أَيْنَ مُحْيِي مَعَالِمِ الدِّين...
کجاست آنکه دين و ايمان
و اهل ايمان را زنده گرداند...؟!
#اینصاحبناالمهدی🌱
مهدیجان ..؛
به آشفتگیِ ما
تو قرار باش . . .
یااباناوامامناوصاحبنا ..
...🌱..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ #مبلغ_غدیر_باشیم
🎥اعتراف جالب امام اهل سنت پیرامون واقعہ #غدیر
👤 #احمد_بن_حنبل میگوید: .....
😊اهل سنت پیرامون حدیث_غدیر هیچ پاسخی ندارند
🎥 #سید_سجاد_موسوی
💥ببینید و انتشار دهید
@tark_gonah_1
🌹وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً🌹
🌷«إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»🌷
🍃🌹و هرگز در مورد کاری نگو:
من فردا آن را انجام می دهم🍃🌹
🍃مگر آنکه بگویی: اگر خدا بخواهد 🍃
📚آیه ۲۳ و ۲۴ سوره کهف
@tark_gonah_1
صبح عاشوراے مهدے(؏ـج)
🌹وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً🌹 🌷«إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»🌷 🍃🌹و هرگز در م
♦️تفسیر آیات👇
🌹🍃وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً ،آیه بیست و سوم سوره مبارکه کهف
🌹🍃هرگز در مورد کاری نگو،:من فردا آن را انجام می دهم، آیه بعدی 👇
🌹🍃إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً «24»
مگر آنكه (بگويى:) اگر خدا بخواهد. و اگر فراموش كردى (گفتن: ان شاءاللّه، همين كه يادت آمد) پروردگارت را ياد كن و بگو: اميد است كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديكتر است، راهنمايى كند.
💠نکته ها:
گفتنِ «إِنْ شاءَ اللَّهُ»* كه اعتقاد به قدرت ومشيّت الهى را مىرساند، تكيه كلام اولياى الهى است. چنانكه در قرآن نيز از زبان پيامبران نقل شده است؛ يعقوب به فرزندانش مىگويد: «ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ» «1» وارد مصر شويد، انشاءاللّه درامانيد، خضر به موسى مىگويد: «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً» «2» اگر خدا بخواهد مرا شكيبا خواهى يافت. حضرت شعيب به حضرت موسى مىگويد: «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ» «3» و حضرت اسماعيل به پدرش حضرت ابراهيم مىگويد: «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ» «4» مرا ذبح كن كه به خواست خدا مرا از شكيبايان خواهى يافت.
♦️البتّه مراد از گفتن «إِنْ شاءَ اللَّهُ»* و «أَعُوذُ بِاللَّهِ» و امثال آن، لقلقهى زبان نيست، بلكه داشتن چنين بينشى در تمام ابعاد زندگى و در باور و دل انسان است.
◀️امام صادق عليه السلام فرمود: در نوشتههاى خود نيز «إِنْ شاءَ اللَّهُ»* را فراموش نكنيد. روزى دستورداد نامهاى بنويسند، هنگامى كه نامه را بدون «انشاءاللّه» ديد، فرمود: «كيف رجوتم أن يتم هذا؟» چگونه اميد داريد كه اين كار به سامان برسد؟ «5» پيامبر اسلام هنگام ورود بهقبرستان مىفرمود: «و انا ان شاء الله بكم لاحقون» اگر خدا بخواهد ما هم به شما خواهيم پيوست، در حالى كه مرگ، حتمى است. «6»
♦️انسان در عين حال كه اراده دارد و آزاد است، ولى به طور مستقل نيست و همهى كارها به او سپرده نشده كه بدون خواست خدا هم بتواند كارى انجام دهد. يعنى انسان نه در جبر است و نه اختيار تمام امور به او داده شده است، بلكه آزادى انسان در سايهى مشيّت خداوند است. «إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ».
💠پیام ها:
1- در سخن گفتن و تصميمگيرى خدا را فراموش نكنيم. وَ لا تَقُولَنَ ...
2- هرگز خود را مستقل از خدا ندانيم و بطور قطع از انجام كارى هر چند كوچك، در آينده خبر ندهيم. لا تَقُولَنَ ... إِنِّي فاعِلٌ ...
3- به امكانات و توان خود تكيه نكنيم، كه فراهم بودن مقدّمات، تضمين كننده انجام قطعى كار نيست. لا تَقُولَنَ ... إِنِّي فاعِلٌ ... در آنچه هم يقين داريم، بايد «ان شاءاللّه» بگوييم.
4- انسان پيوسته نيازمند خداست و در هر كارى بايد خود را وابسته به ارادهى الهى بداند. لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ...
5- جبران از دست رفتهها لازم است. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ»
6- پيامبران نيز به تعليم و هدايت الهى نياز داشتهاند. «قُلْ عَسى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي»
7- اظهار اميدوارى به امدادهاى الهى، از شيوههاى صحيح دعاست. عَسى ...
8- هدايت مراحلى دارد و همهى آنها به دست خداوند است. أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ ...
9- بايد راه ميانبُر ونزديكترين راه به حقّ و صواب را پيدا كرد. لِأَقْرَبَ مِنْ هذا ...
10- رسيدن به رشد برتر، آرزوى انبياست. عَسى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ ...
11- براى انبيا نيز رشد و رسيدن به مراحل بالاتر وجود دارد. «عَسى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً»
12- تداوم ذكر خدا، كوتاهترين راه رسيدن به رشد است. وَ اذْكُرْ رَبَّكَ ... عَسى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً
📚پی نوشت ها:
«1». يوسف، 99.
«2». كهف، 69.
«3». قصص، 27.
«4». صافّات، 102
«5». تفسير نورالثقلين.
«6». تفسير كشفالاسرار
📚منبع:تفسیر نور حجتالاسلام قرائتی ،جلد 5 - صفحه 159
@tark_gonah_1
صبح عاشوراے مهدے(؏ـج)
#هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_بیست_و_ششم . به روایت امیرحسین چی بهش میگفتم میگفتم ا
هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_و_هفتم
به روایت حانیه
تو ماشین هیچکس حرف نزد و مسیر تا خونه تو سکوت کامل طی شد.
بچه ها از ترس اون گشت که من فکر کنم حقیقت نداشت و منم تو فکر طرز فکر اون مرده که به لطف دوستش که صداش کرد الان میدونستم اسمش امیرحسینه.
نزدیکای خونه بودیم که بارون شروع شد ....
_ نجمه من سر کوچه پیاده میشم.
نجمه_ باشه.
رسیدیم . پیاده شدم و خداحافظ ارومی زیر لب گفتم و منتظر جواب نشدم.
عاشق پیاده روی زیر بارون بودم. عجیبه این موقع سال و بارون؟ دوباره رفتم تو فکر اتفاقات امروز. این اتفاقات تازگی نداشتن ولی اینکه یه مامور گشت وایسه جلومون برای دخترا و جمله اون مرده برای من تازگی داشت.
کلافه زنگ در رو زدم.
صدای مامان حکم آرامبخش رو برای من داشت.
مامان_کیه؟
_بازکن.
درو باز کردم و وارد حیاط شدم. مامان سریع خودش رو به دم در رسوند و.... مامان_ ای وای. این چه ریخت و قیافه ایه؟ چرا انقدر زود اومدی؟ خوب زبون باز کن ببینم چی شده؟
_ وای مامان مگه شما مهلت زبون باز کردن هم میدی؟ هیچی نشده یکم پیاده روی کردم خیس شدم. میزاری بیام تو حالامامان جان؟
مامان بی حرف خودش رو از جلوی در کشید کنار و من وارد شدم و به اتاقم پناه بردم....
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
#کانال_صبح_عاشورای_مهدی_عج
@Tark_gonah_1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ #مبلغ_غدیر_باشیم
🎥 #عید_غدیر برترین عید امت اسلام
🔊 #لطیف_باوی
💥ببینید و انتشار دهید
@tark_gonah_1
از جماعتی سرگردان،،،
به تو آقا سلام ؛
أَللهُمَّ ارْزُقْنا ظُهُور
وَ رؤیَتِ أربٰابُنَا بَقِیَّهُ اللَّهِ ...
...🌱..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقابیاتازندگیمعنابگیرد
#مهدی_جان
...🌱
💠 #فرازیازخطبهغدیر
... فَأَوْحى إِلَىَّ: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، يا أَيُهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ فى عَلِىٍّ يَعْنى فِى الْخِلاَفَهِ لِعَلِىِّ بْنِ أَبى طالِبٍ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ)...
🔹پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:خداوند به من چنين وحي كرده: «اي پيامبر ابلاغ كن آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده درباره علي، يعني خلافت علي بن ابي طالب و اگر انجام ندهي رسالتش را انجام ندادهای، و خداوند تو را از مردم حفظ ميكند»
...مَعاشِرَالنّاسِ، ما قَصَّرْتُ فى تَبْليغِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ تَعالى إِلَىَّ، وَ أَنَا أُبَيِّنُ لَكُمْ سَبَبَ هذِهِ الْآيَهِ: إِنَّ جَبْرئيلَ هَبَطَ إِلَىَّ مِراراً ثَلاثاً يَأْمُرُنى عَنِ السَّلامِ رَبّى - وَ هُوالسَّلامُ - أَنْ أَقُومَ فى هذَا الْمَشْهَدِ فَأُعْلِمَ كُلَّ أَبْيَضَ وَأَسْوَدَ: أَنَّ عَلِىَّ بْنَ أَبى طالِبٍ أَخى وَ وَصِيّى وَ خَليفَتى (عَلى أُمَّتى) وَالْإِمامُ مِنْ بَعْدى، الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى إِلاَّ أَنَّهُ لانَبِىَّ بَعْدى وَهُوَ وَلِيُّكُمْ بَعْدَاللَّهِ وَ رَسُولِهِ...
🔹اي مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهي نكرده ام، و من سبب نزول اين آيه را براي شما بيان ميكنم:
جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام پروردگار مكه او سلام است مرا مأمور كرد كه در اين محل اجتماع بپا خيزم و برهر سفيد و سياهي اعلام كنم كه«علي بن ابي طالب برادر من و وصي من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسي است جز اينكه پيامبري بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است»،
...وَقَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَىَّ بِذالِكَ آيَهً مِنْ كِتابِهِ (هِىَ): (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ آمَنُواالَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاهَ و وَيُؤْتونَ الزَّكاهَ وَ هُمْ راكِعُونَ)، وَ عَلِىُّ بْنُ أَبى طالِبٍ الَّذى أَقامَ الصَّلاهَ وَ آتَى الزَّكاهَ وَهُوَ راكِعٌ يُريدُاللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فى كُلِّ حالٍ...
🔹....و خداوند در اين مورد آيه اي از كتابش بر من نازل كرده است: «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يؤتون الزكاه و هم راكعون»، «صاحب اختيار شما خدا و رسولش هستند و كساني كه ايمان آورده و نماز را بپا ميدارند و در حال ركوع زكات ميدهند»،
و علي بن ابي طالب است كه نماز را بپا داشته و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خداوند عز و جل را قصد ميكند.
#ادامه_دارد . . .
@tark_gonah_1
صبح عاشوراے مهدے(؏ـج)
هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_بیست_و_هفتم به روایت حانیه تو ماشین هیچکس حرف نزد و
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_و_هشتم
روایت امیرحسین
با صدای موبایل از خواب بیدار شدم.
_ جانم؟
محمد_خواب بودی؟
_ اره.
محمد_ امیر خواب بودییییییییییی؟
_ عه دیوونه چرا داد میزنی؟
محمد_ خوب شد خوابت پرید. پسرررررررررره ی بی فکر خیر سرت خادمیا پاشو بیا دیگه.
_اه دوباره داد زد. داداش کر شدم. کجا بیام ؟
محمد_ یه ذره بهت امید داشتم ولی فهمیدم در جهالت به سر میبردم.
_ داداش قشنگ ترور شخصیتی کردی. حالا بگو کجا؟
محمد_ فکر کنم امشب پنجشنبس.
_ خب؟ ای وااااااااااااای خاک بر سرم. ساعت چنده؟
محمد _ تو سرت. ساعت هشته. حاج آقا هم تشریف اوردن سراغتونو گرفتن. گفتم الان زنگ میزنم بهش. من برم بگم خواب بودی. یاعلی...
_ محمد داداش نوکرتم نگیاااا.
محمد_ هیییین. دروغ بگم؟
_ عه کی گفت دروغ بگی؟ بگو داره میاد.
محمد_ببینم چی میشه حالا. یاعلی...
_ ازدست تو. یاعلی....
سریع لباسامو عوض کردم و رفتم تو آشپزخونه از مامان خداحافظی کنم و بگم که دارم میرم. ای وای به پرنیان نگفتم حاضر بشه.
_ ابجی. ابجی. کجایی؟
مامان از تو آشپزخونه جواب داد
مامان_ تنبل شدیا مادر. پرنیان با ریحانه رفت.
_ فدات شم مامان چرا منو صدا نکردید خب؟
مامان_ والا دیشب که تا صبح بیدار بودی گفتم بزارم بخوابی.
_ ممنون. من رفتم. یاعلی...
_ علی به همراهت مادر.
خداروشکر هئیت ( یعنی خونه قبلی حاج قاسم که الان شده بود حسینیه ) سر کوچه بود و بدون ماشین هم میشد رفت. درو که باز کردم همزمان بابا رسید جلوی در.
بابا_ سلام بابا جان. کجا به سلامتی؟
_ سسلام بابا. هیئت.
بابا_ سلام برسون . خداحافظ
_سلامت باشید. چشم. خداحافظ.
خداروشکر بابا مجبورمون نمیکرد که اعتقاداتمون رو تغییر بدیم مثلا نمیگفت هئیت رفتنمون ممنوعه ، فقط راهنمایی میکرد و الان هم برعکس بچگیامون راهنماییش غلط بود......
تا سر کوچه دوییدم . به نفس نفس افتادم. همزمان با رسیدن من حاج آقا هم از حسینیه اومد بیرون.
با دیدنش نیشمو تا بناگوشم باز کردم و یه لبخند دندون نما زدم و گفتم_ سلام
حاج آقا هم نامردی نکرد سلام کرد و بعد گوشمو گرفت و اخ و اوخ منم بلند شد بعدم همونجوری با حاج اقا رفتیم داخل .محمد,و محمد جواد و علی و چندتا دیگه از بچه ها تو حسینیه بودن ، با دیدن من صدای خندشون بلند شد. بعد حاج آقا گوشمو ول کرد و گفت: _ یاد بگیر. بعد هم خندید و دوباره از در رفت بیرون. منم که با معرفت با رفتن حاج آقا سر بچه ها خالی کردم و صدای داد و بیداد و خنده هامون رفت بالا. فکر کنم تو این چند هفته اولین باری بود که اینجوری خندیدم. داشتم دنبال محمد جواد میدوییدم که حاج اقا اومد تو با دیدن ما به شوخی سرشو به حالت تاسف تکون داد و گفت _ الهم اکشف کل مریضا. با این حرف حاجی هممون زدیم زیر خنده
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_و_هشتم
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد .
#کانال_صبح_عاشورای_مهدی_عج
@Tark_gonah_1
صبح عاشوراے مهدے(؏ـج)
💠 #فرازیازخطبهغدیر ... فَأَوْحى إِلَىَّ: (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمانِ الرَّحيمِ، يا أَيُهَاالرَّس
💠 #فرازیازخطبهغدیر
...وَسَأَلْتُ جَبْرَئيلَ أَنْ يَسْتَعْفِىَ لِىَ عَنْ تَبْليغِ ذلِكَ إِليْكُمْ - أَيُّهَاالنّاسُ - لِعِلْمى بِقِلَّهِ الْمُتَّقينَ وَكَثْرَهِ الْمُنافِقينَ وَإِدغالِ اللّائمينَ وَ حِيَلِ الْمُسْتَهْزِئينَ بِالْإِسْلامِ، الَّذينَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فى كِتابِهِ بِأَنَّهُمْ يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَيْسَ فى قُلوبِهِمْ، وَيَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَاللَّهِ عَظيمٌ...
🔹اي مردم، من از جبرئيل درخواست كردم كه از خدا بخواهد تا مرا از ابلاغ اين مهم معاف بدارد، زيرا از كمي متقين و زيادي منافقين و افساد ملامت كنندگان و حيلههاي مسخره كنندگان اسلام اطلاع دارم، كساني كه خداوند در كتابش آنان را چنين توصيف كرده است كه با زبان شان ميگويند آنچه در قلب هاي شان نيست و اين كار را سهل ميشمارند در حالي كه نزد خداوند عظيم است ...
... وَكَثْرَهِ أَذاهُمْ لى غَيْرَ مَرَّهٍ حَتّى سَمَّونى أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّى كَذالِكَ لِكَثْرَهِ مُلازَمَتِهِ إِيّاىَ وَ إِقْبالى عَلَيْهِ (وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنِّى) حَتّى أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فى ذالِكَ (وَ مِنْهُمُ الَّذينَ يُؤْذونَ النَّبِىَّ وَ يَقولونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ (عَلَى الَّذينَ يَزْعَُمونَ أَنَّهُ أُذُنٌ) خَيْرٍ لَكُمْ، يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنينَ وَ رحْمَهٌ لِلَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ و الَّذينَ يُؤذُنَ رَسوُلَ اللهِ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ). وَلَوْشِئْتُ أَنْ أُسَمِّىَ الْقائلينَ بِذالِكَ بِأَسْمائهِمْ لَسَمَّيْتُ وَأَنْ أُوْمِئَ إِلَيْهِمْ بِأَعْيانِهِمْ لَأَوْمَأْتُ وَأَنْ أَدُلَّ عَلَيْهِمُ لَدَلَلْتُ، وَلكِنِّى وَاللَّهِ فى أُمورِهمْ قَدْ تَكَرَّمْتُ...
🔹...و همچنين بخاطر اينكه منافقين بارها مرا اذيت كرده اند تا آنجا كه مرا«اذن» (گوش دهنده بر هر حرفي) ناميدند، و گمان كردند كه من چنين هستم بخاطر ملازمت بسيار او (علي) با من و توجه من به او وتمايل او و قبولش از من، تاآنكه خداوند عز و جل در اين باره چنين نازل كرد: «و منهم الذين يؤذون النبي ويقولون هو أذن قل اذن علي الذين يزعمون أنه اذن خير لكم، يؤمن بالله و يؤمن للمؤمنين…»، «و از آنان كساني هستند كه پيامبر را اذيت ميكنند و ميگويند او«اذن» (گوش دهنده بر هر حرفي) است، بگو: گوش است بر ضد كساني كه گمان ميكنند او «اذن» است و براي شما خيراست، به خدا ايمان ميآورد و در مقابل مؤمنين اظهار تواضع و احترام مينمايد»
و اگر من بخواهم گويندگان اين نسبت (اذن) را نام ببرم ميتوانم، و اگر بخواهم به شخص آنها اشاره كنم مينمايم، و اگر بخواهم با علائم آنها را معرفي كنم ميتوانم، ولي بخدا قسم من در كار آنان با بزرگواري رفتار كردهام ...
...وَكُلُّ ذالِكَ لايَرْضَى اللَّهُ مِنّى إِلاّ أَنْ أُبَلِّغَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَىَّ (فى حَقِّ عَلِىٍّ)، ثُمَّ تلا: (يا أَيُّهَاالرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ - فى حَقِّ عَلِىٍّ - وَ انْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ)...
🔹...بعد از همه اينها، خداوند از من راضي نمي شود مگر آنچه در حق علي (علیه السلام) بر من نازل كرده ابلاغ نمايم.
سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند: «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك في حق علي و إن لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس»، «اي پيامبر برسان آنچه در حق علي (علیه السلام)از پروردگارت بر تو نازل شده واگر انجام ندهي رسالت او را نرسانده اي، و خداوند تو را از مردم حفظ ميكند»...
#ادامه_دارد . . .
@tark_gonah_1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ #مبلغ_غدیر_باشیم
🎥 دلالت #حدیث_غدیر و احتجاج #اميرالمؤمنين علی علیهالسلام
🔊 حجت السلام #سید_محمد_موسوی
💥ببینید و انتشار دهید
@tark_gonah_1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙استاد #رائفی_پور
💢گریه برای امام زمان عجل الله....
♨️دیدن این کلیپ به کسانی که گریه بر امام حسین(ع) میکنند توصیه می شود‼️
🔸بسیار تاثیر گذار😭
👈حتما ببینید و نشر دهید.
@tark_gonah_1
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم❤️
بسم الله الرحمن الرحیم🥀🥀
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة❤️
سلام صبحتون معطربه عطراهل بیت علیهم السلام❤️
شهادت امام محمدباقر علیه السلام آخرین بازمانده واقعه کربلا تسلیت باد🏴🥀🏴
ان شاءالله بانابودی آل سعود همگی زائرقبرشریفش باشیم 🤲🥀🏴🥀🏴
۱۴🥀صلوات امروزبه نیت سلامتی وتعجیل درظهورآقاصاحب الزمان عجل الله تعالی ،سلامتی امام خامنه ای عزیزوطول عمرش،شفای بیماران،ریشه کن شدن بلاوگرفتاری ازمملکت عزیزمان تقدیم بمحضرنورانی امام محمدباقر باقرالعلوم سلام الله علیه🏴🏴🏴🏴🏴
صبح عاشوراے مهدے(؏ـج)
#هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_بیست_و_هشتم روایت امیرحسین با صدای موبایل از خواب بیدا
❤❤❤❤❤❤❤❤❤ #هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_و_نهم
.....................................
به روایت امیرحسین
آخیش. چقدر آروم شدم همیشه هئیت مسکن من بود. خدا توفیق این نوکری رو از ما نگیره ان شاالله.
حاج آقا _ امیرحسین جان. یه لحظه بیا.
_جانم حاج آقا ؟
حاج آقا _ اتفاقی افتاده این چندوقته خیلی تغییر کردی؟
رازدار تر و راهنما تر از حاج آقا کی رو میتونستم پیدا کنم ؟ دل رو زدم به دریا و گفتم. از همون دو سال پیش تا الان. البته حاج آقا در جریان مشکل مالی که برای بابا پیش اومده بود ، بودن ولی این که این مشکلات تونسته رو اعتقاداتش تاثیر بزاره برای حاج آقا هم حیرت آور بود. ولی مشکل من علاوه بر اعتقادات بابا این بود که اجازه نمیداد من برم .
حاج آقا _ میدونستم رفتن برات مهمه ولی نه انقدر که اینجوری تغییرت بده . ولی امیرجان شرط اول رضایت والدینه تو سعی خودت رو بکن و بقیش رو بسپار به خدا مطمئن باش همیشه بهترین هارو برات رقم میزنه
حرفای حاج آقا همیشه برای من بشارت دهنده آرامش بودن. حرفاش از جنس زمین نبود حرفاش آسمونی بود.....
.
.
.
دوباره زیر لب صلواتی فرستادم و زنگ زدم. در که باز شد استرس من هم بیشتر شد .
پرنیان_ عه داداش چته ؟ چیزی شده؟
_ ها؟ نه. چیزه. یعنی قراره بشه.
پرنیان_ امیر عاشق شدیا 😂
_😳ابجی چی میگی؟
پرنیان_ هیچی خوش باش.
ای بابا . عشق من الان فقط و فقط شهادت بود. با دیدن مامان و بابا تو پذیرایی دیگه استرسم به اوج رسید . میترسیدم از این که دوباره همون حرفای همیشگی رو بشنوم.
_ سلام. بابا میشه حرف بزنیم؟
مامان_ سلام. قبول باشه خیر باشه مادر.
بابا_ سلام بابا جان. اره بیا بشین.
_ ان شاالله که خیره.
دوباره زیر لب صلوات فرستادم و نشستم رو مبل کنار بابا .
بابا_خب؟
_ها؟ چی؟
با این برخورد من همه زدن زیر خنده و پرنیان هم کم لطفی نکرد و گفت _ نگفتم عاشق شدی؟
_ نه. حواسم نبود خب. عه.
مامان_ عه بچمو اذیت نکنید ببینم. بگو مامان جان.
_ بابا ، چرا نمیزارید من برم ؟
بابا_ این بحث قبلا تموم شده.
_ نه برای من
بابا_ هزار بار گفتم بریز دور این مسخره بازیا رو.
دوباره همون آش و همون کاسه. شروع شد.
_ حداقل یه راه پیش پام بزارید.
بابا_ بیخیال شو
_ اگه راهتون اینه ؛ نه.
بابا_ پس ازدواج کن.
_ میخواید دست و پام بسته بشه؟
بابا_ آقای دین دار و با ایمان ، ازدواج مگه سنت پیامبر نیست؟
_ نه برای من که قرار نیست بمونم.
بابا_ ازدواج کن بعد اگه زنت گذاشت برو. من که حرفی ندارم فقط من اجازه نمیدم.
_شب به خیر
بابا_ شب به خیر
مامان _ امیرحسین پسرم بیا و بیخیال شو.
_ شب به خیر مامان
مامان_ شبت به خیر
با رفتن من به سمت اتاق پرنیان هم دنبالم اومد من که وارد اتاق شدم پرنیان دم در وایساد,و گفت _ میخوای باهم حرف بزنیم ؟
_ بزار برای فردا
پرنیان _ باشه . شب خوش
_ شبت به خیر
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_بیست_و_نهم
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
#کانال_صبح_عاشورای_مهدی_عج
@Tark_gonah_1
صبح عاشوراے مهدے(؏ـج)
❤❤❤❤❤❤❤❤❤ #هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_بیست_و_نهم ....................................
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#هوالعشق
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_سی_ام
.........................................
به روایت حانیه
چقدر دلم میخواست با یکی حرف بزنم ، یکی که درکم کنه و چه کسی رو بهتر از امیرعلی سراغ داشتم ؟ برادری که در کنار همه اذیت های من همیشه و همه جا پشتیبانم بوده و هست.
تق تق تق
امیرعلی_ جانم؟
آروم درو باز کردم و وارد شدم. طبق معمول پشت میزش نشسته بود و کتاب میخوند.
_ وقت داری یکم حرف بزنیم؟
امیرعلی_ علیک سلام. بله من برای خواهرگلم همیشه وقت دارم. سر خوش نشستم رو تختش و شروع کردم به تعریف کردن اتفاقاتی که تفریحمون رو نا تموم گذاشت. با هر کلمه من اخمای امیرعلی بیشتر میرفت توهم. و در آخر
امیرعلی_ نگفتم بزار باهم بریم؟ بعدش هم ابجی چه دلیلی داره که تو جواب یه عده..... بعد هم کلافه "استغفرالله " ای گفت.
_ حالا ببخشید دیگه. امیر تو با حرف اون آقا موافقی؟ خودت که میدونی من هرچقدر هم بدحجاب باشم اهل اینجور چیزا نیستم. یعنی قیافه من انقدر غلط اندازه؟
امیرعلی با پاش رو زمین ضرب گرفته بود و جوابی بهم نداد ، یعنی اونم همین فکر رو میکرد؟ عصبی از سر جام بلند شدم.
_ آره؟ آره؟ تو هم فکر میکنی خواهرت از اون دختراییه که محتاج نگاه چهارتا پسره؟ فکر کردی من اینجوری تیپ میزنم که پسرا بهم تیکه بندازن ؟
امیرعلی_ واه خواهر من . چرا عصبانی میشی من کی همچین حرفی زدم؟
دیگه برخوردام دست خودم نبود ، دلم نمیخواست دیگران درموردم همچین فکری بکنن ، شاید بدحجاب بودم ولی عقده ای نبودم . زدم زیر گریه و سریع پناه بردم به اتاق خودم، درو قفل کردم و خودمو انداختم و رو تخت و هق هق گریم رو آزاد کردم. چند ثانیه بعد صدای در و امیرعلی و گریه من و بعدش هم صدای نگران مامان بود که میخواست ببینه چی شده .
امیرعلی_ خواهرگلم. من که چیزی نگفتم. تو سکوت من رو برای خودت معنا کردی و اشتباه برداشت کردی. درو بازکن باهم حرف بزنیم.
مامان_ عه. خوب یکی بگه چی شده ؟
امیرعلی_ هیچی مامان جان. منو حانیه باهم بحثمون شده. چیزخاصی نیست که.
مامان_ شما کی بحث کردید که این دفعه دومتون باشه ؟ دروغ نگو امیرعلی.
امیر علی_ مامان جان بزارید حالش خوب بشه براتون توضیح میدم.
مامان_ از دست شماها . خیلی خب.
امیرعلی_ درو باز کن باهم حرف بزنیم. این راهش نیست. با این کارت هیچ چیز درست نمیشه.
_ میشه تنهام بزاری؟
امیرعلی_ میشه باهم حرف بزنیم؟
_ نه.
امیرعلی_ خیلی خب پس من همینجا میشینم تا زمانی که تو قصد حرف زدن داشته باشی.
میدونستم وقتی یه چیزی میگه امکان نداره حرفش عوض بشه.
به ناچار بلند شدم و درو باز کردم و بعد هم پشت به امیرعلی نشستم رو تخت. اونم درو بست و اومد نشست کنارم.
امیرعلی_ ببین خواهری وقتی تو اینجوری تیپ میزنی انگار اون مردای هوس باز رو داری تشویق میکنی که یه چیزی بهت بگن. فکر کردی حجاب برای چیه؟ اصلا تو میدونی چرا باید حجاب داشته باشی ؟
سوالی نگاش کردم و سرم رو به نشونه منفی تکون دادم.
امیرعلی_ حجاب ، حالا نه صرفا چادر، فقط و فقط برای امنیت خودته. وقتی تو بدحجاب باشی داری به همه قبلتم میدی که هرجور دلشون میخواد با تو برخورد کنن، داری میگی من هیچ مالکیتی نسبت به خودم ندارم ، داری زیبایی هات رو حراج خاص و عام میکنی.
_ خوب چرا خانما حجاب داشته باشن؟ مردا میتونن نگاه نکنن .
امیرعلی_ تو در خونت رو باز میذاری میگی دزد نیاد چرا من در خونم رو ببندم؟
_ نه خب . اون فرق داره.
امیرعلی_ خب چه فرقی عزیز من ؟ اون راه خودش رو انتخاب کرده دوست نداره به سعادت برسه ولی تو که نباید بگی به من چه که اون نگاه میکنه مشکل اونه. نمیتونی همچین حرفی بزنی چون مشکل تو هم هست. چون امنیت تو هم در خطره.
_ اگه خدا میخواسته زیبایی های یک زن رو کسی نبینه پس چرا اون رو زیبا افریده؟ اصلا چرا مرد نباید حجاب داشته باشه؟
امیرعلی_ اولا که زیبایی های یه زن فقط برای همسرشه. وحجاب هم دربرابر محارم اجبار نیست . در مورد سوال دوم هم مرد ها هم باید حجاب داشته باشن ولی حد حجاب مرد و زن باهم فرق داره چون نوع آفرینششون باهم فرق داره.
با حرفاش موافق بودم تا حالا هیچوقت به حجاب اینجوری نگاه نکرده بودم ولی هنوز هم با حجاب بودن برام غیر ممکن بود.
_ یعنی برای امنیت داشتن حتما باید باحجاب باشی؟
امیرعلی_ یه راه دیگه هم داری
_ چیییی؟
امیرعلی_بشینی تو خونه با هیچ کس هم در ارتباط نباشی.
_ مسخررررره
امیرعلی_ نظر لطفته
#رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت
#قسمت_سی_ام
#ح_سادات_کاظمی
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگرد_الهی_دارد
#کانال_صبح_عاشورای_مهدی_عج
@Tark_gonah_1
عــیــد قربان
جلوهگاه تعبد و تسلیم ابراهیمیان حنیف
و فصل قرب مسلمانان به خداوند در سایه عبودیت مبارکباد ...
#دلدادهحسینعلیهالسلام🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یارب عیداست عطا برهمه ده
برماتم و اندوه همه خاتمه ده
پایان غمهمه ظهورمهدیست
تعجیلفرجبهمهدی فاطمه ده...
#اسعداللهایامکم🌹