باسلام
۴. آخرین اقدام مهم از عملکرد ۱۲ ساله خلافت عثمان بن عفان ، جمعآوری قرآن بود. این عبارت جمعآوری را بنده خودم شخصا قبول ندارم و به جای اون از عبارت یکسانسازی قرآنها استفاده میکنم.
چرا که جمعآوری به معنای قراردادن آیات در کنار هم و تشکیل سورهها است که اینکار در دوره ابوبکر انجام شد و در دوره عمر هم اینقدر قرآنها حفظ و استنساخ شد که دیگر نیاز به جمعآوری و تدوین نداشت. مضافا بر اینکه یک جمعآوری قرآن در دوره عمر هم در تاریخ ذکر کردند که احتمالا در حد استنساخ و تدوین بوده. در دوره عمر دیگه سورههای این قرآنها اسمگذاری شده بود و تعداد سورهها و تعداد آیات هر سوره مشخص بود.
از انجا که این مبحث، تخصص خود بنده هست ،لازم میدونم که یه کمی این بحث را باز کنم و توضیح بیشتری راجع به اون بدم که دیگه مطلبی از این موضوع نگفته نماند.
در دوره عثمان قرآنهایی که دست مسلمانان بود و یا حافظان قرآن، حفظ بودند و به دیگران یاد میدادند مورد اختلاف واقع شد. علت اصلی این مسئله ، فتوحات بود که تعداد زیادی تازهمسلمان وارد جمع مسلمانان شدند که عربزبان نبودند. خواندن و حفظ قرآن برای اینها خیلی مشکل بود و لذا برخی آیات را اشتباه و یا جابجا میخواندند و کسی هم نبود که به اونها یاد بده و اشتباهاتشان را اصلاح کنه.
اینجا بود که بعضی از مسلمانانی که در فتوحات شرکت داشتند ، به مدینه اومدند و عثمان را از خطری که در کمین قرائت و کتابت قرآن هست آگاه کردند.
عثمان با مشورت صحابه کبار ، یک مجمع تشکیل داد و از قاریان و حافظان قدیمی که قرآن را از خود پیامبر یادگرفته و حفظ کرده بودند دعوت کرد که در این مجمع شرکت کنند از جمله اینها زیدبن ثابت و حضرت علی ع بودند. یک سری از صحیفهها که در زمان پیامبر و ابوبکر تدوین و مرتب شده بود را هم آوردند از جمله قرآن حفصه که در خانه حفصه بود .
اما قسمت جالب مسئله اینجاست که باز هم از قرآن علی ع که گفتیم مشتمل بر تفاسیر و شاننزولهای مروی از پیامبر بود ، استفاده نکردند.اگرچه ، علی ع خودش عضو این مجمع جمعآوری قرآن بود و بر اینکار نظارت میکرد.
خلاصه اینکه کار تدوین قرآن و نوشتن آن و قراردادن آن در بین دو جلد حدود ۵ سال طول کشید و از روی این قرآن ۵ نسخه استنساخ شد و یکی در مدینه نگهداری شد. یکی به مکه فرستاده شد یکی به کوفه یکی به بصره و یکی هم به شام فرستاده شد و قرار شد هرکس میخواهد در هر کدام از این مناطق ، قرآن استنساخ کند از روی اینها استنساخ کند و آموزش بدهد. به همراه هر قرآن هم یک قاری کارکشته به این مناطق فرستادند.
به این قرآنی که در زمان عثمان با این کیفیت ، تهیه شد ، قرآن امام یا قرآن عثمانی میگویند.
از این جهت به اون قرآن امام میگن که قرآن مبنا بود و الگوی نوشتن و آموزش دادن سایر قرآنها.
واز این جهت به اون قرآن عثمانی میگفتند که در زمان عثمان و به دستور عثمان تهیه شد وگرنه هیچ ارتباطی با دولت عثمانی و یا با عثمانطه ، خطاط معروف قرآن ندارد😳😁
خلاصه ، همین قرآنی که در زمان عثمان جمعآوری شد ، هم بعدها اختلافات کوچکی در روش خواندن اون ایجاد شد و تعداد قرائات حتی به ۵۰ روش قرائت هم رسید. یعنی مثلا قاری بصره ، للعالَمین میخوند ولی قاری کوفه للعالِمین میخوند. قاری شام مالک یومالدین میخوند ، قاری کوفه ملک یومالدین میخوند.
خب حالا علت این اختلافات جزئی ، چی بود؟
علت این اختلافات چند پارامتره که مورد بحث ما نیست اما فقدان اِعراب و نقطه یکی از این علل هست که باعث اختلاف شد. به این شکل که قرآنهای اولیه اعراب و نقطه نداشت و قاریان با سابقه ذهنی که داشتند و چون قرآن را حفظ بودند میدونستند که این کلمه یعلمون است یا تعلمون.
بعدها علی ع به ابوالاسود دوئلی دستور دادند که قرآن را اعرابگذاری کند و مشکل اِعراب حل شد که البته اعرابها خیلی هم ابتدایی بود و به شکل امروزی نبود ولی خب مشکلگشا بود.
بعدها هم نقطه اختراع شد ولی تا اینها بیاد عملی بشه و اعراب و نقطه ، عمومیت پیدا کنه ، اختلافات جزئی زیاد شد و از دل اینها قرائات سبعه و عشره بوجود آمد که حاوی روایات ۱۴ گانه هم بود و شد ۱۴ روایت قرآن که حافظ شیرازی در این رابطه میگوید:
عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظ
قرآن ز بر بخوانی بر چارده روایت
قبلا خدمت شما عرض کردم که ۵ نفر از این ۷ قاری قرائات سبعه ، شیعه و ۴ نفر آنها ایرانی بودند.
القصه ، تاریخ تدوین و جمع قرآن خیلی مفصله و شامل کتابت و ابزار اون و انواع خط و قرائت و قاریان و حافظان و .... میشود که انشالله در بحث تاریخ قرآن خدمت شما خواهیم گفت.
انشالله از فرداشب دلایل شورش برعلیه عثمان را خدمت شما خواهم گفت.
#تاریخ
@tarikhbekhanim
این کتاب ، یکی از کتابهایی است که هر علاقمند به تاریخ اسلام ، حتما باید بخواند.
جلد ۱ این کتاب در مورد زندگی رسول خدا و جلد دوم اون که همین کتاب هست در مورد تاریخ خلفا است.
#تاریخ
@tarikhbekhanim
کتاب الفتوح ابناعثم کوفی یکی از منابع معتبر برای تاریخ فتوحات
#تاریخ
@tarikhbekhanim
این کتاب را حتما مطالعه فرمایید.
در مورد وقایع بعد از رحلت پیامبر بسیار مفید است.
#تاریخ
@tarikhbekhanim
از هیچ کتابی به اندازه این کتاب مطلب یاد نگرفتم.
برای آشنایی با علوم قرانی ، تاریخ قرآن ، تاریخ قرائات و کتابت قرآن بسیار کاربردی و مفید است.
#تاریخ
@tarikhbekhanim
این هم کتاب معروف شرح شعله ، در زمینه شرح شاطبیه است که برای یادگیری خود بحث اختلاف روایات و قرائات ، رفرنس است.
#تاریخ
@tarikhbekhanim
قرآن در ابتدا نه نقطه داشت و نه اعراب.
ابوالاسود دوئلی به دستور علی ع ، برای قرآن اعراب گذاشت این اعرابها به صورت نقطههای رنگی بود که بالا یا پایین حروف میگذاشتند.
پنجاه سال بعد نقطه اختراع شد و قرار شد اعرابها را به شکل نقطه نگذارند و اعراب به شکل فعلی درآمد ولی نقطه برای حروف گذاشته شد.
همین الان هم قرآنهای نافع و حمزه و ... از نظر نوشتاری با قرآن عاصم متفاوت است.
مثلا در قرآن نافع ، ف ، نقطه ندارد و ق ، یک نقطه دارد😁
#تاریخ
@tarikhbekhanim
باسلام
دلایل شورش مسلمانان برعلیه عثمان زیاد است و تعدادی از اینها را در ضمن مباحث قبلی عرض کردم. نکته مهم این مسئله ایناستکه این دلایل و زمینهها ، یک مرتبه بوجود نیامدند بلکه بتدریج و در طول دروه خلافت عثمان ایجاد شدند و در نهایت منجر به شورش برعلیه او شد.
برخی از این دلایل عبارتند از :
۱.قراردادن اقوام و خویشاوندان بیلیاقت و مسئلهدار ، در مناصب کلیدی و مهم و روش جاهلانه حکومت توسط آنها. این بند را قبلا به قدر کفایت توضیح دادم.
۲.بذل و بخششهای بیحساب به اقوام و خویشان ، توسعه فرهنگ اشرافیگری و به تبع آن افزایش قیمتها و فاصله طبقاتی.
۳.مخالفتهای علنی عثمان با صحابه بزرگ و کتکزدن برخی از آنها در جلو چشم سایرین .
۴.برخی بدعتها و تغییر احکام از جمله بدعت وضو که از زمان عثمان متداول شد و این روشی که الان ، اهل سنت وضو میگیرند ، روشی بود که خود عثمان بدعت نهاد.
۵. مسامحه بیشاز حد در مورد جنایات عمّال خود و باز گذاشتن دست آنها در ظلم به مردم.
از جمله این افراد ، همان ولید بن عقبه ،حاکم کوفه است که دست بر بیتالمال کوفه گذاشت و از بیتالمال دزدی کرد. مشروب خورد و در نماز صبح ، امام جماعت شد و نماز را ۸ رکعت خواند و در نماز به نام قطام قسم یاد میکرد.
همه اینها یک طرف ، گوش نکردن به توصیههای دلسوزانی همچون علی ع ، عمار یاسر و ابوذر و برخورد قهری با آنها و علیالخصوص تبعید و شهادت ابوذر رحمهالله علیه ، از جمله عواملی بود که باعث تجمع مردم از سراسر کشور اسلامی در مدینه شد. گروهی از کوفه و گروهی از بصره و گروهی از مصر آمدند و به معترضین مدینه اضافه شدند. مکیها معمولا اعتراض نداشتند و بعدا خواهیم دید که اینها اغلب، عافیتطلب بودند.
القصه تعدادی از خناسان که تمام تلاششان ، افزایش التهاب و ایجاد بحران بود ، مرتب بر طبل آشوبها دمیدند و مسئله را بحرانیتر کردند. از جمله اینها عمروعاص بود که اگر چه از اقوام عثمان و گماشته او بود اما این اواخر با عثمان ، درافتاده و عثمان حکومت مصر را از او گرفته بود.
در این بین فعالیت خصمانه عایشه ، همسر پیامبر هم قوزبالاقوز شد. مورخین علت دشمنی عایشه با عثمان را ، کاهش سهم عایشه از بیتالمال ذکر کردهاند. اما بنده علاوه بر تایید این مسئله ، این دشمنی را بیشتر ناشی از روحیه خاص عایشه میدانم که دوست داشت در امور سیاسی دخالت کند و خلیفه جابجا کند و در اجتماع نقش برجسته داشته باشد. دلیل بنده برای این ادعا ، عملکرد عایشه بعد از عثمان است.
عایشه دوست داشت که عثمان ، برکنار شود یا به قتل برسد و به جای او ، طلحه خلیفه شود.
و لذا با تحریک مردم و نشان دادن کفشهای پیامبر در مسجدالنبی و اینکه هنوز کفش و لباس پیامبر از بین نرفته که سنت او فراموش شده و بکشید این نعثل را که کافر شده است ، کار خودش را کرد و به بهانه حج ، راهی مکه شد.
این خانم بعدها که عثمان کشته شد و علی ع جای او را گرفت و طلحه خلیفه نشد ، خونخواه عثمان شد و بنای مخالفت با علی ع را گذاشت و عامل جنگ جمل شد.
القصه ، علی ع ، به کرات به نزد شورشیانی که کاخ عثمان را محاصره کرده بودند رفت و با آنها صحبت کرد و از آن طرف به نزد عثمان رفت و او را نصیحت کرد و وادارش کرد توبه کند و دست از حمایت بنیامیه بردارد و به عدالت رفتار کند.
عثمان توبه گرد و قول داد به عدالت رفتار کند . اما اتفاقی افتاد که در نهایت منجر به قتل عثمان شد و انشالله فرداشب به توضیح آن خواهم پرداخت.
#تاریخ
@tarikhbekhanim
باسلام
یکی از اشتباهات عثمان که باعث عصبانیت مسلمانان از او شد و بنده فراموش کردم خدمت شما عرض کنم ، سوزاندن قرآنهای در دست مردم بود.
در مبحث یکسانسازی قرآنها ، عرض کردم که عثمان دستور داد ، تمام افرادی که قرآنهای کامل یا ناقص در نزد آنها موجود است بیاورند و تحویل دهند و بعد که ۵ قرآن کامل و مجلّد تهیه شد قرار شد فقط از روی این قرآنها استنساخ شود.
قرانهایی که توسط مردم به دارالخلافه ، تحویل شد به دستور عثمان سوزانده شد تا دیگر قرآنی به جز قرآنهای امام وجود نداشته باشد. این مسئله قرآنسوزی به شدت مورد انتقاد واقع شد و حرف معترضین این بود که درست است که کار یکسانسازی مصاحف، یک کار بسیار لازم و خوب بود اما قرآنهای قبلی نباید سوزانده میشد و میتوانستید آنها را مثلا دفن کنید یا در آب حل نمایید. مورخین ذکر میکنند که پیشنهاد این کار از طرف همان داماد نابکار عثمان یعنی مروان بن حکم بود و عثمان این پیشنهاد را به اطلاع هیات جمعآوری مصاحف نرسانده بود و مروان به آرزوی دیرینه خودش و پدرش رسید و تعدادی قرآن را به آتش کشید.
خلاصه که این مسئله خیلی باعث عصبانیت مسلمانان شد و همین دستاویز قیام گردید.
خب حالا برمیگردیم به بحث توبه عثمان به دست علی ع.
عثمان توبه کرد و قول داد رویه قبلی را تکرار نکند و خویشاوندان خودش را از مناصب کلیدی برکنار کند و در مقابل ظلم حاکمان هم ساکت ننشیند.
شورشیان مجاب شدند و به سرزمینهای خودشان بازگشتند . مصریها هنوز چندان از مدینه فاصله نگرفته بودند که پیک معاویه به چنگ آنها افتاد. مکاتبات بین مروان بن حکم ، داماد عثمان ، و معاویه در جریان بود. مروان از معاویه خواسته بود لشکری را به مدینه بفرستد و شورشیان را تار و مار کند. معاویه جواب داده بود منتطر باش که همکنون لشکری را میفرستم. این نامه معاویه به چنگ مصریها افتاد و دوباره به مدینه برگشتند.
دوباره قصر دارالخلافه را محاصره کردند. آب را بر روی عثمان بستند. علی ع دوباره مشغول وساطت شد. برای خانواده عثمان آب فرستاد و امام حسن ع و امام حسین ع را برای حفاظت از عثمان به داخل قصر فرستاد. این در حالی بود که معاویه اصلا لشکری ارسال نکرده بود و فقط حرفش را زده بود و اصلا این آقا منتطر بود که عثمان کشته بشود و بعد ، از این غائله برای خورش ردای خلافت بدوزد.
ببینید کار اسلام به کجا کشیده بود که دشمنترین فرد نسبت به پیامبر و اسلام و قرآن و کسی که مادرش جگر حمزه را به نیش کشید و از اندام بریده حمزه برای خودش گردنبند درست کرد، طمع خلافت کرد و اراده کرد که بر منبر پیامبر بنشیند و اسلام را رهبری کند.
اینها همه از همان جلسه نحس و شیطانی شروع شد که سقیفهاش مینامیدند.
القصه ، امام حسن ع که به محافظت عثمان رفته بود در این بین تیر خورد. او را به منزل بردند که مداوا کنند . شورشیان حدس زدند که حالا که امام حسن ع تیر خورده ، حتما بنیهاشم عصبانی میشوند و به شورشیان حمله میکنند. لذا گفتند باید هرچه سریعتر عثمان را بکشیم و کار را یکسره کنیم تا کار به جاهای باریکتر نکشد.
از آنطرف عایشه هم پیغام پسغام میکرد که پس چه شد؟ چرا این نعثل را نمیکشید؟
خلاصه اینکه مردم بالاخره به کاخ حمله کردند و نگهبانان را کشتند و به اتاق عثمان رسیدند و با ضربهای به سر عثمان ، او را به قتل رساندند.
فردای آن روز علی ع ، جمعی را فرستاد و جسد را جمعآوری کردند و خواستند در بقیع دفن کنند . شورشیان نگذاشتند و مجبور شدند او را در قبرستان یهودیان دفن کنند که در نزدیکی بقیع بود. بعدها این قبرستان به بقیع متصل شد و اکنون قبر عثمان جزو بقیع است.
علی ع از قتل عثمان خیلی ناراحت شد و خیلی گریه کرد. نه اینکه طرفدار عثمان باشد . نه اینکه از عثمان خوشش بیاید که عثمان واقعا عملکرد شرمآوری داشت و مورد تایید علی ع نبود. همین عثمان اگر در شورای شش نفره عمر ، زبان باز کرده بود و میگفت من لیاقت خلافت را ندارم و تا علی بین شماست مرا رها کنید ، مسیر تاریخ عوض میشد. اما این کار را نکرد و خودش را برتر از علی دید و قول داد به سیره شیخین (ابوبکر و عمر ) عمل کند و شد آنچه که دیدیم.
علی ع میدانست که از همین ساعت فتنهها شروع میشود و جنگ و خونریزی و تفرقه بین مسلمین با این کار الیالابد ادامه میابد.
مورخین معتقدند بعد از قتل عثمان دو مرحله فتنه به بهانه قتل او آغاز شد.
مرحله اول از شروع خلافت علی ع تا صلح امام حسن ع که شروع خلافت معاویه باشد.
مرحله دوم از شروع خلافت یزید و واقعه عاشورا و شهادت امام حسین ع تا سالها که شورشهای علویان به خونخواهی امام حسین ع برپا بود.
در حمله شورشیان به کاخ عثمان ، مروان هم از ناحیه گردن زخمی شد و به نزد معاویه در شام فرار کرد و تا آخر عمر با گردن کج زندگی میکرد.
قاتلین عثمان و کسانی که مستقیما به سر عثمان ضربه زدند دقیقا مشخص نیستند اما طلحه و زبیر و عبدالله بن زبیر و برخی منابع ، محمدبن ابوبکر را هم در این بین ذکر کردهاند.
انشالله از فرداشب جریان خلافت علی ع را خدمت شما عرض خواهم کرد.
#تاریخ
@tarikhbekhanim
باسلام
فردای روزی که عثمان کشته شد ، مردم به منزل علی ع هجوم بردند و خواستار قبول مسئولیت خلافت از سوی او شدند.
این مردم چه کسانی بودند؟
اینها تعدادی از مردم مدینه بعلاوه شورشیانی بودند که خب قاعدتا و بنابر اتفاقاتی که افتاده بود ، قاتل عثمان محسوب میشدند. گفتیم که قاتل عثمان دقیقا مشخص نشد که چه کسانی هستند و لذا تمام شورشیان که زمینه قتل عثمان را فراهم کردند متهم به قتل بودند و این نوع قضاوت ، یک امر بدیهی است که حکومت خلیفه آینده ، هرکسی که باشد ، را تهدید میکرد.
اینها هم مدنی بودند و هم افرادی از مصر و کوفه و بصره. به عبارت دیگر تقریبا تمام بزرگان اسلام و صحابه کبار در آن لحظه در منزل علی ع جمع شدند و بر خلافت علی ع اصرار داشتند. برخی از صحابه بزرگ و بابصیرت مثل عمار و مالک، خود را تابع نظر علی ع میدانستند و منتظر بودند که واکنش علی ع را ببینند و بعد اظهار نظر کنند. ولایتمدار واقعی هیچگاه جلوتر از ولی خود اظهار نظر نمیکند.
خب حالا شما ببینید اگر علی ع ، بااین اوصاف ، خلافت را قبول میکرد چه میشد؟ آیا در عمل متهم به قتل عثمان نمیشد؟ آیا وقتی کسانی علی ع را به خلافت انتخاب میکنند که همگی متهم به قتل عثمان هستند، بعدها به علی ع برچسب قتل عثمان نمیزنند؟ همین علی که تمام تلاش خودش را کرد که عثمان کشته نشود و آب و غذا به آنها رسانده بود و حسنین ع را به مراقبت از کاخش فرستاده بود ، همین علی ع از فردای خلافت متهم به قتل عثمان میشد و همین هم شد.
علی ع همه اینها را میدانست. افق دید معاویه را هم میدید. میدانست که یک لاشخور ضددین و ضد اسلام که خودش و مادرش و پدرش و برادرش یک لحظه دست از دشمنی با اسلام نکشیدهاند منتظر هستند تا علی ع خلیفه بشود و بزنند زیر میز خلافت و اسلام را واژگونه کنند و در نهایت میوهء خلافت را خودشان بچینند.
علی ع میدانست که اینها که ریختهاند در خانهاش و علی علی میکنند و خواستار خلافت او هستند ، دلشان نه برای اسلام و قرآن سوخته و نه برای علی.
اینها دنبال کار خودشان بودند. حرفشان این بود که چرا عثمان ، بیتالمال را برای اقوام و خویشانش خرج میکند و چرا برای ما خرج نمیکند؟
یادتان باشد اغلب فریادهای عوام مبنی بر اینکه فساد زیاد است و چرا اینقدر اختلاس میشود نه بخاطر این استکه دلشان برای بیتالمال سوخته بلکه برای این استکه چرا فلانی اختلاس میکند و ما نمیتوانیم اختلاس کنیم؟ باز هم یادتان باشد نفوذ مکر شیطان اینقدر آرام و بیصدا است که شاید خود من هم که اینجا نشستهام و اینها را برای شما مینویسم همین الان تحت القاء شیطانم و گاهی بر اساس وسوسه او چیزی مینویسم و هزار اما و اگر دیگر. خلاصه که هیچکس از دست این موجود نحس در امان نیست.
القصه ، علی ع خیلی در مقابل این سیل جمعیت مقاومت کرد و چندین بار اعلام کرد که بروید به کس دیگری مراجعه کنید که من اگر وزیر و مشاور شما باشم بهتر از این استکه خلیفه باشم.
در تاریخ ذکر شده که حضرت ، حتی مردم را به سمت طلحه و زبیر سوق میداد که آنها را انتخاب کنند.
۲۵ سال پیش و آن روزی که علی ع همراه با فاطمه س به درب خانه صحابه میرفتند و طلب حق خلافت و بیعتی که در غدیر کرده بودند را میکردند و آن صحابه با ترشرویی و اخم و تخم آنها را از درب خانه خود میراندند، اگر به وسوسه شیطان گوش نمیدادند و از علی ع حمایت میکردند این همه مصائب درست نمیشد و شاید اصلا مسیر تاریخ عوض میشد. اما اینها از علی کینه داشتند . حتی از خود پیامبر هم کینه داشتند و قبلا چندبار خدمت شما عرض کردم که از سال ۵ هجری به بعد کمکم مخالفت با فرامین پیامبر آغاز شد.
خلاصه اینکه مردم خیلی به علی ع اصرار کردند و هرلحظه هم بر تعداد آنها افزوده میشد و خلافت کس دیگری را هم نمیخواستند. در نهایت علی ع فرمود ، اگر همگی فردا در مسجدالنبی حاضر شدید و در حضور همه بیعت کردید ، حجت بر من تمام میشود و مجبورم که قبول کنم.
فردا همه آمدند. علی ع باز هم خطبه خواند و باز هم خلافت را به دیگران حواله داد.
قبول نکردند و گفتند ما نَختار غیرَک؛ جز تو را نمیخواهیم.
ذکر شده که سخنان علی ع در رد خلافت، با جدیت و از روی اعتقاد بود و قصدش عذرآوردن و بازارگرمی نبود.
فرمود که اگر من خلیفه شدم چنین و چنان میکنم.
گفتند قبول. هرچه تو بگویی.
سرانجام بیعت با علی(ع) در مسجد با حضور مردم و با شرط عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر انجام شد.
بعضی از صحابه حاضر در مدینه با علی ع بیعت نکردند اینها بعدها هم با علی ع مخالفتی نکردند و به اصطلاح به قاعدین معروف شدند. حالا توجیه اینها چه بود؟
علی ع را لایق خلافت نمیدانستند. ببینید یک انسان چقدر باید پست باشد که بعد از این همه سال و چشیدن طعم خلافت طاغوت ، بیاید و بگوید من هنوز هم از علی ع کینه دارم. من با علی بیعت نمیکنم. من در گناه خلافت علی شریک نمیشوم. اگر علی خلیفه شود اساس اسلام به خطر میافتد.
از جمله این افراد سعدابیوقاص ، همان سردار قادسیه و پدر عمرسعد است که این عمرسعد در کربلا جلو امام حسین ایستاد و در نهایت امام را شهید کرد.
یکی دیگر عبدالله بن عمر ، پسر بزرگ عمر بود که آدم ظاهرالصلاح و به قول خودش زاهد و عابدی بود که از سیاست بدش میآمد و نمیخواست در انتخابات شرکت کند.
همین آقا بعدها ، ان زمان که فاجعه کربلا تمام شد و مختار هم کشته شد و حجاج بن یوسف ثقفی ، حاکم کوفه شد ، در کوفه بود و با توسری مجبورش کردند تا به نیابت از خلیفهء شام با حجاج بیعت کند. نیمه شب با ترس و لرز به دارالخلافه کوفه آمد و حجاج را بيدار کردند تا پسر عمر با او بیعت کند. حجاج که خواب بود گفت پایم از پتو بیرون است با پایم بیعت کن. پسر عمر با پای حجاج بیعت کرد و بوسهای هم به کف پای او زد. این است عاقبت کسی که با عزت و افتخار با دست علی بیعت نکند.
یکی دیگر هم اسامه بن زید بود که پسر زیدبن حارثه همان پسرخوانده پیامبر بود و جیش اسامه به فرماندهی همین آقا تشکیل شد.
این آقا که همه زندگی خودش را مدیون پیامبر و اهلبيت بود هم از بیعت با علی ع سرباز زد.
یکی دیگر هم حسّان بن ثابت است. این آقا همان کسی است که در روز عید غدیر ، در وصف انتصاب علی ع به خلافت اشعار غرّایی سرود و مورد دعای پیامبر واقع شد. حسان از شعرای بسیار معروف و پرشعر عرب است و به اصطلاح شاعر مُخَضرَم محسوب میشود یعنی شاعری که هم در جاهلیت شعر زیادی گفت و هم پس از اسلام.
این آقا از اصحاب مذهّبات هم هست یعنی کسی که شعرش را با آب طلا مینوشتند. حسان در هیچ جنگ و غزوهای شرکت نکرد و به اصطلاح ترسو بود اما در اشعار خود خیلی دم از شجاعت میزد . همین دال بر دورویی اوست که باعث شد در نهایت با علی ع بیعت نکند.
هنوز که هنوز است شیعیان در مورد قضیه غدیر خم به اشعار این آقا استناد میکنند ولی امان از عاقبت به خیری که نداشت.
خب انشالله از فرداشب ، بقیه داستان خلافت علی ع را ذکر خواهم کرد.
#تاریخ
@tarikhbekhanim
باسلام
از فردای آن روز که مردم با علی ع بیعت کردند ، یعنی ۲۰ ذیالحجه سال ۳۵ هجری ، دوره خلافت علی ع آغاز شد.
فکر کنم این جمله را از ابن ابیالحدید معتزلی در کتاب وزین شرح نهجالبلاغهاش خواندم که میگوید خلافت برای علی ع هیچ فضیلتی نبود بلکه این علی ع بود که به خلافت ، شرافت بخشید و کرسی خلافت به علی ع افتخار میکرد.
یعنی این آقا میخواهد بگوید ای مردم فکر نکنید که علی ع به دنبال خلافت بود بلکه از آن فرار میکرد. به دنبال پست و مقام دنیوی نبود و این کرسی خلافت بود که ۲۵ سال در به در دنبال علی میگشت تا خودش را به او عرضه کند. علی ع در مذمت دنیا ، جملات حیرتآوری در نهجالبلاغه دارد که هنوز که هنوز است شیعه و سنی در بلاغت و رسائی و بهجایی اون ماندهاند.
از نظر امام علی(ع) حق زمامدار بر مردم و حق مردم بر زمامدار بزرگترین حقی است که خداوند قرار داده و کاملاً دو سویه است یعنی رعایت حقوق متقابل زمامدار و مردم ثمرات فراوانی دارد؛ ازجمله عزت یافتن حق، استوار شدن پایههای دین، آشکار شدن نشانههای عدالت و اجرا شدن سنتهای پیامبر اسلام ص. اینها را علی ع خودش همه را فرموده و سید رضی در نهجالبلاغه گردآوری کرده.
امام علی(ع) برای شخصیت و حقوق مردم ارزش بسیاری قائل بود و این مسئله در بخشنامههایی که به مأموران دولتی فرستاده کاملاً آشکار است. در بخشنامهای که برای مأمورین جمعآوری خراج نوشته است، آنان را به رفتار عادلانه و منصفانه و صبر و حوصله در برخورد با مردم سفارش کرده است.
همچنین هنگامی که امام علی(ع) مالک اشتر را به استانداری مصر منصوب کرد، او را به مهربانی و خوشرفتاری با همه مردم (چه مسلمان و چه غیر مسلمان) و برخورد انسانی با آنان دعوت نمود.
امام علی(ع) در نخستین روزهای خلافتش، در برابر سنت غلط خلفا ، که بیتالمال را بر اساس سوابق افراد در جنگهای صدر اسلام و یا سبقت در ایمان و مانند آن تقسیم میکردند، ایستاد و این عدم مساوات در تقسیم بیتالمال را خلاف دستور قرآن برشمرد.
عمار یاسر و ابوالهیثم بن تیهان را مسئول بیتالمال کرد و به آنها کتباً دستور داد که عرب و عجم و هر مسلمان از هر تیره و تبار که باشد در سهم بیتالمال یکساناند.
همچنین امام(ع) وقتی خلافت را به دست گرفت، تمام زمینهایی را که عثمان به این و آن واگذار نموده بود، مال خدا خواند و دستور بازگرداندن آنها به بیتالمال را صادر نمود.
خب حالا به نظر شما فردی که خلافتش را بااین اقدامات شروع میکند، آن هم در جامعهای که همه آنها به حرامخواری عادت کردهاند و نمیتونند دست از اون درآمدهای بادآوردهء حرام بکشد ، با چه واکنشی مواجه میشود؟
علی ع در طول این ۲۵ سال همه اینها را میدید و نمیتوانست جلوگیری کند. هروقت به او نیاز پیدا میکردند از او مشاوره میگرفتند و هروقت نظرات او به ضررشان بود با جنگ روانی علی ع را مغضوب جامعه میکردند. در جریان امر به معروف و نهی از منکر که علی ع در مورد عثمان انجام داد ، در تاریخ ذکر شده که عثمان، با چوبی که در دست داشت ضربهای به سر علی ع زد در حالیکه علی ع رفته بود که دست عثمان را بگیرد که دچار این عقوبت سخت نشود.
علی ع حالا ۵۷ سال سن داشت و از نظر جسمی اندکی فربه شده و موهای جلو سرش ریخته بود اما ذرهای از شجاعت و صراحت لهجه او کم نشده بود . رعایت تقوا و حقوق الهی به حد اکمل رسیده و رسیدگی به اوضاع فقرا و تربیت شاگردانی همچون عمار و کمیل و ابنعباس و ابوالاسود و .... از وظایف روزمره او شده بود. در این سالها، یارانی همچون ابوذر و سلمان را هم از دست داده و همسرانی اختیار کرده و از آنها صاحب فرزندانی شده بود. محمد بن حنفیه و عباسبن علی ع از جمله فرزندان علی ع از این همسران بودند که بعدا در مورد آنها بیشتر صحبت خواهم کرد.
ابن ابی الحدید منش لطیف و چهره بشّاش علی ع را عاملی برای سوء استفاده مخالفانش میداند که آن را نوعی عیب به حساب میآوردند. عمر از این منش علی ع با عنوان دُعَابَة (شوخطبعی یا بازیگوشی متمایل به سبکسری) یاد میکند که بعدها توسط معاویه و مخصوصاً عمروعاص تکرار و تقویت میشد و در کارزار تبلیغاتی علیه او به کار رفت تا اعتبار او به عنوان رهبر مسلمین زیر سؤال ببرند. لعنتالله علیهم اجمعین.
علی ع از لحاظ جسمانی بسیار نیرومند بود و در میان دشمنان خود به شجاعت و بیباکی شناخته میشد. او هیچگاه در مقابل دشمنانش ضعف و سستی بروز نداد. علی ع علاوه بر تسلط به قرآن و سنت، در فن خطابه نیز یگانه دوران خود و آتیهء بشری بود که تا کنون کسی روی دست او بلند نشده.
در مورد فضائل علی ع هرچه بگوییم کم است و هیچگاه نخواهیم توانست که حق مطلب را ادا کنیم. مضافا بر اینکه ذکر این فضائل، عبادت است و پیامبر ص فرمود ذکرُ علی عباده .
بنده قصد دارم این فضائل را قبل از شروع دوران خلافت ایشان ذکر کنم و انشالله فرداشب را هم به همین امر اختصاص خواهم داد.
#تاریخ
@tarikhbekhanim
باسلام
در قسمت قبل مقداری از فضایل علی ع ذکر شد. از دیگر فضائل سیاسی ایشان مماشات و مهلت دادن به دوست و دشمن بود . علی ع همیشه بر این اعتقاد بود که راه هدایت همیشه باز است و افراد تا لحظه آخر اجازه توبه و بازگشت دارند. پیشبینی میشد که جنگ صفین حدود ۱۰ روز بیشتر طول نکشد اما علی ع مرتب مهلت میداد و برای لشکریان دشمن خطبه میخواند و روشنگری میکرد تا شاید یکنفر از لشکر شام هدایت شود و از راه خود برگردد.
علی عمیقاً از وظیفهٔ اسلامی خود آگاه بود و در راه حفظ شریعت اسلام، حاضر نبود که مصلحتی را بر حقی مقدم بشمارد. این مسئله امروزه در نزد سیاستبازان شاید خیلی مسخره باشد و لذا برخی معاندین و یا ناصبیان میگویند علی ع ، شمّ سیاسی نداشت. سیاست بلد نبود. انعطافپذیر نبود.
اینها به عقیده بنده یا واقعا مرزهای حماقت را رد کردهاند و یا خود را به حماقت زده و منافعشان در همین است. تاریخ ۱۴۰۰ ساله اسلام به وجود علی افتخار میکند و عدالت او را میستاید و بر همین صفت ظلم ستیزی او کتابها نوشته و گبر و مسلمان و مسیحی و یهودی برایش جایگاه ویژه باز کردهاند. اما یک مجری شبکه کلمه که در دشمنی او با خدا و اسلام هیچ شکی نیست میآید و میگوید اگر علی سیاست بلد بود و او هم مثل خلفای قبلی و مثل شیخین عمل میکرد آن فجایع در دوره خلافتش ایجاد نمیشد.
خب اگر ابوبکر و عمر با مماشات خودشون توانستند جامعه ایدهآل بسازند این استدلال هم درست از آب درمیآید.
علی به دنبال این نبود که چهارروز خلافت کند و باامثال معاویه مماشات کند و وضعیت جامعه را در همان حال نگه دارد و فقرا را ببیند که روزربه روز فقیرتر میشوند و چیزی نگوید و احکام اسلام را ببیند که هرروز خندهدارتر میشوند و قضاوتهای غلط را ببیند و یهودیان نفوذی در حکومت را ببیند و ببیند که جلو نقل حدیث پیامبر را گرفتهاند اما یهودیان نفوذی روزانه چندین حدیث برای مردم نقل میکنند و حدیث خوردن پیاز عکه در مکه همینطور دست به دست میشود و کعبالاحبار ملعون یهودی به ریش همه میخندد.
نه . علی نمیتوانست اینها را ببیند و دم فرو بندد. تمام جنگهای علی که خواهیم گفت بر سر این بود که علی نمیتوانست اینها را ببیند و هیچ نگوید.
القصه ، چند روزی از خلافت حضرت نگذشته بود که نالهها بلند شد. اِاِاِ ، پس چرا سهم ما از بیتالمال قطع شد؟ ما که جانب علی را گرفته بودیم. ما که خودمان علی را به خلافت رساندیم. پس چه شد انتظارات ما؟
مگر ما علی را خلیفه نکردیم که خودمان هم امیر شویم.پس چرا نشدیم؟
طلحه و زبیر پیش علی آمدند. همه اینها را گفتند دست آخر هم گفتند: علی در کارها با ما مشورت کن.
علی ع گفت چشم. اگر نیاز شد حتما.
جلسه بعد آمدند و گفتند علی ، امارت کوفه و بصره را به ما دو نفر بده.
علی ع فرمود برای آنها قبلا امیر تعیین کرده و فرستادهام. اگر نیاز شد خبر میکنم.
اینها فهمیدند که خییییر.
انگار قضیه اونجوری نیست که اینها فکر میکردند. این علی غیر از آن علی است که در ذهن خود و برای آینده خود ساخته بودند.
آمدند گفتند علی اجازه بده ما به مکه برویم و حج بجا بیاوریم.
علی ع فرمود از کی تا حالا برای مکه رفتن اجازه لازم است؟ اما حالا که خودتان امدهاید و اجازه میگیرید ، تجدید بیعت کنید و بعد بروید.
تجدید بیعت کردند و علی ع را مطمئن کردند که فقط برای انجام حج میروند. اما علی ع تمام نقشه آنها را میدانست و نتیجه هم برای او مشخص بود.
طلحه و زبیر به اتفاق هم برای انجام حج به مکه رفتند و در آنجا با عایشه ملاقات نمودند.
انشالله بقیه ماجرا بماند برای فرداشب.
#تاریخ
@tarikhbekhanim
باسلام
قبلا خدمت شما عرض کردم که عایشه ، آتش فتنه قتل عثمان را روشن کرد و خودش به مکه رفت و منتظر بود که وقتی عثمان به قتل رسید ، طلحه خلیفه شود.
وقتی عثمان به قتل رسید ، عایشه بلافاصله به سمت مدینه راه افتاد. در بین راه به او خبر رسید که مردم با علی ع بیعت کردهاند. اینجا بود که عایشه با عصبانیت کامل به مکه بازگشت و منتظر حوادث بعدی شد.
زبیر و طلحه پس از تجدید بیعت با امام علی ع به سمت مکه به راه افتادند و به عایشه ملحق شدند.
اینکه آیا عایشه خودش از طلحه و زبیر دعوت کرده بود یا نه و اینکه نقش معاویه این وسط چه بود اینها از نقاط تاریک تاریخ اسلام است که ما نمیدانیم اما علامه طباطبایی بر اساس اسناد معتبر ، میفرماید : در همان ابتدای خلافت ، علی ع برای معاویه نامه نوشت و از او خواست که بیعت کند . معاویه که هرگر حاضر به بیعت با علی ع نبود ، نامهای به طلحه و زبیر و عایشه فرستاد و آنها را تحریک به بیعتشکنی با علی ع کرد. طلحه و زبیر بر اساس همین نامه راهی مکه شدند و با عایشه همپیمان گشتند که از علی ع خواستار خونخواهی عثمان شوند.
زبیر ، پسر عمه علی ع میشد و خیلی مایل به جنگ نبود اما طمع قدرت اینقدر قوی است و شیطانالجن و الانس ، اینقدر قدرت و منصب را زینت میدهند که انسان زیر همهچیز میزند چه برسد به قوم و خویشی. یکی از این شیاطین ، عبدالله بن زبیر ، پسر زبیر بود که این پسر از اول نسبت به علی ع کینه داشت و زبیر را که طرفدار علی ع بود ، دشمن علی کرد.
خلاصه در آنجا طلحه و زبیر بلافاصله با عایشه جلسه گذاشتند و صحبتهای زیادی کردند . معاویه هزینه جنگ را به طور کامل فرستاد و نماینده معاویه که شخصی به نام یعلیبن امیه بود این پولها را دریافت کرد و با آنها سلاح مناسب خرید. شخصی به نام عبدالله بن عامر بن کُریز هم حدود ۶۰۰ شتر برای آنها تهیه کرد که در راس آنها یک شتر ماده بسیار زیبا و راهوار و از نژاد خوب ، با رنگ متمایل به قرمزی بود که آن را برای شخص عایشه خرید. این شتر که در عربی به آن جَمَل میگویند، شد شتر عایشه و این جنگ به خاطر اینکه عایشه سوار بر همین شتر شد و به جنگ علی ع رفت ، معروف شد به جنگ جمل. در حالیکه زنان پیامبر موظف بودند در حیات و ممات پیامبر ، از خانه بیرون نیایند و در آنجا بمانند و خدا میفرماید
وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ (ترجمه: و در خانههایتان بنشینید و آرام گیرید (و بیحاجت و ضرورت از منزل بیرون نروید) و مانند دوره جاهلیت پیشین با آرایش و خود آرایی ، تبرج نکنید.
آیات ۳۲ و ۳۳ سوره احزاب.
خب حالا اینها میخواستند به جنگ علی ع بروند. اما مستقیما به سمت مدینه که در شمال مکه بود نرفتند بلکه راه خودشون را به سمت شمال شرق کج کردند و به بصره رفتند و ابتدا آنجا را از دست والی منصوب علی ع ، بیرون کشیدند.
علی ع از واقعه خبردار شد . سریعا لشکری در مدینه فراهم کرد و به سمت بصره به راه افتاد.
این لشکر خیلی کوچک بود و مردم مدینه و مکه خیلی تمایل به همکاری با علی ع نداشتند و قبلا عرض کردم که مردمان این شهر از علی ع کینه داشتند و او را همراهی نمیکردند. نقل شده که این لشکر حدود ۶۰۰ نفر بوده که البته تعداد خیلی زیادی از صحابی پیامبر در بین آنها بودند.
علی ع به سمت شمالشرق یعنی به سمت کوفه و بصره حرکت کرد و در بین راه هم به والی بصره یعنی عثمان بن حنیف برخورد کرد که جملیها ریش او را کنده بودند و او را از شهر بیرون کرده بودند.
خب انشالله بقیه بماند برای فرداشب
#تاریخ
@tarikhbekhanim
باسلام
این عثمان بن حنیف که در قسمت قبلی عرض شد ، یکی از یاران باوفای علی ع بود و از صحابی پیامبر. این آقا و برادرانش سهل و عباد همه از یاران علی ع بودند و جزو نیروهای ویژه یا به اصطلاح شرطهالخمیس.
علی ع او را والی بصره کرد.هنگامی که برپاکنندگان جنگ جمل به بصره وارد شدند، عثمان با آنان مقابله کرد و پس از جنگی شدید که میان آنها درگرفت با آنان پیمان بست که تا ورود امام علی(ع) اقدامی نکنند؛ اما زبیر و یارانش پیمانشکنی کردند و شبانه به عثمان و یارانش حمله کردند. بسیاری از یاران عثمان بن حنیف را کشتند و عثمان را پس از شکنجه و کندن ريشش رها کردند.
وی پس از رهایی به اردوگاه امیرالمؤمنین (ع) پیوست. علی ع وقتی عثمان بن حنیف را با آن وضعیت فجیع و ریش کنده شده دید گریه کرد و جملیها را نفرین نمود.
این عثمان یک بار در زمان امارت بصره در یک مهمانی اشرافی هم شرکت کرد که علی ع نامهای برای او نوشت و او را به اصطلاح خیلی محترمانه توبیخ کرد. این نامه یکی از نامههای مشهور نهجالبلاغه است. در بخشی از این نامه ، علی ع به عثمان بن حنیف میفرماید
أَمَّا بَعْدُ، یا ابْنَ حُنَیفٍ فَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْیةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَی مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَیهَا اما بعد، ای پسر حنیف، به من خبر رسیده كه مردی از جوانان اهل بصره تو را به مهمانی خوانده و تو هم به آن مهمانی شتافتهای،
تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَیكَ الْجِفَانُ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِیبُ إِلَی طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیهُمْ مَدْعُوٌّ با غذاهای رنگارنگ، و ظرفهایی پر از طعام كه به سویت آورده میشده پذیراییت كردهاند، خیال نمیكردم مهمان شدن به سفره قومی را قبول كنی كه محتاجشان را به جفا میرانند، و توانگرشان را به مهمانی میخوانند.
فَانْظُرْ إِلَی مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَیكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ وَ مَا أَیقَنْتَ بِطِیبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ به لقمهای كه بر آن دندان میگذاری دقت كن، لقمهای را كه حلال و حرامش بر تو روشن نیست بیرون افكن، و آنچه را میدانی از راههای حلال به دست آمده بخور.
أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یقْتَدِی بِهِ وَ یسْتَضِیءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَی مِنْ دُنْیاهُ بِطِمْرَیهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَیهِ
معلومت باد كه هر مأمومی را امامی است كه به او اقتدا میكند، و از نور علمش بهره میگیرد. آگاه باش امام شما از تمام دنیایش به دو جامه كهنه، و از خوراكش به دو قرص نان قناعت نموده است.
أَلَا وَ إِنَّكُمْ لاتَقْدِرُونَ عَلَی ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِینُونِی بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَادٍ
معلومتان باد كه شما تن دادن به چنین روشی را قدرت ندارید، ولی مرا با ورع و كوشش در عبادت، و پاكدامنی و درستی یاری كنید.
فَوَاللهِ مَا كَنَزْتُ مِنْ دُنْیاكُمْ تِبْراً وَ لاادَّخَرْتُ مِنْ غَنَائِمِهَا وَفْراً وَ لاأَعْدَدْتُ لِبَالِی ثَوْبِی طِمْراً وَ لاحُزْتُ مِنْ أَرْضِهَا شِبْراً وَ لاأَخَذْتُ مِنْهُ إِلَّا كَقُوتِ أَتَانٍ دَبِرَةٍ وَ لَهِی فِی عَینِی أَوْهَی وَ أَوْهَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقِرَةٍ
به خدا قسم من از دنیای شما طلایی نیندوخته، و از غنائم فراوان آن ذخیرهای برنداشته، و عوض این جامه كهنهام جامه كهنه دیگری آماده نكردهام.
خلاصه بعد از آنکه سپاه عایشه و طلحه و زبیر وارد بصره شدند، در مکانی به نام مربد توقف کردند.
مردم بصره هم در مِربَد تجمع کردند. طلحه در خطبهای که در بین مردم بصره ایراد کرد، قصد خود را از جنگ با امام علی، تلاش برای اصلاح امت پیامبر(ص) و ترویج اطاعت خدا بیان کرد.😳😳
طلحه با تمجید فراوان از عثمان، او را خلیفه مظلوم خواند و سپس خود و یارانش را در پی خونخواهی عثمان معرفی کرد.
زبیر هم سخنانی مشابه بر زبان راند و سپس جمعی از مردم به موافقت با آنان برخاستند و برخی دیگر سخنان طلحه و زبیر را دروغ خواندند و یادآوری کردند که این دو بیشترین مخالفت را با عثمان داشتهاند.
بعد از طلحه و زبیر، عایشه در حالی که درون کجاوه، بر شتر خود سوار بود و با صدایی بلند سخن میگفت، عثمان را خلیفه مظلومی خواند که پس از آنکه از گناهانش توبه کرده، به ظلم کشته شده است. عایشه، خواسته خود را کشتن قاتلان عثمان دانست. پس از سخنان عایشه، برخی از مردم او را تصدیق کرده و برخی دیگر او را دروغگو خواندند. این اختلاف باعث درگیری و زد و خورد شد. یعنی آشوب و درگیری بین دو گروه انجامید و کشتهها و زخمیهایی در پی داشت سپس دو طرف توافق کردند که دارالاماره، بیتالمال و مسجد بصره، تا ورود امام علی(ع)، در اختیار عثمان بن حنیف باشد و طلحه و زبیر و یاران آن دو آزاد باشند.
اما نیمههای شب ، جملیها خلف وعده کردند و عثمان بن حنیف را دستگیر و شکنجه کردند و شد آنچه که قبلا گفتیم.
جملیها بصره را کلا در اختیار گرفتند و تعدادی از مسلمانان بصره را هم کشتند . مورخین میگویند این اولین بار در تاریخ اسلام بود که مسلمان بر روی مسلمان ، شمشیر میکشید و کشتار میکرد. ولی من میگویم آن روز که ابوبکر به خالد بن ولید دستور داد بر مالک بن نویره بتازد و خالد هم به جای کلاه ، سر آورد و بر همسر مالک وارد شد ، آن واقعه ، اولین جنگ مسلمان با مسلمان بود. اینها همه ریشه در همان سقیفه و کینه از علی ع داشت.
علی ع که اینها را میدید، درنگ نکرد و برای دفع فتنه به اطراف کوفه رفت و اردو زد و افرادی را به اطراف و از جمله به خود کوفه فرستاد تا نیرو جمع کند چرا که گفتیم علی ع از مدینه و مکه نتوانست نیرو جمع کند و تعداد کمی او را همراهی کردند. اما مردم عراق بیشتر به علی ع علاقه داشتند و مایل به همکاری بودند.
شرح این جنگ انشالله بماند برای فرداشب.
#تاریخ
@tarikhbekhanim
باسلام
عرض شد که علی ع در نزدیکی کوفه جایی به نام زیقار اردو زد و افرادی را برای جذب نیرو به شهرهای اطراف از جمله به کوفه فرستاد . حاکم کوفه ، ابوموسی اشعری بود. این آقا در دوره عثمان به امارت کوفه رسید و علی ع هم او را ابقا کرد. این صحابی پیامبر که در بلاهت و سادهلوحی در تاریخ معروف است ، قبل از جنگ جمل با علی ع به عنوان خلیفه بیعت کرده بود اما حالا که آتش جنگ در حال شعلهور شدن بود تصمیمش عوض شد و مردم را به بیطرفی دعوت میکرد.
علی ع چندبار برای ابوموسی پیک فرستاد بار اول هاشم بن عتبه را فرستاد که ابوموسی قبول نکرد.
امام علی ع ، مالک و عمار را با هم فرستاد . در آنجا مالک خشونت به خرج داد و ابوموسی ترسید و گفت هرچه شما بگویید. علی ع همانجا ابوموسی را از امارت کوفه برکنار کرد و قَرَظه بن کعب انصاری را به جای او گذاشت.
این قرظه از صحابه و از یاران مخلص علی ع بود و تا پایان عمر در خدمت امام علی ع و امام حسن ع قرار داشت و در سال ۵۱ فوت کرد. پسر همین آقا به نام عمرو بن قرظه در روز عاشورا در رکاب امام حسین ع بود و به فیض شهادت نائل آمد. البته ذکر شده که پسر دیگری هم داشت که در لشکر عمرسعد بوده.
القصه عمار و مالک در کوفه سخنرانی کردند و افرادی را جذب نمودند. در یک مرحله دیگر امام علی ع ، امام حسن ع و امام حسین ع را به کوفه فرستاد و اینها در کوفه توانستند لشکر بزرگی فراهم کنند.
امام افرادی را هم به مدائن فرستاد و فراخوان داد و لشکر بزرگی فراهم شد.
خلاصه اینکه علی ع با این لشکر به سمت بصره راه افتاد و در منطقه زاویه در شمال بصره اقامت کرد. بعدش طی سه روز کوشید باب مذاکرات با طلحه و زبیر و عایشه را باز کند و فرستادگانی مثل عبدالله بن عباس و صعصعه بن صوحان را با نامه نزد آنان فرستاد. اما، آنان بر موضع خود پافشاری کردند این پسران صوحان که صعصعه و زید بودهاند هم از آن یاران باوفای علی ع بودند . زید برادر بزرگتر بود و در همین جنگ جمل به شهادت رسید. انشالله خداوند ما را مشمول شفاعت این بزرگواران قرار دهد.
صعصعه پیش جملیها آمد و خیلی برای اونها دلیل آورد و میخواست که آنها را از جنگ منصرف کند. قبول نکردند. این روش علی ع بود که همیشه قبل از شروع جنگ تا آنجا که امکان داشت حجت را بر مخالفین تمام میکرد.
علی ع بعدش ابن عباس را برای مذاکره فرستاد.
عایشه بر وسعت بیشتر سرزمینهای تحت تصرف مخالفان نسبت به آنچه علی ع بر آن حکومت دارد، تأکید میکند😳 و به ابنعباس میگوید که میان آنها و علی جز شمشیر داوری نخواهد بود.😡
در روز نبرد یا پیش از آن هم ، علی ع شخصاً با طلحه و زبیر گفتوگو کرد و آنان را از جنگ برحذر داشت. علی خاطرهای از محمد را به یاد زبیر آورد که پیشگویی کرده بود زبیر به ناحق با علی خواهد جنگید و این موضوع باعث تزلزل زبیر شد. به قول استاد عزیزم آقای دکتر قنبری ، علی ع ، زبیر را صدا کرد و فرمود که زبیر ! این چه الم شنگهای است راه انداختهای؟ چرا مسلمانان را به کشتن میدهی؟ چرا بیعت شکنی میکنی؟ مگر با من دوبار بیعت نکردی ؟ مگر گفتار پیامبر را یادت رفته که پیامبر در حال حرکت در مدینه بود با یک دست ، دست مرا گرفته بود و با یک دست ، دست تورا.
پیامبر موضوع شادی پیش کشید و میخندیدیم.
یک مرتبه پیامبر فرمود که ای زبیر تو علی را دوست داری؟ گفتی بله از جانم بیشتر.
فرمود : تو به زودى با او پیکار مى کنى، درحالى که تو بر او ستمگرى.
خلاصه روایات در خصوص واکنش زبیر اختلاف دارند. برخی میگویند زبیر گریه کرد و گفت ، علی راست میگویی و من این روایت پیامبر را فراموش کرده بودم. وی سپس میدان جنگ را ترک کرد و از جنگ منصرف شد و برخی دیگر میگویند، عایشه و پسرش، عبدالله بن زبیر ، او را به ادامه جنگ برانگیختند و او را متهم به ترس کردند . زبیر دوباره به میدان امد و طبق برخی اخبار، گویا، وی با عمار یاسر نبردی تن به تن داشته که آن را نیمه کاره رها کردهاست و از جنگ کناره گرفته و بعد به بیابان فرار کرد و به قول خودمان سر به بیابان گذاشت.
بقیه جنگ انشالله بماند برای فرداشب.
#تاریخ
@tarikhbekhanim
باسلام
زبیر بعد از کنارهگیری از جنگ ، به سرعت از میدان جنگ دور شد تا اینکه جایی برای رفع خستگی خودش و اسبش ایستاد . غافل از اینکه شخصی از سپاه علی ع به نام عمرو بن جرموز به همراه چند نفر او را تعقیب میکنند.
اینها به زبیر رسیدند و بر او تاختند و او را به قتل رساندند. این ابنجرموز از آن منافقین درجه یک بود که زبیر را به طمع کسب مال کشت و فکر میکرد که علی ع به او جایزه میدهد. غافل از اینکه علی ع برای قتل دشمنش هم متاثر میشد چه برسد به قتل یکی از سابقین در اسلام.
ابنجرموز شمشیر زبیر را برای علی ع آورد تا جایزه بگیرد. علی ع شمشیر را گرفت و خیلی گریه کرد و فرمود این شمشیر چه غمهایی که از چهره پیامبر زدود. چه مشکلاتی که از اسلام حل کرد و سپس فرمود زبیر و قاتل زبیر هردو در جهنم هستند.
زبیر یکی از شخصیتهای معروف اسلام است . پدر زبیر با حضرت خدیجه س ، برادر و خواهر بودند. این آقا جزو سابقین در اسلام بود و در جنگهای زمان پیامبر خیلی رشادت به خرج میداد و بعد از پیامبر هم همیشه در کنار علی ع بود و وقتی آمدند که از علی ع به زور بیعت بگیرند ، زبیر شمشیر کشید و خواست بجنگد که با اشاره علی ع ساکت شد. زبیر از مخلصین اسلام است و در بین شیعه و سنی جایگاه ویژهای دارد . در سالهای اخیر که بحث بصیرت زیاد شده و هفته بصیرت هم داریم ، همیشه به عنوان انسان بیبصیرت ، زبیر را نام میبرند. یعنی تو میتوانی از سابقین باشی ، پیامبر را دیده باشی و سخنش را شنیدی باشی و بارها او را در آغوش کشیده باشی و در جنگهایش از او دفاع کرده باشی و بعد هم یار مخلص علی ع باشی اما در نهایت روی همین علی ع شمشیر بکشی و مسلمان کشی راه بیندازی و به حرف علی ع هم گوش ندهی.
بیبصیرتی یعنی اینکه حرف معاویه ملعون و پولهای ارسالی توسط او را بپذیری اما فرموده علی ع را زمین بگذاری؟
این همان معنای بیبصیرتی است. علی ع بعدها فرمود زبیر همیشه با ما بود تااینکه فرزند نحسش عبدالله بزرگ شد و زبیر را در مقابل ما قرارداد.
هرکسی به شکلی فریب شیطان را میخورد و آینده خودش را حبط و باطل میکند. اگر زبیر به حمایت خود از علی ع ادامه میداد و در مقابل دین خدا نمیایستاد قطعا الان شیعه و سنی او را در ردیف سلمان و ابوذر و عمار قرار میدادند. اما حالا شیعیان او را نماد بیبصیرتی میدانند و سنیها مشغول تطهیر او و توجیه حرکات او هستند.
زبیر دارای فرزندان زیادی بود که در راس آنها عبدالله بن زبیر قرار داشت. مصعب و جعفر و عمر و عروه و عامر و عمیر از دیگر فرزندان او بودند.
عبدالله بن زبیر همان فرد قدرتطلب و نحسی است که دشمنی عجیبی با علی ع داشت. این آقا اولین متولد مهاجرین در مدینه بود. وقتی پیامبر و یکسری از مسلمانان مکه به مدینه مهاجرت کردند ، یهودیها دروغی را شایع کردند که کاهنان ما یک سحری کردهاند که مهاجرین به مدینه بچهدار نشوند. لذا وقتی عبداللهبن زبیر به دنیا آمد مسلمانان تکبیر گفتند و جشن گرفتند و فهمیدند که این ادعا فقط شایعه بوده.
این عبدالله بعد از قیام کربلا ، در مکه ادعای خلافت کرد و برادرش مصعب را به جنگ مختار در کوفه فرستاد و مصعب شد قاتل مختار.
عروه از جمله فقهای مورد اقبال اهل سنت است و از کودکی عاشق علم و فقاهت بود و اهل سنت خیلی از او روایت میکنند.
انشالله در مورد فرزندان زبیر باز هم در قیام عاشورا صحبت خواهیم کرد.
#تاریخ
@tarikhbekhanim
باسلام
بعداز اینکه علی ع با زبیر صحبت کرد و او را از جنگ کردن منصرف نمود ، علی ع یکی از مسلمانان را با در دست داشتن قرآن ،در میان جملیها فرستاد تا آنها را از تفرقه بازدارد و به صلح و تسلیم دعوت نماید. آنها شخص فرستادهشده را با تیرهایشان از پادرآوردند و این کاری بود که کفار هم در جنگها انجام نمیدادند و قتل آدم بیدفاع و پیک و فرستاده را نامردی میدانستند.
در این هنگام ، علی ع فرمان جنگ داد.
جنگ از صبح تا غروب آفتاب ادامه داشت و این روز به نقلی ۱۵ جمادیالثانی سال ۳۶ هجری بود و علی ع در سن ۵۸ یا ۵۹ سالگی بود.
علی ع خیلی در این جنگ رشادت به خرج داد و دوباره یاد جنگهای صدر اسلام را زنده کرد.
امام حسن ع و امام حسین ع و محمد بن حنفیه هم ، همینطور.
طلحه که یار دیرین زبیر بود در همان ابتدای جنگ با تیری که مروان بن حکم به او زد به شدت مجروح شد و از میدان جنگ بیرون برده شد و بعد از مدت کمی فوت کرد. جملیها بدون فرمانده مانده بودند و عبدالله بن زبیر ملعون ، جملیها را به محافظت از عایشه و شورش فراخواند.
اینها در محافظت از شتر عایشه خیلی سماجت کردند و میدانستند که اگر این شتر به زمین بخورد جنگ تمام است.
عایشه هم از درون کجاوه ، مرتبا روایت میساخت و بر زبان میراند که ایهاالناس بدانید هر کدامتان کشته شود مستقیما از همینجا در آغوش پیامبر قرار میگیرد.
گفته شده بین ۴۰۰ تا ۲۴۰۰ نفر در راه حفاظت از این شتر کشته شدند تا اینکه بالاخره امام مجتبی ع پای شتر را قطع کرد و شتر بر زمین خورد و مردم از اطراف آن متفرق شدند. ستون این لشکر همین شتر بود و چون کشته شد لشکر جمل متفرق و جنگ تمام شد. این شتر که عایشه سوار بر آن بود اینقدر بزرگش کردند و اینقدر روایت در تجلیل از آن خواندند که بر جملیها مسجل شد که این شتر از بهشت آمده و پشگل او را جمعآوری میکردند و از باب تبرک به خانه میبردند.
شما را به خدا ببینید جهل بشر تاکجاها میرود و لشکر مقابل علی ع چه کسانی بودند.
القصه بعد از پایان جنگ ، علی ع ، محمدبن ابیبکر را که برادر عایشه بود صدا کرد و عایشه را به او سپرد.
قبلا خدمت شما عرض کردم که این محمدبن ابیبکر که برادر عایشه میشد در منزل علی ع و تحت نظر او بزرگ شد و از یاران باوفای علی ع بود . بعضی منابع نقل میکنند که محمد ،خواهر بزرگتری هم داشت به نام امکلثوم که او هم در منزل علی ع بزرگ شد و بعدا با عمر ازدواج نمود.
عایشه از برادرش محمد ، به خاطر اینکه محمد ، عاشق علی ع بود خوشش نمیآمد .
خلاصه اینکه ، محمد بن ابیبکر ، به همراه چند نفر از جمله برادر دیگرش عبدالرحمن بن ابیبکر ، عایشه را در کمال عزت و احترام به مدینه بردند.
علی ع پس از جنگ جمل ، وارد بصره شد و چند روزی در آنجا ماند و به تمشیت امور بیتالمال بصره پرداخت . لشکریان علی ع خواهان غنائم جنگ بودند و علی ع صرفا سلاح و تجهیزات جنگی را تقسیم کرد و سایر وسایل را به صاحبان آنها برگرداند چرا که معتقد بود جنگ بین دو گروه از مسلمانان ، غنیمتبردار نیست و مسلمان از مسلمان غنیمت نمیگیرد. همین مسئله که خودش مبنای بسیاری از احکام فقهی در شیعه شد ، مورد اعتراض لشکریان قرار گرفت که علی ع مجبور به توجیه بیشتر آنها گردید اما خیلیها ناراضی بودند چرا که عادت به فتوحات و غنائم ناشی از آن کرده بودند. این پایبندی علی ع به احکام اسلام بعدها باز هم برای او دردسر ایجاد کرد.
این جنگ که علی ع میدانست آتش آن را معاویه شعلهور کرده ، تماما به نفع معاویه تمام شد و علی ع خیلی سعی کرد این آتش شعلهور نشود ولی جهل مردم و دنیاطلبی برخی صحابه مثل طلحه و زبیر و عایشه ، کار خودش را کرد و اولین جنگ داخلی بین مسلمانان به راه افتاد و دو رقیب معاویه یعنی طلحه و زبیر در این جنگ کشته شدند.
مروان بن حکم که گفتیم داماد عثمان بود و بعد از قتل عثمان به شام فرار کرده بود و در این جنگ هم طلحه را کشته بود ، اسیر شد و مجبور شد که با علی ع بیعت کند و به اصطلاح قول داد که فتنهگری نکند ولی بعد دوباره به شام فرار کرد و روز از نو روزی از نو.
خب این هم داستان جنگ جمل. انشالله از قسمت بعد ، وقایع جنگ صفین را خدمت شما عرض میکنم.
#تاریخ
@tarikhbekhanim
باسلام
در مورد جنگ جمل و وقایع بعد از اون خیلی بحث هست و از همین وقایع ، خیلی مسائل کلامی ، فقهی ، اجتماعی ، نظامی ، سیاسی ، بصیرتی و....استخراج شده است که البته موضوع بحث نیست و در توان تایپ بنده هم نمیباشد اما از آنجا که نام این کانال ، تاریخ و سیاست است انشالله در آینده نزدیک و به شرط حیات طی یک پخش زنده ، مسائل سیاسی و بصیرتی که میتوان از جنگ جمل نتیجه گرفت را خدمت شما عرض خواهم کرد.
و اما بعد از جنگ جمل ، لشکر علی ع ، به بصره آمدند و علی ع به امور از هم پاشیده بصره تمشیت داد و بیتالمال را بین مردم و سربازان تقسیم نمود و سربازان مرخص شدند. جنگجویانی از اهالی بصره که بر ضد حکومت قانونی و اسلامی آن حضرت وارد جنگ شده و پس از شکست، زخمی، اسیر و متواری شده بودند، همگی را مورد عفو و بخشش کریمانه خویش قرار داد.
علی ع عبدالله بن عباس را حاکم بصره قرارداد و از بصره به کوفه مراجعت کرد .این عبدالله بن عباس ، پسر عمو و شاگرد علی ع و از یاران مخلص او بود که در زمینههای مختلف و از جمله تفسیر قرآن خیلی از علی ع بهره برد و آثار و روایات زیادی از او در زمینه تفسیر بجا مانده و شیعه و سنی به این آقا استناد میکنند. این آقا یک برادری هم داشت که عبیدالله بن عباس بود و او هم از یاران علی ع و بعدها از یاران و فرماندهان لشکر امام حسن ع شد اما متاسفانه توسط معاویه خریده و با رشوه ، از جنگ کناره گرفت و در تاریخ گم شد.
عبدالله بن عباس خیلی مورد وثوق است و خطایی در تاریخ از او گزارش نشده و فقط یک مورد احتمال وجود دارد که گزارش شده در اواخر عمر علی ع ، بیتالمال بصره را اختلاس کرد و به مکه فرار نمود که البته مورخین شیعه ، این داستان را ساختهء معاویه و ناصبیها میدانند.
ابنعباس ، آدم دانشمند و خطیب و خوشسخنی بود و بعد از علی ع هم ، مردم را به سمت امام حسن ع سوق داد . بعدها در قیام عاشورا ، امام حسین ع را همراهی نکرد که مورخین علت آن را نابینا شدن او در اواخر عمر میدانند. البته استادم این مسئله را مورد انتقاد قرار میداد و یادم هست میفرمود که مگر آدم نابینا نمیتواند امام حسین ع را همراهی کند؟ یعنی مثلا در روز عاشورا نمیتوانست با زبانش ، امام را یاری دهد ؟ این ایراد را به محمدبن حنفیه هم میگرفت که در جای خود توضیح خواهم داد.
القصه بعد از قیام عاشورا ، همین ابن عباس با عبدالله بن زبیر که ادعای خلافت کرده بود بیعت نکرد و عبدالله ملعون هم او را به طائف تبعید کرد . وقتی عبدالملک مروان خلیفه شد این ابنعباس در مخالفت با عبدالملک خیلی سخنرانی کرد و عبدالملک هم کسانی را به طائف فرستاد و او را ترور کرد.
علی ع پس از ورود به کوفه در رجب سال ۳۶ هجری ، خیلی مورد استقبال کوفیان قرار گرفت و کوفیان از اینکه شهر آنها ، مرکز خلافت میشود خیلی خوشحال شدند.
اینکه علی ع ، کوفه را مرکز خلافت قرار داد ، دالّ بر این استکه ایشان میدانست عنقریب باید به جنگ معاویه برود و میدانست که آتش تمام فتنهها از قتل عثمان تا راهاندازی جنگ جمل و قتل طلحه و زبیر و پناه دادن به فتنهگران ، همه و همه کار این ملعون کافر بوده است.
کوفه که مرکز خلافت علی ع شده بود و دمشق که مرکز حکمرانی معاویه بود هر دو در شمال عربستان بودند. یکی در شمالشرق و یکی در شمالغرب. سرزمینی که بعدها در آن شهر کوفه ساخته شد ، قبل از اسلام جزئی از ایران بود و دمشق هم جزئی از روم شرقی و خیلی از جنگهای ایران و روم شرقی در حدفاصل همین دو شهر روی میداد. بعدا برای شما خواهم گفت که معاویه از همین مسئله استفاده میکرد و مردم دمشق را به جنگ با همان ایرانیهایی که قبل از اسلام هم با آنها میجنگیدند و حالا پیرو علی ع شدهاند فرامیخواند. یکی از دلایل پیروی بیچون و چرای مردم دمشق از معاویه همین مسئله بود که اینها سالهای سال با ایرانیها جنگ داشتند و وقتی معاویه به آنها گفت که برویم به جنگ کوفیان ، مردم دمشق با روی باز استقبال کردند.
اما نگرش مردم کوفه اینطور نبود و علی ع نمیخواست از این مسئلهء قومیت برای جنگ با دمشقیها استفاده کند. در نظر علی ع ، جنگ ، بین حق و باطل بود و ربطی به مسائل قبل از اسلام نداشت.
خلاصه اینکه علی ع به کوفه رفت و اهالی کوفه استقبال شایانی از آن حضرت به عمل آوردند و از وی درخواست کردند که در کاخ حکومتی این شهر فرود آید. ولی او از رفتن به کاخ حکومتی امتناع نمود و فرمود: به جای کاخ، در فضای باز فرود خواهم آمد. آنگاه به مسجد کوفه رفت و دو رکعت نماز به جای آورد و برای اهالی کوفه که برای زیارت آن حضرت و شنیدن صدای روحنواز وی لحظه شماری میکردند، خطبهای ایراد نمود. بلاغت و فصاحت ملکوتی موجود در فرمایشات حضرت ، کوفیان را مسحور خود کرد.
علی ع بعد از این مسئله به خانه خواهرش رفت و در آنجا ساکن شد تا اینکه بعدا در کنار مسجد کوفه خانه کوچکی تهیه کرد که آثار آن هنوز هم هست که البته خیلی از مورخین در اینکه این خانه متعلق به علی ع بوده یا نه ، تردید دارند.
بعد از آن علی ع اولین کاری که کرد این بود که مجددا نامهای برای معاویه نوشت و از او خواست که حکومت را به حاکم منصوب ، واگذار کند. علی ع قبلا هم در زمانی که در مدینه بود برای معاویه نامه نوشته بود و از او خواسته بود به همراه اشراف دمشق به مدینه بیاید و با علی ع بیعت کند که معاویه نه تنها اینکار را نکرد بلکه نامه تندی نوشت و در اون علی ع را به قتل عثمان متهم کرد.
حالا قضیه جدیتر شده بود و علی ع از کوفه چند نامه برای معاویه فرستاد و او را نصیحت کرد و از او خواست که بیعت کند و هربار ، معاویه جواب تندتری میداد. معاویه تقریبا ۱۰ سال از علی ع کوچکتر بود و خودش میدانست که عددی نیست که از پس علی ع و فاتح خیبر و قاتل مرحب و عمروبن عبدود و .... برآید. مضافا بر اینکه معاویه ، از نظر جسمی مریض بود و به اصطلاح امروزی مرض قند داشت و آدم چاق و پرخور و بیخاصیتی بود اما به شدت بر روی جهل مردم و تعصبات آنها حساب میکرد و در نهایت با همین کارها به اهداف خودش رسید.
انشالله بقیه داستان بماند برای فرداشب.
#تاریخ
@tarikhbekhanim