🔖 تاریخِ شَفاهیِ قُم🔖
🌀 سیدابوالحسنالرضا- بخش سوم 🔸️#حسنبن_مثله جمکرانی میگوید: من به خانه بازگشتم و تمام شب را در اند
🌀 سیدابوالحسنالرضا- بخش چهارم
🔸️از هنگام بیدار شدن تا این ساعت منتظر تو بودم، آنگاه من ماجرای شب گذشته را برای وی تعریف کردم، سید بلافاصله فرمود تا #اسبها را زین نهادند و بیرون آوردند و سوار شدیم، چون به نزدیک روستای #جمکران رسیدیم، گله جعفر کاشانی را دیدیم، آن بز از پس همه گوسفندان میآمد، چون به میان گله رفتم، همینکه بز مرا دید به طرف من دوید، #جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گله من نبوده و تاکنون آنرا ندیده بودم، به هر حال آن بز را به محل مسجد آورده و آن را #ذبح کرده و هر بیماری که گوشت آنرا تناول کرد، با عنایت خداوند تبارک و تعالی و حضرت بقیهالله ارواحنا فداه شفا یافت.
🔹️ابوالحسن رضا، حسن مسلم را احضار کرده و #منافع زمین را از او گرفت و مسجد #جمکران را بنا کرد و آن را با چوب پوشانید. سپس زنجیرها و میخها را با خود به قم برد و در خانه خود گذاشت، هر بیمار و دردمندی که خود را به آن زنجیرها میمالید، خدایتعالی او را شفای عاجل[سریع] میفرمود، پس از فوت سید ابوالحسن، آن زنجیرها #ناپدید شد و دیگر کسی آنها را ندید...»
📚منبع: کتاب «مسجد جمکران المقدس»
🔗به کانال #تاریخ_شفاهی_قم بپیوندید:
@tarikhqom