💠 #قصه_بیست_و_سوم:
💎 #فرزند_آتش:
✍قبلا گفتیم که قابیل پس از به شهادت رساندن برادر به یمن گریخت.در آنجا شیطان که افسار عقل و دل قابیل را در مشت خود گرفته بود بر او ظاهر شد و گفت:قربانی هابیل به این دلیل پذیرفت شد که او آتش را می پرستید اما این موضوع را از تو پنهان کرده بود.از همین رو بود که آتش،قربانی او را پذیرفت.تو هم اگر سودای سلطنت و سروری داری،باید آتش پرستی پیشه کنی.سپس به دستور ابلیس معبدی ساخت و در آن به پرستیدن آتش مشغول شد1.
🔥آنچه ابلیس از قابیل خواست آتش پرستی نبود.شیطان پرستی بود.
ابلیس از جنیان و از جنس آتش بود و از همین رو قابیل را به این کار واداشت. برای ابلیس این یک فتح عظیم بود. تاوان آن لحظه ای که خداوند دستور سجده بر آدم را به او داد.حالا آدم کجا بود تا ببیند چگونه فرزندش در برابر شعله های آتش بخاک افتاده و بجای خدای سبحان،از شیطان طلب یاری میکند؟!
🌄اما او خوب میدانست ممکن است عمر این پیروزی به اندازه یک پلک بهم زدن باشد.در آن سوی کوه های سر به فلک کشیده یمن،شیث نبی(ع) بدنیا آمده بود تا وارث یکتا پرستی آدم(ع)و خلیفه خدا بر روی زمین باشد.
🔱ابلیس از این تولد آگاه بود.او باید شرک قابیل را تبدیل به یک تمدن میکرد.تمدنی شیطانی و قدرتمند تا بتواند بنیان یکتا پرستی شیث و شیثیان را تا ابد براندازد. او خواستار سجده تمام فرزندان آدم بر خود بود.آن هم برای همیشه.
🔮و این آغاز قصه قابیلیان است.
📚منابع:
1)مجلسي،بحارالانوار،ج11،ص 220،ص228؛راوندی،قصص الانبياء،ج1،ص226
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•