eitaa logo
تاریخ و سیاست
1.7هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
23 ویدیو
11 فایل
دور هم تاریخ بخوانیم.... در این کانال ، مطالب تاریخی با تم سیاسی به ساده ترین زبان ممکن و با پیش مایه ی طنز خدمت شما ارائه میگردد. کپی برداری از مطالب ، کاملا آزاد می باشد. آی دی پژوهشگر مطالب؛ @arefaneh53 ادمین ارتباط؛ @Youzarsif_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
باسلام عرض شد که حضرت عیسی ع ، برای نجات بنی‌اسرائیل از انحرافات خاخام‌های فرصت‌طلب ، تلاش زیادی کرد و در نهایت تحت تعقیب قرار گرفت. عیسی ع به همراه ۱۲ نفر از بهترین یارانش که به حواریون ، معروف هستند ، آواره شهرهای مختلف شد و در جاهای مختلف، ملاقات و سخنرانی داشت و از این سخنرانی‌ها، مواعظ و روایات زیادی باقیمانده که در انجیل موجود است. در نهایت ، یهودیها حکم قتل عیسی را از حاکم رومی یهودیه که هیرودیس نام داشت گرفتند. این هیرودیس را مورخان همون هرود ميدونند که حکم شهادت حضرت یحیی ع را هم صادر کرد و گفتیم که قصد داشت با ربیبهء خودش ازدواج کنه. بعدش یکی از یاران خائن عیسی ع به نام یهودای اَسخریوطی Judas Iscariot محل اختفای عیسی ع را به ماموران هرود نشون داد . خب حالا ادامه داستان بر اساس انجیل و قرآن متفاوته. مسیحی‌ها میگن که عیسی ع دستگیر شد و به صلیب کشیده شد و در کوچه‌های شهرهای مختلف گردانده شد و در نهایت در شهر بیت‌لحم ، بر سر صلیب ماند تا به شهادت رسید. جسد او را تحویل گرفتند و دفن کردند و بعدش بر اساس پیش‌بینی که خود عیسی ع قبل از دستگیری کرده بود ، بعد از سه روز ، مشاهده کردند که قبر شکافته شده و عیسی ع به اصطلاح رستاخیز کرده و به آسمانها رفته. این روایت هر ۴ انجیل است که راجع به این اناجیل در اینجا توضیح دادیم و مسیحی‌ها معتقدند که این آزار و سختی که عیسی ع کشید کفاره گناهان بنی‌آدمه و گناهان آینده مسیحی‌ها هم بواسطه این آزارها ، به شرط اعتراف در نزد کشیش بخشیده میشه. این مجازات به صلیب کشیدن ، اون موقع توی روم باستان ، که یهودیه (فلسطین فعلی) جزء اون بود خیلی متداول شده بود. اما روایت قرآن مبنی بر اینه که عیسی ع به شهادت نرسید بلکه ماموران هرود ، اشتباه گرفتند و همون یهودای اسخریوطی به جای عیسی ع دستگیر و به صلیب کشیده شد. قرآن می‌فرماید وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ ۚ وَإِنَّ الَّذِينَ ..... و به سبب گفتارِ [سراسر دروغ‌] شان كه ما عیسی بن مریم فرستاده خدا را كشتیم مستحق عذابشان كردیم. در صورتی كه او رانكشتند و به دار نیاویختند، بلكه‌ عیسی بر آنان مُشتبه شد [به این خاطر شخصی را به گمان اینكه عیسی است به دار آویختند و كشتند]؛ نساء - 157 بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا بلكه خدا او را به سوی خود بالا برد؛ و خدا همواره توانای شكست‌ناپذیر و حكیم است. نساء - 158 حالا باز دوباره اینجا اختلاف نظر هست که آیا عیسی ع به طور کل ، تا قیامت زنده است و مثلا همراه با منجی آخرالزمان عج به زمین بازمی‌گردد یااینکه در همون قضیه عروج به آسمانها ، فوت کرد؟ چرا که قرآن در جایی می‌فرماید إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَىٰٓ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ وَمُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِينَ اتَّبَعُوكَ فَوْقَ الَّذِينَ كَفَرُوٓا إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ۖ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأَحْكُمُ بَيْنَكُمْ فِيمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ [یاد كنید] هنگامی كه خدا فرمود: ای عیسی! من تو را [از روی زمین و از میان مردم‌] بر می‌گیرم، و به سوی خود بالا می‌برم، و از بودن در میان اجتماع آلوده كافران پاك می‌كنم، و آنان كه از تو پیروی كردند تا روز قیامت برتر از كسانی كه كافر شدند قرار می‌دهم؛ سپس بازگشت شما به سوی من است، و در میان شما در آنچه با هم اختلاف داشتید [به عدالت‌] داوری می‌كنم؛ آل عمران - 55 اختلاف سر این کلمه متوفیک است که در آیه فوق اومده و برخی مفسرین معتقدند که عیسی ع در حین عروج به آسمان ، فوت کرده و قبض روح شده است. البته کلمه توفّی ، یه کلمه خیلی پرمعنایی است و مفسرین معانی مختلفی از اون برداشت کردند. القصه ، بعد از عروج عیسی ع ، مسائلی در بین پیروان او بوجود اومد که اینها را ما قبلا در تاریخ اروپا در اینجا عرض کردیم. و اما سرنوشت حضرت مریم س. مریم س یکی از ۴ زن برگزیده تاریخ بشریت هست و علاوه بر زهد و عبادت زیادی که داشته و برای او رزق مخصوص از بهشت می‌آمده ، پاکدامن هم بوده و اسلام و مسیحیت خیلی روی پاکدامنی او مانور می‌دهند. ما در زمینه پاکدامنی ، فقط حضرت یوسف ع را در نظر داریم . در حالیکه اون فرشته‌ای که در حین استحمام مریم س ، به شکل یک مرد ، نزد مریم س اومد و بشارت فرزند به او داد، بسیار بسیار زیبا بوده و همین تقوای مریم س که در اوج جوانی بوده و خودش را از اون مرد پوشانید،دال بر عفت و پاکدامنی اوست.
نفس تولد یک فرزند از یک زن باکره به قدرت الهی و اون همه تعریف و تمجید که در قرآن از این بانوی پاکدامن شده ، دال بر مقام شامخ اوست به طوریکه مریم س و آسیه (همسر فرعون) و خدیجه س و حضرت فاطمه س ، در کنار هم قرار داده شده‌اند. مریم س بعد از تولد عیسی ع ، خیلی مورد احترام مردم عادی قرار گرفت اما علمای یهود طبق روال همیشه به آزار و اذیت او پرداختند و نقل شده که بالاخره فرزند خود را برداشت و به مصر یا شام رفت و ۳۰ سال در آنجا زندگی کرد در حالیکه با یوسف نامی که شاگرد نجاری حضرت زکریا ع بود ازدواج کرده بود. بعد از ۳۰ سال همراه با فرزند ۳۰ ساله‌اش به یهودیه بازگشت در حالیکه فرزندانی هم از یوسف نجار داشت . یعنی عیسی ع ، برادران و خواهرانی داشته. اما خود حضرت عیسی ع بنابر نقل مشهور هیچگاه ازدواج نکرد و همو نیز پیامبری بسیار زاهد و پرهیزکار و بی‌توجه به امور دنیوی بوده است. این هم داستان آخرین پیامبر بنی‌اسرائیل که مسیحیت را از دل یهودیت خارج کرد و دین جدیدی آورد. @tarikhbekhanim
باسلام تااینجای کار ، تاریخ انبیاء را به شکل سلسله‌وار و به ترتیب زمانی خدمت شما عرض کردم. بنده بنا را بر پیامبرانی قرار دادم که اسم اونها در قرآن ذکر شده. اما از پیامبرانی مثل ارمیاء نبی و اشیای نبی هم نام بردیم و یا به مطالب تورات راجع به پیامبران هم اشاره کردیم. حالا در پایان کار ، چند مطلب متفرقه خدمت شما عرض میکنم که بعضی از اونها را قبلا هم برای شما گفتم. یکی از مطالب اینه که سالهای رسالت یک پیامبر و یا سال زیست یک پیامبر ، کاملا دقیق نیست و اقوام قدیم ، در این محاسبات ، خیلی دقیق عمل نکردند و این بر خلاف تاریخ اسلامه که بسیار دقیق ، گردآوری شده. به طور کلی یه اصلی در رشته تاریخ داریم که میگه هیچ قومی به اندازه مسلمونها در تاریخنگاری و توجه به ثبت وقایع ، دقیق نبوده. اما در تاریخ بقیه اقوام ، این میزان دقت را ما نداریم. مثلا اگر از شما سال تولد حضرت عیسی ع را بپرسند احتمالا میگید خب سال یک میلادی بوده و لاغیر . در حالیکه اینطور نیست و تاریخ میلادی یکی از غیردقیق‌ترین تاریخهای جهانه و تاریخ قمری که از هزاران‌سال قبل معیار تقویم‌های بابلی و بعد هم یهودی و اسلامی بوده ، دقیق‌ترین اونهاست. تولد حضرت مسیح ع بر اساس نقل فرقه‌های مختلف با همدیگه فرق میکنه و اغلب مورخین تولد ایشون را سال ۴ قبل از میلاد ميدونند.😳😳 الان ۹۵ درصد کشورهای جهان از تقویم میلادی استفاده می‌کنند که اصلا بر اساس سال تولد حضرت مسیح ع نیست. بلکه بر اساس محاسبات اشتباه یه پزشک مسیحی بنام آلویسیوس ژولیوس هست که در قرن ۱۶ یعنی در سال ۱۵۸۲ میلادی به کلیسای کاتولیک پیشنهاد داد و پاپ گریگوری ۱۳ هم پذیرفت و دیگه بر همه دنیا تحمیل شد و معروف شد به تقویم گریگوری😂 و قبل از اون هر کشور مسیحی برای خودش یه تقویم داشت و مثلا یونان تا سال ۱۹۲۳ ، این تقویم را نپذیرفته بود و سال‌شون ۱۵ سال عقب‌تر از سال گریگوری بود.😄😳 همین الان در اتیوپی که سالهای سال ، مرکز مسیحیتِ آسیا و آفریقا بود ، سال ۲۰۱۵ است . یعنی رسما معتقدند که تقویم گریگوری ۸ سال جلو هست و میلاد مسیح را ۸ سال اشتباه حساب کرده. اما خب در محاسبات دولتی و بین‌المللی مجبور به استفاده از تقویم گریگوری هستند و الان را سال ۲۰۲۳ در نظر میگیرن. خلاصه اینکه کاستی‌های تقویم میلادی برخی را به فکر تدوین یک تقویم معتبر جهانی انداخته‌. یه بار هم چنین طرحی در سازمان ملل مطرح شد که به جایی نرسید. یکی از مهمترین اشکالات این تقویم ، عدم همخوانی اون با فصل‌های ساله . شروع سال از اول ژانویه ، با فصل‌های هیچ کشوری همخوانی نداره و این خودش عیب بزرگیه. و اما در مورد تقویم قمری که بابلی‌ها برای اولین‌بار تدوین کردند هم ، کتاب‌های گاهشماری که توی رشته تاریخ خونده میشه ، میگن که دقیق‌ترین تقویم‌ها ، همین تقویم قمری هست که بر اساس گردش ماه به دور زمینه. من البته هیچوقت علت اصرار این کتاب‌ها به اینکه میگن تقویم قمری دقیقترین تقویم هست را نفهمیدم ولی خب تعبّداً قبول کردم😄😄. چونکه خودم معتقدم تقویم شمسی، که همون تقویم جلالی باشد که حکیم عمر خیام نیشابوری تدوین کرده، دقیقترین هست. در تمام ادیان ، یک شبانه روز از شب قبل ، شروع میشه.یعنی مثلا یکشنبه ، از غروب آفتاب روز شنبه تا غروب آفتاب روز یکشنبه است. این قانون از زمان تدوین تقویم بابلی بوده و هنوز هم قدیمی‌ها مثلا شب جمعه را از غروب روز پنجشنبه حساب می‌کنند. این قانون در تمام ادیان و کشورها پذیرفته شده بود تااینکه هواپیما اختراع شد و فرودگاه‌ها درست شد و نیاز به محاسبات دقیق بوجود اومد و بالاخره در سال ۱۹۰۸ ، شروع هر شبانه روز را از پایان ساعت ۲۴ روز قبل که بشود ساعت ۱۲ نیمه شب حساب کردند. مثلا شروع روز یکشنبه ، عبارت است از ساعت صفر و یک دقیقه بامداد روز یکشنبه. اینکه نقش هواپیما و سفرهای هوایی ، این وسط چیه ، توضیح مفصلی داره که از عهده تایپ بنده خارجه. خب یه چيز جالب دیگه هم اینکه هم اکنون ماه در حال فاصله گرفتن از زمین با سرعت ۳.۸۲ سانتی متر در ساله و این بدین معناست که ظرف ۲۰۰ میلیون سال آینده هر روز زمینی معادل ۲۵ ساعت خواهد بود در حالیکه در زمانهای خیلی قدیم ، مثلا در دوره پالئوزوئیک ، یک شبانه روز ، حدود ۱۹ ساعت بوده. اینها را فقط بنده در حد آشنایی خدمت شما گفتم و در رشته تاریخ ، یه بحث جدا و همراه با محاسبات پیچیده‌ای هست که اگه علاقمند بودید میتونید در کتاب گاهشماری در تاریخ تألیف آقای ابوالفضل نبئی ، مطالعه بفرمایید. خب، بعد از عروج حضرت عیسی ع ، پیامبر دیگه‌ای نیامد یااینکه آمده ولی اسمی از اون در قرآن و روایات نیست و لذا به این دوره ۶۰۰ ساله دوره فترت می‌گویند.
فقط بعضی از روایات از یک پیامبر عرب ، اسم برده‌اند که اندکی قبل از ظهور پیامبر اسلام ، به دنیا اومد و ایشون به روایتی مبلغ دین مسیحیت بود و به روایتی هم ، حنیف بود یعنی پیرو حضرت ابراهیم ع و برای بشارت دادن ظهور پیامبر اسلام اومده بوده. نقل شده که وفات ایشون خیلی به ولادت پیامبر اسلام ص ، نزدیک بوده و دختر ایشون در سنین پیری با پیامبر اسلام ملاقات داشته. اسم ایشون حضرت خالد بن سنان بوده و با توجه به اینکه به ایران میاد و تبلیغ مسیحیت میکنه شاید ، یکی از انبیاء تالی‌تلو عیسی ع بوده است چرا که معمولا ، انبیاء اولوالعزم یه سری انبیاء تبلیغی هم داشتند که دین اونها را تبیین میکرده. این پیامبر عظیم‌الشان در شمال ایران ساکن میشه و تبلیغ میکنه و الان هم قبر ایشون در استان گلستان و نزدیک گنبدکاووس است. خب انشالله از فرداشب ، تاریخ اسلام را به شکل رسمی آغاز میکنیم. @tarikhbekhanim
مجسمه حضرت مریم بر بلندای کوهی در حریصا در ۲۰ کیلومتری شمال بیروت در کنار کلیساهای چهارگانه @tarikhbekhanim
کلیسای وانک اصفهان ، یکی از زیباترین کلیساهای جهان @tarikhbekhanim
تصویری از درون کلیسای مهد در شهر بیت‌لحم فلسطین و مکانی که به برخی باورها، محل تولد حضرت عیسی ع بوده است. @tarikhbekhanim
شهر بیت لحم در کرانه باختری @tarikhbekhanim
به صلیب کشیده شدن عیسی ع به روایت مسیحیان مجازاتی که در اون دوره در روم باستان متداول شده بود. @tarikhbekhanim
انجیل عیسی مسیح این کتاب تشکیل شده از ۴ روایت انجیل بعلاوه بخش اعمال رسولان. این ۴ روایت در حقیقت ، ۴ متن متشابه با اختلافات جزئی هستند که توسط ۴ نفر نوشته شده و عبارتند از انجیل یوحنّا و انجیل متی و انجیل مرقس و انجیل لوقا. هرروایت حجم کمی دارد و لذا این ۴ تا را کنار هم گذاشتند و اعمال رسولان را هم به اون اضافه کردند تا به این حجم رسیده. بخش اعمال رسولان ، بیشتر شامل مسافرت‌ها و نامه‌های پولس به دیگران است که قبلا در اینجا توضیح دادیم. @tarikhbekhanim
انجیل برنابا ، معتبرترین انجیل از نظر علمای اسلام. علمای مسیح این متن را قبول ندارند و معتقدند این انجیل را مسلمانان خودشون در قرن ۱۸ میلادی ساختند و منتشر کردند. در حالیکه اینطور نیست و این متن ، یکی از قدیمی‌ترین متن‌های انجیله که شخص برنابا که از حواریون خاص عیسی ع بوده اون را جمع‌آوری کرده. این در حالیستکه انجیلهای چهارگانه که نام بردیم در قرن ۱۴ میلادی جمع‌آوری شدند. در انجیل برنابا ، صریحا اسم پیامبر اسلام به عنوان پیامبر آخرالزمان ، برده شده و مطالبی که در این انجیل اومده خیلی به قرآن شباهت داره.البته من خودم انجیل برنابا را نخوندم ولی بقیه اناجیل را چرا. گفته میشه علت استعفای پاپ بندیکت ۱۶ که چندسال پیش استعفا داد ، ابهاماتی بود که در مورد انجیل برنابا برای اون پیش اومده بود. این اولین بار درتاریخ مسیحیت بود که یه پاپ از مقام خودش استعفا میداد. @tarikhbekhanim
پاپ بندیکت ۱۶ که تا سال ۲۰۱۳ ، پاپ بود و بعد استعفا داد و در سال ۲۰۲۲ هم فوت کرد. بعد از این آقا ، پاپ فرانسیس اومد که هنوزم هست . @tarikhbekhanim
کتاب گاهشماری در تاریخ ، از انتشارات سمت ، یکی از رفرنسهای بسیار خوب در زمینه محاسبات تقویمی. @tarikhbekhanim
مقبره حضرت خالد ، در گنبد کاووس @tarikhbekhanim
و باز هم مقبره حضرت خالد بن سنان @tarikhbekhanim
باسلام از امشب بحث تاریخ اسلام را به شکل رسمی آغاز میکنم. در قسمت تاریخ زندگی حضرت ابراهیم ع در اینجا ، خدمت شما عرض کردم که حضرت ابراهیم ع ماموریت یافت که فرزند خود اسماعیل ع و مادرش هاجر را به سرزمین حجاز منتقل کند. این مسئله باعث شد که یک نسل از حضرت ابراهیم ع ، از فرزندش اسماعیل ع بعلاوه آیین ابراهیمی که دین حنیفی‌گری باشد به عربستان منتقل گردد. نسل دیگر حضرت ابراهیم ع ، از حضرت اسحاق ع، در همان کنعان ماند و به بنی‌اسرائیل معروف شد . خدمت شما عرض کردم که از نظر بعضی مفسرین ، تمام این ادیان اسمشون اسلام هست و خود حضرت ابراهیم هم مسلمون بوده. دین سایر انبیاء از آدم تا خاتم هم اسلام بوده و این اسامی یهودیت و مسیحیت و .... را مردم اسم گذاشتند وگرنه دین در نزد خدا یکی است و اسم اون هم اسلامه. حالا استناد این دسته از مفسرین به چیه؟ یکی آیه ۶۷ سوره آل‌عمران که می‌فرماید مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَٰكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلكه یكتاپرست و حق‌گرایی تسلیم بود، و از مشركان نبود. آل عمران - 67 که کلمه مُسلما را دال بر مسلمان بودن حضرت ابراهیم دونستند و دیگه آیه ۱۳۳ سوره بقره که می‌فرماید أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَآءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَٰهَكَ وَإِلَٰهَ آبَآئِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَٰهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ آیا شما [یهودیان كه ادعا می‌كنید یعقوب پسرانش را به آیین شما سفارش كرد] هنگامی كه یعقوب را مرگ در رسید [كنار بستر او] حاضر بودید؟ [یقیناً حاضر نبودید] آن گاه كه به پسران خود گفت: پس از من چه چیزی را می‌پرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را كه خدای یگانه است می‌پرستیم، و ما تسلیم اوییم. بقره - 133 خلاصه اینکه ، خداوند از اول یه دونه دین بیشتر برای ما کنار نگذاشته بوده . اونم اسمش اسلامه. این اسامی مختلف را ما روی ادیان مختلف گذاشتیم. در ضمن، هربار مردم دین پیامبر خودشون تحریف می‌کردند و خدا ، دین را مجددا بر پیامبر بعدی نازل میکرد و مردم فکر می‌کردند این یه دین جدیده در حالیکه همون دین قبلی بود و البته کاملتر. خب ، گفتیم که اعراب عربستان به سه دسته تقسیم میشن. یه سری اعرابی بودند که از خیلی قدیم اونجا ساکن بودند و بعد در جریان عذاب قوم عاد و ثمود ، تعداد زیادی از اونها نابود شدند و معروف شدند به اعراب بائده. یعنی نابود شده. یه تعدادی از همین‌ها هم که به حضرت هود ع و حضرت صالح ع ایمان آورده و از عذاب الهی ، نجات یافته بودند، تولید نسل کردند و معروف شدند به عرب عاربه. یعنی عرب اصلی. اینها تا زمان حضرت اسماعیل ع در سرزمین حجاز بودند و اسماعیل ع از همین‌ها از یک قبیله‌ای بنام جُرهم ، زن گرفت و اسماعیل ع و نسل او را ، عرب مُستعربه نامیدند یعنی عرب شده . چرا که اینها عرب نبودند بلکه اصلیت بابِلی داشتند و از کنعان اومده بودند و به زبان عبری هم سخن می‌گفتند ولی به واسطه زندگی در بین عربها ، کم‌کم عرب شدند. پس به اینها می‌گفتند عرب‌شدگان یا مستعربه. اسماعیل ع دارای فرزندی بود بنام قیدار که گفتیم مورخین معتقدند ایشون پیامبر بوده و گفتیم که قبر ایشون هم در ایرانه. از این قیدار پیامبر نسلی بوجود اومد که یکی از اینها عدنان بود .یعنی عدنان یکی از نوادگان قیدار بود و این عدنان یکی از اجداد معروف پیامبر اسلام ص است. از عدنان هم نسلی بوجود اومد که یکی از اونها فِهر هست. این فهر معروف به قریش بود و قبیله قریش خودشون را منتسب به او ميدونند. نسل فهر به ترتیب تا پیامبر اسلام می‌شود: فهر ، غالب ، لُوَی ، کعب ، مُره ، کلاب ، قُصَی ، عبدمناف، هاشم ، عبدالمطلب ، عبدالله ، پیامبر ص. هاشم آدم بسیار معروف و مردم داری بوده و به اصطلاح روابط عمومی خوبی داشته و خدمات زیادی به قریش میکنه و روی همین اصل به او لقب 《سَید》ميدند و سید بودن از همینجا شروع میشه. بنابراین تمام بنی‌هاشم ، سید هستند. حتی بنی‌عباس که از نسل هاشم هستند و بعدها در مورد اونها میگیم ، اینها سید بودند. یه خصوصیت دیگهء هاشم این بوده که اولین شهید به دست یهود در راه پیامبر بوده. این داستان را ما قبلا در اینجا خدمت شما توضیح دادیم و گفتیم که یهودیها ، اجداد پیامبر را می‌شناختند و میدونستند که باید بیان در عربستان و مخصوصا در مدینه ساکن بشن تا بتونند جلو به دنیا اومدن پیامبر را بگیرن . مسئله اینجاست که یهودیها ، پیامبر و اجداد پیامبر را از فرزندان خودشون هم بهتر می‌شناختند و همیشه دنبال این بودند که نگذارن پیامبر به دنیا بیاد .
قرآن در این رابطه می‌فرماید الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَآءَهُمْ ۖ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ اهل كتاب، نسبت به هویّت پیامبر اسلام [بر اساس اوصافش كه در تورات و انجیل خوانده‌اند] به گونه‌ای كه پسران خود را می‌شناسند؛ شناخت دارند و مسلماً گروهی از آنان حق را در حالی كه می‌دانند، پنهان می‌دارند. بقره - 146 هاشم ، تاجر بود و در یکی از سفرها که به شام داشت تحت تعقیب قرار گرفت و بالاخره ایشون را در کنعان در شهر غزه که الان جنگ هست ، گیر میارن و به شهادت میرسونند و الان هم مدفن حضرت هاشم در غزه است. اما خب ، یهودیها ، وقتی هاشم را به شهادت میرسونند که عبدالمطلب به دنیا اومده بود. خب انشالله فرداشب باز هم در مورد هاشم صحبت خواهیم کرد. @tarikhbekhanim
قبر منسوب به قیدار نبی ، پسر حضرت اسماعیل ع و جد اعلای پیامبر اسلام در استان زنجان @tarikhbekhanim
شجره‌نامه پیامبر اسلام ص تا حضرت آدم ع . این شجرنامه تا حضرت ابراهیم ع کاملا دقیق هست ولی قبل از اون تا حضرت آدم ع ، تقریبی است @tarikhbekhanim
مسجد حضرت هاشم در غزه ، محل دفن هاشم. این مسجد در نزدیکی همین بیمارستان الشفا هست که اشغال شده و اگر تاحالا تخریب نشده باشه ، هاشم ، در همینجا دفنه. @tarikhbekhanim
باسلام و اما در ارتباط با هاشم بن عبدمناف ، جد اعلای پیامبر اسلام ص ، خدمت شما عرض کردم که ایشون نخستین فردی بوده که سفرهای تجاری زمستانی و تابستانی قریش را پایه گذاری کرد. به این سفرها می‌گفتند سفرهای صیف و شتا. داستان از این قرار بود که اعراب قریش ، شروع کردند به تجارت . راه ابریشم وقتی به ایران می‌رسید، دو بخش میشد . یه سری از کالاها از جنوب روسیه به اروپا میرفت که راهِ طولانی بود. یه سری از کالاها میومد در ساحل خلیج فارس و بار کشتی میشد و به ساحل عربستان می‌رسید. اونجا اعراب عربستان این بار را تحویل می‌گرفتند و به شام می‌بردند و در سواحل مدیترانه ، تحویل ونیزیها می‌دادند تا به اروپا ببرد. این کار یه منبع درآمد بسیار خوبی برای اعراب شد و این راه جنوب ، یعنی راه خلیج‌فارس را هاشم راه انداخت و این درآمد را نصیب اعراب کرد. این تجارت هربار حدود چهار ماه طول می‌کشید. یه بار در تابستان و یه بار هم در زمستان. ۴ ماه دیگه را هم استراحت می‌کردند و یا بازارهای داخلی داشتند. البته این کار بیشتر در انحصار قریشی‌ها بود و بقیه قبایل چندان دخالت نمی‌کردند. قرآن در این رابطه می‌فرماید إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَآءِ وَالصَّيْفِ [و نیز] به سفرهای [تجارتی‌] زمستانی و [سفرهای تجارتی‌] تابستانی پیوند و انس دهد [تا در آرامش و امنیت، امر معاششان را تأمین كنند.] قریش - 2 هاشم در ثبات و امنیت جامعه مکه از جمله مردم قریش هم نقش مهمی داشت، به گونه‌ای که وقتی درگذشت، آنان از چیره شدن دیگر قبایل عرب بر خود نگران شدند. اطعام در زمان قحطی مکه و همچنین وضع قانون تقسیم سود تجارت با فقراء، از جمله کارهایی است که موجب شهرت او شده است و مدیریت اون را بر جامعه عربی تثبیت کرد. یه خصوصیت دیگه هاشم هم این بود که مقام سقایت و رفادت و کلیدداری مسجدالحرام هم به اون تعلق گرفت. سقایت یعنی آب دادن به حجاج و رفادت یعنی غذا دادن به حجاج. این سه‌تا منصب شاید از نظر شما ، یه وبال و زحمت بوده ، در حالیکه اینجور نیست و منافع مادی زیادی داشته و جایگاه اون صاحب منصب را خیلی بالا می‌برده. در حقیقت انحصار فروش آب و غذا به حجاج در اختیار هاشم بوده. یه مطلبی که توی تاریخ اومده اینه که این‌ مناصب ، در اختیار عبدمناف بوده که پدر هاشم باشد. وقتی عبدمناف فوت میکنه ، این مناصب به پسر بزرگترش میرسه که عبدشمس بوده. این عبدشمس ، خیلی زود فوت میکنه و طبق قانون وراثت ، مناصب باید به پسر عبدشمس می‌رسیده که اسمش اُمیّه بوده. اما بدلیل یه سری مسائل که در ادامه خواهم گفت ، مردم مکه خواهان رسیدن مناصب به هاشم (پسر کوچکتر عبدمناف )بودند و لذا قرعه‌کشی صورت گرفت و هاشم برنده شد و مناصب در اختیار هاشم قرار گرفت. شرط این قرعه‌کشی هم این بود که برنده قرعه‌کشی ، صاحب مناصب بشود و بازنده ، بااهل و عیال خود به شام تبعید شود و ده سال در آنجا باشد. و لذا امیه با اهل و عیال خود که بنی امیه باشند به شام رفت و ده سال آنجا ماند و کینه بنی‌هاشم تا سالها در دل اینها بود که همین کینه بعدها مسائلی بوجود آورد که خواهیم گفت. خب حالا چرا مردم مکه از اُمیه بدشون میومد و دوست داشتند که مناصب به هاشم برسد؟ مورخین میگن علتش این بوده که عبدشمس اصلا فرزند نداشت و این امیه ، یه غلام بود که عبدشمس به پسرخواندگی گرفته بود و این آقا میخواست سوءاستفاده کند و بااینکه از نسل عبدشمس نبوده صاحب همه چیز بشود . حالا البته این یه روایت تاریخی ، منقول از بعضی مورخینه . این اُمیه جداعلای بنی امیه است و پسرش بنام حَرب ، پدر ابوسفیان میشه. هاشم به جز عبدشمس ، برادران دیگه ای هم داشت از جمله مُطلّب که خواهیم گفت. هاشم در سنین جوانی به شهادت رسید و گفتیم ، یهود وقتی او را به قتل رساند که عبدالمطلب به دنیا آمده بود. عبدالمطلب ، اسم اصلی‌ش ، شیبه بود. به سفارش خود هاشم ، وقتی شیبه به دنیا اومد بلافاصله اون را به مدینه فرستادند و صداش را هم درنیاوردند. وقتی ۶ یا ۷ ساله شد با عنوان اینکه این کودک ، غلام مُطلب است به مکه وارد شد و در این حال ، پدرش هاشم فوت کرده بود و لذا معروف شد به عبدالمطلب. بعدها که بزرگتر شد ، و قدرت دفاع از خود پیدا کرد ، عموهاش لو دادند که این آقا پسر هاشم است و نه غلام مطلب و اسمش هم شیبه است. حالا چرااینکارها را کردند؟ از ترس یهود. میدونستند که یهود به دنبال قتل اون هستند. همونطور که پدرش هاشم را شهید کردند. خلاصه اینکه یهود در قتل شیبه ، ناکام ماندند و شیبه ازدواج کرد و نسل او پا گرفت که دیگه اینها را انشالله فرداشب خدمت شما میگم. @tarikhbekhanim
باسلام عرض شد که شیبه ، پسر هاشم ، معروف به عبدالمطلّب ، وقتی پدرش در حدود ۴۰ سالگی به شهادت رسید ، کودک بود و لذا منصب کلیدداری کعبه و رفادت و سقایت حجاج به عموی شیبه یعنی مطلّب رسید. یکی از سوالاتی که خیلی‌ها می‌پرسند در مورد مراسم حج هست. مراسم حج از دیرباز بوده و آنچه که از تاریخ برمی‌آید، مناسکی است که خداوند به آدم ع ، آموزش داده بوده. اما احیاگر این مراسم ، ابراهیم ع بوده و بعد از ابراهیم ع ، همه انبیاء موظف به انجام اون بودند و اگه یادتون باشه در داستان زندگی حضرت موسی ع ، عرض کردم که موسی ع و برادرش هارون ، حج بجا آوردند و در همین سفر حج بود که هارون، در اطراف مدینه ، فوت کرد و او را در پای کوه احد در مدینه ، دفن کردند. سفر حضرت سلیمان ع به عربستان و مکالمه با مور و کشف سرزمین بلقیس و آشنایی با بلقیس هم همگی در سفر حج اتفاق افتاد. خلاصه اینکه اعراب عربستان به دین ابراهیم ع معتقد و در انجام مناسک ابراهیمی ، کوشا بودند اما مشکل اینها شرک بود. یعنی برای الله که میپرستیدند ، شریک قائل بودند. یعنی هم الله را قبول داشتند و اسم فرزندان خودشون را عبدالله و عبیدالله و... می‌گذاشتند و هم بتهایی مثل ودّ و هبل و یغوث و نسر و.... را و اسم فرزندان خود را عبدودّ و عبدیغوث و... می‌گذاشتند. تمام فرمایش پیامبر به اینها هم ، این بود که فقط خدا را بپرستید و نه بت‌ها را. برای خدا شریک قائل نشید. قولوا لا اله الاالله تفلحوا. خلاصه اینکه ، اعراب عربستان حتی مناسک حج را هم به هزار گناه ، آلوده بودند و تحریف کرده بودند و از همین مراسم حج هم خیلی منافع مادی کسب می‌کردند. القصه ، بعد از فوت مطّلب ، مناصب کعبه به شیبه یعنی عبدالمطلب رسید. عبدالمطلب ، همچون پدرش ، هاشم ، دارای یک مدیریت استثنایی بود و در دوره این آقا ، اوضاع قریش خیلی خوب شد و سطح رفاه ، ترقی کرد و مردم ، عبدالمطلب را خیلی دوست داشتند. نفوذ و جذبه و کاریزمای عبدالمطلب از پدرش هاشم هم بیشتر بود و جود و بخشش او در تمام عربستان معروف بود . در برخی منابع تاریخی ، عبدالمطلب را از دانشمندان عربستان عنوان کرده‌اند و حتی بعضی نسبت پیامبری به او داده‌اند که جای بحث دارد اما قطعا ، همچون اجدادش ، دین حنیف داشته و پیرو حضرت ابراهیم ع بوده و الله را میپرستیده. در دوره ریاست عبدالمطلب بر قریش و بر مسجدالحرام ، چندتا اتفاق افتاد که خدمت شما عرض میکنم. یکی ، احیای چاه زمزم. داستان از این قراره که در حدود ۱۰۰ سال قبل از عبدالمطلب ، یه جنگی میشه و حاکم وقت مکه ، تمام طلا و اشیاء گرانبهای کعبه را داخل چاه زمزم میریزه و چاه را پر میکنه و بعدشم فرار میکنه و شهر میفته دست حاکم جدید. چاه زمزم تا مدتها بسته بوده تااینکه در دوره عبدالمطلب ، این آقا میاد و زمزم را بازش میکنه و اشیاء گرانبها را درمیاره و با مقداری از طلاها هم مسجدالحرام و کعبه را مرمت میکنه. واقعه بعدی اینکه در جریان ، مرمت چاه زمزم ، یه سری از روسای قبایل قصد زورگویی به عبدالمطلب را داشتند و خواهان اشیای گرانبها بودند. عبدالمطلب ، پسر نداشت و فقط دختر داشت و همین مسئله باعث شده بود که قدرت خانواده او کمتر از بقیه قبایل باشه و یه مقداری جلو اونها کوتاه بیاد. این بود که نذر کرد اگه خداوند ۱۰ تا پسر به اون بده ، یکی را جلو کعبه ، ذبح کنه. دعای عبدالمطلب برآورده میشه و خدا ، ۱۰ پسر به این آقا میده و از این نظر ، مرد قدرتمندی میشه. بعدها وقتی پسرانش بزرگ میشن به فکر ذبح یکی از اونها میفته و قرعه بنام عبدالله ، پدر پیامبر درمیاد و در نهایت به جای ذبح عبدالله ۱۰۰ شتر ذبح میکنه تا به نذرش وفا کرده باشه. در صحت این داستان خیلی جای تردید هست. چرا که ذبح انسان در مقابل کعبه یا بت ، حرامه و از سنت‌های جاهلیته. بعد چجور یک دانشمند و حتی به قول برخی روایات ، یک پیامبر تصمیم به ذبح یه پسرش میگیره. اگه یادتون باشه گفتیم که در داستان ذبح اسماعیل ع هم ، چون بعیده که خدا دستور به ذبح انسان بده و لذا ابراهیم ع ، خوابهای خودش در این مورد را خواب شیطانی محسوب میکرد. خلاصه اینکه حالا این روایت تاریخی درست باشه یا نباشه ، عبدالمطلب صاحب ۱۰ فرزند پسر شد که عبارتند از حارث و عبدالله و زبیر و عمران (ابوطالب) و حمزه و مقوم و عباس و ضرار و ابولهب و غیداق . خب ، واما آخرین واقعه مهم دوره ریاست عبدالمطلب ، واقعه سپاه ابرهه است که در سال عام الفیل رخ داد . همون سالی که پیامبر اسلام ص به دنیا اومد. چونکه میخوام این داستان را از ریشه ، خدمت شما تعریف کنم ، انشالله فرداشب به طور کامل داستانش را عرض خواهم کرد. @tarikhbekhanim
باسلام داستان شیرین ابرهه (ابراهیم) یک واقعیت تاریخی دارد که دانستن اون ، به نظر من خیلی لازمه و این واقعیتی است که در رفرنس‌های معتبری مثل تاریخ تمدن ویل‌دورانت و مختصر تاریخ جهان ام.جی رابرتز هم با ذکر اسناد اومده. داستان از این قراره که در یمن ، یک یهودی بنام یوسف ذونواس ، قدرتی به‌هم زد و بر یمن که سال‌ها دست ایران بود و جزئی از ایران محسوب می‌شد، حاکم گردید. ایران هم که گرفتار جنگ با رومی‌ها بود ، فرصت فکر کردن به قضیه یمن را نداشت. یمنی‌ها در اون موقع به واسطه تبلیغات روحانیون مسیحی ، دین مسیحی داشتند. این آقای ذونواس شروع به تحمیل یهودیت به یمنی‌ها کرد و آزار و اذیت مسیحی‌ها شروع شد. این آزار و اذیتها به قدری زیاد بود که منجر به دادگاه‌های تفتیش عقاید و داغ و درفش و اینا گردید. تعداد زیادی مسیحی را مجبور به تغییر دین کرد و هرکس زیربار نمی‌رفت، آتشش میزد. توی قرآن، این مسیحی‌ها به اصحاب اُخدود معروف هستند و در سوره بروج میفرماید بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ ﴿۱﴾ سوگند به آسمان آكنده ز برج (۱) وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ ﴿۲﴾ و به روز موعود (۲) وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ ﴿۳﴾ و به گواه و مورد گواهى (۳) قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ ﴿۴﴾ مرگ بر آدم‏سوزان خندق (۴) النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ ﴿۵﴾ همان آتش مايه‏ دار [و انبوه] (۵) إِذْ هُمْ عَلَيْهَا قُعُودٌ ﴿۶﴾ آنگاه كه آنان بالاى آن [خندق به تماشا] نشسته بودند (۶) وَهُمْ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ ﴿۷﴾ و خود بر آنچه بر [سر] مؤمنان مى ‏آوردند گواه بودند (۷) وَمَا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ﴿۸﴾ خلاصه اینکه یکی از این مسیحی‌ها یه نامه به قباد اول ، پادشاه ایران نوشت و گفت که تو اونجا با زنها مشغول خوشگذرانی هستی و رعیت تو را اینجا به جرم مسیحی بودن جزغاله میکنند؟ این نامه ، وقتی به دست قباد رسید که روابط ایران و روم (روم شرقی که قبلا اینجا توضیح دادیم)، خوب شده بود و سفیر روم در دربار قباد حضور داشت. قباد به سفیر روم گفت : شما که ادعای مسیحیت میکنید ، غیرت ندارید که هم‌کیشهای شما قتل عام بشن؟ سفیر روم نامه را گرفت و برای قیصر روم فرستاد. قیصر روم هم یه نامه به پادشاه اتیوپی که اون موقع مرکز مسیحیت آسیا و آفریقا بود نوشت و گفت که بره پدر این یهودیها را دربیاره. دولت حبشه (اتیوپی فعلی) یه لشگر مسیحی فراهم کرد و به یمن لشکر کشید. یکی از فرماندهان این لشکر ، ابراهیم بن اصبح بود که در زبان حبشی بهش می‌گفتند ابرهه. این ابرهه بعد از جنگ و پیروزی حبشی‌ها خودش ، پادشاه یمن شد. حالا کار افتاده بود دست مسیحی‌ها. اینها شروع به تبلیغ مسیحیت کردند و دیگه مسیحیت ، دین رسمی یمنی‌ها شد. بعدش ابرهه یه کلیسای خیلی زیبا و بزرگ توی یمن ساخت و مردم یمن را که خیلی از اونها حتی مسیحی‌هاشون ، برای زیارت کعبه ، به مکه میرفتند را از رفتن به مکه ، منع کرد و گفت باید بیایید توی کلیسای من. مردم هم گوش نمی‌کردند تااینکه یه یمنی بت‌پرست ، جسارتی به کلیسا کرد و به اصطلاح اونجا را ملوّث نمود. ابرهه هم عصبانی شد و یه لشکر جرّار فراهم کرد که بره کعبه را خراب کنه. این لشکر ، خیلی قوی بود و در اون ، تعداد زیادی فیل هم وجود داشت. اون موقع‌ها در ایران و مناطق تحت نفوذ ایران ، فیل خیلی زیاد بود و در جنگها استفاده می‌شد. این لشکر معروف شد به اصحاب فیل که به فرمایش قرآن، تحت حمله ابابیل قرار گرفتند و از بین رفتند. البته در کتب رفرنس تاریخ خارجی که اسم بردم ، میگه که اصحاب فیل همگی مبتلا به آبله شدند و مردند اما قول قرآن برای ما حجت هست و چون قرآن صحبت از ابابیل و سجیل کرده ، ما معتقد به عذاب الهی برای اونها هستیم. قرآن می‌فرماید بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ ﴿۱﴾ مگر نديدى پروردگارت با پيلداران چه كرد (۱) أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ ﴿۲﴾ آيا نيرنگشان را بر باد نداد (۲) وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ ﴿۳﴾ و بر سر آنها دسته دسته پرندگانى ا بابيل فرستاد (۳) تَرْمِيهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّيلٍ ﴿۴﴾ [كه] بر آنان سنگهايى از گل [سخت] مى‏ افكندند (۴) فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَأْكُولٍ ﴿۵﴾ و [سرانجام خدا] آنان را مانند كاه جويده‏ شده گردانيد (۵)
حالا دیگه توی ایران ، خسرو انوشیروان ، پادشاه شده بود و روابط با روم شرقی دوباره تیره شده و انوشیروان هم روی یمن حساس . و لذا انوشیروان از فرصت استفاده کرد و یه لشکر فرستاد و یمن را تصرف کرد و حاکمان اونجا دیگه ایرانی شدند. بسیاری از کسانی که در مکه ، شاهد ماجرای اصحاب فیل بودند ، در زمان نزول سوره فیل ، زنده بودند و حتی دختر ابرهه بنام ضریبه همراه با همسرش بعدها به پیامبر اسلام ، ایمان آورد. پیامبر اسلام ص در همین سال حملهء ابرهه به مکه ، متولد شد و این سال را عام‌الفیل گفتند که تا سالها ، مبدا شمارش سالها و تقویم‌ها بود. حالا نقش عبدالمطلب ، توی این جریان را انشالله فرداشب میگم. @tarikhbekhanim
باسلام در قسمت قبلی عرض شد که واقعه اصحاب فیل از جمله وقایع تاریخیه که در کتب معتبر و رفرنسهای تاریخ هم ذکر شده که نام بردیم. اما این منابع ، علت مرگ اصحاب فیل را ، ابتلا به یه نوع آبله فراگیر عنوان کردند در حالیکه قرآن کریم ، این مسئله را به علت حمله دسته‌ای از پرندگان به نام ابابیل ، ذکر کرده و عرض شد که قول قرآن برای ما حجت است و حجّیت قرآن را قبلا پذیرفته‌ایم و در این جور مواقع اگر عقل انسان ، مایل به پذیرش این مسئله نیست عیب از محدودیت‌های عقل بشره وگرنه ، معجزه ، یک امر پذیرفته شده است. اینکه بعضی‌ها میگن پس چرا الان معجزه رخ نمیده، مسئله اینجاست که همین الان هم روزانه هزاران معجزه رخ میده که ما مطلع نمیشیم. همین معجزه‌هایی هم که ما از زمانهای قدیم اطلاع داریم ، چون در کتب آسمانی ذکر شده ، اطلاع داریم وگرنه از همین‌ها هم بی‌خبر بودیم و می‌گفتیم تا حالا هیچ معجزه‌ای در جهان رخ نداده. گفتیم که وقتی سوره فیل که یه سوره مکی هست نازل شد ، بسیاری از افرادی که واقعه اصحاب فیل را دیده بودند هنوز زنده بودند و کسی منکر قول قرآن مبنی بر سنگباران اصحاب فیل نشد. همه کسانی که گفتند علت مرگ اونها ، آبله بوده ، بر اساس روایات تاریخی گفتند که بر روی توثیق منبع اونها کار نشده ولی منابع اسلامی که خیلی روی استناد اونها کار شده میگن که علت مرگ ، سجیل و ابابیل بوده. والله اعلم. و اما در مورد نقش عبدالمطلب در جریان اصحاب فیل ، احتمالا خیلی داستان اون را شنیدید و میدونید که عبدالمطلب ، نزد ابرهه اومد و از اون خواست شترانش را که لشکر ابرهه تصاحب کرده بودند ، به او پس بدهند و ابرهه که میدونست عبدالمطلب، رئیس مکه و بزرگ قریش است از این درخواست شخصی تعجب کرد و گفت که من فکر میکردم آمده‌ای اظهار اطاعت کنی و مرا از تخریب کعبه منصرف نمایی. عبدالمطلب هم گفت که من مالک شتران خودم هستم و برای آزادی اونها اومدم. کعبه خودش صاحب و مالک جدایی دارد و خودش از او محافظت خواهد کرد. ابرهه شتران او را پس داد و عبدالمطلب به مکه برگشت و از مردم خواست به کوههای اطراف مکه پناه ببرند و از آنجا نظاره‌گر کار ابرهه باشند و در نهایت ، عاقبت ابرهه همانطوری شد که گفتیم. عبدالمطلب تنها بازمانده هاشم است و منظور از بنی‌هاشم ، فرزندان عبدالمطلب هستند که گفتیم اینها همه سَید محسوب می‌شوند. پیامبراسلام که در همین سال عام‌الفیل به دنیا آمد تحت سرپرستی عبدالمطلب قرار گرفت و تا سن ۸ سالگی تحت سرپرستی ایشون بود و عبدالمطلب در سال ۸ عام‌الفیل وفات کرد. نقل شده که عبدالمطلب به هیچ عنوان پیامبر را از خودش جدا نمی‌کرد و سفرهای تجاری خودش را هم کنسل کرد و فقط از پیامبر مراقبت میکرد که انشالله در جلسه بعد خواهیم گفت. @tarikhbekhanim