eitaa logo
『اَز گُناه تا توبه』
2.8هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
52 ویدیو
4 فایل
تماس با مدیر کانال و ارایه انتقادات و پیشنهادت @akbarimv
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شب اول محرم🌷 کارش میان معرکه بالا گرفته بود ‏شمشیر را به شیوه ی مولا گرفته بود   ‏تنها میان مردم بیعت فروش شهر ‏انبوه کینه دور و برش را گرفته بود   ‏دلواپس غریبی امروز خود نبود ‏اما دلش به خاطر فردا گرفته بود   ‏دیدی که از ارادت دیرینه ی حسین ‏یک کوفه زخم در بدنش جا گرفته بود؟   ‏با سنگ پای بیعت او مهر می زدند ‏باور نكرد از همه امضا گرفته بود ‏این شهر خواب بود و ندانست قدر او ‏او شب برای مردمش احیا گرفته بود ‏جرمش چه بود؟ نسبت نزدیک با علی ‏آن شعله ها برای همین پاگرفته بود محمد ارجمند @Tarkegonahan
سالروز شهادت: سردار شهید با وجدان 🍀تولد: ۱۳۴۰/۱۱/۱ مشهد 🌹شهادت: ۱۳۶۶/۴/۲۷ جزیره مجنون @Tarkegonahan
🔹🌐 یــــــــــــــــــــــاد ایـــــــــــــــــام🌐🔹 ♦️27 تیر 1367 پذیرش 🔹قطعنامه598 هشتمین قطعنامه‌ای بود که شورای امنیت سازمان ملل از ابتدای تجاوز رژیم بعث عراق به ایران صادر کرده بود. 🔸همه قطعنامه‌های قبلی به علت ناعادلانه بودن از سوی ایران رد شده بود. 🔹اما قطعنامه 598 نکات مثبتی داشت. لذا در تاریخ 27 تیر 136 مورد قبول جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت. 🔹@Tarkegonahan
🌷روضه شب اول🌷 متن روضه وتوسل به امام‌حسین (ع) نسیم پرچم خون خدا می آید دوباره بوی اسپند عزا می آید بیایید ای فدائیان شاه مظلوم دَمِ هَل مِن مُعین از کربلا می آید تا عطر پرچم آمد از راه اشک دمادم آمد از راه اِحرام عاشقی ببندید ماه مُحرم آمد از راه حسین جانم حسین جانم اباعبدالله دلم افتاده در دام اباعبدلله *الحمدلله مادرامون با محبت تو مارو بزرگ کردن حسین! ،الحمدلله توی این روزگار توی این شلوغیا و گناهای دنیا حسین جان! هنوز اسمت میاد دلم میلرزه* دلم افتاده در دام اباعبدلله پریده بر سر بام ابا عبدالله من آن هیچم من آن پستم من آن ناچیزم که قیمت دارم از نام ابا عبدالله من کُشته‌ی غم حسینم مدیون پرچم حسینم *خدا رحمت کنه اونایی که پرچم دادن دستمون، گفتن: جلو دسته های سینه زنی بیا…* عالم نمی‌آید به چشمم وقتی در عالمِ حسینم حسین جانم حسین جانم ابا عبدالله دوباره در دلم شور عزا افتاده *میخوام براتون روایت بگم، ما این شب ها دور هم جمع میشیم برای عزیز فاطمه گریه کنیم، “خدمت امام صادق رسید، عرض کرد: آقا جان! وقتی کسی که از دنیا میره یا به شهادت میرسه بعدش براش عزاداری میکنن، اما چرا وقتی ماه مُحرم شروع میشه هنوز حسین به شهادت نرسیده شیعیان این چنین میکنن قبل شهادتش؟ حضرت صادق علیه السلام فرمود: آخه وقتی هلال اول ماه محرم دیده میشه، ملائکةُ الله، به اذنِ مادرم زهرا پیراهن خونین و پاره پاره‌ی حسین رو از عرش آویزان میکنن، مادرم پیراهن حسین رو به سمت زمین میتکاند، صیحه ای میزنن، شیونی میکنن، همه‌ی اهل زمین بی قرار میشن…” یعنی اگر امشب داری گریه میکنی به گریه‌ی فاطمه گریه ….* دوباره در دلم شور عزا افتاده صدای ناله در عرش خدا افتاده سرت بر نی تلاوت می کند قرآن را تنت اما در این صحرا رها افتاده ای تشنه لب، سالار زینب در خاک و خونی، یار زینب برخیز از جایت که دنیا دارد سَرِ آزار زینب *اگر مردا بلند بلند گریه نمیکنن بگم زن ها واسه حسین بلند بلند گریه کنن، چون پیغمبر فرمود: زهرا جان! یه عده ای میان برای حسینت مثل زنِ جوان مُرده داد میزنن… آی رفقا! همچین که از مسیر خانه میای خیابون، جایی رو نمیگم، بازار رو نمیگم، اما اینجا که این همه برای عزاداری اومدن، میدونی همه چشماشون پاکِ، همه حسینی هستن، اما بازم مراقبی میگی: از جایی برم چشمی به چادرِ زن و بچم نیفته… اما بمیرم، این روزگار یه کاری کرد که زینب بود و یه مشت نامحرم دورش… دستت بیاد بالا، میخوام از انتهای نفس داد بزنی، زن و مرد، پیر و جوان، شب اولیِ بلند صدا بزن: یا حسین* @Tarkegonahan
🌷شب دوم محرم🌷 ورود کاروان به کربلا من ندانم چه حساب است، بیا برگردیم که دلم در تب و تاب است؛ بیا برگردیم نام این دشت زد آتش به غم آباد دلم این چه خاک است؟ چه آب است؟ بیا برگردیم جلوه ی روی تو در مردمک چشم من است تا که این عکس به قاب است، بیا برگردیم نکند بی تو از این معرکه برگردم من هجر، سرگرم شتاب است، بیا برگردیم بین اینان که ز صخره دلشان سنگ تر است سنگ بر آینه باب است، بیا برگردیم ما همه تشنه ی دیدار تو و طرح عطش نقشه اش نقش بر آب است، بیا یرگردیم دخترت چشم به من دارد و گوید: عمّه تا عمو پا به رکاب است، بیا برگردیم دوش در گوش دلم خواند رفیقی بیتی با ردیفی که چه ناب است: بیا برگردیم طاقت تیر ندارد گلوی اصغر تو تا در آغوش رباب است، بیا برگردیم شاعر: جواد هاشمی @Tarkegonahan
🌷روضه شب دوم🌷 یه روزی امیرالمومنین رسید به این خاکِ کربلا، هنوز حسینی به کربلا نیومده، هنوز خونی به زمین ریخته نشده دیدن از اسبش پیاده شد امیرالمومنین هی خاکُ بر میداره بود میکنه،گریه میکنه .. دیدن داره با خاک کربلا حرف میزنه *وَاهاً لَكِ أَيَّتُهَا التُّرْبَةُ* همه متعجب که این چه خاکیه که امیرالمومنین میگه خوش به حالت ای خاک کربلا: لَيُحْشَرَنَّ مِنْكِ أَقْوَامٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسابٍ* خوش به حالت خاک، یه روزی یه عده میان از تو این خاکِ کربلا بی حساب میرن به بهشت .. یه روز یه عده ای از این خاک محشور میشن یه جوری وارد بهشت میشن بدونِ حساب و کتاب . . بعد دیدن هی خاکُ برداشته گریه میکنه ..هاهُنا مَصارع عُشاق .. هی نشون میداد میگفت اینجا کجاست‌ .. آی دلای کربلایی انگار کربلا زیر آسمان داری گریه میکنی .. قطعه‌خاکی بلند مرتبه‌شد ذره ای بودُ آفتاب شده نسبتش میرسد به صحنِ‌نجف از ذراریِ بوتراب شده خاک میخواست نورِ محض شود تا غبارش چو طوطیا باشد سجده ای کرد بر قدوم حسین تا شفا بخش و کیمیا باشد مثه فردایی کاروان قدم گذاشت رو خاکِ کربلا .. خاکِ کرببلا دلش میخواست مثل آیینه ها زلال شود چشمه ای باشد از یم کوثر خوردنِ تربتش حلال شود خاک بر صورتِ حسین نشست امام زمان میگه أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ .. کسی تا حالا ندیده بود صورتِ حسین خاکی بشه، خاک کجا صورتِ حسین .. تا دید زینب میخواد از محمل پیاده بشه گفت برید کنار اباالفضل آمد زانوشُ رکاب کرد .. محارم همه آمدن دورِ عمه حلقه زدن عمه با احترام پاشو زمین بزاره .. همه مواظبن گرد و خاک رو معجرش نشینه .. (نمیدونم جلوتر برم یا نه!..) خاک بر صورتِ حسین نشست پرده داریِ آفتاب کند بی سبب نیست سجده بر تربت خلق هفتاد تا حجاب کند *امام صادق فرمود سجده بر تربت کربلا هفتاد تا حجاب رو از بین میبره ..* علت خلق تمام جهان خاک این روضۀ منوره است سندش هست آیۀ تطهیر تربت کربلا مطهره است قبرِ زهرا بقیع گم شده بود وسط این دیار پیدا شد عرش بر روی خاک خیمه زدُ تربتِ کربلا معلی شد آسمان را به انتظار نشست تربت کربلا مودب شد چقدر ذوق کرد وقتی که خاک پای قدوم زینب شد ماه بر رویِ خاک افتاده‌ست دشت لاله پر از ستاره شده لای لای رباب باعث شد خاکِ این دشت گاهواره شده دلشوره داره خواهرت داداش بیا برگرد .. داره میمیره دخترت داداش بیا برگرد .. مثلِ فردایی نزدیک به شصت تا خیمه برپا شد، بالاترین خیمه و اولین خیمه شد خیمۀ اباالفضل، ابی عبدالله فرمود خیمۀ عباسُ رو بلندی بزنید، میخوام همه ببینن این خیمه ها صاحب داره همه ببینن این لشکر عباس داره.. بعد فرمود گود ترین خیمه خیمۀ زن ها باشه دورِ خیمۀ زن ها خندق بکنید به این راحتی کسی دسترسی نداشته باشه .. وسط خیمۀ زن ها خیمۀ زینب باشه .. یه جوری تو گودی خیمه رو بزنید زن ها میدانِ جنگ رو نبینن .. نبینن اون ساعتی که حسین از بالای ذوالجناح می افته رو خاک .. یه جوری خیمه بزنید نبینن علی اصغر رو دستِ بابا داره بال بال میزنه .. همه حرفا رو که زدن (ای دلای اربعینی ..) یه سایبون درست کنید برایِ شیرخواره آب زیادی بردارید بارون نمیباره ببین دلِ ربابُ شکسته مثلِ شیشه اگه بمونی اصغر شش ماهش تموم نمیشه تموم ترسم از اینه که خیلی دیر میشه تو بمونی تو قتلگاه خواهر اسیر میشه بگو اگه بمونم چیجور نفس بگیرم چه جوری از رو نیزه سرت رو پس بگیرم *چه خاکی شد این خاک کربلا .. چه خون هایی رو این خاک نریخت .. اما به خون با همۀ خون ها فرق داشت ..* خواهری خاک رویِ سر می ریخت پیکری مانده در دلِ هامون کفنی داشت پیکرش از خاک کفنی داشت پیکرش از خون *چند روزِ دیگه یه بدنی رو خاک می افته بگم با این بدن چه میکنن، اهل ناله؛ ناله بزنن اگه محرم نبود نمی گفتم .. ده نفر یه جور با اسب هاشون این بدنُ زیرِ سم اسب ها کوبیدن .. یه کاری با این بدن کردن زینب گفت صَلّیٰ عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء، هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاء .. یعنی گوشت و خاک و بدن و خون با هم آمیخته شد .. یه کاری کردن زینب از زیر خاک ها و رمل ها یه بدنُ در آغوش گرفت و بغل کرد .. هی گفت آیا تو حسینِ منی .. حسین … @Tarkegonahan
سالروز شهادت: مدافع حرم حجه الاسلام ناجی تولد: ۱۳۶۹/۱۱/۱۵ شهادت:۱۳۹۴/۴/۲۸ سوریه @Tarkegonahan
🌺زیارت امام حسین در یادت نره کیفیت ع از راه دور : به پشت بامي برود (یا هر جایی بدون سقف در زیر آسمان و) به جانب راست و چپ نظر كند سپس سر به جانب آسمان كند، پس بگوید: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ» @Tarkegonahan
🌷شعر شب سوم🌷 ای کاش جهان بر سرم آوار نمی شد در سینه غمی کهنه تلمبار نمی شد یک ذره اگر حرمله رحمی به دلش داشت این چشم ورم کرده دگر تار نمی شد در”شام” اگر سایه ی سقا به سرم بود دردانه ی تو دست به دیوار نمی شد اینگونه اگر پهلوی من ضربه نمی خورد تاریخ در این واقعه تکرار نمی شد ای کاش در آن بزم شرابی که به پا شد اینقدر اهانت به علمدار نمی شد این قافله “دروازه ی ساعات”به خود دید ای کاش دگر وارد بازار نمی شد شاعر: احسان نرگسی @Tarkegonahan
🌷روضه شب سوم محرم🌷 اگه اومدی گریه كنی، این شعر واست بسه، چون هر بیتش مال یه شب روضه است میل پریدن هست اما بال و پر نه هر آنچه می خواهی بگو، اما بپر نه دختر شهید اگه تو جلسه است ببخشه، دختر بی بابا اگه تو جلسه است، داغ دلش تازه می شه، ببخشه، میل پریدن هست اما بال و پر نه هر آنچه می خواهی بگو، اما بپر نه حالا كه بعد از چند روزی پیش مایی دیگر به جان عمه ام حرف سفر نه حالا كه اومدی نگی می خوام برم یا نه اگر میل سفر داری دوباره باشد برو اما بدون هم سفر نه این ناله ی تو به من نیرو می ده، صدا زد بابا، زود رد شم از این یه بیت، با این كبودی های زیر چشم هایم خیلی شبیه مادرت هستم مگر نه از كیسوان خاكیم تا كه ببافی یك چیزهایی مانده اما آنقدر نه حسین……. امشب سوریه ات رو بگیر دیشب كه كیسویم به دست باد افتاد گفتم بكش باشد ولی از پشت سر نه حسین……….. اومد بالا سرش گفت:حوصله مو سر بردی، این همه داری بهونه می گیری، چهل منزل داری بهونه می گیری، چی می خوای، آروم لباش و باز كرد، گفت: بابا می خوام، گفت :بابا می خوای، یه بابا نشونت بدم، نفست بند بیاد، بابا می خوای، یه بابا برات بیارم، خدایا، یه بابا برات بیارم، یه جای سالم نداشته باشه، بخوای ببوسیش نتونی، یه بابا برات بیارم سفارشی، سفارش كردم، برن بالا پشت بوم، سنگ بزرگ بردارن، آخ حسین…….. گم شده بودم با تو پیدا شدم اومدی و صاحب بابا شدم منم سه ساله ات باباجون جا نخور فقط یه كم شبیه زهرا شدم بابایی تو كه دق مرگم كردی بابایی بگو كی بر می گردی كی گفته من یه دختر اسیرم خواب خوش و از شامیا می گیرم من به نمایندگی از بچه ها دور سرت می گردم و می میرم بابایی، بابایی یه هفته می گفت باباش شهید شده بود، یاد شهدا، تو همه جلسات، خصوصاً جلسه ی حضرت رقیه باید زنده باشه، قطعاً امشب خیلی دختر شهید تو روضه نشسته، خیلی فرزند شهید نشسته، می گفت:یه هفته از شهادت باباش گذشت، بهش برنامه ی امتحانی دادن، گفتن باید ببری خونه، بابات ببینه، امضا كنه، بعد بیاری مدرسه، دختری كه یه هفته باباشو از دست داده اومد تو خونه، زانوی غم و بغل گرفت، هرچی مادرش سئوال می كنه، چی شده دخترم؟ به كسی چیزی نگفت، شب همه باید برن مهمونی، رفتن، خونه رو تنها، خلوت كردن، این دختر تنها مونده، با این كارنامه ای كه باید بابا امضا كنه، اومد عكس باباشو بغل كرد، شروع كرد گریه كردن، بابا من به كسی نگفتم، بابا ندارم، هرچی اومدم به معلمم بگم بابام شهید شده، روم نشد، چیكار می كنی بابا، تو باید امضا كنی، می گه خوابش می بره، تو عالم رویا بابا میآد، اول میآد تو حیاط خونه، مفصله، می تونی بری ببینی این قصه و این داستان مسند، كه هم به محضر امام راحل رسوندن اون زمان و هم حضرت آیت الله گلپایگانی، همه این قضیه رو تأیید كردن، بابا اومد تو خونه كاغذ و از این دختر گرفت، گفت:بابا غصه نخور خودم برات امضاء می كنم، دختره می گه یه خودكار آبی دادم به بابام، بابام امضاء كرد، یه وقت از خواب بیدار شدم، اینقدر گریه كردم، چرا خواب بودم، چرا خواب دیدم، اومدم سراغ كارنامه ام، می تونی بری ببینی دست خط این شهید، هنوز تو موزه شهدا هست تو تهران، می گه اومد نگاه كرد دید با خودكار قرمز امضای بابای شهیدش رو، باباش نوشته، ملاحضه شد، اینقدر این كاغذ رو به سینه چسبوند گریه كرد، ان شاء الله یه روز بیاد آخر نامه ی ما هم یه دست خط بنویسه، ان شاء الله آخر این دهه زیر نامه ات بنویسه قبول شد، ان شاء الله بابای این سه ساله، یه جمله بگم، از همه ی شما التماس دعا دارم، آرزو داشت، باباش بیاد با اون دستای قشنگش بغلش كنه، موهاشو شونه بزنه، رو زخم هاش دست بذاره، بچه كوچیك به آرزوش زنده است، همه دنیا رو ازش بگیری باید به آرزوش برسه، اما یه وقت دید یه سر بریده تو بغلش گذاشتن، می خواد تو بغلش بشینه، پا نداره، می خواد دستاشو نوازش كنه، دست نداره، بابا تو دست نداری، من كه دارم، آروم آروم دست كشید رو پیشونیه باباش، رو چشمای باباش، رو لبای باباش، رو محاسن باباش، تا اینجا رو می شد هضم كرد با یه دختر سه ساله، اما همین كه محاسن رو كنار زد، نگاش به رگ های بریده افتاد، ای حسین…. سید مهدی میرداماد @Tarkegonahan