#حکایت
🔹روستاييان تصميم گرفتند براى بارش باران دعا كنند. در روزيكه براى دعا جمع شدند تنها یک پسربچه با خود چتر داشت.
👈این یعنی ایمان...
🔹 كودک یک ساله اى را تصور كنيد، زمانيكه شما او را به هوا پرت ميكنيد او ميخندد زيرا ميداند او را خواهيد گرفت.
👈اين يعنى اعتماد...
🔹 هر شب ما به رختخواب ميرويم، هيچ اطمينانى نداريم كه فردا صبح زنده برميخيزيم با اين حال هر شب ساعت را براى فردا كوک ميكنيم.
👈 اين يعنى اميد...
🔺برايتان "ایمان ، اعتماد و امید به خدا" را آرزو ميکنم...🙏🏻
@tasala
#حکایت
ملا نصرالدین وقتی وارد طویله می شد به خرش سلام می کرد.
گفتند:« ملا این خره نمی فهمه که سلامش می کنی.؟»
گفت:« اون خره ولی من که آدمم.
من آدم بودن خودمو ثابت میکنم بذار اون نفهمه.»
.
نکته: اگر به کسی احترام گذاشتی و نفهمید ،
اصلا ناراحت نشو.
شما آدم بودن خودتان را ثابت کرده ای.
ملاک رفتار هایتان را ارزش ها وشان خودتان قرار بدهید
نه لیاقت انسان ها.
که اگر چنین کردید خودتان رابا اندازه آنها پایین کشیده اید.
@tasala
📜 #حكايت
ابوسعید ابوالخیر را گفتند:
فلانی قادر است پرواز کند،
گفت: این که مهم نیست، مگس هم میپرد.
گفتند:
فلانی را چه میگویی؟
روی آب راه میرود!
گفت:
اهمیتی ندارد، تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.
گفتند:
پس از نظر تو شاهکار چیست؟
گفت:
اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگویی، کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی.
این شاهکار است..
@tasala
#تلنگر
﷽
یکی داشت می رفت پایش به سکه ای خورد
فکر کرد سکه طلاست...
نور کافی نبود،
کاغذی را آتش زد تا آن را بهتر ببیند...
دید که یک سکه دوریالی است...
بعد دید کاغذی که آتش زده
یک اسکناس ده هزاری است...
با خودش گفت چی رو بخاطر چی
آتش زدم؟؟؟
🔹این واقعیت زندگی خیلی از ما آدم هاست...
اغلب چیزهای عظیم را
به خاطر چیزهای بسیار کوچک آتش میزنیم
و خودمان هم خبر نداریم.....
@tasala
#حکایت