eitaa logo
تاریخ و سیاست
3.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
23 ویدیو
12 فایل
دور هم تاریخ بخوانیم.... در این کانال ، مطالب تاریخی با تم سیاسی به ساده ترین زبان ممکن و با پیش مایه ی طنز خدمت شما ارائه میگردد. کپی برداری از مطالب ، کاملا آزاد می باشد. آی دی پژوهشگر مطالب؛ @arefaneh53 ادمین ارتباط؛ @Youzarsif_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
خیر اینطور نیست. اساسا معصومین علم غیب ندارند و لذا خداوند فقط قسمتی از آن را در اختیار آنها قرار می‌دهد، پس طبیعی است که قسمتی از آن هم در اختیار آنها قرار نمی‌گیرد و این مسئله نافی مقام و اختیارات امام و معصوم نیست. خب حالا خیلی از متکلمین ، نظرات دیگری دارند و توجیهات زیادی می‌آورند مثلا می‌گویند ، نه امام علی ع و تمام معصومین ، آگاه به زمان و مکان شهادت خود هستند اما نباید برای جلوگیری از آن اقدامی بکنند. یعنی در این مورد تکلیف ندارند. اینها برای این نظر خود دلایل روایی محکمی هم دارند ولی بنده فکر میکنم پذیرش این نظر ، خیلی عجیب‌تر از این استکه بگوییم اصلا در این مورد ، معصومین هم عین آدمهای معمولی هستند. البته باید گفت که ، به دل مهلکه رفتن و خود را در معرض مرگ قراردادن برای انجام امر الهی ، مسئله دیگری است که شامل این موضوع نمی‌شود و اسمش شهادت است. اگر دشمن به منزل شما یا وطن شما یا دین شما حمله کند آیا میتوانید بگویید که خیر ، من کاری نمیکنم ، احتمال فوت من در این درگیری زیاد است و لذا اگر اقدامی کنم و کشته شوم ، خودکشی حساب می‌شود. همین اسلام در اینجا می‌گوید باید بروی و بجنگی و اگر کشته شدی ، شهید محسوب میشوی. در جریان کربلا دقیقا همینطور بود و امام حسین ع ، در شب عاشورا می‌دانست که فردا ، حتما و حتما به شهادت می‌رسد و خانواده‌اش هم اسیر می‌شوند. خب آیا بااین اوصاف ، امام حسین ع باید با یزید بیعت می‌کرد تا به شهادت نرسد ؟ روایت‌هایی هم داریم مبنی براینکه علی ع در مسجد کوفه ، ابن‌ملجمِ مسلح به شمشیر را دید و روی شمشیر او را پوشانید که دیگران شمشیرش را نبینند و از او نگیرند. چون ورود با شمشیر به مسجد ممنوع بود. این روایتها چندان صحیح و مستند نیستند. مسئله اینجاست که منِ شیعه ، که علی ع را بعنوان امام و خلیفه بلافصل بعد از پیامبر ص ، قبول دارم و اهلبیت را هم حجت خدا بر روی زمین میدانم با این روایات غیرمستند ، یقینم نه بیشتر می‌شود و نه کمتر. اینکه فلان مورخ اروپایی در مورد این واقعه ، تشکیک کرده و یا تایید ، از نظر بنده هیچ اهمیتی ندارد. مورخ اروپایی و به قول خودشان شرق‌شناس اروپایی برود هزار و یک مشکل که در کتاب‌های خودشان هست را رفع کند. خب این هم یک بحث بصیرتی در مورد شهادت امام علی ع. انشالله بقیه مطلب بماند برای فرداشب. @tarikhbekhanim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باسلام مطلبی که امشب برای شما عرض میکنم ، برخلاف شبهای گذشته ، اغلب ، نقل قول و به اصطلاح کپی از منابع معتبر است . اغلب این مطالب نقل قول از کتاب منتهی‌الآمال ، شیخ عباس قمی میباشد. نقل شده است امام علی (ع) در زمان شهادت، شصت و سه بهار از عمر پربرکت خویش را پشت سر گذاشته بود. در شب شهادت، امام علی (ع) همچون سال‌های گذشته در خانه یکی از فرزندان یعنی دخترش ام کلثوم میهمان بود. ام‌کلثوم نقل می‌کند پس از آنکه امام از نماز مغرب فارغ شدند، سر سفره حاضر شدند، هنگامی که چشم ایشان به غذا افتاد و خوب آن را نگریستند، سر خود را با تأسف تکان داده و فرمودند که کاسه شیر را بردار و با اندکی قرص نان و نمک افطار کردند. پدرم پس از سپاس به بارگاه خداوند برای نماز و نیایش برخاست. حضرت پیوسته مشغول رکوع، سجود، دعا و تضرع بودند. امام (ع) تمام شب را بیدار بودند و خداوند متعال را پیوسته عبادت می‌کردند. پدر در آن شب گاه و بی‌گاه از اطاق خویش بیرون می‌رفتند و با نگاه به آسمان نیلگون می‌فرمود: «به خدا سوگند این همان شبی است که محبوبم و آموزگارم به من وعده داده است. به خداوند سوگند، هرگز دروغ نگفته‌ام و از رسول خدا دروغ نشنیده‌ام، همانا امشب آن شبی است که به من وعدۀ شهادت داده شده است.» در آن شب، سوره "یس" را تا آخر تلاوت نمودند و بعد از آن اندکی به خواب رفتند. به ناگاه با دلهره از خواب بیدار شده و فرمودند: «خداوندا، ما را در لقای خود برکت ده». بسیار می‌فرمودند: «لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» آن شب پدرم به فرزندانش فرمودند: «عزیزانم امشب خوابی دیدم؛ می‌خواهم آن را برایتان وصف کنم» پدرم صحبتهایشان را اینطور ادامه دادند: «پیامبر را در عالم رؤیا دیدم. ایشان به من فرمودند: «یا اباالحسن! انک قادم الینا عن قریب» "علی جان به زودی میهمان ما خواهی بود" "شقاوت پیشه‌ترین مردم به سوی تو خواهد آمد و محاسن شریف تو را به خون سرت رنگین خواهد ساخت" «وانا والله مشتاق الیک، فهلم الینا فما عندنا خیر لک وابقی» "به خدا سوگند که من در شور و شوق دیدار توأم و تو در سومین دهۀ ماه خدا به میهمانی ما خواهی شتافت، بیا که آنچه نزد ماست برای تو بهتر و پاینده‌تر است." آن شب هنگامی که اهل خانه، این سخنان جان فرسای پدر را شنیدند، همه اشک ریختند و به سختی گریستند و فریاد و ضجه زدند و صدا به گریه بلند کردند. و آن حضرت، آن‌ها را دعوت به سکوت کردند. وقتی ساکت شدند، آن‌ها را سفارش به خوبی‌ها، کرده و از بدی‌ها نهی فرمودند. هر قدر، وقت صبح طلوع فجر نزدیک‌تر می‌شد، بر اضطراب و تشویش امیرمؤمنان افزوده می‌گشت. ترس ایشان از شأن و جایگاه خداوندی بود، نه از مرگ و خروج روح از بدن! امام علی (ع) بارها از پیامبر اسلام (ص) در مورد کیفیت و چگونگی شهادتش روایت‌ها شنیده بود و رسول خدا با سخنانش خبر از آینده و رویدادهای تلخ و غم‌بار برای علی و امت اسلامی داده بود. در منتهی الامال شیخ عباس قمی آمده است که در جنگ خندق هنگامی که امام علی (ع) مقابل جنگاور کفر "عمرو" قرار گرفت، شمشیر عمرو بر فرق نازنین علی (ع) اصابت کرد و همین موضوع باعث شد تا خون سر، تمام چهره و محاسن امام را رنگین سازد. در حالی که پیامبر با دستان مبارک خود فرق سر علی (ع) را پانسمان می‌کرد و خون چهره گلگون او را پاک می‌کرد، فرمودند: «این انا یوم یضربک اشقی الاخرین علی راسک ویخضب لحیتک من دم راسک» «علی جان! آن‌گاه که شقاوت پیشه‌ترین انسان‌ها با شمشیر ستم و تجاوز فرق همایونت را هدف قرار می‌دهد و محاسن شریفت را به خون سرت رنگین می‌سازد من کجا هستم تا زخم سرت را ببندم.» شب نوزدهم رمضان به پایان رسید، امام علی (ع)، رفته رفته آماده رفتن به مسجد برای اقامه نماز شدند. روایت است هنگام خروج حضرت از درب منزل، مرغابی‌ها راه را بر امام بستند، تا امام به مسجد نرود و یا نقل شده که قلاب در به کمر ایشان گیر کرد؛ بالاخره امام راهی مسجد شد. حضرت پس از ورود به مسجد کوفه، در تاریکی چند رکعت نماز خوانده مشغول تعقیبات نماز شدند. پس از آن به پشت بام مسجد رفته ، ندای اذان سر داد و خفتگان در مسجد را بیدار نمود. سپس آرام آرام نزدیک محراب شد و با حضور قلب مشغول نماز شد. ابن ملجم مرادی" در نقشه خائنانه‌اش تصمیم گرفته بود تا آن حضرت را به هنگام برخاستن از رکوع و یا سر برداشتن از سجده هدف گیرد. به همین جهت پس از آغاز نماز دزدانه برخاست و به سرعت خود را کنار ستونی که امام در کنار آن به نماز ایستاده بود رساند تا در فرصت مناسب ، جنایتش را عملی کند. هنگامی که امام علی (ع) سر از سجده نخست برداشت، آن ملعون با شمشیر زهرآلودش که با هزار دینار آن را آغشته به زهر ساخته بود، فرق مولایمان علی (ع) را شکافت.
بر طبق روایات ابن ملجم درست همان جای را هدف قرار داد که در جنگ خندق به وسیله شمشیر "عمرو" هدف قرار گرفته بود. فرق مبارک امام شکافت. خون سر و صورت امام را رنگین کرد. امیرالمومنین علی (ع) با صورت به محراب افتاد در حالی که زمزمه کنان می‌‌فرمود: «بسم الله و بالله وعلی ملة رسول الله: فزت و رب الکعبه» به پروردگار کعبه رستگار و کامیاب شدم. امام علی (ع) در ادامه فرمود: "به پروردگار کعبه سوگند! ابن ملجم مرا کشت، آن ملعون، آن فرزند یهودیه مرا کشت، ای مردم ابن ملجم از دست شما مگریزد". اینکه امام ع در نماز جماعت، به شهادت رسید یا در نماز فردای قبل از نماز صبح ، معلوم نیست. ضربت ابن ملجم ملعون، فرق مبارک حضرت را تا پیشانی و محل سجده شکافته بود. خبر این جنایت مانند تندبادی کوفه و اطراف آن را به لرزه درآورد. مردم از خانه‌های خویش بیرون آمدند و با شیون و فریاد راه مسجد و خانه علی (ع) را در پیش گرفتند. از سوی دیگر «ابن ملجم مرادی» که تصمیم فرار داشت، به دست مردم اسیر شد و در حالی که قرمزی چشمانش از ترس عمیقش خبر می‌داد، وی را به مسجد آوردند. امام علی (ع) وقتی چشمان خود را گشودند و به "ابن ملجم" نگاه کردند که دستان او را بسته بودند و شمشیرش بر گردش آویزان بود، با صدایی ضعیف و همراه با دلسوزی و مهربانی فرمودند: "ای مرد؛ گناه بزرگی کرده‌ای! مرتکب امری عظیم و فعلی بسیار بزرگ شده‌ای، آیا بد امامی برای تو بودم که پاداش مرا این گونه دادی؟ آیا با تو مهربان نبودم و تو را بر دیگران ترجیح ندادم و به تو احسان نکردم. آیا مردم نمی‌گفتند تو را به قتل برسانم و.... اما به تو آسیبی نرسانیدم و تو را آزاد گذاشتم، با اینکه می‌دانستم حتماً مرا خواهی کشت، اما می‌خواستم حجت خدا بر تو تمام شود و خدا انتقام مرا از تو بگیرد. و نزد خدا بر تو غالب شوم، ای فرومایه، می‌خواستم که شاید از گمراهی خود برگردی ولی شقاوت بر تو غالب شد و مرا کشتی، ای شقی‌ترین اشقیا" . امام علی (ع) پس از صحبت‌هایی که با ابن ملجم کردند رو به فرزند خود کرد و در حق ابن ملجم سفارش نمودند:" ای فرزندم با اسیر خود مدارا کن و با او مهربان باش و نیکی و شفقت و رحمت را در پیش گیر. پس اگر من از دنیا رفتم او را قصاص کن و با یک ضربت بکش و او را با آتش نسوزان و او را مثله نکن". حاذق‌ترین پزشکان و جراحان کوفه جمع شده بودند به دستور یکی از برجسته‌ترین اطبا کوفه گوسفندی را ذبح کردند، از میان شش آن رگی را بیرون کشیده و آن را بر زخم سر امام گذاشتند تا زهر آن گرفته شود. طبیب پس از مدتی آن را بیرون آورد و به آن نگاهی کرد و گفت: زهر تا سفیدی مغز امام (علیه‌السّلام) نفوذ کرده است. در آن وقت به امیرالمؤمنین عرض کرد؛ وصیت خود را بکن که ضربت این دشمن خدا، کار خود را کرده است و دیگر کاری از دست ما بر نمی‌آید. خب انشالله بقیه بماند برای فرداشب. @tarikhbekhanim
🔹علی(ع) فرقهای زیادی با سایر حاکمان داشت، آنقدر زیاد که از شدت همین فرقها نهایتا فرقش شکافته شد. حالا با دقت در این تصاویر بنگرید که گذر تاریخ چطور فرقهای اساسی علی(ع) با دیگر حاکمان را ارج نهاده است. این تصاویر، بخش بسیار کوچکی از انعکاس نام مبارک علی(ع) در معماری جهان اسلام است که در تمامی اینها، این اسم‌ مبارک با خط بنایی جلوه‌گری می‌کند. امروزه از شرق تا غرب جهان اسلام، گنجینه عظیمی از آثار معمارانه از قرون مختلف به جا مانده است که مفتخر به منقّش شدن به این نام مبارک و تجلیِ «ذكرُ عليٍ عباده» با ابزارهای معمارانه هستند. 🔹اما جالب آنکه حسب برخی پژوهشهای انجام شده، کهن‌ترین نمونه‌های شناخته شده از نقوش تزئینیِ نام علی(ع)، نه متعلق به ایران، بلکه متعلق به حوزه جغرافیایی شام بوده است! یعنی همان جایی که سالها تلاش شد تا نام مبارک ایشان محو شود. نمونه‌ای از این نقوش که در قلعه شهر حلب در شمال شامات به دست آمده را هرتسفلد (باستان‌شناس آلمانی) در کتاب خود که درباره کتیبه‌های اسلامی این سرزمین منتشر شده،معرفی کرده است. کدام حاکم دیگری را در جهان اسلام می‌شناسید که نام او پس از قرنها اینطور بر تارک آثار تمدنی کشورهای مختلف حتی در سرزمینی که سالها مشهور به دشمنی با او بوده، باقی مانده باشد و بدرخشد؟ "كذَٰلک يَضرِب اللَّه الْحَقَّ والْبَاطل فأَمَا الزَّبدُ فَيذهبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ الناس فَيمْكثُ فی الْأَرض:خدا براى حق و باطل چنين مثَل زند، اما كف به كنارى افتد و نابود شود و آنچه براى مردم سودمند است در زمين باقی بماند"(رعد/۱۷)
باسلام عرض شد که شمشیر زهرآگین ابن‌ملجم بالاخره باعث شهادت امیربیان ، امیرالمؤمنین علی ع گردید. از زمان ضربت خوردن تا زمان شهادت ، در طی این نزدیک به ۳ شبانه روز که علی ع زنده بود ، وصایای زیادی به اطرافیان خود و علی‌الخصوص امام حسن ع و امام حسین ع داشت که برخی از آنها در نهج‌البلاغه آمده است..علی ع شخصیت یگانه‌ای بود که بعد از او هیچگاه کسی به جامعیت او نیامد و تاریخ از وجود کسی همچون او خالی ماند. از جمله سفارش‌های علی ع ، سفارش به رفتار مناسب با ابن ملجم و تهیه آب و غذا برای اوست . علی ع اکیدا سفارش می‌کرد که در قصاص قاتلش تنها یک ضربه به او بزنند و اگر در اثر این ضربه ، کشته نشد ، کاری با او نداشته باشند. امام علی ع بالاخره در صبحگاه روز ۲۱ ماه مبارک رمضان سال ۴۰ هجری به شهادت رسید و قربانی جهل مردم و عدالت خودش شد. ابن ملجم بعد از شهادت امام علی ع ، قصاص شد و برخی منابع معتقدند که مردم کوفه از شدت عصبانیت ، جسد او را سوزاندند. پیکر مطهر امام علی(ع) توسط امام حسن(ع)، امام حسین(ع)، محمد حنفیه و عبدالله بن جعفر غسل داده شد. امام حسن(ع) بر جنازه امام نماز میت خواند. علی(ع) را شبانه دفن کردند و چند نقطه را برای دفن آن حضرت مهیا کردند تا مکان قبر مخفی بماند. محل دفن امام علی(ع) برای جلوگیری از نبش‌قبر توسط خوارج و دشمنی بنی‌امیه پنهان بود. تعداد اندکی از شیعیان محل دفن را می‌شناختند تا اینکه امام صادق(ع) در زمان حکومت بنی‌عباس، محل قبر را برای همگان آشکار کرد. محل دفن امام علی(ع)، در شهر نجف که در منابع با نام‌های مختلفی از آن یاد شده، مورد اتفاق‌نظر میان شیعیان است. بنابر روایتی از پیامبر اسلام ص ، فضایل علی(ع) قابل‌ شمارش نیستند و بر پایه روایتی دیگر از آن حضرت بازگو کردن، نوشتن، نگاه‌ کردن و گوش‌ دادن به فضائل حضرت علی(ع)، نوعی عبادت است و باعث آمرزش گناهان می‌شود. در دوره بنی‌امیه از نشر فضائل امام علی(ع) جلوگیری شد. در این دوره کسانی که فضایل او را نقل می‌کردند، کشته یا زندانی می‌شدند. همچنین به‌دستور معاویه کسانی که در مقابل فضائل امام علی(ع)، برای خلفای سه‌گانه فضیلت جعل می‌کردند، تشویق می‌شدند. برخی همچون ابن‌تیمیه پیشوای سلفیه و شاگردانش ابن‌کثیر دمشقی و ابن‌قیم جوزی، که ادامه دهنده راه بنی‌امیه هستند ، تعدادی از آیات و احادیث در فضیلت امام علی(ع) را مخدوش یا مجعول دانسته‌اند و بعضا این آیات و روایات را در شأن خلفای بنی‌امیه ، مصادره میکنند😳 باوجود تلاش‌های مخالفان در جلوگیری از نشر فضائل امام علی(ع)، در جوامع حدیثی شیعه و سنی فضایل بسیاری از علی بن ابی‎‌طالب(ع) نقل شده و عالمانِ دو مذهب، کتاب‌هایی مستقل هم درباره فضائل او نوشته‌اند. فضائل امیرالمؤمنین ابن‌حنبل، خصائص امیرالمؤمنین نسائی از جمله آنها است. این ابن حنبل که خودش پیشوای حنبلی‌ها هست ، ارادت ویژه‌ای به علی ع داشته و اهل سنت تا زمان او که اوایل قرن ۳ باشد ، علی ع را بعنوان خلیفه قبول نداشتند و با تلاش‌های همین ابن‌حنبل ، علی ع را بعنوان خلیفه چهارم قبول کردند. قبلا خدمت شما عرض کردم که محمد بن ادریس شافعی که خودش پیشوای شافعیان است هم ارادت فوق‌العاده‌ای نسبت به علی ع داشته و اشعار زیادی در وصف او سروده‌است. در جایی میگوید: وَ مَاتَ الشَّافِعِی وَ لَیسَ یَدْرِی عَلِیٌّ رَبُّهُ اَمْ رَبُّهُ الله یعنی شافعی مُرد و دست آخر نفهمید که خدایش ، الله است یا علی ع.😳 خیلی شعرهای عجیبی در وصف علی دارد که این اشعار مورد تایید اهل سنت هم هستند. علی ع در سخنان دشمنانش هم ستوده شد . نقل است که وقتی خبر شهادت علی ع را به معاویه دادند، گریست و گفت خدا ابالحسن را رحمت کند، فقه و علم با مردن علی به خاک رفت. داستانهای زیادی در ستایش علی ع از زبان معاویه نقل شده. نقل شده است که روزی شخصی مهمان امام حسن ع شد. امام برای او طعام آورد. آن مرد مکدّر شد و گفت چگونه غذا بخورم در حالیکه لحظاتی قبل ، در مسجد ، مرد بینوایی را دیدم که نان خشک می‌خورد و مرا هم دعوت کرد که بخورم و من از شدت خشکی نانش نتوانستم. امام حسن ع فرمود ، خدا می‌داند که آن مرد که میگفتی ، پدرم علی ع است و غذایش همیشه همین است. ابن ابي الحديد نوشته است: روزي ، محفن بن ابي محفن ضبّي بر معاويه وارد شد. معاويه از او پرسيد از کجا آمده اي؟ گفت: از نزد کسي آمده ام که ناتوان ترين کس در اداء سخن و گفتگو باشد و مقصودش علي عليه السلام بود. پس معاويه گفت: «واي بر تو پسر گنده دهن، آيا درباره ي علي عليه السلام اين چنين سخن مي گويي؟ چگونه او ناتوان ترين شخص در ايراد سخن بود، در حالي که به خدا قسم جز علي کسي فصاحت و گويايي در سخن را در بين قريش رواج نداد و برقرار نکرد.
القصه ، فضائل علی ع و سفارشات پیامبر در مورد ایشان بسیار زیاد است که از عهده تایپ بنده هم خارج میباشد و انشالله خودتان میتوانید در سایت‌های مختلف ، مطالعه بفرمایید. انشالله از فردا شب در مورد وقایع خلافت امام حسن ع مطالبی را خدمت شما خواهم گفت. @tarikhbekhanim
باسلام پس از شهادت علی ع و انجام مراسم دفن ایشان ، مردم کوفه و تعدادی از جاهای دیگر که در حدود ۴۰۰۰۰ نفر می‌شدند با امام حسن ع بیعت کردند. شامیان به هیچ عنوان با امام حسن ع بیعت نکردند و کماکان معاویه را خلیفه می‌دانستند. سایر مناطقی که در قلمرو حکومت کوفه و بصره بود هم اعلام بیعت نمودند. این مناطق شامل کل ایران آن‌روز هم می‌شد. اما در ارتباط بااینکه آیا مناطق غرب و جنوب کوفه از جمله مکه و مدینه ، چه تصمیمی گرفتند و آیا اصلا از شهادت امام علی ع ، خبردار شده بودند یا نه ، مطلبی پیدا نکردم . البته قبلا خدمت شما عرض کردم که مردمان حجاز بسیار عافیت‌طلب بودند و خود را پیرو سنت شیخین یعنی ابوبکر و عمر می‌دانستند و در جریان بیعت با علی ع هم ، اینها روی‌خوش نشان ندادند و علی ع را دوست نداشتند و در هنگام مهاجرت علی ع از مدینه به سمت کوفه ، برای جنگ جمل ، فقط تعداد کمی از مردم مدینه ایشان را همراهی کردند. القصه ، معاویه از بیعت مردم با امام حسن ع خبردار شد و بلافاصله لشکری را برای جنگ با امام حسن ع به سمت عراق گسیل کرد. مسئله اصلی اینجا است که معاویه که از مشورت‌های عمروعاص ملعون برخوردار بود ، می‌دانست باید خلافت امام حسن ع را در همان ابتدا دچار مشکل کند و لذا بعد از آگاهی از بیعت ، به فکر لشکرکشی افتاد. امام حسن ع ، سپاهی آماده کرد و به فرماندهی عبیدالله‌بن‌عباس به مقابله فرستاد و خودش برای جذب افراد بیشتر به ساباط رفت. ساباط یک منطقه در نزدیک مدائن و یکی از لشکرگاه‌های امام حسن ع بوده و امام در آنجا سخنرانی‌های متعدد کرد تا افراد را به جنگ ترغیب کند. امام حسین ع هم از طرف برادرش مامور به سخنرانی در اطراف مدائن شد. تعدادی به ندای این دو ریحانه اهل‌بیت جواب مثبت دادند که خبر حمله یکی از خوارج به امام حسن ع ، همه جا پر شد. داستان از این قرار بود که معاویه چند نفر را برای گفتگو نزد حسن بن علی فرستاد. آنها وقتی از نزد وی برمی‌گشتند، با صدای بلند به گونه‌ای که مردم بشنوند، با یکدیگر می‌گفتند: خدا توسط پسر رسول خدا، خون مسلمانان را حفظ و فتنه را خاموش کرد؛ او صلح را پذیرفت. در حالیکه این حرف دروغ بود و امام حسن ع ، صلح را نپذیرفته بود. سپاهیان امام با شنیدن این سخنان برآشفتند و به خیمه او حمله کردند. پس از این ماجرا یاران نزدیک امام حسن(ع) به محافظت از او پرداختند، ولی در تاریکی شب یکی از خوارج به او نزدیک شد و گفت: ای حسن مشرک شدی همان گونه که پدرت مشرک شد.😳 سپس با خنجری به ران او زد و امام که سوار بر اسب بود بر زمین افتاد. حسن بن علی(ع) را بر روی تختی به مدائن بردند و در خانه سعد بن مسعود ثقفی که عموی مختار میشد منزل دادند تا درمان شود. این خوارج ملعون که با اندیشه باطل خود همه جا و برای همه کس ، مشکل ایجاد میکردند ، به خودشان حق دادند که بدون شنیدن دلایل امام حسن ع در مورد جنگ با معاویه به چادر حضرت حمله کرده و قتل و غارت کنند و امام را از ناحیه ران پا مجروح کنند. تا امام و یاران باوفایش بیایند و مردم را توجیه کنند که اینگونه نبوده و امام صلح نکرده و معاویه دروغ می‌گوید و حرف درست را از امام بشنوید ، شایعه مذکور همه جا پر شد و به سپاه عبیدالله بن عباس هم رسید. ببینید جهل مردم باعث شکست آنها در جنگ رسانه‌ای شد و شایعه‌پراکنی و قبول انها توسط مردم جاهل ، طبق معمول باعث شکست امام جامعه گردید. از قدیم گفته‌اند که شایعه را دشمن می‌سازد، خائن پخش می‌کند و نادان هم باور می‌کند. ما موظفیم در مورد هر خبر و هر روایت و هر مطلب علمی یا غیرعلمی تحقیق کنیم و بدون تحقیق ، نه باور کنیم و نه جایی بازگو کنیم که اگر انتشار یک خبر دروغ ، باعث فتنه شد قطعا ما که پخش کرده‌ایم هم شریک در این فتنه‌ایم. القصه ، عبیدالله بن عباس ، خبر صلح را باور کرد و خودش را تنها دید و معاویه از این تردید عبیدالله استفاده کرد و او را به نزد خودش فراخواند و به اصطلاح او را خرید. هم دیه فرزندانش را داد و هم پول زیادی به عنوان رشوه به او داد و عبیدالله ، فرماندهی سپاه امام حسن ع را رها کرد و به مدینه رفت و تا پایان عمر آنجا بود. اگر یادتان باشد قبلا عرض کردم که این عبیدالله ، از زمان علی ع ، حاکم یمن بود و در اواخر حکومت علی ع که اوضاع پریشان شده بود و لشکریان معاویه در قلمرو حکومت علی ع ، قتل و غارت راه انداخته بودند ، یکبار در نبود عبیدالله به یمن حمله کردند. بُسر بن ارطاه ، از فرماندهان لشکر شام به یمن آمد و از نبود عبیدالله ، یمن را غارت کرد و کشتار راه انداخت و دو فرزند عبیدالله را هم جلو چشم مادرشان سربرید و مادرشان بعداز این به خاطر این مسئله دیوانه شد. بعد همین عبیدالله در زمان امام حسن ع ، فریب معاویه را خورد و به امام حسن ع خیانت کرد و با پول معاویه، گوشه‌نشینی اختیار کرد .
امام بلافاصله قیس بن سعد بن عباده ، که قبلا راجع به او صحبت کردیم و گفتیم که از یاران با وفای علی ع و امام حسن ع بود را جای عبیدالله گذاشت که داستان اون را فرداشب خدمت شما عرض میکنم. @tarikhbekhanim
باسلام خدمت شما عرض کردم که عبیدالله بن عباس که پسر عموی امام علی ع و از فرماندهان لشکر امام علی ع و بعدها امام حسن ع میشد بالاخره توسط معاویه خریده شد. این مسئله و کنکاش روی آن خیلی مهم است. بنده یک تحلیلی روی این مسئله دارم که خدمت شما عرض میکنم. این عبیدالله ، برادر کوچکتر عبدالله بن عباس بود و هر دو ، پسران عباس ، عموی پیامبر. عباس جزو آخرین افراد از طایفه بنی‌هاشم بود که به پیامبر اسلام ایمان آورد و تاجر موفقی هم بود و البته تا همین اواخر یعنی بعد از فتح مکه ، که آیات حرمت ربا در سوره بقره نازل شد ، یکی از منابع درآمدش ، ربا بود. با نزول این آیات ، پیامبر اعلام کرد که از این به بعد رباخواری ممنوع است و اولین ربایی هم که ملغی اعلام می‌کنم، ربای عمویم عباس است. این آقا صاحب فرزندانی شد که دوتا از مهمترین آنها همین عبدالله و عبیدالله بودند. قبلا گفتیم که عبدالله ، آدم دانشمند و زیرک و مفسر قرآن و شاگرد علی ع بود و بعدا هم در کنار امام حسن ع ، بود و بعد از صلح امام حسن ع ، به مدینه رفت و بعد از قیام کربلا شروع به افشاگری بر علیه زبیری‌ها نمود که عبدالله بن زبیر او را به طائف تبعید کرد و در همانجا فوت کرد. اما بنی‌عباس که در سال ۱۳۲ هجری و بعد از بنی‌امیه سر کار آمدند و دشمن سرسخت اهل‌بیت ع بودند از نسل همین عبدالله بودند. عبدالله به علی ع خیلی علاقه داشت و پسر بزرگ خود را علی نامید و این علی صاحب فرزندی شد به نام محمد و محمد پدر سفاح و منصور دوانیقی ، اولین خلفای عباسی بود. برخی اسلام‌شناسان می‌گویند که این شجره خبیثه بنی‌عباس نتیجهء همان رباهایی است که عباس عموی پیامبر می‌خورد و در نسل او ظهور کرد. در مورد نسل عبیدالله در تاریخ ، چیزی ندیدم جز اینکه همسر حضرت ابالفضل ع ، دختر همین عبیدالله بن عباس بوده و لبابه نام داشته و برای حضرت ابالفضل ع پسرانی آورد که در کربلا شهید شدند و فقط یک فرزند خردسال از ابالفضل ع در نزد ام‌البنین ماند و به کربلا نرفت که عبیدالله نام داشت و این عبیدالله خیلی عمر کرد و تا زمان امام موسی کاظم ع هم زنده بود و آدم دانشمند و سخاوتمند و از بزرگان شیعه بود . نسل حضرت ابالفضل ع از همین عبیدالله پا گرفت و هنوز هم هستند و قبلا خدمت شما عرض کردم که قبل از تسلط آل‌سعود بر عربستان ، شریف حسین بر حجاز حکمرانی می‌کرد که شیعه بود و از نسل حضرت عباس ع. خب حالا بحث بنده سر این است‌که چرا عبیدالله‌بن عباس که از بزرگان و فرماندهان لشکر امام علی ع و امام حسن ع بوده و دو فرزندش به دست بسر بن ارطاه ، سر بریده شدند و مادرشان به خاطر این کار دیوانه شد ، دست آخر توسط معاویه خریده شد؟ چه می‌شود که انسانی که مخالف معاویه است و با او می‌جنگد، با معاویه دوست و تبلیغ کننده سلطنت او میشود؟ اگر در همین جناحهای سیاسی امروزه هم دقت کنید می‌بینید که فلان کس که یک وقتی ، دشمن سرسخت آمریکا و غرب و اسرائیل بوده دست آخر دم از رابطه با غرب می‌زند و از اسرائیل حمایت می‌کند و با همان کسانی فالوده می‌خورد که یک عمر در مقابل آنها ایستاده بود و آنها را به غربزدگی متهم کرده بود. فلان کس که در مقابل اختلاس آن مدیر ارشد و آن رئیس بانک پرونده سازی کرده بود و سفت و سخت ایستاده بود تا رای صادر شود ، حالا با همان مدیر و رئیس فالوده می‌خورد و با هم اختلاس می‌کنند. چه شده که این شخص انقلابی و حزب‌اللهی به اینجا رسیده؟ آن رزمنده دفاع مقدس که جانباز یا آزاده است و در آن جنگ سخت ، پیروز و سربلند شده ، چه شده که امروز در جنگ نرم شکست خورده و نه اعتقادی به دین دارد و نه نظام و نه قرآن و نه ولایت فقیه؟ اینها همه مربوط میشود به بحث شیطان‌شناسی و روشهای نفوذ شیطان در افراد و جامعه و تغییر ذائقه آنها که انشالله در یک پخش زنده خدمت شما خواهم گفت. خلاصه اینکه اوضاع را برای یاران امام حسن ع تیره و تار کردند. افراد ، در فتنه ، کور شده بودند و هدایت‌های امام جامعه را نمی‌دیدند و امام را یاری نکردند و برای معاویه نامه نوشتند که اگر حمله کنی ، امام حسن را کتف بسته تحویل تو می‌دهیم. ببینید کار به کجا کشیده بود که معاویه را دوست خودشان می‌دانستند و امام حسن ع را دشمن و می‌خواستند امام را تحویل معاویه بدهند. معاویه هم تمام آن نامه‌ها را برای امام حسن ع فرستاد و بعد از مدتی یک پیک هم برای امام فرستاد و تقاضای صلح کرد. امام باز هم برای چندمین بار برای یارانش خطبه خواند و آنها را دعوت به جنگ با معاویه نمود و چون کسی جواب مثبت نداد ، برای معاویه پیغام داد که با شرایطی ، حاضر به صلح است.
گفته‌اند که خیانت برخی سرداران سپاه امام حسن(ع)، حفظ مصلحت مسلمانان، حفظ جان شیعیان و خطر خوارج از دلایل تن دادن امام حسن(ع) به این صلح بوده است. بنا بر این صلح‌نامه‌، حکومت از امام حسن(ع) به معاویه واگذار می‌گشت. صلح چند شرط داشت که از مهم‌ترین آنها منع معاویه از تعیین جانشین پس از خود، خودداری از توطئه علیه امام حسن(ع) و حفظ جان مسلمانان بود. با این حال، معاویه به هیچ‌یک از شرط‌ها عمل نکرد. جزئیات این صلحنامه را انشالله در قسمت بعدی خدمت شما عرض خواهم کرد. @tarikhbekhanim
باسلام در قسمت قبلی عرض شد که صلح، بدون رضایت امام(ع) به ایشان تحمیل شد؛ ایشان جنگ با فردی چون معاویه را بر صلح ترجیح می دادند. چنانکه خود ایشان خطاب به منتقدین صلح می فرمایند: «اگر یارانى داشتم شبانه روز با او مى‏ جنگیدم تا کار یکسره شود» و بعدها که معاویه ، امام حسن ع را دعوت به جنگ مشترک با خوارج و رومیها کرد ، خطاب به معاویه ، فرمود : «اگر قرار به جنگ باشد پيش از هر كس بايد با تو بجنگم. چه مبارزه با تو از جنگ با خوارج لازم تر است». امام حسن(ع) نه تنها هیچ گاه معاویه را تایید نکرد، بلکه همواره از انتقاد نسبت به معاویه دست نکشید و همواره با بیانات و اقدامات خود اعلام می کرد که خلافت معاویه را به رسمیت نمی شناسد. مناظره های آن حضرت با معاويه و مزدوران و طرفداران او شاهد اين معنا است. معاویه فردی نیست که با پذیرش اجباری صلح توسط امام حسن(ع) تطهیر شود؛ گرچه معاویه با حجّت ظاهری مسلمان نامیده می شود، ولی خیلی از منابع تاریخی اهل سنّت او را در حد یک منافق متظاهر، یک فرد فاسق و جنایت کار، یک حاکم بدعت گذار و دغل کار معرفی می کنند. اگر چه برخی منابع دیگر او را خلیفه مسلمین و صحابی پیامبر می‌دانند و بر اساس یک سری سوء‌برداشتها کمافی‌السابق به توجیه کارهای خلاف او می‌پردازند. اما علمای شیعه که به خاطر حفظ وحدت بین شیعه و سنی و احترام به معتقدات سنی‌ها ، احترام شیخین و حتی عثمان را نگه می‌دارند و از آنها با عناوین جناب ابوبکر و جناب عمر و جناب عثمان نام می‌برند، برای معاویه از عبارت لعنه‌الله علیه استفاده میکنند و ملاحظه هیچکس را هم نمی‌کنند و در این زمینه به نظر خیلی از علما و استوانه‌های اهل سنت مثل طبری و ذهبی و ابن حنبل و تفتازانی و ... استناد می‌کنند. باید توجه داشت که حفظ وحدت ، به معنای پذیرش اعتقادات طرف مقابل نیست . بلکه به معنای کنار گذاشتن مسائل اختلافی است و نه قبول مسائل انحرافی . علمای شیعه در مسایل اختلافی تا آنجا که منجر به انحراف دین نشود ، احترام اعتقادات طرف مقابل را نگه می‌دارند اما شخصی مثل معاویه با ان افکار انحرافی ، که از ابتدای عمرش تلاش برای مبارزه با اسلام و از بین بردن آن و یا حداقل انحراف آن را در سرلوحه خودش داشته ، جای هیچ مماشاتی نگذاشته است. القصه در مورد مفاد صلح نامه امام حسن(ع) و معاویه ، در مدارک تاریخی اتفاق نظر کاملی وجود ندارد و شايعات و غرض ‌ورزی های مورخين و راويان باعث آشفتگی در اين زمينه شده است. بزرگ نمایی پاره ای از مواد به همراه سانسور سایر بندهای صلح نامه، جعل موادی غیر واقعی و نادرست و بی توجهی به ذکر شروط اساسی، موجب تحریف در نقل های تاریخی شده است. صرفه نظر از این موارد، نقل های مختلف و پراکنده ای درباره مواد این صلح نامه وجود دارد که هر کدام قسمتی از متن اصلی را یادآور شده اند. اما مواد مشهور و مهم این صلحنامه عبارتند از 1- عمل کردن معاویه طبق آموزه های قرآن و سنت حضرت رسول(ص) 2- بعد از معاویه، امام حسن(ع) و در صورتی که ایشان زنده نبودند، امام حسین(ع) زمام امور را در دست گیرند. 3- برچیده شدن لعن و ناسزاگویی بر حضرت علی(ع) بالای منابر. 4 - برخی از حقوق مالی باید زیر نظر امام حسن(ع) اداره شود. 5 - تحت تعقیب قرار نگرفتن هیچ کس مخصوصا شیعیان و مردم عراق. معاویه لع ، هر شرطی که امام گذاشت پذیرفت و از اول هم کاغذ سفیدامضاء برای امام فرستاده بود تا امام هرچه می‌خواهد در آن بنویسد. چرا که معاویه لع می‌دانست که قرار نیست به هیچکدام از این شروط عمل کند و مطمئن بود که مردم کوفه هم به نقض عهد معاویه هیچ اعتراضی نمی‌کنند.😳 این آقا اینقدر از این بابت مطمئن بود که وقتی حكومتش استقرار يافت، وارد كوفه شد و براى اهالى آن خطبه خواند، گفت: اى اهل كوفه! شما پنداشتيد من به خاطر نماز و زكات و حجّ با شما جنگيدم؟ شما خود نماز مى خوانيد و زكات مى دهيد و حجّ بجا مى آوريد، بلكه من با شما به اين دليل جنگيدم كه خليفه شما بشوم و برگردنهايتان سوار شوم ... و بعد گفت: تمام شرط هايى كه در معاهده پذيرفتم، زير پا خواهم گذارد . بعد هم کلی به امام حسن ع و پدرش علی ع توهین کرد و یک نفر از این بی‌غیرتها بلند نشد که دهن این ملعون را پاره کند و امام حسن ع و امام حسین ع ، مظلومانه نشستند و اباطیل این حرامزاده را گوش کردند. ببینید کسی که مالک اشتر رحمه‌الله علیه ، در صفین ، تا دم در چادرش رفته بود تا او را با ذلت و خواری از چادش بیرون بکشد و مثل سگ ، تیکه پاره‌اش کند ، چه دهن‌گشاد شده بود که در وسط کوفه به امامان شیعه توهین کند و کسی چیزی نگوید. اینها همه به خاطر تسلط جهل و نادانی و غفلت و بی‌غیرتی و انحراف مردم عراق بود که در طول تاریخ اهل‌بیت را آزار میداد. والله اینها همه عبرت است. اینها همه محل تامل است و باید این رفتارها در ذهن ما بماند و با این اطلاعات به تحلیل وقایع امروزی بپردازیم.
انشالله در قسمت بعدی به جواب دادن به برخی شبهات در مورد صلح امام حسن ع خواهم پرداخت. @tarikhbekhanim
باسلام تحلیل صلح امام حسن ع ، یکی از مسائل مهم تاریخ تشیع است و در این زمینه شبهات زیادی وجود دارد که باید پاسخ داده شود تا اولا جهان اسلام مجددا به جایی نرسد که امام جامعه مجبور به صلح با دشمن گردد. ثانیا مسئله صلح امام حسن ع ، خدای نکرده ، موضوعی برای سوء استفاده جبهه نفاق نگردد که هروقت خواستند با جبهه باطل کنار بیایند ، صلح امام حسن ع را مثال بزنند. یکی از شبهات اینست که می‌گویند، چرا امام حسن ع با یک کافر ، صلح کرد؟ مگر نمی‌گویید معاویه لع ، کافر بود . پس آیا صلح رهبر جامعه با یک کافر جایز است؟ در جواب باید گفت اولا کسی نگفته که معاویه لع ، کافر بوده است . معاویه لع مصداق بارز جبهه نفاق و در دوره خودش رهبر جبهه نفاق بود. هرکس شهادتین بگوید ، در زمره مسلمین است و به صرف مخالفت با اسلام نمی‌توان گفت که کافر است. برچسب کافر زدن به کسی که شهادتین را گفته نیاز به ادلهء فقهی دارد و به این راحتی نیست. قبلا در ارتباط با جبهه نفاق در اینجا صحبت کرده‌ام. ثانیا حتی اگر معاویه ، کافر هم باشد ، صلح با یک کافر و امتیاز دادن به او به تشخیص معصوم اشکالی ندارد. مگر پیامبر اسلام در صلح حدیبیه با کفار ، صلح نکرد و شرایط آنها را نپذیرفت؟ اگر مسئله عصمت برای ما جا بیفتد و اینکه سیره معصومین با هم هیچ فرقی نمی‌کند، چه پیامبر باشد و چه امام حسن ع ، دیگر این مسئله موضوعیت ندارد. گاهی لازم است برای گرفتن نتایج و امتیازات بهتر ، امتیاز داد (کاری که پیامبر ص کرد) و گاهی امام جامعه را مجبور می‌کنند که به همین کافر حربی امتیاز بدهد. هر دو مورد اشکال ندارد و بحث فقط در مورد علت آن است. مسلمان نباید کاری کند که امام جامعه مجبور به امتیاز دهی به کافر بشود و بعد بیاید بگوید چرا به کافر امتیاز دادی؟ صلح، بدون رضایت امام(ع) به ایشان تحمیل شد؛ ایشان جنگ با فردی چون معاویه را بر صلح ترجیح می دادند. چنانکه خود ایشان خطاب به منتقدین صلح می فرمایند: «اگر یارانى داشتم شبانه روز با او مى‏ جنگیدم تا کار یکسره شود». امام حسن(ع) نه تنها هیچ گاه معاویه را تایید نکرد، بلکه همواره از انتقاد نسبت به معاویه دست نکشید و همواره با بیانات و اقدامات خود اعلام می کرد که خلافت معاویه را به رسمیت نمی شناسد. مناظره های آن حضرت با معاويه و مزدوران و طرفداران او شاهد اين معنا است. خب شبهه بعدی این استکه می‌گویند چرا امام حسین ع در آن موقع ، صلح برادرش را تایید کرد و با امام حسن ع همراهی کرد و خودش در تبیین این اقدام ، سخنرانی کرد اما بعدها خودش در مقابل یزید قیام کرد؟ آیا قیام امام حسین ع ، دال بر عدم تایید کار برادرش نبود ؟ مسئله اینجاست که معاویه بیشتر از امام حسن ع ، عمر کرد و وقتی امام حسن ع به شهادت رسید و امامت به امام حسین ع رسید ، معاویه ۱۰ سال دیگر عمر کرد و امام حسین ع در این ده سال هم قیام نکرد و فقط یکسری رفتارهای ایذایی و سخنرانی و عدم تایید خلافت معاویه و به اصطلاح مبارزه منفی داشت چرا که ملزم به رعایت عهد و پیمان برادرش بود اما یزید برخلاف عهد و پیمان امام حسن ع روی کار آمده بود و قرار نبود که یزید ، خلیفه بشود بلکه برعکس طبق معاهده ، خلافت باید به امام حسین ع می‌رسید و نتیجه این عهدشکنی ، قیام کربلا شد. شبهه بعدی اینکه می‌گویند مگر می‌شود معاویه به مسجد کوفه بیاید و مردم کوفه را سرزنش کند و به اهل‌بیت توهین کند و بگوید معاهده را زیر پا می‌گذارم و مردم کوفه ساکت بنشینند؟ این دروغ است. جواب این شبهه این استکه این سیره معاویه لع ، در طول تاریخ خیلی تکرار شده و مردم همین روش را داشته‌اند. مگر در همین زمان خودمان ، برخی ساده‌لوحان خائن نگفتند امضای کری ، تضمین است. هرچه دلسوزان گفتند آقا حداقل مرحله‌ای عمل کنید. اینجور نباشد که شما تمام تعهدات را بجا بیاورید و بعد منتظر بمانید تا طرف مقابل اگر دلش خواست تعهداتش را بجا بیاورد. گفتند نه . ما به طرف مقابل اطمینان داریم. فیلم آوردند که کری در پارلمان خودشان برای توجیه آزادیخواهان و حتی برخی دمکرات‌ها سخنرانی کرده و گفته ما به این برجام نیاز مبرم داریم و نظام تحریم‌ها در حال فروپاشی بود و راه دیگری برای ما وجود نداشت و برجام ، اقتصاد آمریکا را نجات می‌دهد و تعهدی هم برای ما ایجاد نمی‌کند. اما یک مشت خائن گفتند اینها را باور نکنید. کری ، حالا داغ است. نمیفهمد چه می‌گوید بعد حرفش را تصحیح می‌کند. به ما تضمین داده. نمی‌تواند زیر قولش بزند. همان موقع هم یک سری گفتند معاویه لع تعهداتش را امضا کرده . مگر می‌تواند زیر تعهداتش بزند. حالا داغ است. روی منبر رفته ذوق زده شده برای ما کُری می‌خواند. شما باور نکنید.
اینقدر ذهن انسان پیچیده است و اینقدر عقل بشر انعطاف‌پذیر است که اگر هزار بار دیگر هم ، شیاطینی مثل معاویه سر او کلاه بگذارند باز هم شیطان را انتخاب می‌کند و او را برای خودش دلسوزتر از ۱۲۴ هزار پیامبر می‌داند. این را انشالله در لایوی که خواهم گذاشت بازهم توضیح خواهم داد. شبهه دیگر اینست که می‌گویند، امام حسین ع با صلح امام حسن ع مخالف بود و تا آخر هم مخالف ماند. این شبهه را ابتدا طبری آورده و بعد عده ای از مورخین آن را از او نقل کرده اند. خود طبری می نویسد: «بنای من بر نقل راویان بوده نه حجت و استدلال». و چون طبری این خبر را تنها از یک راوی نقل کرده و استناد هم نکرده که او از چه کسی این قضیه را روایت کرده در نتیجه این خبر لغو و باطل، و به تبع آن نوشته دیگران نیز مردود خواهد بود. ضمنا این روایت تاریخی با مبانی عقیدتی و کلامی شیعه در تعارض است. علاوه بر آن برخی مستندات تاریخی و روایی نیز بر جعلی و ساختگی بودن این روایات صحه می گذارند. قبلا خدمت شما عرض کردم که به قول یکی از اساتیدم می‌گفتند که ما در تاریخ اسلام ، دچار طبری‌زدگی شده‌ایم و اخبار طبری که خیلی هم دارای اشکال است را وحی منزل می‌دانیم در حالی که چنین نیست. انشالله درقسمت بعدی باز هم به پاسخ به این شبهات میپردازم. @tarikhbekhanim
باسلام شبهه آخر که در ارتباط با صلح امام حسن خدمت شما عرض میکنم ، ماجرای پول گرفتن امام حسن ع از معاویه لع ، در قبال صلحنامه است. اولا این مسئله کاملا دروغ است و هیچ منبعی نگفته که امام حسن ع برای صلح با معاویه ، پول گرفته است . بلکه آن‌چیزی که در منابع تاریخی آمده، یک بند از صلحنامه است که امام حسن ع در آن خواسته خراج بعضی مناطق به امام حسن ع تعلق گیرد. این خراج برای این بود که امام بتواند دیه شهدای جنگ را پرداخت کند و برای بازماندگان و مجروحین این جنگ هزینه کند. مضافا بر اینکه شما باید به این مسئله توجه کنید که تا چند روز قبل از آن ، امام حسن ع خلیفه مسلمانان بوده و خراج و زکات خیلی از مناطق کشور اسلامی ( ایران و عراق) به جز شام در دست او بوده ، حالا آیا این خواسته زیادی است که مثلا درخواست کند خراج دارابگرد ، در اختیارش باقی بماند؟ مسئله بعدی این است که معاویه لع به یک کدام از این تعهداتش عمل نکرد و یک درهم از خراج‌هایی را که قول داده بود در اختیار امام حسن قرار دهد ، قرار نداد. وقتی عاملین امام حسن ع ( دحیه کلبی انصاری)برای دریافت خراج دارابجرد به استان فارس امروزی رفتند، عاملین معاویه آنها را دستگیر کرده و به شهادت رساندند . مردم داراب ، مثل مردم قم و ساوه ، از محبین اهل‌بیت بودند و لذا امام حسن ع ، شرط گذاشت که حساب اینها با خودش باشد و معاویه چنین کرد. این دحیه کلبی از صحابه خاص پیامبر و یکی از زیبارویان آن روزگار بوده و در روایات و اشعار فارسی ، جبرئیل را به او تشبیه می‌کنند و معتقدند که جبرئیل به شکل و شمایل دحیه کلبی بر پیامبر وارد میشده. امروز قبر ایشان در داراب زیارتگاه عاشقان اهل‌بیت است. القصه ، امام حسن ع بعد از صلح با معاویه و تمشیت امور عراق ، راهی مدینه شد و تا پایان عمر در مدینه ماند. اینکه آیا امام حسن ع ، داوطلبانه ، کوفه را ترک کرد یا اینکه معاویه او را مجبور کرد که کوفه را ترک کند در منابع ، چیزی نیافتم. اما آنچه مسلّم است ، پیش بینی‌های علی ع در مورد آینده مردم کوفه به حقیقت پیوست. این عهدشکنان ، که عادت کرده بودند در موقع مقتضی پشت امامشان را خالی کنند، در هنگام خروج امام از کوفه ، کلی گریه و زاری کردند . اما چه سود؟ گریه آنها نه به خاطر امام حسن ع بود بلکه برای بدبختی خودشان بود که از فردا باید تحت تسلط معاویه زندگی کنند. این عاقبت کسانی است که به موقع ، امام خود را یاری ندهند و چشم بر هم بگذارند و بخوابند تا بالاخره با لگد دشمن از خواب بیدار شوند. امام در مدینه ، مشغول رسیدگی به امور مردم و مخصوصا بنی‌هاشم شده و شروع به تدریس مذهب پدرش کرد و شاگردان زیادی تربیت نمود که هر کدام بعدها از دانشمندان کشور اسلامی شدند از جمله پسرش حسن مثنی و مسیب بن نجبه، سوید بن غفله، علا بن عبدالرحمن، شعبی، مبیره بن بربکم، اصبغ بن نباته، جابر بن خلد، ابو الجوزا، عیسی بن مأمون، بن زراره، نفاله بن مأموم، ابویحیی عمیر بن سعید نخعی، ابومریم قیس ثقفی، طحرب عجلی، اسحاق بن یار پدر محمد بن اسحاق، عبدالرحمن بن عوف، سفیان بن لیل و عمرو بن قیس. اسامی این افراد در بین راويان حدیث شیعه خیلی به چشم می‌خورد . در مورد زندگی امام حسن ع در مدینه انشالله در قسمت بعدی باز هم صحبت خواهم کرد. @tarikhbekhanim
باسلام امام حسن ع پس از جریان صلح با معاویه به مدینه ، برگشت و تا پایان عمر در مدینه ماند و فقط چند بار برای انجام حج به مکه سفر کرد. نقل شده که احتمالا یک بار هم به دعوت معاویه به شام رفته و معاویه در آنجا جلسه مناظره تشکیل داده که امام حسن ع را تحقیر کند که امام با بیان علوی و استدلال مصطفوی ، همه را محکوم کرده و روسیاهی به میزبان ماند. امام در سال ۴۰ امامت و رهبری شیعیان را در دست گرفت و در آن موقع ۳۷ سال داشت و در سال ۵۰ هم در سن ۴۷ سالگی به شهادت رسید. امام در مدینه به هدایت مردم و تشکیل هسته‌های معارف شیعی پرداخت و همچون پدر بزرگوارش شاگردانی پرورش داد. در مدینه بسیار مورد احترام بوده اما نه در شأن خودش. قبلا هم خدمت شما عرض کردم که به طور کلی مردم مکه و مدینه ، خیلی عاشق شیخین بودند و سنت آنها را حتی بر سنت پیامبر هم ترجیح می‌دادند به طوری که در آن مدتی که علی ع در مقام خلافت، در مدینه بود ، خیلی از بدعتهای عمر را نتوانست باطل کند از جمله نماز تراویح را نتوانست ابطال نماید و همچنین فدک را نتوانست برگرداند. در جریان نماز تراویح که قبلا توضیح دادم ، علی ع تلاش کرد که از برگزاری این نماز به جماعت ، جلوگیری کند. چراکه بدعت عمر بود. مردم مدینه شورش کردند و فریاد "وا سنت عمراه " سردادند. طوری شد که امام علی ع دیگر برای فدک هم اقدامی نکرد. خلاصه اینکه مرکز تشیع ، مکه و مدینه نبود و امید ائمه اهل‌بیت در این مورد همیشه کوفه و عراق بوده است. این مسئله را انشالله در جریان حرکت امام حسین ع به سمت کوفه هم توضیح خواهیم داد. القصه امام حسن ع در مدینه ماند و معاویه هم به هیچ کدام از تعهداتش عمل نکرد و فقط گاهی اموال مختصری به عنوان هدیه برای امام میفرستاد که جای خراج تعهدشده را بگیرد. امام این اموال را بین فقرای بنی‌هاشم و فقرای شیعه تقسیم می‌کرد. امام در بین مردم ، مصداق بارز مظلوم مقتدر بود. علیرغم اینکه محبوبیت زیادی داشت اما از ناحیه عوامل معاویه در مدینه ، تحقیر میشد. داستان فحاشی یک فرد شامی در وسط بازار مدینه ،که فرستادهء معاویه بود ، مشهور است . امام با ملایمت و ملاطفت کامل ، او را دعوت به آرامش کرد و با محبت به او ، تحولی در او بوجود آورد که از محبین اهل‌بیت شد. امام در رسیدگی به حال فقرای مدینه هم اهتمام داشت و همچون پدر بزرگوارش برای ایشان غذا میفرستاد. ذکر شده که دوبار تمام اموال خود را به فقرا بخشید و مجددا از صفر شروع کرد. در سال ۵۰ هجری ، معاویه با وعده و وعید ، جُعده ، همسر امام حسن ع را تحریک به مسموم کردن امام نمود. این کار چند بار انجام شد و در نهایت امام در ماه صفر سال ۵۰ به شهادت رسید. این جُعده ، دختر همان اشعث بن قیس کندی بود که قبلا توضیح کامل راجع به او دادیم. به وصیت ایشان ، قرار بود که امام را در کنار پیامبر ص دفن کنند اما عایشه با خشونت تمام مانع این کار شد که جریان آن مفصل است. در نهایت امام را در کمال مظلومیت در قبرستان بقیع دفن کردند. از امام حسن ع ، فرزندانی باقی ماند که بعدها سردمداران قیام برعلیه بنی‌امیه و بنی‌عباس شدند. از معروفترین آنها حسن مثنی است که در کربلا به شدت مجروح شد و بعدها هم به شهادت رسید. این حسن مثنی پدر عبدالله محض و او پدر نفس زکیه است که در زمان امام صادق ع بر علیه بنی‌امیه قیام کرد و داستان او را خدمت شما خواهم گفت. بسیاری از سادات ایران از جمله ، حضرت عبدالعظیم حسنی و همچنین سادات طباطبایی ، همه از نسل امام حسن ع هستند. بحث تاریخ اسلام در اینجا به پایان می‌رسد و از اینجا به بعد دو مسیر پیش روی ماست. یکی اینکه تاریخ امامت و تشیع را به همین منوال ادامه دهیم و در کنار آن تاریخ خلافت بنی‌امیه و بنی‌عباس را هم بگوییم. دیگر اینکه مبنا را بر تاریخ خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس بگذاریم و در کنار آن تاریخ ائمه و تاریخ تشیع را هم بگوییم‌. انشالله شما نظر خود را به آی دی بنده ارسال بفرمایید تا طبق نظر شما عمل شود. @tarikhbekhanim
با سلام آی دی استاد جهت ارتباط؛ 🆔@arefaneh53 @tarikhbekhanim
بنای معروف بر روی مزار ائمه بقیع علیهم‌السلام که در سال ۱۳۴۴ قمری توسط وهابیون تخریب شد. @tarikhbekhanim
وضعیت فعلی مزار ائمه بقیع. @tarikhbekhanim