فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام زمان همیشه حاضره...❤️🩹
#امام_زمان🌙
#عاشقی🫀
#عید_غدیر_ثانی👑
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
8.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کوروش پاشو سید ابراهیم با الواح برگشته 😂
کوروش نبودی ببینی...
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
10.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
✘ چرا گوشهای من نمیشنوه پس؟
※ خدا رو در نظر بگیر!
کسی که هیچ جا ازش خالی نیست، و در ریزترین ذرات تا عظیمترین کهکشانها به یک میزان حضور داره و هر آن، در حال خلق جدید و مدیریت عالمه.
✘ حالا این خدا، هر لحظه داره با شخص من و شما حرف میزنه، چرا ما صداشو نمیشنویم پس ؟
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ🎥
👈 هر طور در مورد خدا فکر کنید،
خدا هم همون طور باهاتون برخورد میکنه
👤 #استاد_عالی
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«لاتَحزَني إنّ الدّروبَ كَثيرَةٌ والله يختار الطّريقَ الأجملا.»
غمگین مباش، راهها زیاد هستند و خدا راه زیباتر را انتخاب میکند.
زندگی مثل نقاشی کردن است
خطوط را با امید بکشید
اشتباهات را با آرامش پاک کنید
قلم مو را در صبرغوطه ور کنید
و با عشق رنگ بزنید...♥️
CQACAgQAAx0CUyYOlAACPkNlDuiCkSUEmATud_nMWZY9THHSbQAClBAAAivkaFCbwDQVG6R7OTAE.mp3
4.38M
#چجوری_آروم_شم 😇
از گرفتاری ها کجا باید فرار کنم ⁉️
#امیرحسین_دریایی
#تا_خدا_اینجاست_نگرانی_بیجاست
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
✘ اهل نماز شبه !
✘ همش روزه مستحبی میگیره!
✘ دائماً تسببح بدسته!
✘ دائم السفر به شهرهای زیارتیه!
ولی مدام با اخلاقش، حال بقیه رو خراب میکنه، به همه بدبینه!
💥چرا اینهمه عبادت اثری براش نداشته؟
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپو حتماً تماشاکنید جداً قشنگه...
این اقا رفت تو بارون و گفت خدایا اگه دوستم داری برام یه نشونه بفرست ببینید خدا چکارکرد😍
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
°•✨| ترک گناه |✨•°
کتاب رمان سلام بر ابراهیم #پارت۱۶۹ بعد ادامه داد: بعضي از آدمها عاشق زنگ زورخانهاند. اينها اگر اين
کتاب رمان سلام بر ابراهیم
#پارت۱۷۰
ابراهيم را از خواب بيدار کردم و گفتم: داداش چيکارکردي؟!
ابراهيم پرسيد: چطور مگه، چي شده!؟
پرسيدم: تصادف کرديد؟ يكدفعه بلند شد و با تعجب پرسيد: تصادف!؟ چي
ميگي؟ گفتم: مگه نشنيدي، دم در مامان ممد بود. داد و بيداد ميکرد و...
ُ ابراهيم کمي فکرکرد و گفت: خب، خدا را شکر، چيز مهمي نيست!
عصــر همــان روز، مــادر و پــدر محمــد بــا دســته گل و يــك جعبــه
شــيريني به ديــدن ابراهيــم آمدنــد. زن همســايه مرتب معــذرت خواهي
ميکــرد. مــادر مــا هم بــا تعجــب گفت: حــاج خانــم، نه بــه حرفهاي
صبــح شــما، نه بــه کار حالاي شــما! او هــم مرتــب ميگفت: بــه خدا از
خجالــت نميدونم چي بگــم، محمد همه ماجــرا را براي مــا تعريف کرد.
محمد گفت: اگر آقا ابراهيم نميرســيد، معلوم نبود چی به سرش ميآمد.
بچههاي محل هم براي اينکه ما ناراحت نباشــيم گفته بودند: ابراهيم و محمد
بــا هم بودند و تصادف کردند! حاج خانم، مــن از اينکه زود قضاوت کردم
خيلي ناراحتم، تو رو خدا منو ببخشيد. به پدر محمد هم گفتم که خيلي زشته،
آقا ابراهيم چند ماهه مجروح شــده و هنوز پاي ايشون خوب نشده ولي ما به
ملاقاتشون نرفتيم، براي همين مزاحم شديم.
مادر پرسيد: من نميفهمم، مگه براي محمد شما چه اتفاقي افتاده!؟
آن خانم ادامه داد: نيمه ِ هاي شب جمعه بچههاي بسيج مسجد، مشغول ايست و
بازرسي بودند. محمد وسط خيابان همراه ديگر بچهها بود. يكدفعه دستش روي
ماشه رفته و به اشتباه، گلوله از اسلحهاش خارج و به پاي خودش اصابت ميکنه.
او با پاي مجروح وسط خيابان افتاده بود و خون زيادي از پايش ميرفت.
آقا ابراهيم همان موقع با موتور از راه ميرسد. سريع به سراغ محمد رفته و با کمک
يکي ديگر از رفقا زخم پاي محمد را ميبندد. بعد اورا به بيمارستان ميرساند.
صحبت زن همســايه تمام شد. برگشــتم و ابراهيم را نگاه کردم. با آرامش
خاصي کنار اتاق نشســته بود. او خوب ميدانست کسي که براي رضاي خدا
کاري انجام داده، نبايد به حرفهاي مردم توجهي داشته باشد.
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1
کتاب رمان سلام بر ابراهیم
#پارت۱۷۱
عباس هادي:
بــا ابراهيــم از ورزش صحبت ميكرديم. ميگفت: وقتــي براي ورزش يا
مسابقات کشتي ميرفتم، هميشه با وضو بودم.
هميشــه هم قبل از مسابقات کشتي دو رکعت نماز ميخواندم. پرسيدم: چه
نمازي؟!
گفت: دو رکعت نماز مســتحبي! از خدا ميخواستم يك وقت تو مسابقه،
حال کسي را نگيرم!
ابراهيم به هيچ وجه گرد گنــاه نميچرخيد. براي همين الگویی براي تمام
دوستان بود. حتي جایي که حرف از گناه زده ميشد سريع موضوع را عوض
ميکرد.
هر وقت ميديد بچهها مشغول غيبت کسي هستند مرتب ميگفت: صلوات
بفرست! و يا به هر طريقي بحث را عوض ميکرد.
هيچگاه از کسي بد نميگفت، مگر به قصد اصلاح کردن.
هيچوقت لباس تنگ يا آستين کوتاه نميپوشيد. بارها خودش را به کارهاي
سخت مشغول ميکرد.
زماني هم که علت آن را ســؤال ميکرديم ميگفت: براي نَفس آدم، اين
کارها لازمه.
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1