باسلام
بنابر نصوص روایی و تاریخی ، دومین پیامبر بعد از حضرت آدم ع ، حضرت ادریس ع بوده.
نام حضرت ادریس ع ، در قرآن چندبار ذکر شده و طبق روال تاریخی ایشون هم در بینالنهرین یعنی در بابل ظهور کرد و از نوادگان حضرت آدم ع از نسل شیث ع و به اصطلاح پیامبر اقوام قبل از سومر بوده است. مسجد سهله ، منزل حضرت ادریس ع بوده است.
به نقل از تفسیر المیزان ، نام اصلی ایشون هرمس بوده. این هرمس بعدها به زبان یونانی هم وارد میشود و از نظر یونانیها یکی از رابطهای بین خدایان و انسان میشود.
به گفته علامه حسن زاده آملی ، حکماى یونان هر جا در کتابهای خود هرمس حکیم می نویسند، مرادشان حضرت ادریس علیه السلام است. هرمس الهرامسه نیز نام دیگری است که به ایشان می گفتند. در مورد وجه آن گفته شده از آنجا که در یونان ، مردم هرمس را دوست داشتند، بسیاری از آنان نام نوزادان خود را هرمس گذاشته بودند. از بین این هرمسها ، بسیاری از حکما و علما شدند و دانشوران برای تمییز بین او و دیگر حکمای با نام هرمس ، او را هرمس الهرامسه خواندند.
حضرت ادریس ، مطالب زیادی را به بشر و مردمان بینالنهرین آموزش داد. از جمله کتابت و خیاطی.
اینکه کتابت ، قبل از سومریان هم بوده یا نه از نظر تاریخی ، محل اختلاف است. اما از نظر روایی کاملا پذیرفته شده و حضرت ادریس که قبل از تمدن سومریان در بینالنهرین بوده ، خط مینوشته و تدریس میکرده و به عقیده برخی زبان شناسان ، چون تدریس میکرده ، ادریس نامیده شده. لقب او را ابوالحکما گفتهاند.
آموزش خیاطی و دوخت لباس ، آموزش حساب و ریاضی و آموزش نجوم و فلسفه و منطق، آموزش نقشهکشی و شهرسازی و..... از جمله اقداماتی است که به حضرت ادریس ع نسبت میدهند.
از قول سیدبن طاووس هم به این مطلب اشاره شده که
《سید بن طاووس در اقبال از کتاب المختصر من المنتخب دعای ذیل را برای روز اول ماه رجب نقل مینماید》
«وَ مُعَلِّمَ إِدْرِیسَ عَدَدَ النُّجُومِ وَ الْحِسابِ وَ السِّنِینِ وَ الشُّهُورِ وَ أَوْقاتِ الْأَزْمان»
اگه یادتون باشه عرض کردم که بشر تا قبل از حضرت آدم ع ، مراحلی از تمدن را طی کرده بود و به مرحله نوسنگی رسیده و کشاورزی و دامپروری میکرده.
اما با ظهور انبیاء از جمله آدم ع و شیث و ادریس و پیامبران دیگهای که شاید نام اونها در قرآن و روایات نیومده و ما نمیشناسیمشون ، سرعت رشد فرهنگ و تمدن چندبرابر شد و بشر به مراحل تاریخی وارد گردید.
قبلا هم عرض شد که مرحله قبل از اختراع خط را دوره ماقبل تاریخ میگیم و دوره بعد از اختراع خط را دوره تاریخی.
و لذا میتونیم ظهور حضرت ادریس ع را شروع دوره تاریخ بدونیم. این یک اصل کلیه که منشا علم و فرهنگ و تمدن، انبیاء بودهاند ولی یه عده جاهلِ جوگیر و غربزده فکر میکنند منشا علم و تمدن همین چهارتا دانشمند غربی در همین ۳۰۰ سال اخیر بودهاند. اینها همه ناشی از بیسوادی و دوری از کتاب و گیج بودن و سرگردانی در فضای مجازی و رسانه است.
در جلد ۹۵ بحارالانوار ، چند صحیفه و جمله از ادریس ع ذکر شده که برخی از اونا عبارتند از
《هر که آفریده را شناخت، آفریدگار را شناخت و هر که روزی را شناخت، روزی رسان را شناخت و هر که خود را شناخت، پروردگارش را شناخت.
چون وارد نماز شدید، ذهن و فکر خود را متوجه آن سازید و خدا را با دلی پاک و فارغ (از هر چه جز اوست) بخوانید و با خضوع و خشوع و فرمانبرداری، مصالح و منافع خود را از او بخواهید و هرگاه رکوع و سجود کردید افکار دنیوی و خیالات بد و ناشایست و کردارهای زشت و اندیشه مکر و خدعه و حرام خواری و تجاوز و دشمنی و کینه را، از خود دور سازید و همه اینها را از میان خود به دور افکنید.》
طول عمر حضرت ادریس را ۳۰۰ سال ذکر کردند که از ۶۵۰۰ سال پیش تا ۶۲۰۰ سال پیش بوده.
برخی مفسرین اعتقاد دارند که ادریس ع هم فوت نکرد و به آسمانها عروج کرد و هنوز زنده است. استناد این بزرگواران هم به آیهء ۵۶ و ۵۷ سوره مریم س است که میفرماید
وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ ۚ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا
و در این كتاب، [سرگذشتِ] ادریس را یاد كن، كه او بسیار راستگو و پیامبر بود.
مریم - 56
وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا
و او را به جایگاه بلندی ارتقا دادیم.
مریم - 57
که مراد از رفعناه را عروج دانستهاند. والله اعلم.
@tarikhbekhanim
باسلام
حضرت نوح علیهالسلام
یکی دیگه از نوادگان حضرت شیث ع ، حضرت نوح است. نام ایشون از جمله نامهایی است که چندین بار در قرآن اومده و داستان او و قومش در قرآن معروفه. مورخین ، بعثت ایشون را حدود ۵۷۰۰ سال پیش ميدونند.
اینکه ایشون پیامبر چه قومی بوده ، درش اختلاف هست. برخی مورخین معتقدند ایشون پیامبر سومر بوده و خود ایشون هم در سرزمین سومریان متولد و مبعوث شد. برخی هم اعتقاد دارند که ایشون پیامبر قوم کلده و آشور بوده که با توجه به داستان گیلگمش که اشارهای هم به واقعه طوفان نوح داشته ، احتمالا قول اول درستتره.
اگه یادتون باشه قبلا در اینجا عرض کردم که گیلگمش قدیمیترین داستان بجا مونده از بشره که در اون اشارهای هم به یک طوفان و سیل فراگیر و وحشتناک در سرزمین سومر کرده.
همانطوری که میدونید ایشون به قول قرآن ۹۵۰ سال رسالت کرد. اما اینکه چقدر عمر کرده دقیقا مشخص نیست و شاید بیش از ۱۰۰۰ سال بوده.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ
همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم پس نهصد و پنجاه سال در میانشان درنگ كرد [ولی بیشتر مردم به او ایمان نیاوردند]، سرانجام توفان آنان را در حالی كه ستمكار بودند فرا گرفت.
عنكبوت - 14
اگر ۱۰۰۰ سال عمر کرده باشه باز دوتا قول هست.
یکی اینکه این مسئله معجزه بوده و عمر به این درازی امکان پذیر نیست مگر اینکه معجزه باشه که قبلا توضیح دادم.
یکی هم اینکه قرآن کریم در اینجا از عبارت مما تعدّون یعنی به حساب شما ، استفاده نکرده.
در بعضی جاها قرآن میفرماید که مثلا هرروز عذاب فلانیها به حساب شما ۱۰۰۰ سال هست .
وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَنْ يُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ ۚ وَإِنَّ يَوْمًا عِنْدَ رَبِّكَ كَأَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ
و آنان از تو [بر پایه ریشخند] شتاب در عذاب را درخواست میكنند، در حالی كه خدا هرگز از وعدهاش تخلف نمیكند؛ و همانا یك روز نزد پروردگارت مانند هزار سال از سالهایی است كه شما میشمارید [برای او زمان نزدیك، زمان دور، امروز، دیروز، گذشته و آینده مفهومی ندارد؛ بنابراین فاصله زمانی شما با عذاب الهی شما را دچار این پندار نكند كه تهدید به عذاب، تهدیدی طولانی و دروغ است.
حج - ۴۷
پس شاید حساب کتاب ما با حساب کتاب اون دوره متفاوت بوده و مثلا هرماه را یک سال حساب میکردند که البته از نظر من این هم بعیده و از زمان حضرت ادریس که یک سال را ۳۵۵ روز قمری قرار داد در بین ادیان همیشه یکسال ۳۵۵ روز بوده.
خلاصه اینکه ، حضرت نوح ع سالهای مدیدی تبلیغ و رسالت کرد. ایشون از جمله پیامبران اولوالعزم میباشد یعنی صاحب شریعت بوده و پیام خداپرستی ایشون به مناطق وسیعی رسیده بوده. در روایات ذکر شده که در طول این مدت ۹۵۰ سال رسالت ، تعداد افراد اندکی به ایشون ایمان آوردند و این هم کاملا طبیعیه و همه پیامبران بااین بلیّه مواجه بودند که البته این به بحث تاریخی ما مربوط نمیشه.
اینکه طوفان نوح دقیقا در چه سالی بوده مشخص نیست ولی احتمالا بیش از ۵۰۰۰ سال پیش بوده.
و اما در مورد وسعت سرزمینی که در اون طوفان و سیل اومد هم اختلاف نظر هست و قطعا ، سیل ، کل کره زمین را فرانگرفته بوده و مناطقی که ندای حضرت نوح ع به اونجاها رسیده مشمول این عذاب شدند که منظور همین غرب آسیا و جنوب روسیه فعلی است.
همین الان هم که ۱۴۰۰ سال از بعثت پیامبر اسلام ص میگذره ، بااین همه رسانه و وسایل ارتباطی ، ندای اسلام به گوش برخی از مردم دنیا نرسیده و لذا با عدالت خدا سازگار نیست که مردمی را که ندای دعوت حضرت نوح به اونها نرسیده عذاب کند.
در مورد اینکه چه حیواناتی سوار کشتی شدند در سوره هود میفرماید
حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ ۚ وَمَآ آمَنَ مَعَهُٓ إِلَّا قَلِيلٌ
[رویاروییِ نوح و قومش همچنان ادامه داشت] تا هنگامی كه فرمان ما فرا رسید و تنور فوران كرد، گفتیم: از هر [نوع حیوانی] یك زوج دوتایی [یك نر و یك ماده] و نیز خاندانت و آنان را كه ایمان آوردهاند، در كشتی سوار كن مگر كسی كه پیشتر فرمان غرق شدن را بر ضد او لازم كردهایم. و جز اندكی همراه او ایمان نیاوردند.
هود - 40
امام صادق ع در روایتی بااستناد به آیه ۶ سوره زمر ، منظور از این حیوانات را همان ۸ زوج حیوان اهلی و وحشی قابل خوردن میداند که در قرآن ذکر شدهاند و عبارتند از شتر و گاو و گوسفند و بز که نام اونها به عنوان زوجهای اهلی و وحشی در آیات ۱۴۳ و ۱۴۴ سوره انعام اومده.
@tarikhbekhanim
《《《بر طبق آنچه در روایات آمده، منظور از «مِن كُلٍّ زَوْجَینِْ اثْنَین»، تمام حیوانات نبودهاند؛ در تفسیر این آیه روایتی از امام صادق (علیهالسّلام) وجود دارد «لما حمل نوح فی السفینة الأزواج الثمانیة التی قال الله عز و جل: «ثَمانِیةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَینِ وَ مِنَ الْمَعْزِ اثْنَینِ وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَینِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَینِ ...» این حدیث شریف، به وضوح حكایت می كند، كه آن حضرت، حیوانات اهلی ـ اعمّ از چهارپا و پرنده ـ را كه منبع غذایی اند، همراه با مشابه وحشی آنها ـ كه برای غذا شكار می شوند ـ سوار كشتی نموده است. بنابراین منظور از «مِن كُلٍّ زَوْجَینِْ اثْنَین» همان ازواج هشتگانه از انعام هستند که در آیات ۱۴۳ و ۱۴۴ سوره انعام نام برده شده اند و آنها عبارتند از: گوسفند، بز، شتر و گاو ، كه از هر كدام معادل وحشی اش را هم لحاظ كنیم، می شوند هشت جفت. خداوند در آیه ۶ سوره زمر فرموده: «وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعامِ ثَمانِیةَ أَزْواجٍ؛...براى شما هشت زوج از چهارپایان نازل نمود》》》.
پس نتیجتاً اینکه اینجور نبوده که از این میلیونها میلیون نوع جانور مختلف که در زمین بوده از هرکدام یک جفت سوار کند که چنین چیزی غیر ممکنه. بلکه فقط حیوانات اهلی که به درد انسان بخورد بوده. والله اعلم.
انشالله بقیه قصه حضرت نوح ع ، بماند برای فردا شب .
@tarikhbekhanim
باسلام
و اما در مورد نام حضرت نوح و فرزندان ایشون باید عرض کنم که قبلا گفتیم قبل از هبوط آدم ع هم انسانها ، تکلم میکردند و زبان داشتند.
مورخین معتقدند زبان حضرت آدم و فرزندان او ، زبان سامی بوده و همین زبان است که ریشه زبانهای عربی و عبری و آرامی و تیگره است. زبان سامی در خاورمیانه و شمال آفریقا صحبت میشده.
اما یک مطلبی که باید عرض کنم اینه که زبان سامی منسوب به سام ، فرزند حضرت نوح است و قاعدتا این زبان باید بعد از حضرت نوح ع اختراع شده باشه.
البته ممکنه که این زبان از قبل وجود داشته اما چونکه سام ، این زبان را مدون کرده و بسط و گسترش داده به نام سامی شناخته میشه.
دوتا مثال در این رابطه میزنم.
یکی اینکه پایهگذار علم نحو را حضرت علی ع ميدونند. پس آیا قبل از حضرت علی ع ، عربها از قواعد نحوی استفاده نمیکردند و بیاطلاع بودند و مثلا جملات را اشتباه بیان میکردند و فعل و فاعل را نمیشناختند؟
نه اینطور نیست. عربها ، در نحو خیلی قوی بودند اما اون کسی که نحو را به شکل یک علم و با قوانین علمی ، مدوّن کرد ، علی علیهالسلام بود.
مثال بعدی در مورد خط کوفیه.
الان هر قرآن یا مکتوبی که در دورهٔ اسلامی نوشته شده را میگن به خط کوفی نوشته شده. در حالیکه اصلا کوفه در سال ۱۷تا۱۳ هجری ساخته شد و قبل از اون کوفهای وجود نداشت. حالا این کوفه، کِی صاحب فرهنگ و هنر و خط منحصر به فرد خودش شده ، خدا میدونه. پس تکلیف اون مکاتیب الرسول و اون عهدنامهها و اون قرآنهایی که صحابه و علی علیهالسلام ، قبل از ساخت کوفه نوشتند چی میشه ؟ به چه خطی بوده؟
جواب اینه که اینها همه به خط حیرهای بودند که این حیره ، اون موقع جزئی از ایران بوده و تقریبا همون کویت فعلی هست.
این خط حیرهای بعدها در کوفه ، تکمیل میشه و توسعه پیدا میکنه و میشه خط کوفی و حالا دیگه به اون قبلیها و قبل اسلامیها هم میگن خط کوفی😳
پس اینکه میگن که نوح از نوحه گرفته شده و به معنای گریه زیاده ، شاید سندیت علمی نداشته باشه. اون موقع اصلا زبان عربی وجود نداشته. مگر اینکه بگیم اسم این پیامبر چیز دیگهای بوده و بعدها معرّب شده و شده نوح.
اینها همه مباحث اختلافی است و بیان اونها برای اینه که بار علمی کانال بیشتر بشه و مطالب بیشتری یاد بگیریم.
خب ادامه بحث بماند برای بعد.
@tarikhbekhanim
باسلام
آخرین مطلبی که در مورد حضرت نوح ع میخوام خدمت شما بگم ، بحث کشتی و کیفیت طوفانه.
در قدیم ، همه کشتیها را از چوب میساختند.
و بعد هم منافذ کشتی را قیراندود میکردند.
قیر یه ماده طبیعیه که از قدیم وجود داشته و با راهیابی نفت به سطح زمین و تبخیر مواد فرّار اون و باقی موندن مواد سنگین و غیرفرّار بدست میومد.
وقتی کشتی وارد آب دریا میشد، اولا آب از منافذ ، وارد کشتی میشد. ثانیا جانداران ریز دریایی ، در منافذ کوچک چوب کشتی لانهگزینی کرده و تخم میگذاشتند و به زودی چوب کشتی به اصطلاح خورده میشد و عمر اون خیلی کم میشد.
قیر اندود کردن کشتی هر دو مشکل را حل میکرد.
در داخل کشتی محلهایی برای نگهداری احشام و غذای اونها تعبیه شده بود . همانطور که در قسمت قبل عرض شد ، همه جانداران در کشتی نبودند که بخواهند برای هم مزاحمت ایجاد کنند بلکه فقط انعام چهارگانه و قابل استفاده ، سوار کشتی شدند.
این کشتی که در بین النهرین ساخته شد مورد تمسخر مردم زمان حضرت نوح قرار کرفت. چرا که کشتی بزرگی بود و صرفا مصرف دریایی داشت و نه شطّی.
معمولا کشتیهای بزرگ و به اصطلاح بحری را در کنار دریا میسازند و اقدام حضرت نوح ع باعث مسخره کردن ایشون شده بود.
القصه وقتی سیل و طوفان راه افتاد ، این کشتی به قولی به مدت ۷ شبانه روز ، روی آب بود ولی البته اعداد دیگری هم ذکر شده و تا یکسال هم گفتهاند. در پایان ، کشتی بر روی کوه جودی نشست و نوح ع و اصحابش از اون خارج شدند و با خیال راحت به عبادت خدا پرداختند.
وَقِيلَ يَآ أَرْضُ ابْلَعِي مَآءَكِ وَيَا سَمَآءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَآءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ ۖ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
و [پس از هلاك شدن كافران] گفته شد: ای زمین! آب خود را فرو بر، و ای آسمان! [از ریختن باران] باز ایست، و آب كاستی گرفت و كار پایان یافت و كشتی بر [كوهِ] جودی قرار گرفت و گفته شد: دوری [از رحمت خدا] بر گروه ستمكاران باد.
هود - 44
در این آیه ، محل فرود کشتی ، بر روی کوه جودی ذکر شده . در تورات هم ، محل فرود کشتی ، کوه جودی ذکر شده.
اغلب مفسرین و مورخین ، کوه جودی را در موصل گفتهاند.
برخی مورخین در مرز بین ایران و ترکیه و عراق فعلی گفتهاند.
علامه طباطبایی ره ، میفرماید که جودی اسم کوه خاصی نیست و بر هر بلندی و زمین سختی ، جودی گفته میشه.
بعضی هم در مسجد کوفه عنوان کردند.
الان در جنوب شرق ترکیه ، کوهی با همین نام جودی هست که اتفاقا ، بقایای یه کشتی بزرگ هم در اونجا دیده شده. آقای آیتالله بیآزار شیرازی چندسال پیش یه تحقیقی روی این کشف بزرگ کرده بودند و بااطمینان کامل میگفتند که با توجه به پیدا شدن الوار و میخهای بزرگ که از بدنه کشتی به جا مونده ، این همون کشتی نوح هست. البته بعدها یه سری باستان شناس این نظریه را رد کردند. والله اعلم.
عکس این کوه و بقایای کشتی را میگذارم.
پیروان نوح ع که ۸۰ نفر بودند، به همراه حضرت نوح ، عبادتگاهی در این محل ساختند و در پایین کوه هم یک شهر ساخته و در اونجا ساکن شدند. این شهر را شهر هشتادنفر(سوق الثمانین) نامیدند که بقای اون تا زمان طبری (مورخ معروف) وجود داشته.
القصه، نوح ع بعد از این طوفان ، روزگاری هم زنده بود و سه پسر از خودش به جا گذاشت که حام و سام و یافث نامیده میشدند.
هر پیامبری یه وصیّ داره که وصی حضرت نوح هم پسرش سام بود و بعد از ایشون ، هدایت مردم به دست سام سپرده شد.
نسل بنی آدم بعد از حضرت نوح از همین سه فرزند ادامه یافت و نوح را به خاطر عمر طولانی ، شیخ الانبیا نامیدند.
@tarikhbekhanim
بتهای دوره نوح علیه السلام:
آنها دارای 5 بت بودند به نامهای: ودّ، سواع، یغوث، یعوق، نسر.
در این که این پنج بت از کجا پیدا شدند روایات گوناگونى وجود دارد:
1- اینها قبل از حضرت نوح ع ، نام پنج مرد صالح بوده که بعد از فوتشان، شیطان از علاقه مردم به آنها سوء استفاده نموده و اونها را به ساختن مجسمه آنها وسپس پرستش شان تشویق کرد.
2- اینها نام هاى پنج فرزند آدم است که بعد از فوت هر کدوم ، مردم مجسمه اونها را ساختند و احترام کردند و بعد کمکم اونها را پرستیدند و اصل موضوع فراموش شد.
نام این بتها در آیه 23 سوره «نوح» آمده است، خداوند مى فرماید: «وَ لا تَذَرُنَّ وَدّاً وَ لا سُواعاً وَ لا یَغُوثَ وَ یَعُوقَ وَ نَسْراً».
از قرائن چنین استفاده مى شه که: این پنج بت امتیازات ویژه اى داشتند، و مورد توجه خاص آن قوم گمراه بودند، به همین دلیل، رهبران فرصت طلب آنان نیز روى عبادت آنها تکیه مى کردند.
اتفاقاً، این بت هاى پنجگانه به عرب جاهلى منتقل شد، و هر قبیله اى یکى از این بت ها را براى خود برگزیدند، البته بسیار بعیده که خود اون بت ها منتقل شده باشد، بلکه ظاهر این است که نام اونها منتقل شده و بت هائى به این نام ها ساختند.
ولى بعضى از مفسران از «ابن عباس» نقل کرده اند: این بت هاى پنجگانه در طوفان نوح، دفن شد و در عصر جاهلیت عرب، شیطان آنها را بیرون کشید و مردم را به پرستش آن دعوت نمود.
«واقدى» مورخ معروف مى گوید: بت «ود» به شکل «مرد» بود و «سواع» به صورت «زن» و «یغوث» به صورت «شیر» و «یعوق» به صورت «اسب» و «نسر» به صورت «باز» (پرنده معروف).
البته، عرب جاهلى مخصوصاً اهالى «مکّه» بت هاى دیگرى نیز داشتند که از جمله بت «هبل» بود که بزرگترین بت هاى آنان محسوب مى شد و در داخل خانه «کعبه» قرار داشت، و 18 ذراع طول اون بود!
و بت «اساف» در مقابل «حجر الاسود» و بت «نائله» در مقابل «رکن یمانى» (گوشه جنوبى خانه کعبه) و همچنین بت «لات» و «عزّى» بود.
اسامی عبدوَدّ ، عبدالعُزّی ، عبدیغوث و.... در کنار عبدالله و عبیدالله نشون میده که اعراب ، خداهای متعددی داشتند که یکی از اونها هم الله بوده. 😳😄
@tarikhbekhanim
باسلام
پیامبر بعدی که بعد از حضرت نوح ع ، پا به عرصه وجود گذاشت و از نوادگان حضرت نوح ع بود ، حضرت هود است.
ایشان در منطقه بسیار سرسبز و آبادی به نام سرزمین احقاف ، به رسالت مبعوث شد.
این سرزمین قبل از اینکه حضرت هود ع در آن منطقه به رسالت برسد ، سرزمین قوم عاد بود و بسیار آباد و سرسبز و بعد از نزول عذاب بر اونها ، تبدیل به یک بیابان لم یزرع گردید.
منطقه احقاف در جنوب عربستانه و آثار بناها و عمارات سربه فلک کشیده قوم عاد در اونجا توسط باستانشناسان پیدا شده.
حضرت هود حدود هزارسال بعد از حضرت نوح بوده و در طی این هزارسال ، مردم سرزمین احقاف که به قوم عاد مشهور بودند ، کمکم بتپرست شده بودند. اینها به قول قرآن دارای جثههای عظیم و جسیم و زیبا و پرزوری بودند.
در زمان هود ع ، مردم قوم عاد ، یک کشور و دولت و پادشاهی تشکیل داده بودند و پادشاه اونها ، شخصی بهنام شدّاد بود که باغ معروف اون بنام بهشت شداد ، یکی از عجایب هفتگانه جهان بوده که الان آثاری از اون باقی مونده. بقیه مردم هم در رفاه کامل و ناز و نعمت بودند. خانههای اونها بسیار تجملی و مثال زدنی بود . همین مسئله باعث طغیان و سرکشی و بتپرستی و انواع مفاسد در بینشون شده بود.
خدا در مورد اینها در سوره فجر میفرماید
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ
آیا ندانستهای كه پروردگارت با قوم عاد چه كرد؟ (۶)
إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ
و [با آن شهر] ارم كه دارای كاخهای باعظمت و ساختمانهای بلند بود؟ (۷)
الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ
همان كه مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟ (۸)
حضرت هود خیلی در بین قومش تبلیغ کرد و چون قومش حرف اون را نپذیرفتند و به شدت در آزار و اذیت هود ع، تلاش کردند و هود را متهم به دیوانگی کردند لذا در نهایت حضرت هود، دست به نفرین برداشت و قوم عاد را نفرین کرد و اینها در زیر طوفان شن مدفون شدند.
حضرت هود و یاران باوفای ایشون از این عذاب مصون ماندند و بعد از این طوفان به جنوب شرق عربستان رفتند و در سرزمین حضرموت ساکن شدند . مدتی بعد حضرت هود ع ، وفات کرد و جسد ایشون را بنا به وصیت خودشون به سرزمین فعلی نجف اشرف آوردند و دفن کردند و الان جزئی از قبرستان وادی السلام است.
@tarikhbekhanim
باسلام
پیامبر بعد از حضرت هود ع که نامی از ایشون در تاریخ و تفاسیر هست و چندبار هم اسم ایشون در قرآن اومده حضرت صالح ع است.
حضرت صالح حدود ۵۰۰ سال بعد از حضرت هود اومده و ایشون هم از نسل حضرت نوح ع بوده است و پیامبر قوم ثمود بوده که در شمال عربستان زندگی میکردند.
اون زمان شمال عربستان بسیار سرسبز بود و همین وفور نعمت باعث طغیان و سرکشی اینها شده بود و این مسئله زمینه تسلط شیطان را فراهم کرده بود.
اصولا ، سرخوشی و وفور نعمت و موفقیتهای پی در پی ، زمینه فعالیت شیطان را فراهم میکنه و در این حالت مقابله با وساوس شیطانی کار سختی هست و ارزش انسانی که در این حال و هوا ، به وسوسههای شیطان پشت پا میزنه خیلی بیشتر از کسی هست که در حالت عادی یا در محرومیتها و محدودیتهای مالی و غیره ، تحت تاثیر شیطان قرار نمیگیره.
القصه ، حضرت صالح در ۱۶ سالگی به هدایت قوم ثمود پرداخت و اونها را از بتپرستی برحذر میداشت و این کار تا سالهای مدیدی ادامه داشت و در طی این سالها تعداد اندکی به او ایمان آوردند. مردم از حضرت صالح ع معجزات زیادی خواستند و حضرت صالح هم اجابت میکردند و بازهم ایمان نمیآوردند.
یکی از این معجزات ، خروج یک شتر به همراه فرزند شیرخوارش از دل کوه بود که به ناقهء صالح معروفه و ایشون با دعا و درخواست از خدا برای انجام این معجزه، حقانیت خودش را به مردم نشون داد.
شاهدین ماجرا به حضرت صالح ایمان آوردند و قرار شد به شهر بیان و شهادت بدن که این اتفاق افتاده.
در بین راه شیطان بر اونها ظاهر شد و رای اونها را زد و حاضر به شهادت دادن نشدند و خودشون هم دوباره بتپرست شدند و حضرت صالح تنها ماند.
دعوت صالح و انکار ثمود مدتى ادامه یافت تا آن که قوم ثمود طغیان را به این حد رسوندند که نقشه کشتن ناقه را طرح کرده و شقى ترین فرد خود را وادار کردند تا آن ناقه را به قتل برسونه.
《 و به صالح گفتند: حالا اگر از راستگویان هستى آن عذابى که ما را به آن تهدید مى کردى بیاور، صالح در پاسخشان فرمود: تنها سه روز مهلت دارید که در خانه هایتان از زندگى برخوردار باشید و این وعدهاى است که تکذیب پذیر نیست.》
بعد از این تهدید مردم شهر و قبائل آن نقشه از بین بردن صالح علیه السلام را طرح کردند و در بین خود سوگندها خوردند که ما شب هنگام، بر سر او و خانوادهاش مى تازیم و همه را به قتل مى رسونیم و آن گاه به صاحب خون او مىگیم ما هیچ اطلاعى از ماجراى کشته شدن او و خانواده اش نداریم و ما به یقین راستگویانیم. آرى این نقشه را طرح کردند و خداى تعالى نیز نقشه اى داشت که آنها از آن خبر نداشتند، چیزى نگذشت که رجفه (زلزله بسیار شدید) و صاعقهاى آمد و قوم ثمود در خانه هایشان هلاک شدند
《 پس از آن حضرت صالح روى از آنان برتافت و به آن جسدهاى بى جان خطاب کرد که اى قوم! چقدر به شما گفتم دست از این بت ها بردارید و چند بار رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ نموده، درباره شما خیرخواهى کردم ولیکن شما خیرخواهان خود را دوست نمى داشتید و خداى تعالى حضرت صالح و آنهایى که ایمان آورده و از عذاب خدا پروا داشتند را نجات داد》. و بعد از آن که همه از بین رفتند منادى الهى ندا در داد:
«أَلَا إِنَّ ثَمُودَ کفَرُوا رَبَّهُمْ أَلَا بُعْدًا لِثَمُودَ» (سوره هود، آیه ۶۸) آگاه باشید که قوم ثمود به پروردگارشان کفر ورزیدند و از رحمت خدا دور گشتند".
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در فرازی از یکی از خطبه هایش می فرماید: «ناقه صالح را تنها یک نفر به هلاکت رسانید، ولی خداوند همه را مشمول عذاب ساخت چرا که همه آنها به این امر رضایت داشتند».
قوم ثمود هم مثل قوم عاد مردمی قوی هیکل و سالم بودند و خانههای خودشون را در کوهها و با تراشیدن کوه میساختند که خیلی هم مجلل و اشرافی بود و آثار اونها به وفور پیداشده.
حضرت صالح و اندکی از یاران ایشون در همون منطقه به زندگی خودشون ادامه دادند و به پرستش خدا مشغول شدند . حضرت صالح ع حدود ۱۵۰ سال عمر کرد و پس از فوت ، جسد او را به عراق منتقل کردند و در کنار پدرانش و در کنار حضرت هود ع به خاک سپردند.
@tarikhbekhanim
باسلام
پیامبر بعدی که تاریخ زندگی ایشون را بررسی میکنیم حضرت ابراهیم ع است.
ایشون به ابوالانبیا معروفه. چرا که تمام پیامبران بعدی که معرفی خواهم کرد از نسل حضرت ابراهیم ع بودهاند.
تاریخ تولد حضرت ابراهیم ع حدود ۴۰۰۰ سال پیش بوده و لذا میشه گفت ایشون در زمانی اومد که علم و دانش و کتابت به مراحل تکامل خودش نزدیک شده بود و شهرهای بزرگ و ساختمانهای سربه فلک کشیده ساخته میشد. سیستمهای حکومتی ، پیشرفته و راههای ارتباطی ، وسیع و هموار و سلاحهای جنگی ، جدید و پیشرفته بودند.
یکی از این تمدنهای پیشرفته که اون هم باز در عراق امروزی و به اصطلاح در بینالنهرین بوجود اومده بود ، تمدن بابِل بود که فرمانروایان اونها را نَمرود مینامیدند و حضرت ابراهیم ع در همین منطقه به دنیا اومد.
حضرت ابراهیم ، مشهور به خلیلالله است و دومین پیامبر اولوالعزم میباشد یعنی دارای شریعت مستقل بوده است. ادیان یهودیت و مسیحیت و اسلام همه از نسل ابراهیم مشتق شدهاند.
محل دفن ایشون شهری در فلسطین است که به همین مناسبت شهر 《 الخلیل 》نامیده شده.
اسم پدر ایشون بنابر روایات تارُخ بوده و آزر ، که ایشون را بزرگ کرده ، عموی اون بوده است و چون کفالت ابراهیم را به عهده داشته ، حضرت ابراهیم ، آزر را پدر صدا میزده.
بنابر روایات تورات ، حضرت ابراهیم ، دو برادر و یک خواهر هم داشته.
بر اساس گزارش منابع تاریخی، در سالی که ابراهیم(ع) به دنیا اومد، به دستور نمرود هر نوزادی را که به دنیا میآمد، به قتل میرسوندند. چرا که منجمان پیشبینی کرده بودند در این سال کودکی به دنیا خواهد آمد که بنای مخالفت با دین نمرود و پیروانش را میذاره و بتها را میشکنه. برای همین مادر حضرت ابراهیم، از ترس نمرودیان اون را داخل غاری در نزدیکی خانهاش گذاشت و بعد از پانزده ماه شبانه از غار بیرون آورد.
همسر اول حضرت ابراهیم ع ، ساره است و ابراهیم(ع) بنا به نقل تورات در اور کلدانیان با اون ازدواج کرد.براساس گزارش دهخدا در لغتنامه ، اور یا عور یا در تورات اورِکلدانیان ، شهر و ناحیه ٔ قدیم سومِر در جنوب بابل بوده است. این شهر در جنوب عراق نزدیک راه آهن فعلی بین بصره و بغداد واز مراکز مهم فرهنگ سومری و به گفته ٔ تورات محل تولد ابراهیم پیغمبر بوده . اسم این شهر بزرگ که تأسیسش از زمانهای بسیار قدیم است در قرن ۴ پیش از میلاد از تاریخ برافتاد یعنی دیگه خالی از سکنه شد و بعد از اون کم کم در زیر خاک و شن مدفون شد و فراموش گردید و محلش در قرن ۱۹م. کشف شد.
من خیلی اصرار دارم که راجع به کشف آثار انبیاء ، صحبت کنم. چونکه خیلیها وقتی به تاریخ انبیاء میرسند از پذیرش روایات تاریخی و مخصوصا تفسیری خودداری میکنند و فقط آثار عینی و باستانی را قبول دارند. این مسئله را انشالله در بحث فلسفه تاریخ به خوبی توضیح میدم.
القصه ،ابراهیم ع از ساره فرزنددار نمیشد، از این رو ساره، کنیز خودش یعنی هاجر را به اون بخشید و ابراهیم ع از اون صاحب فرزندی به نام اسماعیل ع شد. ابراهیم پس از چند سال از ساره هم صاحب فرزند شد که نام او را اسحاق گذاشتند. تولد اسحاق ۵ یا ۱۳ سال بعد از اسماعیل دانسته شده است. بنا به برخی نقلها، هنگام تولد اسحاق، ابراهیم(ع) بیش از ۱۰۰ سال داشته و ساره ۹۰ ساله بوده است که توی قرآن هم به مسن بودن اونها اشاره شده و طبق نقلی دیگر اسحاق سی سال بعد از اسماعیل متولد شد و ابراهیم(ع) در آن زمان ۱۲۰ سال داشت.
در قرآن ۶۹ مرتبه از ابراهیم ع یاد شده . سورهای هم بهجهت پرداختن به داستان زندگی ابراهیم ع ، به نام او نامگذاری شده است. قرآن درخصوص ابراهیم ازجمله به نبوت و دعوت او به توحید، امامت او، ذبح فرزند، معجزهٔ زندهشدن چهار پرنده پس از مردن و سردشدن آتش پرداخته است که انشالله اینها را در قسمت بعدی ، یکی یکی توضیح میدم.
@tarikhbekhanim
باسلام
در قسمت قبلی عرض کردم که ابراهیم علیهالسلام در بابل که الان هم یکی از استانهای عراق است زاده شد. اینکه ایشان در چندسالگی برای هدایت اقوام بابلی و کلدانی ، به پیامبری برگزیده شد ، دقیقا مشخص نیست . اما کتابی که بر ایشون نازل شده ، صحف ابراهیم نامیده میشه و به نقلی حدود ۱۰ صفحه ، یا صحیفه بوده که فعلا چیزی از آن موجود نیست. در تفاسیر نقل شده که سوره مبارکه اعلی در قرآن ، حاوی مطالبی از صحف ابراهیم است.
پس از اینکه حضرت ابراهیم ع به روشهای مختلف به هدایت قوم خود پرداخت ، در نهایت مجبور به شکستن بتهای شهر خودش یعنی شهر اوور شد و فردای اون روز دستگیر و به فرمان نمرود ، پادشاه بابلیان ، محکوم به سوزانده شدن گردید اما به اذن خدا آتش بر او گلستان شد و نجات یافت. بعد از اون ، حضرت ابراهیم ع ، مامور به مهاجرت شد و به همراه ساره (همسرش) و لوط(برادرزادهاش) از بین النهرین به سمت کنعان (فلسطین فعلی) حرکت کرد. نقل شده که ابراهیم ع در این موقع ۷۵ سال سن داشت. اینکه در این حالت حضرت لوط هم به پیامبری رسیده بود یا نه ، معلوم نیست.
مسیر حرکت ایشون به سمت کنعان ، مستقیم نبوده و به قولی از مصر به سمت فلسطین حرکت کرده و شاید مقصد ایشون ابتدا مصر بوده و بعد به فلسطین تغییر کرده.
القصه ،در طی مسیر ، داستانِ ایمان آوردن ظاهری ابراهیم ع به خورشید و ماه برای هدایتگری برخی اقوام در قرآن ذکر شده که در آیات ۷۶ تا ۷۹ سوره مبارکه انعام اومده.
داستان دست درازی حاکم مصر به ساره ، همسر ابراهیم ع و خشک شدن دست او و در نهایت توبهء حاکم ، یکی از داستانهای معروف در تاریخ انبیا است.
داستان زنده شدن ۴ پرنده که توسط ابراهیم ع ، ذبح شده بودند هم در آیه ۲۶۰ سوره بقره اومده که میفرماید
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَىٰ ۖ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ ۖ قَالَ بَلَىٰ وَلَٰكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي ۖ قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًا ۚ وَاعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
و [یاد كنید] هنگامی كه ابراهیم گفت: ای پروردگار من! به من نشان ده كه مردگان را چگونه زنده میكنی؟ [خدا] فرمود: آیا [به قدرتم نسبت به زنده كردن مردگان] ایمان نیاوردهای؟! گفت: چرا، ولی [مشاهده كیفیت این حقیقت را خواستم] تا قلبم آرامش یابد. [خدا] فرمود: چهار پرنده بگیر و آنها را [برای دقت در آفرینش هر یك] به خود نزدیك كن، و [بعد از كشتن و ریز ریز كردن و مخلوط كردنشان به هم] بر هر كوهی [در این منطقه] بخشی از آنها را قرار ده، سپس آنها را بخوان كه شتابان به سویت میآیند؛ و بدان كه یقیناً خدا توانای شكستناپذیر و حكیم است.
بقره - 260
مفسرین از این داستانهایی که ما به اونها اشاره کردیم ، خیلی برداشتهای عرفانی ، کلامی و حتی فقهی داشتهاند که در جای خودش اومده اما چونکه بحث ما تاریخی است فقط به اونها اشاره میکنیم.
القصه ، در سرزمین فلسطین ، ساره که صاحب فرزند نمیشد ، کنیز خود یعنی هاجر را به ابراهیم ع بخشید تا با او ازدواج کند و صاحب فرزند شود و اینچنین بود که اسماعیل ع به دنیا اومد.
بعد از مدتی همین ساره ، از روی حسادت ، ابراهیم را مجبور کرد که هاجر و اسماعیل را به منطقه دوردستی بفرستد که داستان اون را انشالله در قسمت بعدی میگم.
اینکه ، درخواست ساره از روی حسادت بوده یااز روی مصلحت الهی ، محل اختلافه و حتی بعضی از مفسرین شیعه هم معتقدند از روی حسادت بوده که بخاطر احترام زیادی که ابراهیم برای ساره قائل بوده ، تن به این خواسته میده.والله اعلم.
@tarikhbekhanim