حکایت زیبا و شنیدنی:
مرحوم محدث زاده نقل کرده است: وقتی که پدرم در نجف اشرف فوت کردند، ما چیزی نداشتیم که برای آن مرحوم احسان و اطعام بدهیم، من و برادرم قرار گذاشتیم که بعدازظهر هر پنجشنبه به نوبت هر کدام یک کاسه با یک کوزه آب سرد برداریم و در صحن حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) به زوار آن حضرت آب بدهیم و ثوابش را نثار پدر کنیم تا بدین وسیله احسانی به پدرمان کرده باشیم.
مدتی این کار را انجام دادیم تا اینکه یک شب جمعه پدرم را در خواب دیدم که به سویم می آید، ولی زبانش از دهانش آویزان است و رنگش پریده و حال پریشانی دارد.
من باعجله از او استقبال کردم و جویای حالش شدم. گفت: فرزندم از تشنگی ناراحتم. عرض کردم: پدر جان الآن می روم و برایت آب می آورم. ایشان فرمود: من از آن آب کوزه صحن حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) می خواهم، در این هنگام بیدار شدم. آن روز که جمعه بود برادرم را ملاقات کردم و پرسیدم دیروز آب به زوار دادی؟ گفت: متأسفانه مسامحه کردم و آب ندادم، من خواب شب گذشته را برایش نقل کردم و او بسیار ناراحت شد.
(با اقتباس و ویراست از کتاب شگفتی های برزخ)
در روایتی از پیامبر(صلی الله و علیه وآله) نقل شده است: مردگانتان را که در قبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. مردگان شما زندانى هستند و به کارهاى نیک شما رغبت دارند. آنها خود، قدرت انجام کارى ندارند، شما صدقه و دعائى به آنها هدیه کنید.
(الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى ، ص 232)
👇👇👇
@Tarkgonahan
مستند سه دقیقه در قیامت(مستندی بسیار زیبا و آموزنده😱😱)
قسمت#دهم
🦋سفر کربلا🦋
حسابی به مشکل خورده بودم اعمال خوبم به خاطر شوخی های بیش از حدوصحبت های پشت مردم نابودمیشدو اعمال زشت من باقی می ماند البته وقتی یک کار خالصانه انجام داده بودم همان عمل باعث پاک شدن کارهاےزشت میشد چراکه درقران امده؛ ان الحسنات یَذهَبن السیئات
اما خیلی سخت بود اینکه هرروز ما دقیق برسی میشد.اینکه کوچک ترین اعمال مورد برسی قرار میگرفت خیلی مشکل بود،یکباره جوان گفت ؛به دستور اقااباعبدالله (ع) پنج سال از اعمال شمارا بخشیدیم. این پنج سال بدون
حساب طی میشود.باتعجب گفتم؛
علت این دستورچیست؟ همان لحظه به من ماجرارانشان داد، دردهه هشتاد چندبار توفیق سفرکربلا را پیداکردم دریکی از این سفرهایک پیرمردکرولال درکاروان مابود.مدیرکاروان به من گفت میتوانی مراقب او باشی؟به اکراه قبول کردم با اینکه دوست داشتم تنهابه حرن بروم.کار از انچه فکر میکردم سخت تر بود این مرد حواس درستی نداشتو اگر لحظه ای رهایش میکردم گم میشد.خلاصه تمام سفرکربلای ما سفرتحت الشعاع این پیرمردبود و حضورقلب من کم شده بود. روز اخر قصدخریدیڪ لباس داشت فروشنده وقتی فهمیداوهوش و حواس ندارد قیمت زیادی گفت. من جلو رفتم و گفتم؛ چی دارے میگویی؟این اقا زائر مولاست.چرا اینطور قیمت میدی!! خلاصه لباس را خیلی ارزان تر برای پیرمرد خریدم من عصبانی پیرمرد خوشحال!... باخود گفتم عجب دردسری برای خودساختم این دفعه سفر به ما حال نداد،یکباره دیدم پیرمرد رو به حرم ڪرد و دست مرا به اقانشان داد و با همان زبان بی زبانی براے من دعاڪرد، جوان گفت؛ به دعـــاے این پیرمرد امام حسین ع شفاعتت ڪرد.خیلی خوشحال بودم.صدها برگه جلو رفت و اعمال خوب این سال ها ثبت و گناهانش محو شده بود....
🌹🌹پیشنهاد ویژه برای خواندن🌹🌹
#کربلا
ادامه دارد......._______
👇🏼👇🏼👇🏼
@Tarkgonahan
💠 حرف زدن با امام زمان صلوات الله علیه
✍ مرحوم آیت الله میلانی می فرمودند :
هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید. خوب نیست شیعه روزش شب شود و شباش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد. بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند. با حضرت درد و دلی کند.
❤️ آیت الله بهجت می فرمود :
بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است.
قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است. او نزدیک است، درد و دلها را میشنود. با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید. در زمان حضرت امام هادی علیه السلام شخصی نامهای نوشت از یکی از شهرهای دور نامهای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم،
به هر حال چه کنم❓
✅ حضرت در جواب ایشان نوشتند :
«إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک»
لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نیستیم.
📔منبع : بحارالانوار/ ج۵۳/ ص۳۰۶
👇👇👇
@Tarkgonahan
#جانم_علی
شیخ حسن بن سلیمان در کتاب محتضر از کتاب نوادر الحکمة از عمار بن یاسر نقل می کند که گفت: رسول خدا فرمود :
آن شب که به آسمان ها سیر داده شدم و به بالاترین مرتبه قرب پروردگار نائل آمدم، از ناحیه ربوبی به من خطاب شد:
یا محمد من احب خلقی الیک؟؟
ای محمد محبوبترین آفریده ی من نزد تو کیست؟؟ عرض کردم خداوندا تو داناتر هستی.
فرمود من داناترم ولی می خواهم از زبان خودت بشنوم. عرض کردم پسرعمویم علی بن ابیطالب.
فرمود: نگاه کن .
همین که نگاه کردم دیدم علی بن ابیطالب با من ایستاده و همه پرده های آسمانی را دریده و موانع را کنار زده و سر خود را بلند کرده، گفتگوی ما را گوش میکند. پس بر خاک افتاده و برای خدا سجده کردم .
المحتضر ۱۰۷
👇👇👇
@Tarkgonahan
#حدیث
أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : أَكْمَلُ اَلنَّاسِ عَقْلاً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً.
امام جعفر صادق(عليه السّلام)فرمود: عاقلترين مردم خوش خلق ترين آنهاست.
📚منبع: وسائل الشیعة، جلد۱۲ , صفحه۱۵۰
👇👇👇
@Tarkgonahan
❇️ آثار احسان به والدین و صله رحم
حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ فِينَا مُيَسِّرٌ فَذَكَرَ وَاصِلَةَ اَلْقَرَابَةِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا مُيَسِّرُ قَدْ حَضَرَ أَجَلُكَ غَيْرَ مَرَّةٍ وَ لاَ مَرَّتَيْنِ كُلَّ ذَلِكَ يُؤَخِّرُ اَللَّهُ أَجَلَكَ لِصِلَتِكَ قَرَابَتَكَ وَ إِنْ كُنْتَ تُرِيدُ أَنْ يُزَادَ فِي عُمُرِكَ فَبَرَّ شَيْخَيْكَ يَعْنِي أَبَوَيْهِ.
حنان بن سدیر می گوید: در حضور امام صادق(ع) بودیم که میسر هم در میان ما بود، از رابطه خویشاوندی سخن به میان آمد، امام صادق(ع) فرمود:
ای میسر چند بار اجل و مرگ تو فرا رسیده و هر بار خداوند آن را به خاطر صله رحم با خویشاوندانت تاخیر انداخته است، اگر می خواهی خداوند عمر تو را زیاد کند به پدر و مادرت نیکی کن. بحارالانوار، ج71، ص84.
#والدین #طول_عمر #روزی
👇👇👇
@Tarkgonahan