eitaa logo
تاریخ و سیاست
1.6هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
23 ویدیو
11 فایل
دور هم تاریخ بخوانیم.... در این کانال ، مطالب تاریخی با تم سیاسی به ساده ترین زبان ممکن و با پیش مایه ی طنز خدمت شما ارائه میگردد. کپی برداری از مطالب ، کاملا آزاد می باشد. آی دی پژوهشگر مطالب؛ @arefaneh53 ادمین ارتباط؛ @Youzarsif_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
دور هم تاریخ بخوانیم... دانستن تاریخ و سیاست روشنگری را افزایش می دهد و چراغ راه آینده خواهد بود☝️ ادمین؛ @arefaneh53 https://eitaa.com/joinchat/4076339405Cfc875bb1eb @tarikhbekhanim
باسلام پول و نقدینگی یکی از تاثیرگذارترین عوامل زندگی مادی بشر بوده و هست. قبل از اختراع پول ، بشر از مبادله کالا با کالا استفاده میکرده است. اولین پولهای اختراع شده به شکل سکه های فلزی از فلزات ارزشمند بوده که به اشکال هندسی مختلف ساخته میشده. ضرب اولین سکه را به سال ۶۴۰ قبل از میلاد در چین نسبت میدهند. بعضی مورخین هم میگن بین النهرین ولی اون نظریه چینی جدیدتره. سالها ، بشر از این فلزهای گرانبها به عنوان عامل تجارت استفاده میکرده. اما در همین دوران هم سفته و برات و صرافیهایی برای قبول این برات ها وجود داشته . بطوریکه مثلا حسن صباح که از ایران به مصر میرفته برای اینکه پول ، حمل نکنه حواله ای از یکی از صرافهای ایران میگرفته و پول خودش را به اون صراف میداده. این حواله را توی مصر به یه صراف دیگه میداده و پولش را میگرفته صرافها خودشون عامل تجارت بودن و بعد با کالای تجاری طلبهای همدیگه را تصفیه میکردند. جهان قدیم دقیقا مثل جهان امروز بوده . همه چیز اون موقع بوده. هم مسافرت بوده هم تفریح هم حمام بوده هم پول بوده هم صرافی هم درمان هم عمل جراحی هم دارو و...... فقط شکلش با الان فرق میکرده و سرعت کار هم کمتر بوده. خلاصه حدود ۱۶۰۰ سال بعد یعنی در قرن ۱۰ میلادی که حدودا قرن ۴ هجری بشه توی چین اسکناس اختراع میشه. تمام سکه های طلا و نقره را جمع میکنن میذارن توی خزانه سلطنتی و به جاش اسکناس میدن. این اسکناسها از جنس چرم بوده و یه مهر سلطنتی روش میزدن. مجازات جعل این چرم و این مهر سلطنتی هم اعدام بوده. سالهای سال هیچ کشوری از این اسکناسها استقبال نمیکنه. مثل خیلی از جنسهای چینی دیگه😄 در زمان چنگیز ، اسکناس به ایران میاد. همون چرمها. مردم هم استقبال نمیکنن. حدود صدسال بعد که دولت ایلخانی در ایران تشکیل میشه ، غازان خان از چین میاد و حاکم ایران میشه پول چینی را در ایران رسم میکنه که اسمش چاو بوده. اما شدیدا توسط مردم مقاومت میشه. غازان هم اونها را جمع آوری کرد. غازان خان خیلی به ایران خدمت کرد و ابنیه زیادی ساخت ، اوزان و مقادیر را یکسان کرد علما و شعرا را نواخت و .... اما پول چینی توی ایران پا نگرفت. بالاخره در جریان انقلاب فرانسه در سال ۱۷۸۹ میلادی اسکناس در فرانسه ساخته شد و عمومیت پیدا کرد. اسکناس هم یه واژه فرانسویه ولی توی فارسی از زبان روسی وارد شده . در زمان فتحعلی شاه. بعدها که انگلیس یه بانک به نام بانک شاهی در ایران تاسیس کرد ، شروع به چاپ اسکناس هم کرد و دیگه دینار و درهم و پشیز جمع آوری شد. بعد هم که در زمان رضاشاه بانک ملی تاسیس شد ، حق نشر اسکناس به بانک ملی داده شد. یکی از مهمترین کلاهبرداریهای بشر که یهودیها اختراع کردند جدا کردن ارزش پول و طلا بود. یهودیها اصولا در زمینه رباخواری و بانکداری و تجارت و.... سرآمد افراد بشر هستن و کلاهبرداریها همیشه توسط اونها اختراع میشه. جداکردن ارزش پول از طلا به این معنیه که از اول گفتند طلا و نقره نباید دست مردم باشه و دست به دست بشه. همه سکه های طلا (دینار) و نقره (درهم) را جمع آوری میکنیم و در خزانه یا بانک میگذاریم و در ازای اون به افراد سند کاغذی میدیم. اسم این سند شد پول. خب اگر قرار باشه طلای من توی بانک مرکزی باشه باید به میزان همون طلا به من سند بدن. یعنی اگر من الان یک گرم طلا توی بانک دارم ، باید روی اون سند که به اسم پول به من میدن بنویسند یک گرم طلا. مثلا بنویسن ۱ و معنی اون این باشه که من ۱ گرم طلا دارم. اصلا فلسفه اختراع پول همین بوده. که طلا و نقره که ارزشمنده و دست به دست شدنش باعث کاهش وزن اون میشه در یه جایی نگهداری بشه و به ازای اون سند صادر بشه. پس این طلا و نقره پشتوانهء پول منه. خب پس باید روی پولی که دست منه بنویسن که این سند به ازای چقدر طلاست؟ مثلا عدد ۱ به معنای ۱ گرم طلا باشه. یا ۱ سوت طلا. خب حالا هرچی طلای من که توی بانک مرکزی هست گرون بشه ارزش پولی هم که دست منه زیادتر میشه. اینکه اومدن و ارزش پول و طلا را از هم جدا کردن یه فریب بود. کار یهودیها برای بی ارزش کردن داراییهای من بود. قدیمیها یه چیز میدونستن و زیر بار اسکناس نمیرفتن😳 اگر آقای رییسی بیاد و تحولی در نظام بانکداری بده و چندتا کار که بعدا در قسمت تاریخ بانکها خدمت شما میگم از جمله همین احیای درهم و دینار را انجام بده ، اسم خودش را در تاریخ به یادگار میگذاره و یکی از عوامل مهم تورم حذف میشه. انشالله تا قسمت بعدی....
دور هم تاریخ بخوانیم... دانستن تاریخ و سیاست روشنگری را افزایش می دهد و چراغ راه آینده خواهد بود☝️ ادمین؛ @arefaneh53 https://eitaa.com/joinchat/4076339405Cfc875bb1eb @tarikhbekhanim
باسلام مطلبی که اکنون باید توضیح دهم تاریخ بانکداری است. اما قبل از آن در مورد پست قبلی باید خدمت شما عرض نمایم که درهم و دینار پولهای ایران و روم باستان بوده است. دینار از جنس طلا و پول روم شرقی بوده و درهم از جنس نقره و پول رایج ایران در آن زمان بوده است. عرب جاهلی از خود پول نداشته و پول ایران و روم را استفاده میکرده است. یک پول خیلی بی ارزش دیگر هم ضرب میشده که پشیز نام داشته و از جنس مس بوده و بیشتر دست فقرا ردوبدل میشده. اما در سال۷۴ هجری قمری به دوره عبدالملک مروان ، در کشور اسلامی هم سکه هایی با طرحهای اسلامی ضرب میشود اما اسم آنها همان درهم و دینار بوده است تا اینکه از زمان صفویه، سکه های مستقل ایرانی با اسامی مختلفی مثل تومان و بیستی و عباسی و رویال (ریال) میآید . قران و شاهی و پاپاسی هم سکه هایی بوده که در زمان قاجاریه ضرب میشده و پاپاسی همان پشیز است که از جنس مس بوده. بعدها طی تغییر و تحولات زیادی به پولهای امروزی میرسیم. هر دینار از نظر وزنی هفت درهم است. اما از نظر ارزش ده درهم میشود. پس هر دیناری ده درهم است هر دینار هم از نظر وزنی ۱۸ نخود یا سه و نیم گرم طلا است. این در جواب سوالی بود که برخی دوستان راجع به ارزش درهم و دینار پرسیده بودند.
واما همانطور که قبلا عرض کردم صرافی و مبادلات تجاری از قدیم بین مردم برقرار بوده و مردم پول طلا یا نقره خود را نزد صرافیها میگذاشتند و سند میگرفتند که همین سند بعدها پول نامیده شد. صرافها ، وام هم میدادند و سود هم میگرفتند. در اروپا تقریبا تمام صرافها یهودی بودند و عمده درآمد آنها همین نزول خواری بوده است و کلیسا مسیحیان را از صرافی نهی میکرد و نزول را حرام میدانست. اولین صرافی که تغییر نام داد و اسم بانک روی خودش گذاشت در ونیز بود در سال ۱۱۷۱ یعنی قرن ۱۲ میلادی. گفتیم که مهمترین تجار اون موقع ونیزیها بودند که باایران هم خیلی مراوده تجاری داشتند و با زدن بانک شروع به وام دادن کردند. اولین بانک که به شکل امروزی و با هدف نشر اسکناس تاسیس شد در سال ۱۷۱۶ میلادی در فرانسه بود. اینها خیلی علاقمند به دادن وام و گرفتن نزول اون بودن. اینکه شما میبینید در دوره قاجار امتیاز وام دادن به ایران خیلی مهم بوده همینه که سودش را میگرفتند. هم بانک شاهی انگلیس و هم بانک استقراضی روسیه برای وام دادن به ایران مسابقه داشتن. تااینجا ، سیستم بانکداری همه بانکها، نظام پایه طلا بوده. یعنی همان مطلب که قبلا گفتیم. طلای شما را میگرفتند و به ازای اون سند میدادن که اسم این سند پول بود. و گفتیم که کلاهبرداری یهودیها همین بود که ارزش پول و طلا را از هم جدا کردن و..... خواهشا این پست قبلی در مورد جدا کردن ارزش پول و طلا را چندبار بخونید. خیلی مهمه. تا قبل از جنگ جهانی دوم ، پول بین المللی لیره استرلینگ بود یعنی پول انگلستان. ولی بعد جنگ که اروپا باخاک یکسان شده بود و انگلستان دیگه عددی نبود و همانطور که گفتیم ، آمریکا ، آقای دنیا شد ، پول بین المللی هم دلار شد.
خب گفتیم که اون نظام پولی تا قبل از جنگ جهانی دوم ، نظام پایه طلا نام داشت . نظام بین المللی پول هم تقریبا همین بود. اما بعد از جنگ جهانی دوم طی چندین کنگره و کنفراس بانکی ، دلار ، پول بین المللی شد و برای این کار از یک نظام دیگر بنام برتون-وودز استفاده شد. یعنی گفتند آمریکا مجاز است هر میزان دلار که خواست چاپ کند و در جهان توزیع کند به شرط آنکه به همان میزان طلا در بانک مرکزی خودش ذخیره کند. بااین کار از برده شدن سایر کشورها در مقابل آمریکا جلوگیری میشد. خلاصهء این مطلب اینه که مثلا من نمیتونم طلا توی بانک مرکزی آمریکا بگذارم و امریکا به ازای اون ، پول چاپ کنه و بده به من. پس اگه پول چاپ کرد باید خودش به همون میزان طلا بزاره تو بانک خودش تا پولش بدون پشتوانه نباشه. آمریکا هم قول شرف داد😄 که پول بدون پشتوانه چاپ نمیکنه. و شروع کرد به چاپ دلار و ذخیره کردن طلا. اما توی جنگ ویتنام که هزینه های آمریکا خییییلی رفت بالا، تصمیم گرفت بزنه زیر قولش و هرچی خواست پول بدون پشتوانه چاپ کنه و بریزه تو دنیا😳😳 لذا سال ۱۹۷۳ بود که نیکسون یه سخنرانی بین المللی کرد و گفت از این به بعد ما به هرمیزان که دلمون خواست دلار چاپ میکنیم به هیچ کس هم هیچ ربطی نداره . هر کس هم اعتراض کرد لهش میکنیم😂 به این مسئله گفتند شوک نیکسون اقتصاد دانها از این مسئله به عنوان بزرگترین کلاهبرداری تاریخ یاد میکنند. تمام این نقشه ها مال یهودیها بود. خلاصه که هرچی ظلم و ستم هرجایی دیدید برمیگرده به این تبار انحراف. هرچی هم کشورها، مخصوصا کشورهای اروپایی خودشون را زمین زدند فایده نداشت و شوک نیکسون عوض نشد. میدونید این یعنی چه؟ یعنی از اون به بعد آمریکا هر چی خواست میخره و به جاش کاغذ بدون پشتوانه میده. روزی کلی کاغذ به اسم دلار چاپ میکنه و بااون نفت و نهاده های معدنی و علم و دانش و نیروی انسانی و ...... از دنیا جمع میکنه و روز به روز چاق تر میشه. از اینجا بود که کشورهای اروپایی به فکر ایجاد اتحادیه و پول جداگانه افتادند و بالاخره یورو را درست کردند. ابداع یورو ، قوت گرفتن پول چین و ژاپن ، هزینه های سرسام آور آمریکا بخاطر دخالت در کشورهای دیگر و هزینه های پایگاههای آمریکایی ، نقش ایران در قطع کردن دست آمریکا از منابع خاورمیانه ، و خیلی از مسائل دیگر باعث شد که از اواسط دورهء بیل کلینتون منحنی صعودی رشد اقتصادی آمریکا و داراییهای آن نزولی شود و الان بدهکارترین کشور دنیا است. تا بعد.....
اجلاس برتون وودز برای تعیین نظام بانکی بین المللی بعد از جنگ جهانی دوم
شما به تماشای ویدیوی "توافق نامه برتون وودز چیست؟" در آپارات دعوت شده اید. https://www.aparat.com/v/XwkDm
هدایت شده از تاریخ و سیاست
دور هم تاریخ بخوانیم... دانستن تاریخ و سیاست روشنگری را افزایش می دهد و چراغ راه آینده خواهد بود☝️ ادمین؛ @arefaneh53 https://eitaa.com/joinchat/4076339405Cfc875bb1eb @tarikhbekhanim
شما به تماشای ویدیوی "دلار چطور دلار شد؟ (نیکسون و شرکاء)" در آپارات دعوت شده اید. https://www.aparat.com/v/eVS26
باسلام بحث ما در ارتباط با تاریخ پول ، دلار و بانک به طور خیلی خلاصه تمام شد و شما دوستان دیدید که تمام فریبکاریها از جانب یهودیها بود. هم تاسیس بانک کار یهودیها بود . هم جداسازی ارزش پول از طلا و هم بین المللی کردن یه سری کاغذ بی ارزش به نام دلار و انتشار خیلی زیاد آنها و خرید هرآنچه که بخواهند از طریق همین کاغذهای بدون پشتوانه. آمریکا بعد از شوک نیکسون تمام نیازهای خود را از کشورهای مختلف خریده و به جای آنها کاغذهایی بدون پشتوانه بنام دلار چاپ میکرد و میداد. بنده هم در کشور خودم برای انجام مراودات بین المللی و یا مسافرت باید دلار بخرم و پولی که بابت خرید دلار میدهم در نهایت به جیب آمریکا میرود. این استکه خیلی شنیده اید که آمریکا بدهی های خود را روی کشورهای دیگر سرریز میکند. معنی این جمله همین است. سالهای سال است که آمریکا یک کشور بدهکار و ورشکسته شده اما دوشیدن گاوهای شیرده و همین آقایی دلار و قضیه شوک نیکسون که خدمت شما گفتم از ورشکستگی آمریکا جلوگیری میکند. اروپا که بعد از جنگ جهانی دوم رسما بردهء آمریکا شد و داستان اون را خدمت شما گفتم نتوانست شوک نیکسون را تحمل کند واقدام به تاسیس اتحادیه اروپا و چاپ پول مستقلی بنام یورو کرد که تا حدودی وابستگی به دلار و تحمل بدهیهای آمریکا را کم کرد. اما امروزه اقتصاد به قدری پیچیده و سیاسی شده است که پرداختن به عمق مطلب و اینکه چرا هم آمریکا و هم اروپا اینقدر مشکلات اقتصادی پیدا کرده و گرسنگی و بی خانمانی در آنها بیداد میکند بحث مفصلی است که از بضاعت علمی بنده هم خارج است. اما این را بدانید که هرجا سخن از اقتصاد و بانک و پول هست ردپای یهودیان هم پیدا میشود و بحث بعدی ما در مورد همین فرقهء منحوس و خیانتهایی است که در طول تاریخ کردند و برای ابد ملعون شدند. انشالله.
باسلام همانطور که قول داده بودم انشالله یک دوره یهود شناسی و نقش آنها را در ابتلائات بشری خصوصا در زمینه اقتصاد و تغییر ادیان ، حکومتها ، دولتها و رویه های الهی ، به شکل خلاصه و جامع و البته با رویکرد تاریخی و با زمینهء تفسیری خدمت شما خواهم گفت. به طور کلی زمان برای بشریت به ۲ مرحله کلی تقسیم میشود ۱.دوره ماقبل تاریخ :عبارت است از زمانهای خیلی دور تا زمان اختراع خط در ۵۰۰۰ سال پیش ۲.دورهء تاریخی : از ۵۰۰۰ سال پیش تا کنون علت اینکه دوران قبل از اختراع خط را دوره ماقبل تاریخ مینامیم آن استکه خط یا نوشته به شکل سنگ نوشته یا لوح یا کتیبه یا کتاب یا..... وجود نداشته است که ما بتوانیم از طریق آنها اطلاعاتی از آن دوره ها کسب کنیم لذا به آن ، دورهء ماقبل تاریخ میگویند. اما همین که خط توسط سومریها اختراع شد اطلاعات هم به ما رسید و کتیبه های زیادی به دست ما رسیده است که از روی آنها میتوانیم تاریخ نگاری کنیم. همین دوره ماقبل تاریخ هم حاوی اطلاعات زیادی است و از روی آثار باستانی میتوانیم اطلاعاتی از طرز زندگی بشر کسب کنیم اما اینکه چه حکومتهایی آمده اند و چه جنگهایی شده و چه تمدنهایی ساخته یا منقرض شده اند نمیدانیم. لذا آن را ماقبل تاریخ مینامیم که دوره هایی که احتمالا شنیده اید مثل دوره پارینه سنگی و میان سنگی و نوسنگی و ...مربوط به همین دوران است اما همان دوره تاریخی هم خودش به ۴ مرحله کلی تقسیم میشود. ۱.از ۵۰۰۰ سال پیش تا سال ۵۰۰ میلادی را دوره باستان مینامیم . پس تمام پیامبران الهی به جز پیامبر اسلام ص در این دوره بوده اند. ۲.از سال ۵۰۰ میلادی تا ۱۵۰۰ میلادی را دوره قرون وسطی مینامیم. تولد پیامبر اسلام ص در همین دوره بوده است. ۳.از سال ۱۵۰۰ که شروع رنسانس در اروپا هست تا ۱۸۰۰ را قرون جدید مینامیم. ۴.از سال ۱۸۰۰ تا کنون را هم دوره معاصر همانطور که میبینید این طبقه بندی براساس تاریخ اروپا است و اگر بخواهیم واقع بینانه نگاه کنیم همان قرون وسطی که اروپا از آن به بدی و استبداد و توقف علم و پیشرفت و جهالت و پسرفت نام میبرد ، اوج پیشرفت و تمدن سازی و علم و دانش در دنیای اسلام بوده است و بر عکس دوره معاصر که اوج تمدن سازی اروپا بوده ، دوره توقف عالم اسلام بوده است. ظهور حضرت آدم علیه السلام را به ۵۵۰۰ الی ۷۵۰۰ سال قبل نسبت میدهند . از نظر مورخین ، سالها قبل از حضور حضرت آدم ع بر روی زمین ، گونه هایی از انسانها بوده اند که از آنها با عناوین انسان هموارکتوس و نئاندرتال و هموساپینس نام برده میشود. اما از نظر تفسیری در این زمینه اختلاف نظر هست که آیا حضرت آدم ع اولین انسان روی زمین بوده است یا اولین انسان از گونه ای خاص یا اینکه اولین پیامبر بوده. به هرحال آنچه مسلم است حضرت آدم ع اولین کسی بوده که لیاقت و استعداد دریافت وحی به معنای اخص آن که مخصوص انبیاء است را داشته و از همین دوره ارتباط کلامی خداوند با زمین آغاز شده است. در روش ازدواج فرزندان حضرت آدم ع هم اختلاف نظر هست و بیشتر مفسرین اعتقاد دارند با انسانهایی که بر روی زمین بوده اند و قبل از حضرت آدم حضور داشته اند ، ازدواج کرده اند. از آنجا که ظهور خط و علم و دانش از نظر زمانی مطابقت با حبوط حضرت آدم ع داشته به احتمال قوی منشا علم و تغییرات شگرفی که به واسطه آن در زندگی بشر رخ داد ،وحی و رسالت انبیا بوده است. گویند حضرت ادریس ع ، از نوادگان حضرت آدم ع اولین کسی بوده که علوم را آموزش داد و طبقه بندی کرد. برخی مورخین معتقدند از این دوره به بعد در برهه هایی چنان علم پیشرفت داشته است که هنوز دانش بشری در قبال آن ناتوان است و تمدنهایی آمده و منقرض شده اند که بعضا از تمدن امروزی جلوتر بوده و.... نمونه ای از آن در عجایب هفتگانه از جمله اهرام مصر و کلا تمدن مصر است که هنوز بسیاری از اسرار آن پنهان میباشد. از نوادگان حضرت آدم ع ، یکی هم حضرت نوح ع ، پیامبر سومریان بوده که داستان ایشان و طوفان و سیل زمان ایشان یکی از قدیمی ترین داستانهای بشری است و در داستان گیلگمش که از قدیمیترین الواح یافت شدهء سومری میباشد ذکری از آن شده است. ظهور حضرت نوح ع را به ۱۶۰۰ سال بعد از حضرت آدم ع نسبت میدهند. که اگر میانگین ظهور حضرت آدم ع را ۶۵۰۰ سال پیش در نظر بگیریم پس زمان تولد حضرت نوح ع هم حدودا ۵۰۰۰ پیش بوده است. پس از نوح ع پیامبران زیادی آمدند که یکی از آنها حضرت ابراهیم ع بوده است. ظهور حضرت ابراهیم را به ۴۰۰۰ سال پیش نسبت میدهند یا به اصطلاح ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد. جامعیت دین حضرت ابراهیم ع و اطلاعاتی که همهء ادیان توحیدی از ایشان دارند و به تایید مورخین هم رسیده خیلی بیشتر از پیامبران قبلی است و میدانیم که ایشان صاحب دو فرزند بوده اند که یکی اسحاق ع و دیگری اسماعیل ع میباشد. از اسحاق ع پیامبران زیادی نشات گرفت که اغلب در کنعان یا فلسطین فعلی و کلا شامات بوده اند .
یکی از فرزندان حضرت اسحاق ع ، حضرت یعقوب ع بوده است که لقب ایشان اسراییل است و اسراییل به معنای بنده خدا یا همان عبدالله میباشد. از اینجا داستان ما شروع میشود. این مقدمه را خدمت شما گفتم تا انشالله قصه خود در مورد فرزندان حضرت یعقوب یا بنی اسراییل را آغاز نماییم. التماس دعا.....
دور هم تاریخ بخوانیم... دانستن تاریخ و سیاست روشنگری را افزایش می دهد و چراغ راه آینده خواهد بود☝️ ادمین؛ @arefaneh53 https://eitaa.com/joinchat/4076339405Cfc875bb1eb @tarikhbekhanim
باسلام خب داستان حضرت یعقوب یا به قول فرنگی ها ژاکوب را شماها خیلی خوب میدونید و با فیلمی که تلویزیون پخش کرد خیلیها جریان هجرت بنی اسراییل یعنی فرزندان حضرت یعقوب به مصر را متوجه شدند. اما در مورد اینکه چرا به این قوم ، یهود یا همان جهود خودمان یا به قول اصفهانیها جووود و به قول فرنگی ها جوو (jew) گفته میشود اقوال ، مختلف است اگر دین آنها را در نظر بگیریم قوم یهود اشاره به دینشان دارد که قرآن در آیه ۱۵۶ سوره اعراف میفرماید ۞ وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَآ إِلَيْكَ ۚ و اگر از لحاظ عشیره ای بررسی کنیم احتمالا بر میگردد به یهودا از فرزندان حضرت یعقوب که بیشترین نوادگان و قبیله را از خود به جا گذاشت و در مصر ماندگار شد. فراعنه بعد از حضرت یوسف ع یا به قول فرنگیها جوزف (joseph) به خوبی آن فرعون خداپرست زمان حضرت یوسف ع نبودند و لذا بنای بدرفتاری بااین خداپرستان کنعانی را گذاشته و آنها را به بردگی گرفتند و خودشان که قبطی و دارای تمدن والا و بزرگی بودند را ارباب و دیگران را بردهء خود میدانستند. بالاخره از نسل یهودا در مصر ، حضرت موسی ع یا به قول فرنگیها موزز و به قول اسراییلیها موشه ، پا به عرصه وجود گذاشت و منجی بنی اسراییل از دست فرعون مصر بنام رامسس دوم گردید بنده اسامی فرنگی را هم میگویم تا متوجه شوید که این داستانها در همه ادیان الهی یکسان است و ساخته و پرداخته مسلمانان نیست و اتفاقا بسیاری از پیروان ادیان توحیدی اعتقاد زیادی به بزرگان دینشان دارند. موسی ع در دامن فرعون پرورش یافت و بواسطه مسائلی از مصر فرار کرده به مرز بابل و ایران آمده و با حضرت شعیب ع آشنا گردید و با دختر این پیامبر الهی در مدائن ازدواج کرد. بعد از آن به رسالت برگزیده شد و ماموریت یافت که به سمت فرعون برود و بواسطه حق پدری که بر او داشته ، او را هدایت کند. پس به همراه برادرش هارون به مصر رفت و طی داستانهایی که احتمالا بهتر از بنده میدانید شروع به نصیحت فرعون کرد . نصیحت کرد ، تهدید کرد ، وعده بهشت داد ، انذار کرد و البته هیچ فایده نداشت. عذاب الهی نازل شد. آب رود نیل به رنگ خون شد از آسمان وزغ بارید . ملخ حمله کرد .طوفان آمد. اما فرعونیان متکبر ایمان نیاوردند. فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آيَاتٍ مُفَصَّلَاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِينَ پس ما توفان و هجوم ملخ و شپش و قورباغه و آلوده شدن وسایل زندگی را به خون كه عذاب‌های گوناگونی بود به سوی آنان فرستادیم، باز هم تكبّر و سركشی كردند آنان گروهی مجرم و گناهكار بودند. اعراف - 133 و گفتند وَقَالُوا مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِنْ آيَةٍ لِتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ فرعونیان گفتند: [ای موسی! از دعوتت دست بردار كه‌] هر چه را به عنوان معجزه برای ما بیاوری تا به وسیله آن ما را جادو كنی به تو ایمان نمی‌آوریم. اعراف - 132
خداوند هم در نهایت به موسی ع ماموریت داد تا بنی اسراییل را شبانه از مصر خارج کند و به همان فلسطین یا کنعان ببرد. فَأَسْرِ بِعِبَادِي لَيْلًا إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ [گفتم:] بندگانم را شبانه حركت ده؛ زیرا شما مورد تعقیب هستید، دخان - 23 اینها وقتی میخواستند از مصر خارج شوند مقداری طلا هم داشتند یا به قول برخی مورخین از خزانه فرعون برداشته و فرار کردند. عصبانیت فرعون حالا یا به این خاطر بوده یااینکه اصلا خودش را مالک و ارباب یهودیان میدانسته و لذا به تعقیب آنها پرداخت. و در نهایت با تاییدات الهی و معجزه حضرت موسی ع فرعونیان در دریای نیل غرق شدند. بنی اسراییل میتوانستند به مصر بازگردند و در غیاب فرعون ، حکومت تشکیل دهند اما فرمان الهی این بود که به فلسطین و ارض موعود بروند و ارض موعود را از لوث حکومت ظالم و ستمگری بنام دولت عمالقه که نام آن در تاریخ هست نجات دهند. لذا به سمت شرق مصر حرکت کردند و وارد صحرای سینا شدند و وقایعی رخ داد که خدمت شما خواهم گفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باسلام در طی مسیر به سمت ارض موعود که مدت زیادی طول کشید وقایع ناراحت کننده ای رخ داد . اینکه چرا مدت زیادی طول کشید به خاطر آن بود که حضرت موسی باید ابتدا تشکیل حکومت میداد و نیروی نظامی تربیت میکرد و از امتی که تا چند روز پیش مقهور فرعون و فرهنگ مصری بودند یک ملت الهی و تابع دستورات خداوند تشکیل دهد. لذا خداوند تمام لوازم را برای آنها فراهم کرد . اعم از سایبان و آبخوریهای سیار و غذای رایگان و ...... و تنها خواسته خداوند و حضرت موسی از آنها این بود که آموزش ببینند و تکامل بیابند و از حالت بردگی که به آن عادت کرده بودند خارج شوند. اما چندعامل باعث شد که بنی اسراییل تخطی کنند و همان بهانه های بنی اسراییلی را که معروف است بگیرند و در نهایت نه تنها نتوانستند ارض موعود را تصرف کنند بلکه ملعون شده و حضرت موسی علیه السلام هم آنها را رها کرده و به یک دورهء چهل ساله حیرانی و سرگردانی دچار شده و در همین دوران بود که حضرت موسی ع هم از دنیا رفت و لذا خودشان هم نمیدانند که قبر حضرت موسی ع کجاست. بسیاری از داستانهای بنی اسراییل که در قرآن آمده است در تورات یا همان عهد عتیق هم هست و یهودیان و مسیحیان آنها را میدانند و قبول دارند.. بدوا در صحرای سینا دچار کم آبی شدند و خداوند برای آنها سنگی تامین کرد که با ضربهء عصای موسی ع ، ۱۲ چشمه آب گوارا از آن جاری شد و اسباط بنی اسراییل که ۱۲ شعبه یا قبیله بودند از آن استفاده کردند. سپس غذا خواستند و خداوند غذاهای بهشتی منّ و السلوی برای آنها فرستاد . تمام این امکانات برای آن بود که بینیاز بشوند و مشغول تحصیل و دریافت فرامین موسی ع. وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا ۚ وَأَوْحَيْنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُٓ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ ۖ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا ۖ قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ ۚ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنْزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىٰ ۖ كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ ۚ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَٰكِنْ كَانُوٓا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ و ما بنی‌اسرائیل را به دوازده قبیله كه هر یك امتی بودند، تقسیم كردیم، و به موسی هنگامی كه قومش از او درخواست آب كردند، وحی نمودیم كه عصایت را بر این سنگ بزن؛ در نتیجه دوازده چشمه از آن جوشید؛ هر گروهی چشمه ویژه خود را شناخت؛ و ابر را بر سر آنان سایبان قرار دادیم، و برای آنان منّ و سلوی [یعنی ترنجبین و مرغی مخصوص‌] نازل كردیم [و به آنان گفتیم:] از روزی‌های پاكیزه‌ای كه به شما دادیم بخورید. و [آنان با سرپیچی از فرمان‌های ما] بر ما ستم نكردند، ولی همواره بر خود ستم می‌ورزیدند. اعراف - 160 اما بعد از مدتی شروع به بهانه گیری و کفران نعمت کردند و از حضرت موسی غذاهای متنوع خواستند و بهانه آنها این بود که از این غذاهای بهشتی خسته شدیم. وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَنْ نَصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا ۖ قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَىٰ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ ۚ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ ۗ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ۗ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ۗ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ و [یاد كنید] هنگامی كه گفتید: ای موسی! ما هرگز بر یك نوع غذا صبر نمی‌كنیم، بنابر این از پروردگارت بخواه تا از آنچه زمین می‌رویاند از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیازش را برای ما آماده كند. [موسی‌] گفت: آیا شما به جای غذای بهتر، غذای پست‌تر را می‌خواهید؟! [اكنون كه چنین درخواست ناروایی دارید] به شهری فرود آیید كه آنچه خواستید، برای شما آماده است. و [داغِ‌] خواری و بیچارگی بر آنان زده شد و به سبب خشم خدا دچار سقوط معنوی شدند؛ این [خواری و سقوط] به خاطر آن بود كه آنان همواره به آیات خدا كفر می‌ورزیدند و پیامبران را از روی ستم می‌كشتند؛ این [كفرورزی و كشتن پیامبران‌] به علت آن بود كه [از فرمانِ من‌] سرپیچی نمودند و پیوسته [از حدود حق‌] تجاوز می‌كردند. بقره - 61 حضرت موسی ع فرمود که آنچه من میتوانم تهیه کنم منّ والسلوی است و اگر شما چیز دیگری میخواهید باید به شهر بروید و کار کنید و خودتان آن غذاها را تهیه کنید. این شروع بدبختی و آوارگی بنی اسراییل بود. غذای بهشتی رایگان را رها کردند و به شهر رفتند تا کار کنند و غذا بخرند. تنوع طلبی باعث شد به دردسر بیفتند ،قرض کردند ، کار کردند، از آموزش واماندند و هزار بدبختی دیگر.
همینجا بود که یهودیان یاد گرفتند که برای به زانو درآوردن اقوام دیگر باید آنها را دچار تنوع طلبی و لوکس گرایی کرد. همان کاری که سالهاست میکنند وبا ایجاد عطش مصرفگرایی و زباله سازی ، اقوام را برده خود میکنند. بعد از مدتی که سطح آموزش بالاتر رفت و از بین آن برده ها تعدادی عالم و دانشمند پیدا شد ، حضرت موسی به کوه طور فراخوانده شد تا دستورات لازم را دریافت کند. هفتاد نفر از علمای قوم هم برگزیده شدند تا حضرت را در این مسیر همراهی کنند. وَاخْتَارَ مُوسَىٰ قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِنَا ۖ فَلَمَّآ أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِيَّايَ ۖ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَآءُ مِنَّآ ۖ إِنْ هِيَ إِلَّا فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَآءُ وَتَهْدِي مَنْ تَشَآءُ ۖ أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا ۖ وَأَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ موسی از میان قومش هفتاد مرد را برای میعادگاه ما بر گزید؛ چون [به سبب درخواست نابجایشان‌] آن زلزله شدید نابود كننده آنان را فرا گرفت، گفت: ای پروردگار من اگر می‌خواستی می‌توانستی همه آنان و مرا پیش از این هلاك كنی [ای كاش پیش از این هلاك می‌كردی تا بنی‌اسرائیل گمان نكنند كه مرا در این حادثه توطئه و مكری بوده‌] آیا ما را به خاطر گناهی كه سبك مغزانمان مرتكب شدند، عذاب می‌كنی؟ این [حادثه‌] چیزی جز آزمایش تو نیست، هر كه را بخواهی [به آزمایشت‌] گمراه می‌كنی، و هر كه را بخواهی هدایت می‌نمایی، تو سرپرست و یاور مایی، ما را بیامرز و به ما رحم كن كه تو بهترین آمرزندگانی.
موعد سی شب گذشت و موسی ع نیامد و سی شب تبدیل به ۴۰ شب شد و در همین مدت کوتاه قوم موسی به اغوای سامری ، گوساله پرست شدند. همان گوساله پرستی که در مصر دیده بودند و آرزوی آن را داشتند چرا که اینها هنوز مقهور فرهنگ مصری بودند. سامری قسمتی از طلایی را که یهودیان از مصر آورده بودند از آنها گرفت و باآن ، گوساله ساخت و یهودیان به پرستش آن مشغول شدند. فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هَٰذَآ إِلَٰهُكُمْ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ پس برای آنان مجسمه گوساله‌ای كه صدای گاو داشت ساخت، آن گاه [او و پیروانش‌] گفتند: این معبود شما و معبود موسی است كه [موسی آن را] فراموش كرد و برای این خاطر برای طلب معبود به طور رفت.] طور (۸۸) این همان دوره انتظار است که منجر به بدل سازی میشود . وقتی که سی روز انتظار تبدیل به ۴۰ روز شد در همین ده روز بدل سازی رخ داد و خدای واحد تبدیل به بدل شد و خداپرستی به گوساله پرستی تبدیل شد. در بین شیعیان هم در همین هزارو اندی سالهء انتظار چندین بدل آمده و تعداد زیادی از شیعیان فریب خوردند و گمراه شدند. بله سامری هنوز هم هست و شیعه فریب میدهد . مواظب سامری زمانه ات باش. از طرف دیگر آن ۷۰ نفری که با حضرت به کوه طور رفته بودند از او خواستند که خدا را به او نشان دهد. هر چه حضرت موسی آنها را نصیحت کرد و فرمود که خدا دیدنی نیست نپذیرفتند و در پایان تهدید کردند که اگر خدا را به ما نشان ندهی ، وقتی برگشتیم شهادت میدهیم که چیزی در بین نبوده و رسالتی نداشتی. وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّىٰ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ و [یاد كنید] آن گاه كه گفتید: ای موسی! هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم تا خدا را آشكارا [با چشم خود] ببینیم. پس در حالی كه می‌دیدید صاعقه مرگبار شما را گرفت. بقره - 55 وَلَمَّا جَآءَ مُوسَىٰ لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِيٓ أَنْظُرْ إِلَيْكَ ۚ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَٰكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمَّآ أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ زمانی كه موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با وی سخن گفت، عرض كرد: ای پروردگار من، جمال با كمال ذات بی‌نهایتت را [به قلب من‌] بنمای تا تو را [به رؤیت ویژه باطنی‌] بنگرم. خدا فرمود: هرگز مرا نخواهی دید، ولی به این كوه بنگر اگر [پس از جلوه من‌] بر جای خود ثابت و برقرار ماند، تو هم مرا خواهی دید. چون پروردگارش بر كوه جلوه كرد، آن را متلاشی نمود و موسی بی‌هوش شد، چون به هوش آمد گفت: تو منزّهی [از اینكه مشاهده شوی،] به سویت بازگشتم، و من [در میان مردم این روزگار] نخستین باور كننده [این حقیقت كه هرگز دیده نمی‌شوی‌] هستم. اعراف - ۱۴۳
در نهایت موسی ع ، درخواست علمای قوم را به خداوند منتقل کرد و صاعقه الهی نازل شد. موسی ع بیهوش شد و سایرین همگی فوت کردند. اینها آمده بودند که در بازگشت ، به حقانیت موسی شهادت دهند ولی به علت نافرمانی ، فوت کردند و لذا موسی ع دعا کرد و از خدا خواست که اینها زنده شوند. ثُمَّ بَعَثْنَاكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم تا سپاس‌گزاری كنید. بقره -۵۶ بعد که برگشتند با مسئله سامری برخورد کردند و این نافرمانی خیلی برای حضرت موسی ع ناراحت کننده بود و باشدت باآن برخورد کرد و گوساله را سوزاند و سامری را هم نفرین کرد که دچار وسواس شدید شد تا دیوانه گشت قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي گفت: من به اسراری آگاه شدم كه آنان آگاه نشدند، پس اندكی از اسرار رسول را گرفتم و [بر اثر هواپرستی‌] آن را دور انداختم [و به گوساله‌سازی پرداختم‌]؛ و این‌گونه نفس من [آن كار بسیار خطرناك را برای گمراه كردن بنی‌اسرائیل‌] در نظرم آراست. طه - 96 قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ ۖ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ ۖ وَانْظُرْ إِلَىٰٓ إِلَٰهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا ۖ لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا [موسی‌] گفت: اكنون [از میان مردم‌] برو، یقیناً كیفر تو [به خاطر دور انداختن آثار رسالت و ساختن گوساله‌] در زندگی این است كه [دچار بیماری مُسری ویژه‌ای شوی تا هر كس نزدیكت آید بگویی:] به من دست نزنید؛ و تو را وعده‌گاهی [از عذاب بسیار سختِ قیامت‌] است كه هرگز نسبت به تو از آن تخلف نخواهد شد، و [اكنون‌] به معبودت كه همواره ملازمش بودی نگاه كن كه حتماً آن را در آتش بسوزانیم، سپس سوخته‌اش را در دریا می‌پاشیم. طه - 97
بعد از جریان گوساله سامری ، داستان گاو بنی اسراییل پیش آمد . مجددا تکرار میکنم که تمام این داستانها در تورات هم آمده و یهودیان و مسیحیان به آن اعتقاد دارند . داستان گاو بنی اسراییل از داستانهای بسیار عبرت آمیز تاریخه و همونطوری که گفتم اصلا مراد از مطالعه تاریخ عبرت آموزیه. خلاصه اینکه یه روز یه جسد از سبط کناری توی سبط بغلی پیدا شد. اسباط بنی اسراییل به هم ریختند و همدیگه را متهم به قتل اون کردند. تلاش موسی ع برای یافتن قاتل بی نتیجه ماند. دستور اومد که آقا یه گاوی بکشید و قسمتی از اون را به بدن مقتول بزنید تا زنده بشه. توی این دستور هیچ اشاره ای به خصوصیات گاو نشده بود. اما بنی اسرائیل شروع کردند به پرسیدن سوالات بیخود. اینه که قرآن میفرماید يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَآءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِنْ تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ ای اهل ایمان! از احكام و معارفی [كه شریعت اسلام از بیان آنها خودداری می‌كند و خدا هم به خاطر آسان گرفتن بر بندگانْ نهی و امری نسبت به آنها ندارد] مپرسید؛ كه اگر برای شما آشكار شود غمگینتان كند. و اگر هنگامی كه قرآن نازل می‌شود از آنها بپرسید، برای شما روشن می‌شود. خدا از [اینكه شما را به‌] آن احكام و معارف [كه باعث غم و اندوه شماست مُكلّف كند] گذشت كرد؛ و خدا بسیار آمرزنده و بردبار است. (۱۰۱) مائده - 101 اصلا سوال بیخود و بی مورد پرسیدن باعث زحمته و ملال آور. این بود که بنی اسراییل همان اول میتوانستند به دستور خدا عمل کنند و یه گاو بکشند و قضیه تمام بشه. اما چون بهانه گیر بودند گفتند که ای موسی از خدا بپرس که این گاوه چجور باشه؟ قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ ۚ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا فَارِضٌ وَلَا بِكْرٌ عَوَانٌ بَيْنَ ذَٰلِكَ ۖ فَافْعَلُوا مَا تُؤْمَرُونَ گفتند: از پروردگارت بخواه برای ما بیان كند كه آن گاو چگونه گاوی باشد؟ گفت: او می‌فرماید كه آن گاوی است نه پیر از كارمانده، نه جوان نارسیده، [بلكه‌] گاوی است میان این دو نوع گاو. پس آنچه را به آن فرمان داده‌اند، انجام دهید. بقره - 68 و بعدش دوباره قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا لَوْنُهَا ۚ قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَآءُ فَاقِعٌ لَوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِينَ گفتند: از پروردگارت بخواه كه برای ما توضیح دهد رنگش چگونه باشد؟ گفت: خدا می‌گوید: گاوی است زرد و رنگش روشن كه بینندگان را شاد می‌كند. بقره - 69 و دوباره قَالُوا ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنَا مَا هِيَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّآ إِنْ شَآءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ گفتند: از پروردگارت بخواه برای ما بیان كند كه [نهایتاً آن گاو] چه گاوی است؟ زیرا این گاو بر ما مُشتبه شده، و اگر خدا بخواهد [به شناخت آن‌] هدایت خواهیم شد. بقره - 70 وبعد قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لَا شِيَةَ فِيهَا ۚ قَالُوا الْآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ ۚ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُوا يَفْعَلُونَ گفت: او می‌گوید: گاوی است كه نه رام است تا زمین را شخم زند و نه زراعت را آبیاری نماید، [گاوی است كه از هر عیب و نقصی‌] سالم است، و رنگی مخالف رنگ اصلی در آن نیست، گفتند: اكنون حق را برای ما آوردی. پس آن را ذبح كردند، در حالی كه نزدیك بود فرمان خدا را اجرا نكنند!! بقره - 71
بااین خصوصیات و شرایطی که خداوند براشون گذاشت هر چی گشتند همچین گاوی گیر نیاوردند تا بالاخره نزد یه پیرزن یه گاو بااون خصوصیات پیدا کردند و خواستند اون را بخرن. پیرزنه هم گفت که گاو مال شما. اون را بکشید و بعد پوستش را پر از سکه طلا کنید به من بدید. خلاصه که آتیش به جون یهودیها زد و میخواستن که بزنن زیر معامله. اما دستور خدا بود و خودشون باعث این مسئله بودند. این بود که بقیه طلاهاشون را هم دادند و گاوه را گرفتن. نصف طلایی که از مصر آورده بودند سر قضیه گوساله سامری از دست دادن. نصف دیگه را هم سر این گاوه. همش هم تقصیر خودشون بود . اینه که قرآن میفرماید: مَآ أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَمَآ أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ ۚ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا [ای انسان!] آنچه از نیكی به تو می‌رسد، از سوی خداست و آنچه از بدی به تو می‌رسد، از سوی خود توست. و [ای پیامبر! از نیكی‌هایی كه از سوی ماست این است كه‌] تو را برای مردم به پیامبری فرستادیم، و گواه بودن خدا [بر پیامبریِ تو] بس است. نساء - 79 بعد از قضیه گاوه دوباره مشغول آموزش شدند و کم کم برای خودشون کسی شدن و علمای زیادی بینشون بوجود اومد. حضرت موسی هم حکومت تشکیل داد ، نیروی نظامی درست کرد ، زکات میگرفت ، آموزش میداد خدا هم به کار آنها برکت میداد تا بالاخره دستور حمله به ارض موعود و مبارزه با دولت عمالقه صادر شد. یهودیان از صحرای سینا حرکت کرده به منطقه اریحا در اردن فعلی رفتند و در نزدیکیهای اورشلیم ساکن شدند. مدتی آنجا بودند و در مورد عمالقه تحقیق و تفحص کردند. اینجا بود که باز شیطان به سراغ آنها آمد. جاسوسان حضرت موسی ع وقتی مردم و لشکریان عمالقه که تنومند و ورزیده بودند را دیدند ، میان مردم آمدند و اغراق کردند و مردم را از لشکر عمالقه ترسانیدند.. گفتند اینها اینقدر قوی هستند که با یک دستشان ده نفر از ما را بلند میکنند. درختانشان سیب میدهد به اندازه یک آدم. خوشه های انگورشان را چند نفره حمل میکنند. یک شخصی هم دارند بنام عوج بن عنق که آنقدر قدبلند است که ماهی را از دریا میگیرد و جلو خورشید میپزد و میخورد این عوج بن عنق یک روایت اسراییلی است و اصلا وجود نداشته و از تورات به داستانهای اسلامی منتقل شده و متاسفانه هنوز برخی منبریها عنوان میکنند القصه ، وقتی فرمان حمله به اورشلیم و فتح ارض مقدس صادر شد اینها ترسیدند و بهانه آوردند. يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَىٰٓ أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ ای قوم من! به سرزمین مقدسی كه خدا برایتان مقرّر فرموده در آیید و [به گناه و سرپیچی از فرمان‌های حق‌] بازنگردید كه زیانكار می‌شوید. مائده - 21 قَالُوا يَا مُوسَىٰٓ إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّىٰ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ گفتند: ای موسی! مسلماً در آنجا مردمی زورگو و ستم‌گر قرار دارند، و ما هرگز وارد آنجا نمی‌شویم تا آنان از آنجا بیرون روند، چنانچه از آنجا بیرون روند البته ما وارد خواهیم شد. مائده - 22 خلاصه که ترسیدند و هرچه موسی اونها را انذار و تبشیر کرد فایده نداشت. تمام زحمات حضرت موسی به باد رفت. خیلی ناراحت شد و در نهایت به او گفتند: ای حضرت موسی خودت و خدای خودت برید بااینها بجنگید . ما همینجا میشینیم. قَالُوا يَا مُوسَىٰٓ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَآ أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا ۖ فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَآ إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ گفتند: ای موسی! تا آنان در آنجایند، ما هرگز وارد آنجا نخواهیم شد، پس تو و پروردگارت بروید [با آنان‌] بجنگید كه ما [تا پایان كار] در همین جا نشسته‌ایم. مائده - 24 اینجا بود که دیگه حضرت موسی ع در مقابل این همه ظلم و بهانه گیری این جاهلها کم آورد و نفرینشون کرد قَالَ رَبِّ إِنِّي لَآ أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي ۖ فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ [موسی‌] گفت: ای پروردگارم من جز بر خود و برادرم تسلطی ندارم، پس میان ما و این گروه بدكار و نافرمان جدایی انداز. مائده - 25 یعنی همون دعایی را کرد که حضرت علی ع در مورد مردم زمانه اش کرد. و در اثر این نفرین ، یهودیها ۴۰ سال دچار حیرانی و سرگردانی شدند ودر همین مدت بود که حضرت موسی و هارون از دنیا رفتند و قبر حضرت موسی را نمیدونند که کجاست. البته مورخین اسلامی قبر حضرت هارون را روی کوه احد ذکر کرده اند. میگویند در همان مدت حضرت موسی و هارون برای انجام حج مشرف شدند که در بازگشت ، هارون ع در مدینه بیمار شد و از دنیا رفت.
همه این داستانها در تورات آمده است و یهودیان در عوض اینکه از این داستانها عبرت بگیرند شروع به یادگیری این فریبها و بکارگیری آنها در مورد سایر اقوام کردند. یاد گرفتند اقوام و ملتها را به تنوع طلبی دچار کنند و بیچارشون کنند یاد گرفتند که شبهه اندازی کنند و سوالات موهوم مطرح کنند یاد گرفتند که لجاجت و بهانه گیری را در بین مردم رواج بدهند تا مثل امروز یه مشت اغتشاشگر نادان که اصلا نمیدونن چی میخوان و برنامه آینده شون چیه و اگر نظام سقوط کرد چی جایگزینش بشه و حجاب باشه یا نباشه مشکلات جامعه اینجوری حل نمیشه و هر کاری راهی داره و با حماقت و کارهای مسخره و چهارتا سطل زباله آتیش زدن نمیشه نظام عوض کرد . سوریه و عراق و مصر و لیبی را دیدند و عقل شون که پاره سنگ برمیداره قد نداد که بااین کارها دشمن تا توی رختخوابشون هم میاد. اون یهودیه همین داستانها را توی تورات میخونه و یادمیگیره چجور ملتها را اسیر خودش کنه اما این حمار بالفطره همه اینها را خیلی مستند و علمی براش از روی قران میخونیم انگار به گوش خر میخونیم. میدونید علتش چیه؟ چون اینقدر کثافتکاری کرده که دیگه عبد شیطان شده. عبد خدا نیست. به نظر شما برای چی خدا باید کسی را که عبدش نیست و اصلا خودش را بنده خدا نمیدونه و بنده شیطان شده ، هدایت کنه؟ اینه که میگن خدا این حمار دوپا را به حال خودش رها کرده. یه روز آلت دست شیاطین الجن میشه یه روز آلت دست شیاطین الانس. اما هیچوقت آدم نمیشه. اونوقت یه مشت گاو اسراییلی هم این وسط پیدا میشن ژست روشنفکری میگیرن که چرا باید با معترضین اینجوری برخورد کرد . جوان هستن. بزارین جوونی کنن. راهش این نیست . توی عمرش یه کتاب کامل نخونده و تمام اطلاعاتش از چهارتا کانال و گروه اجتماعیه که از اون ور آب هدایت میشن اما تا بخوای بلده چرندیات بگه و شبهه های مسخره ابتدایی که تاحالا صدها بار در طول تاریخ اسلام جواب داده شده را هی تکرار کنه. و فکر کنه که این شبهه ها فقط به عقل من خطور میکنه و بقیه هیچی سرشون نمیشه و فقط من آدمم و عجب عقلی من دارم که همچین مسائلی را مطرح میکنه. اما بدبخت فلک زده نمیدونه که اینها را شیطان به کلهء پوک و بی عقلش میندازه یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا هرچی هم هدایتش میکنی و براش دلیل میاری انگار داری با دیوار حرف میزنی. صم بکم عمی فهم لایعقلون ای خدا قربون این خلقتت برم . وقتی هم دستگیر میشن با دوتا سیلی مثل ابر بهاری اشک میریزن و به گوه خوردن میفتن و همه چیز را لو میدن. آخه توی الف بچه که هنوز پول توجیبیت را از بابات میگیری چی را میخوای عوض کنی؟ ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست عرض خود میبری و زحمت ما میداری
باسلام از داستان سامری ، پیامی در یکی از گروهها دیدم که ذکر آن در این قسمت خالی از لطف نیست ✅فتنه در قرآن ❎🔰فتنه گران باید در جامعه اسلامی طرد شوند وتنها بمانند و در تنهایی جانشان به لب برسد [سوره طه (20): آيات 97 تا 98] قالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَياةِ أَنْ تَقُولَ لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ وَ انْظُرْ إِلى‏ إِلهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً (97) (موسى به سامرى) گفت: پس برو (دور شو)، پس همانا بهره‏ى تو در دنيا اين است كه (به دردى مبتلا خواهى شد كه دائماً) مى‏گويى: «به من دست نزنيد» و همانا براى تو (در آخرت) ميعادگاهى است كه هرگز از آن تخلّف نخواهد شد. و (اكنون) به سوى معبودت كه پيوسته آن را پرستش مى‏كردى نگاه كن، ما حتماً آن را مى‏سوزانيم (و) سپس خاكستر و ذرّات آن را به دريا خواهيم پاشيد. ✅🔰پيام‏ها: 1- بعد از اثابت فتنه گری، بايد مجرم را مجازات كرد. «سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي فَاذْهَبْ» 2- يكى از مراحل نهى از منكر، طرد فتنه گران است. «فَاذْهَبْ» 3- فتنه گران را بايد از ميان جامعه طرد كرد. آزادى فكر به معناى باز گذاشتن دست فتنه گران در گمراه كردن ديگران نيست. «فَاذْهَبْ» 4- براى فتنه گران، مجازات دنيوى وسيله‏ى تخفيف در كيفرهاى اخروى نيست. «لا مِساسَ وَ إِنَّ لَكَ مَوْعِداً» 5- شايد بتوان از كيفرهاى دنيوى فرار كرد، ولى از عذاب اخروى و قهر الهى در آخرت راه گريزى نيست. «لَكَ مَوْعِداً لَنْ تُخْلَفَهُ» 6- بدترين نوع جرم، اصرار مجرم بر جرم است. «ظَلْتَ عَلَيْهِ عاكِفاً» (سامرى خود نيز گوساله خود را مى‏پرستيد.) 7- ابزار فتنه و آثار آن بايد نابود شود. «لَنُحَرِّقَنَّهُ» حتی اگر مسجد ضرار باشد 8- حفظ افكار مردم از حفظ طلا مهم‏تر است. گاهى بايد براى ايجاد موج و مبارزه با منكر، اشياى قيمتى فدا شوند. «لَنُحَرِّقَنَّهُ» 9- غيرت دينى و قاطعيّت در برابرفتنه ، لازمه‏ى رهبرى است. «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ» (سوزاندن طلا و به دريا ريختن آن، تصميم قطعى موسى بود)