eitaa logo
از گـــنـــاه تـــا تـــوبـــه
3.6هزار دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
27.5هزار ویدیو
76 فایل
✨•°﷽°•✨ 🌱کانال تخصصی ترک گناه😊 ارتباط🕊️ 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
مستند زیبای سه دقیقه در قیامت(مستندی بسیار زیبا و آموزنده😱😱) قسمت 🦋آزار مومن🦋 در دوران جوانی در پایگاه بسیج شهرستان فعالیت داشتم روزها و شبها با دوستانمان با هم بودیم شب های جمعه همگی در پایگاه بسیج دور هم جمع بودیم و بعد از جلسه قرآن فعالیت نظامی و گشت و بازرسی داشتیم .در پشت محل پایگاه بسیج ،قبرستان شهرستان ما قرار داشت .ما هم بعضی وقتها دوستان خودمان را اذیت می کردیم ،البته تاوان تمام این اذیت ها را در آنجا دادم .برخی شب های جمعه تا صبح در پایگاه حضور داشتیم یک شب زمستانی برف سنگین آمده بود یکی از رفقا گفت کی جرات داره الان بره تا ته قبرستون و برگرده ؟؟گفتم این که کاری نداره من الان میرم. او هم به من گفت باید یک لباس سفید بپوشی، من سر تا پا سفید پوش شدم و حرکت کردن خس‌خس صدای پای من بر روی برف از دور هم شنیده می‌شد. من به سمت انتهای قبرستان رفتم، اما آخر قبرستان که رسیدم صوت قرآن شخصی را از دور شنیدم، یک پیر مرد روحانی که از سادات بود، شب های جمعه تا سحر در انتهای قبرستان و در داخل یک قبر مشغول تهجد و قرائت قرآن می شد. فهمیدم که رفقا می‌خواستند با این کار با سید شوخی کنند. می خواستم برگردم اما با خودم گفتم اگه الان برگردم رفقای من مرا متهم می‌کنند که ترسیدم، برای همین تا انتهای قبرستان رفتم . هرچه صدای پای من نزدیکتر میشد صدای قرائت قرآن سید هم بلندتر می شد! از لحن او فهمیدم که ترسیده، ولی به مسیر ادامه دادم تا اینکه به بالای قبر رسیدم که او در داخل آن مشغول عبادت بود. یکباره تا مرا دید فریادی زد و حسابی ترسید. من هم که ترسیده بودم پا به فرار گذاشتم پیرمرد سید رد پای مرا در داخل برف گرفت و دنبال من آمد وقتی وارد پایگاه شد حسابی عصبانی بود .من هم ابتدا کتمان کردم اما بعد از اون معذرت خواهی کردم و او هم با ناراحتی بیرون رفت .حالا چندین سال بعد از این ماجرا در نامه عمل حکایت آن شب را دیدم. نمی دانید چه حالی بود وقتی گناه یا اشتباهی را در نامه عمل می‌دیدم خصوصاً وقتی کسی را اذیت کرده بودم از درون عذاب میکشیدم از طرفی در این مواقع باد سوزانی از سمت چپ وزیدن می گرفت طوری که نیمی از بدنم از حرارت آن داغ می شد . وقتی چنین اعمالی را مشاهده می کردم، به گونه‌ای آتش را در نزدیکی خود می‌دیدم که چشمانم دیگر تحمل نداشت. همان موقع دیدم که آن پیرمرد سید که چند سال قبل مرحوم شده بود از راه آمد و کنار جوان پشت میز قرار گرفت، سید به آن جوان گفت من از این مرد نمیگذرم او مرا اذیت کرد و مرا ترسانید. من هم رو به جوان کردم و گفتم به خدا من نمیدونستم که صید در داخل قبر داره عبادت می کنه .جوان رو به من گفت: اما وقتی نزدیک شدی فهمیدی که ایشان دارد قرآن میخونه چرا همان موقع برنگشتی ؟؟دیگه حرفی برای گفتن نداشتم خلاصه پس از التماس های من ثواب دو سال عبادت هایم را برداشتند و در نامه عمل سید قرار دادند تا از از من راضی شود. دو سال نمازی که بیشتر به جماعت بود، دو سال عبادت را دادم به خاطر اذیت و آزار یک مومن. اینجا بود که یاد حدیث امام صادق علیه السلام افتادم که فرمود: حرمت مومن از کعبه بالاتر است. در لابلای صفحات اعمال خودم به یک ماجرای دیگر از آزار مومنین بر خوردم. شخصی از دوستانم بود که خیلی با هم شوخی می‌کردیم و همدیگر را سر کار می‌گذاشتیم .یکبار در یک جمع رسمی با او شوخی کردم و خیلی بده او را ضایع کردم . خودم هم فهمیدم که کار بدی کردم، برای همین سریع از اون معذرت خواهی کردم اون هم چیزی نگفت. گذشت تا روز آخر که می خواستم برای عمل جراحی به بیمارستان بروم دوباره به همان دوست دوران جوانی زنگ زدم و گفتم: فلانی من خیلی به تو بد کردم یک بار جلوی جمع تو را ضایع کردم، خواهش می کنم من را حلال کن. من ممکنه از این بیمارستان برنگردم. بعد در مورد عمل جراحی گفتم و دوباره بهش التماس کردم تا اینکه گفت حلال کردم انشاالله سالم و خوب برمیگردی. آن روز در نامه عملم همان ماجرا را دیدم ،جوان پشت میز گفت این دوست شما همین دیشب از شما راضی شد اگر رضایت او را نمی گرفتی ،باید تمام اعمال خوب خودت را می دادی تا رضایتش را کسب کنی. مگه شوخیه آبروی یک مومن رو ببری. بعد اشاره به مطلبی از رسول گرامی اسلام نمود که فرمودند: روزی آن حضرت به کعبه نگاه کردند و فرمودند: ای کعبه خوشا به حال تو، خداوند چقدر تو را بزرگ و حرمتت را گرامی داشته و به خدا قسم حرمت مومن از تو بیشتر است، زیرا خداوند تنها یک چیز را از تو حرام کرد ولی از مومن سه چیز را حرام کرد ،مال و جان و آبرو تا کسی به او گمان بد نبرد . 🌹🌹پیشنهاد ویژه برای خواندن🌹🌹 ادامه دارد......______ 👇👇👇 @Tarkgonahan