکه به آن امر کرده است.
انشالله فردا شب روی این آیات بحث میکنیم.
@tarikhbekhanim
باسلام
خب عرض شد که برخی علمای اهل سنت ، این عقیده شیعه در مورد توسل و طلب شفاعت و واسطه قرار دادن را مورد انتقاد قرار میدهند و بعضا موجب کفر و ارتداد میدانند.
همین نظریات و اتهامات در طول تاریخ باعث جنگ و خونریزیهای زیادی شده است. آن افرادی که میگویند شما کی میخواهید دست از این مسائل بردارید و بشر در قرن ۲۱ باید این اختلافات را کنار بگذارد و خلاصه فاز روشنفکری میگیرند، از این مسئله غافل هستند که اگر نظرات و عقاید شیعه تبیین نشود ، قتل و کشتار راه میافتد و دشمنان اسلام از همین اختلافات استفاده میکنند و گروههایی مثل داعش را بوجود میآورند تا از هر نکته کوچکی یک بهانه برای تکفیر ایجاد کنند.
بنابراین ، باید عقاید شیعه را تبیین کرد و در مقابل طعن و انتقادات مذاهب دیگر دلیل منطقی آورد تا حداقل از تهمت تکفیر برهیم و شاید دیگران را هم توجیه نماییم.
القصه قرآن مجید در چند جا ، توسل و وسیله قراردادن برای رسیدن به خدا یا رسیدن به آرزوها را تجویز کرده است.
از جمله در سوره مائده که میفرماید
يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوٓا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
ای اهل ایمان! از خدا پروا كنید و دستآویزی [از ایمان، عمل صالح و آبروی مقرّبان درگاهش] برای تقرّب به سوی او بجویید؛ و در راه او جهاد كنید تا بر موانع راه سعادت پیروز شوید.
مائده - 35
خداوند در این آیه میفرماید برای نزدیک شدن به خدا متوسل به وسایلی بشوید تا شما را عروج بدهند.
خب این وسایل چیست؟
یکی از اینها قرآن است. یکی نماز و روزه و عمل صالح است . یکی هم خود پیامبر و معصومین هستند. آیا واقعا نقش پیامبر و معصومین در هدایت انسان و تقرب به خدا کمتر از قرآن و عمل صالح است؟ آیا مثلا ، قرآن میتواند وسیله باشد اما قرآن ناطق که علی ع باشد نمیتواند؟ آیا توسل به خود پیامبر در حد توسل به قرآن یا نماز نیست.
بسیاری از علمای اهل سنت این جمله معروف در مورد معنی وسیله قراردادن را در کتابهایشان آوردهاند که میگوید:
وابتغوا الیه الوسیله ، یعنی التوسل إلى النبی(ص) بدعائه و شفاعته كما كان الصحابة يفعلون» (یکی از اقسام وسیله توسل به پیامبر(ص) و درخواست دعا و شفاعت او می باشد؛ چنانکه صحابه این کار را انجام می دادند)
اما سخن تعداد کمی از علمای اهل سنت مبنی بر حرام بودن توسل ، توسط دشمنان اسلام بولد شده و از آن نتیجهء تکفیر گرفته اند.
در جای دیگری از قرآن داریم که
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً»
(اگر آنها هنگامى كه به خويشتن ستم كردند [و مرتكب گناهى شدند] به سراغ تو مى آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش مى كردند و تو نيز براى آنها طلب عفو مى كردى، خدا را توبه پذير و رحيم مى يافتند). آیه ۶۴ سوره نساء
در این آیه منافقین بخاطر توسّل نکردن به پیامبر(صلی الله علیه وآله) مورد توبیخ واقع شده اند.
و در داستان حضرت یوسف داریم که فرزندان حضرت یعقوب ، پیش پدرشان آمدند و او را واسطه قرار دادند تا برایشان استغفار کند:
قَالُوا يَآ أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَآ إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ
گفتند: ای پدر! آمرزش گناهانمان را بخواه بیتردید ما خطاكار بودهایم.
یوسف - 97
این مسئله توسل حتی پس از فوت پیامبر و معصومین هم بوده و خود علمای اهل سنت هم این را روایت کردهاند در زمان خلیفه دوم قحطی شدیدی رخ داد. خلیفه نیز با این عبارت از خداوند تقاضای باران کرد:
«اللّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إلَيكَ بِنَبِيِّنا وَ تَسقِينَا وَ إنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسقِنَا»
(خداوندا ما بواسطه پيامبر خود به درگاهت متوسّل مى شديم و تو باران براى ما مى فرستادى، الآن بواسطه عموى پيغمبرمان متوسل مى شويم، باران براى ما بفرست)
این را بخاری در صحیحش آورده. یعنی عباس عموی پیامبر را واسطه کردند که از پیامبر بخواهد که او از خدا بخواهد که باران ببارد.😳
بزرگان اهل سنت از جمله خود امام شافعی و مسلم و بخاری و ترمذی و حتی افراد متعصبی مثل ذهبی و آلوسی و سمهودی از این روایات در کتابهایشان زیاد اوردهاند.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه کتاب شبهای پیشاور را خدمت شما معرفی میکنم.
خب شیعیان عقاید خاصی هم در مورد خلافت بلافصل علی ع بعد از پیامبر دارند که قبلا مقداری از آنها را عرض کردیم و اگر باز هم خواهان توضیحات بیشتری هستید کتاب شبهای پیشاور و کتاب اجتهاد در مقابل نصّ، کتابهای مفید و خوبی هستند .
تا اینجا، یک سری مقدمه در ارتباط با عقاید شیعیان خدمت شما عرض کردم. انشالله در قسمت بعدی برخی فرقههای شیعه رادبه شکل اجمالی خدمت شما معرفی میکنم و بعد به سراغ اصل مطلب یعنی تاریخ تشیع و امامت میرویم.
@tarikhbekhanim
کتاب شبهای پیشاور تالیف سلطانالواعظین شیرازی ، کتابی بسیار مفید و جذاب در مورد عقاید شیعه.
@tarikhbekhanim
کتاب اجتهاد در مقابل نصّ
تالیف علامه شرفالدین
ترجمه استاد علی دوانی
کتابی بسیار پربار و پرنکته
@tarikhbekhanim
باسلام
امشب قرار بود که یک آشنایی مختصر با فرقههای شیعه داشته باشیم.
اما بخاطر اینکه تعداد زیادی از دوستان در خصوصی ، سوالات و شبهاتی را در مورد برخی دیگر از عقاید شیعه از جمله مسئله شفا ، مطرح کردهاند ، امشب را هم به همین مسئله اختصاص میدهیم.
اولا بسیاری از این اعتقادات ، مختص شیعه نیست و بسیاری از علمای اهل سنت هم اینها را قبول دارند و در مورد آنها کتابهایی نوشتهاند اما مسئله اینجاست که آن تعداد اندک که مخالف این عقاید هستند ، طرف مقابل را تکفیر میکنند و مثلا معتقدند اعتقاد به شفا گرفتن از یک قبر یا یک ذکر یا یک ساختمان یا یک فرد ، شرک است و به معنای این استکه شما قدرت دیگری بجز قدرت خدا را دخیل در شفا دادن میکنید. در حالیکه شفا دادن فقط به دست خداست و لاغیر.
حضرت ابراهیم ع در مورد خدا میفرماید :
ٱلَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهۡدِينِ
وَٱلَّذِي هُوَ يُطۡعِمُنِي وَيَسۡقِينِ
وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ يَشۡفِينِ
وَٱلَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحۡيِينِ
اوست خدایی که مرا خلق کرده و سپس هدایت میکند
و اوست کسی که مرا طعام میدهد و سیراب میکند
و وقتی بیمار میشوم مرا شفا میدهد
و کسی استکه مرا میمیراند و سپس زنده میکند
خب ، حالا چرا شما شیعیان معتقدید که مثلا یک شبکه فولادی میتواند شما را شفا بدهد؟
جواب این مسئله این استکه تمام عقاید شیعه که توسط علما تایید شده ، برگرفته از نقل مستند است. این نقل مستند یا در قرآن آمده و یا در روایات یا هردو . اگر در موردی ، به یک آیه یا یک روایت کاملا مستند و صحیحالسند برخورد کردیم ، آن را میپذیریم و ادله عقلی برای اثبات این مسائل کاربردی ندارد. اگر خود قرآن بفرماید که از غیر خدا هم شفا بخواهید سمعا و طاعتا . هر کاری که به فرمان خدا باشد ، اطاعت از خداست. ما وقتی از کسی طلب شفا میکنیم ، انتظار نداریم که او بیمار ما را شفا بدهد بلکه او را به عنوان یک وجیه و آبرودار در نزد خدا واسطه قرار میدهیم که ما را شفا بدهد.
ما معتقدیم که کعبه نمیتواند کسی را شفا بدهد بلکه خدا را به حق کعبه قسم میدهیم که ما را شفا بدهد.
بله. اگر کسی اعتقاد داشته باشد که پنجره فولاد یا کعبه میتواند کسی را شفا دهد ، این کفر است. اما اگر کسی خدا را به وجاهت کعبه و به مقام پیامبر یا به جایگاه قرآن (که یکی از نامهای دیگر ان شافی است) یا ائمه قسم بدهد که بیماری من را شفا بده ، این دیگر شرک نیست بلکه همان واسطه قرار دادن است که در قسمت قبلی توضیح دادیم.
در بعضی منابع کلامی ، حتی معتقدند که خدا ممکن است دعای یک بتپرست را هم اجابت کند. این بتپرست اصلا به خدا اعتقاد ندارد که از او درخواست کرده باشد بلکه بت را واسطه کرده که آن خالق هستی او را شفا دهد و البته خدا از سر رحمت او را هم شفا میدهد.
همانطور که در دعای ماه رجب می خوانیم: «يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ تُحَنُّناً مِنْهُ وَ رَحْمَة»؛ ای کسی که نعمت هایت را به کسی که از تو درخواست نکرده، و حتی تو را نمی شناسد از روی مهربانی و رحمت اعطاء می کنی».
و اما مورد آخر که مستند بسیاری از علما است ، شفای چشمان حضرت یعقوب ع به واسطه پیراهن یوسف ع است.
این یک نقل قرآنی است و لذا هیچ شبهه و شک و تردیدی در آن نداریم. قرآن میفرماید که چشمان یعقوب ع به واسطه پیراهن یوسف ع ، شفا یافت و بینا شد.
اذْهَبُوا بِقَمِيصِي هَٰذَا فَأَلْقُوهُ عَلَىٰ وَجْهِ أَبِي يَأْتِ بَصِيرًا وَأْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ
این پیراهنم را ببرید، و روی صورت پدرم بیندازید، كه بینا میشود و همه خاندانتان را نزد من آورید.
یوسف - 93
خب عقل سلیم قبول نمیکند که یک پیراهن که یک پارچه عادی است ، بتواند کسی را شفا دهد . پس چرا خدا این مسئله را در قرآن ذکر کرده؟ این را باید معجزه دانست. بطور کلی شفاگرفتن از یک وسیله یا یک شخص ، نوعی معجزه است و با عقل عادی قابل تحلیل نیست ولی از نظر نقلی قابل اثبات است.
پارچه به خودی خود تأثیر ندارد، این اراده ولی خدا است که به اذن الهی به آن خاصیت میبخشد. بحث شفا یافتن با آبی که پیامبر (ص) به دست کسی بدهند یا با دستی که امام معصوم(ع) بر چشم کسی بکشند، موضوعی است که از آن به معجزه یا گاهی به عنوان کرامت یاد میکنیم. هم باید عنایت معصوم وجود داشته باشد، هم اخلاص و قبولی از سوی پذیرنده این معجزه وجود داشته باشد.
شفا مثل معجزه ، اثبات نقلی دارد یعنی چون به کرّات اتفاق افتاده و افراد زیادی دیدهاند که این اتفاق افتاده و نقل کردهاند و در قرآن و روایات هم آمده ، پذیرش آن عین توحید است و موجب شرک نمیشود.
تعجب بنده از کسانی است که انرژیدرمانی و دستان شفابخش انسانهای عادی و تلقین را که هیچ توجیه علمی ندارد و فقط مبتنی بر نقل کاملا غیر موثق است را قبول میکنند و با افتخار آن را تعریف میکنند و دال بر باکلاسی میدانند اما شفا توسط انبیا یا اجسام و به اذن خدا را که نقل مستند دارد قبول نمیکنند.
خب انشالله تا شب آینده که در ارتباط با فرقههای تشیع و عقاید هریک صحبت میکنیم.
@tarikhbekhanim
باسلام
قبلا خدمت شما عرض کردم در ارتباط با اینکه ، اصطلاح شیعه یعنی چه و بر چه کسانی اطلاق میشود و از کی این اصطلاح ، جاری شد توضیح مختصری دادم.
گفتم که برخی مورخین معتقدند که شیعیان از بعد از واقعه کربلا بود که خطشان از بقیه مسلمانان جدا شد و به عنوان یک گروه سیاسی ، رویکرد جداگانهای را پیش گرفتند و قبل از عاشورا ، افکار و عقاید خاصی نداشتند و مثل بقیه مسلمانان ، پیرو خلفا بودند و هر کس خلیفه میشد با او همراهی میکردند و فقط از دوره یزید بود که این رویه را کنار گذاشتند. از طرفداران این نظریه ، مورخ ارجمند ، مرحوم سید جعفر شهیدی است.
بعضی از مورخین هم معتقدند که اصلا اینطور نیست و شیعیان از همان واقعه سقیفه یعنی بلافاصله بعد از فوت پیامبر ، دور علی ع را گرفتند و خطشان از بقیه مسلمانان جدا شد . از طرفداران این نظریه ، مورخ ارجمند جناب استاد رسول جعفریان است.
اما اگر بنده بخواهم مسئله را برای شما باز کنم باید عرض کنم که در صدر اسلام ، افکار و عقاید (کلام) و اعمال و عبادات (فقه) منبع مشخصی نداشت و هریک از صحابه در منطقهء حضور خود به روشی استنباط و قضاوت و حتی تلاوت میکردند. مثلا عبدالله بن مسعود که از صحابی بزرگوار پیامبر است و در اواخر عمرش ، از طرف عمر ، مسئول بیتالمال کوفه بود ، در کوفه ، به فتوای خودش ، حکم میکرد و در مسائلی که پیش میآمد به اصطلاح اجتهاد میکرد. این اجتهاد با اجتهادی که مثلا سعد ابیوقاص در منطقه حضور خودش میکرد فرق داشت.
خود عُمر در موارد مختلف ، اجتهاد میکرد و این اجتهادها با اجتهاد سایر صحابه متفاوت بود.
حتی قرائت قرآن توسط صحابه با هم تفاوتهای جزئی داشت و یکی از دلایل ایجاد اختلاف قرائات که قبلا توضیح دادم همین بوده. مثلا همین عبدالله بن مسعود عبارت غیرالمغضوب علیهم و لاالضالین را به شکل غیرالمغضوب علیهم و غیرالضالین تلاوت کرده و خیلیها از او به همین شکل یاد گرفتند ولی بعدها که قرآن عثمانی آمد ، از نظر ابنمسعود عدول کردند.
اگر کتاب اجتهاد در مقابل نصّ که در قسمت قبلی معرفی کردم را بخوانید متوجه میشوید که ما شیعیان چقدر خوشبخت بودیم که بعد از وفات پیامبر ، ارتباطمان با نصّ ، قطع نشد و برای هر کاری به ائمه معصومین مراجعه میکردیم اما اهل سنت ، ارتباطشان با نصّ قطع شد و مجبور شدند اجتهاد کنند و صدالبته هرکدامشان هم یک سازی میزدند.
القصه، نظر بنده ایناستکه ، ما باید یک سری از اصول اولیه شیعه را مشخص کنیم و بعد بگوییم از همان لحظه وفات پیامبر ، آن کسانی که این اصول را پذیرفتند و بر آن پافشاری کردند و بر این اصل ماندند شیعه هستند و لاغیر.
مهمترین اصل در این بین ، اعتقاد به خلافت و جانشینی بلافصل علی ع بعد از پیامبر است. و شاخصترین افراد در این بین در درجه اول وجود مقدس فاطمه زهرا س است و بعد افرادی مثل سلمان و ابوذر و عمار و مقداد و ...عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیر بن عوام، خالد بن سعید،براء بن عازب و ابی بن کعب بودند.
اینها هیچگاه خلافت ابوبکر و عمر و عثمان را قبول نکردند و جز علی ع ، کسی را لایق خلافت ندانستند و شدند اولین شیعیان.
برخی از همینها مثل زبیر بعدها از مخالفین علی ع شدند که شرح آن گذشت.
برخی دیگر خلافت ابوبکر و عمر را پذیرفتند اما در دوره عثمان ، زدند زیر میز و بر عثمان خرده گرفتند و دور علی ع جمع شدند و تا آخر هم بر عهد خود وفادار ماندند و بعضا در رکاب علی ع هم به شهادت رسیدند. خیلی از یاران علی ع در کوفه از همینها بودند که از جمله آنها قیس بن سعد و احتمالا خود مالک اشتر باشند.
برخی دیگر هم خلافت ابوبکر و عمر و عثمان را پذیرفتند و بعدا خلافت علی ع را هم پذیرفتند ولی عثمان را بر علی ع ترجیح میدادند. به اینها گفتند عثمانی مذهب. برخی دیگر از یاران علی ع در کوفه از همینها بودند که بعضیهاشان از همکاری با علی ع هم اجتناب کردند . یکی از معروفترین اینها زهیر بن قین بود که در واقعه عاشورا توبه کرد و به یاری امام حسین ع آمد و به شهادت رسید.
پس با این همه تشتت آراء و عقاید در صدر اسلام ،میبینیم که برچسب شیعه زدن به شخص خاصی ، کار بسیار مشکلی بوده و نمیتوان گروه خاصی مثلا در حد یک گروه ۱۰۰ نفره منسجم و دارای مبانی فکری یکسان را به عنوان شیعه معرفی کرد.
اما بعد از واقعه عاشورا ، حساب شیعه جدا شد. هر کس اطراف ائمه و هم عقیده با ائمه بود و فقط از آنها پیروی میکرد و فقط از آنها روایت میکرد شیعه بوده و در غیر اینصورت در ردیف مذاهب دیگر دسته بندی میشده.
خب همین شیعهها از همان واقعه عاشورا چند دسته و فرقه شدند که برخی را به ترتیب ظهور به اسم امامیه و کیسانیه و زیدیه و اسماعیلیه و واقفه و غُلات و اثنیعشریه میشناسیم و در قسمتهای بعدی آنها را خدمت شما معرفی میکنیم.
@tarikhbekhanim