eitaa logo
تارینو
674 دنبال‌کننده
2هزار عکس
772 ویدیو
1 فایل
☀️در این کانال نکات کلیدی برای خوشبختی رو پیدا کنید. نکته ناب، تلنگر، همسرانه، تربیت فرزند، حال خوب، داستانک و... 🤩 همراه ما باشید❤️ https://zil.ink/tarino ارتباط با مدیر : @farghelit29
مشاهده در ایتا
دانلود
🪔🪔🪔🪔🪔🪔🪔🪔🪔🪔 *┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄* «دلنوشته» گاهی قلب ها غم می زایند، بی دلیل😔 گاهی دردها، داس می زایند، برای چیدن هر درختی از امید🌳 و گاهی احساسات خنجر آفرینند، برای سر بریدن حنجره ی حقایق 🗡️ باید دانست👇👇👇 افسار اسب نجابت اگر پاره شد، دشت سبز شرف لگد مال می شود🐎 تنور داغ معرفت، اگر یخ شد، نان اعتقادات فطیر می شود. 🍞 دریای انسانیت، اگر با تلاطم شهوت، طوفانی شد، کشتی شهود را به گل می نشاند. 🛳️ دنیای آدم ها، یعنی کنترل همین، بایدها و نبایدها. 👌 پس باید تردیدها را به تفهیم تبدیل کرد ، ریشه ها را قوی ساخت و چنگال در اعماق واقعیت ها انداخت، باید تاخوردگی های طومار زندگی را نمکدان سفره ی عمر حساب کرد. باید به آرامش فرصت جولان در زندگی داد. ⚜️آن زمان، قضایت ناب ⚜️ قلبت آرام، ⚜️ سوز دلت کم ⚜️اندیشه ات بلند ⚜️و پادشاه قلبت خداوند، خواهد بود. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ https://eitaa.com/tarino ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🪔🪔🪔🪔🪔🪔🪔🪔🪔🪔🪔
〽️🔸〽️🔸〽️🔸〽️🔸〽️🔸〽️🔸 « خدا هست» گاهی دلت میخواهد تمام عالم قلم شود، تا تو در دست بگیری و بر سینه ی آسمان بنویسی: چرا من؟؟ چرااااااا؟ گاهی غم دلت، آنقدر بچه می زاید و روحت را در مشت خودش فشار می دهد، که می خواهی خودت از ظرف غمت به سمت نیستی سرازیر شوی. گاهی برایت، از دانه سرو، درخت کاج می روید، از لبهای پر خنده ات، اشک میریزد و از کوه مهربانی چشمانت مروارید ندامت. آن روز، ایا برایت کسی، غیر او هست؟؟ بی تردید، او تنها مرکز آرامشت در تلاطم های دریای غم خواهد بود. آنکه قلمها و قلمدان ها، در یّد قدرت اوست. آنکه لالایی شبهای غمت را میخواند تا پلکت خسته شود و با خوابی کوتاه تمامش کنی. آنکه آفتاب را بر سینه ی صبح نقاشی کرد تا بدانی امید همین نزدیکیست. قلم برگیر و به جای سینه ی آسمان، بر سر در سینه ات بنویس: «خدا هست» آن لحظه جام زهر، در ظرف تقدیرت عسل میشود و حصار غمت به یکباره ویران. ندانستن ها و نبودن هایمان را، به پای نیستن هایِ هستیِ همیشه هست، نگذاریم.... ✍️ به قلم:سرکار خانم آمنه خلیلی ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ https://eitaa.com/tarino ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 〽️🔸〽️🔸〽️🔸〽️🔸〽️🔸〽️🔸
بچه که بودیم لحظه شماری می کردیم واسه بزرگ شدن... ۸ سال و ۲ ماه .... ۱۰ سال و ۶ ماه.... ۱۲ سال و ۲۰ روز ‌‌‌... و..... نمیدونستیم دنیای آدم بزرگا از کجا شروع میشه، روز شماری می کردیم واسه سال‌های باقیمونده و رسیدن به " بزرگ شدن " به خودمون که اومدیم بدون اینکه بفهمیم کِی و چطور، دیدیم بزرگ شدیم... درست یادمون نیست، اما یهو دیدیم حال نقاشی هامون غرق شده تو رنگای سفید و خاکستری... یهو افکارمون از قِل خوردن تو خاک و خُل، رسید به دودوتا چارتای آجرایی که باید روی هم بچینیم واسه یه سرپناه... یهو دیدیم حساب شبایی که ستاره می شمردیم گم شده بین دغدغه ی راس و ریس حساب فردا... عروسکا و ماشین کوکی هامون خاک خوردن گوشه ی نَمور زیر زمین که مبادا کسی به منطق بزرگ شدنمون پوزخند بزنه... رنگ و لعاب نقاشیا نشست روی صورتی که دلش قاب بزرگ شدن میخواست... بچگی های یواشکیمونو جار نزدیم که تو جمع آدم بزرگا جا بشیم... به آرزومون رسیده بودیم ،آرزویی که نه ته داشت و نه راه برگشت... از اون به بعد واحد شمارش روزهای عمرمون رسید به شمردن دور شدن از دنیای بچگی.. ۲۷ سال و ۴ ماه گذشت... ۳۰ سال و یک ماه گذشت... ۳۶ سال و ۸ ماه گذشت... و در پس هر گذشتی عمر کودک درونمون نیز گذشت... دنیای بزرگ شدن، دنیای بدی نیست... بلد نبودیم از گنجینه ی بچگی هامون مراقبت کنیم،  واسه به دست آوردن بهترین ها اونقدر تند دویدیم که پشت سر جاش گذاشتیم و گم شد تو حسرت امروز و فردا... کجای دنیا لَنگ میشه اگه گاهی خونه رویاهامونو با خاک و گِل بچگی بسازیم؟ کدوم شب به صبح نمی رسه اگه زل بزنیم به آسمون و با ماه و ستاره ها عشق بازی کنیم؟ چی رو از دست میدیم اگه گاهی خنده هامونو حراج کنی واسه لذت سرسره و تاب بازی؟ چی میشه اگه با ساز اتل متل کوک بشیم و با رنگ آبی و صورتی به اتاقمون جون بدیم؟ کاش واژه " بزرگ شدن " رو تو دایره لغات زندگیمون جور دیگه ای تعریف می کردیم. ✍️ به قلم: سرکار خانم فاطمه شفیعی ــــــــــــــــ (تاری‌نو_نوایی‌نو_ مسیری‌نو) ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ https://eitaa.com/joinchat/1481703603C5cfc0c80a6 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
☀✨☀✨☀✨☀✨☀✨ اینجا،بر سر سجاده ی نیاز، مکان خلوت من و یار است🌹 هر بار که در آغوش می کشم او را، پر می شوم از حس شوق زندگی، دلم قرص می شود که همه چیز آن گونه خواهد شد که بین ما زمزمه می شود. خوب می داند که بدون اون زندگی سرابی بیش نیست و آرزوهایم همه محال است و پوچ... خوب می داند که دلم گرم است به همین نجوای درگوشی که من بخوانم و او با لبخندی مرا از زمین و زمان جدا کند... وجودم بی اختیار به حضورش گره خورده و چه زیباست به زنجیر محبتش اسیر شدن... من آهسته می گویم دوستت دارم اما می‌دانم که صدایم در گوش همگان ،طنین خواهد انداخت. ✍ به قلم: سرکار خانم فاطمه شفیعی ــــــــــــــــ (تاری‌نو_نوایی‌نو_ مسیری‌نو) ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ https://eitaa.com/joinchat/1481703603C5cfc0c80a6 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
❁﷽❁ آغاز هر انسان پایان اوست و پایانش آغازی دوباره آغاز اول، ما گریانیم و دیگران خندان ما ترسانیم و دیگران پر نشاط آغاز دوم، ما خندانیم و دیگران گریان ما بی غمیم و دیگران غمناک ما با پَر و بالیم و دیگران ریخته بال ما برده ایم و رسیده ایم و دیگران جاماندگان طلوع و غروبمان، غروب و طلوعمان است اشکها در ظرف چشمها فقط بدرقه راه ماست ولی دل به راه سپردن، فقط مال ماست. بکوشیم تا زیبا زندگی کنیم، تا زندگی را زیبا کنیم. این تولد و این مرگ تبریک و تهنیت دارد و دیگر هیچ ✍🏻به قلم: سرکار خانم آمنه خلیـــــــلی ــــــــــــــــ (تاری‌نو_نوایی‌نو_ مسیری‌نو) ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ https://eitaa.com/joinchat/1481703603C5cfc0c80a6 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈