eitaa logo
اندیشکده تثبیت| حسینی
785 دنبال‌کننده
229 عکس
11 ویدیو
13 فایل
سید امیر حسینی؛ دکترای اقتصاد و متخصص طرح‌ریزی استراتژیک ارتباط با ما: @hosseini1444
مشاهده در ایتا
دانلود
عقب‌نشینی مدبرین و غضب الهی 🔹امام خامنه‌ای طبق آیه ۱۶ انفال فرمود عقب‌نشینی غیر تاکتیکی موجب غضب الهی است. وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ. این قاعده قرآنی در موضوعات مختلفی قابل توجه است که در این جا به دو مورد اشاره می‌شود: 🔹ایشان چندی پیش شاخص‌های رأی اعتماد به وزرای کابینه را بیان کردند اما مجلس هیچ‌یک از این معیارها را رعایت نکرد و از همه آن‌ها عقب‌نشینی نمود. مذهبی‌های تکنوکرات در مجلس بخشی از این جریان عقب‌نشینی هستند. 🔹مورد دیگر، عقب‌نشینی درمقابل نفاق سلبریتی‌هاست. فرهنگ سلبریتیسم در تضاد ذاتی با فرهنگ شهادت است و لذا اینکه اخیراً سران سلبریتیسم فوتبال به زیارت سران شهدا و سیدالشهداء رفتند، معنایی جز یک نفاق خطرناک ندارد. سلبریتیها طبق تعبیر اندیشمندان غربی، خدایان بدکردار هستند و زیست لاکچری آن‌ها، بی‌غیرتی، بددهنی، فتنه‌انگیزی در جامعه و شهرت‌پرستی آن‌ها در تضاد کامل با فرهنگ سیدالشهداء است. عقب‌نشینی برخی مذهبی‌ها درمقابل سلبریتی‌های فوتبال مصداقی از این عقب‌نشینی است. 🔹جریان مدبرین، جریان عقب‌نشینی‌کنندگان است که اصطلاحاً به آنها مذهبی صورتی می‌گویند. این افراد دچار نفاق پنهان هستند و همین‌ها هستند که درمقابل جریان بی‌حجابی، جریان ربوی اقتصاد، جریان مد و فشن، جریان دیپلماسی ذلت و... کوتاه می‌آیند و عقب‌نشینی می‌کنند. خداوند بر این مذهبی‌ها غضب می‌کند. 🔹اما علت این غضب الهی چیست؟ علت این غضب، کور و کر شدن مدبرین است. مدبرین و عقب‌نشینی‌کنندگان دچار کری و کوری می‌شوند. آیات ۸۱ و ۸۲ نمل بیانگر این حکمت است: إِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ وَمَا أَنتَ بِهَادِي الْعُمْيِ عَن ضَلَالَتِهِمْ إِن تُسْمِعُ إِلَّا مَن يُؤْمِنُ بِآيَاتِنَا فَهُم مُّسْلِمُونَ. طبق این آیات، مدبرین چندان هدایت‌پذیر نیستند اما ایمان به آیات، راهکار نجات از این کوری و کری است. 🔹درواقع ایمان به آیات الهی موجب می‌شود شخص پیام خدا را بشنود و کور و کر نماند. وقتی کسی کور و کر نباشد عقب‌نشینی نخواهد کرد اما وقتی کور و کر باشد، از حرکت کردن باز می‌ایستد و از ترس عقب‌نشینی می‌کند. ریشه عقب‌نشینی جریان مدبرین، عدم ایمان به آیات الهی است. وقتی از نور ایمان بهره‌ای نداشته باشند، در ظلمات می‌مانند و هدایت آن‌ها سخت است. 🔹گناه جریان عقب‌نشینی، تعرّب بعد الهجرت است. در زمینه این گناه کبیره سابقا در همین کانال مباحثی عرض شد. مذهبی‌های مدبرین که از مواضع انقلابی خود عقب‌نشینی می‌کنند، جزء مغضوبین هستند؛ همان کسانی که هرروز بارها در نماز در سوره حمد، از اینکه جزء آن‌ها باشیم به خدا پناه می‌بریم. ✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی @tasbit1444
اشاعه ایمان و اشعه نور 🔹بنا به حکم امام خامنه‌ای در دو سال اخیر مخصوصاً تیرماه ۱۴۰۲، مهم‌ترین وظیفه جوانان در این دوره، اشاعه ایمان است. این اشاعه ایمان حوزه‌های مختلف را در برمی‌گیرد: در اقتصاد، سیاست، معماری، هنر و... . اما مهم‌ترین متغیر اشاعه ایمان چیست؟ 🔹طبق آیات مختلف قرآن مخصوصاً در سوره حدید، مهم‌ترین متغیر در سنجش ایمان و اشاعه ایمان، مقوله «نور» است. هر هفت متعلق ایمان، هفت نورند و یکی از مهم‌ترین راه‌های اشاعه ایمان، اشاعه نور است و سپس تدریس نور و آنگاه نهادسازی برای نور. هرچه شعاع‌های نور بیشتر پراکنده شود، ایمان بیشتری اشاعه می‌شود. آنچه تاکنون در کانال اندیشکده تثبیت در بحث تفاوت نار و نور عرض شد، ظرفیت انجام ده‌ها مقاله و پایان‌نامه ارشد و دکترا در رشته‌های مختلف انسانی و غیر انسانی را داراست. 🔹نور دارای ثبات است اما نار سیالیت دارد و بی‌قرار است. نور ذاتأ ایمنی‌بخش و امنیت‌آفرین است اما نار ذاتأ امنیت‌زداست. ویژگی نور، تبیین و افتراق است و ویژگی نار، حرارت و احتراق. نور ذاتأ رحمت است و نار ذاتأ عذاب. دعای ۳۲ صحیفه سجادیه می‌گوید اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ نَارٍ نُورُهَا ظُلْمَةٌ. حتی نور منبعث از آتش جهنم، ظلمت است و در نقطه مقابل، حتی سایه موجود در پارادایم نور تماما نور است. ضمن اینکه اشاعه نور در پارادایم نور نیاز به هیچ آتشی ندارد زیرا يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ (۳۵ نور). 🔹الگوی معیشت لیبرال، الگویی با محوریت نار است. خوراک لیبرال‌ها آتش است. إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا (۱۰ نساء). این مدل اقتصادی ذاتأ امنیت‌زدا و خانمان‌سوز است. این الگو ذاتأ ملازم با خشم و شهوت است. ربا و قمار آتش‌اند. در این الگو، قیمت‌ها سیالیت دارند و ثبات ندارند. و برعکس در پارادایم نور، الگوی معیشت اربعین تماماً نور است و هر قدم زائر نورآفرین است. زکات و خمس و صدقه و انفاق، نورند. 🔹در زیارت عاشورا میخوانیم فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ. خدا لعنت كند امّتي را كه بناي ستم و بيداد را بر شما اهل بيت بنيان نهاد. اساس و بنیان ظلم چیست؟ ریشه ظلم، ظلمات است و اساس و بنیان ظلم، آتشی است که در این ظلمات افروخته می‌شود. این آتش، همان آتش ساینس و علوم الحاد است که در اساطیر یونان باستان، پرومتئوس آن را ربود. 🔹در دعای قنوت امیرالمومنین، نورانیت در مراتب نفس و نورانیت در جوارح و سپس رؤیت حقیقت اشیاء تمنا شده است: ﺍَﻟﻠّﻬُﻢَ ﻧَﻮﱢﺭ ﻇﺎﻫِﺮﻱ ﺑِﻄﺎﻋَﺘِﻚَ ﻭَ ﺑﺎﻃِﻨﻲ ﺑِﻤَﺤَﺒﱠﱠﺘِﻚ ﻭَ ﻗَﻠﺒﻲ ﺑِﻤَﻌﺮِﻓَﺘِﻚ ﻭَ ﺭُﻭﺣﻲ ﺑِﻤُﺸﺎﻫِِﺪَﺗِﻚ ﻭ ﺳﺮّﻱ ﺑﺎﺳﺘﻘﻠﺎﻝ ﺍﻟﺎﺗﺼﺎﻝ بحضرتک ﻳﺎ ﺫﺍﻟﺠﻠﺎﻝ ﻭ ﺍﻟﺎﻛﺮﺍﻡ. ﺍﻟﻠﻬﻢَّ ﺍﺟﻌَﻞ ﻗَﻠِﺒﻲ ﻧُﻮﺭﺍً ﻭ ﺳَﻤﻌِﻲ ﻧُﻮﺭﺍً ﻭ ﺑَﺼﺮﻱ ﻧُﻮﺭﺍً ﻭَ ﻭ ﻟﺴﺎﻧﻲ ﻧﻮﺭﺍً ﻭ ﻳﺪﻱَّ ﻧﻮﺭﺍً ﻭ ﺭﺟﻠﻲَّ ﻧﻮﺭﺍ ﻭ ﺟﻤﻴﻊ ﺟﻮﺍﺭﺣﻲ ﻧﻮﺭﺍً ﻳﺎ ﻧﻮﺭ ﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ. ﺍﻟﻠَّﻬﻢّ ﺍﺭﻧﺎ ﺍﻟﺎﺷﻴﺎﺀ ﻛﻤﺎ ﻫﻲ. 🔹 چهارچوب مفهومی مبحث نار و نور بسیار گسترده است و این بحث اگر در مقالات و پایان‌نامه‌ها مورد توجه دانشجویان قرار گیرد، یقیناً توان حل مسائل مختلفی را در جامعه داراست و یقیناً منتج به اشاعه ایمان خواهد شد ان‌شاءالله. ✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی @tasbit1444
مماشات با فراری‌ها هرگز! 🔹از همان ابتدای انقلاب در سال ۵۷ لیبرال‌ها و سلبریتی‌های مختلف از کشور فرار کردند و به غرب پناهنده شدند. در سال‌های اخیر بعضی مذهبیهای صورتی به‌دنبال بازگرداندن آن‌ها به کشور افتادند اما با واکنش‌های تند خود آن‌ها مواجه شدند. جدیدترین مورد، قضیه کیمیا علیزاده بود که خبرساز شد. حال، با زاویه نگاه قرآن کریم، چه تحلیلی در این زمینه قابل ارائه است؟ 🔹 قرآن کریم چهار کلیدواژه در این زمینه دارد که این چهار مفهوم در یک شبکه مفاهیم و در یک نظام مفهومی، تحلیل‌هایی کلیدی و راهگشا به ما ارائه می‌دهند. این چهار کلیدواژه عبارتند از: نکص؛ رکض؛ نکس؛ رکس. دو واژه اول، کنش‌های سلبریتیها و لیبرال‌ها را بیان می‌کند و دو واژه بعد، کنش‌های خداوند را بیان می‌کند. 🔹سران لیبرال دو کنش در فتنه‌ها دارند: نکص و رکض: یعنی ابتدا به ارزش‌ها پشت می‌کنند و سپس از سرزمین ارضی و فکری خود فرار می‌کنند. خداوند نیز در مقابل این دو کنش، دو کنش توحیدی رقم می‌زند: نکس و رکس: یعنی منافقان و لیبرال‌ها را سرافکنده و سرنگون می‌نماید. نکص ⬅️ رکض ⬅️ نکس ⬅️ رکس 🔹پس با این چهار مفهوم و برخی واژه‌های دیگر، می‌توان کنش‌گری لیبرال‌ها و کنش‌گری خداوند را در فتنه‌ها بیان کرد. چرخه نکص و رکض و بعد نکس و رکس این است که آن‌ها پشت کردند و بعد خدا سیه‌رویشان کرد؛ سپس فرار کردند و خدا وارونه‌شان کرد. خداوند در قرآن کریم صراحتا ما را از مماشات با این فراری‌ها بازمی‌دارد. 🔹برخی آیات مربوطه از این قرارند: فَكُنتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ تَنكِصُونَ (۶۶ مومنون)، فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنَا إِذَا هُم مِّنْهَا يَرْكُضُونَ (۱۲ انبیاء)، فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُم بِمَا كَسَبُوا أَتُرِيدُونَ أَن تَهْدُوا مَنْ أَضَلَّ اللَّهُ وَمَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا (۸۸ نساء)، سَتَجِدُونَ آخَرِينَ يُرِيدُونَ أَن يَأْمَنُوكُمْ وَيَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا رُدُّوا إِلَى الْفِتْنَةِ أُرْكِسُوا فِيهَا فَإِن لَّمْ يَعْتَزِلُوكُمْ وَيُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ وَيَكُفُّوا أَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ (۹۱ نساء) ✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی @tasbit1444
اربعین؛ ملائکه علیه تایتان‌ها 🔹مراسم اربعین را می‌توان شب‌های قدر امت اسلامی دانست. در شب‌های قدر، قرآن بر قلب پیامبر نازل می‌شود و در اربعین نیز همین ارتباط برقرار است و خداوند از بالای عرش با زوار اباعبدالله تکلم می‌کند. در شب‌های قدر، سرنوشت امت اسلامی تعیین می‌شود و در اربعین نیز همینطور است؛ هم سرنوشت تک‌تک زوار و هم سرنوشت امت اسلامی در این پیاده‌روی رقم می‌خورد و امت اسلامی قادر و مقتدر می‌شود. در شب‌های قدر، ازدحام ملائکه بسیار زیاد است و در مراسم پیاده‌روی نیز همینطور. 🔹تمام اربعین که جلوه‌ای از تمدن مهدوی است، سازوکار کنش‌گری ملائکه است. اما تمدن مدرن غرب، حاصل کنش‌های اجنه کفر است که در اساطیر یونان، تحت عنوان تایتان‌ها آن‌ها را می‌شناختند. تمدن پاگانیستی غرب، تمدن عبادت جن است. حتی اسامی تایتان‌ها و اجنه‌ای مثل Asia و Atlas بر قاره‌ها و اقیانوس‌ها گذاشته شده است. 🔹اساساً اساطیر باستان ملل مختلف همان اجنه‌ای هستند که برخی انسان‌ها با آن‌ها ارتباط داشتند و آن‌ها را بعنوان خدا می‌پرستیدند. تایتان‌های یونان، الف‌های آلمان، داماووی روسی، و اساطیر هندی، هرکدام بخشی از اجنه هستند اما باتوجه به اینکه تمدن مدرن غرب، بازتولید پاگانیسم یونان است، لذا اجنه یونانی در دوره اخیر بیشتر مطرح شده‌اند. یکی از این اجنه، پرومتئوس است که سابقا نکاتی در رابطه با آن عرض شد. درباره تایتان‌ها و الف‌ها و سایر اجنه، اخیراً فیلم‌ها و انیمیشنهای مختلفی ساخته شده است. و اساساً هرچه پیش می‌رویم این اجنه غلیظ‌تر و مرئی‌تر می‌شوند. مباحث مربوط به دیوها و پری‌ها همگی درباره اجنه است. 🔹سوره سبأ به این حقیقت اشاره دارد که ملائکه در قیامت به خداوند می‌گویند که کفار، اجنه را می‌پرستیدند: وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَٰؤُلَاءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ (۴۰ و ۴۱ سبأ) 🔹 اجنه از آتش و نار هستند و ملائکه از نور. آنچه بشر در تعامل با اجنه رقم می‌زند، سحر است و آنچه انسان در تعامل با ملائکه رقم می‌زند معجزه است. تمدن مدرن، تمدن سحر و اجنه و نار است و تمدن مهدوی، تمدن معجزه، و ملائکه و نور. اربعین شب قدر امت اسلام است و فوج فوج ملائکه به زمین مقدس کربلا نازل می‌شوند تا معجزات مختلفی را رقم زنند. در اربعین، قدر و وسع جامعه بیشتر می‌شود و عجز جامعه کم می‌شود. اربعین قسوره‌ای است که موجب عجز کفار است لذا معجزه است و مهم‌ترین واقعه برای قدرریزی فقهی جامعه هجری. 🔹تمدن مهدوی و جامعه هجری، تمدن ملائکه است و کنش‌های آن‌ها در اربعین باید مورد بررسی قرار گیرد. اربعین، قیام ملائکه علیه تایتان‌هاست. عاشورای حسینی موجب انقلاب اسلامی سال ۵۷ شد و اربعین حسینی، پایه گام دوم انقلاب است. اربعین پایه مباحث تحول اجتماعی و سیاسی و علمی در قرن ۱۵ هجری است. ✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی @tasbit1444
روش پرورش یک ضدانقلاب 😈برای فهم استراتژی دشمن، بیاییم خود را جای دشمن بگذاریم. اگر خودمان را معاذالله جای شیطان بگذاریم و بخواهیم در یک فرایند چهل ساله یک عدد ضدانقلاب پرورش دهیم، چه کار کنیم؟ اگر همان ابتدا یک شخص را وسوسه کنیم که سراغ محرمات و اقدامات خلاف و فساد و فحشا برود قبول نخواهد کرد و متوجه توطئه ما می‌شود لذا باید غیرمستقیم اقدام کنیم. 😈بهتر است ابتدا ۶ سال او را وارد دبستان کنیم و او را با مبانی تفکر الحادی علوم انسانی مسمومی که ۳۰۰۰ سال توسط فلاسفه و نمایندگانمان ایجاد کرده‌ایم آشنا کنیم. در درس علوم، او را یک پوزیتیویست و نیچرالیست تربیت می‌کنیم و در درس هدیه‌های آسمان، تفسیر ناقص و نادرستی از دین به ذهن کودک وارد کنیم. 😈سپس حدود ۶ سال در دبیرستان او را سرگرم لایه عمیق‌تری از الحاد کنیم ضمن اینکه در این مرحله که اوایل بلوغ اوست، در دبیرستان و خارج از آن، او را با روابط با جنس مخالف نیز آشنا می‌کنیم. با همین سیستم دبیرستان، با یک تیر چند نشان می‌زنیم. در درس زیست‌شناسی، الحاد داروینیسم را وارد ذهنش کنیم و در درس تاریخ، اساساً نقش محوری انبیاء را منکر شویم و صرفاً تاریخ شاهان را به وی بیاموزانیم. با مسائل پوچی مثل کنکور و گاج و قلمچی، خلاقیت او را نابود کنیم و او را حافظه‌محور تربیت کنیم. 😈در مرحله بعد او را وارد دانشگاه می‌کنیم. جوان را در دانشگاه مخصوصاً وارد یک رشته خاص از درخت زقوم و ساینس می‌کنیم تا با فرمول‌های علمی، او را غرور بگیرد. ضمن اینکه تفکر تثلیثی مشرکانه را با علوم دانشگاهی به او تزریق می‌کنیم. همچنین در این مرحله، لایه عمیق‌تری از روابط نامشروع و روابط با جنس مخالف را تجربه خواهد کرد. از سوی دیگر، حدود ۴ تا ۱۲ سال، ازدواج او را به تأخیر می‌اندازیم و به انحرافات مختلفی می‌افتد. 😈به موازات این کارها، نظام سیاسی دوحزبی، انیمیشن‌های ین‌ویانگی، سینمای الحاد، صداوسیمای چی‌توزی، اقتصاد ربوی و هر ترفند دیگری را به کار گیریم تا شخص را به انحطاط بکشانیم. سپس همه این‌ها را ازطریق رسانه‌های زرد، به ولایت نسبت دهیم تا نهایتاً هیچ اعتقادی از او نسبت به ولایت باقی نماند. 😈 در مرحله بعد که می‌خواهیم تیر خلاص را بزنیم و جوان را برای همیشه از نظام و انقلاب بیزار کنیم، یک پدیده بی‌هدف به اسم سربازی ایجاد کنیم و نام خدمت مقدس را بر آن نهیم و او را به پادگان بفرستیم تا در پادگان، فحش‌های‌ جدید و مواد مخدر جدید و ... را از سایر سربازها یاد بگیرد و همراه با دلایل دیگر، تا ابد از انقلاب بیزار شود. ‼️ آنچه ذکر شد فرایندی شیطانی است که در این چند دهه بار‌ها و بار‌ها توسط خودمان و علیه خودمان انجام شده و ما از خطرات این فرایند غافلیم. انتهای این سیستم آموزشی چیزی جز پرورش افرادی ضدانقلاب نیست. اگرچه خروجی این سیستم لاجرم پرورش افرادی ضد دین و ضدانقلاب است، اما حلال‌زادگی و فطرت پاک مردم مانع از آن شده که اهداف شیطان محقق شود و ایمان مردم به محاق رود. ✅ مقابله با این جریان ضدانقلاب‌پرور نیازمند طراحی سیستم‌ها و ارائه طرح‌هایی جایگزین است که این طرح‌ها توسط جریان روشن‌فطری در نظام اندیشکده‌ای اصیل انقلاب طراحی شده و نیازمند ترویج و گسترش است ان‌شاءالله. ✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی @tasbit1444
ژوئیسانس؛ هدف علم اقتصاد 🔹ژوئیسانس لاکان، ترکیبی از فرایند حرکت از desire (میل) به wish (آرزو) و نهایتاً longing (اشتیاق) است. این فرایند منتج به غلیان و طغیان هوی و هوس و شکستن تابوها و عبور از خط قرمزهای اخلاقی و جنسی می‌شود. فتنه ۱۴۰۱ فتنه‌ای برای تحقق ژوئیسانس در ایران و سپس رنسانس و دین‌زدایی بود. لذا فرایند ژوئیسانس چنین است: desire ➡️ wish ➡️ longing 🔹اما این امر صرفاً بعنوان یک جنگ احساسی نباید تحلیل شود بلکه از زاویه توسعه اقتصادی نیز باید نگریسته شود. علم اقتصاد ذاتأ مقوّم ژوئیسانس است و اساساً یکی از مهم‌ترین نظریات اقتصاد، مبحث utility است که بروز و ظهور همان desire می‌باشد. لذا علم اقتصاد، از زاویه یوتیلیتاریانیسم منجر به تحقق ژوئیسانس و غلیان هواهای نفسانی می‌گردد. 🔹دانش اقتصاد توسعه ملازم با ژوئیسانس است و معنای تقسیم‌بندی کشورها به سه گروه توسعه‌یافته، درحال‌‌توسعه و توسعه‌نیافته، این سه‌گانه است: ژوئیسانس‌یافته، درحال‌‌ژوئیسانس و ژوئیسانس‌نیافته. دُز ژوئیسانس در کشورهای غربی 100 درصد است. دُز ژوئیسانس در برخی کشورهای اسلامی نظیر ترکیه نیز بالاست. دُز ژوئیسانس در کشورهایی نظیر ایران نیز در سال‌های اخیر متأسفانه افزایش یافته؛ اما در کشورهایی نظیر یمن که هنوز مظاهر توسعه غربی (نظیر مال‌ها، پاساژها، پت‌شاپ‌ها، آسمان‌خراش‌ها و...) رواج فراوانی نیافته‌اند، دُز ژوئیسانس بسیار پایین است و اساساً به همین علت است که ایمان یمنی‌ها در اوج قرار دارد و جهادشان در مقابل اسرائیل زبان‌زدنی است. 🔹با یک جستجوی ساده در فضای مجازی، به مطالب و کتاب‌های متعددی تحت عنوان delusion of development یا illusion of development و نظایر آن‌ها می‌رسیم که همگی دالّ بر این هستند که خود اندیشمندان غربی به این نتیجه رسیده‌اند که نظریات توسعه مبتنی‌بر توهم است. این امر همان است که سابقاً در کانال بدان اشاره شد که در سه سطح ادراک و معرفت (توهم، تفهم، و تفقه)، معرفت حیوان مبتنی‌بر توهم است و متأسفانه علوم انسانی مدرن، با تعریف حیوان‌انگاری از انسان، سطح معرفت وی را به توهم تنزل دادند. و چنانکه بیان شد توهم ناشی از جهل است و در تقابل نزاع عقل و جهل، معرفت توهمی منتج به خسران و شکست و خَیب می‌شود. 🔹 در نقطه مقابل فرایند ژوئیسانس، که برنتافتن حد و مرزهاست، ادب حضور قرار دارد که منجر به حفظ حدود الهی می‌شود. و در نقطه مقابل utility که مطلوبیت حاصل از امیال نفسانی است، بهجت قرار دارد که مطلوبیت حاصل از امیال الهی است. این «بهجت» و «نضرۀ» و «نشاط» و «سرور» حاصل از نعم الهی، در آیین‌های مختلف دینی ازجمله پیاده‌روی اربعین مشهود است. 🔹هجرت از ژوئیسانس به ادب حضور، و هجرت از utility به بهجت و مطلوبیت معنوی، و هجرت از توهم به تفقه، یکی از کارویژه‌های اندیشکده تثبیت در قرن جدید اسلام و ایران است. با ما همراه باشید... ✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی @tasbit1444
«هل من مزید» مالی و ژوئیسانس 🔹اخیراً دو خبر در زمینه اقتصادی منتشر شد که یکی وام‌های کلان بانک‌ها به کارکنان خودشان بود و یکی وام‌های رئیس سازمان بورس به پنج عضو هیأت مدیره‌اش! این خبرها که سابقاً نیز مکرراً منتشر شده و هم‌اکنون نیز در سیستم‌های دیگری نیز وجود دارد، آبروی نداشته سیستم‌های لیبرال و غرب‌گرای بانک و بورس را بیش از پیش برد. سابقاً دستمزدهای کلان سلبریتی‌های سینما و فوتبال نیز آبروی آن سیستم‌ها را برده بود. اما ریشه معرفتی این وقایع به کجا برمی‌گردد؟ و اساساً برای مقابله با این جریانات از کجا باید شروع کرد؟ 🔹ریشه معرفتی این وقایع، آتش تکاثرطلبی بی حد و حصری است که در جهنم نفس این افراد غلیان و جوشش دارد. این امر در آیه سی سوره قاف بدین صورت بیان شده: يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ. چنانکه سابقاً در این کانال (اندیشکده تثبیت) بیان شد، تمدن غرب مبتنی‌بر پارادایم «نار» است و علوم انسانی غرب نیز منبعث از آتش جهنمی است که جنّی به نام پرومتئوس، آن را مبنای ساینتیسیسم قرار داد. سیستم علوم مالی و اقتصادی مدرن نیز منبعث از پارادایم «نار» است و با ادبیات مفهومی «نار»محور قابل‌تحلیل است. 🔹«هل من مزید» نیز بعنوان یکی دیگر از نظام مفهومی پارادایم نار، بخش دیگری از این علوم انسانی مدرن را تحلیل می‌کند. «هل من مزید» منجر به چیزی می‌شود که تحت عنوان حداکثرسازی مطلوبیت و حداکثرسازی سود در اقتصاد مدرن وجود دارد. این حداکثرسازی‌ها ساختار انحصارطلبی، تئوری‌های کارتل‌ها، و تئوری‌های مدیریت مالی را شکل می‌دهد و نهایتاً خود را در قالب فرمول‌های ریاضی و لاگرانژ گرفتن و ماکسیمایزیشن بروز و ظهور می‌یابد. این همان فرایندی است که در سیر درخت فلسفه (که سابقاً اشاره شد که همان درخت زقوم جهنم است) طی می‌شود و نهایتاً در تخنه درخت فلسفه، «هل من مزید» در سیستم بانک به شکل تکنیک‌های وام‌دهی و ربا متجلی می‌شود و در سیستم بورس به شکل تکنیک‌های «قماربازی». 🔹تنزل حقیقت جهنمی «هل من مزید» در سایر علوم مدرن نیز قابل ردگیری است. بعنوان مثال، همین «هل من مزید» در معماری، سیاست، مدیریت، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و سایر علوم بروز و ظهورهای خاص خود را دارد. حکمای اسلامی، باطن پرخوری را نیز همین حقیقت می‌دانند. اما یکی از تنزّل‌های این حقیقت، در ژوئیسانس رقم می‌خورد. باطن ژوئیسانس که همان غلیان هواها و هوس‌هاست و پروژه بنیادین غرب در فتنه ززآ برای نیل به رنسانس در ایران بود، همین «هل من مزید» است؛ یعنی «الثئا» در درخت فلسفه میل نامتناهی به نامستوری و پرده‌دری دارد و لذا اهالی ژوئیسانس در خیابان‌های تهران، مایلند هرچه بیشتر خود را برهنه کنند و هرچه بیشتر آتش شهوت را در جامعه شعله‌ور سازند. 🔹لذا ریشه معرفتی وام‌دهی‌های بی‌حدوحصر و شهوت‌رانی‌های لجام‌گسیخته از یک حقیقت جهنمی ناشی می‌شود و آن همان «هل من مزید» است. آنچه دکارت در تعریف خود از درخت فلسفه بیان کرد دقیقاً منطبق با درخت زقوم جهنم است که در قرآن بیان شده که «تخرج فی اصل الجحیم». ریشه این درخت که اعتباریات است از سه جزء تشکیل شده: عدد، کلمه، و کیفیت. ریشه عددی این درخت زقوم با تلقی «هل من مزید» منجر به شکل‌گیری نظام سایبر و همچنین تکاثرطلبی اقتصادی می‌شود. 🔹هل من مزید یعنی زیادت‌طلبی‌ای که در آن خیر نیست. لذا برکتی هم ندارد و فقط منجر به تکاثر می‌شود. اما زیادتی که در آن خیر باشد، موجب برکت می‌شود و غایت آن کوثر است. نمونه اول از جنس «کسب» است و خودبنیاد و نمونه دوم، از جنس «رزق» است و خدابنیاد. هر انسانی رهین آن چیزی است که کسب می‌کند اما در قضیه رزق این امر وجود ندارد. چنانکه «کسب» ذاتاً در درخت فلسفه نهادینه شده، «رزق» ذاتاً در جنین حکمت بنیان دارد زیرا آنچه حکیم در جنین حکمت بدان می‌رسد، خودبنیاد نیست بلکه خدابنیاد است و از خارج از رحم به وی ارزانی می‌شود. درباره تفاوت کسب و رزق، در آینده مباحثی خواهیم داشت. 🔹ضمن اینکه در سیستم قضایی باید تمهیدات مقابله قاطع با این تکاثرطلبی‌ها در بانک و بورس و سینما و فوتبال و... فراهم شود، اما برای حل بنیادین مشکل، باید گره‌های علمی و مبانی تفکری را با اصلاح مفاهیم علوم انسانی حل کنیم. مفاهیم علوم انسانی مدرن، ذاتاً مقوّم و مؤید این تکاثرطلبی‌هاست و تا وقتی درخت از ریشه قطع نشود، زدن شاخ و برگ‌ها راه به جایی نمی‌برد. باید به سمت تفکر قرآنی با مفاهیم قرآنی هجرت کرد و با این آجرها و خشت‌ها، ساختمان متفاوتی را در علم بنیان نهاد که «شفاجرف هار» و در لبه پرتگاه جهنم نباشد بلکه «غرف مبنیه» در اعلی علیین باشد و این امر شدنی است زیرا ظرفیت هرکدام از مفاهیم قرآنی، دریایی است که ما را مأمور به غواصی در آن کرده‌اند و گنجینه‌های نجات بشر مدرن، در این دریای عمیق است ان‌شاءالله. ✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی @tasbit1444
حضور و غیاب در کلاس اصطناعت 🔹فصل، فصل آغاز سال تحصیلی علم و دانش است و دغدغه میلیون‌ها نفر در ایران و جهان و هزینه‌های میلیاردی کلان در ایران و جهان، صرف مدارس و دانشگاههای مختلف می‌شود. در اینجا به مسموم بودن ذاتی این علوم و رویکرد غلط حافظه‌محوری و خلاقیت‌کُشی کار نداریم اما یکی از مؤلفه‌های مهم در این سیستم آموزشی، حضور و غیاب است. کسی که زیادی غیبت کند را رد می‌کنند. 🔹اما کلاس دیگری هم در کل عالم هستی وجود دارد که حضور و غیاب در آن کلاس، بسی مهم‌تر از این کلاس‌هاست و آن کلاس اصطناعت الهی است. تمام پهنه گیتی را خداوند خلق کرد و تمام مناسبات عالم را جعل نمود تا بشر را به انسانیت و بعد آدمیت و بعد عبودیت برساند و آدم را اصطناعت کند. اگر در این کلاس حاضر باشیم، بازی را بردیم اما اگر غایب باشیم دچار خیب و خسران شده و بازی را شدیداً باخته‌ایم ولو بالاترین مدرک یا شهرت یا مقام یا درآمد را داشته باشیم. 🔹اما چه عواملی باعث غیبت در کلاس اصطناعت می‌شوند؟ قرآن، کتاب اصطناعت است و پاسخ ما را به‌طور کامل‌ می‌دهد. رین، غطاء، غشاوه، اکنّه، ختم قلب، و مرض قلب، برخی از عواملی هستند که قلب را دچار حجاب کرده و مانع درک حضور می‌شوند و ما را از اصطناعت الهی محروم می‌کنند. بعنوان مثال، در سوره مطففین می‌فرماید كَلَّا ۖ بَلْ ۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ ‎﴿١٤﴾‏ كَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ ‎﴿١٥﴾ یعنی «کسب» آن‌ها موجب می‌شود که قلبشان دچار «رین» شود و این امر مانع از درک حضور الهی می‌شود و آن‌ها را در حجاب نگه می‌دارد. از سوی دیگر، كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ ‎﴿المدثر: ٣٨﴾‏. یعنی هرچه هرکس «کسب» می‌کند در رهن آن است، و این «رهن» موجب «رین» قلب و حجاب بین فرد و پروردگارش می‌شود. 🔹عدم درک حضور و عدم حفظ حضور منجر به عدم درک حدود الهی و عدم حفظ آن‌ها می‌شود و لذا در روز حشر و حضر، موجب حسرت و خسران فرد می‌گردد. اما در محضر بودن موجب «نضرة» و نشاط فرد می‌شود. این امر نه تنها در قیامت بلکه در دنیا هم مشهود است. جوامعی مثل انگلیس که تا آخر ایندیویژوالیسم و تفرد و غیاب پیش رفته‌اند، در اوج افسردگی و مشکلات روحی‌اند و جوامعی مثل یمن که بیشتر درک محضر دارند، از نشاط بیشتری هم برخوردارند. 🔹برای رسیدن از غیاب به حضور، باید ابتدا آیات الهی را خوب شنید و سپس با خداوند تکلم نمود. مثال دنیوی‌اش این است که فرضا کسی در یک کلاس حضور فیزیکی دارد اما دل و ذهنش جایی دیگر است و نه به سخن اطرافیان گوش می‌کند و نه با آنان تکلم می‌نماید. چنین کسی درواقع غایب است نه حاضر. به قول سعدی «هرگز وجود حاضر غایب شنیده‌ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگرست». چنین کسی پس از پایان کلاس، خاسر است و حسرت می‌کشد چون حاضر نبوده و درک محضر نداشته است. قیامت نیز چنین است. یعنی پس از پایان کلاس اصطناعت، کسانی که حواسشان جای دیگری بود و حاضر نبودند خاسرند. برای اینکه حواسمان سر کلاس باشد، باید خوب به حرف‌های خدا گوش کنیم (به خود گرفتن آیات) و نسبت به این حرف‌ها واکنش نشان دهیم (تکلم با خداوند). لذا راه درک محضر، سیر از سمیعت آیات به بصیرت و تکلم و مخاطبه با خداوند است. 🔹اگر در اینجا حاضر باشیم در قیامت نیازی به حضور نیست. زیرا مخلَصین قیامت را در همین عالم طی می‌کنند و نیازی ندارند که مجدداً در قیامت حاضر شوند: فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ (127 و 128 صافات) شهدا کسانی هستند که سعی می‌کنند حضور خود را در کلاس اصطناعت روزبه‌روز بیشتر کنند و سلبریتی‌ها کسانی هستند که حاضر نمی‌شوند لحظه‌ای در این کلاس شرکت داشته باشند. با آغاز سال تحصیلی، لزوم برنامه‌ریزی برای هجرت از غیاب به حضور برای تک‌تک ما لازم و ضروری است و این برنامه‌ریزی منوط به آیت‌مداری و به خود گرفتن آیات است ان‌شاءالله. ✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی @tasbit1444
توقیت و توقف ممنوع 💐به مناسبت آغاز امامت امام عصر (ع) 🔹 امام خامنه‌ای در بیاناتشان در ۱۹ اردیبهشت امسال نکاتی فرمودند که چندان به زوایای آن دقت نکردیم و مانند بسیاری حرف‌های دیگر ایشان گم شد. فرمودند «در روایت است: اِنَّ اللهَ جَعَلَ هذَا الاَمر فی سَنَةِ سَبعین. امام مجتبیٰ سال ۴۰، ۴۱ این حرف را زدند، بنا بوده سال ۷۰ قیام انجام بگیرد و حکومت اسلامی تشکیل بشود؛ در تقدیر الهی این بوده که این کار انجام بگیرد. بعد میفرماید: «فَلَمّا قُتِلَ‌ الحُسَینُ‌ عَلَیهِ السَّلَامُ اِشتَدَّ غَضَبُ اللَهِ عَلَی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَه‌»؛ وقتی در سال ۶۱ حضرت به شهادت رسیدند، این کار عقب افتاد؛ این [کار] بنا بود سال ۷۰ انجام بگیرد، [امّا] به خاطر شهادت سیّدالشّهدا و عوامل بیرونی‌ای که طبعاً مترتّب بر این معنا میشد، این کار عقب افتاد... خدای متعال امر حکومت را که سال ۷۰ قرار بود اتّفاق بیفتد، به تأخیر انداخت به سال ۱۴۰؛ «فَاَخَّرَهُ اِلی اَربَعینَ وَ مِائَة». سال ۱۴۰، سال زندگی امام صادق است دیگر؛ حضرت [سال] ۱۴۸ از دنیا رفتند. این [مطلب] بینِ شیعه، بین خواصّ شیعه گفته میشده، تکرار میشده... یک روایت از زراره دارد، میگوید: «و الله لا اری علی هذه الاعواد الّا جعفراً»؛میگوید روی این ستونهای منبر، من غیر از جعفر را نمیبینم. یعنی یقین داشته که حضرت می‌آیند روی منبر خلافت می‌نشینند؛ یعنی این [انتظار] وجود داشته. بعد خب «یَمحُوا اللَهُ ما یَشاءُ وَ یُثبِتُ‌ وَ عِندَهُ اُمُّ الکِتاب‌»؛ قدر الهی این است، قضای الهی این نیست. قضای الهی، آن که قَدَرِ تثبیت‌شده است، آن به‌اصطلاح قرار قطعی‌شده، آن [امر] نبوده» (امام خامنه‌ای، ۱۴۰۳/۰۲/۱۹) 🔹 با آغاز جنگ غزه و شدت التهابات منطقه و آغاز تغییر نظم حاکم بر جهان، برخی مؤمنین دغدغه‌مند اقدام به تعیین زمان برای ظهور حضرت می‌کنند و اگرچه انتظار ظهور امری لازم است و ظهور حقیقتی است که مورد اشتیاق و آرزوی همه ماست، اما توقیت و مشخص‌کردن احتمالاتی برای زمان ظهور، چندان مورد تأیید معارف دینی نیست. از سوی دیگر مفاسد حاصل از فتنه ززآ برخی مومنین را به انفعال و بی‌عملی و این تلقی غلط سوق داده که صبر کنیم تا حضرت بیاید. اما مگر چقدر به بسط ید نایب امام کمک کردیم که با آمدن حضرت، ایشان بسط ید داشته باشند؟! 🔹 درطول مدت غیبت حضرت، همیشه افرادی بوده‌اند که برای ظهور زمان تعیین می‌کردند. در بیست سال اخیر نیز این امور شدت گرفته بطوریکه یکبار سال ۲۰۱۲ را تعیین می‌کردند و یکبار سالی دیگر را و باری دیگر نیز سالی دگر. اما هیچ‌یک محقق نشد. گاهی این کار‌ها تبعات بدی بر معرفت دینی مردم دارد. لذا زمان تعیین کردن بهیچ وجه کار صحیحی نیست. 🔹 یکی از سنن الهی این است که بشر باید به منتهای تلاش علمی خودش برسد و سپس حضرت ظهور فرماید. در واقع بشر باید تا جایی که می‌تواند اسم «علیم» خداوند را ظهور دهد و تمام تلاش خود را بکند و به جایی برسد که دیگر امکان پیش رفتن نداشته باشد. لذا نباید برای ظهور وقت تعیین کرد. توقیت یعنی تعیین زمان بر ظهور. این امر اعتقادات مردم را تضعیف می‌کند. پس بجای آنکه دنبال تعیین زمان ظهور باشیم، دنبال نزدیک کردن جامعه به آن زمان باشیم بطوریکه جامعه هرچه بیشتر قرآن مجسم شود. جامعه ما حتی با مفاهیم قرآنی بسیار فاصله دارد چه برسد به تحقق آن‌ها و این ما هستیم که وظیفه داریم جامعه را به آن سمت رهنمون کنیم زیرا مَثل امام مَثل کعبه است که او به سمت ما نمی‌آید بلکه ما باید خودمان و جامعه را به سمت او سوق دهیم ان‌شاءالله. ✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی @tasbit1444
روان‌شناسیِ مبتنی‌بر ایمان به انبیاء 🔹انبیاء الهی مبعوث شدند تا با آوردن کتاب و آیات، ایمان به الله و غیب و معاد و ملائکه را در ما نهادینه کنند. لذا لازمه این امر، ایمان به انبیاست؛ ایمانی که متأسفانه در سال‌های اخیر توسط نظام هالیوود مورد هجمه فراوان قرار گرفته است. در این نوشتار به یکی از ابعاد مهم ایمان به انبیاء می‌پردازیم: 🔹سابقاً در کانال بیان شد که برای نیل به معرفت عمیق‌ قرآنی، لازم است که آیات را به خودمان بگیریم و خودمان را مخاطب مستقیم خداوند بدانیم. اگر از این منظر نگاه کنیم، خداوند در قصص انبیاء، نمی‌خواهد به ما پز بدهد که من ابراهیم و موسی و عیسی داشتم. بلکه او با بیان قصص انبیاء، ابعادی از ساحت‌های وجود خودمان را برای ما تشریح می‌کند تا به معرفت عمیق‌تری برسیم. لذا انبیاء در ابعادی از قلب و فؤاد ما هستند که کم‌تر با آن مواجه شده‌ایم و قرآن می‌خواهد ما را به این حقایق ساحت‌های وجودی‌مان مواجه نماید. 🔹آن ساحتی از صدر و شغاف که مدام به گناهان عود می‌کند، همان عاد است و انسان در این مقام نیازمند هود است. آن ساحتی از صدر و شغاف که متفرعن است و تکبر دارد، همان فرعون است و انسان در این مقام نیازمند موسی است. آن ساحتی از صدر و شغاف که بت‌پرستی می‌کند، نمرود است و انسان در این مقام نیازمند ابراهیم است. آن ساحتی از صدر و شغاف که با تزویر و ریا مکر و حیله می‌کند، حواریون هستند و انسان در این مقام نیازمند عیسی است. آن ساحتی از صدر و شغاف که که مدیون است، همان مدین هست و انسان در این مقام نیازمند شعیب است. آن ساحتی از صدر و شغاف که در ظلمات تن و علم و خیال است، همان نهنگ یونس است و انسان در این مقام نیازمند ذکر یونسیه است. 🔹آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که خداوند با وی تکلم می‌کند همان موسی است. آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که معرفت توحیدی در آن رقم می‌خورد همان ابراهیم هست. آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که در جستجوی پناهگاه از حملات شیاطین است، اصحاب کهف است. آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که به ذبح شدن در محضر الهی افتخار می‌کند، همان اسماعیل است. آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که حقیقت را رؤیت می‌کند و رؤیاهای صادقه را تأویل می‌کند یوسف است. آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که در مقام صبر و انتظار برای رسیدن به محبوب حقیقی است، یعقوب است. آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که در مقام حیاست و در مقابل توجه روح به نفس مقابله می‌کند، لوط است. آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که در مقام محمود و حمد مطلق است، محمد (ص) است. 🔹 کنش‌های این انبیاء الهی و کنش‌های دشمنان آن‌ها که در قرآن بیان شده، شرح تقابل جنود عقل و جهل است که در نفوس تک‌تک ما شبانه‌روز رقم می‌خورد. راه‌های مقابله با مشکلات اخلاقی و روانی بشر، و نجات بشر از انواع بیماری‌های روحی، در علم روانشناسی منحطی که ره‌آورد مناسبات غیراخلاقی افرادی مثل فروید و پیروانش لست، نیست بلکه در مبارزات ساحات نبوی فؤاد انسان با ساحات شیطانی وی است. 🔹آنچه مختصراً در این مطلب اشاره شد، جای بسی تعمق و توجه و نظریه‌پردازی و تئوریزه‌شدن دارد و رشته‌هایی دانشگاهی می‌توان برای آن ایجاد کرد. با این نگاه، اساساً ابعاد جدیدی از روان‌شناسی برای ما روشن می‌شود که هیچکس بدان توجه نداشته است. در این قرن که قرن جدید اسلام است ابعاد جدید و عمیقی از انسان‌شناسی پرده‌برداری خواهد شد ان‌شاءالله. ✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی @tasbit1444
🌀توهم ریسک 🔹سابقاً در کانال اندیشکده تثبیت بیان شد که علم اقتصاد مدرن مبتنی‌بر توهم است. کتاب جناب کریس هجز نیز معرفی شد و برخی توهمات موجود تمدن مدرن مخصوصاً در علم اقتصاد تبیین شد. نسبت وهم و هوا و ظن و آیت حباب نیز در این زمینه بیان شد. 🔹یکی از توهمات دیگر در علم اقتصاد، نظریه ریسک و نااطمینانی است. اساساً واژه ریسک همان واژه رزق است که از عربی وارد زبان انگلیسی شده است. غربی‌ها باتوجه به اینکه رزق ماهیتی نامعلوم دارد، هرآنچه را که ماهیتی نامعلوم دارد، تحت عنوان ریسک نام نهادند. و افراد را به سه دسته تقسیم کردند: ریسک‌پذیر، ریسک‌گریز و ریسک‌خنثی. در کنار ریسک از واژه «عدم قطعیت» هم استفاده کردند. البته برخی‌ها در ترجمه واژه uncertainty که معنای «عدم قطعیت» می‌دهد، ناشیانه کلمه قرآنی «اطمینان» را هزینه کردند و واژه «نااطمینانی» را گذاشتند. به‌هرحال تفاوت ریسک و «عدم قطعیت» این است که در ریسک، احتمالات معلوم‌‌اند و در «عدم قطعیت» خیر. ریسک قابل‌محاسبه و قابل‌مدیریت است اما «عدم قطعیت» خیر. 🔹اما آنچه توهماً اسم ریسک بر آن نهاده‌اند، حقیقتش مفهوم «رزق» است. رزق امری است از جانب خداوند که انسان می‌تواند با کردارش افزایش آن را از خداوند تمنا کند. برخلاف ریسک و «عدم‌قطعیت» که در دایره احتمالات می‌گنجند و به قول غربی‌ها شانسی هستند، رزق، یقینی است. مفهوم «شانس» یعنی «انتخاب طبیعت». این مفهوم که مبتنی‌بر نیچرالیسم بنا نهاده شده، یکی از بنیان‌های نظریات احتمال در ریاضیات است. اگر به شانس معتقد باشیم، مفاهیم «تقدیر»، «قسمت» و «رزق» که جزئی از نظام مفاهیم قرآنی هستند معنایی نخواهند داشت. 🔹قرآن کریم، در مقابل مفهوم رزق، از مفهوم دیگری نیز استفاده کرده و آن کسب است. رزق بیدالله است اما کسب بأیدیکم. رزق، خدابنیاد است اما کسب، خودبنیاد. به موجب رزق، انسان غنی می‌شود و رهین نمی‌شود اما به موجب کسب، انسان غنی نمی‌شود بلکه رهین می‌شود. رزق موجبات طهارت قلب را فراهم می‌کند اما کسب موجبات «رین» و زنگار گرفتن قلب را. پس کسب موجب «رهن» و «رین» می‌شود اما رزق چنین نیست. مفهوم کسب درباره خطیئت و اثم و گناهان نیز استفاده شده اما مفهوم رزق چنین نیست. طبق قرآن کریم شهدا در دنیا و آخرت متنعم به رزق الهی هستند اما سلبریتی‌ها که مطابق کتاب آقای پیت وارد، خدایان بدکردار هستند، دل به کسب خود خوش کرده‌اند: کسب شهرت، کسب توجه، کسب فالوور، کسب لایک، و کسب مال حرام. 🔹بخش قابل‌توجهی از وقت و هزینه دانشجویان اقتصاد و مدیریت مالی در دانشکده‌های اقتصاد و مدیریت جمهوری اسلامی صرف چیزی می‌شود که دانشمندانی یهودی تحت عنوان ریسک و عدم قطعیت به خورد ما می‌دهند. طبیعتاً تا وقتی توهم یهودی ریسک بر دانشکده‌های ما چنبره زده باشد، از دانشکده‌های ما انتظار نمی‌رود درباره «رزق» مقاومت مردم غزه صحبت کنند و برای استقامت آن‌ها نظریه‌پردازی نمایند. آنچه در این یک سال مقاومت رقم خورد، در زمینه مقاومت، در زمینه موج اسلام‌گرایی و در زمینه کوتاه نیامدن اهالی غزه از اصول خود، جای چندین کتاب و رشته برای نظریه‌پردازی «رزق» دارد. رزق کریم، رزق حسن، رزق من حیث لایحتسب، و سایر انواع رزق مشمول مردم غزه شد. عجمیانِ شهید -که داغ شهادتش کشت ما را- متنعم به رزق الهی شد اما سلبریتی‌های مقصر در شهادتش، همچنان از ناحیه «کسب»، خود و هواداران خود را دچار «رهن» و «رین» می‌کنند. حاشا که پیروان مکتب عجمیان بخواهند با کاسبان لایک و فالوور وفاق کنند. هیهات! ✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی @tasbit1444
وحدت توحیدی یا وفاق تثلیثی؟! 🔹هفته وحدت، عنوانی است که بر ایام میلاد پیامبر اکرم نهاده شده؛ امری که یقیناً موردنیاز امروز امت اسلام است. اما ریشه وحدت چیست و چه تفاوتی با وفاق دارد؟ 🔹وحدت، ناشی از توحید و معرفت توحیدی است. کسی که ملتزم به معرفت توحیدی باشد، از مولفه‌های باطل به مولفه‌های حق هجرت می‌کند. امام خمینی رمز پیروزی و دوام انقلاب را توحید کلمه و کلمه توحید می‌دانست. همچنین می‌فرمود اگر همه انبیاء در شهری با هم باشند هیچ اختلافی نخواهند داشت. لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ. این دقیقاً برخلاف آن چیزی است که در غرب تحت عنوان فیلسوف شناخته می‌شود. هر فیلسوف غربی، نظرش با فیلسوف قبل متفاوت است و باهم اختلاف دارند. نور یکی است اما ظلمات متکثر است. و کسی که در پارادایم نار باشد، تحت ظلمات متکثر و ولایت طواغیت مختلف است؛ طواغیتی که یکدیگر را لعن می‌کنند و باهم تخاصم دارند. زیرا طبق إِنَّ ذَٰلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ ‎﴿ص: ٦٤﴾‏، تخاصم و اختلاف جزء ذات پارادایم نار است. آیه ۳۸ اعراف که بیانگر باطن دولت وفاق بود و توسط خود رئیس دولت، این آیه نمایش داده شد، حاکی از اختلاف و عدم اتحاد آن‌هاست زیرا فرمود كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا. اشعه‌ی نور ذاتاً وحدت دارند و شراره‌های نار ذاتاً دچار شقاق‌اند. اشعه‌ نور مبیّن یکدیگرند و شراره‌های نار محرّق یکدیگر. همه منادی وحدتیم؛ وحدت حول ارزش‌های اصیل انقلاب نبوی و انقلاب خمینی. اما آیا این وحدت باعث می‌شود که با ضد ارزش‌ها وفاق کنیم؟! هرگز! 🔹تلقی اینکه همه طیف‌ها باهم وفاق کنند و تلقی اینکه امت انقلابی با فتنه‌گران وفاق کنند، ناشی از توجه صِرف به عالم ماده است. بله درست است که در عالم خلق، گرم و سرد، زن و مرد، نرم و سخت، شب و روز، خورشید و ماه، و سایر ثنویت‌ها با هم اجماع و وفاق دارند تا نظام خلقت به هدفش برسد. حتی در نظریات فلسفی مختلف جهان، از تثلیث آیزیسی، تثلیث قبالایی و تثلیث ین‌ویانگی تا تثلیث هگلی، این وفاق و اجماع در عالم خلقت مشهود است زیرا معتقدند دو امر متضاد در عالم خلقت، باید با هم اجماع و وفاق کنند تا به تعادل و اعتدال و سنتز جدیدی برسند. اما در عالم جعل (که ثنویت‌های حق و باطل، نور و ظلمات، خیر و شر، سعادت و شقاوت در آن رقم می‌خورد) امکان اتحاد و وحدت این گزاره‌ها وجود ندارد. و مبتنی‌بر همین نگاه عالم جعل است که امام خامنه‌ای فرمود «باید مقابل جریان غیرانقلابی داخل نظام ایستاد». 🔹قرآن کریم به ما توصیه می‌کند که در برابر پایمال شدن حقوق شخصی، کینه و بغض شخصی به دل نگیرید اما در برابر پایمال شدن ارزش‌ها، محکم در مقابل افراد فاسق بایستید. لذا با سلبریتی‌هایی که دستشان تا مرفق به خون روح‌الله عجمیان آلوده است نمی‌توان وفاق کرد. با مسئولینی که مقصران اصلی شهادت آرمان علی‌وردی بودند و مجدداً روی کار آمده‌اند نمی‌توان وفاق کرد. با کسانی که با صورتی‌بازی و تلقی‌های منحط اسلام رحمانی، جلوی بی‌حجابی‌ها کوتاه آمدند و کار به اینجا کشید که به عیان می‌بینیم اندلسیزاسیون مجدداً رقم می‌خورد نمی‌توان کوتاه آمد. همین عقب‌نشینی‌هاست که موجب می‌شود در امر فرج و ظهور، بداء و تأخیر حاصل شود. حکمت اینکه امام خامنه‌ای در اردیبهشت امسال بحث بداء را مطرح کردند چه بود؟! چه کردیم که کار به اینجا کشید؟! 🔹هرجا در قرآن راجع به «جمع» شدن مردم در قیامت صحبت شده است، از «فصل» و جدایی آن‌ها نیز صحبت شده است. ما نیاز به احیای سوره برائت در جامعه امروز داریم. برخی مذهبی‌ها و افراد ظاهراً انقلابی، همسو با دولت لیبرال، مدعی وفاق شده‌اند. این درحالی است که نتیجه حرفشان را نادیده می‌گیرند. تبعات حرفشان عقب‌نشینی از همه سنگرهای شریعت است. البته قطعاً ما مخالف هرگونه تهمت و اهانت و اتهام و تخریب اخلاقی هستیم، اما قاطعانه مقابل هر انحرافی می‌ایستیم. 🔹جهان همیشه شاهد دو طرف یک اتوبان بوده است: یک طرف از نور به ظلمات؛ و یک طرف از ظلمات به سمت نور. وفاق یک طرف اتوبان با طرف دیگر اتوبان اساساً معنا ندارد. اگر این‌ها با آن‌ها وفاق کنند، این‌ها نیز به سمت ظلمات خواهند رفت. سوال دیگر این است که چرا همیشه از شریعتگراها خواسته میشود با سکولارها وفاق و آشتی کنند؟! چرا برعکس نباشد؟! چرا سلبریتی‌ها و سکولارها و لیبرال‌ها با قرآن و شریعت وفاق و آشتی نکنند؟! طبق روایت امیرالمومنین، کثرت وفاق ناشی از نفاق است و هیهات از موحدان که با نفاق آشتی کنند! ✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی @tasbit1444