پیام آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری درباره انتخابات ریاست جمهوری:
به جناب آقای دکتر پزشکیان رئیس جمهور منتخب نیز توصیه میکنم با توکل به خداوند رحمان به افقهای بلند و روشن چشم بدوزند و در ادامهی راه شهید رئیسی از ظرفیتهای فراوان کشور بویژه منابع انسانیِ جوان و انقلابی و مؤمن، برای آسایش مردم و پیشرفت کشور بیشترین بهره را ببرند.
متن پیام
بسم الله الرّحمن الرّحیم
والحمد لله ربّ العالمین والصلاة والسلام علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین سیما بقیّة الله روحی فداه.
خدای عزیز و رحیم را سپاس که با اراده و توفیق او ملت بزرگ ایران توانست پس از مصیبت سنگین فقدان رئیس جمهور شهید، در مدت کوتاه قانونی، صحنهی انتخابات ریاست جمهوری را سامان دهد و در دو جمعهی پیاپی، انتخاباتی آزاد و شفاف برگزار کند و از میان چند نامزد، با اکثریت آراء رئیس جمهور کشور را برگزیند.
مسئولان محترم برگزاری انتخابات، با شتاب لازم و امانت کامل، وظائف خود را انجام دادند، و مردم عزیز، با احساس مسئولیت به میدان آمدند و صحنهئی گرم و پرشور آفریدند و صندوقهای انتخاباتی را در دو مرحله با بیش از ۵۵ میلیون رأی انباشتند.
این حرکت بزرگ در رویاروئی با غوغای دستسازِ تحریم انتخابات، که دشمنان ملت ایران برای القای ناامیدی و بُنبست به راه انداخته بودند، کاری درخشان و فراموش نشدنی است و همهی نامزدهای محترم و همهی کسانی که برای پیروزیِ هر یک از آنان، هفتهها تلاش شبانهروزی کردند در افتخار و ثواب آن شریکند.
اکنون ملت ایران رئیس جمهور خود را انتخاب کرده است. اینجانب با تبریک به ملت و به رئیس جمهور منتخب و به همهی فعالان این صحنهی حساس مخصوصاً جوانان پرشور ستادهای انتخاباتی نامزدها، همگان را به همکاری و نیکاندیشی برای پیشرفت و عزت روزافزون کشور توصیه میکنم. شایسته است رفتارهای رقابتی دوران انتخابات به هنجارهای رفاقتی تبدیل شود و هر کس در حدّ توان خود برای آبادانی مادی و معنوی کشور تلاش کند.
به جناب آقای دکتر پزشکیان رئیس جمهور منتخب نیز توصیه میکنم با توکل به خداوند رحمان به افقهای بلند و روشن چشم بدوزند و در ادامهی راه شهید رئیسی از ظرفیتهای فراوان کشور بویژه منابع انسانیِ جوان و انقلابی و مؤمن، برای آسایش مردم و پیشرفت کشور بیشترین بهره را ببرند.
بار دیگر جبههی سپاس بر درگاه حضرت حق میگذارم و به حضرت بقیة الله اعظم روحی فداه درود و سلام میفرستم و یاد شهیدان والامقام و امام بزرگوار شهیدان را گرامی میدارم و از همهی نامزدهای محترم و فعالان عرصهی انتخابات که در این برههی حساس نقشآفرینی کردند، و نیز رسانهی ملی و حافظان امنیت کشور و دستگاههای اجرای انتخابات سپاسگزاری میکنم.
سیّدعلی خامنهای
۱۴۰۳/۴/۱۶
@dr_pezeshkian_ir
🌷شب اول محرم🌷
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوه ی مولا گرفته بود
تنها میان مردم بیعت فروش شهر
انبوه کینه دور و برش را گرفته بود
دلواپس غریبی امروز خود نبود
اما دلش به خاطر فردا گرفته بود
دیدی که از ارادت دیرینه ی حسین
یک کوفه زخم در بدنش جا گرفته بود؟
با سنگ پای بیعت او مهر می زدند
باور نكرد از همه امضا گرفته بود
این شهر خواب بود و ندانست قدر او
او شب برای مردمش احیا گرفته بود
جرمش چه بود؟ نسبت نزدیک با علی
آن شعله ها برای همین پاگرفته بود
محمد ارجمند
#شعر
#محرم
#شب_اول
@Tarkegonahan
🌷روضه شب دوم🌷
یه روزی امیرالمومنین رسید به این خاکِ کربلا، هنوز حسینی به کربلا نیومده، هنوز خونی به زمین ریخته نشده
دیدن از اسبش پیاده شد امیرالمومنین هی خاکُ بر میداره بود میکنه،گریه میکنه .. دیدن داره با خاک کربلا حرف میزنه *وَاهاً لَكِ أَيَّتُهَا التُّرْبَةُ* همه متعجب که این چه خاکیه که امیرالمومنین میگه خوش به حالت ای خاک کربلا: لَيُحْشَرَنَّ مِنْكِ أَقْوَامٌ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسابٍ* خوش به حالت خاک، یه روزی یه عده میان از تو این خاکِ کربلا بی حساب میرن به بهشت .. یه روز یه عده ای از این خاک محشور میشن یه جوری وارد بهشت میشن بدونِ حساب و کتاب .
. بعد دیدن هی خاکُ برداشته گریه میکنه ..هاهُنا مَصارع عُشاق .. هی نشون میداد میگفت اینجا کجاست .. آی دلای کربلایی انگار کربلا زیر آسمان داری گریه میکنی ..
قطعهخاکی بلند مرتبهشد
ذره ای بودُ آفتاب شده
نسبتش میرسد به صحنِنجف
از ذراریِ بوتراب شده
خاک میخواست نورِ محض شود
تا غبارش چو طوطیا باشد
سجده ای کرد بر قدوم حسین
تا شفا بخش و کیمیا باشد
مثه فردایی کاروان قدم گذاشت رو خاکِ کربلا ..
خاکِ کرببلا دلش میخواست
مثل آیینه ها زلال شود
چشمه ای باشد از یم کوثر
خوردنِ تربتش حلال شود
خاک بر صورتِ حسین نشست
امام زمان میگه أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ .. کسی تا حالا ندیده بود صورتِ حسین خاکی بشه، خاک کجا صورتِ حسین ..
تا دید زینب میخواد از محمل پیاده بشه
گفت برید کنار اباالفضل آمد زانوشُ رکاب کرد .. محارم همه آمدن دورِ عمه حلقه زدن عمه با احترام پاشو زمین بزاره .. همه مواظبن گرد و خاک رو معجرش نشینه .. (نمیدونم جلوتر برم یا نه!..)
خاک بر صورتِ حسین نشست
پرده داریِ آفتاب کند
بی سبب نیست سجده بر تربت
خلق هفتاد تا حجاب کند
*امام صادق فرمود سجده بر تربت کربلا هفتاد تا حجاب رو از بین میبره ..*
علت خلق تمام جهان
خاک این روضۀ منوره است
سندش هست آیۀ تطهیر
تربت کربلا مطهره است
قبرِ زهرا بقیع گم شده بود
وسط این دیار پیدا شد
عرش بر روی خاک خیمه زدُ
تربتِ کربلا معلی شد
آسمان را به انتظار نشست
تربت کربلا مودب شد
چقدر ذوق کرد وقتی که
خاک پای قدوم زینب شد
ماه بر رویِ خاک افتادهست
دشت لاله پر از ستاره شده
لای لای رباب باعث شد
خاکِ این دشت گاهواره شده
دلشوره داره خواهرت
داداش بیا برگرد ..
داره میمیره دخترت
داداش بیا برگرد ..
مثلِ فردایی نزدیک به شصت تا خیمه برپا شد، بالاترین خیمه و اولین خیمه شد خیمۀ اباالفضل، ابی عبدالله فرمود خیمۀ عباسُ رو بلندی بزنید، میخوام همه ببینن این خیمه ها صاحب داره همه ببینن این لشکر عباس داره..
بعد فرمود گود ترین خیمه خیمۀ زن ها باشه دورِ خیمۀ زن ها خندق بکنید به این راحتی کسی دسترسی نداشته باشه .. وسط خیمۀ زن ها خیمۀ زینب باشه .. یه جوری تو گودی خیمه رو بزنید زن ها میدانِ جنگ رو نبینن .. نبینن اون ساعتی که حسین از بالای ذوالجناح می افته رو خاک .. یه جوری خیمه بزنید نبینن علی اصغر رو دستِ بابا داره بال بال میزنه .. همه حرفا رو که زدن (ای دلای اربعینی ..)
یه سایبون درست کنید برایِ شیرخواره
آب زیادی بردارید بارون نمیباره
ببین دلِ ربابُ شکسته مثلِ شیشه
اگه بمونی اصغر شش ماهش تموم نمیشه
تموم ترسم از اینه که خیلی دیر میشه
تو بمونی تو قتلگاه خواهر اسیر میشه
بگو اگه بمونم چیجور نفس بگیرم
چه جوری از رو نیزه سرت رو پس بگیرم
*چه خاکی شد این خاک کربلا .. چه خون هایی رو این خاک نریخت .. اما به خون با همۀ خون ها فرق داشت ..*
خواهری خاک رویِ سر می ریخت
پیکری مانده در دلِ هامون
کفنی داشت پیکرش از خاک
کفنی داشت پیکرش از خون
*چند روزِ دیگه یه بدنی رو خاک می افته بگم با این بدن چه میکنن، اهل ناله؛ ناله بزنن اگه محرم نبود نمی گفتم .. ده نفر یه جور با اسب هاشون این بدنُ زیرِ سم اسب ها کوبیدن .. یه کاری با این بدن کردن زینب گفت صَلّیٰ عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء، هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاء .. یعنی گوشت و خاک و بدن و خون با هم آمیخته شد .. یه کاری کردن زینب از زیر خاک ها و رمل ها یه بدنُ در آغوش گرفت و بغل کرد .. هی گفت آیا تو حسینِ منی .. حسین …
#روضه_شب_دوم
#مداح_میرداماد
@Tarkegonahan
#امام_خامنه_ای:
♦️دولت آقای #رئیسی، دولت کار و امید و حرکت بود
یکی از مهمترین خصوصیات آقای رئیسی #مردمیبودن بود.
این باید برای همهٔ مسئولان دولتها الگو باشد.
🔸حضرت امیر(ع) در عهدنامهٔ مالکاشتر بر توجه به تودهٔ #مردم و دوری از نورچشمیها و ویژهخواران تاکید دارند؛
شهید رئیسی در این مسیر حرکت میکرد.
شهید رئیسی در بیان مواضع انقلابی و دینی کاملاً #صریح بود و دوپهلو سخن نمیگفت
🔹شهید رئیسی به تواناییهای #داخلی عمیقاً اعتقاد و باور داشت.
🔸یکی از خصوصیات بارز شهید رئیسی خستگیناپذیری و #کار و تلاش شبانهروزی بود.
🔹شهید رئیسی هیچگاه از #زخمزبانها مایوس نمیشد. رنج میکشید اما مایوس نمیشد.
شهید رئیسی در سیاست #خارجی هم اهل تعامل بود و هم اهل رعایت عزتمندی کشور و ملت.
@Tarkegonahan
🌷روضه شب سوم محرم🌷
اگه اومدی گریه كنی، این شعر واست بسه، چون هر بیتش مال یه شب روضه است
میل پریدن هست اما بال و پر نه
هر آنچه می خواهی بگو، اما بپر نه
دختر شهید اگه تو جلسه است ببخشه، دختر بی بابا اگه تو جلسه است، داغ دلش تازه می شه، ببخشه،
میل پریدن هست اما بال و پر نه
هر آنچه می خواهی بگو، اما بپر نه
حالا كه بعد از چند روزی پیش مایی
دیگر به جان عمه ام حرف سفر نه
حالا كه اومدی نگی می خوام برم
یا نه اگر میل سفر داری دوباره
باشد برو اما بدون هم سفر نه
این ناله ی تو به من نیرو می ده، صدا زد بابا، زود رد شم از این یه بیت،
با این كبودی های زیر چشم هایم
خیلی شبیه مادرت هستم مگر نه
از كیسوان خاكیم تا كه ببافی
یك چیزهایی مانده اما آنقدر نه
حسین……. امشب سوریه ات رو بگیر
دیشب كه كیسویم به دست باد افتاد
گفتم بكش باشد ولی از پشت سر نه
حسین………..
اومد بالا سرش گفت:حوصله مو سر بردی، این همه داری بهونه می گیری، چهل منزل داری بهونه می گیری، چی می خوای، آروم لباش و باز كرد، گفت: بابا می خوام، گفت :بابا می خوای، یه بابا نشونت بدم، نفست بند بیاد، بابا می خوای، یه بابا برات بیارم، خدایا، یه بابا برات بیارم، یه جای سالم نداشته باشه، بخوای ببوسیش نتونی، یه بابا برات بیارم سفارشی، سفارش كردم، برن بالا پشت بوم، سنگ بزرگ بردارن، آخ حسین……..
گم شده بودم با تو پیدا شدم
اومدی و صاحب بابا شدم
منم سه ساله ات باباجون جا نخور
فقط یه كم شبیه زهرا شدم
بابایی تو كه دق مرگم كردی
بابایی بگو كی بر می گردی
كی گفته من یه دختر اسیرم
خواب خوش و از شامیا می گیرم
من به نمایندگی از بچه ها
دور سرت می گردم و می میرم
بابایی، بابایی
یه هفته می گفت باباش شهید شده بود، یاد شهدا، تو همه جلسات، خصوصاً جلسه ی حضرت رقیه باید زنده باشه، قطعاً امشب خیلی دختر شهید تو روضه نشسته، خیلی فرزند شهید نشسته، می گفت:یه هفته از شهادت باباش گذشت، بهش برنامه ی امتحانی دادن، گفتن باید ببری خونه، بابات ببینه، امضا كنه، بعد بیاری مدرسه، دختری كه یه هفته باباشو از دست داده اومد تو خونه، زانوی غم و بغل گرفت، هرچی مادرش سئوال می كنه، چی شده دخترم؟
به كسی چیزی نگفت، شب همه باید برن مهمونی، رفتن، خونه رو تنها، خلوت كردن، این دختر تنها مونده، با این كارنامه ای كه باید بابا امضا كنه، اومد عكس باباشو بغل كرد، شروع كرد گریه كردن، بابا من به كسی نگفتم، بابا ندارم، هرچی اومدم به معلمم بگم بابام شهید شده، روم نشد،
چیكار می كنی بابا، تو باید امضا كنی، می گه خوابش می بره، تو عالم رویا بابا میآد، اول میآد تو حیاط خونه، مفصله، می تونی بری ببینی این قصه و این داستان مسند، كه هم به محضر امام راحل رسوندن اون زمان و هم حضرت آیت الله گلپایگانی، همه این قضیه رو تأیید كردن،
بابا اومد تو خونه كاغذ و از این دختر گرفت، گفت:بابا غصه نخور خودم برات امضاء می كنم، دختره می گه یه خودكار آبی دادم به بابام، بابام امضاء كرد، یه وقت از خواب بیدار شدم، اینقدر گریه كردم، چرا خواب بودم، چرا خواب دیدم، اومدم سراغ كارنامه ام، می تونی بری ببینی دست خط این شهید، هنوز تو موزه شهدا هست تو تهران، می گه اومد نگاه كرد دید با خودكار قرمز امضای بابای شهیدش رو، باباش نوشته، ملاحضه شد، اینقدر این كاغذ رو به سینه چسبوند گریه كرد، ان شاء الله یه روز بیاد آخر نامه ی ما هم یه دست خط بنویسه،
ان شاء الله آخر این دهه زیر نامه ات بنویسه قبول شد، ان شاء الله بابای این سه ساله، یه جمله بگم، از همه ی شما التماس دعا دارم، آرزو داشت، باباش بیاد با اون دستای قشنگش بغلش كنه، موهاشو شونه بزنه، رو زخم هاش دست بذاره، بچه كوچیك به آرزوش زنده است،
همه دنیا رو ازش بگیری باید به آرزوش برسه، اما یه وقت دید یه سر بریده تو بغلش گذاشتن، می خواد تو بغلش بشینه، پا نداره، می خواد دستاشو نوازش كنه، دست نداره، بابا تو دست نداری، من كه دارم، آروم آروم دست كشید رو پیشونیه باباش، رو چشمای باباش، رو لبای باباش، رو محاسن باباش، تا اینجا رو می شد هضم كرد با یه دختر سه ساله، اما همین كه محاسن رو كنار زد، نگاش به رگ های بریده افتاد، ای حسین….
سید مهدی میرداماد
#روضه
#حضرت_رقیه →
@Tarkegonahan
🔸🔸احـــکــــام شـــرعـــی🔸🔸
❇️احکام پوشش
✳️پوشیدن لباس مشکی تا اربعین
🔷سوال:
آیا پوشیدن لباس مشکی تا اربعین حسینی اشکالی دارد ؟(کراهت دارد؟)
✅جواب:
پوشیدن لباس مشکی در ایام عزاداری خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) به منظور تعظیم شعائر الهی و اظهار حزن و اندوه موجب ترتب ثواب الهی است.
📕منبع: leader.ir
منبع: #استفتائات_رهبری
#احکام
#لباس_مشکی
@Tarkegonahan
🌷روضه شب چهارم🌷
امشب شب چهارم ِ ما با حُر توبه كنیم. اونایی كه شرایط حُر رو دارند،حُر بشند امشب،آی رفیق بیا امشب از گناه آزاد بشو،
گفت ای عفو وکرامت ز ازل بنده ی تو
خصم شرمنده و دلباخته ی خنده ی تو
رحمت واسعه ی حق یم طوفنده ی تو
من کیم بنده ی درمانده ی شرمنده ی تو
سیدی حر سیه رو به شما پیوسته
این یزیدی به امام شهدا پیوسته
حر خودش رو شكست،سردار بود،یلی بود برا خودش
،دیدن كلاه و خود و عمامه رو برداشته،موهاش رو پریشون كرده،چكمه هاش رو گردنش انداخته،داره میآد،همچین كه رسید جلوی ابی عبدالله خودش رو انداخت رو پاش. ببین حر چه طور حرف زده:
شیشه ام آمده ام تا گهرم گردانی
پیش شمشیر بلایت سپرم گردانی
از کرامت بکشی زنده ترم گردانی
چون غبار ره خود دور سرم گردانی
خود حسین واسطه ی رحمت خداست،حالا حر دره خونه ی ابی عبدالله یه واسطه برده،ببین چه كرده حر،صدا كرد آقا:
آب بر کام من از تیغه ی شمشیر ببخش
حر خود را به علی اصغر بی شیر ببخش
من و به بچه ی بی شیرت ببخش آقاجان. حالا امام داره جوای حر رو میده،سر حر رو بالا گرفت. اِرفَع رَأسَك
تو یزیدی نه، کز آغاز زما بودی حرّ
این یه بیت خیلی آدم رو به هم می ریزه،میشه آقا به ما هم همین جوری بگه،آقا ما كه آب رو به روت نبستیم،ما كه دل زینب رو نلرزوندیم.ببین آقا به حر چی میگه:
تو یزیدی نه، کز آغاز زما بودی حرّ
سخت دلتنگ تو بودیم کجا بودی حرّ
حُر منتظرت بودم،چرا دیر اومدی؟زودتر از اینها منتظرت بودم، آقا میشه به منم یه جوری بگی منتظرم بودی بفهمم آقام حواسش به من هم بوده
راه گم کردی و از دوست جدا بودی حرّ
بر سر قافله خون خدا بودی حرّ
تا بیایی به سوی یار دعایت کردم
نه به یک بار که صد بار دعایت کردم
آقا مارو دعا كردی كه تو خیمه ی عزاییم
تو از امروز دگر حرّ فداکار منی
بلکه همسنگر عباس علمدار منی
تا ابد یار منی یار منی یار منی
من خریدار تو گشتم که خریدار منی
سر زده صبح سعادت به مبارک بادت
خلعت خون ،تن صدچاک، مبارک بادت
اذن میدان داد،وقتی سرش رو بلند كرد،آقا بهش گفت:حر می خوای جبران كنی،می خوای توبه ات قبول بشه بسم الله،میدان عمل آماده است
،روضه بخونم برات زود ببرمت سرغ اصل مطلب:رفت میدان،جنگید،وقتی افتاد روی خاك،ابی عبدالله دو تا مدال به حر داده،مدال اولی كه به حر داد این بود،آخه حضرت یه بار اسم مادر حر رو برده بود،نفرین كرده بود حر رو، فرموده بود:ثَکَلَتْکَ اُمُّکَ مادرت به عزات بشینه. انگار می خواست از دل حر دربیاره،مدال اول رو بهش داد،وقتی سر خونیش رو بغل كرد،فرمود: أَنْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرَّاً تو آزاده ای همون جور كه مادرت تو رو آزاده نام نهاده. اینجا اینجوری اسم مادرش رو آورد كه از دلش درآره،یه مدال بهش داد،
میدونی مدال بعدی چی بود؟دیدن ابی عبدالله یه دستمال از شال كمرش جدا كرد"اهل روضه كجاند؟از من جلوتر می ری من خیلی جلو نرم"دیدن با دستمال خودش سر حر رو بست،خوش به حالت حر،مدال از این بالاتر،خود حسین سرت رو با دستمال خودش بست
آخ دلم یه جایی رفته،كی با من میآد؟ من یه جمله بگم،اونی كه مریض دكتر جواب كرده داری،اونی كه مریض سرطانی داری.
یه جمله: اینجا ابی عبدالله با دستمال خودش سر این سردار رو بست،چون می شد سرش رو ببندی
،اما یه سردار كنار علقمه،چنان تیر سه شعبه،چنان عمود آهن، هر كاری كرد سر عباس رو ببنده،....امشب شبش نیست اما میگم:
سقای دشت كربلا اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل
دستش شده از تن جدا اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل
دستت رو پایین نیار به عباس و به حسین:الهی العفو،الهی العفو
میرداماد
#روضه_حر
#شب_چهارم
@Tarkegonahan
🌷 گناه راهش نیست!🌷
#امام_حسين (ع) فرمود:
🌱«مَنْ حَاوَلَ اَمْراً بِمَعْصِيَةِ اللّهِ كَانَ اَفْوَتَ لِمَا يَرْجُوا وَ اَسْرَعَ لِمَا يَحْذَرُ».
🍃«كسى كه با گناه و معصيت خدا
در پى به دست آوردن چيزى باشد
كمتر به آنچه اميد دارد میرسد، و
زودتر به آنچه میترسد، دچار مىشود».
(بحار الانوار، ج ۷۵ ص ۱۲ ح۱۹ )
#گناه
#حدیث
🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد🌹
@Tarkegonahan
سالروز شهادت:
روحانی اهل سنت
ملا علی جلالی زاده
🍀تولد: 1302/09/5 گلبن سنندج
🌹شهادت 1360/04/19سنندج
ترور به همراه فرزندش
@Tarkegonahan
🌷نجات با زیارت اباعبدالله🌷
♦️دکتر محمد هادی امینی- فرزند علامه امینی- می نویسد:
پس از گذشت چهار سال از فوت پدرم، در شب جمعه ای قبل از اذان صبح، پدرم را در خواب دیدم و او را بسیار شاداب خرسند یافتم.
جلو رفته و پس از سلام و دست بوسی گفتم:
پدر جان در آن جا چه عملی باعث سعادت و نجات شما گردید؟
کتاب الغدیر یا سایر تالیفات؟
یا تاسیس و بنیاد کتابخانه امیرالمؤمنین (علیه السلام)؟
🔹مرحوم علامه امینی، تاملی نمود و سپس فرمود:
فقط #زیارت اباعبدالله الحسین (علیه السلام).
عرض کردم: شما می دانید اکنون روابط ایران و عراق تیره و راه کربلا، بسته است، برای زیارت چه کنیم؟
🌷فرمود: در #مجالس و محافلی که جهت #عزاداری امام حسین (علیه السلام) بر پا می شود، شرکت کنید:
ثواب #زیارت امام حسین (علیه السلام) را به شما می دهند.
🔹سپس فرمود:
پسر جان! توصیه می کنم که #زیارت_عاشورا را به هیچ عنوان ترک مکن.
زیارت عاشورا را دائم بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیارت، دارای آثار و برکات و فواید بسیاری است که موجب نجات و سعادت مندی تو در دنیا و آخرت می باشد، و امید دعا دارم.
#امام_حسین
#زیارت_عاشورا
#حکایت
#نجات
منبع: آثار و برکات حضرت امام حسین علیه السلام ص ۵۸۱
🚩@Tarkegonahan
🏴🚩🏴🚩🏴🚩
🌷متن روضه شب پنجم محرم 🌷
خورشید را به دیده شفق گونه دید و رفت
از دست ماه دست خودش را کشید و رفت
از خیمه ها کبوتر عاشق پرید ورفت
تا قتلگاه مثل غزالی دوید و رفت
دیدن یه آقازاده هی میخوره زمین،هی بلند میشه،آه،کجا میری عمه،وایسا لااقل یه زره تنت کنه عمه،داداش قاسمم زره اندازه اش نشد،من چرا زره بپوشم.
می رفت پا برهنه در آن عرصه ی جدال
می گفت عمه ، جان عمو کن مرا حلال
شب پنجمی باید بهتر ناله بزنی،چرا میگم ناله بزنی،چون روضه ی عبدالله روضه ی گوداله
دارد به قتلگاه سرازیر می شود
یه بچه ی ده ساله چیکار میکنه اون وسط؟
مبهوت تیر و نیزه و شمشیر می شود
کم کم خمیده می شود پیر می شود
یک آن تعللی بکند دیر می شود
دید عمو افتاده بی رمقه،نانجیب یه ضربه تو سر حسین زد،کلاه خود افتاد،گردن حسین نمایان شد،سر اباعبدالله پیدا شد،بحربن کعب ملعون،اسمش رو بردم تو دلت لعنتش کنی،بحربن کعب،دید سر حسین،برهنه شد،شمشیرش رو بلند کرد،الان سر حسین رو جدا کنم
این بچه دید الان موقعشه،تا شمشیر بالا رفت،یه بچه ده ساله،مگر چقدر بازو داره؟دستش رو گرفت،جلوی شمشیر،وای،تادستش رو زدن،بازوش رو زدند،چی گفت:این بچه،وای من رو آتیش زده،تو رو نمی دونم،تا بازوش رو زدندگفت:وای مادرم،مادرم
دو جور تفسیر میکنند،جفتش رو برات میگم
هر کدوم رو پسندیدی ناله بزن،بعضی ها میگن بچه،کودک،تو اوج سختی و صدمه،باید مادرش رو صدا بزنه،بچه همینطوره،از نظر روانی،وقتی حادثه ای براش پیش بیاد،مادرش رو صدا میزنه
اما من این رو قبول ندارم،من میگم این بچه ی امام حسنه،خون باباش تو رگاشه،آخه باباشم مادریه
باباشم تو کوچه ها دید یه مادری زمین خورد،آی امام حسنیا،از باباش یادگار داشت،افتاد تو بغل عمو،
دستش برید و گفت که ای وای مادرم
رنگش پرید و گفت که ای وای مادرم
آهی کشید و گفت که ای وای مادرم
در خون تپید و گفت که ای وای مادرم
کاشکی به همین جا تمومش میکردند
نمی خوام اسمش رو ببرم اما چه کنم،تا شب هفتم شاید زنده نباشم
بذار اسم این نامرد و ببرم،تا دیدن افتاده تو بغل حسین،داره جون میده،یه دفعه اومد نانجیب
دارم عین مقتل رو میخونم،فرماه حرمله بن کاهل،دیدن داره جون میده،نانجیب تیر سه شعبه زد،سر تو بغل حسین جدا شد،حسین…مدینه بگی ان شاءالله،..حسین..
من میگم وای از دل حسین،چی کشیدی حسین جان،دیدی بعضی وقتها،بچه رزمنده ها میدونن،خیلی ها تو بغلشون شهید شدن،خیلی ها تو بغل حسین شهید شدن
اما بعضی شهادت ها از ذهن آدم نمیره،این همه از جنگ میگذره،بعضی ها هنوز میگن اون صحنه از یادم نمیره،نمیدونم اون صحنه میره یا نه،تا افتاد سر تو بغل حسین،نمی دونم،یاد داداش حسنش افتاد
اما خیلی طول نکشید،بگم یا نه؟
نانجیب ها میخواستن سینه ی حسین و خلوت کنند،کسی رو سینه ی حسین نباشه،سه مرتبه بگو یا حسین..
سیدمهدی میرداماد
#روضه_شب_پنجم
#عبدالله_بن_حسن
@Tarkegonahan