فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 تا حالا خدا رو دیدی؟
❤️ تا حالا باهاش زندگی کردی...؟ تا با خدا زندگی نکنی نمیتونی بشناسیش....
استاد پناهیان
پیشنهاد-دانلود👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
#داستانک_معنوی
مادری چند فرزند داشت،درحالی که به کارهای خانه رسیدگی میکرد با اسباب بازی و شیرینی،کودکان خود را سرگرم نگه میداشت.
کودکان مدتی شاد بودند،اما ناگهان مادرشان را به یاد آوردند و شروع به گریه و زاری کردند.
مادر،خوراکی ها و اسباب بازی های تازه ای برایشان آورد و بچه ها باز هم مدتی سرگرم شدند و مادرشان را از خاطر بردند.
این کار چندین بار تکرار شد،تا اینکه یکی از کودکان به مادرش گفت:
"مادر،ما اسباب بازی و خوراکی نمیخواهیم،تورا میخواهیم."
مادر همه ی کارهای خود را کنار گذاشت و او را در آغوش گرفت.
خداوند مادر الهی است و ما همچون کودکانی هستیم که با اسباب بازیها و خوراکی هایی که به ما میدهد سرگرممیشویم.
خداوند به ما ثروت،دارایی،آسایش،لذت،اعتبار اجتماعی،نام،شهرت،اقتدار و شکوه میدوهد و آنگاه چنین به نظرمان میرسد که نیازی به خدا نداریم.
اما برای عده ای این لذتها بی طعم است.
آنها از چیزهایی که این دنیا به آنها میدهد لذت نمیبرند و قلبهایشان غم زده است،آنان دیدار خدا را میخواهند و فریادمیزنند:"خدایا من به تو نیاز دارم،تورا میخواهم!"
و خدا به سراغ آنها خواهد رفت خود را بر آنها آشکار خواهد کرد.
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی واقعی درباره یکی از اهانت هایی که به امام حسن علیه الاسلام شد.
(داستانی تکان دهنده)
حجت الاسلام یزدانی
👇👇👇
@Tarkgonahan
✨#کرامتی_عجیب_از_عارفی_بزرگ_
شخصی نقل کرد:
عقرب بچه ام رانیش زد، او خیلی بی تابی می کرد. به منزل آقای حاج شیخ حسنعلی اصفهانی رفتم وقصه رابرای ایشان گفتم، آن بزرگوار مقداری آب دراستکان ریخته وبه آن دعایی خواندند وبه من گفتند:آن رابخور. من آن را بلافاصله نوشیدم، سپس فرمود:
برو بچه ات راحت شد. وقتی به منزل آمدم دیدم بچه خوب وراحت شده است. ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
روزنه هایی از عالم غیب ص365، 364
👇👇👇
@Tarkgonahan
♥️#پیامبر_اکرم (ص)فرمودند:
🌴 إذا أرَدتَ أن يَحشُرَكَ اللّه ُ مَعي فَأطِلِ السُّجودَ بينَ يَدَي اللّه ِ الواحِدِ القَهّارِ .
🍃 اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور فرمايد، در پيشگاه خداى واحد قهّار سجده طولانى كن .
📖 بحار الأنوار
نماز اول وقت
#امام_زمان
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #کلیپ_تصویری
✍سخنرانی دکتر رفیعی
💠موضوع: گناهی که با شهادت هم بخشیده نمیشود
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : به کارهایمان رنگ ابّدیت بدهیم
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
👇👇👇
@Tarkgonahan
#یا_مهدی
ای حسرت دیدار تو در سینه ی ما
ای عشق تو آبروی دیرینه ی ما
برگرد و غبار دل ما را بتکان
زنگار گرفته روی آئینه ی ما
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💐
👇👇👇
@Tarkgonahan
✍از امام حسن مجتبی علیه السلام پرسیدند:
«چرا شما هیچ گاه فقیری را مأیوس بر نمی گردانید؟»
امام حسن علیه السلام پاسخ دادند:«من خود ، نیازمند خداوند هستم و به الطافش امید دارم. به همین دلیل شرم دارم که خود، فقیر باشم ولی فقیری را مأیوس کنم. خداوند، مرا عادت داده است که نعمت هایش را به من ارزانی دارد و من هم او را عادت داده ام که نعمت هایش را به مردم ببخشم.
📚طبقات الکبری ، ج ۱ ، ص ۲۳
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان توبه جهانگیرخان قشقایی
#سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین #مؤمنی
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
امیرالمؤمنین علیه السلام:
زبان خود را به نکوگویی عادت بده، تا از ملامت محفوظ مانى
عَوِّدْ لِسانَكَ حُسنَ الكَلامِ تَأمَنِ المَلامَ
غررالحكم حدیث۶۲۳۳
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : تزیین بهشت با ارکان الهی
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید حرص و طمع با انسان چه میکنه!!!!
حجت الاسلام والمسلمین کازرونی
👇👇👇
@Tarkgonahan
اما آقای ما، برای ظهورت
به روسیاهیمان نگاه نکن و به دستهایمان که خالی هستند
و به زبانمان نیز گوش مسپار که گناهکارتر از آن است که تو را با صداقت و اخلاص بخواند
قلب، آن اندک بندگان واقعی خداوند را ببین که هر روز تو را میخواند...
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زنده_شدن_مرده_با_دعا_ایت_الله_
بهجت_
آنان که خاک رابه نظر کیمیا کنند.
آیا شود که گوشه چشمی به ماکنند
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کسانی از جهنم به بهشت میروند؟؟
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستانی زیبا درباره امام حسن مجتبی
حجت الاسلام دارستانی🎥
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan
#تشرفات
در جنگ جهانی اول اوضاع ايران خيلي متشنّج شده بود. از يك طرف روسها ريختند و تصاحب كردند، از يك طرف ديگران ريختند و تصاحب كردند. يك وضع عجيبي بود. و مردم ايران مضطرب، منقلب، هيچ تكيه گاهي نداشتند. مرحوم ميرزاي نائيني، از اين پيشامد ناهنجار به ساحت مقدس اميرالمومنين علیه السلام و سائر ائمّه طاهرين علیهم السلام، مخصوصاً به پيشگاه مبارك امام زمان علیه السلام، شكايت هاي زيادي می کند.
✨💫✨
مرحوم ميرزاي نائيني می گوید: من خيلي به حضرت حجّت علیه السلام ناليدم: يابن العسكري! ايران اين طور شده است. مردم، بي سر و سامان شده اند، بي پناه شده اند. نظم نيست، امنيّت نيست، چنين و چنان است. يك روز همينطوري كه متوسّل شده بودم، بر من مكاشفهاي شد و حضرت را زيارت كردم. ديدم حضرت در کنار ديوار مرتفعي که سر به آسمان كشيده، ایستاده اند. پس با انگشت به من اشاره فرمودند كه نگاه كن، و من نگاه كردم. ديدم ديواري که سي يا چهل متر ارتفاع دارد، چهار متر، پنج متر بالاي ديوار منحني شده است، و قريب است كه بيافتد، چرا که به يك موئي بند است. اين ديوار چهل متري اينطور كج شده است.
✨💫✨
پس حضرت به من اشاره کردند كه نگاه كن. نگاه كردم، ديدم انگشت حضرت هم به طرف ديوار است. سپس فرمودند: اين ديوار، ايران است، كج ميشود، امّا ما با انگشتمان نگهش داشته ایم و نميگذاريم خراب شود. اينجا، #شيعه_خانه_ما_است. كج مي شود، اما نمي گذاريم خراب بشود.
📚 کتاب مجالس حضرت مهدی؛ ص۲۶۱
پیشنهاد خواندن👌👌👌
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج❤️❤️❤️
👇👇👇
@Tarkgonahan
قسمت #شانزدهم:
کردستان درگيري گروه هاي سياســي ادامه دارد فضاي متشــنج تابستان پنجاه وهشت
تهران آرام نشــده اما مشــکل ديگري بوجود آمد درگيــري باضدانقلاب در
منطقه گنبد شاهرخ يک دســتگاه اتوبوس تحويل گرفت با هماهنگي کميته،
بچه هاي مســجد را به آن منطقه اعزام کرد. بــا پايان درگيري ها حدود دوهفته
بعد بازگشتند
خسته از ماجراي گنبد بوديم اما خبر رسيد کردستان به آشوب کشيده شده گروهي ازکردها از طرف صدام مســلح شدند. آنها مرداد پنجاه وهشت، تمام
شهرهاي کردستان را به صحنه درگيري تبديل کردند
"امام پيامي صادر کرد:" به ياري رزمندگان در کردستان برويد
،شاهرخ ديگر ســراز پا نمي شناخت با چند نفرازدوستانش که راننده بودند
صحبت کرد. ســاعت ســه عصر(يکســاعت پس ازپيام امام) شاهرخ با يک
دستگاه اتوبوس ماکروس درمقابل مسجد ايستاد. بعد هم داد ميزد: کردستان،
بيا بالا، کردستان!
آمدم جلو و گفتم: آخه آدم اينطوري نيرو ميبره برا جنگ! صبر کن شــب
بچه ها مي يان، ازبين اونها انتخــاب ميکنيم. گفت: من نميتونم صبرکنم. امام پيام داده، ما هم بايد زود بريم اونجا
ساعت چهارعصرماشين پر شد همه ازبچه هاي کميته ومسجد بودند چند
ماشين سواري هم همراه ما آمدند. باچندين قبضه اسلحه ونارنجک حرکت کرديم.
بيشترراه ها بسته بود. ازمسير کرمانشاه به سمت قصر شيرين رفتيم. درآنجا با
فرماندهي به نام محســن چريک آشنا شديم. ازآنجا به کردستان رفتيم. در سه
راهي پاوه با برادر ســيد مجتبي هاشمي، ازمسئولين کميته خيابان شاهپورتهران
آشنا شديم. اوهم با نيروهايش به آنجا آمده بود. آقاي شجاعي، يکي از نيروهاي
آموزش ديده واز افسران قبل از انقلاب بود که به همراه ما آمده بود. اين مناطق را
خوب مي شناخت. اوبسياري از فنون نبرددرکوهستان را به بچه هاآموزش ميداد.
بعداز پيام امام نيروي زيادي ازمناطق مختلف کشــور راهي کردســتان شده
بود. در سه راهي پاوه اعلام شد كه پاوه به اندازه كافي نيرودارد شما به سمت
سنندج برويدنيروي ما تقريباًهفتاد نفربود فرمانده پادگان سنندج وقتي بچه هاي ماراديد
گفت: ضد انقلاب به ارتفاعات شاهنشين حمله كرده پاسگاه مرزي"برار عزيز"
را نيزتصرف كرده شــما اگرميتوانيد به آن ســمت برويد. بعد مکثي کردو
ادامه داد: فرمانده شما كيه؟!
ماهم كه فرماندهي نداشــتيم به همديگر نگاه ميكرديم بلافاصله من گفتم: آقاي شاهرخ ضرغام فرمانده ماست هيكل وقيافه شاهرخ چيزي ازيك فرمانده
كم نداشــت بچه هاهم اورادوست داشــتند اما شاهرخ زدبه دستم و گفت:
چي ميگي؟! من فقط ميتونم تيراندازي کنم من كه فرماندهي بلد نيستم گفتم: من قبل انقلاب همــه اين دوره ها رو گذراندم كمكت ميكنم ديگر
بچه هاي هم حرف مرا تائيد كردند بالاخره شاهرخ فرمانده ما شد!
رفتيم براي تحويل آذوقه ومهمات توي راه گفتم: بچهها تو روقبول دارند
هيــكل تو فقط بــه درد فرماندهي ميخــوره من هم كمكــت ميكنم بعد از
آرايش نيروها راهي منطقه شاه نشين شديم. يك تانك در جلوي ماشين ها بودبعد هم ســه كاميون نظامي ارتش، پشــت ســرآن هم ده دســتگاه ميني بوس و
سواري قرارداشت
پاســگاه بدون درگيري تصرف شــد فرداي آن روزيكــي از جوانان انقلابي روســتا پيش ما آمد و گفت: ضد انقلاب با ديدن ماشين هاي شماو كاميون هاي
ارتشي به سمت مرز فرار كردند جالب اين بود كه كاميون ها خالي بود وبراي
تداركات آورده بوديم! يكي ديگراز جوانان روســتا كه مســئول تلفنخانه بود با خوشحالي به پاسگاه
آمد يك ظرف بزرگ ماست محلي هم براي ما آوردو گفت: تلفنخانه روستا
براي شــماآماده است شاهرخ هم ازهديه اوتشكر كرد وبا ادب گفت: لطف
ميكنيد كمي ازماست را بخوريد! آن جوان هم قبول كردو كمي ازماست را
خورد. وقتي رفت گفتم: شاهرخ برخوردت با اون جوان خيلي عالي بود ممکن
بود ماست مسموم باشه چند روزي در پاســگاه ژاندارمري برارعزيز حضور داشتيم خبررسيده بود
كه به جزپادگان، تمامي شهر سقزدر اختيار ضد انقلاب است عصربود كه بچههایش گفتند: مخابرات از صبح بسته است. يكي ازبچه هاعجله
داشت ميخواست با مادرش تماس بگيرد. هيچ وسيله ارتباطي ديگري هم در
آنجا نبود. شــاهرخ رزمنده به مخابرات رفت. قفل در را شكســت. بعد هم گفت: مســئول تلفنخانه جوان خوبي اســت پول قفل وهزينه تلفن را با
او حساب ميكنم وقتي وارد مخابرات شد با تعجب ديدكه روي ميزنقشه پاسگاه،راه هاي حمله
به پاســگاه، تعدادنيروهاومحل اســتقرارآنها ترسيم شــده. شاهرخ همان روز
مســئول مخابرات را بازداشت كرد اوبعد ازدستگيري گفت: فكرنميكرديم
تعداد شما كم باشد ما فكر كرديم تمام كاميونها پراز نيرو است
روزبعــد يك گــردان نيرو از ژاندارمري به پاســگاه آمدند ما برگشــتيم به
ســنندج فرمانده پادگان، همه نيروها را جمع كردو شــرايط ســقزرا توضيح
داد بعــد گفت: ما تعدادي نيروي از جان گذشته میخواهیم
ویژه مسابقه👇👇👇
@asabeghoon_shahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی استاد عالی
🎬موضوع: اگر به امام زمان(عج) توسل واقعی بجوییم، قطعا از حضرت جواب می گیریم...
👇👇👇
@Tarkgonahan
🔴سرگذشت ارواح در عالم برزخ
🌹قسمت #21🌹
🔥گناه همچنان وسط راه ایستاده بود و رفتار ما را زیر نظر داشت.
✅ در همین وقت فرشته ی فریاد رس پرواز کنان ظاهر گردید و سلامی کرد و یک شمشیر،یک لباس زره مانند،یک سپر و یک خنجر به نیک سپرد و رفت.
⚡️از دیدن این منظره گناه کمی جا خورد و ترس در چهره زشتش آشکار گردید،
با خوشحالی رو به نیک کردم و گفتم: وسایل من بیشتر از گناه است.
✨راستی اینها نتیجه ی کدام اعمال من هستند؟
نیک در حالیکه شمشیر را در دستش تکان میداد گفت:
🗡 این شمشیر نتیجه ی راز و نیازها و دعاهای توست که در دنیا انجام دادی.
🍃سپس در حالیکه لباس را بر تن من میپوشاند گفت: این هم هم نشانه ی تقوای توست در دنیا، که البته ضخامت آن بستگی به درجه ی تقوای تو دارد.
🍀وقتی زره را پوشیدم شمشیر را به دست راستم داد و سپر را به دست دیگرم سپرد🛡 و گفت: این سپر هم نتیجه ی روزه گرفتن های تو در دنیا بوده..
🔶 و سپس در حالیکه با لبخند ملیحش به من قوت قلب میداد گفت: اصلا نهراس با یک ضربه او را از پای در خواهی آورد.
🔰سرم را به نشانه ی تایید تکان دادم و به سمت گناه حرکت کردم.
🔥 گناه شمشیر را بلند کرد و شروع کرد به رجز خواندن:
من به نمایندگی از شیطان و دنیا در برابر تو ایستاده ام تا تو را از پای در آورم.در همان لحظه سایه ی شمیر گناه را بالای سرم حس کردم و فورا سپر را روی سرم گرفتم.
🔸ضربه ی شمشیر چنان محکم بود که از سپر عبور کرد و دو دندانه آن سرم را زخمی کرد...
♻️در همین حال شمشیرم را بر پهلوی آن شیطان فرود آوردم و او در حالیکه فریاد زنان از من دور میشد، من مشغول رسیدگی به زخم سرم شدم که ناگهان فریاد نیک را شنیدم که فریاد زد:
مواظب باش از پشت سرت می اید....
⚠️بیدرنگ به عقب برگشتم و با یک ضربه ی شمشیر ضربه او را دفع و ضربه ی دیگری به پهلویش وارد کردم.
❎نبرد همچنان ادامه داشت. من ضربات بیشتری بر پیکر او وارد می آوردم و او نیز با یک ضربه غافلگیر کننده زره ام را پاره و بدنم را زخمی کرد. اما هنوز هم با تشویقهای نیک من برنده میدان بودم.
🔆هر از گاهی صدای نیک را میشنیدم: بهای بهشت،نابودی گناه است و من روحیه میگرفتم.
🌀لحظات میگذشت و گناه خسته و خسته تر میشد.تا اینکه وسط جاده افتاد.
رفتم تا ضربه ی آخر را بر فرقش بکوبم که نیک با خنجری که در دست داشت به من نزدیک شد و گفت: فقط با این میتوانی از شر او خلاص شوی وگرنه او نابود نمیشود.
❗️تازه فهمیدم که در میدان بدون خنجر بوده ام!
🌸نیک گفت: این خنجر نتیجه ی صلواتهایی است که در دنیا فرستاده ای. چون صلوات💫 این قدرت را دارد که گناه را به کلی نابود کند.
💥خود را به پیکر نیمه جان گناه رساندم و بلافاصله خنجر را در تنش فرو کردم و به سرعت فرار کردم.
بدنش بزرگ و بزرگتر شد تا با صدای مهیبی منفجر شد و به هزاران تیکه تقسیم شد..
💐صدای شادی نیک به هوا برخاست. با سرعت به طرفم آمد و مرا در اغوش کشید و صمیمانه تبریک گفت. من هم از شدت خوشحالی او را در آغوش گرفتم.
🌺نیک گفت: با نابود شدن گناه تمام زخمهای بدن من هم خوب شد و از این جا به بعد با شادی و نشاط بیشتری به تو کمک خواهم کرد.
🍃من بار دیگر از شدت خوشحالی نیک را محکم در آغوش کشیدم و تبریک گفتم.
سرانجام راه باز شد و ما به مسیر خود ادامه دادیم...
🍀در حالیکه فراموش کرده بودم که قول و قرارم با نیک برای رسیدن به بهشت این بود که هیچ زخم و آسیبی از گناه بر تنم بر جای نماند....
✍ادامه دارد.
🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹
👇👇👇
@Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه کسانی در صحرای محشر به شکل حیوان محشور می شوند؟ ؟
پیشنهاد دانلود👌👌👌
👇👇👇
@Tarkgonahan