باسلام
عرض شد که جنگهای روز عاشورا ، متنوع بود. گاهی تن به تن ، گاهی گروهی و گاهی سوارهنظام و گاهی تیرباران بود.
اما در نهایت در حدود ساعت ۲ بعدازظهر روز عاشورا ، دیگر کسی از اصحاب باقی نمانده و همگی شهید شده بودند و نوبت به اهلبیت پیامبر رسید.
اولین کسی که از اهلبیت ، اعلام آمادگی کرد ، حضرت علی اکبر ع بود.
اینکه حضرت علی اکبر ع ، اولین فرزند امام حسین ع بوده ، و آیا از امام سجاد ع بزرگتر بوده یا نه خیلی محل اختلاف است. مادر او ، لیلی یا لیلا نام داشته و در مورد حضور این خانم در کربلا هم خیلی اختلاف نظر هست. برخی منابع نام او را امّلیلا گفتهاند . والله اعلم.
علی اکبر ع در سال ۳۳ در زمان عثمان متولد شده اما روز تولد ایشان دقیقا مشخص نیست و برخی منابع ۱۱ شعبان گفتهاند که در تقویم ما ، روز جوان نامگذاری شده است.
با این حساب ، علی اکبر ع در روز عاشورا ۲۸ سال سن داشته است و بعید است که همسر نداشته باشد. اما در مورد داشتن فرزند ، خیلی اختلاف نطر هست. در کامل الزیارات ابن قولویه ، بر فرزندان علی اکبر ع سلام فرستاده شده است اما بر اساس تحقیقات مورخین تاریخ اسلام ، نسل امام حسین ع ، صرفا از طریق امام سجاد ع ادامه یافته و بعید است که از علی اکبر ع ، فرزندی باقی مانده باشد. شاید فرزندانی داشته که فوت کردهاند.
خلاصه اینکه علی اکبر ع ، شبیهترین افراد دوره خود به پیامبر اسلام ص بوده است و جمله معروف اشبهالناس خَلقا و خُلقا و منطقا برسولالله در مورد ایشان است.
به نقلی ، تمام فرزندان امام حسین ع ، علی نام داشتهاند و منظور از علی اکبر ع ، همایشان بوده و منظور از علی اصغر ع ، حضرت امام سجاد است و آن طفل رضیع و شیرخوار که به اسم علی اصغر میشناسیم، فرزند یکی دیگر از اهلبیت بوده که امام حسین ع در لحظات آخر بر سر دست گرفت و به تیر حرمله ، گلویش شکافته شد.
به نقل دیگری علی اکبر ع هم ایشان بوده و امام سجاد ع را علیاوسط مینامیدند و آن طفل شیرخوار ، علی اصغر بوده است.
خلاصه اینکه علی اکبر ع ، به نزد امام حسین ع آمد و اجازه نبرد خواست. امام به ایشان اجازه داد . علی اکبر ع به شکل سواره به میدان آمد و رزم نمایانی کرد. گفته شده که حتی تا ۲۰۰ نفر را هم راهی دوزخ کرد .
رجز علی اکبر ع در میدان جنگ این بوده
اَنا عَلِیُّ بْنُ الحُسَیْنِ بْنِ عَلی
نَحْنُ وَ بَیْتِ اللهِ اَولیٰ بِالنَّبِی
تَاللهِ لایَحْکمُ فینا ابْنُ الدَّعِی
اَضْرِبُ بِالسَّیْفِ اُحامی عَنْ اَبی
ضَرْبَ غُلامٍ هاشِمیٍّ قُرَشی
من علی فرزند حسین بن علی هستم، به خانه خدا (کعبه) قسم، ما به پیامبر(ص) سزاوارتریم؛ سوگند به خداوند این حرامزاده نمیتواند بر ما حکم راند، من شمشیر میزنم و از پدرم حمایت میکنم؛ آن هم شمشیر زدن نوجوانی از تبار هاشم و قریش.
بعد از مدتی جنگیدن ، به نزد پدر برگشت و طلب آب نمود که امام او را به سیراب شدن به دست پیامبر نوید داد.
علی اکبر ع مجددا به میدان برگشت . در حال نبرد بود که مُره بن منقذ ، از فرصت استفاده کرد و شمشیری بر فرق او زد که بیحال شد و خون از فرق مبارکش جاری گردید.
به نقلی ، کنترل اسب را از دست داد و اسب ، او را به وسط لشکر برد و لشکریان کوفه بر سر او ریخته و او را قطعه قطعه کردند. رحمت خدا بر او باد.
در مقاتل، آمده است که : فقطعوه بأسْیافهم إرْباً إرْباً؛ با شمشیرهایشان او را قطعه قطعه کردند.
امام حسین(ع) پس از شهادت علیاکبر بر بالای جنازه او آمد، صورت به صورت او گذاشت و کشندگان او را نفرین کرد: «قَتَلَ الله قَوْماً قَتَلوک» و فرمود: «عَلَی الدُّنیا بَعْدَک الْعَفا؛ پس از تو افّ بر این دنیا باد.»
سپس از جوانان اهل بیت خواست که جنازه علیاکبر را به کنار خیمهها منتقل کنند.
بعد از واقعه عاشورا که لشکریان عمر سعد ، سرها را جدا نمودند ، سر ایشان هم به همراه سایر سرهای اهلبیت به شام رفت و در آنجا دفن شد.
اما بدن مبارک او در کربلا و در پایین پای امام ع دفن شده و به همین علت ضریح امام حسین ع ، زاویه دارد و به اصطلاح ، شش گوشه است.
در زیارت عاشورا ، بلافاصله بعد از سلام دادن به امام حسین ع ، به علی بن الحسین ع هم سلام داده میشود که منظور ، حضرت علی اکبر ع است.
بعد از شهادت علی اکبر ع ، تعدادی از برادران امام حسین ع به میدان رفته و یکی یکی به شهادت رسیدند از جمله جعفر بن علی ع فرزند امالبنین و عبدالله بن علی ع فرزند امالبنین و عثمان بن علی ع فرزند امالبنین و ابوبکر بن علی ع فرزند لیلی بنت مسعود و محمد اصغر بن علی ع .
پس از آن به قولی فرزندان امام حسن ع به میدان رفتند که شرح آن انشالله بماند برای فرداشب.
@tarikhbekhanim
باسلام
نقل شده که ۴ نفر از فرزندان ذکور امام حسن مجتبی ع در کربلا حضور داشتهاند که از این ۴ نفر سه نفرشان به شهادت رسیدند.
حسن مُثنی ، عمر ، قاسم و عبدالله. اینها فرزندان امام حسن ع بودند که در روز عاشورا جنگیدند. حسن مثنی داماد امام حسین ع بود یعنی با دخترعموی خودش به نام فاطمه ازدواج کرده بود. حسن مثنی احتمالا بزرگترین فرزند امام حسن ع بوده است و ذکر شده آدم دانشمند ، شجاع ، جنگاور و باسخاوتی بوده. در زمان علی ع این آقا مسئول موقوفات علی ع بود چرا که علی ع خیلی چاه و زمین کشاورزی و نخلستان ، وقف کرد و اینها نیاز به یک اداره کننده داشت که حسن مثنی بود.
این آقا در روز عاشورا جنگ نمایانی کرد و به شدت زخمی شد و از اسب به روی زمین افتاد و فکر کردند که به شهادت رسیده.
وقتی در پایان روز ، برای قطع رووس آمدند، دیدند که او زنده است و لذا او را اسیر کردند و همراه با سایر اسرا به کوفه بردند.
در کوفه شخصی بنام اسماء ابن خارجه ، شفاعت او را کرد و او آزاد شد. اسماء او را به منزلش برد و تحت درمان قرارداد و بعدها به مدینه فرستاد. من نمیدانم که چرا اسم این آقا اسماء است. چونکه اسماء ، اسم زن است . شاید اسم مرد هم باشد که بنده خبر ندارم. اما این آقا از بزرگان و ثروتمندان کوفه بود و البته از دوستان نزدیک ابنزیاد و پدرش.
در مبارزه با قیام مسلم نقش اساسی داشت و در همراهی با عمرسعد هم سنگ تمام گذاشت و خودش هم قاتل برخی از شهدای کربلا است. اما چونکه با مادر حسن مثنی که خوله نام داشت، قوم و خویش میشدند، خیلی از حسن مثنی حمایت کرد و در نهایت باعث آزادی او شد.
حسن مثنی به مدینه رفت و بعدها در آنجا هم چندبار بر علیه بنیامیه قیام کرد و تحت تعقیب قرار گرفت تا بالاخره به فرمان ولیدبن عبدالملک در سال ۸۷ یعنی ۲۵ سال بعد از قیام عاشورا دستگیر شد و به شهادت رسید.
حسن مثنی بعد از قیام عاشورا ، همسرش را از دست داد و با خانمی به نام ام داوود ازدواج کرد که این خانم مادر رضاعی امام صادق ع میشود و اعمال امّداوود منسوب به اوست.
اگر یادتان باشد قبلا عرض کردم که تقریبا تمام قیامهای سادات ، بعد از عاشورا توسط سادات حسنی ، انجام شده است و اولین آنها همین قیام حسن مثنی است. به گفته برخی مورخین ، نسل امام حسن ع صرفا از حسن مثنی پا گرفت و بقیه در کربلا شهید شدند. از حسن مثنی چند پسر باقی ماند که عبارتند از عبدالله محض ، ابراهیم غِمَر ، حسن مثلث و داوود که از امّداوود بوجود آمد. در مورد هریک از اینها بعدها در تاریخ سادات ، مفصل صحبت خواهیم کرد.
و اما سایر فرزندان امام حسن ع ، همگی در کربلا شهید شدند . به عبارت دیگر نسل پیامبر در کربلا در شُرف انقراض بود. از امام حسین ع تنها امام سجاد ع باقی ماند و از امام حسن ع تنها حسن مثنی .
این همان قسمی بود که معاویه لع خورده بود که نسل بنیهاشم را براندازد. لعنت خدا بر این حرامزادگان که تنها دلیلشان برای زندکی مخالفت با امر خدا بود. این کافران و دشمنان خدا ، الان هم متاسفانه مورد احترام اهلسنت هستند و تمام کارهای آنها توسط فریبخوردگان سنّی به شکلی توجیه میشود که بعدها خواهیم گفت. خلاصه اینکه تلاشهای معاویه لع برای براندازی نسل پیامبر ، به اینجا رسید که الان در دنیا یکی نیست که مدعی باشد از نسل بنیامیه است. اما تا دلتان بخواهد در کل دنیا ، از غرب و مراکش گرفته تا شرق و مالزی و سنگاپور ، سادات داریم که تعداد آنها بیشمار است.
خب ، و اما سایر فرزندان امام حسن ع یکی عمر بود که نوجوان بود و جنگید تا به شهادت رسید. برخی منابع معتقدند او هم اسیر شد و بعدها با کاروان اسرا به مدینه بازگشت.
دیگری قاسم بود که داستان شهادت او خیلی معروف است و در تعزیهها ، جایگاه خاصی دارد. حضرت قاسم ع ، نوجوان ۱۳ سالهای بود که از امام ، اجازه خواست و به میدان رفت و رزم نمایانی کرد. شجاعت او را ستودهاند اما به نظر میرسد که به خاطر سنّ کم و جثه کوچک موفق به کشتن دشمن نشد. ابن نُفیل ازدی شمشیری حواله او کرد و او به شهادت رسید. امام حسین ع که شاهد معرکه بود به سرعت خود را به بالین او رساند و با ضربه شمشیری ابن نفیل را راهی دوزخ کرد و نعش قاسم را به سوی خیمهها برد.
داستان عروسی قاسم در روز عاشورا ، یک داستان کاملا ساختگی و بیپایه است که در کتابهای غیرمعتبر خیلی روی آن مانور داده شده.
و اما عبدالله ، کوچکترین فرزند امام حسن ع بوده که در کربلا در دفاع از عموی خود به شهادت رسید. منابع از او بعنوان آخرین شهید اهلبیت یاد کردهاند که وقتی امام حسین ع در گودال قتلگاه افتاد به سمت امام دوید و با ضربه یکی از اشقیا به شهادت رسید. البته در روز عاشورا بعد از شهادت امام حسین ع هم شهید داشتیم اما از اهلبیت نبوده که بعدا خواهم گفت.
سن عبدالله را در موقع شهادت ۸ سال گفتهاند که بعید است. چرا که امام حسن ع ، ۱۰ سال قبل از آن به شهادت رسیده بوده و عبدالله حداقل باید ۱۰ ساله میبوده.
برای امام حسن ع در برخی منابع، فرزند دیگری هم بنام زید ذکر شده که جوان برومندی بوده و در کربلا به شهادت رسیده است.
این هم شرح شهادت فرزندان امام حسن ع که ذکر شد. حالا به ذکر چند شبهه در این مورد میپردازم.
یکی اینکه چرا نام فرزند امام حسن هم ، باز حسن بوده که همان حسن مثنی یا حسن دوم باشد. جواب این استکه در بین اعراب مشکلی نبوده و خیلی از مواقع در حیات پدر هم اسم پدر و پسر یکی بوده و رسم اینچنینی در بین اعراب اشکالی نداشته است. همین حسن مثنی هم بعدها پسری داشته که حسن سوم یا حسن مثلث نامیده میشده .
دیگر اینکه چرا نام برخی از فرزندان ائمه ع ، ابوبکر و عمر و عثمان بوده؟
جواب این استکه این اسامی ، نامهای متداول در بین اعراب بوده و اگر افرادی با علی ع و یا با اسلام دشمنی کردند دلیل نمیشود که نام آنها از ادبیات عرب حذف بشود. نام خیلی از یاران نزدیک ائمه و شیعیان راستین هم یزید و معاویه بوده است. اگر شما با همسایهتان که مثلا اکبر نام دارد دعوا کنید ، دلیل نمیشود که اسم اکبر ، منفور خاندان شما بشود😳
سوال بعدی این استکه آیا این حرکت امام حسین ع که نزدیک بود منجر به قطع نسل پیامبر بشود آیا معقول بود؟
جوابهای زیاد و مفصلی از جهات گوناگون به این سوال داده شده که در بحث حکمتهای عاشورا در مورد آن بحث میشود اما به طور خیلی خلاصه و در یک خط باید عرض کنم ، آن کس که به امام حسین ع دستور قیام داده بود فکر همهجایش را هم کرده بود و الان هیچ نسلی در دنیا به اندازه سادات حسنی و حسینی ، محترم و معتبر و شناخته شده و متکثر نیست.
بقیه انشالله بماند برای فرداشب.
@tarikhbekhanim
باسلام
بعد از شهادت فرزندان امام حسن ع در کربلا ، نوبت به رزم فرزندان حضرت زینب س رسید.
حضرت زینب س خواهر امام حسین ع و فرزند بعد از او بود. اینکه کلمه زینب از چه ریشهای است ، بنده دو روایت خواندهام. یکی اینکه به معنای زین اب است یعنی زینت پدر.
یکی هم اینکه زینب ، یکی از اسامی رومی است که به داخل زبان عربی وارد شده و برای عربها خیلی متداول بوده. اصل ابن کلمه زنوبیا ، یکی از خدایان روم باستان بوده. قبلا خدمت شما عرض کردم که دو کشور ایران و روم در شمال عربستان بودند. یکی در شمال شرق و یکی ور شمالغرب و به همین میزان زبان و فرهنگ ایرانی و رومی در بین آنها نفوذ داشت و خیلی از کلمات آنها، ایرانی و رومی بود که حتی این کلمات به داخل قرآن هم وارد شده. مثل کلمه فردوس که واژهای پارسی و گرفته شده از پردیس است.
خلاصه اینکه برخی معتقدند ، زینب از زنوبیا گرفته شده است . والله اعلم
ایشان با پسرعمویش ، عبدالله بن جعفر طیار ازدواج کرد.
جعفر طیار برادر علی ع بود که در ضمن، سرپرست مهاجرین به حبشه در زمان پیامبر هم بوده . یعنی وقتی در دوران مکه ،پیامبر ص تعدادی از مسلمانان را به حبشه فرستاد این آقا سرپرست آنها در حبشه بود و با نجاشی ، گفتگوی خیلی معروفی دارد که در تاریخ ثبت شده. عبدالله ، اولین فرزندی از مسلمانان حبشه بود که در حبشه بدنیا آمد.
جعفر طیار همراه با خانوادهاش در سال ۷ هجری به عربستان بازگشت و مستقیم به مدینه آمد. پیامبر از باب هدیه به جعفر طیار ، نماز جعفر طیار را به او آموخت که خیلی معروف است. پیامبر اسلام که خیلی به جعفر علافه داشت ، سال ۸ هجری ، سپاهی را به فرماندهی جعفر برای جنگ موته فرستاد که جعفر در ابن جنگ شهید شد و پیامبر در مورد او فرمود که جعفر را در بهشت میبینم که خداوند دو بال به او برای پرواز داده است و اینطور بود که به جعفر طیار معروف شد.
عبدالله که فرزند جعفر بود با حضرت زینب ازدواج کرد. این آقا به قولی در فتوحات شرکت داشت و زمینهایی در مصر خریده بود و جهت کشاورزی در اختیار کشاورزان مصری گذاشت و سهم او را میفرستادند.
این مسئله ، خیلی مهم است و به بحث ما ربط دارد که بعدا خواهم گفت.
القصه ، ذکر شده که حضرت زینب س ، در هنگام ازدواج شرط گذاشت که همه جا همراه با امام حسین ع حضور داشته باشد و لذا در هنگام سفر امام حسین ع به سمت کوفه ، خودش و فرزندانش به همراه امام ، از مدینه و مکه خارج شدند.
به روایتی ، زینب س دارای ۴ فرزند ذکور بوده که علی عون محمد و عباس بودهاند.
عون و محمد در کربلا حضور داشتند و به شهادت رسیدند.
خب اینکه چرا ، عبدالله بن جعفر ، شوهر حضرت زینب به کاروان امام حسین ع ، ملحق نشد و با آنها نیامد بحثی استکه انشالله فرداشب خواهم گفت.
@tarikhbekhanim
باسلام
قبلا یکبار در ارتباط با کسانی از اهلبیت که در قیام عاشورا شرکت نکردند ، صحبت کردم.
مورخین در ارتباط با اینها نظرات مختلفی دارند.برخی از مورخین معتقدند هیچ عذری برای عدم همراهی با امام حسین ع پذیرفته نیست. اگر محمدبن حنفیه و یا عبدالله بن جعفر در قیام ، شرکت نکردند اشتباه کردند.
عبدالله بن جعفر به قولی نابینا و مریض بود و کهولت سناش مانع از یاری امام حسین ع شد. آیا پیرتر از عبدالله بن جعفر در سپاه امام حسین ع نبود؟ مگر مسلم بن عوسجه و حبیببن مظاهر ، که از صحابی پیامبر هم بودند پیرتر از عبدالله بن جعفر نبودند؟ آیا نابینا بودن او مانع از دفاع لسانی میشد؟ چرا عبدالله با زبانش به یاری امام برنخواست؟
چرا فردی مثل محمدبن حنفیه که پیر هم نبود و فقط اندکی میلنگید به دفاع از امام زمانهء خود بر نخاست؟ مگر فریاد هل من ناصر امام حسین ع را نشنیدند ؟ چرا لبیک نگفتند؟ اینها همه اشتباه کردند و از حوزه ایمان خارج شدند.
این نظریه برخی از مورخین است.
و اما دسته دیگری از مورخین معتقدند که اشخاصی مثل محمدبن حنفیه که امامزاده هستند خودشان بهتر میدانند که چه کاری خوب است و چه کاری بد و لذا در حیطه عقل ما نیست که راجع به آنها قضاوت کنیم.
این نظریه ، علمی نیست و در حقیقت به جای پاسخ دادن به سوال ، قصد دارد منکر اصل سوال بشود یعنی پاک کردن صورت مسئله. مضافا بر اینکه ، امامزادگان ، معصوم نیستند و بعضی از انها بودند که خطا کردند و در مقابل برادران خود ایستادند و ادعای امامت کردند مثل جعفر کذاب پسر امام هادی ع و عموی امام زمان عج که شد عامل لو دادن مخفیگاه امام زمان عج.
دسته دیگری از مورخین معتقدند که اینکه اینها ، امام زمانهء خود را یاری نکردند و ندای او را لبیک نگفتند ، قطعا خطا بوده ، اما ما پیرو ائمه معصوم شیعه هستیم و با توجه به تجلیلی که ائمه بعدی از جمله امام صادق ع از افرادی مثل محمد حنفیه و عبدالله بن جعفر بعمل اوردهاند ، مجاز به تخریب جایگاه این بزرگواران نیستیم. مضافا بر اینکه محمد حنفیه خودش بعد از عاشورا ، قیامهایی را برعلیه بنیامیه رهبری کرد و هدایتگر مختار در انتقام گرفتن از قاتلین اهلبیت شد.
خب این هم پاسخ به شبههای در زمینه عبدالله بن جعفر.
در مورد حضرت زینب س باید عرض کنم که وجود مقدس ایشان به عنوان یک زن در آن خفقان بنیامیه و در فقدان همه مردان اهلبیت به جز امام سجاد ع که ایشان هم در آن موقعیت بیمار بود ، واقعا یک وجود مغتنم و اساسی برای شیعه بوده و به قول معروف کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود. مضافا بر اینکه خطبههای متعدد و سخنان کوبنده ایشان باعث شد که عبیدالله از قتل امام سجاد ع منصرف بشود و اگر سخنان ایشان نبود شاید رشته امامت قطع میشد. اینها را انشالله بعدا به تفصیل خواهیم گفت.
به هر حال ، حضرت زینب س ، بعد از واقعه کربلا و برگشت از اسارت ، در مدینه شروع به برگزاری مراسم عزاداری برای اهلبیت و روشنگری کرد و قیام جدیدی در مدینه راه انداخت . همین مسئله باعث کوچ اجباری ایشان به مصر یا شام شد. به قولی ایشان همراه با شوهرشان به مصر تبعید شدند و در زمینهای کشاورزی که عبدالله بن جعفر در آنجا داشت ، ساکن شدند و حضرت زینب س در همانجا فوت کرد و قبر ایشان الان در مسجد سیده زینب در قاهره است که زیارتگاه اهل سنت میباشد.
قول دیگری معتقد است که ایشان به همراه شوهرشان مجبور به مهاجرت به شام شدند و در همانجا هم فوت کردند و اکنون مزار ایشان در محله زینبیه دمشق ، زیارتگاه شیعیان و اهل تسنن است.
القصه ، بعد از شهادت فرزندان حضرت زینب س در کربلا ، تعدادی دیگر از اهلبیت به میدان رفتند و شهید شدند از جمله تعدادی از فرزندان و نوادگان عقیل ، برادر علی ع و برخی از نوادگان عموهای علی ع و حتی یکی از نوههای ابولهب که نامش در تاریخ ذکر نشده.
در پایان فقط امام حسین ع و حضرت ابالفضل ع باقی ماندند که شرح شهادت آنها را انشالله فرداشب خواهم گفت.
@tarikhbekhanim
باسلام
رزم بسیاری از اصحاب و اهلبیت ع تا ساعت حدودا ۲ بعدازظهر تمام شد و از این ساعت به بعد فقط امام ع و حضرت ابالفضل ع باقی ماندند. بر اساس نقل مورخین، رزم این دو بزرگوار حدود ۲ ساعت و نیم طول کشید تا به شهادت رسیدند.
حضرت ابالفضل ع ، پسر علی ع و اولین فرزند امالبنین بود که از نظر زیبایی و هیکل درشت و تنومند در روزگار خودش بینظیر بود. نقل شده که در جنگ صفین هم در حالیکه ۱۲ یا ۱۳ سال داشت شرکت داشته است که البته برخی منابع میگویند که عباس ع در جنگهای زمان علی ع ، فقط شرکت داشت اما سن او اقتضای جنگیدن نمیکرد.
فاطمه بنت حزام ، یا امالبنین یکی از زنان برجسته و باتقوای دوره خود بود که با علی ع ازدواج کرد. اینکه این ازدواج مبارک در چه سالی بوده ، خیلی اختلاف نظر هست. برخی مورخین میگویند در سال ۱۶ هجری بوده و برخی مورخین معتقدند در سال ۲۳ یا ۲۵ بوده است. آنچه مسلم است در هر کدام از این سالها که بوده باشد ، امام حسن ع و امام حسین ع ، جوانان رشیدی بوده و کودک نبودهاند. بنابراین داستانهایی که در مورد نگهداری از کودکان حضرت فاطمه س توسط امالبنین ساختهاند کاملا دروغ است. اینکه امالبنین به علی ع عرض کرده که در خانه ، مرا فاطمه صدا نکن که دل بچههایت بسوزد این هم سندیت ندارد. چرا که در آن موقع فرزندان حضرت فاطمه و حتی حضرت زینب س ، کودک نبودهاند و شاید همسر هم داشتهاند.
یک نکته هم که باید در مورد فرزندان فاطمه زهرا س عرض کنم در مورد امکلثوم است. قبلا خدمت شما عرض کردم که کلثوم اسم مرد است و آنچه که اسم زن است ، امکلثوم است. بسیاری از مورخین معتقدند که امکلثوم ، کنیه حضرت زینب بوده و علی ع دختری بنام امکلثوم از حضرت فاطمه س نداشته است. برخی هم معتقدند که یک امکلثوم در خانه علی ع بوده اما دختر علی ع نبوده بلکه دختر ابوبکر بوده که بعد از وفات ابوبکر ، به همراه برادرش محمدبن ابیبکر ، تحت تربیت علی ع قرار گرفتند و قبلا در این رابطه صحبت کردهام.
این ام کلثوم که دختر ابوبکر بود ، مدتی بعد با عمر ازدواج کرد. و لذا این شبهه که میگویند چطور دختر فاطمه س ، با قاتل مادرش که عمر بوده ازدواج کرده ، شبهه درستی نیست و آن امکلثوم که با عمر ازدواج کرده ، دختر ابوبکر بوده است.
خلاصه اینکه امالبنین به خانه علی ع آمد. یک نقلی هست که میگوید امالبنین در سال ۱۶ وارد خانه علی ع شد ولی تا ۱۰ سال بچهدار نشد و حضرت ابالفضل در سال ۲۶ متولد شد.
یک نقل دیگر هم میگوید امالبنین در سال ۲۵ وارد خانه علی ع شد و حضرت ابالفضل سال بعدش به دنیا آمد.
بعد از حضرت ابالفضل ع هم عبدالله ، جعفر و عثمان به دنیا آمدند که همگی در کربلا شهید شدند.
خود حضرت ابالفضل ع با لُبابه ، دختر عبیدالله بن عباس ازدواج کرد و از او صاحب دو پسر به نامهای فضل و عبیدالله شد.
فضل همراه پدر به کربلا آمد و در کربلا شهید شد. اما عبیدالله ، کودک بود و به کربلا نیامد و در مدینه نزد امالبنین ماند و بعد از واقعه کربلا ، عمر طولانی کرد و امام صادق ع را هم درک نمود. عبیدالله از مردان شجاع و باسخاوت عرب بود و نسل حضرت عباس ع که به سادات علوی مشهور هستند از او پا گرفت. از این سادات علوی ، دانشمندان زیادی به پا خواستهاند و نسل ایشان هنوز هم هست.
خب این هم توضیحاتی در مورد حضرت ابالفضل ع. انشالله بقیه بماند برای فرداشب.
@tarikhbekhanim
باسلام
به دلیل اینکه در مدت تحریم آب ، حضرت ابالفضل ع چندبار برای اهل حرم آب آورد به سقای کربلا معروف شد.
قبلا عرض شد که چون روز عاشورا به نام امام حسین ع است، روز تاسوعا را به نام حضرت عباس ع نامگذاری کردهاند وگرنه ایشان در روز تاسوعا شهید نشده بلکه درست قبل از امام حسین ع به شهادت رسید.
برخی منابع میگویند که حضرت عباس ع ، ابتدا همراه با امام حسین ع به دو سمت مختلف رفتند و هرکدام ، با کوفیان جنگهای برجستهای کردند و تعدادی از آنها را روانه دوزخ کردند به طوریکه دیگر کسی جرات نکرد جلو بیاید. بعد به سمت خیمهها برگشتند و امام به ابالفضل ع فرمود که برود و برای اهل حرم ، کمی آب بیاورد. عباس ع به سمت همان نهر علقمه که قبلا گفتم رفت و مدافعینِ نهر را پس زد و در کمال شجاعت و بیتوجهی به انها ، مشک را پر کرد و خواست برگردد که او را دوره کردند و از هر طرف ضربهای به او وارد نمودند. یکی از این ملعونین با ضربهای دست راست او را قطع کرد و دیگری دست چپش را . در نهایت ، ایشان مشک را به دندان گرفت و سواره ، ادامه مسیر داد. در اینجا یکی از کوفیان ، گرزی حواله سر مبارک آن حضرت کرد که سر ایشان شکافته شد و از اسب به زمین افتاد و چون دست در پیکر نداشت نتوانست از اصابت صورت به زمین جلوگیری کند. کوفیان بر سر او ریخته و ضربات مهلکی بر او وارد کرده و ایشان را به شهادت رساندند. بدن ایشان هم مثل حضرت علی اکبر ع ، اربا اربا شده بود و چون امام حسین ع تنها بود نتوانست ایشان را به خیمهها ببرد و لذا بعدا در همانجا دفن شد. الان فاصله بین مزار امام ع و مزار حضرت ابالفضل ع را بینالحرمین مینامند. دو بقعه در نزدیک حرم ایشان هم هست که میگویند محل قطع دستهای حضرت ابالفضل است و به این دو بقعه کفّالعباس میگویند. این شرح شهادت حضرت ابالفضل بود که با اختلافات جزئی در مصادر و مقاتل ذکر شده است.
و اما دستهای از مقاتل هم میگویند که حضرت عباس ع ، جنگ نکرد و همینکه از امام ع ، اجازه میدان گرفت ، امام به او فرمود که برای اطفال ، آب بیاورد و لذا اطاعت امر کرده و به سمت علقمه ، روانه شد. یعنی اینها معتقدند که به جز چندبار که ابالفضل ع برای شکستن محاصره برخی اصحاب ، به میدان رفت ، جنگ دیگری نکرد.
حضرت عباس ع ، جایگاه ویژهای بین شهدای کربلا دارد و تمام عظمت و جایگاه ویژه ایشان به خاطر بصیرت ، شناخت و وفاداری بالای ایشان نسبت به مقام امامت و ولایت بوده است.
ایشان یکی از علمای بزرگ اسلام هستند که محضر ۴ امام را درک کرده است. علی ع ، امام حسن ع ، امام حسین ع و امام سجاد ع .
حضرت ابالفضل ع ، تنها غیرمعصومی است که از طرف معصوم برای او ، زیارتنامه صادر شده و ائمه ما مخصوصا امام صادق ع خیلی از ایشان تمجید کردهاند.
نقل شده که بعدها وقتی خبر شهادت عباس ع و سایر فرزندان امالبنین ع به مادرشان رسید ، عصرها به بقیع میرفت و عزاداری میکرد. امالبنین که خودش از شاعران عصر خود بود اشعاری سروده بود که میخواند که حاکم مدینه هم از این اشعار گریه میکرد. بعضی از این اشعار عبارتند از
یا مَنْ رَأَی العباس کَرَّ علی جماهیر النَّقَدْ
وَ وَرَاهُ مِنْ ابناءِ حَیْدَرِ کلٌّ لَیْثَ ذی لُبَدْ
اُنْبِئْتُ اَنَّ اْبنی اُصِیبَ بِرَأْسِه مقطوعُ یَدْ
وَیْلی علی شِبْلی اَمالَ بَرَأْسِهِ ضَرْبُ العَمد
لَوْ کَانَ سَیْفُهُ فِی یَدَیْهِ لما دَنَا مِنْهُ اَحَدْ
ای کسانی که حمله جانانه عباس را بر گله های گوسفند دیدید و نیز در پی او، فرزندان حیدر را که هر کدام شیری هستند که دست از یاری اش بر نمی دارند. آه! به من خبر داده اند که بر سر فرزندم عباس، عمود آهنین زدند، در حالی که دست در بدن نداشته است. وای بر من! که بر سر فرزندم عمود فرود آمد. اگر فرزندم عباس، دست در تن و شمشیر در کف داشت، چه کسی را یارای آن بود که به او نزدیک شود؟
@tarikhbekhanim