🌷 نکته تفسیری صفحه ۳۸۸🌷
توجّه به خدا در همه حال:
موسای جوان که با ترس و دلهره از مصر گریخته بود، به سوی مدین حرکت کرد؛ زیرا آنجا تحت حکومت فرعون نبود و دست فرعونیان به او نمی رسید. جوانی که در قصر بزرگ شده بود، اینک دست خالی و بدون توشه و غذا بود و سفری سخت در پیش داشت؛ ولی در این راه، یک سرمایه ی مهم داشت: ایمان و توکّل به خدا. از این رو هنگامی که در مسیر مدین گام نهاد، گفت: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راه درست هدایت کند.» او چند شبانه روز حرکت کرد و در راه، برای ادامه ی زندگی، از علف های صحرایی و برگ درختان می خورد؛ تا آنجا که به شدّت ضعیف و لاغر شد.
به هر حال، پس از چند روز به نزدیکی شهر مدین رسید و بیرون شهر، جمعیّتی نظرش را به خود جلب کرد. جلوتر که آمد، متوجّه شد که آن ها شبان هایی هستند که برای سیراب کردن گوسفندانشان، دور چاهی جمع شده اند؛ امّا با تعجّب دید که دو زن با گله ی گوسفندی در گوشه ای ایستاده اند. موسی نزد آنان رفت و علّت این کارشان را جویا شد. آنان گفتند که پدرشان، پیرمردی کهنسال است و آنان باید برای امرار معاش، گوسفندانشان را به چرا ببرند، و هر روز برای آب دادن به آنها، به اینجا می آیند و صبر می کنند تا چوپانانِ دیگر به گوسفندانشان آب بدهند و پس از رفتن همه، گله شان را سیراب کنند. موسی با وجود خستگی و گرسنگی، از چاه آب کشید و به گوسفندان آن دو زن آب داد. سپس به گوشه ای رفت و در زیر سایه ای نشست و بی آن که لب به شکایت و ناراحتی بگشاید، با کمال ادب و فروتنی به خدا عرض کرد: «پروردگارا، من به هر نیکی و خیری که برایم بفرستی، نیازمندم.» البته او چیز زیادی از خدا نمی خواست؛ بلکه تنها تکّه نانی می خواست که با آن سیر شود؛ ولی همان را نیز به زبان نیاورد و از روی ادب، تنها نیازمندی خود را به خدا عرض کرد. خدا نیز دعای او را شنید و پس از مدّت کوتاهی آن را اجابت کرد؛ ولی بسیار فراتر از یک تکّه نان. آری، دوران ترس و وحشت و گرسنگی و رنج او دیگر به پایان رسیده بود. یکی از دو زن، با شرم و حیای خاصّی نزد موسی آمد و به او گفت که پدرش می خواهد مزد آب دادن گوسفندان را به او بدهد. موسی فهمید که پدرِ او، مثل دیگران نیست؛ بلکه انسانی است که نمی خواهد کوچک ترین حقّی از کسی ضایع شود. از این رو نور امید در دلش روشن شد و به خانه ی او رفت. پس از وارد شدن به خانه ی پیرمرد، موسی فهمید که نزد یکی از پیامبران والامقام خدا ـ یعنی شعیب ـ آمده است. موسی شرح حالش را برای شعیب بازگو کرد و شعیب به او اطمینان داد که دیگر خطری تهدیدش نمی کند. در این هنگام، دختر شعیب مخفیانه به پدر پیشنهاد کرد که موسای جوان را استخدام کند، و پدرش را از قدرت جسمی، فکری و عفّت و امانتی که در دو برخوردش با موسی دیده بود، آگاه کرد. شعیب نیز به موسی پیشنهاد کرد که به شرط هشت سال کار برای او می تواند با یکی از دخترانش ازدواج کند، و اگر دو سال بر آن اضافه کند، لطف و محبّت بیشتری به شعیب کرده است. موسی نیز با کمال میل این شرط را پذیرفت و خدا را بر این پیمان گواه گرفت، و بدین ترتیب، داماد شعیبِ نبی شد.
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
Hamed Jalili-JahaneBiTo-[www.MahdiMouood.ir].mp3
2.71M
🌺 به من رحم کن بی قرارم بیا...
#امام_زمان
#جمعه
☘ التماس دعا آقاجان😭
حامد جلیلی
☀️ به نام پروردگار دانا و توانا
پروردگارا
دراین صبح
که سرشار از امید و رحمت توست
هرآن که چشم گشود، قلبش سرشار از امید
و زندگی اش سرشار از رحمت و برکت تو باد .
سلام
ان شاءالله صبح شما به خیر و سلامت و شادی
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم)🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ سلام و ادب
روز شنبه زیبایتان به خیر
🌺اَلّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُمْ🌺
✅ ذکر روز شنبه :
یا رب العالمین ( ای پروردگار جهانیان )
100 مرتبه.
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🌹🌷🌼🌹🌷🌼🌹🌷🌼🌹🌷🌼🌹
آیات صفحه🌹(389)🌹را تلاوت کرده و
به پیامبران، اماممان، خانم فاطمه الزهرا(س)و خانم معصومه(س)هدیه می نماییم:
☀️ اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
389-menshavi-tah.mp3
7.55M
تلاوت تحقیق استاد منشاوی ص۳۸۹
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
صفحهی ۳۸۹
جزء #۲۰
#سوره_مبارکه_القصص
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
389.mp3
280.9K
🎙ترجمه گویای فارسی
📖صفحه ۳۸۹
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
4_5938030584390485498.mp3
847.9K
🔸ترتیل صفحه 389 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
🔸مقام نهاوند#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛
الی بیت المقدس:
#ترجمهی_سورهی_مبارکهی_قصص
پس آنگاه كه موسى مدت قرارداد را به پايان رسانيد و با خانوادهاش روانه مصر شد، در كنار كوه طور آتشى ديد؛ به خانوادهاش گفت:
اينجا بمانيد كه من آتشى ديدم؛ شايد پيرامون آن راهنمايى بيابم و از راه برايتان خبرى بگيرم، يا پارهاى از آن آتش بياورم، باشد كه آتشى برافروزيد و گرم شويد. (29)
هنگامى كه موسى به سراغ آن آمد، از جانب راست درّه، در قطعه زمينى كه با سخن گفتن خداوند مبارك شد، از درختى كه آنجا قرار داشت ندايى به او رسيد كه: اى موسى، همانا من خداوندم كه پروردگار همه جهانها هستم. (30)
و نيز ندا شد كه: اى موسى، عصايت را به زمين بيفكن. موسى عصاى خويش انداخت. عصا اژدهايى شد كه همچون مارى كوچك به شدّت مىخزيد. وقتى موسى عصايش را اينگونه ديد، هراسان روى گرداند و فرار كرد و بازنيامد. به او گفته شد: اى موسى، پيش آى و نترس، تو از كسانى هستى كه ايمنند. (31)
اى موسى، دستت را در گريبان خويش ببر، آنگاه كه خارج شود، بىهيچ بيمارى و عارضهاى، سپيد و درخشان خواهد بود. و از خوف خدا بازويت را به خود بچسبان و فروتن و خاشع باش و همچون متكبران بازوان خود را مگشاى. اين دو آيت، حجتهاى روشنى از جانب پروردگار تواند. با اين دو برهان به سوى فرعون و اشراف قوم او برو كه آنان مردمى هستند كه از راه خدا بيرون رفتهاند. (32)
موسى گفت: پروردگارا، من كسى از اين قبطيان را كشتهام، مىترسم مرا به قصاص بكشند. (33)
و برادرم هارون از من زبانى گوياتر دارد، او را همراه من به يارى بفرست. او مرا تصديق مىكند و پيامم را به روشنى مىرساند. من بيم آن دارم كه مرا تكذيب كنند و من نتوانم درستى مدعاى خويش را بيان كنم. (34)
خداوند به موسى گفت: ما به زودى به وسيله برادرت هارون بازويت را محكم و استوار مىكنيم و تو را نيرومند و برتر مىسازيم و شما دو تن را به وسيله آيات و معجزات خويش بر آنها چيره مىسازيم، به گونهاى كه هرگز بر شما دست نخواهند يافت. تو و هارون و هر كسى كه از شما دو تن پيروى كند، پيروز خواهيد بود. (35)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@tartilvathdir96
┗━━━♥️═🍃━━━┛