#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_نمل
به نام خداوند گستردهمهر مهربان
طا. سين. اينها كه بر تو نازل مىشود، آيات قرآن و آيات كتابى بلندمرتبه است كه مقصود خود را به روشنى بيان مىكند. (1)
كتابى كه هدايتكننده مؤمنان است و آنان را به رستگارى و ورود به بهشت نويد مىدهد. (2)
همانان كه همواره نماز را بر پا مىدارند و زكات اموالشان را مىپردازند و آنان به آخرت يقين دارند. (3)
كسانى كه سراى آخرت را باور ندارند، ما كارهايشان را براى آنان زيبا جلوه دادهايم، و چون منكر آخرتند، زندگى دنيا را بىهدف مىدانند، از اينرو هميشه سرگردانند. (4)
آنان كسانىاند كه در دنيا و آخرت بد عذابى خواهند داشت و در آخرت از همه زيانكارترند، زيرا كارهاى پسنديدهشان تباه شدهاست. (5)
و حقّا- اى پيامبر- قرآن از سوى حكيم و داناى بلندمرتبه بر تو تلقين مىشود؛ از اينرو هيچكس نمىتواند آن را سست كند و در گزارشهايش ناراستى و در حكمش خطايى بيابد. (6)
ياد كن زمانى را كه موسى در شبى سرد، راه را گم كرد، به خانوادهاش گفت: من آتشى ديدم به سراغ آن مىروم و به زودى با يافتن راهنمايى از پيرامون آن، خبرى از راه براى شما مىآورم وگرنه شعلهاى از آتش بر خواهم گرفت و نزد شما خواهم آورد، باشد كه آتشى برافروزيد و گرم شويد. (7)
پس هنگامى كه نزد آتش آمد، آوايى به او رسيد كه:
مبارك است آن كسى كه با كلام خود، در اين آتش بر تو تجلّى كرده و آنكسى كه پيرامون اين آتش است، و منزّه است خدا، پروردگار جهانيان، از اينكه مكانى او را احاطه كند. (8)
اى موسى، حقيقت اين است كه منم خداى مقتدر شكستناپذير و حكيم كه با تو سخن مىگويم. (9)
[و سپس اين صدا را شنيد كه:] عصايت را بيفكن. موسى عصايش را انداخت. عصا اژدهايى شد كه همچون مارى كوچك به سرعت حركت مىكرد و در جنب و جوش بود. موسى كه عصايش را اينگونه ديد، هراسان روى گرداند و فرار كرد و باز نيامد. خدا به او گفت: اى موسى، نترس كه تو رسول منى، و رسولان هنگامى كه در پيشگاه من حضور دارند در امن و امانند و از هيچ چيز نمىترسند. (10)
ولى كسى كه با ارتكاب گناه بر خود ستم كردهاست ايمن نخواهد بود؛ مگر كسى كه پس از گناه با توبه به درگاه خدا، نيكى را جايگزين بدى كرده باشد او نيز [تا وقتى كه در پيشگاه من است] در امن و امان است و نبايد از چيزى بهراسد. چرا كه من آمرزنده و مهربانم. (11)
و دستت را از گريبان زير بغل خود كن آنگاه كه برآيد بىهيچ عيبى سپيد و درخشان بيرون آيد. اين دو معجزه از جمله معجزات نهگانهاى است كه به سوى فرعون و قوم او مىبرى و به آنان ارائه مىكنى؛ بىترديد آنان مردمى هستند كه از مرز فطرت خارج شدهاند. (12)
پس هنگامى كه معجزات ما كه همه به روشنى حكايت از حقّانيت رسالت موسى داشت، به آنان رسيد گفتند: اين جادويى آشكار است. (13)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_نمل
فرعون و اطرافيانش با اينكه دلهايشان به درستى معجزات ما يقين داشت آنها را به ستم و از سر تكبّر انكار كردند. پس بنگر فرجام فسادگران چگونه شد. (14)
و سوگند ياد مىكنم كه ما به داود و فرزندش سليمان، دانشى والا عطا كرديم، و آن دو گفتند: ستايش خداى را كه با اين دانش و ديگر نعمتهايى كه به ما داده، ما را بر بسيارى از بندگان با ايمانش برترى بخشيدهاست. (15)
و پس از داود، سليمان دارايىها و سلطنت او را به ارث برد و گفت: اى مردم، به من و پدرم زبان پرندگان را آموختهاند و از هر نعمتى، فراوان به ما داده شدهاست. به راستى اين است فضل و عنايت آشكار كه خدا به ما ارزانى داشتهاست. (16)
و براى سليمان سپاهيانش از جنّ و انس و پرندگان، همه گردآورى شدند و هرگروهى از آنها در جايگاه مخصوص خود مستقر مىگرديدند و از پراكندگى و به همآميختگى بازداشته مىشدند. (17)
سليمان و سپاهيانش حركت كردند تا بر درّه مورچگان درآمدند. در آن ميان مورچهاى گفت: اى مورچگان، به خانههايتان درآييد، مبادا سليمان و سپاهيانش كه از وجود شما در اينجا ناآگاهند، پايمالتان كنند. (18)
سليمان از سخن آن مورچه لب به خنده گشود و با تبسّمى، شادمانى خود را از نعمتهاى الهى آشكار كرد و گفت: پروردگارا، در دلم جوششى پديد آور تا نعمت تو را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس بگزارم و در من شورى به پا كن تا كارى را كه تو مىپسندى انجام دهم، و مرا فردى شايسته گردان و در ميان بندگان شايستهات درآور. (19)
و حال آن پرندگان را كه ملازم ركابش بودند جويا شد؛ هدهد در ميان آنها نبود. گفت: مرا چه شدهاست كه هدهد را نمىبينم؟ آيا او از آنان است كه غيبت كردهاند [و از حضور در ميان لشكر بازايستادهاند]؟ (20)
بىگمان او را به عذابى سخت عذاب مىكنم و يا سرش را مىبرم يا اينكه بر غيبت خود دليلى روشن براى من بياورد. (21)
هدهد پس از درنگى نهچندان طولانى به حضور سليمان رسيد. سليمان سبب غيبتش را پرسيد. هدهد گفت:
به چيزى آگاهى يافتم كه تو از آن بىخبرى؛ براى تو از ديار «سبا» خبرى مهم و صحيح آوردهام. (22)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_نمل
من زنى را يافتم كه بر مردم سبا حكومت مىكرد و از تمام آنچه كه پادشاهان براى اداره كشور خود به آن نيازمندند به او داده شده بود و تختى بزرگ داشت. (23)
او و قومش را يافتم كه به جاى اينكه براى خدا سجده كنند، براى خورشيد سجده مىكردند، و شيطان كارهاى ناروايشان را براى آنان آراسته و در نتيجه آنان را از راه خدا و پرستش او بازداشته بود، از اينرو به حق راه نمىيابند. (24)
آرى، شيطان براى آنان چنين آراسته بود كه براى خدا سجده نكنند؛ همان خدايى كه موجودات را از عدم به درآورده و در آسمانها و زمين به آنها وجود بخشيده و آنچه را كه پنهان مىكنيد و آنچه را كه آشكار مىسازيد همه را مىداند. (25)
خداست كه هيچ معبودى جز او شايسته پرستش نيست و خداوندگار عرش بزرگ است. (26)
سليمان گفت: خواهيم ديد كه آيا راست گفتى يا از دروغگويانى. (27)
پس نامهاى نگاشت و به هدهد گفت: اين نامه مرا ببر و به سوى ملكه سبا و بزرگان دربارش بيفكن، سپس از جمع آنان به كنارى برو، و در جايى كه آنان را مىبينى قرار گير، آنگاه ببين درباره اين نامه چه سخنانى را ردّ و بدل مىكنند. (28)
هدهد نامه سليمان را به ملكه سبا رسانيد. وقتى ملكه از مضمون نامه آگاه شد، به بزرگان دربارش گفت: اى مهتران، نامهاى گرانقدر به سوى من افكنده شدهاست؛ (29)
زيرا آن نامه از سليمان است و با نام خدا آغاز شده و مطلع آن اين است: به نام خداوند گستردهمهر مهربان. (30)
و مضمون نامه اين است: بر من برترى مجوييد و به حالت تسليم نزد من آييد. (31)
پس به منظور مشورت گفت: اى مهتران، در مورد كارى كه براى من پيش آمدهاست رأى خود را بازگوييد، كه من در اداره امور هرگز خودرأى نبوده و هيچگاه بدون حضور شما در كارى تصميم نگرفتهام. (32)
سران گفتند: اندوه مدار، كه ما نيرومنديم و لشكرى دلاور و آماده نبرد داريم، فرمان از آن توست و ما فرمانبرداريم، پس بنگر چه فرمان مىدهى. (33)
ملكه گفت: اكنون عزم نبرد ندارم، زيرا پادشاهان وقتى در جنگ پيروز مىشوند و ديارى را فتح مىكنند و بدان وارد مىشوند، آن را ويران مىكنند و عزيزانش را با قتل و اسارت و زورگويى، خوار مىسازند و همواره چنين مىكنند. (34)
من پيش از آنكه به جنگ اقدام كنم، خبرگانى را با هديهاى به سوى آنان مىفرستم، پس مىنگرم كه آن فرستادگان با چه خبرى باز مىگردند و قدرت و مكنت سليمان را چگونه ارزيابى مىكنند. (35)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_نمل
چون سرپرست فرستادگان نزد سليمان آمد و هديه ملكه را تقديم سليمان كرد، سليمان گفت: آيا مرا به مالى ناچيز يارى مىدهيد؟ اين نبوت و سلطنتى كه خدا به من عطا كرده بهتر است از آنچه به شما دادهاست. من اين كار شما را ناپسند مىدانم و ناپسندتر اينكه شما به هديه خود شادمانيد و آن را بزرگ مىشمريد. (36)
به سوى آنان بازگرد كه قطعا با سپاهيانى كه قوم سبا را در همان ديارشان در برابر آن هيچ تاب و توانى نباشد به سويشان خواهيم آمد و آنان را با ذلت و خوارى از آنجا بيرون خواهيم كرد. (37)
سليمان پس از بازگرداندن فرستادگان ملكه به بزرگان دربارش گفت:
اى مهتران، كدام يك از شما تخت سلطنت آن زن را- پيش از آنكه با حالت تسليم نزد من آيند- براى من مىآورد؟ (38)
پليدى مطرود كه از جنّيان بود گفت: من آن را پيش از آنكه از جايگاهت برخيزى [و مجلس خود را ترك گويى] براى تو مىآورم و قطعا من بر اين كار توانا و امينم. (39)
و آنكس كه دانشى فراوان از كتاب الهى نزد خود داشت به سليمان گفت: من آن را پيش از آنكه نگاهت به تو بازگردد براى تو مىآورم. سليمان به او رخصت داد و ناگهان تخت پديدار شد. وقتى سليمان ديد تخت نزد او قرار گرفتهاست گفت: اين از فضل پروردگار من است؛ آن را به من ارزانى داشتهاست تا مرا بيازمايد كه آيا نعمتش را سپاس مىگزارم يا ناسپاسى مىكنم. و هر كس سپاسگزارى كند، تنها به سود خود سپاسگزارى مىكند، و هر كس ناسپاسى كند [بر خود ستم كردهاست كه] پروردگار من بىنياز و كريم است. (40)
سليمان پس از آنكه دريافت كه ملكه به سوى او رهسپار شدهاست، گفت: تخت او را [با دگرگونىهايى كه در آن پديد مىآوريد] براى او ناشناخته سازيد، بدين سبب درمىيابيم كه آيا بر شناختن تخت خود راه مىيابد يا از كسانى است كه به آن پى نمىبرند. ما بدين وسيله درك و خرد او را مىآزماييم. (41)
پس هنگامى كه ملكه به حضور سليمان رسيد، به او گفته شد: آيا تخت تو همينگونه است؟ پاسخ داد: گويى اين همان است. و دريافت كه سليمان با اين كار داراى قدرتى برتر است؛ از اين رو گفت: ما پيش از اين به قدرت شگفتآور سليمان آگاهى يافته و تسليم او شده بوديم. (42)
[اما او هنوز به يكتايى خدا و ربوبيّت او ايمان نياورده بود] و آنچه جز خدا مىپرستيد، وى را از اينكه تسليم خدا شود و به او ايمان بياورد بازداشته بود، چرا كه او از مردمى به شمار مىرفت كه كفرپيشه بودند. (43)
به او گفته شد: به كاخ سليمان درآى. او روانه كاخ شد. وقتى آنجا را ديد، گمان كرد بركه آبى است، از اينرو جامه از ساقهايش برگرفت. سليمان به او گفت: اين بركه نيست. كاخى است صاف و صيقلى شده از شيشهها [ى بلورين]. ملكه دريافت كه اين نشانهاى بر نبوت اوست، زيرا بشر عادى قدرت چنين كارى ندارد، از اينرو گفت: پروردگارا، من با پرستش خورشيد بر خود ستم كردم و اكنون با سليمان و همچون او در برابر خدا، پروردگار جهانها، تسليم شدم. (44)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_نمل
و همانا به سوى قوم ثمود برادرشان صالح را به رسالت فرستاديم با اين پيام كه خدا را بپرستيد و از پرستش غير او دست بداريد. ولى آنان بىآن كه انتظار رود دو گروه شدند؛ گروهى مؤمن و گروهى كافر كه با يكديگر به جدال و ستيزه مىپرداختند. (45)
كافران قومش پس از آنكه آن ناقه را كه معجزه صالح بود كشتند، به تمسخر سراغ عذاب موعود را مىگرفتند. صالح به آنان گفت: اى قوم من، چرا پيش از آنكه در سايه ايمان و كردار شايسته، خوبى را براى خود بخواهيد، شتاب در بدى و عذاب را مىطلبيد؟ چرا از شرك توبه نمىكنيد و از خدا نمىخواهيد كه شما را بيامرزد، شايد مورد رحمت او قرار گيريد و عذاب را از شما بگرداند؟ (46)
گفتند: از آن زمان كه سخن از توحيد گفتهاى و عدّهاى به تو گرويدهاند، ما دچار رنجهاى فراوان شدهايم؛ از اينرو ما به تو و كسانى كه با تو هستند و ايمان آوردهاند، فال بد مىزنيم. صالح گفت: بلا و محنت شما نزد خداست؛ اوست كه به مقتضاى اعمالتان آن را براى شما مقرّر كردهاست و من در آن نقشى ندارم، بلكه شما مردمى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفتهايد و اين بلاها و رنجها وسيله آزمون شماست. (47)
و در آن شهر، نه گروه [از سران طوايف] بودند كه در زمين به فساد و تبهكارى مىپرداختند و در صدد اصلاح امور نبودند. (48)
آنان همقسم شده به خدا سوگند ياد كردند و گفتند: حتما به او و خانوادهاش شبيخون مىزنيم و آنان را مىكشيم، سپس به ولىّ او خواهيم گفت: ما شاهد كشتار او و خانوادهاش نبودهايم و تأكيد مىكنيم كه ما راست مىگوييم. (49)
آنان نيرنگ به كار بردند و ما هم به سزاى نيرنگشان با آنان مكر كرديم، در حالىكه از مكر ما بىخبر بودند. (50)
پس بنگر كه فرجام نيرنگشان چگونه بود؛ ما آنان [- سران طوايف] و قومشان را به تمامى نابود كرديم. (51)
و اينها خانههاى آنهاست كه به سبب آنكه ستم كردند از سكنه خالى شدهاست. به راستى در داستان صالح و قوم او براى مردمى كه اهل دانشند آيتى است [بر يكتايى خدا و حقّانيت رسالت پيامبران]. (52)
آرى، كافران را هلاك كرديم و كسانى را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند، نجات بخشيديم. (53)
و لوط را ياد كن، آنگاه كه به قومش گفت: آيا به آن كار زشت مىپردازيد در حالىكه يكديگر را نظاره مىكنيد؟ (54)
آيا شما از روى شهوت به جاى زنان به سراغ مردان مىرويد؟
شما سزاوار ملامتيد بلكه ملامت و سرزنش شما بىفايده است؛ زيرا شما مردمى هستيد كه نادانى مىكنيد. (55)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_نمل
ولى پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: خاندان لوط را از شهر و ديارتان بيرون كنيد. و به تمسخر گفتند: اينها مردمى هستند كه خواهان پاكىاند و نمىخواهند دامنشان آلوده شود! (56)
پس او و خانوادهاش را نجات داديم، جز همسرش را كه مقدّر كرديم از باقىماندگان در عذاب باشد. (57)
و بر قومش بارانى از سنگپارهها بارانديم. شوم بود باران كسانى كه به آنان هشدار داده شد. (58)
اى پيامبر، بگو: ستايش همه از آن خداست. و سلام بر بندگانى از او كه آنها را برگزيدهاست. آيا خدا بهتر است يا آنچه شريك او قرار مىدهند؛ همانها كه از رساندن كمترين خيرى به پرستشگران خود ناتوانند؟ (59)
آيا خدايان اهل شرك بهترند يا آنكس كه آسمانها و زمين را آفريد و از آسمان براى شما آبى فروفرستاد و به وسيله آن باغهايى شاداب رويانيديم كه شما را توان آن نبود كه درختانش را برويانيد؛ آيا با وجود خدا معبودى هست بلكه مشركان مردمى هستند كه از راه درست منحرف مىشوند و از خدا به غير او روى مىكنند. (60)
آيا آنكس كه زمين را به گونهاى مستقر ساختهاست كه شما را نلرزاند و در دل آن نهرهايى پديد آورده و براى آن كوههايى استوار قرار داده و ميان دو دريا [- درياى شور و شيرين] حايلى نهادهاست تا به هم نياميزند، آيا او بهتر است يا معبودان اهل شرك؟ آيا با وجود خدا معبودى شايسته پرستش، هست؟
تلاش براى هدايت مشركان بىفايده است، زيرا بيشترشان دانشى ندارند. (61)
آيا آنكس كه خواسته هر درماندهاى را- آنگاه كه او را بخواند- اجابت مىكند و گرفتارىاش را برطرف مىسازد و شما آدميان را در زمين جانشين قرار مىدهد، بهتر است يا خدايان اهل شرك؟ آيا با وجود خدا معبودى شايسته پرستش، هست؟ شما كفرپيشگان چه اندك درمىيابيد و متذكّر مىشويد. (62)
آيا آنكس كه شبهنگام شما را در تاريكىهاى خشكى و دريا راه مىنمايد و آنكس كه بادها را به عنوان نويدبخش نزول رحمتش پيشاپيش باران مىفرستد، بهتر است يا خدايان اهل شرك كه سودى براى پرستشگران خود ندارند؟ آيا با وجود خدا معبودى شايسته پرستش، هست؟ پس خداوند والاتر از آن است كه شريكى براى او بپندارند. (63)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_نمل
آيا آنكس كه آفريدگان را بار نخست پديد مىآورد و سپس آنها را با برانگيختن مجدد به سوى خود بازمىگرداند، و آنكس كه امورتان را تدبير مىكند و از آسمان و زمين به شما روزى مىدهد، او بهتر است يا معبودان اهل شرك كه هيچكارى از آنها ساخته نيست؟ آيا با وجود خدا معبودى شايسته پرستش، هست؟ بگو: اگر راست مىگوييد كه اينها شايسته پرستشاند برهان خود را بياوريد. (64)
بگو: از فرشتگان و جنّيان و پارسايان بشر كه در آسمانها و زمينند و شما آنها را مىپرستيد، هيچكدام از غيب آگاه نيستند؛ تنها خداست كه از غيب آگاه است. آنها درنمىيابند كه چه زمانى قيامت برپا مىشود و كسى برانگيخته مىشوند. (65)
بلكه دانش منكران معاد درباره آخرت به پايان رسيدهاست زيرا همه دانش خود را در امور دنيا به كار برده و درباره آخرت اطّلاعى كسب نكردهاند و چنانند كه گويى آن را نشنيدهاند، نه، بلكه خبرش به گوش آنان رسيده ولى در شك و ترديد به سر مىبرند. بلكه آنان كوردلاند و از درك آن ناتوانند. (66)
و آنان كه كافر شدند گفتند: آيا هنگامى كه ما و پدرانمان مرديم و خاك شديم، حتما زنده از گورها بيرون آورده مىشويم؟ اين چگونه ممكن است؟ (67)
به يقين اين را به ما وعده دادهاند و پيشتر نيز آن را به پدرانمان وعده داده بودند، ولى چنين چيزى تاكنون تحقّق نيافتهاست. اين جز افسانههايى كه مردمان نخستين بافتهاند چيزى نيست. (68)
اى پيامبر، به آنان بگو: در زمين سير و سفر كنيد و بنگريد فرجام آن مجرمانى كه رستاخيز را دروغ شمردند چگونه بودهاست. (69)
و بر آنان اندوه مخور كه چرا بر كفرشان اصرار مىورزند، و از اينكه نيرنگ مىزنند تا دعوت تو را خاموش كنند دلتنگ مباش، زيرا كارشان بر عهده ماست. (70)
منكران رستاخيز، به تمسخر، از پيامبر و مؤمنان مىپرسند: اگر راست مىگوييد كه كافران در دنيا و آخرت گرفتار عذاب مىشوند، اين وعده كى تحقق خواهد يافت؟ (71)
بگو: من اميد آن دارم كه بخشى از عذابى كه شتاب در آن را مىطلبيد در پى شما باشد. (72)
و به راستى پروردگارت از فضل خود به مردم نعمت و رحمت بخشيده و عذاب را از آنان به تأخير افكنده است، ولى بيشترشان بر اين نعمت سپاسگزارى نمىكنند، بلكه به تمسخر شتاب در عذاب را مىخواهند. (73)
آنان گمان نكنند كه تأخير عذاب به علّت ناآگاه بودن خدا از كفرشان است، زيرا پروردگارت آنچه را كه سينههايشان نهان مىدارد و آنچه را كه خود آشكار مىكنند، قطعا مىداند. (74)
و در آسمان و زمين هيچ نهانى نيست جز اينكه در كتابى كه روشنگر حقايق است ثبت شدهاست. (75)
همانا اين قرآن بيشتر احكام و معارفى را كه بنىاسرائيل درباره آنها اختلاف دارند، بر آنان حكايت مىكند و درست و نادرست آنها را آشكار مىسازد. (76)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_نمل
و قطعا اين قرآن مؤمنان را به حق رهنمون مىشود و براى آنان مايه رحمت است. (77)
به يقين، پروردگار تو با حكم خود ميان بنىاسرائيل داورى خواهد كرد، و اوست آن مقتدر دانا كه در اراده خود مغلوب نمىشود و در حكمش خطا نمىكند. (78)
پس بر خدا توكّل كن و كار مشركان و كافران بنىاسرائيل را به او واگذار و بدان كه تو قطعا بر حقّى آشكار قرار دارى. (79)
آرى، كارشان را به خدا واگذار، زيرا آنان مردگانند و تو نمىتوانى سخن خود را به مردگان بشنوانى و آنان را هدايت كنى. آنان كرانى هستند كه تو از شنواندن و رساندن دعوتت به آنان ناتوانى، به ويژه آنگاه كه از تو روى برمىتابند و پشت مىكنند و گر نه امكان داشت كه با اشاره سخن خود را به آنان بفهمانى و هدايتشان كنى. (80)
اى پيامبر، اينان كورند و به بيراهه مىروند، و تو نمىتوانى كوران را راه بنمايى و آنان را از گمراهى بازدارى؛ تو فقط مىتوانى سخنت را به كسانى بشنوانى و آنان را هدايت كنى كه در آيات ما- كه همه بيانگر توحيد است- بينديشند و تصديق كنند. اينانند كه در برابر ما تسليم مىشوند و ايمان مىآورند. (81)
و هنگامى كه بر كافران زمان آن فرا رسد كه آيتى خارق العاده به آنان ارائه شود تا آنان را به اعتراف به حق وادار كند، جنبندهاى را كه با آنان سخن خواهد گفت، از زمين براى آنان پديد مىآوريم؛ زيرا در آن هنگام مردم بر اثر از كف نهادن استعداد ايمان به نشانههاى روشن ما يقين نمىكنند. (82)
و ياد كن روزى را كه از هر امّتى، گروهى از كسانى را كه آيات ما را دروغ انگاشتند برمىانگيزيم و برانگيختهشدگان از اينكه پراكنده شوند بازداشته مىشوند تا همه آنان يكجا گردآورى شوند. (83)
تا چون در جايگاهى كه با آنان سخن گفته مىشود حاضر شوند، خدا به آنان مىگويد: آيا نشانهها و آيات مرا دروغ انگاشتيد و در آنها انديشه نكرديد و آنها را ندانستيد؟ شما جز تكذيب آيات من چه مىكرديد؟ (84)
و چون با تكذيب آيات خدا بر خود ستم روا داشتند، اين سخن كه خدا ستمكاران را هدايت نمىكند، در مورد آنان به وقوع پيوست؛ از اينرو آنان ديگر عذرى براى خود نمىيابند و هيچ سخنى نمىگويند. (85)
آيا نديدهاند كه ما شب را پديد آوردهايم تا در آن آرامش بيابند، و روز را روشن قرار دادهايم تا در پرتو آن آيات الهى را بنگرند؟ به راستى در اين امور براى مردمى كه ايمان دارند نشانههايى بر يكتايى خدا هست. (86)
و روزى كه در صور دميده شود، پس با نخستين نفخه، هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است به وحشت افتد و بميرد، مگر آنكس كه خدا بخواهد، و با نفخه دوم همگان- چه آنان كه از دهشت مرده و چه آنان كه استثنا شدهاند- به حضور خدا آيند (87)
تو اين كوهها را كه اينك بىحركت مىپندارى آن روز كه در صور دميده شود خواهى ديد كه بسان ابرها به حركت در مىآيند و اين جهان فرومىريزد و با فروريختنش آخرت برپا مىشود و هستى به كمال مىرسد، زيرا خدا آن را ساختهاست؛ همو كه هر چيزى را استوار و متقن پديد آوردهاست. به يقين، او در آن روز به جزئيات آنچه شما مىكرديد آگاه است. (88)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_نمل
كسانى كه فقط كار نيك آورند، آنان را پاداشى بهتر از آنچه كردهاند خواهد بود و در آن روز، آنان از ترس و دهشت ايمنند. (89)
و كسانى كه فقط كار ناشايسته آورند، در آن روز بر صورتهايشان در آتش افكنده شوند [و به آنان گويند] آيا جز آنچه مىكرديد سزا داده مىشويد؟ آرى اين كيفر، نمود همان اعمال شماست. (90)
بگو: جز اين نيست كه فرمان يافتهام خداوندگار اين شهر مكّه را پرستش كنم؛ همانكه آن را حرمت بخشيد و همهچيز از آن اوست، و نيز فرمان يافتهام از كسانى باشم كه تسليم خواست خداوندند. (91)
و نيز به من امر شدهاست كه قرآن را بر مردم تلاوت كنم. پس آنكه با اين قرآن هدايت يابد، خود بهره هدايت خويش برد و سودش به من نمىرسد، و آنكه هدايت قرآن نپذيرد و گمراه شود، وزر و وبالش بر خود اوست و به من نمىرسد. اى پيامبر، بگو:
اين بدان جهت است كه من انذارگرى از انذارگرانم، نه اختياردار گمراهان و نه مسئول رفتار آنان. (92)
و بگو: ستايش از آن خداوند است. او در قيامت و نيز در آستانه برپايى آن- كه ديرى نمىپايد- نشانهها و آيات خود كه همگان را به پذيرش حق وامىدارد به شما نشان خواهد داد و شما بىدرنگ آنها را خواهيد شناخت و حق را باور خواهيد كرد. و پروردگارت از آنچه مىكنيد بىخبر نيست. (93)
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_قصص
به نام خداوند گستردهمهر مهربان
طا. سين. ميم. (1)
اين آياتى كه در اين سوره خواهد آمد، و نيز آياتى كه پيشتر نازل شد، همه، آيات اين كتاب است كه نزول آن از جانب خداوند، روشن و آشكار است. (2)
اى پيامبر، بخشى از داستان موسى و فرعون را بر تو مىخوانيم- داستانى راست و درست- تا آنان كه به آيات ما ايمان دارند و پيرو تو هستند در آن بينديشند و بدانند كه آن خداوندى كه بنىاسرائيل را از چنگ فرعونيان رهايى بخشيد، همو آنان را از سركشان قريش نجات مىدهد و حاكميّت مىبخشد. (3)
همانا فرعون در سرزمين مصر به سركشى و استكبار پرداخت و ميان ساكنان آن ديار اختلاف برانگيخت و از آنان چندين گروه مختلف و متفرق بساخت. او در اين ميان طايفه بنىاسرائيل را به استضعاف كشيد تا آنجا كه پسرانشان را سر مىبريد و زنانشان را براى خدمت باقى مىگذاشت، چرا كه او از فسادگران بود. (4)
آرى، فرعون براى انقراض بنىاسرائيل تلاش مىكرد، در حالىكه ما مىخواستيم كسانى را كه در زمين به استضعاف كشيده شده بودند نعمتى گرانسنگ عطا كنيم؛ آنان را پيشوايانى قرار دهيم كه از ايشان پيروى شود و مواهبى را كه در اختيار فرعونيان بود از آن ايشان كنيم. (5)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛