باسلام
عرض کردم که ایران ساسانی، بدست اعراب مسلمان فتح شد و جزئی از کشور بزرگ اسلامی به مرکزیت مدینه و مدتی کوفه و بعد هم دمشق شد. تا سال ۱۳۲ هجری پایتخت کشور بزرگ اسلامی ، دمشق بود. این دمشق قبل از اسلام یکی از مناطق آباد دولت روم شرقی بود. همان دولتی که رقیب سرسخت ایران دوره ساسانیان بود. لذا دید ایرانیها نسبت به بنی امیه که از دمشق ، ایران را تحت کنترل داشتند یک دید خصمانه و رقیبانه بود. در حقیقت برای خیلی از ایرانیها و مخصوصا زرتشتیها ، این دوره ، ادامه همان جنگهای ایران و روم بود که در آن ، روم فاتح شده بود و ایران را تحت لوای خودش گرفته بود.
شاید این مطلب را شما برای اولین بار میشنوید. اما واقعیت این استکه خیلی از ایرانیها کاری با دین نداشتند و نگرش آنها هنوز رقابت و دشمنی ایران و روم بود. از آن طرف در دمشق هم همینطور بود و معاویه برای تحریک مردم شام برای حمله به عراق از خصومتهای قبلی ایران و روم حرف میزد و رومیهای مسلمان شده را تحریک به قتل مجوسها و زرتشتیان کافر میکرد. این مطلب به قدری ریشهدار بود که حتی در دوره اخیر هم صدام برای تشویق اعراب عراقی به جنگ باایران ، ما را مجوسی مینامید که خونمان هدر است و خودش را سردار قادسیه.
القصه در سال ۱۳۲ دولت بنیامیه برافتاد و بنی عباس روی کار اومد.
در ارتباط بااین موضوع ذکر چند نکته لازمه.
اولا مهمترین گروه مبارزه کننده با بنیامیه ، ایرانیها بودند که از ظلم و ستم بنیامیه به تنگ اومده بودند و تسلط اونها بر ایران را تسلط روم بر ایران میدونستند. شورش ایرانیها برعلیه بنی امیه از خراسان شروع شد و ایرانیها در حقیقت به دنبال حمایت از اهلبیت و خاندان پیامبر بودند. حمایت همهجانبه خراسانیان از زیدبن علی ع پسر امام سجاد ع و بعد هم حمایت اونا از پسر زید یعنی یحیی بن زیدبن علی ع ، موید این مطلبه.
در تاریخ ذکر شده که بعد از شهادت یحیی بن زید به دست عوامل بنی امیه ، خراسانیان تا مدتها لباس سیاه بر تن کردند و نام فرزندان پسرشون را یحیی گذاشتند. ایرانیها از اول طرفدار اهلبیت ع بودند و بنی عباس هم از این موضوع سوء استفاده کردند و خودشون را به عنوان اهلبیت پیامبر جازدند و با شعار 《الرضا من آل محمد ص 》ایرانیها را فریب دادند و با جلب حمایت اونها روی کار اومدند.
این فریب طوری بود که بنی عباس هم به تبع خراسانیان ، لباس سیاه پوشیدند و معروف شدند به سیاه جامگان. اینها از نسل عباس ، عموی پیامبر بودند. عباس یک پسر فاضل و دانشمندی داشت که همون ابنعباس معروفه. این ابن عباس ، که از شاگردان حضرت علی ع بود اسم پسر خودش را هم علی گذاشت. این علی صاحب محمد شد و این محمد ، پدر سفاح ، اولین خلیفه عباسیه.
اینکه چرا از نسل یک دانشمند و شاگرد حضرت علی ، اینها درست شدند به نقل از یکی از اساتیدمون میگفت از بس که عباس عموی پیامبر در دوره جاهلیت ، نزول خورد و بعبارتی نزولخور قهاری بود. این توی نسلش اثر گذاشت.
القصه ،اینها که از نسل عباس بودند خودشون را ، اهلبیت پیامبر جازدند و حمایت ایرانیها را جلب کردند ولی وقتی سوار بر کار شدند اول از همه فرماندهان خراسانی و ایرانی را کشتند. مثل ابومسلم خراسانی و ابوسلمه خلّال.
بعدش هم شروع به قتل فرزندان پیامبر و علی الخصوص سادات حسنی کردند و محمد نفس زکیه که نتیجه امام حسن ع بود و قیام را شروع کرده بود ، به شهادت رسوندند بعدش هم امام صادق علیه السلام و بعد از ایشان سایر ائمه و سادات را قتل عام نمودند. اینها در نهایت دولت بنی عباس را تشکیل دادند و مرکز خلافت را بغداد قرار دادند و علیرغم اینکه ایرانیها را فریب داده بودند ، بعدا مجبور به استفاده از عنصر ایرانی در تشکیلات حکومتیشون شدند و اینجوری ، ایرانیها همهکاره حکومت بنیعباس شدند به جز یه مدت کوتاهی که ترکها سوار بر کار بودند.
بنی عباس تا سال ۶۵۶ هجری ، حکومت کردند و آخرین خلیفهء اونها که مستعصم بود به دست هلاکوخان مغول کشته شد.
دوما مهمترین علت انقراض بنی امیه ، دعواهای خانوادگی بود که بین اونها راه افتاده بود و سلسله بنی امیه را ناتوان کرده بود به طوریکه مروان بن محمد که آخرین خلیفه اموی بود ، علیرغم اینکه آدم لایق و جنگجو و پرقدرتی بود و از بس زور داشت اسم اون را مروان حمار گذاشته بودند ، نتونست در مقابل بنی عباس مقاومت کنه و شکست خورد.
ثالثا در دوره بنی عباس علوم اسلامی خیلی پیشرفت کرد و کشور اسلامی و مخصوصا ایران مرکز علم و تمدن و فرهنگ جهان شد. توی این دوره یعنی از زمان مأمون که قاتل امام رضا علیهالسلام بود دیگه برای ایرانیها ، حاکم عرب نفرستادن. بلکه از خود ایرانیها گذاشتند و اولین حاکم ایرانی ، طاهربن حسین بود که در سال ۲۰۵ حاکم خراسان شد و دولت طاهریان را بنا گذاشت.
از اینجا به بعد دیگه دولتهای ایرانی یکی یکی و زیر نظر خلیفه عباسی، سرکار اومدند که انشالله از فرداشب ذکر هر کدوم را خدمت شما میگم.
@tarikhbekhanim
باسلام
خدمت شما عرض کردم که اولین دولت ایرانی که پس از فتح ایران تشکیل شد دولت طاهریان بود. بعد از این دولت هم ، دولتهای ایرانی چه از نژاد فارس و چه از نژاد ترک تشکیل شدند اما همه اونها زیر نظر خلیفه بغداد حکومت میکردند. یعنی باید خطبه بنام خلیفه میخوندند و سکه بنام خلیفه میزدند و سالیانه یه خراجی برای خلیفه میفرستادند. دولتها اغلب سنی مذهب بودند ولی دولتهای شیعی هم که تشکیل میشدند بازم باید تایید خلیفه را میگرفتند. البته بعضی از خلفای بنی عباس هم خودشون شیعه بودند یااینکه وزیرهاشون شیعه بودند ولی هیچوقت اتفاق نیفتاد که اینها حکومت را به صاحب اصلی اون یعنی بنیهاشم بسپارند. حتی دولت آل بویه که شیعه اصیلی بود و در کل ایران و عراق نفوذ عمیقی پیدا کرد و خیلی هم محبوب مردم ایران بود و خلیفه بغداد هم خیلی ازشون حساب میبرد و کار بهجایی رسیده بود که خلیفه عوض میکردند و خلیفه بدون اجازه اونها آب نمیخورد، حاضر نشدند خلافت را به سادات بنیهاشم یا مراجع وقت واگذار کنند و با همون خلیفه سنی تعامل کردند.
القصه طاهریان در سال ۲۰۵ هجری به حکومت رسیدند و از زمان حمله اعراب در سال ۱۲ هجری حدود ۲۰۰ سال گذشته بود که برخی مورخین نام اون دوره را دوقرن سکوت گذاشتند. آقای عبدالحسین زرینکوب از اساتید مبرز تاریخ با تألیف کتاب دو قرن سکوت ، این دوره را یک دوره بسیار تاریک و ظالمانه ، توصیف کرده . به طوریکه خواننده همه این مصیبتها را ناشی از تقابل اسلام و زرتشتیگری برداشت میکند. هم ایشان بعدا با تألیف کتاب کارنامه اسلام ، اشتباهات کتاب خود را جبران و به نوعی خدمات اسلام به ایران را ذکر نمود.
واقعیت از نظر بنده ، آن استکه دوره بنیامیه برای ایرانیان واقعا یک دوره سیاه و ظالمانه بود اما از دوره بنیعباس ، اوضاع فرق کرد و ایران ، شکوه و عظمت علمی فرهنگی و تمدنی خود را بازیافت و همانطور که قبلا عرض کردم اگر اعراب مسلمان این نوع فرهنگ و تمدن باشکوه را بر کشور ، تحمیل نمیکردند هرآن بیم تسلط رومیها و یا اقوام بیابانگرد و بیتمدن شرق ایران میرفت.
طاهریان ، بیشتر در مناطق خراسان قدیم و ماوراءالنهر و قسمتی از سیستان ، حکومت تشکیل دادند و این منطقه ، خیلی بزرگ بود چرا که خراسان قدیم ، منطقه بسیار بزرگی شامل خراسان فعلی و افغانستان و تاجیکستان و ترکمنستان و ازبکستان و حتی بخشی از قرقیزستان بود.
سایر مناطق ایران ، هنوز حاکم عرب داشت.
طاهربن حسین ، بنیانگذار طاهریان از سرداران لشکر مأمون بود و مأمون هم خیلی به او مدیون بود. این آقا بعد از شهادت امام رضا ع که مأمون، خراسان را ترک کرد ، در خراسان ماندگار شد و از سوی مأمون، حاکم خراسان شد و این امارت در نسل وی منتقل شد.
طاهر دوسال بعد یعنی در سال ۲۰۷ فوت کرد و پسرش طلحه بن طاهر ، حاکم خراسان و سیستان شد.
بعدش هم پسر دیگر طاهر یعنی عبدالله بن طاهر و بعد طاهربن عبدالله و بعد محمد بن طاهر سرکار اومدند.
محمد آخرین اونها بود که به دست یعقوب لیث صفار برافتاد.
انشالله فرداشب باز هم راجع به طاهریان میگم.
@tarikhbekhanim
زشت رویی در آینه به چهره ی خود می نگریست و می گفت:سپاس خدای را که مرا صورتی نیکو بداد.
غلامش ایستاده بود و این سخن می شنید.چون از نزد او به در آمد،کسی بر در خانه،او را از حال صاحبش پرسید؛گفت:در خانه نشسته و بر خدا دروغ می بندد!
"عبيد زاكانى"
@tarikhbekhanim
باسلام
خدمت شما عرض شد که طاهریان اولین سلسله ایرانی بودند که در قسمتی از ایران که البته سرزمین بزرگی بود ، حکومت نیمه مستقل تشکیل دادند و قبل از اونها ، حکام عرب از طرف خلیفه ، برای حکمرانی فرستاده میشد.
این کار از زمان مأمون آغاز شد و این مأمون همون پسر هارونالرشیده که قاتل امام رضا ع هم هست. البته برخی مورخین سنی مذهب اعتقادی به شهادت امام رضا ع هم ندارند و شهادت ایشون را یه مرگ عادی ميدونند و از اونجایی که مأمون، امام رضا ع را جانشین خودش کرد و لباس سیاه عباسیان را هم به لباس سبز بنیهاشم تبدیل کرد ، و از اونجایی که مأمون از نظر کلامی ، اعتقادات معتزلی داشت و لذا مأمون را شیعه میدونند و میگن که مأمون شیعه بوده که البته این نظریه ، بسیار سطحی و کودکانه است و این قبیل مورخین به عمق اهداف مأمون واقف نبودند.
القصه مادر این مأمون ، ایرانی بود و لذا ایرانیها در دربار این آقا خیلی نفوذ داشتند. قبل از اون هم در دوره هارون الرشید ، یه مدتی ایرانیها همه کارهء حکومت عباسی بودند و خاندان برمکی که از اصیل زادگان زرتشتی بودند ، مقام وزارت هارون الرشید را در اختیار گرفتند. داستان برافتادن سلسله برمکی و قتلعام اونها توسط همین هارونالرشید در تاریخ خیلی مشهوره.
بعد از هارون ، امین خلیفه شد که ۵ سال خلافت کرد و آدم خل و چلی بود و حکومت را به بازی گرفته بود . اون موقع مأمون در خراسان ، حکومت میکرد و یه لشکر به فرماندهی همین طاهربن حسین فرستاد بغداد و در جنگ با لشکر امین ، طاهر پیروز شد و امین ، قدقُتل.
بعدش مأمون خلیفه شد و مرکز خلافت را مرو اعلام کرد و وزیر خودش را فضل بن سهل انتخاب کرد که ایرانی و اهل سرخس(حدفاصل مشهد و مرو) بود. این فضل هم آدم فاضل و دانشمندی بود و هم فرمانده لشکر و یه آدم نظامی بود و لذا به اون ذوالریاستین میگفتند یعنی هم اهل کشورداری و هم اهل کشورگشایی.
خب ، اگر تااینجا دقت کرده باشید ، ابومسلم خراسانی و ابوسلمه خلال ، که اونها را به عنوان پایهگذاران خلافت عباسی میشناسیم ایرانی بودند. خاندان برمکی هم ایرانی بود . آل سهل هم ایرانی بودند بعدها خاندان نوبختی و خیلی از خاندانهای دیگه که دولت عباسی را اداره میکردند ایرانی بودند.
در حقیقت با ورود اسلام به ایران، میشه گفت ایرانیها بدون جنگ و خونریزی بر کشور بسیار بزرگتری به نام کشور بزرگ اسلامی حاکم شدند و آداب و رسوم ایرانی در منطقه بزرگتری گسترش یافت.
یکی از مهمترین مسائلی که ایرانیها سفت و سخت در دست داشتند ، تجارت و مخصوصا تجارت ابریشم بود که همیشه دست ایرانیهابوده و در دوره عباسیان ، راههای تجاری و کاروانهای تجاری را ایرانیها کنترل میکردند.
آداب ایرانی هیچوقت فراموش نشد اما بحث ما نفوذ آداب ایرانی در دولت بود که در دوره عباسیان این نفوذ خیلی زیاد شد. با مهاجرت دانشمندان و اساتید دانشگاه جندیشاپور به بغداد و رونق دادن به دارالحکمه بغداد ، علوم ایرانیها هم در کشور بزرگ اسلامی تدریس شد و بعدها با ساخت دانشگاههای بزرگی به اسم نظامیه که خواجه نظامالملک در سرتاسر ایران و عراق ساخت ، ایران یکی از مراکز علم جهان شد و از کشورهای دور برای تحصیل به ایران میآمدند.
این دوره دقیقا اوج قرون وسطی در اروپا بود و آقایون اروپایی به شدت با تحصیل و گسترش علم مخالفت میکردند.
در دوره طاهریان که ذکر اون را کردیم ، مدارس و حمام و کارخانجات نساجی و پوشاک و نوغانداری و روغنکشی و حشاشی و مساجد و کاروانسراهای زیادی در ایران ساخته شد و رفاه مردم خیلی زیاد شد و اون ظلم و ستم دوره بنی امیه به معنی واقعی کلمه از روی دوش اونها برداشته شد.
بعد از ضعیف شدن طاهریان ، یعقوب لیث صفار در سیستان ، برعلیه طاهریان قیام کرد و اونها را برانداخت و در سال ۲۴۷ هجری سلسله صفاریان را پایهگذاری کرد که انشالله داستان اون را فرداشب خدمت شما میگم.
@tarikhbekhanim
بیت الحکمه یا دارالحکمه بغداد که به مدت ۵ قرن مرکز علمی جهان بود. عمده توسعه این مرکز در دوره مأمون بوده است. در بدو تاسیس ، مهمترین کار بیت الحکمه ، ترجمه کتب پارسی ، یونانی،سریانی(سوریهای) ، رومی ، هندی و عبری بود.
اشتیاق مسلمانان و مخصوصا ایرانیان به فراگیری علم ، مهمترین علت توسعه این نوع از مکانها بوده است.
بیت الحکمه بغداد در حمله مغولان به بغداد در قرن ۷ ویران شد.