باسلام
خدمت شما عرض کردم که دولت پنجم و ششم به ریاست آقای هاشمی رفسنجانی ، یک دولت فراجناحی بود و از هردو گروه راست و چپ در آن حضور داشتند، اما از آنجا که گروههای چپ از اول انقلاب ، دخالت بیشتری در اداره کشور داشتند ، طبیعی بود که تعداد آنها در دولت آقای هاشمی هم بیشتر باشد اما به یاد داشته باشید که به طور کلی ، کلیت نظام و مخصوصا مجموعه زیر نظر رهبری ، از زمان فوت امام ، در اختیار جناح راست قرار داشت که بعدها ، اصولگرا نامیده شدند.
به عبارت دیگر ، دولتها همیشه در اختیار ، اصلاحطلبان و ستونهای اصلی در اختیار اصولگرایان بوده است.
شخصیت آقای هاشمی در دورهء ریاست جمهوری خودش و همچنین در دوره اول ریاست جمهوری آقای خاتمی را باید بعنوان یک وزنه تعادل بحساب آورد که بین جناحهای مختلف آشتی و سازگاری بوجود میآورد. شاید اگر وجود ایشان در این دوره نبود ،عناصر بعضا سکولار دولت آقای خاتمی و مجلس سکولار ششم، کشور را به سمت یک کشور کاملا لائیک و سکولار پیش میبردند و هیچ بعید نبود که اوضاع سیاسی فرهنگی ، به قهقرا میرفت.
البته دستهای دیگر از تحلیلگران سیاسی هم ،شخص آقای هاشمی را بنیانگذار این وضعیت و مدافع مروجین سکولاریسم میدانند. این مسئله شاید در سالهای بعد ،با گردش فکری آقای هاشمی، مصداق پیدا کرده باشد ، اما در دورهای که عرض کردم ، برحسب ظاهر، شخصیت ایشان یک وزنه تعادل بود.
اما در بُعد اقتصادی ، بنده خودم نیز منتقد جدی ایشان مخصوصا در زمینه خصوصیسازی بوده و اقدامات ایشان را مخلّ اقتصاد یک کشور اسلامی میدانم.
القصه دوره ۸ ساله ریاست جمهوری آقای رفسنجانی ، تمام نشده بود که ، مقام معظم رهبری ایشان را به ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام انتخاب کردند. قبل از آن این منصب در اختیار شخص آیتالله خامنهای بود.
دوره ۸ ساله آقای هاشمی در حالی تمام شد که جناح چپ ، حداکثر بهرهبرداری را از شرایط موجود بعمل آورد و با استفاده از شرایط اقتصاد تورمی ناشی از دوره آقای هاشمی ، به مردم القاء نمود که رفع مشکلات اقتصادی و گشایش در اقتصاد منوط به اصلاحات سیاسی و فرهنگی و تعامل با دنیا میباشد. از همین دوره بود که اصطلاح اصلاحطلبی بوجود آمد و با توجه به استقبال بینظیر مردم در دوم خرداد سال ۷۶ از این گفتمان ، اینها گفتمان خودشان را عملا به اجرا گذاشته و فجایعی به بار آمد که کشور هنوز درگیر آن است.
یک نکته مهم آنستکه جناح چپ یا همان اصلاحطلب نه تنها، هنوز بر این نظریه پافشاری میکند ، بلکه معتقد است تنها راه برون رفت از تمام مشکلات ریز و درشت کشور ، در تعامل با غرب، امتیاز دادن به غرب، کوتاه آمدن از مواضع انقلابی ، اجرای سیاستهای اقتصادی بانک جهانی ، اجرای سیاستهای سازمان بهداشت جهانی و اجرای پروتکلهای لازم برای رفع تحریمها است. در حالیکه هر انسان عاقلی میداند که پیشرفت هر کشور و راه برونرفت از مشکلات اقتصادی ، کار و تلاش ، برنامهریزی درست ، نگاه به داخل ، اصلاحات ساختاری در اقتصاد ، اجرای مبانی اقتصاد اسلامی ، مبارزه با بانکداری غیراسلامی، مقابله با سیاستهای مخرّب بانک جهانی و سازمان بهداشت جهانی و سایر سازمانهای بینالمللی است که برنامهای جز به قهقرا بردن کشورهای در حال توسعه ندارند. یک نمونه از این نوع سیاستهای بین المللی، برنامهء سازمان بهداشت جهانی برای کاهش جمعیت ایران در دوره آقای هاشمی بود که به نحو احسن اجرا شد و خطرات ناشی از آن را اکنون مشاهده میکنیم.
القصه، در دوم خرداد سال ۷۶ ، هفتمین انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و با پیروزی قاطع و غیرمنتظره نمایندهء جناح چپ ، دوران جدیدی تحت عنوان دورهء اصلاحات در کشور آغاز شد که به توصیف آن خواهیم پرداخت انشالله.
@tarikhbekhanim
با سلام
خدمت شما عرض کردم که در دوم خرداد سال ۷۶ ، هفتمین انتخابات ریاست جمهوری در ایران برگزار شد و سید محمد خاتمی با راهکارهایی جهت حل معضلات مردم ، پا به عرصه رقابت گذاشت و از بین ۴ کاندید ریاست جمهوری ، بااکثریت قاطع ، به ریاست جمهوری رسید. سایر کاندیداهای ریاست جمهوری عبارت بودند از علیاکبر ناطق نوری، رضا زوارهای و محمد محمدی ریشهری. این در حالی بود که اکثریت تحلیلگران معتقد بودند که اکثریت آراء ، نصیب ناطق نوری خواهد شد چرا که همراه نظام و همگام با دولت قبلی و ادامهدهندهء اصول سازندگی دولت هاشمی رفسنجانی خواهد بود.
اما چرا گفتمان خاتمی رای آورد و چرا این گفتمان ماندگار شد؟ شرح این قضیه اهمیت زیادی برای ما دارد که به طور خلاصه به آن میپردازیم.
یک وجه این اهمیت ناشی از آثار نگرش و رفتارها و تصمیمیات خاتمی در عرصههای داخلی و بینالمللی است و اینکه در روند حرکت نظام اسلامی، رشد و پیشرفت کشور و ارتقاء آرمانگرایی و انقلابیگری مردم، چه دستاوردی بر جای گذاشته است. قطعاً شناخت دقیق این مسئله، یک تجربه گرانقدر برای بصیرت افزایی و تضمین آیندة نظام خواهد بود.
وجه دیگر اهمیت شناخت سیدمحمد خاتمی و عملکرد او، انطباق شعارها و تبلیغات و ادعاهای وی با واقعیتهای مستندِ اقدامات و تصمیمات او و آثار آنهاست. از ورای فضاسازیهای رسانهای و دعواهای جناحها و شخصیتها، با ملاک مواضع و سیاستها و رهنمودهای رهبری فرزانه انقلاب باید او را شناخت تا میزان التزام به قانون اساسی، ولایت فقیه و منافع ملی و مردمی را درک کرد.
یک وجه دیگر اهمیت این بررسی و شناسایی چهره خاتمی، ضرورت پاسخگویی او به مردم و صاحبان این نظام یعنی محرومین و خانوادههای شهدا و مردم متدین است که در طی سالهای مسئولیت او و پس از آن به عنوان شخصیت اول جریان اصلاحات، از رفتارها و عملکرد وی چه آسیبهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و بینالمللی دیدهاند.
اگر این سه مقوله ، کالبد شکافی شوند ، میزان خدمت و خیانت این گفتمان آشکار میگردد.
به طور کلی در طول تاریخِ جبهه حق ، همیشه در درون جبههء حق ، یک گروه با گفتمان متفاوت و باایدههای القایی از خارج ، وجود داشته است که دل در گروه تصمیمات خارجی داشته و همراه با جبهه حق نبودهاند. اگر این را بدانید و مطالعه کنید که هزینه ساخت مسجد ضرار در دورهء پیامبر، توسط امپراطور روم شرقی پرداخت شد ، آنگاه به مقدار زیادی به کنه و بنه نیّات این گروهِ متفاوت پی خواهید برد.
یک نکته دیگر آنستکه به طور کلی ، مسئلهء نفاق همیشه از اختصاصات جبهه حق بوده است. جبهه باطل که خودش فینفسه ، باطل است و لذا هیچ نیازی به منافق بازی ندارد و این جبهه حق است که بحث نفاق در آن بوده و هست. فیالمثل ما بحث نفاق را در سپاه علی ع میبینیم و نه در سپاه معاویه. چرا که سپاه معاویه خودش باطل است و نیازی به منافقبازی و این حرفها ندارد.
پس میتوان نتیجه گرفت که همیشه و در هر زمان تعدادی از نیروهای جبهه حق ممکن است فریب شیطان را بخورند و شیطان سوار بر آنها شده و از دهان آنها مطالبی را به جامعه القا کند. این زمان و این مکان و این شخص فریب خورده هرکسی میتواند باشد و هیچ کس از این مسئله مصون نیست.
نفاق یک بیماری است. یک بیماری روحی روانی. قرآن در مورد منافقین میفرماید: فی قلوبهم مرض.
یعنی اینها بیمار قلبی هستند. بیمار روحی هستند. بیمار روانی هستند.
شاید یک روزی هم در علم پزشکی ثابت شود که نفاق هم مثل خیلی از بیماریهای دیگر ، ویروس دارد و وقتی کسی چنین حرفی را بزند این اولین علامت ابتلا به بیماری است.
آن روزی که احمدینژاد با آن مواضع انقلابی ، سخنی خلاف فرمایش رهبری زد همانروز بنده به برخی دوستان عرض کردم که ای وای، این بنده خدا هم مریض شد ، امااینکه این ویروس منحوس را از چه کسی گرفته ، الله اعلم.
القصه شخصیت جناحهای چپ ، یک شخصیت مستقل نبود و اینها از قبل از انقلاب به نظام مارکسیستی ، دلسپرده بودند و عرض کردم که به همین دلیل به آنها چپی میگفتند.
همینها بعد از فروپاشی شوروی ، به جرگهء لیبرالیسم پیوستند و دل به غرب سپردند و هنوز که هنوز است نتوانستهاند از این منجلاب بیرون بیایند. خدامیداند که بعد از فروپاشی غرب ، به کدام سمت خواهند چرخید و دل به که خواهند سپرد.
انشالله در قسمتهای بعد به توضیح بیشتر این مسئله خواهیم پرداخت.
@tarikhbekhanim
باسلام
بحثی که امشب میخواهم خدمت شما عرض کنم یک بحث تحلیلی از کیفیت چرخش فکری جریان چپ و تبدیل آنها از یک جمع سوپر انقلابی به یک حزب منتقد مواضع نظام و همراه با اوپوزیسیون است. قبلا خدمت شما عرض کردم که اینگونه چرخشها در طول تاریخ کاملا عادی بوده و برای یک مورخ ، هیچ جای تعجب ندارد. مبانی قرآنی این چرخش را هم خدمت شما عرض کردم و گفتم که این عارضه ، یک نوع بیماری است و به قول قرآن یک بیماری قلبی(روحی ،روانی) است که افرادی که زمینه ابتلا به این بیماری را در خود فراهم میکنند، دچار این بیماری میشوند.
اگر به این سرمقاله کیهان در آذرماه سال ۶۰ که به قلم آقای خاتمی نوشته شده است دقت کنید ، کیفیت این چرخش فکری بر شما آشکار میشود. خاتمی در این سرمقاله میگوید:
آفرینندگان وحشتناکترین جنایتها در سراسر زمین و تحمیلکنندگان فقر و جهل و جنگ و بیماری بر اکثریت جهانیان و حمایتکنندگان از فاسدترین دیکتاتوران شکنجهگر، امروز بر فقدان آزادی در ایران اشک تمساح میریزند و آدمکشان حرفهای، از اعدام مزدوران آدمکش خود در ایران برمیآشوبند. آزادی مطلوب آمریکا و دیگر توسعهطلبان، آزادی انسانها نیست که چنین آزادی در کشورهای خودشان نیز وجود ندارد بلکه آزادی موردنظرشان، چیزی جز آزاد گذاشتن دست دشمنان خلق، در تاراج و تباهی مملکت نیست. آنان رنج میبرند که چرا فساد و عشرتگری که هم محصول فرهنگ مصرفی تحمیلی و هم گسترش دهنده آن است، آزاد نیست.
آقای خاتمی از این دست مطالب ، هم در مقالات و هم در سخنرانیهای خود زیاد میگفت. علاوه بر این زمانی که در دولت میرحسین موسوی ، وزیر ارشاد بود ، بسیار سختگیر و به اصطلاح ، انقلابی دوآتیشه بود. شهید آوینی که در همین دوره مورد غضب همین آقا و دستگاه تحت نظر ایشان قرار گرفته بود ، قربانی این تفکر تند و رادیکال شد. از همین گروه ، افرادی بودند که در مورد حجاب ، مواضع سختی داشتند و بر پیشانی بیحجابان ، پونز میچسباندند.
حال مواضع بیست سال بعد این آقایان را مطالعه بفرمایید.
خاتمی به همراه مشاورانش تصمیم گرفتند تا از سخن گفتن در مورد "آفرینندگان وحشتناکترین جنایتها"، "تحمیلکنندگان فقر و جهل و جنگ" و "آدمکشان حرفهای" پرهیز کنند و فضای مطبوعاتی کشور را در اختیار افرادی قرار دهد که خود او روزگاری آنان را "قلم به مزد" و مسبب ایجاد یاس و تفرقه در میان ملت مینامید.
رئیس دولت دوران اصلاحات، حتی پا را از این فراتر گذاشت و برخلاف مواضع قبلی خود، برای گفتگوی مستقیم و مذاکره بدون واسطه با دولت آمریکا اعلام آمادگی کرد.😳😳
عباس عبدی از چهره های تندروی جریان اصلاحات در مصاحبهای با روزنامه زنجیره نشاط در تاریخ 22 اسفند ۱۳۷۷ به صراحت اظهار میکند که دیدگاه جناح چپ نسبت به مبارزه با غرب تغییر کرده است. او در توجیه این تغییر هویتی جناح موسوم به چپ میگوید: در گذشته نفرت شدیدی علیه آمریکا وجود داشت و هر مسئلهای را تقصیر آمریکا میگذاشتند و درست هم بود، اما اکنون که ۲۰ سال از انقلاب میگذرد، شما دیگر نفوذ غرب در کشور را نمیبینید!
آنچه مسلّم است خاتمی در دوره ریاست جمهوری خود مدام بر طبل آزادی بیان و آزادی مطبوعات و آزادی روابط دختر و پسر و آزادی تجارت و آزادی انتقاد و ...... میکوبید و مشتی افراد اغلب جوان که حل مشکلات اقتصادی ناشی از دوره آقای رفسنجانی را در اعطای این آزادیها و ایجاد رابطه با آمریکا و غرب میدیدند، برای این تفکر سوت و کف میزدند و هورا میکشیدند. غافل از اینکه هییییچ کلمهای در طول تاریخ ، به اندازه کلمهء آزادی بشر را فریب نداده است.
بنده خواهش میکنم این جملهء بالا را ملکه ذهن خود بگردانید تا عمق جنایاتی که بااین کلمه آزادی ، ایجاد شده است را درک کنید.
القصه آقای خاتمی که در کارزارهای انتخاباتی روی شعار خاصی تمرکز نکرده بود ،بعداز انتخابات، شعار دولت خود را ، اصلاحات مدنی ،توسعهء سیاسی، آزادی ، برابری و عدالت ، تعامل با اروپا و آمریکا اعلام کرد و تا پایان فقط بر همین کلمات متمرکز بود و در هیچ مورد دیگری در سخنرانیهایش صحبتی ننمود.
در دوره خاتمی به طور کلی ، نرخ رشد تورم کمتر از حد معمول بود ، چرا که اقتصاد پویایی نداشتیم و به طور کلی ، دولت خاتمی اصلا شعار اقتصادی نداشت و شعارها صرفا سیاسی فرهنگی بود. در چهارسال اول ، رشد اقتصادی نسبتا خوب بود و این مسئله به دلیل بهرهبرداری از اقدامات اقتصادی آقای هاشمی در دولت قبل بود که اغلب طرحها و کارخانهها و صنایع در پایان آن دولت افتتاح شده بود.
در همین چهارسال ،صادرات و نرخ بیکاری، هم نسبتا خوب و قابل قبول بود .
افول همهء این شاخصها در دور دوم ریاستجمهوری آقای خاتمی بیانگر آن بود که در دوره ایشان ، هیچ طرح جدیدی داده نشده است و از همین دوره رکود تورمی آغاز شد . یعنی تورمی که ناشی از پویایی اقتصاد و کار و تلاش و افزایش درصد رشد اقتصادی نبود بلکه یک تورم مختصر اما همراه با رکود و بیبرنامهگی و عدم رشد اقتصادی بود.
قیمت نفت در دوره آقای خاتمی کاهش یافت و لذا درآمدهای نفتی ایران هم کم شد. علت آن تلاش ایران برای کاهش تنشها و همچنین چندمورد امتیازدهی به غربیها و عدم تلاش ایران در اوپک برای افزایش قیمت نفت بود.
انشالله سایر پارامترهای اقتصادی سیاسی و فرهنگی را فردا شب ، عرض خواهم کرد.
@tarikhbekhanim
باسلام
تعدادی از دوستان در خصوصی ، سوال پرسیدند که اقدامات آقای خاتمی چگونه باعث کاهش تورم و افت قیمت نفت شد؟
این یک سوال بسیار خوب و پرمصداق است که جواب آن برای دولتهای بعدی هم مصداق دارد.
به طور کلی اگر نرخ رشد اقتصادی در یک کشور در حال توسعه بالا برود و به اصطلاح ، اقتصاد ، پویا باشد ، تورم ایجاد میشود. اگر یادتان باشد یکی از دلایل افزایش تورم در دهه ۵۰ و ایجاد نارضایتی در مردم را همین بلندپروازیهای شاه و فشار برای اجرای خارج از برنامه هفتم توسعه ذکر کردیم.
در دوره آقای خاتمی ، اقتصاد، پویا نبود. چرا که اصلا شعار دولت خاتمی ، توسعه اقتصادی نبود.بلکه شعارهای موهوم و بیمصرف همچون توسعه سیاسی و آزادیهای مدنی بود و به طورکلی همیشه شعار دولتهای اصلاحطلب همینهاست. اما این مسئله به معنای کاهش تورم نبود بلکه به معنی کاهش نرخ تورم است. یعنی سرعت افزایش تورم کمتر شد. اما تورم وجود داشت.
حال ممکن است سوال پیش بیاید که این مسئله خوب است یا بد؟
مسلّم است که اگر قطار حرکت نکند ، کسی هم به آن سنگ نمیزند و وقتی قطار به حرکت افتاد ، به او سنگ میزنند. حال آیا میتوان قضاوت کرد که قطار نباید حرکت کند؟
قطار اقتصاد کشور باید با سرعت حرکت کند حتی اگر باعث ایجاد تورم زیاد شود اما در کنار این اقتصاد پویا باید راههای دیگر برای کاهش تورم پیدا کرد از جمله جمعآوری بانکها و نظارت بر نقدینگی و ... همان کاری که کشورهای غربی باآن رشد اقتصادی و آن پویایی اقتصاد میکنند.
از طرف دیگر شعارهای تنشزدایی و گفتگوی تمدنها که آقای خاتمی مطرح کرد باعث کاهش تنشها و تصور ضعف ایران شد و همین مسئله قیمت نفت را کاهش داد. به طور کلی هرگاه ما از خودمان ضعف نشان دادیم ، کشورهای غربی بلافاصله سوءاستفاده میکنند و قیمت نفت را کاهش میدهند و ما متضرر میشویم. این مسئله عینا هم در دولت خاتمی اتفاق افتاد و هم در دولت روحانی.
آن چیزی که باعث افزایش درآمد کشور و بالا رفتن قیمت نفت میشود اقتدار کشور و مخصوصا قدرت نظامی است. این مسئله را شما با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و دولت آقای رئیسی تجربه کردید که قیمت نفت با نشان دادن چهرهء اقتدار ایران بالا رفت.
آن کسانی که مانورها و دخالتهای نظامی ایران را مسخره میکنند و به باد انتقاد میگیرند دقیقا در فهم همین مسئله مشکل دارند که اینها همه محل درآمد برای ایران است.
دخالت ایران در سوریه گذشته از امتیازات سیاسی ،مذهبی ، ژئوپلیتیک و منطقهای، دارای منافع اقتصادی زیادی هم برای ایران بود که یک نمونه آن در اختیار گرفتن معادن فسفر سوریه است.
مهمترین عامل روی کار آمدن آقای خاتمی ، همین سطحینگری بخش اعظمی از جامعه و دلخوش کردن به چند شعار مبنی بر آزادی و بیبندوباری بود که عرض کردم هیچ کلمه دیگری در طول تاریخ به اندازه کلمه آزادی ، بشر را فریب نداده است.
انشالله باز هم در این رابطه صحبت خواهم کرد.
@tarikhbekhanim
باسلام
برخی از مهمترین وقایع دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی که از تابستان ۱۳۷۶ تا تابستان ۱۳۸۴ ادامه داشت به شرح ذیل میباشد:
۱. ایجاد فضای باز سیاسی و مطبوعاتی در جامعه و دانشگاهها. از آنجا که این مسئله به شکل مطالعه نشده و به تقلید از کشورهای غربی انجام شد، نتایجی جز به هم ریختگی اوضاع جامعه ، ایجاد بحرانهای متعدد ، گسترش بیبندوباری ، کاهش امید به آینده ، تغییر اولویتها ، کاهش بار مذهبی جامعه، ایجاد اختلافات قومی و حزبی.... نداشت.
۲.تحول جدی در روابط خارجی بهویژه با کشورهای اروپایی. این رویهء غلط ، در حقیقت نوعی وادادگی در مقابل کشورهای غربی و رها کردن سایر کشورها بود که اثرات زیادی بر امنیت و اقتصاد کشور گذاشت.
۳. پیشنهاد گفتگوی تمدنها به سازمان ملل متحد. این کار اگر چه جایگاه صلحطلب ایران را بر دنیا ثابت کرد اما باز هم از آنجا که بدون مطالعه در جوانب کار ارائه شده بود یک تلقی ضعف و کوتاه آمدن برای آمریکا وکشورهای غربی ایجاد کرد و باعث افزایش تحریمها گردید.
۴. قتلهای زنجیرهای که بواسطه اختلافات درون حزبی احزاب اصلاحطلب و برخی جریانات تندرو داخلی ایجاد شد و در پی ایجاد بحران و نهایتا تجزیه ایران بود. عامل اصلی این قتلها در حقیقت جریانهای تندرو از هر دو طرف بودند.
۵.واقعه فتنه کوی دانشگاه در سال ۷۸. این تجمع که خیلی سریع به درگیری و خشونت خیابانی و آشوبی که میرفت فراگیر شود ، کشیده شد در اعتراض مشتی دانشجونما به تعطیلی روزنامه سلام رخ داد. بعدها معلوم شد که ابزار و زمینههای فتنه از قبل آماده شده بود و منتظر بهانهای بودند که این بهانه با تعطیلی این روزنامه ، بدست آمد. واکنش دولت خاتمی و وزارت کشور به این فتنه ، بسیار سخیف و مهوّع بود و در حقیقت خودشان آتشبیار معرکه بودند.
۶. حادثه ۱۱ سپتامبر که در شهریور سال ۸۰ اتفاق افتاد و ما قبلا راجع به آن صحبت کردیم و گفتیم که این مسئله باعث
حمله آمریکا به افغانستان و عراق شد و اقتصاد آمریکا را از یکی از گردنههای دشوار نجات داد.
۷.برگزاری نخستین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران
۸.اجرای موفق پایین آوردن نرخ تورم و رساندن آن به رقم (۱۰٪) که توضیح دادیم و عرض شد که به علت کاهش فعالیتهای اقتصادی بود..
۹.اجرای موفق تک نرخ کردن ارز
۱۰.ایجاد رسمی احزاب اصلاحطلب.
۱۱. برگزاری انتخابات مجلس ششم در پایان سال ۷۸ و تشکیل ضدانقلابیترین مجلسِ بعد از انقلاب که بسیاری از منتخبین آن ، پس از پایان کار مجلس ، به خارج از کشور فرار کردند.
علیرغم بسیار از این کارشکنیها و ناامیدی نسبی جبهه مقاومت، بعلت بیمهریهای دولت ایران ، جبهه مقاومت تلاش خود را برای قوی شدن و مجهز شدن انجام داد و قدرت بازدارندگی ایران بشدت افزایش یافت.
در تابستان سال ۱۳۸۴ ، نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد که نتیجه آن پیروزی آقای احمدینژاد بود که به ذکر آن خواهیم پرداخت انشاءالله.
@tarikhbekhanim
باسلام
خدمت شما عرض کردم که در تابستان سال ۸۴ نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و آقای احمدی نژاد در این دوره طی دو مرحله به ریاست جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد. این اولین بار بعد از انقلاب بود که انتخابات ریاست جمهوری دو مرحلهای میشد.
در مرحله اول آقای هاشمی رفسنجانی و آقای احمدی نژاد بالا آمدند و در مرحله دوم که انتخابات بین همین دو نفر بود ، آقای احمدی نژاد برندهء انتخابات شد.
الان دیگر آقای هاشمی رفسنجانی ، یک عنصر فراجناحی نبود و علیرغم توهینها و تهمتهایی که جناح چپ به او وارد کرده بودند ، چرخش فکری کرده و همراه و همگام با چپیها یا همان اصلاحطلبان شده بود و لذا با حمایتی که از طرف اصلاحطلبان از او بعمل آمد ، رسما نمایندهء آنها بود.
محمود احمدینژاد که از حزب جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی معرفی شده بود و قبل از آن مدتی شهردار تهران بود، نماد اصولگرایی ، کار برای خدا ، تغییر و تحولات ریشهای در صنعت و اقتصاد و سیاست خارجی بود اما خواهیم دید که همین آقا هم پس از مدتی به سمت تفکر اصلاحطلبی و تعامل با غرب ، چرخش پیدا کرد و بعدها تالی تلو اصلاحطلبان گردید.
همانطور که قبلا عرض کردم ، این چرخشها در جبهه حق ، یک چیز کاملا عادی است و به آن نفاق میگویند که گفتیم از اختصاصات جبهه حق است و در جبهه باطل وجود ندارد.
القصه ، با روی کار آمدن این آقای احمدی نژاد قیمت نفت به شدت صعودی شد و یکی از دلایل آن همین سیاست خارجی درست و ایستادگی در مقابل زیادهخواهیهای غربیها بود که قبلا عرض کردم که همیشه،احساس ناامنی و تنش در خلیج فارس ، قیمت نفت را بالا میبرد.
یک نکته در این رابطه آنستکه اگر در قضیه برجام ، دولت روحانی از مواضع انقلاب کوتاه نمیآمد و در نتیجه قیمت نفت نصف نمیشد ، ما اصلا نیازی به تلاش برای دریافت مسدودیهای خودمان نداشتیم.
یعنی وادادگی دولت روحانی و القاء ضعف به دشمن باعث افت قیمت نفت و کاهش شدید درآمد نفت ما شد. این ضرر تقریبا برابربا مبالغ بلوکه ما در آمریکا و غرب بود که روحانی به بهانه پس گرفتن آنها تمام کشور را به باد داد.
القصه، این آقای احمدی نژاد ، دکترای عمران داشت و از قدیم دارای تفکر ضد لیبرالی بود و در ۴ سال اول دولت خود واقعا کارستان کرد و به قول مقام معظم رهبری ، قطار انقلاب که از ریل خارج شده بود را به ریل اصلی بازگرداند.
یکی از مهمترین اقدامات محمود احمدینژاد ، احیای تاسیسات هستهای بود که در دولت خاتمی به دستور غربیها و برای دلخوشی آنها ، تعطیل شده و پلمپ شده بودند و احمدینژاد با تلاش زیاد و بیاعتنایی به مصوبات غربیها، آنها را احیا کرد و غنیسازی اورانیوم را به حدقابل قبولی رساند. همان غنیسازی که دولت روحانی با علم کردن آن ، تسمه از گرده ملت ایران کشید.
یکی دیگر از اقدامات بسیار خوب و بااهمیت او ، طرح مسکن مهر بود که در حقیقت یک نهضت فراگیر خانه سازی حساب میشد و بسیاری از کسانی که فکرنمیکردند تا آخر عمر هم بتوانند خانهدار شوند، صاحب خانه شدند. همان طرح مسکنی که دولت روحانی آن را مزخرف و هدر دادن پول ملی میدانست.
یکی دیگر از کارهای دولت احمدی نژاد ، طرح پرداخت وام ، توسعه و بهبود جایگاه علمی کشور، تغییر و بهبود نظام اداری کشور ، بهبود جایگاه زنان ، تغییر وضعیت استخدامی کارکنان دولت و....بود.
انشالله تحلیل دولت احمدینژاد بماند برای فرداشب.🤚🤚🤚
@tarikhbekhanim
باسلام
یکی از سیاستهای بسیار بحثبرانگیز آقای احمدی نژاد ، سیاستهای اتمی وی بود.
البته مسائل اتمی جزو مسائل کلان کشور هستند و سازمانهای مختلفی در آن دخالت دارند ولی دولتها با میزان همکاری خود میتوانند این سیاستها را متوقف کنند یا سرعت ببخشند. در دوره آقای خاتمی که آقای حسن روحانی ، رئیس تیم مذاکره کننده بود، متاسفانه برای جلب نظر غربیها و به ظاهر برای رفع تحریمها، سیاستهای هستهای متوقف و حتی برخی تاسیسات هستهای پلمپ شد. دست آخر هم ، ایران را محور شرارت اعلام کرده و تحریمها را بیشتر نمودند. نتیجتاً در اواخر دولت آقای خاتمی، با تشر مقام معظم رهبری ، پلمپها شکسته شد و فعالیت این تاسیسات دوباره آغاز گردید. اما نتیجه همکاری این گروه جاسوسپرور با دول غربی ،عقب افتادن از برنامههای هستهای و شناسایی و ترور تعدادی از دانشمندان هستهای کشورمان شد.
علی ایحال ،با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد ، برنامههای هستهای شتاب زیادی گرفت و غنیسازی اورانیوم تا حد زیادی بالا رفت و برخی کاربردهای علمی ،صنعتی ،کشاورزی، دارویی و.... آغاز شد.
در بعد سیاست خارجی ، جایگاه ایران بسیار ترقی کرد و با بسیاری از کشورها ، رابطه برقرار شد و این مسئله در دور زدن تحریمها خیلی موثر بود . ایجاد یک حیاط خلوت برای ایران در آمریکای جنوبی با چندبار سفر احمدی نژاد به ونزوئلا ، یکی از دستاوردهای مهم دولت او بود.
روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد، باعث تغییراتی در ترکیب نهادهای گوناگون زیرمجموعه دولت، از جمله تغییراتی در ترکیب نهادهای تصمیمسازی سیاست خارجی ایران شد. در یکی از بحث انگیزترین این تغییرات، دولت با تغییر در ترکیب شورای عالی امنیت ملی، علی لاریجانی را جایگزین حسن روحانی، رئیس تیم مذاکرهکننده با اروپا پیرامون سیاست خارجی ایران کرد و اعضای تیم جدید مذاکرات هستهای ایران کاملاً تغییر کرد. در بدنه دستگاه دیپلماسی ایران نیز تغییراتی صورت گرفت. برای مثال حدود ۴۰ سفیر ایران در سایر کشورها، از جمله بیشتر سفرای ایران در کشورهای اروپایی به تهران فراخوانده شدند و چهرههای دیگری جایگزین آنها شدند.
در زمینه اقتصادی و سازندگی ،کارهای بسیار مثبتی صورت گرفت . از جمله راهاندازی و افتتاح تعداد زیادی کارخانه ، سد ، جاده ، تونل ،طرحهای آبرسانی، مخابرات ، مسکن ، بنادر و سواحل ، خودرو ، فرودگاه و....
برخی از این طرحها مثل طرح سد گتوند، متاسفانه بدون توجه به نظر کارشناسان و عجولانه ، ساخته شد که نتایج بسیار بدی داشت.
به طور کلی برخی طرحهای اقتصادی دولت احمدینژاد تحت تاثیر مسائل سیاسی و القائات جریان انحرافی بود که نتایج بدی به همراه داشت.
در زمینه حفظ ارزش پول ، مقاومت دولت در مقابل تحریمها و تلاش برای حذف دلار و کنترل بانکها، فنر جهش دلار را کنترل کرد و قیمت دلار تقریبا ثابت بود اما در دور دوم بواسطه فتنه ۸۸ ، سیاستهای جدید اقتصادی دولت ، افزایش تحریمها،سیاست تعامل با دولتهای غربی و کاهش مقاومت در برابر آنها ، قیمت دلار بالا رفت و به ۳ برابر هم رسید و در حدود قیمت ۳۲۰۰ تومان متوقف شد. همانطور که قبلا توضیح دادیم تجربه ثابت کرده که مقاومت در مقابل دول غربی ، باعث کاهش قیمت دلار و یا افزایش ارزش ریال میشود و انعطاف و کوتاه آمدن در مقابل آنها باعث افزایش قیمت دلار و کاهش ارزش ریال میگردد.
یکی دیگر از اتفاقات مهم دوره احمدینژاد ، فتنه ۸۸ بود که راجع به آن خواهیم گفت. انشاءالله.
@tarikhbekhanim
باسلام
فتنه ۸۸
اگر یادتان باشد در وقایع فتنه ۷۸ که در زمان آقای خاتمی رخ داد و به واقعهء کوی دانشگاه معروف شد ، خدمت شما عرض کردم که گروههای افراطی از هر دو طرف و مخصوصا نفوذیهای وزارت علوم و وزارت کشور و وزارت اطلاعات خیلی نقش داشتند. در فتنه ۸۸ هم همان نفوذیها ، کار را در دست داشتند بااین تفاوت که :
الان ده سال گذشته بود و چند اتفاق افتاده بود.
یکی اینکه نفوذیها خیلی آگاهتر شده و با روشهای ایجاد فتنه به طور کاملتری آشنا شده بودند.
دیگر اینکه در فتنه ۷۸ ، ما یک سری سایت و وبلاگ و رسانه و روزنامه داشتیم اما در فتنه ۸۸ شبکههای اجتماعی هم کمابیش بوجود آمده بودند و در آتش فتنه میدمیدند . اینها همه به طور کامل تحت اشراف آژانسهای جاسوسی و مخصوصا موساد بودند و دسترسی ایران به آنها خیلی کم بود.
مسئله بعدی اینکه ، موضوع اعتراض ، فراگیرتر و عمومی تر بود و عوامل هدایتگر فتنه یک سری جوان خام دانشجو نبودند بلکه صاحبان حزب و مسئولین قبلی بودند که سالها سکان هدایت این کشور را در دست داشتند.
یک نکته از تاریخ اسلام خدمت شما بگویم که خیلی اینجا کاربرد دارد.
ابن ابیالحدید معتزلی میگوید هرفتنهای که در اسلام رخ داد ، بواسطه قتل عثمان بود که باعث ایجاد انشقاق و اشتقاق در امت اسلام گشت.
این حرف ابنابیالحدید است ولی من هم یک نظریهای دارم که میگویم هرفتنه که در اسلام رخ داد بواسطه تشکیل شورای شش نفرهای بود که عمر برای تعیین خلیفه سوم تشکیل داد و اعضای آن عبارت بودند از طلحه و زبیر و حضرت علی ع و عثمان و سعدابیوقاص و عبدالرحمن بن عوف.
باتشکیل این شورا ، اعضای این شورا برای خودشان احساس اهلیت خلافت کردند. یعنی در این شورا هرکدام از این شش نفر ، به دلیلی ممکن بود خلیفه بشود.مثلا ممکن بود به هزار و یک دلیل زبیر خلیفه بشود. و لذا هر کدام از اینها احساس لیاقت و اهلیت در خلافت به آنها دست داد . در حالیکه این لیاقت تنها در حضرت علی ع وجود واقعی داشت. این مسئله باعث قتل عثمان هم شد. یعنی خود مسئله قتل عثمان هم ریشه در این شورا داشت که انشالله در بحث تاریخ اسلام خدمت شما خواهم گفت.
القصه ، در فتنه ۸۸ هم هرکدام از طرفین انتخابات ،احساس اهلیت برای ریاست جمهوری داشتند و بقیه را نالایق میدانستند. حتی کروبی و میرحسین موسوی هم نسبت به همدیگر همین حس را داشتند. و لذا هیچکدام از کاندیدهای دور دهم ریاست جمهوری تحمل همدیگر را نداشتند.
خب حالا قضیه ء فتنه ۸۸ چه بود؟
ماجرا از روز ۲۲ خرداد ۸۸ شروع شد، زمانی که میرحسین موسوی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری نتوانست بر حریف خود یعنی محمود احمدی نژاد غلبه کند و از همان ابتدا شروع به جوسازی هایی علیه انتخابات کرد
موسوی با برگزاری کنفرانس خبری در شب انتخابات و بیان پیروزی خود با قاطعیت آرا استارت اعتراض خود را به صورت رسمی زد. موسوی معتقد بود که در انتخابات ۸۸ از سوی دولت وقت که رئیس دولت نیز خود کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری بوده تقلب صورت گرفته است. این موضوع کم کم جدی تر شد تا زمانی که این موضوع به کف خیابان ها و در بین طرفداران دو طرف کشیده شد.
در روز ۲۵خرداد طرفداران موسوی در تجمعی که معروف به راهپیمایی سکوت بود، اعتراض خود را به نتایج انتخابات اعلام کردند، اما رفته رفته حامیان موسوی متوجه شدند که خبری از تقلب در انتخابات نبوده و این موضوع نه تنها واقعیت نداشته بلکه ادعایی بیش نیست؛ زیرا در همان زمان عباس آخوندی رئیس ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی به صراحت اعلام کرد که تقلبی در انتخابات اتفاق نیفتاده است این موضوع به همگان حتی حامیان موسوی فهماند که موضوع اعتراضات، نتایج انتخابات ریاست جمهوری نیست.
با کاهش یافتن حامیان موسوی در کف خیابان شعله آتش اعتراضات در حال خاموش شدن بود، اما این موضوع برای ضد انقلاب و سرویس های جاسوسی اعم از سیا و موساد و MI6 و استخبارات کشورهای مرتجع عربی خوب نبود، از این رو با تعلیم نیروهایی در خارج و داخل کشور قصد زنده نگه داشتن آتش اعتراض را داشتند و حتی برای این که احساس مردم را جریحه دار کنند دست به کشته سازی واقعی یا کاذب زدند.
@tarikhbekhanim
درست ۸ ماه کشور دچار التهاب و آشوب بود. این موضوع به حدی رسید که برای مردم سلب آسایش و آرامش کرده بود. از این رو رهبر انقلاب و متولیان برگزاری انتخابات، از میرحسین موسوی درخواست کردند که اعتراض خود را از طریق قانونی و درست دنبال کند و خط خود را از آشوبگران جدا کند، اما این موضوع برای موسوی قابل پذیرش نبود و گمان می کرد که اعتراضات کف خیابان زودتر او را به خواسته اش می رساند و یا شاید طبق گفته رئیس ستادش سندی دال بر تقلب در انتخابات نداشت، اما هر آن چه که بود موسوی در زمینی بازی می کرد که زمین خود او نبود.
اعتراضات به دی ماه رسید و طرفداران اندک موسوی هنوز هم دست به آشوب و اغتشاش می زدند. کار به جایی رسید که در روز ششم این ماه اقدام به هتک حرمت ساحت مقدس اباعبدالله (ع) در روز شهادت ایشان کردند که معروف به عاشورای ۸۸ شد.
ماجرا از شب قبل از عاشورا ۸۸شروع شد. رسانههای صهیونیستی و همچنین بی بی سی فارسی با پخش برنامههای ویژه، بولتن سازی و سایر شگردهای رسانهای درصدد بودند تا اوضاع داخل کشور را در آستانه عاشورای حسینی ملتهب نشان دهند که این موضوع نشان از خط دهی عاملان خود در داخل کشور بود.
سایت جرس که ارگان رسانهای اتاق فکر لندن نشین اغتشاشات بود و توسط مهاجرانی ، وزیر فرهنگ و ارشاد دولت خاتمی،اداره میشد، در روزهای منتهی به عاشورا نمادهای شیطان پرستی و فراماسونری را در پوسترهایی به چاپ رساند و آن ها را با شعائر اسلامی و محرم در آمیخت.
حتی کار به جایی رسید که علیرضا نوری زاده از عناصر سلطنت طلب در گفتگو با تلویزیون العربیه بیان کرد که روز عاشورا شعارهای بسیار جدیدی از داخل ایران خواهیم شنید و تاکید کرد که این بار ولایت فقیه هدف شعارها خواهد بود. همچنین گروهک منافقین هم در رسانههای خود، مردم ایران را به شورش عمومی و سردادن شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه فراخوانده بود.
در شب عاشورا، برای محمد خاتمی ملعون ،برنامه سخنرانی تدارک دیده شده بود که در انتها، این مراسم به خشونت کشیده شد که حتی بی بی سی فارسی در حرکتی هماهنگ شده این مراسم را با آب و تاب پوشش داد و در خبرش چنین آورد که مراسم مذکور به خشونت و درگیری کشیده شده است.
در همان شب تجمعاتی در چند میدان پایتخت از جمله انقلاب، تجریش و نیاوران برگزار شد که سایت های حامی آشوب نظیر نوروز، بالاترین، رادیو فردا و صدای آمریکا، این تجمعات را تمرین و مانوری برای روز عاشورا دانستند.
از ساعات اولیه روز یکشنبه ۶ دی ماه ۸۸ که عاشورا بود، در حالی که اکثر مردم تهران به عزاداری در مساجد و تکایا مشغول بودند، آشوبگران ابتدا در خیابان آزادی تجمع کردند و سپس به طرف میدان انقلاب، میدان ولی عصر (عج) و چهارراه کالج به راه افتادند. این افراد با سردادن شعارهای بسیار تند از جمله«مرگ بر اصل ولایت فقیه»، که شب گذشته اش نوری زاده به صراحت به آن اشاره کرده بود به اماکن دولتی، تاسیسات شهری، عزاداران و رهگذران حمله کردند.
آشوبگران در عاشورای ۸۸ برای حرمت شکنی از هیچ حرکت شنیعی چشم پوشی نکردند. در خیابان آزادی تعدادی از آشوبگران اتوبوس شرکت واحد حامل یک روحانی را متوقف و مقابل چشمان حیرت زده مردم عزادار، کشف حجاب کرده و اعمال منافی عفت انجام دادند. همچنین در خیابان انقلاب، ماموران پلیس را محاصره و ضمن خلع سلاح، آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند، حتی در خیابان آزادی یک جوان رهگذر را که ظاهری مذهبی داشت محاصره کرده و پس از ضرب و شتم وی در اقدامی ناجوانمردانه و غیراخلاقی او را برهنه کردند.
اتفاقات به این جا خاتمه پیدا نکرد هنجار شکنان در ظهر عاشورا در حالیکه عزاداران یکی از هیئتهای مذهبی در حوالی خیابان جمهوری به تاسی از مولای مظلومشان در حال اقامه نماز ظهر عاشورا بودند، آنان را سنگ باران کردند و دست به تخریب نمادهای مذهبی و آتش زدن ایستگاههای صلواتی که مزین به آیههای قرآن و ادعیه و احادیث بود، زدند.
حوالی ظهر، اخبار آشوبهای تهران به تعدادی از هیئتهای مذهبی نزدیک حادثه رسید و مردم عزاداری را رها کرده و برای مقابله با آشوبگران راهی خیابانهای مرکزی تهران شدند و رفته رفته با حضور هیئت های مذهبی و عزاداران، آشوب طلبان متواری شدند.
پس از این اتفاقات در عاشورای ۸۸، ضد انقلاب، دشمنان و معاندان ایران با حضور در رسانههایشان شادی و شعف خود را از هتک حرمت روز عاشورا عیان کردند.
حتی مریم رجوی سرکرده گروهک منافقین در گفتگو با یک سایت آمریکایی از نقش خود و گروهک تحت امرش در این آشوب و هتک حرمت سخن گفت. همچنین شورای امنیت ملی آمریکا طی بیانیهای رسماً از آشوب طلبان و حرمت شکنان روز عاشورا حمایت کرد.
@tarikhbekhanim
از این رو شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی برای روز نهم دی فقط یک اطلاعیه صادر کرد و زمان و مکان تجمع را در تهران، میدان انقلاب و دیگر استانهای کشور بهتناسب محل مناسب اعلام داشت. این اتفاق ساختار شکنانه باعث شد مردم داغدار ایران از هر طبقه و هر قشر با هر سلیقه سیاسی خونشان به جوش آید و پس از ۳ روز از اتفاقات عاشورای ۸۸، حماسه ای پرشور و زیبای ۹ دی را رقم بزنند، این در حالی بود که روز قبلش مردم چند شهر ایران از جمله تبریز به صورت خودجوش تظاهراتی علیه آشوبگران برگزار کردند و در این تظاهرات انزجارشان را به حرکت آشوبگران اعلام کردند.
بعد از آن حماسه عظیم، رهبر انقلاب در دیدار با مردم قم در سالگرد قیام 19 دی ماه، بیان داشتند: «مطمئن باشید که روز نهم دی امسال هم در تاریخ ماند، این هم یک روز متمایزی شد. شاید به یک معنا بشود گفت که در شرایط کنونی - که شرایط غبارآلودگیِ فضاست - این حرکت مردم اهمیت مضاعفی داشت.کار بزرگی بود. هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر می کند، دست خدای متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن علی (علیه السّلام) را میبیند. این کارها کارهایی نیست که با اراده امثال ما انجام بگیرد. این کار خداست، این دست قدرت الهی است،همان طور که امام در یک موقعیت حساسی - که من بارها این را نقل کردهام - به بنده فرمودند: «من در تمام این مدت، دست قدرت الهی را در پشت این قضایا دیدم». درست دید آن مرد نافذِ بابصیرت، آن مرد خدا»
بسیاری از صاحبنظران معتقد بودند که حماسه نهم دیماه، مهر پایانی بر فتنههای خیابانی بود.
خب این هم داستان فتنه ۸۸.
آن سران فتنه مثل کروبی و میرحسین و خاتمی و سایر شکست خوردگان سیاسی اجتماعی ، منکوب شدند و حالا هم که پیر و ناتوان در زاویهای افتاده و با کوهی از قصور و تقصیرات ، کمر خم کردهاند گهگاهی از گوشهای تیری به سمت نظام پرتاب میکنند و دست از فتنهگری برنمیدارند.( این تیکه را به سبک بیهقی در داستان حسنک وزیر گفتم😄😄😄) اما به قول شهید سلیمانی ، والله هرکس به سمت این نظام تیر انداخت ، آواره شد.
البته ناگفته نماند که آقایان در دولت روحانی ،انتقام خودشان را از نظام و مردم گرفتند که توضیح خواهیم داد.
@tarikhbekhanim