eitaa logo
از گـــنـــاه تـــا تـــوبـــه
3.6هزار دنبال‌کننده
31.1هزار عکس
27.5هزار ویدیو
76 فایل
✨•°﷽°•✨ 🌱کانال تخصصی ترک گناه😊 ارتباط🕊️ 🔮 تبلیغات ارزان 🆔 eitaa.com/joinchat/800784548C35b1345b7e
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔮 شیخ خیاط وقتی از بازار عبور میکردند ، دیگران را میکردند . 👌 گوشه ایی از بیانات آیت الله حسین گنجی اشتهاردی 👇👇👇 @Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدا یک تار و یک تور و یک تیر دارد. با تار و تور و تیرِ خود ، آدم ها را جذب می کند. تار خدا قرآن است . نغمه های قرآن آسمانی است . خیلی ها از این طریق قرآن جذب می شوند. خیلی ها را با تور جذب خودش می کند ، مثل مراسم اعتکاف و مراسم ماه رمضان و شب قدر . تیر خدا همان بارهای مشکلات است . غالب آدم ها را از این طریق جذب خودش می کند. اولیای خداوند برای مشکلات لحظه شماری می کردند. 👇 ✅شد دلم آسوده چون تیرم زدی ای سرت گردم چرا دیرم زدی؟ 👇👇👇 @Tarkgonahan
: هرکس بیشتر کار کرد می‌شـود! حاج‌قاسـم خودش حاج‌قاسـم شده! یعنی هرکس رفت وارد میـدان شد؛ میـاندار شد بیشتـر کار و تلاش کرد ، می‌شـود حاج‌قاسـم... 👇👇👇 @Tarkgonahan
حکایتی از سعدی یکی از صالحان به خواب دید پادشاهی در بهشت و پارسایی در دوزخ . پرسید که موجب درجات این چیست و سبب درکات آن چیست؟؟ که مردم به خلاف این همی‌پنداشتند. ندا آمد: که این پادشاه به ارادت درویشان در بهشت است و این پارسا به تقرب پادشاهان در دوزخ. دلقت به چه کار آید و تسبیح و مرقع(لباس پاره پاره)؟ خود را ز عمل‌های نکوهیده بری دار حاجت به کلاه برکی(کلاهی مخصوص درویشان) داشتنت نیست درویش صفت باش کلاه تتری(پیوسته) دار . 👇👇👇 @Tarkgonahan
. مستند سه دقیقه در قیامت(مستندی بسیار زیبا و آموزنده😱😱) قسمت 🦋 بیت المال🦋 از ابتدای جوانی و از زمانی که خودم را شناختم به حق الناس و بیت المال بسیار اهمیت می دادم. پدرم خیلی به من توصیه می‌کرد که مراقب به بیت‌المال باش مبادا خود را گرفتار کنی. از طرفی من پای منبر ها و مسجد بزرگ شدم و مرتب این مطالب رو میشنیدم، لذا وقتی در سپاه مشغول به کار شدم سعی می‌کردم در ساعاتی که در محل کار حضور دارم به کار شخصی مشغول نشوم. اگر در طی روز کار شخصی داشتم و یا تماس تلفنی شخصی داشتم، به همان میزان و کمی بیشتر اضافه کاری بدون حقوق انجام میدادم که مشکلی ایجاد نشود. با خودم میگفتم حقوق کمتر ببرم و حلال باشد خیلی بهتر است .از طرفی در محل کار نیز تلاش می‌کردم که کارهای مراجعین را به دقت و با رضایت انجام دهم این موارد را در نامه عمل می‌دیدم. جوان پشت میز به من گفت: خدا را شکر کن که بیت المال برگردان نداری وگرنه باید رضایت تمام مردم ایران را کسب می‌کردی. اتفاقاً در همانجا کسانی را می دیدم که شدیداً گرفتار هستند گرفتار رضایت تمام مردم، گرفتار بیت المال، این را هم بار دیگر اشاره کنم که بعد زمان و مکان در آنجا وجود نداشت . یعنی به راحتی می توانستم کسانی را که قبل از من فوت کرده اند ببینم یا کسانی را که بعد از من قرار بود بیایند. یا اگر کسی را می‌دیدم لازم به صحبت نبود به راحتی می فهمیدم که چه مشکلی دارد. یک بار و در یک لحظه می شد تمام این موارد را فهمید. من چقدر افرادی را دیدم که با اختلاس و دزدی از بیت المال به آن طرف آمده بودند و حالا باید از تمام مردم این کشور حتی آنها که بعدها به دنیا می آیند حلالیت می طلبیدند. اما در یکی از صفحات این کتاب قطور یک مطلبی برای من نوشته بود که خیلی وحشت کردم. یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت چند جلد کتاب به واحد ما آورد و گذاشت روی میز و گفت اینها باشه اینجا تا بقیه سربازهایی که بعداً میان، در ساعات بیکاری استفاده کنند. کتاب‌های خوبی بود، یک سال روی طاقچه بود و سربازهایی که شیفت شب بودن یا ساعات بیکاری داشتن استفاده می‌کردند. بعد از مدتی من از آن واحد به مکان دیگری منتقل شدم همراه با وسایل شخصی که می بردم کتاب‌ها را هم بردم. یک ماه از حضور من در آن واحد گذشت احساس کردم که این کتاب‌ها استفاده نمی شود. شرایط مکان جدید با واحد قبلی فرق داشت و سربازها و پرسنل کمتر اوقات بیکاری داشتند لذا کتاب‌ها را در همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا باشه بهتر استفاده میشه .جوان پشت میز اشاره‌ای به این ماجرای کتاب ها کرد و گفت: این کتاب‌ها جزو بیت‌المال و برای آن مکان بود شما بدون اجازه آنها را به مکان دیگری بردی، اگر آنها را نگه می داشته و به مکان اول نمی آوردی باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به واحد شما می اومدن حلالیت می طلبی!!. واقعاً ترسیدم. با خودم گفتم من تازه نیت خیر داشتم، من از کتاب‌ها استفاده شخصی نکردم، به منزل نبرده بودم ،بلکه به واحد دیگری بردم که بیشتر استفاده شود .خدا به داد کسانی برسد که بیت المال را ملک شخصی خود کرده‌اند .در همان زمان یکی از دوستان هم کارم را دیدم، ایشان از بچه‌های با اخلاص و مومن در مجموعه دوستان ما بود، او مبلغ قابل توجهی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را برای واحد خودشان خریداری کند، اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره در جیب خودش گذاشت و روز بعد در اثر یک سانحه رانندگی درگذشت. حالا وقتی مرا در آن وادی دید به سراغم آمد و گفت خانواده فکر کردن که این پول برای من است و آن را هزینه کرده‌اند، تورو خدا برو و به آنها بگوییم پول را به مسئول مربوطه برساند، من اینجا گرفتارم تو رو خدا برای من کاری بکن تازه فهمیدم که چرا برخی بزرگان اینقدر در مورد بیت المال حساس هستند. راست می‌گویند که مرگ خبر نمیکند در سیره پیامبر گرامی اسلام نقل است روز حرکت از سرزمین خیبر ناگهان به یکی از یاران پیامبر تیری اثابت کرد و همان دم شهید شد ،یارانش همگی گفتند: بهشت رو گوارا باد. خبر به پیامبر رسید ایشان فرمود: من با شما هم عقیده نیستم زیرا عبایی که بر تن او بود از بیت المال بود و او آن را بی اجازه برده و روز قیامت به صورت آتش او را احاطه خواهد کرد .در این لحظه یکی از یاران پیامبر گفت من دو بند کفش بدون اجازه برداشتم، حضرت فرمود آن را برگردان وگرنه روز قیامت به صورت آتش در پایت قرار می‌گیرد . 🌹🌹پیشنهاد ویژه برای خواندن🌹🌹 ادامه دارد........_______ 👇👇👇 @Tarkgonahan
. •| |• بھ دنیا دل نبندید!! دنیافانی‌ست... مال‌دنیا‌هم‌بھ‌ دنیامۍماند سعی‌ڪنید"عاقبت‌بخیر"شوید.. :) -آیت‌الله‌شاه‌آبادی 👇👇👇 @Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پيامبر صلي الله عليه و آله : مَن قضى لأخيهِ المُؤمِنِ حاجَةً كانَ كَمَن عَبَدَاللّه َ دَهرَهُ ؛ پيامبر صلي الله عليه و آله : كسى كه حاجت برادر مؤمن خود را برآورده سازد ، مانند كسى است كه عمر خود را به عبادت گذرانده باشد . الأمالى ، طوسى ، ص 481 👇👇👇 @Tarkgonahan
جرعه وصال اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم و اگر دوست خدایم باید دوست وسائط و فیوضات ،از نبی و وصی باشیم. پس کیمیای سعادت، یاد خداست؛ و یاد خداست که محرک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلق است . 👇👇👇 @Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[مستهجن] نقشه شومی که غرب برای جوانان کشیده است. چرا اسلام با دیدن پورن مخالفت می‌کند؟؟ با دیدن فیلم کدام قسمت مغز از فعالیت می افتد؟؟؟ 🎥 👇👇👇 @Tarkgonahan
‌༺‏والَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهـِ " ڪسانے ڪہ ایمان دارند،عشقشان بہ خدا شدیدتر است... [ بقرہ ،۱۶۵ ] 💫گر نور عشق حق بہ دل و جانت اوفتد باللہ ڪز آفتاب فلڪ خوبتر شوی.💫 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در کتاب مناقب از کتاب اربعین نقل می‌کند، که انس بن مالک گفت: فردای قیامت علی علیه السلام را اینگونه خطاب می کنند : ای علی، ای ولی ،ای سید، راستگو. ای حاکم، ای رهبر، ای هدایت کننده . ای زاهد پیشه ی جوانمرد ،ای پاک ، ای پاکیزه، تو و شیعیانت بدون حساب وارد بهشت شوید . ص۲۳۱ 👇👇👇 @Tarkgonahan
مستند سه دقیقه در قیامت(مستندی بسیار زیبا و آموزنده😱😱) قسمت 🦋 صدقه🦋 در میان روزهایی که بررسی اعمال آنها انجام شد، یکی از روزها برای من خاطره ساز شد، چون در آن وضعیت ما به باطن اعمال آگاه می شدیم ،یعنی ماهیت اتفاقات و علت برخی وقایع را می‌فهمیدیم. چیزی که امروزه به اسم شانس بیان می شود، اصلاً آنجا مورد تایید نبود. بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علت ها رخ می داد. روزی در دوران جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم، کلاس های روزانه تمام شده و برنامه اردو به شب رسید ،نمی دانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم. بیشتر نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند ،من و یکی از رفقا می رفتیم و با اذیت کردن، آنها را از خواب بیدار می کردیم برای همین یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند. شب دوم اردو بود که باز هم بقیه را اذیت کردیم و سریع برگشتیم چادر خودمان که بخوابیم. البته بگذریم از اینکه هر چه ثواب اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم. وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتم، دیدم یک نفر سر جای من خوابیده، من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با دو عدد پتو برای خودم یک رختخواب قشنگ درست کرده بودم. چادر ما چراغ نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از بچه‌ها می‌خواهد من را اذیت کند. لذا همین طور که پوتین پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم. یک بار دیدم حاج آقا که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفته و داد میزد کی بود؟؟ چی شد؟؟!! وحشت کردم، سری از چادر آمدم بیرون . بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچه ها برای اینکه من را اذیت کنند به حاج آقا گفتند که این جای حاضر و آماده برای شماست . اما لگد خیلی بدی زده بودم. بنده خدا یک دستش به قلبش بود و دست دیگرش به پشتش.! حاج آقا آمد از چادر بیرون و گفت الهی پات بشکنه مگه من چیکار کردم که اینجوری لگد زدی. اومدم جلو و گفتم: حاج آقا غلط کردم، ببخشید، من با کسی دیگه شما را اشتباه گرفتم. اصلا حواسم نبود که پوتین پام کردم و ممکنه ضربه شدید باشه. خلاصه اون شب خیلی معذرت خواهی کردم. بعد به حاج آقا گفتم: شرمنده، شما برید بخوابید من میرم تو ماشین می خوام ،فقط با اجازه بالشت خودم رو برمیدارم، چراغ را برداشتم و رفتم توی چادر، همین که بالش رو برداشتم دیدم یک عقرب به بزرگی کف دست زیر بالش من قرار داره. حاج آقا هم اومد داخل و هر طوری بود عقرب رو کشتیم .حاجی نگاهی به من کرد و گفت جون من رو نجات دادی ،اما بد لگدی زدی ،هنوز درد دارم .من هم رفتم توی ماشین خوابیدم . روز بعد اردو تمام شد و برگشتیم .همان شب من در حین تمرین در باشگاه ورزش های رزمی پایم شکست، اما نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز در نامه عمل من کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود. جوان پشت میز به من گفت آن عقرب مأمور بود که تو را بکشد، اما صدقه ای که آن روز دادی مرگت را به عقب انداخت. همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم، عصر همان روز خانم من زنگ زد و گفت ،فلانی که همسایه ماست خیلی مشکل مالی داره، هیچی برای خوردن ندارند، اجازه میدی از پول‌هایی که کنار گذاشتیم مبلغی بهشون بدم؟؟ گفتم آخه این پول رو گذاشتم برای خرید موتور، اما عیب نداره هر چقدر میخوای بهشون بده. جوان گفت: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحانی که لگد خورد، ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را میخورد، ولی به نفرین ایشان پای توهم در روز بعد شکست. بعد به اهمیت صدقه دادن و خیرخواهی برای من اشاره کرد و آیه ۲۹ سوره فاطر را خواند (کسانی که کتاب الهی را تلاوت می کنند و نماز را برپا می دارند، و از آنچه به آنها روزی دادیم پنهان و آشکار انفاق می کنند ،تجارت پرسودی را امید دارند که نابودی و کسا در آن نیست .) یا حدیثی که امام باقر علیه السلام فرمودند: صدقه دادن ۷۰ بلا از بلاهای دنیا را دفع می‌کند و صدقه دهنده از مرگ بد رهایی می یابد. البته این نکته را باید ذکر کنم، به من گفته که صدقات صله رحم نماز جماعت و زیارت اهل بیت علیهم السلام و حضور در جلسات دینی و هر کاری که برای رضای خدا انجام دهید، جزو عمرت حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر می گردد . 🌹🌹پیشنهاد ویژه برای خواندن🌹🌹 ادامه دارد........_________ 👇👇👇 @Tarkgonahan
 آقا ببخش  میخواهند بنویسند دستانم را میگویم  منتظرند  منتظر واژگانے در خور احساساتم مینویسم و میخوانم و خط میڪشم  بر تمام ڪلماتے ڪـہ بر ڪاغذ ذهنم نقش بستـہ اند ماندہ ام.... درمیان این همـہ واژـہ سخنے یافت نمیڪنم در خور بزرگی،مهربانے و مردانگیت "اللهم عجل لولیک الفرج" ... 👇👇👇 @Tarkgonahan
°•🖤•° شهادت امام جواد‌الائمه (ع) را تسلیت میگوییم...💔🖤 👇👇👇 @Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حکایتی از سعدی عابدی را حکایت کنند که شبی ده من طعام بخوردی و تا سحر ختمی بکردی . صاحبدلی بشنید و گفت: اگر نیم نانی بخوردی و بخفتی، بسیار از این فاضل تر بودی. اندرون از طعام خالی دار تا در او نور معرفت بینی تهی از حکمتی به علت آن که پری از طعام تا بینی . 👇👇👇 @Tarkgonahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت ع تسلیت باد : شخصى به نام امية بن على القيسى مى گويد : من و حماد بن عيسى به خانه امام جواد(عليه السلام) در مدينه رفتيم تا با آن بزرگوار وداع كنيم، آن حضرت فرمود : امروز بيرون نرويد بلكه فردا براى مسافرت حركت كنيد، وقتى از خانه آن حضرت بيرون آمديم، حمّاد گفت : من مى روم زيرا بار و اساس من حركت كرده است، من گفتم : لكن من مى مانم. سپس حمّاد رفت و در آن شب در ميان دره اى كه قافله در آن حركت مى كرد سيل آمد و حمّاد غرق شد، و قبر او نيز در همان مكان است. 👇👇👇 @Tarkgonahan
موشی در خانه ی صاحب مزرعه تله موش دید، به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد. همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد. ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزید. از مرغ برایش سوپ درست کردند و گوسفند را برای عیادت کنندگان از زن مزرعه دار سر بریدند. زن مزرعه دار زنده نماند و مرد گاو را برای مراسم ترحیم کشتند. و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد. 👇👇👇 @Tarkgonahan
. مراقب محتویاتِ گوشیت باش، که اگه یه روز امام زمونمون دید؛ شرمنده نشی...! .