باسلام
خدمت شما عرض کردم که روم باستان به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شد.
روم شرقی که همسایه ایرانِ ساسانی بود به معنای واقعی کلمه میراثدار فرهنگ و تمدن رومباستان شد و روم غربی که همان اروپای فعلی باشد ، در سال ۴۷۶ میلادی ، تجزیه شد و قرون وسطای اروپا هم از همین سال آغاز گردید. نظام اقتصادی فئودالی در سراسر اروپا برقرار شد و این نظام در حقیقت همان نظام ارباب رعیتی بود که تعدادی زمیندار بزرگ با داشتن امکانات کامل اعم از لشکر کوچکی شامل سرباز و شوالیه و یک یا چند کلیسای کوچک و تعدادی نفوس و برده ، بخشهای مختلف اروپا را گرفته و حکومت میکردند. هر چندتا زمیندار بزرگ زیر نظر یک حاکم یا پادشاه بودند و هرکدوم از این پادشاهان برای مدتی فرمانروای کل اروپا میشد. چنانکه مثلا اولین حاکم اروپا ، کلوویس بود که در سال ۴۸۱ سلسله مروونژین را در فرانسه تاسیس کرد و کمکم بر تقریبا کل اروپا سلطنت کرد.
دومین سلسله هم سلسله کارلوونژین بود که توسط شارل مارتل تاسیس شد . این آقا خودش از سرداران لشکر مروونژینها بود که قدرتی به هم زد و در سال ۷۱۵ سلسله کارلوونژین را پایه گذاری کرد . معروفترین پادشاهان این سلسله یکی همین شارل مارتل(یعنی شارل چکشی😄) هست و دیگری هم شارلماین(یعنی شارل کبیر) که این آقا به مقام قیصری رُم هم رسید.
در دوره کارلوونژینها دوتا اتفاق مهم افتاد. یکی شروع جنگهای صلیبی که داستان اون را جداگانه خدمت شما میگم. یکی هم جدایی کامل دو کلیسای شرق و غرب در سال ۱۰۵۴.
گفتیم که کلیسای شرق یا اورتدوکس یا کلیسای بیزانس و یا کلیسای یونانی (که اسمهای دیگهای هم داشت) کمتر تحریف شده بود و بزرگ اونها را بطریق یا پاتریک یا پاتریکا یا پاتریارک میگفتند.
کلیسای غرب یا کاتولیک یا کلیسای رُم ، تحریف بیشتری داشت و در اروپا جاری بود و بزرگ اونها را پاپ میگفتند و این پاپها جنایتکارتر از بطریقها بودند.
این دو کلیسا خیلی باهم دشمن بودند و اختلافات عقیدتی زیادی داشتند و هر دو هم خودشون را پرچمدار مسیحیت میدونستند. همین اختلافات بعدها یکی از علل بروز جنگهای صلیبی شد.
این اختلافات ، روز به روز ، دو کلیسا را از هم دورتر میکرد تااینکه در سال ۱۰۵۴ به خاطر یک حادثه مذهبی مسخره ، هر دو کلیسا یکدیگر را تکفیر کردند و قطع رابطه کامل.
قضیه از این قرار بود که در سال ۱۰۵۴ میلادی میکائیل سرولاریوس (پاتریک قسطنطنیه از سال ۱۰۴۳ تا ۱۰۵۹) کلیسای غرب را به خاطر استفاده از نان فطیر در آیین عشای ربانی محکوم کرد. پاپ لئون نهم، گروهی را به شرق فرستاد تا به این اختلاف پایان دهند. در طول گفتگوها اختلاف نظر شدیدتر شد.😄
گروه رومی، پاتریک و پیروانش را تکفیر کرد. در مقابل، پاتریک نیز پاپ و پیروانش را لعنت و تکفیر نمود و دیگه قهر قهر تا روز قیامت.
همانطور که قبلا هم گفتیم ملاقات دو اسقف اعظم یعنی پاپ فرانسیس و پاتریک کیریل در بهمنماه سال ۹۴ ، یک اتفاق بسیار مهم در عالم مسیحیت بود که به ابتکار پوتین رییس جمهور روسیه و بعد از ۱۰۰۰ سال جدایی دو کلیسا در کشور کوبا انجام شد و عکس اون را هم گذاشتم.
القصه، بعد از همین قهر بود که اولین جنگ صلیبی در سال ۱۰۹۶ شروع شد که انشالله از فرداشب داستان این جنگها را میگم.
@tarikhbekhanim
باسلام
قبل از شروع ماجرای جنگهای صلیبی یک مقدمه و یه سری اطلاعات باید خدمت شما بدم که در طول بحث ، خیلی کاربرد داره.
گفتیم تجزیه امپراطوری روم غربی و شروع قرون وسطی در سال ۴۷۶ میلادی بود. یعنی صدسال قبل از تولد پیامبر اسلام.
پیامبر اسلام ص حدودا در سال ۵۷۰ م متولد و در حدود سال ۶۰۹ م به پیامبری مبعوث شدند. هجرت پیامبر ص حدودا در سال ۶۲۱ م بود. پس برای تبدیل سال میلادی به سال هجری شمسی فقط کافی است عدد ۶۲۱ را از سال میلادی کم کنید. و برای تبدیل سال هجری شمسی به میلادی همین عدد را به شمسی اضافه کنید. مثلا سال ۱۴۰۲ ش به میلادی میشود ۲۰۲۳ م.
برای تبدیلهای قمری ، محاسبات کمی پیچیدهتر است و شرح کلی اینها و محاسبات مربوطه در کتابهای گاهشماری که در رشته تاریخ خوانده میشود، هست.
القصه ، ظهور اسلام در سال ۶۰۹ م بوده.
بعدش حمله مسلمانها به شامات و تاسیس خلافت اموی توسط معاویهء ملعون در سال ۶۶۱ م بوده. در طی این کار ، سوریه و فلسطین و مخصوصا اورشلیم که برای یهودیها و مسیحیها و مسلمونها ، ارض مقدس هست به دست مسلمونها افتاد.
محل تولد حضرت عیسی ع در همین فلسطین و در شهر ناصره بوده و محل به صلیب کشیدن ایشون (به قول مسیحیها) هم اورشلیم.
هر دو شهر برای مسیحیها خیلی مقدسه و مرتب به زیارت این شهرها میرفتند.
وقتی مسلمونها اینجاها را فتح کردند خیلی برای مسیحیها سخت بود.
ولی کاری نمیتوانستند بکنند.
وقتی اختلافات کلیسای شرقی و غربی خیلی زیاد شد و قطع رابطه کردند، ترکان سلجوقی هم در سال ۱۰۷۱ م به روم شرقی حمله کردند و قسمت زیادی از امپراطوری روم شرقی را اشغال و رومانوس ، امپراطور بیزانس را اسیر کردند و نیروهای اروپایی به خاطر همین اختلافات ، به کمک بیزانسیها نیومدند.
فشار ترکهای سلجوقی ادامه یافت و امپراطور بعدی بیزانس یعنی آلکسیوس اول بالاخره از کلیسای غرب کمک خواست و برای اینکار احساسات مذهبی اونها را تحریک کرد و اشغال شهرهای مقدس را به اونها متذکر شد.
در نهایت پاپ کلیسای غربی که به نام پاپ اوربان دوم بود در سال ۱۰۹۶فتوای جنگ بر علیه مسلمانها را صادر کرد. دو لشکر برای اینکار آماده شد.
لشکر اول که عوام الناس بودند با تحریکات مذهبی یک راهب دورهگرد به نام پطرس زاهد ، بدون آمادگی قبلی و تجهیزات کافی راه افتادند و به فرماندهی همین راهب به سمت بیزانس حرکت کردند . اینها در طول مسیرهم از یهودیها کشتند و هم از بیزانسیها و هم از ترکهای مسلمان شکست سختی خوردند😳😳. به قول معروف مارادونا را ولش کنید . اینها را بگیرید.
لشکر دوم بلافاصله بعد از اون اولی راه افتاد و اینها شوالیه و مرد جنگی بودند یعنی از روی احساسات نرفتند جنگ . بلکه با نقشه و آمادگی قبلی و به شکل منظم میجنگیدند.
این لشکر به لشکر شاهزادهها معروف شد.
بیشتر اینها ، شوالیه و شاهزاده بودند و اون موقع یکی از افتخارات شاهزادهها شرکت در جنگ و ابراز لیاقت بود. معمولا شاهزادهها ، باتجربه و مرد جنگی و یا شوالیه بود. برعکس آقازادههای الان. در طی این جنگ ،شوالیهها به آناتولی یورش برده و نیقیه را در ژوئن ۱۰۹۷ تصرف نموده و کنترل آن را به بیزانسیها سپردند و در ادامه سپاه سلجوقیان روم را در دورلیوم شکست دادند. آنها توانستند در ۱۰۹۷، انطاکیه را تسخیر کرده و سپاه کمکی مسلمان که از سوی اتابک موصل و حاکمان دمشق و حلب اعزام شده بود را درهم بشکنند. سرانجام صلیبیون در ژوئن ۱۰۹۹ به اورشلیم رسیدند و در جریان حملهای که در ۷ ژوئیهٔ ۱۰۹۹ رخ داد، شهر را به کنترل خود درآورده و مدافعان را قتلعام کردند. تلاش کوچک فاطمیان برای بازپسگیری اورشلیم، توسط صلیبیون در نبرد اشکلون دفع شد. جنگ تمام شد و غربیها شروع کردند یک سری حاکمان کاتولیک برای مناطق فتح شده منصوب کردند. این کار به شدت باعث ناراحتی کلیسای شرق شد و نارضایتی ایجاد کرد . همین مسئله باعث شد ترکهای مسلمون دوباره اومدند و شهرهای مقدس را پس گرفتند که چندسال بعد منجر شد به جنگ صلیبی دوم.
القصه مجموعهء این دو جنگ شاهزادهها و جنگ عوام الناس، معروف شد به جنگ صلیبی اول.
انشالله جنگهای بعدی را در قسمتهای آتی خدمت شما میگم.
@tarikhbekhanim
باسلام
خدمت شما عرض کردم که جنگ اول صلیبی در سال ۱۰۹۷ شروع شد و منجر به فتح ارض مقدس و شکست مسلمانان گردید. بعد از بازگشت ارتش صلیبی به اروپا ، مسلمانان دوباره قسمتهایی از این سرزمینها را اشغال کردند. اروپاییها یک پایگاه نظامی بنام اودسا که مسلمانان بهش میگفتند اَلرّها ساخته و منطقه را ترک کرده بودند. این اودسا که دژ نظامی اروپاییها در منطقه بود الان در ترکیه قرار دارد و برای به اصطلاح حفاظت از بیزانس و نظارت بر منطقه مقدس شامات بود.
در اواسط قرن ۶ هجری که بشود اواسط قرن ۱۲ میلادی دولت زنگیان اومدند و هی پیشروی کردند تا بالاخره خود اودسا را هم گرفتند. فرمانده اونها نورالدین زنگی بود که بعدها جای خودش را به صلاحالدین ایوبی داد که معرف حضور هست.
دست اروپا دوباره به طور کل از ارض اقدس کوتاه شد.
پس از یه سری دگرگونی های سیاسی در حکومت زنگیان، ارامنه شهر الرّها (ادسا) توطئه کردند و دروازه های شهر را به روی سپاهیان ژوسلن که از قبل اونجا بودند، گشودند. در نتیجه، شهر به تصرف سپاهیان صلیبی در اومد که اینا باقیمانده جنگ صلیبی اول بودند. سپاهیان اندک ترک به دژ شهر پناه برده و مقاومت کردند. نورالدین با سپاهی از حلب برای بازپس گیری الرها حرکت کرد. شهر به محاصره دراومد و محاصره شدگان صلیبی از دو سو هدف تیرها قرار گرفتند. از یک سو، ترکان درون و از سوی دیگر، سپاه بزرگ نورالدین که بیرون قلعه شهر، آن ها را محاصره کرده بودند. سرانجام ژوسلن و سپاهیانش محاصره را شکستند و فرار کردند، ولی با تعقیب ترکان به خسارت های سنگینی دچار شدند.😳
ساکنان ارمنی که در این توطئه دست داشتند، قتل عام شدند و باقی ماندگان به عنوان برده در بازار حلب فروخته شدند.اینها همه توی سال ۱۱۴۴ میلادی بود. یعنی ۵۰ سال بعد از جنگ صلیبی اول.
بعدش نورالدین به سوی انطاکیه پیشروی کرد و قلعه ها و سرزمین های تصرف شده را یکی پس از دیگری، بازپس گرفت. سقوط الرّها سبب شد که در اروپا، مجالس خطابه برای برانگیختن مسیحیان به جنگ گسترش یابد.
فرماندهان صلیبی که از این پیشروی ها بیمناک شده بودند، در بیت المقدس گردهم آمده و برای یافتن راه چاره به مشورت پرداختند. آن ها هیأتی را برگزیده و به اروپا فرستادند تا از پاپ و حاکمان اروپا کمک بخواهند. این هیأت ارمنی به حضور پاپ اورنیوس سوم که به تازگی پاپ شده بود، رسیدند. آن ها به پاپ گفتند که اگر کمک کافی از اروپا نرسد، به زودی حتی بیت المقدس نیز به دست مسلمانان خواهد افتاد. پاپ نامه ای به سن برنارد ـ رییس دیر کلرو ، نوشت و از او خواست تا پادشاهان اروپایی را به شرکت در این جهاد برانگیزد.
سن برنارد پس از دریافت نامه پاپ ، بی درنگ به دیدار پادشاه فرانسه رفت و او را به جهاد تشویق کرد. سن برنارد که در فرانسه به سر می برد و رییس فرقه رهبانان سیسترسی نیز بود، شخصیتی برجسته، محترم و مقدس برای مردم مسیحی به شمار می آمد. وی بسیار پرشور و متعصب بود، به گونه ای که بارها می گفت احساسات خود را بر قضاوتش مقدم می دارد. او تصمیم گرفته بود که جنگ صلیبی دوم را به راه اندازد و هرکار ممکنی را در این راه انجام می داد.
برنارد، اجتماعی بزرگ در فرانسه مرکزی ترتیب داد که در آن شخصیت های بزرگ مذهبی، نظامی و سیاسی فرانسه و حتی خود لویی هفتم ـ پادشاه فرانسه ـ گردهم آمده بودند. در آن انجمن، نامه پاپ خوانده و از آن ها خواسته شد که به فرمان پاپ عمل کنند.
پاپ منشورهایی به تمام نقاط اروپا فرستاد که بر اساس آن ها شرکت کنندگان در جنگ های دوم صلیبی از پرداخت هرگونه عوارض معاف می شدند و خانواده و دارایی های آن ها از حمایت کلیسا برخوردار می گشت. پاپ به مردم وعده داده بود که چنان چه در مرحله ای از جهاد شرکت کنند، تمامی گناهان گذشته و حال و آینده آن ها بخشوده خواهد شد.😊
پادشاه فرانسه که پیش از فرمان پاپ قصد داشت سفری زیارتی به اورشلیم انجام دهد با نامه پاپ در تصمیم خود جدی تر شد. برنارد نمایندگانی به مناطق مختلف فرستاد و از آن ها خواست تا همه مردم را برای شرکت در مرحله دوم جنگ صلیبی تشویق کنند و فرمان بخشودگی پاپ را برای آنان بخوانند. او نامه ای به مردم انگلیس نوشت و آن ها را به جنگ تشویق کرد.
برنارد به آلمان هم رفت و دوک نشین های آلمانی را به جنگ برانگیخت. اون تونست کنراد هوهنشتافن (امپراتور آلمان ) را به جنگ صلیبی برانگیزد، به گونه ای که وی خود پیشاپیش سپاهی رهسپار جنگ های صلیبی شد. هم چنین برنارد نامه ای به اسپانیا فرستاد و پادشاهان و بزرگان آن جا را به شرکت در جنگ های صلیبی فرا خواند. فرستاده برنارد توانست پادشاه اسپانیا را نیز به جنگ صلیبی تشویق کند.
القصه ،اختلاف در بین صلیبیها خیلی زیاد بود و حتی مورخین میگن که علت همراهی آلمان ، تنبیه دشمنان خودش در سرزمین بیزانس بود. یعنی برای جنگ با مسلمونها نیامده بود بلکه برای جنگ با اورتودکسها اومده بود.😳
حتی مورخین میگن که امپراتور بیزانس، مانوئل یکم، بهطور مخفیانه مانع پیشروی جنگجویان صلیبی بهویژه در آناتولی میشد، و حتی گفتهاند که او عمداً به ترکان سفارش کرد تا به آنها حمله کنند. سرانجام لوئی و کنراد و بقایای سپاه آنان در سال ۱۱۴۸ م به اورشلیم رسیدند و بدون در اختیار داشتن اطلاعات کافی به دمشق حمله نمودند. جنگ صلیبی در شرق به شکست صلیبیها و پیروزی بزرگ مسلمانان منجر شد، و در نهایت تأثیر کلیدی بر سقوط اورشلیم و آغاز جنگ صلیبی سوم در پایان قرن دوازدهم میلادی داشت.
ببینید این اختلاف کاتولیکها و اورتودکسها کار را به کجا کشوند. اختلافی که الان هم در تقابل اروپا و روسیه دارید میبینید.😱
این شکست ، زمینه جنگ سوم صلیبی را فراهم کرد که بعد خدمت شما میگم.
@tarikhbekhanim
باسلام
خب ، سومین جنگ صلیبی، در سال ۱۱۸۹ میلادی یعنی ۴۱ سال بعد از جنگ دوم رخ داد.
گفتیم که در جنگ دوم ، صلیبیها شکست سختی خوردند و اورشلیم از دست اونها خارج شد . علت شکست اونها یکی اختلاف بین سران صلیبی بود یکی بیبرنامهگی لشکر صلیبی و یکی هم قوی بودنِ دولت تازه تاسیس ایوبی که در شامات تشکیل شده بود و با قدرت جلوی اونها ایستاد.
ولذا صلیبیها به فکر افتادند که تمام نیروی خودشون را متحد کنند و با یک فورس قوی به جنگ یه دشمن قوی بیان و کار را یکسره کنند. اما این اتحاد و جمعآوری نیرو ۴۱ سال طول کشید چرا که دولتهای اروپایی مشکلات زیادی داشتند که بهاونها فرصت فکر کردن به فلسطین و ارض اقدس نمیداد.
القصه در این جنگ سوم تقریبا تمام رهبران اروپایی شرکت داشتند از جمله ،فیلیپ دوم و ریچارد اول (معروف به ریچارد شیردل ) و فردریک اول به ترتیب از فرانسه و انگلیس و آلمان.
جنگ سه سال طول کشید و دولت ایوبیان به خوبی جلو اینها ایستاد و اروپاییها چندبار نزدیک بود شکست سختی بخورند اما در نهایت توانستند قسمتهایی از فلسطین را پس بگیرند یعنی عکا و یافا. اما اورشلیم در دست مسلمونها موند و صلیبیها ناکام موندند.
جنگ با یک پیمان ، معروف به معاهدهء یافا ، تمام شد و نتیجه برای مسیحیها و مسلمونها ۵۰ ، ۵۰ بود.
این ریچارد به خاطر همین ۵۰ درصد پیروزی ، به ریچارد شیردل معروف شد😄 و توی همین سه سال که اومد جنگ با مسلمونها ، برادرش ، جانشین اون در انگلستان شد و برادرش که یحیی نام داشت همونه که توی فیلم رابینهود بهش میگفتند کینگ جان و این داستان رابین هود یه داستان واقعیه که در زمان کینگ جان رخ داد.
قبلا گفتیم که جان(john) در زبان انگلیسی همان جوهان یا همون یوحان یا یوحنا یا همون یحیی خودمونه.
این ریچارد شیردل که ده سال پادشاه انگلستان بود یه روز خوش ندید و در طی ده سال فقط ۶ ماه در کاخ بود و همش توی جنگ و اردو.
تمام خزانهء پدرش را توی همین جنگ صلیبی سوم خرج کرد تازه بعدش که داشت از جنگ برمیگشت پادشاه اتریش(لئوپولد پنجم) اون را به اسیری گرفت و مجبور شد کلی پول بده تا آزادش کنند.
اینها را میگم تا ببینید همون موقع که اروپا درگیر این فجایع بود و اینقدر اختلاف بینشون بود ، مسلمونها در چه عظمتی بودند و دولت عباسی و مخصوصا خلافت فاطمی مصر چه میزان پیشرفت علمی و فرهنگی داشتند.دولت ایوبیان و سلاجقه ایران و روم چه تمدن بزرگی داشتند . در آندلس چه دانشگاههایی ساخته شده بود و چه کارخانجات عظیم ریسندگی و بافندگی و پارچه بافی و ساخت لوازم مهندسی و ساختمان سازی و حتی ساخت اسباببازی برای بچهها وجود داشته است و در همین حال ، اروپا در بربریت کامل به سر میبرد.
@tarikhbekhanim
باسلام
جنگ چهارم صلیبی ، آخرین جنگی است که خدمت شما توضیح میدیم. اغلب مورخین اعتقاد دارند که جنگهای صلیبی همین چهارتاست ولی بعضی دیگه تعداد اونها را تا ۹ تا هم گفتهاند. واقعیت اینه که جنگهای دیگه ، یا ربطی به مذهب نداشته و یااینکه چندان مهم نبوده که تحت یک عنوان جدا ، بررسی بشه.
جنگ چهارم هم مثل سه تا جنگ دیگه بر سر ارض مقدس و مخصوصا اورشلیم بود. این اورشلیم ، خیلی برای مسیحیها و البته یهودیها مهم بود و سالها بود که از اینکه این شهر در دست مسلمونها افتاده بود رنج میبردند. از شروع اولین جنگ صلیبی ، مسیحیها ، یه دولت بنام دولت پادشاهی اورشلیم درست کردند و امور جنگ در فلسطین به دست این دولت بود . دولت اورشلیم بخشی از فلسطین را گرفت و تحت نظر کلیسای روم فعالیت میکرد و هروقت شهر اورشلیم به دستشون میافتاد بر اونم حکومت میکردند ووقتی اورشلیم در دست مسلمونها بود یا در حال تلاش برای فتح اورشلیم بودند یا در حال مکاتبه با اروپا برای آزادسازی اورشلیم.
القصه در سال ۱۲۰۲ ، دوباره مکاتبات این دولت پادشاهی اورشلیم با کلیسای غرب شروع شد و در نهایت ، پاپ اینوسنت سوم فتوای حمله به دولت اسلامی برای فتح اورشلیم را صادر کرد. این جنگ چهارم ۱۳ سال بعد از جنگ سوم بود و هنوز دولت ایوبیان سرکار بود . اروپاییها که میدونستند از عهده ایوبیها بر نمیان ، دوباره راهی بیزانس شدند و اونجا را فتح کردند😄😄
داستان از این قرار بود که اولا بین خود صلیبیها خیلی اختلاف بود. ثانیا برای لشکرکشی پول چندانی نداشتند. بنابراین اومدند و از تجار ونیزی پول قرض کردند. ونیزیها از قدیم تجارت مدیترانه را در دست داشتند و رابط تجاری اروپا و غرب آسیا بودند. رابطه اونها هم با مسلمونها خیلی خوب بود و در چندتا از سرزمینهای اسلامی ، دارالتجاره داشتند. اینا تا سالها بعد حتی تا زمان صفویه در تبریز هم نمایندگی داشتند و در خیلی از جنگها ، طرف مسلمونها را میگرفتند. واقعیت اینه که بیشتر به جیب خودشون فکر میکردند تا پیشرفت دینشون.
القصه ، ونیزیها پول جنگ را به صلیبیها قرض دادند. بعدش این پول فقط کفاف فتح چندتا شهر کوچیک و ساخت یه سری کشتی برای بحرپیمایی در مدیترانه را داد. تازه صلیبیها از عهده پرداخت این بدهی هم بر نیومدند. گفتند چکار کنیم چکار نکنیم ، تااینکه یه شاهزاده بیزانسی که تاجوتخت خودش را از دست دادهبود گفت بیایید کمک من کنید تا پادشاهی بیزانس را بدست بیارم در عوض ، بدهی ونیز بامن.
صلیبیها هم اورشلیم را رها کردند و رفتند بیزانس. به اون شاهزاده کمک کردند تا برتخت سلطنت بشینه و بعد که اون شاهزاده بدقولی کرد و بدهی ونیز را نداد، جنگ با بیزانسیها شروع شد و صلیبیها ، اینقدر از بیزانسها کشتند که در طول مدت جنگهای صلیبی ، از مسلمونها نکشته بودند.😳😳 بعدشم یه دولت صلیبی در بیزانس درست کردند که ۵۰ سال دوام آورد. از اون به بعد هم دیگه دولت بیزانس نتونست سربلند کنه و روز به روز ضعیفتر شد.
این جنگ بیزانسیهای اورتودکس و اروپاییهای کاتولیک ، مثل اختلافات شیعه و سنی بوده که تمومی نداشته و البته همیشه بیزانس ، قربانی مطامع اروپا بود و از این باب مظلوم واقع میشد😳 و در نهایت هم به خاطر خیانت کاتولیکها، دولت بیزانس از بین رفت و مسلمانهای عثمانی در سال ۱۴۵۳ میلادی با فتح قسطنطنیه ، به این دولت ۱۰۰۰ ساله پایان دادند.
خلاصه ، جنگ چهارم صلیبی ، بیشتر از اونکه برضد مسلمونها باشه، برضد اورتودکسها بود و این نتیجهء استغاثه بیزانس از کلیسای غرب برای کمک در مقابل مسلمونها بود.
البته یه دسته از صلیبیها ، بالاخره یه حرکتی زدند و به سمت اورشلیم رفتند و یه موفقیتهایی حاصل کردند که مثل جنگ قبلی ، ۵۰ ، ۵۰ بود . به قول معروف پیروزی اونها در فلسطین نه به خاطر قدرتشون ، بلکه به خاطر ضعف ایوبیان بود ولی در نهایت نتونستند اورشلیم را بگیرند.
القصه بعد از جنگ چهارم ، صلیبیها دیگه موفقیتی کسب نکردند و جنگهای ۵ و ۶ و.... ۹ روز بروز باعث عقبنشینی اونها شد.
مجموع جنگهای صلیبی ۲۰۰ سال طول کشید (از ۱۰۹۵ تا ۱۲۹۱ میلادی). اما این ۲۰۰ سال همیشه جنگ نبود و همونطور که عرض کردم یه جنگ دوسه ساله میشد و بعد مثلا ۳۰ سال صلح بود.
توی همین مدت صلح که روابط مسلمونها و مسیحیها خوب میشد ، مقدار زیادی از دانش مسلمین به مسیحیها منتقل شد و زمینههای انقلاب علمی و صنعتی در اروپا فراهم شد که خواهیم گفت.
خب، بحث تاریخ اروپا در قرون وسطی ، ما را وارد تاریخ جنگهای صلیبی کرد و حالا انشالله از فرداشب ادامه تاریخ قرون وسطی ، بعد از جنگهای صلیبی را خدمت شما عرض خواهم کرد.
@tarikhbekhanim
باسلام
خدمت شما عرض کردم که جنگهای صلیبی علیرغم اینکه نکبت و بدبختی و ضعف اقتصادی برای مردم اروپا به ارمغان آورد ، اما از نظر علمی و فرهنگی و صنعتی و تجاری،نتایج خیلی خوبی داشت که به طور خلاصه به ذکر اونها میپردازیم. چرا که ادامه مبحث ما که منتهی به رنسانس میشود مربوط به این نتایج است. برخی از این نتایج عبارتند از :
زوال فئودالیسم، انحطاط قدرت کلیسا،
سر برآوردن حکومتهای مطلقهء پادشاهی، رشد تجارت با مسلمانان ، ظهور یک طبقه جدید سرمایهدار و تاجر و بورژواز ، و شاید هم سقوط بیزانس .
در زمینههای مختلف دیگر هم از جمله
در زمینه علمی، فرهنگی، صنعتی، ادبی، سیاسی و اجتماعی، نتایجی به دست اومد که
جهان غرب را متحوّل کرد. در زمینه اقتصادی و کشاورزی ، در طی جنگهای صلیبی ، اروپاییها با تعداد زیادی از محصولات کشاورزی و گیاهی آشنا شدند و برخی از این محصولات توسّط
صلیبیها به اروپا برده شد.مردم اروپای قرون وسطی، از عسل برای شیرین کردن غذاها و نوشیدنیها استفاده میکردند. صلیبیان نیشکر را به خانه بردند. قند و شکر به عنوان اشیای گرانبها، در گنجینهها نگهداری شد و فقط در مناسبتهای مخصوص مورد استفاده قرار میگرفت. صلیبیان همچنین ادویهجاتی مثل فلفل سیاه، دانههای خشخاش (تخم خشخاش)، سیر و همچنین میوههای خشکشده و لیمو را با خود به اروپا بردند. دولت-شهر ونیز، در شمال ایتالیا، در زمینهٔ واردات مواد غذاییِ جالب توجه و جدید از خاورمیانه شکوفایی خاصی پیدا کرده بود.
از نظرعلمی و ادبی میتوان گفت که شاید یکی از درخشانترین نتایج جنگهای صلیبی جابجایی بعضی از علوم شرق به غرب بوده است.
گاهی نیز از غرب به شرق علوم مختلف سرایت میکردند. اروپائیان با آموختن زبان
عربی به منابع علمی سایر علوم دست یافتند. علومی که در یونان و رم به واسطه
مسائل تاریخی و سیاسی و اقتصادی به دست فراموشی سپرده شده بود و به جهان
اسلام و مشرق زمین رخنه کرده بود، این بار پس از پختگی و افزودگی مسلمانان به اون ،
به غرب رفت و خودش سبب ایجاد زمینههای مؤثّر در رشد و گسترش علوم گردید.
صنعت چاپ، باروت و اسطرلاب و قطب نما ازطریق مسلمانان و در طول جنگهای صلیبی به اروپا انتقال یافت.
از نظر سیاسی اقتدار سنّت ملوکالطوایفی و کاسته شدن نفوذ فئودالها بود و همچنین از بین رفتن روستاها و رشد شهرنشینی و ایجاد
شاهنشاهی جدید با امکانات فراگیر.
از نظر دینی ایجاد عقاید جدید در فلسفه، کلام و تغییر نگاه مردم نسبت به مذهب و جایگاه کلیسا بود که این خیلی مهمه و بعدها باهاش خیلی کار داریم.
تمام مراکز قدرت که شروع کننده جنگ بودند، قدرت و نفوذ خود را در پایان جنگ
از دست دادند و این سبب شد که نظامهای سیاسی و اجتماعی نوین جایگزین اونها
بشه. این مراکز قدرت به طور مشخّص عبارتند از:
کلیسای رم، کلیسای ارتدوکس قسطنطنیه، فئودالها و زمینداران سنّتی اروپا و
روستاهای قرون وسطایی، رواج شهرنشینی و زایش یک طبقهء جدید به نام بورژوازی
که ثروتمندان شهرنشین به حساب میآمدند از جمله نتایج غیر مستقیم جنگهای صلیبی به حساب میآید.
تقدّس مآبی و ادّعاهای انسان دوستانه مسیحیان در جنگها رنگ باخت و چهره واقعی خود را نشان داد. قشرها، گروهها، طبقهها و قدرتها بنابر منافع و چشم اندازهای آتی خود به مسأله جنگ برخورد کردند و نتیجههایی که به دست اومد بااهداف اولیه فرق داشت.
اینها را انشالله در بحث رنسانس و پروتستانتیسم کامل توضیح خواهیم داد و حالا در حد آشنایی و تقریب ذهن خدمت شما عرض کردم.
@tarikhbekhanim
باسلام
جنگهای صلیبی آثار خیلی زیادی بر جامعه اروپایی داشت. مخصوصا دوره قرون وسطای میانه و متاخر.
به طور کلی دوره قرون وسطی را به سه مرحلهء آغازین ، میانه و متاخر تقسیم میکنند. جنگهای صلیبی در دوره میانه بوده ، ولی عمده تاثیرات آن بر دوره متاخر بوده است.
اینکه میگویند قرون وسطی ، دوره تاریکی و جهالت اروپا بوده است ، کلّیت ندارد و قسمتهایی از قرون وسطی ، هست که پیشرفتهای خوبی مخصوصا در زمینه هنر و ادبیات و معماری و فلسفی و علمی بوجود آمد.
مثلا قرون وسطای متاخر که پس از جنگهای صلیبی شروع میشود یک دوره اوج در معماری و نقاشی و هنر و در ضمن نقطه شروع نهضت ترجمه است که در اروپا آغاز شد.
همانطور که در دولت اسلامی در قرون ۲ و ۳ هجری ، نهضت ترجمه آغاز شد و کتابهای زیادی از زبانهای سریانی و یونانی و ایرانی و هندی و ... به عربی ترجمه شد و بعدها مقدار زیادی به این علوم افزوده شد ، در سالهای سده ۱۳۰۰ تا ۱۵۰۰ میلادی که تقریبا همزمان با قرون ۷ تا ۹ هجری و اوج حملات مغولها به سرزمین اسلامی بوده است، نهضت ترجمه در اروپا آغاز شد و کتب علمی از عربی به لاتین ترجمه میشد.
در حقیقت باید گفت در حدود ۸ قرن ، علم در دست مسلمانان بود و علوم زیادی از روم و یونان و ایران باستان در اختیار مسلمانان قرار گرفت. مسلمانان در مورد این علوم ، تحقیقات زیادی کردند و خیلی مطلب بر این علوم افزودند و به شکل شسته رفته و طبقه بندی شده ، آنها را در اختیار اروپاییها قرار دادند. از آن زمان تا کنون ، این جریان برعکس شد و اروپاییها در حدود ۵ قرن است که نهضت علمی را در اختیار دارند و به پیشرفتهای زیادی رسیدهاند که قابل قیاس با پیشرفتهای مسلمانان نیست و البته این پیشرفتها اغلب منحصر به زندگی دنیوی بوده که علت آن را بعدا در مبحث رنسانس ذکر میکنیم .
القصه ، بعد از جنگهای صلیبی ، یک سری دولتها در اروپا ، کمکم خودشون رااز زیر یوغ کلیسا رها کردند و مستقل شدند. تا اون موقع روابط کلیسا و شاهان و فئودالها (اربابان یا اشراف) ، افت و خیزهای زیادی داشت. کلیسا ، شاهان را حمایت میکرد تا شاهان هم کلیسای رم را از خطر مسلمانان و دولت بیزانس حفظ کنند. در عوض شاهان هم کلیسا را حمایت میکردند تا کلیسا مانع از شورش مردم و کشاورزان یا به قول معروف 《 سِرفها 》بر علیه حکومت بشه. همین اقدامات کلیسا ، باعث شد که بعدها در دوره رنسانس ، تئوری《دین افیون ملتهاست》در مورد کلیسا داده بشه.
اما گاهی هم شاهان و کلیسا رقیب سرسخت یکدیگر میشدند و به اصطلاح تضاد منافع پیدا میکردند و کار به نزاع و تکفیر میکشید. خلاصه که همونجور که قبلا گفتم،در بحث تاریخ اروپای قرون وسطی ، کلیسا ، محور اصلی بحث هست و هر واقعه تاریخی یه جوری به کلیسا مربوط میشد و تمام تغییرات اروپا که منجر به رنسانس گردید از قیام در مقابل کلیسا آغاز شد که خواهیم گفت.
در این بین شورشهای زیادی رخ داد و جنگهای زیادی هم بین کشورهای مختلف اروپایی انجام شد که یکی از معروفترین اونها جنگ صدساله بین انگلیس و فرانسه بود که البته ۱۱۶ سال طول کشید ولی به جنگ صدساله معروفه و از سال ۱۳۳۷ شروع شد. این جنگها و این شورشها که یکی از مهمترین اونها شورش ژاکری در فرانسه است ، دال بر این بود که کشورهای اروپایی دارند خودشون را از زیر یک قدرت واحد بنام کلیسا و یک سیاست یکسان بنام امپراطوری مقدس روم خارج میکنند و هر کدوم میخوان مستقل بشن.
از سال ۱۳۱۵ میلادی هم یک سری تغییرات آب و هوایی شبیه به اونچه که امروز پدیده النینو مینامیم بوجود اومد. گرمای بیسابقه و سیلهای خارج از حد متعارف ، محصولات کشاورزی را از بین برد .این مسئله حدود ۲۵ سال طول کشید. بروز طاعون در سال ۱۳۴۷ هم کلّ بر موضوع شد و در نتیجه همه این مسائل ، جمعیت اروپا ۳۰درصد کم شد.
این مسئله دقیقا یکی از علل فروپاشی روم باستان هم بود که قبلا در مبحث تاریخ روم باستان خدمت شما گفتم.
همه اینها باعث شد مسئله فئودالیسم تحت تاثیر قرار بگیره. چرا که زمیندارها مشکلات عدیده پیدا کردند. گرمای زیاد ، خشکسالی و در عین حال سیلهای خانمان برانداز یکی از دلایلی بود که باعث گذار تاریخ اروپا از دوره فئودالیسم به کاپیتالیسم شد. این مطلب خیلی خیلی مهمه و بنده خواهش میکنم که این بحث گذار و دلایل مختلف اون را که در جلسات آینده میگم پیگیری بفرمایید . از اینجا به بعد ، بحث ما مجددا سیاسی میشه که انشالله خدمت شما خواهم گفت.
@tarikhbekhanim