📚کتاب رمان پسرک فلافل فروش
#پارت101
اما همين که نمايشگاه آغاز شد، هادي به نجف برگشت!
او عاشق گمنامي بود و نميخواست کسي بفهمد اين نمايشگاه مهم کار
او بوده.
بعد از تجربه ي موفق اين نمايشگاه به سراغ سيد کاظم آمد.
هادي طرح جديدي براي برگزاري نمايشگاه دستاورده اي نبرد با داعش
در نجف آماده کرده بود. ميخواست در يک فضاي مناسب کار فرهنگي را
گسترش دهد.
اعتقاد داشت که تصاوير و فيلم هاي اين مبارزه ي مقدس براي آيندگان
ثبت شود و همزمان بايد به ديد عموم مردم رسانده شود.
هادي روي اين طرح خيلي کار کرد. اما مسئولان حشدالشعبي با اين دليل
که نيرو و شرايط برگزاري اين نمايشگاه را ندارند، طرح را به تعويق انداختند
تا اينکه هادي براي بار آخر راهي مناطق عملياتي شد.
اما مهمترين کار فرهنگي که از هادي ديدم مربوط ميشد به کاري که به
خاطر آن به ايران برگشت.
هادي تعداد زيادي چفيه و پيشانيبند با نام مقدس يا فاطمـ]الزهرا ۜ
آماده کرد و با خودش به عراق آورد.
او ميدانست بهترين کار فرهنگي براي رزمندگان، پيوند دادن آنان با
حضرات معصومين، به خصوص مادر سادات، حضرت زهراۜ است.
⋆C᭄زندگے بــا خدا زیــباستC᭄⋆
☜ تَࢪڪِگُناہ
🌻⃟•°➩‹@TARKGONAH1