«هل من مزید» مالی و ژوئیسانس
🔹اخیراً دو خبر در زمینه اقتصادی منتشر شد که یکی وامهای کلان بانکها به کارکنان خودشان بود و یکی وامهای رئیس سازمان بورس به پنج عضو هیأت مدیرهاش! این خبرها که سابقاً نیز مکرراً منتشر شده و هماکنون نیز در سیستمهای دیگری نیز وجود دارد، آبروی نداشته سیستمهای لیبرال و غربگرای بانک و بورس را بیش از پیش برد. سابقاً دستمزدهای کلان سلبریتیهای سینما و فوتبال نیز آبروی آن سیستمها را برده بود. اما ریشه معرفتی این وقایع به کجا برمیگردد؟ و اساساً برای مقابله با این جریانات از کجا باید شروع کرد؟
🔹ریشه معرفتی این وقایع، آتش تکاثرطلبی بی حد و حصری است که در جهنم نفس این افراد غلیان و جوشش دارد. این امر در آیه سی سوره قاف بدین صورت بیان شده: يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ. چنانکه سابقاً در این کانال (اندیشکده تثبیت) بیان شد، تمدن غرب مبتنیبر پارادایم «نار» است و علوم انسانی غرب نیز منبعث از آتش جهنمی است که جنّی به نام پرومتئوس، آن را مبنای ساینتیسیسم قرار داد. سیستم علوم مالی و اقتصادی مدرن نیز منبعث از پارادایم «نار» است و با ادبیات مفهومی «نار»محور قابلتحلیل است.
🔹«هل من مزید» نیز بعنوان یکی دیگر از نظام مفهومی پارادایم نار، بخش دیگری از این علوم انسانی مدرن را تحلیل میکند. «هل من مزید» منجر به چیزی میشود که تحت عنوان حداکثرسازی مطلوبیت و حداکثرسازی سود در اقتصاد مدرن وجود دارد. این حداکثرسازیها ساختار انحصارطلبی، تئوریهای کارتلها، و تئوریهای مدیریت مالی را شکل میدهد و نهایتاً خود را در قالب فرمولهای ریاضی و لاگرانژ گرفتن و ماکسیمایزیشن بروز و ظهور مییابد. این همان فرایندی است که در سیر درخت فلسفه (که سابقاً اشاره شد که همان درخت زقوم جهنم است) طی میشود و نهایتاً در تخنه درخت فلسفه، «هل من مزید» در سیستم بانک به شکل تکنیکهای وامدهی و ربا متجلی میشود و در سیستم بورس به شکل تکنیکهای «قماربازی».
🔹تنزل حقیقت جهنمی «هل من مزید» در سایر علوم مدرن نیز قابل ردگیری است. بعنوان مثال، همین «هل من مزید» در معماری، سیاست، مدیریت، جامعهشناسی، روانشناسی و سایر علوم بروز و ظهورهای خاص خود را دارد. حکمای اسلامی، باطن پرخوری را نیز همین حقیقت میدانند. اما یکی از تنزّلهای این حقیقت، در ژوئیسانس رقم میخورد. باطن ژوئیسانس که همان غلیان هواها و هوسهاست و پروژه بنیادین غرب در فتنه ززآ برای نیل به رنسانس در ایران بود، همین «هل من مزید» است؛ یعنی «الثئا» در درخت فلسفه میل نامتناهی به نامستوری و پردهدری دارد و لذا اهالی ژوئیسانس در خیابانهای تهران، مایلند هرچه بیشتر خود را برهنه کنند و هرچه بیشتر آتش شهوت را در جامعه شعلهور سازند.
🔹لذا ریشه معرفتی وامدهیهای بیحدوحصر و شهوترانیهای لجامگسیخته از یک حقیقت جهنمی ناشی میشود و آن همان «هل من مزید» است. آنچه دکارت در تعریف خود از درخت فلسفه بیان کرد دقیقاً منطبق با درخت زقوم جهنم است که در قرآن بیان شده که «تخرج فی اصل الجحیم». ریشه این درخت که اعتباریات است از سه جزء تشکیل شده: عدد، کلمه، و کیفیت. ریشه عددی این درخت زقوم با تلقی «هل من مزید» منجر به شکلگیری نظام سایبر و همچنین تکاثرطلبی اقتصادی میشود.
🔹هل من مزید یعنی زیادتطلبیای که در آن خیر نیست. لذا برکتی هم ندارد و فقط منجر به تکاثر میشود. اما زیادتی که در آن خیر باشد، موجب برکت میشود و غایت آن کوثر است. نمونه اول از جنس «کسب» است و خودبنیاد و نمونه دوم، از جنس «رزق» است و خدابنیاد. هر انسانی رهین آن چیزی است که کسب میکند اما در قضیه رزق این امر وجود ندارد. چنانکه «کسب» ذاتاً در درخت فلسفه نهادینه شده، «رزق» ذاتاً در جنین حکمت بنیان دارد زیرا آنچه حکیم در جنین حکمت بدان میرسد، خودبنیاد نیست بلکه خدابنیاد است و از خارج از رحم به وی ارزانی میشود. درباره تفاوت کسب و رزق، در آینده مباحثی خواهیم داشت.
🔹ضمن اینکه در سیستم قضایی باید تمهیدات مقابله قاطع با این تکاثرطلبیها در بانک و بورس و سینما و فوتبال و... فراهم شود، اما برای حل بنیادین مشکل، باید گرههای علمی و مبانی تفکری را با اصلاح مفاهیم علوم انسانی حل کنیم. مفاهیم علوم انسانی مدرن، ذاتاً مقوّم و مؤید این تکاثرطلبیهاست و تا وقتی درخت از ریشه قطع نشود، زدن شاخ و برگها راه به جایی نمیبرد. باید به سمت تفکر قرآنی با مفاهیم قرآنی هجرت کرد و با این آجرها و خشتها، ساختمان متفاوتی را در علم بنیان نهاد که «شفاجرف هار» و در لبه پرتگاه جهنم نباشد بلکه «غرف مبنیه» در اعلی علیین باشد و این امر شدنی است زیرا ظرفیت هرکدام از مفاهیم قرآنی، دریایی است که ما را مأمور به غواصی در آن کردهاند و گنجینههای نجات بشر مدرن، در این دریای عمیق است انشاءالله.
✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی
@tasbit1444
حضور و غیاب در کلاس اصطناعت
🔹فصل، فصل آغاز سال تحصیلی علم و دانش است و دغدغه میلیونها نفر در ایران و جهان و هزینههای میلیاردی کلان در ایران و جهان، صرف مدارس و دانشگاههای مختلف میشود. در اینجا به مسموم بودن ذاتی این علوم و رویکرد غلط حافظهمحوری و خلاقیتکُشی کار نداریم اما یکی از مؤلفههای مهم در این سیستم آموزشی، حضور و غیاب است. کسی که زیادی غیبت کند را رد میکنند.
🔹اما کلاس دیگری هم در کل عالم هستی وجود دارد که حضور و غیاب در آن کلاس، بسی مهمتر از این کلاسهاست و آن کلاس اصطناعت الهی است. تمام پهنه گیتی را خداوند خلق کرد و تمام مناسبات عالم را جعل نمود تا بشر را به انسانیت و بعد آدمیت و بعد عبودیت برساند و آدم را اصطناعت کند. اگر در این کلاس حاضر باشیم، بازی را بردیم اما اگر غایب باشیم دچار خیب و خسران شده و بازی را شدیداً باختهایم ولو بالاترین مدرک یا شهرت یا مقام یا درآمد را داشته باشیم.
🔹اما چه عواملی باعث غیبت در کلاس اصطناعت میشوند؟ قرآن، کتاب اصطناعت است و پاسخ ما را بهطور کامل میدهد. رین، غطاء، غشاوه، اکنّه، ختم قلب، و مرض قلب، برخی از عواملی هستند که قلب را دچار حجاب کرده و مانع درک حضور میشوند و ما را از اصطناعت الهی محروم میکنند. بعنوان مثال، در سوره مطففین میفرماید كَلَّا ۖ بَلْ ۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴿١٤﴾ كَلَّا إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّمَحْجُوبُونَ ﴿١٥﴾ یعنی «کسب» آنها موجب میشود که قلبشان دچار «رین» شود و این امر مانع از درک حضور الهی میشود و آنها را در حجاب نگه میدارد. از سوی دیگر، كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ ﴿المدثر: ٣٨﴾. یعنی هرچه هرکس «کسب» میکند در رهن آن است، و این «رهن» موجب «رین» قلب و حجاب بین فرد و پروردگارش میشود.
🔹عدم درک حضور و عدم حفظ حضور منجر به عدم درک حدود الهی و عدم حفظ آنها میشود و لذا در روز حشر و حضر، موجب حسرت و خسران فرد میگردد. اما در محضر بودن موجب «نضرة» و نشاط فرد میشود. این امر نه تنها در قیامت بلکه در دنیا هم مشهود است. جوامعی مثل انگلیس که تا آخر ایندیویژوالیسم و تفرد و غیاب پیش رفتهاند، در اوج افسردگی و مشکلات روحیاند و جوامعی مثل یمن که بیشتر درک محضر دارند، از نشاط بیشتری هم برخوردارند.
🔹برای رسیدن از غیاب به حضور، باید ابتدا آیات الهی را خوب شنید و سپس با خداوند تکلم نمود. مثال دنیویاش این است که فرضا کسی در یک کلاس حضور فیزیکی دارد اما دل و ذهنش جایی دیگر است و نه به سخن اطرافیان گوش میکند و نه با آنان تکلم مینماید. چنین کسی درواقع غایب است نه حاضر. به قول سعدی «هرگز وجود حاضر غایب شنیدهای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگرست». چنین کسی پس از پایان کلاس، خاسر است و حسرت میکشد چون حاضر نبوده و درک محضر نداشته است. قیامت نیز چنین است. یعنی پس از پایان کلاس اصطناعت، کسانی که حواسشان جای دیگری بود و حاضر نبودند خاسرند. برای اینکه حواسمان سر کلاس باشد، باید خوب به حرفهای خدا گوش کنیم (به خود گرفتن آیات) و نسبت به این حرفها واکنش نشان دهیم (تکلم با خداوند). لذا راه درک محضر، سیر از سمیعت آیات به بصیرت و تکلم و مخاطبه با خداوند است.
🔹اگر در اینجا حاضر باشیم در قیامت نیازی به حضور نیست. زیرا مخلَصین قیامت را در همین عالم طی میکنند و نیازی ندارند که مجدداً در قیامت حاضر شوند: فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ (127 و 128 صافات) شهدا کسانی هستند که سعی میکنند حضور خود را در کلاس اصطناعت روزبهروز بیشتر کنند و سلبریتیها کسانی هستند که حاضر نمیشوند لحظهای در این کلاس شرکت داشته باشند. با آغاز سال تحصیلی، لزوم برنامهریزی برای هجرت از غیاب به حضور برای تکتک ما لازم و ضروری است و این برنامهریزی منوط به آیتمداری و به خود گرفتن آیات است انشاءالله.
✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی
@tasbit1444
توقیت و توقف ممنوع
💐به مناسبت آغاز امامت امام عصر (ع)
🔹 امام خامنهای در بیاناتشان در ۱۹ اردیبهشت امسال نکاتی فرمودند که چندان به زوایای آن دقت نکردیم و مانند بسیاری حرفهای دیگر ایشان گم شد. فرمودند «در روایت است: اِنَّ اللهَ جَعَلَ هذَا الاَمر فی سَنَةِ سَبعین. امام مجتبیٰ سال ۴۰، ۴۱ این حرف را زدند، بنا بوده سال ۷۰ قیام انجام بگیرد و حکومت اسلامی تشکیل بشود؛ در تقدیر الهی این بوده که این کار انجام بگیرد. بعد میفرماید: «فَلَمّا قُتِلَ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلَامُ اِشتَدَّ غَضَبُ اللَهِ عَلَی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَه»؛ وقتی در سال ۶۱ حضرت به شهادت رسیدند، این کار عقب افتاد؛ این [کار] بنا بود سال ۷۰ انجام بگیرد، [امّا] به خاطر شهادت سیّدالشّهدا و عوامل بیرونیای که طبعاً مترتّب بر این معنا میشد، این کار عقب افتاد... خدای متعال امر حکومت را که سال ۷۰ قرار بود اتّفاق بیفتد، به تأخیر انداخت به سال ۱۴۰؛ «فَاَخَّرَهُ اِلی اَربَعینَ وَ مِائَة». سال ۱۴۰، سال زندگی امام صادق است دیگر؛ حضرت [سال] ۱۴۸ از دنیا رفتند. این [مطلب] بینِ شیعه، بین خواصّ شیعه گفته میشده، تکرار میشده... یک روایت از زراره دارد، میگوید: «و الله لا اری علی هذه الاعواد الّا جعفراً»؛میگوید روی این ستونهای منبر، من غیر از جعفر را نمیبینم. یعنی یقین داشته که حضرت میآیند روی منبر خلافت مینشینند؛ یعنی این [انتظار] وجود داشته. بعد خب «یَمحُوا اللَهُ ما یَشاءُ وَ یُثبِتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الکِتاب»؛ قدر الهی این است، قضای الهی این نیست. قضای الهی، آن که قَدَرِ تثبیتشده است، آن بهاصطلاح قرار قطعیشده، آن [امر] نبوده» (امام خامنهای، ۱۴۰۳/۰۲/۱۹)
🔹 با آغاز جنگ غزه و شدت التهابات منطقه و آغاز تغییر نظم حاکم بر جهان، برخی مؤمنین دغدغهمند اقدام به تعیین زمان برای ظهور حضرت میکنند و اگرچه انتظار ظهور امری لازم است و ظهور حقیقتی است که مورد اشتیاق و آرزوی همه ماست، اما توقیت و مشخصکردن احتمالاتی برای زمان ظهور، چندان مورد تأیید معارف دینی نیست. از سوی دیگر مفاسد حاصل از فتنه ززآ برخی مومنین را به انفعال و بیعملی و این تلقی غلط سوق داده که صبر کنیم تا حضرت بیاید. اما مگر چقدر به بسط ید نایب امام کمک کردیم که با آمدن حضرت، ایشان بسط ید داشته باشند؟!
🔹 درطول مدت غیبت حضرت، همیشه افرادی بودهاند که برای ظهور زمان تعیین میکردند. در بیست سال اخیر نیز این امور شدت گرفته بطوریکه یکبار سال ۲۰۱۲ را تعیین میکردند و یکبار سالی دیگر را و باری دیگر نیز سالی دگر. اما هیچیک محقق نشد. گاهی این کارها تبعات بدی بر معرفت دینی مردم دارد. لذا زمان تعیین کردن بهیچ وجه کار صحیحی نیست.
🔹 یکی از سنن الهی این است که بشر باید به منتهای تلاش علمی خودش برسد و سپس حضرت ظهور فرماید. در واقع بشر باید تا جایی که میتواند اسم «علیم» خداوند را ظهور دهد و تمام تلاش خود را بکند و به جایی برسد که دیگر امکان پیش رفتن نداشته باشد. لذا نباید برای ظهور وقت تعیین کرد. توقیت یعنی تعیین زمان بر ظهور. این امر اعتقادات مردم را تضعیف میکند. پس بجای آنکه دنبال تعیین زمان ظهور باشیم، دنبال نزدیک کردن جامعه به آن زمان باشیم بطوریکه جامعه هرچه بیشتر قرآن مجسم شود. جامعه ما حتی با مفاهیم قرآنی بسیار فاصله دارد چه برسد به تحقق آنها و این ما هستیم که وظیفه داریم جامعه را به آن سمت رهنمون کنیم زیرا مَثل امام مَثل کعبه است که او به سمت ما نمیآید بلکه ما باید خودمان و جامعه را به سمت او سوق دهیم انشاءالله.
✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی
@tasbit1444
روانشناسیِ مبتنیبر ایمان به انبیاء
🔹انبیاء الهی مبعوث شدند تا با آوردن کتاب و آیات، ایمان به الله و غیب و معاد و ملائکه را در ما نهادینه کنند. لذا لازمه این امر، ایمان به انبیاست؛ ایمانی که متأسفانه در سالهای اخیر توسط نظام هالیوود مورد هجمه فراوان قرار گرفته است. در این نوشتار به یکی از ابعاد مهم ایمان به انبیاء میپردازیم:
🔹سابقاً در کانال بیان شد که برای نیل به معرفت عمیق قرآنی، لازم است که آیات را به خودمان بگیریم و خودمان را مخاطب مستقیم خداوند بدانیم. اگر از این منظر نگاه کنیم، خداوند در قصص انبیاء، نمیخواهد به ما پز بدهد که من ابراهیم و موسی و عیسی داشتم. بلکه او با بیان قصص انبیاء، ابعادی از ساحتهای وجود خودمان را برای ما تشریح میکند تا به معرفت عمیقتری برسیم. لذا انبیاء در ابعادی از قلب و فؤاد ما هستند که کمتر با آن مواجه شدهایم و قرآن میخواهد ما را به این حقایق ساحتهای وجودیمان مواجه نماید.
🔹آن ساحتی از صدر و شغاف که مدام به گناهان عود میکند، همان عاد است و انسان در این مقام نیازمند هود است.
آن ساحتی از صدر و شغاف که متفرعن است و تکبر دارد، همان فرعون است و انسان در این مقام نیازمند موسی است.
آن ساحتی از صدر و شغاف که بتپرستی میکند، نمرود است و انسان در این مقام نیازمند ابراهیم است.
آن ساحتی از صدر و شغاف که با تزویر و ریا مکر و حیله میکند، حواریون هستند و انسان در این مقام نیازمند عیسی است.
آن ساحتی از صدر و شغاف که که مدیون است، همان مدین هست و انسان در این مقام نیازمند شعیب است.
آن ساحتی از صدر و شغاف که در ظلمات تن و علم و خیال است، همان نهنگ یونس است و انسان در این مقام نیازمند ذکر یونسیه است.
🔹آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که خداوند با وی تکلم میکند همان موسی است.
آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که معرفت توحیدی در آن رقم میخورد همان ابراهیم هست.
آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که در جستجوی پناهگاه از حملات شیاطین است، اصحاب کهف است.
آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که به ذبح شدن در محضر الهی افتخار میکند، همان اسماعیل است.
آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که حقیقت را رؤیت میکند و رؤیاهای صادقه را تأویل میکند یوسف است.
آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که در مقام صبر و انتظار برای رسیدن به محبوب حقیقی است، یعقوب است.
آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که در مقام حیاست و در مقابل توجه روح به نفس مقابله میکند، لوط است.
آن ساحتی از قلب و فؤاد انسان که در مقام محمود و حمد مطلق است، محمد (ص) است.
🔹 کنشهای این انبیاء الهی و کنشهای دشمنان آنها که در قرآن بیان شده، شرح تقابل جنود عقل و جهل است که در نفوس تکتک ما شبانهروز رقم میخورد. راههای مقابله با مشکلات اخلاقی و روانی بشر، و نجات بشر از انواع بیماریهای روحی، در علم روانشناسی منحطی که رهآورد مناسبات غیراخلاقی افرادی مثل فروید و پیروانش لست، نیست بلکه در مبارزات ساحات نبوی فؤاد انسان با ساحات شیطانی وی است.
🔹آنچه مختصراً در این مطلب اشاره شد، جای بسی تعمق و توجه و نظریهپردازی و تئوریزهشدن دارد و رشتههایی دانشگاهی میتوان برای آن ایجاد کرد. با این نگاه، اساساً ابعاد جدیدی از روانشناسی برای ما روشن میشود که هیچکس بدان توجه نداشته است. در این قرن که قرن جدید اسلام است ابعاد جدید و عمیقی از انسانشناسی پردهبرداری خواهد شد انشاءالله.
✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی
@tasbit1444
🌀توهم ریسک
🔹سابقاً در کانال اندیشکده تثبیت بیان شد که علم اقتصاد مدرن مبتنیبر توهم است. کتاب جناب کریس هجز نیز معرفی شد و برخی توهمات موجود تمدن مدرن مخصوصاً در علم اقتصاد تبیین شد. نسبت وهم و هوا و ظن و آیت حباب نیز در این زمینه بیان شد.
🔹یکی از توهمات دیگر در علم اقتصاد، نظریه ریسک و نااطمینانی است. اساساً واژه ریسک همان واژه رزق است که از عربی وارد زبان انگلیسی شده است. غربیها باتوجه به اینکه رزق ماهیتی نامعلوم دارد، هرآنچه را که ماهیتی نامعلوم دارد، تحت عنوان ریسک نام نهادند. و افراد را به سه دسته تقسیم کردند: ریسکپذیر، ریسکگریز و ریسکخنثی. در کنار ریسک از واژه «عدم قطعیت» هم استفاده کردند. البته برخیها در ترجمه واژه uncertainty که معنای «عدم قطعیت» میدهد، ناشیانه کلمه قرآنی «اطمینان» را هزینه کردند و واژه «نااطمینانی» را گذاشتند. بههرحال تفاوت ریسک و «عدم قطعیت» این است که در ریسک، احتمالات معلوماند و در «عدم قطعیت» خیر. ریسک قابلمحاسبه و قابلمدیریت است اما «عدم قطعیت» خیر.
🔹اما آنچه توهماً اسم ریسک بر آن نهادهاند، حقیقتش مفهوم «رزق» است. رزق امری است از جانب خداوند که انسان میتواند با کردارش افزایش آن را از خداوند تمنا کند. برخلاف ریسک و «عدمقطعیت» که در دایره احتمالات میگنجند و به قول غربیها شانسی هستند، رزق، یقینی است. مفهوم «شانس» یعنی «انتخاب طبیعت». این مفهوم که مبتنیبر نیچرالیسم بنا نهاده شده، یکی از بنیانهای نظریات احتمال در ریاضیات است. اگر به شانس معتقد باشیم، مفاهیم «تقدیر»، «قسمت» و «رزق» که جزئی از نظام مفاهیم قرآنی هستند معنایی نخواهند داشت.
🔹قرآن کریم، در مقابل مفهوم رزق، از مفهوم دیگری نیز استفاده کرده و آن کسب است. رزق بیدالله است اما کسب بأیدیکم. رزق، خدابنیاد است اما کسب، خودبنیاد. به موجب رزق، انسان غنی میشود و رهین نمیشود اما به موجب کسب، انسان غنی نمیشود بلکه رهین میشود. رزق موجبات طهارت قلب را فراهم میکند اما کسب موجبات «رین» و زنگار گرفتن قلب را. پس کسب موجب «رهن» و «رین» میشود اما رزق چنین نیست. مفهوم کسب درباره خطیئت و اثم و گناهان نیز استفاده شده اما مفهوم رزق چنین نیست. طبق قرآن کریم شهدا در دنیا و آخرت متنعم به رزق الهی هستند اما سلبریتیها که مطابق کتاب آقای پیت وارد، خدایان بدکردار هستند، دل به کسب خود خوش کردهاند: کسب شهرت، کسب توجه، کسب فالوور، کسب لایک، و کسب مال حرام.
🔹بخش قابلتوجهی از وقت و هزینه دانشجویان اقتصاد و مدیریت مالی در دانشکدههای اقتصاد و مدیریت جمهوری اسلامی صرف چیزی میشود که دانشمندانی یهودی تحت عنوان ریسک و عدم قطعیت به خورد ما میدهند. طبیعتاً تا وقتی توهم یهودی ریسک بر دانشکدههای ما چنبره زده باشد، از دانشکدههای ما انتظار نمیرود درباره «رزق» مقاومت مردم غزه صحبت کنند و برای استقامت آنها نظریهپردازی نمایند. آنچه در این یک سال مقاومت رقم خورد، در زمینه مقاومت، در زمینه موج اسلامگرایی و در زمینه کوتاه نیامدن اهالی غزه از اصول خود، جای چندین کتاب و رشته برای نظریهپردازی «رزق» دارد. رزق کریم، رزق حسن، رزق من حیث لایحتسب، و سایر انواع رزق مشمول مردم غزه شد. عجمیانِ شهید -که داغ شهادتش کشت ما را- متنعم به رزق الهی شد اما سلبریتیهای مقصر در شهادتش، همچنان از ناحیه «کسب»، خود و هواداران خود را دچار «رهن» و «رین» میکنند. حاشا که پیروان مکتب عجمیان بخواهند با کاسبان لایک و فالوور وفاق کنند. هیهات!
✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی
@tasbit1444
وحدت توحیدی یا وفاق تثلیثی؟!
🔹هفته وحدت، عنوانی است که بر ایام میلاد پیامبر اکرم نهاده شده؛ امری که یقیناً موردنیاز امروز امت اسلام است. اما ریشه وحدت چیست و چه تفاوتی با وفاق دارد؟
🔹وحدت، ناشی از توحید و معرفت توحیدی است. کسی که ملتزم به معرفت توحیدی باشد، از مولفههای باطل به مولفههای حق هجرت میکند. امام خمینی رمز پیروزی و دوام انقلاب را توحید کلمه و کلمه توحید میدانست. همچنین میفرمود اگر همه انبیاء در شهری با هم باشند هیچ اختلافی نخواهند داشت. لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ. این دقیقاً برخلاف آن چیزی است که در غرب تحت عنوان فیلسوف شناخته میشود. هر فیلسوف غربی، نظرش با فیلسوف قبل متفاوت است و باهم اختلاف دارند. نور یکی است اما ظلمات متکثر است. و کسی که در پارادایم نار باشد، تحت ظلمات متکثر و ولایت طواغیت مختلف است؛ طواغیتی که یکدیگر را لعن میکنند و باهم تخاصم دارند. زیرا طبق إِنَّ ذَٰلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ ﴿ص: ٦٤﴾، تخاصم و اختلاف جزء ذات پارادایم نار است. آیه ۳۸ اعراف که بیانگر باطن دولت وفاق بود و توسط خود رئیس دولت، این آیه نمایش داده شد، حاکی از اختلاف و عدم اتحاد آنهاست زیرا فرمود كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا. اشعهی نور ذاتاً وحدت دارند و شرارههای نار ذاتاً دچار شقاقاند. اشعه نور مبیّن یکدیگرند و شرارههای نار محرّق یکدیگر. همه منادی وحدتیم؛ وحدت حول ارزشهای اصیل انقلاب نبوی و انقلاب خمینی. اما آیا این وحدت باعث میشود که با ضد ارزشها وفاق کنیم؟! هرگز!
🔹تلقی اینکه همه طیفها باهم وفاق کنند و تلقی اینکه امت انقلابی با فتنهگران وفاق کنند، ناشی از توجه صِرف به عالم ماده است. بله درست است که در عالم خلق، گرم و سرد، زن و مرد، نرم و سخت، شب و روز، خورشید و ماه، و سایر ثنویتها با هم اجماع و وفاق دارند تا نظام خلقت به هدفش برسد. حتی در نظریات فلسفی مختلف جهان، از تثلیث آیزیسی، تثلیث قبالایی و تثلیث ینویانگی تا تثلیث هگلی، این وفاق و اجماع در عالم خلقت مشهود است زیرا معتقدند دو امر متضاد در عالم خلقت، باید با هم اجماع و وفاق کنند تا به تعادل و اعتدال و سنتز جدیدی برسند. اما در عالم جعل (که ثنویتهای حق و باطل، نور و ظلمات، خیر و شر، سعادت و شقاوت در آن رقم میخورد) امکان اتحاد و وحدت این گزارهها وجود ندارد. و مبتنیبر همین نگاه عالم جعل است که امام خامنهای فرمود «باید مقابل جریان غیرانقلابی داخل نظام ایستاد».
🔹قرآن کریم به ما توصیه میکند که در برابر پایمال شدن حقوق شخصی، کینه و بغض شخصی به دل نگیرید اما در برابر پایمال شدن ارزشها، محکم در مقابل افراد فاسق بایستید. لذا با سلبریتیهایی که دستشان تا مرفق به خون روحالله عجمیان آلوده است نمیتوان وفاق کرد. با مسئولینی که مقصران اصلی شهادت آرمان علیوردی بودند و مجدداً روی کار آمدهاند نمیتوان وفاق کرد. با کسانی که با صورتیبازی و تلقیهای منحط اسلام رحمانی، جلوی بیحجابیها کوتاه آمدند و کار به اینجا کشید که به عیان میبینیم اندلسیزاسیون مجدداً رقم میخورد نمیتوان کوتاه آمد. همین عقبنشینیهاست که موجب میشود در امر فرج و ظهور، بداء و تأخیر حاصل شود. حکمت اینکه امام خامنهای در اردیبهشت امسال بحث بداء را مطرح کردند چه بود؟! چه کردیم که کار به اینجا کشید؟!
🔹هرجا در قرآن راجع به «جمع» شدن مردم در قیامت صحبت شده است، از «فصل» و جدایی آنها نیز صحبت شده است. ما نیاز به احیای سوره برائت در جامعه امروز داریم. برخی مذهبیها و افراد ظاهراً انقلابی، همسو با دولت لیبرال، مدعی وفاق شدهاند. این درحالی است که نتیجه حرفشان را نادیده میگیرند. تبعات حرفشان عقبنشینی از همه سنگرهای شریعت است. البته قطعاً ما مخالف هرگونه تهمت و اهانت و اتهام و تخریب اخلاقی هستیم، اما قاطعانه مقابل هر انحرافی میایستیم.
🔹جهان همیشه شاهد دو طرف یک اتوبان بوده است: یک طرف از نور به ظلمات؛ و یک طرف از ظلمات به سمت نور. وفاق یک طرف اتوبان با طرف دیگر اتوبان اساساً معنا ندارد. اگر اینها با آنها وفاق کنند، اینها نیز به سمت ظلمات خواهند رفت. سوال دیگر این است که چرا همیشه از شریعتگراها خواسته میشود با سکولارها وفاق و آشتی کنند؟! چرا برعکس نباشد؟! چرا سلبریتیها و سکولارها و لیبرالها با قرآن و شریعت وفاق و آشتی نکنند؟! طبق روایت امیرالمومنین، کثرت وفاق ناشی از نفاق است و هیهات از موحدان که با نفاق آشتی کنند!
✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی
@tasbit1444
دین؛ اسیر اشرار
🔹امام خامنهای در تاریخ 19 اسفند 1400 در اولین سالی که دولت رئیسی روی کار آمد و با پایان دولت روحانی، حکیمانه به روایتی اشاره کردند که به آن شرایط نیز شباهت داشت و گویا منظورشان همین مطابقت با زمان بود. و البته این ظرافت گفتار ایشان نیز مغفول واقع شد. ایشان فرمودند:
🔹«اگر جهاد تبیین بدرستی صورت نگیرد، دنیامداران حتّی دین را هم وسیلهی هوسرانی و شهوترانی خودشان قرار خواهند داد؛ یعنی اگر من و شما کارمان را درست انجام ندهیم، آن که برایش صرفاً دنیا مطرح است حتّی دین را هم در خدمت خواهد گرفت. این جمله در نامهی معروف امیرالمؤمنین به جناب مالک اشتر است. حضرت شرح میدهند که کسانی را انتخاب کن که این خصوصیّات را داشته باشد؛ میگویند اینها را برای همکاری خودت انتخاب کن؛ بعد که آن خصوصیّات را بیان میکنند میفرمایند: فَانظُر فی ذٰلِکَ نَظَراً بَلیغا؛ با دقّت نگاه کن، با دقّت نظر کن؛ فَاِنَّ هٰذَا الدّینَ قَد کانَ اَسیراً فی اَیدِی الاَشرار. عجیب است! این را امیرالمؤمنین به مالک اشتر میگوید؛ یعنی بیست و چند سال بعد از رحلت پیغمبر؛ این اشارهی به همین تسلّط بنیامیّه و عناصر آنچنانی است دیگر؛ فَاِنَّ هٰذَا الدّینَ قَد کانَ اَسیراً فی اَیدِی الاَشرارِ یُعمَلُ فیهِ بِالهَوىٰ وَ تُطلَبُ بِهِ الدُّنیا؛ دین را وسیلهی به دست آوردن دنیا و اطفاء شهوات خودشان قرار بدهند.» (1400/12/19)
🔹با شهادت رئیسی مجدداً دین اسیر دست اشرار شد تا از ابزار دین برای رسیدن به دنیا استفاده کنند. این امر پس از آغاز دولت وفاق ملی (!) و استخدام فتنهگران در دولت، روزبهروز آشکارتر شده و از نهجالبلاغه و آیات قرآن نیز استفاده ابزاری شده است. خداوند در آیه ۵۱ كهف میفرماید که گمراه کنندگان را بازوی خود نمیکند وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا. این یعنی ما نیز باید چنین باشیم. در دولت پزشکیان دقیقاً ضد استراتژی خدا اتخاذ شده و بازوهای دولت عمدتاً از گمراهکنندگان انتخاب شدهاند.
🔹ما باید از دولت وفاق، وفاق با شریعت و اقامه دین را مطالبه کنیم. در نشست خبری رئیسجمهور، هیچیک از این خبرگزاریها دغدغه دین نداشت که بیاید از پزشکیان بپرسد برای تحقق حجاب، برای جلوگیری از پورنوکراسی، برای مبارزه با نظام ربوی بانکها، برای مبارزه با سیستم تثلیثی علوم دانشگاهها، و در یک کلام برای تحقق دین و شریعت، چه برنامهای دارد؟!
⁉️دین مجدداً به اسارت درآمده. کجاست مصلحی که احیای دین کند؟! تکتک ما باید برای اقامه دین و تداوم جریان احیاگری دینی و اسلام ناب محمدی قیام کنیم.
✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی
@tasbit1444
خطای محاسباتی اسرائیل
🔹حمله سایبری اسرائیل به پیجرهای نیروهای لبنانی، نشان از قدرت اسرائیل ندارد بلکه نشانگر خطای محاسباتی اسرائیل و لجاجت سران آن در گسترش درگیریهاست. در این راستا چند نکته بیان میشود:
🔹دکترین امنیتی اسرائیل، از زمان تأسیس آن در سال 1948، مبتنی بر جنگهای کوتاه در قلمرو طرف مقابل بوده است؛ رویکردی که به آن اجازه میداد تا ضربات نظامی خود را به حداکثر برساند و معایب اساسی خود را جبران کند. این معایب عبارتاند از: قلمرو کوچک؛ جمعیت کم آن؛ فقدان عمق استراتژیک؛ و فقدان منابع داخلی برای حمایت از کمپینهای طولانی.
🔹برای فعال کردن این استراتژی، این دکترین امنیتی بر روی سه ستون بنا شده است: بازدارندگی، هشدار سریع و پیروزی قاطع. در جنگ کنونی غزه، ناکافی بودن چارچوب امنیتی موجود آشکار شده است. نخست، در 7 اکتبر 2023، اسرائیل در اجرای این سه ستون کوتاهی کرد: بازدارندگیاش ناکارآمد بود، سیستمهای هشدار سریعش شکست خوردند و دفاع زمینی ضعیفش قبل از حمله حماس از بین رفت.
🔹همچنین با گسترش جنگ، بسیاری از اصول و مفروضات زیربنای دکترین امنیتی موجود در تناقض قرار گرفتهاند: اسرائیل در حال جنگیدن در نبردی است که در خاک وی آغاز شده و جوامع مرزی آن در شمال و جنوب آواره شدهاند؛ جبهه اصلی در غزه، علیه حماس بوده است، نه لبنان؛ اسرائیل یک جنگ طولانی را بهجای یک جنگ کوتاه انتخاب کرده است؛ و جبهههای متعددی ازجمله خود ایران که یک قدرت بزرگ منطقهای است، در مقابل او قرار گرفتهاند.
🔹اسرائیل نیروی ذخیره به اندازه کافی ندارد. رهبران نظامی اسرائیل میگویند که ارتش اسرائیل به 15 گردان اضافی یا حدود 10000 سرباز نیاز دارد تا بتواند به مأموریتهای فعلی و آینده ازجمله توانایی انجام حملات همزمان در چندین جبهه رسیدگی کند. از سوی دیگر، حریدیهای افراطی مخالف اعزام به خدمت سربازی و اعزام به جنگ هستند.
🔹ویرانی گسترده نوار غزه و تلفات گسترده غیرنظامیان، اعتبار و جایگاه اسرائیل را تضعیف کرده و انتقادات فزاینده بینالمللی و اقدامات اولیه تنبیهی را برانگیخته است. موج جدید بیداری آمریکایی که در دانشگاهها رقم خورده تبعات بدی برای اسرائیل خواهد داشت.
🔹قدرت پهپادی جبهه مقاومت که بخش کوچکی از توان نظامی آن است، بهتنهایی میتواند پاسخگوی بسیاری از تجاوزات اسرائیل باشد. هزینه دفاع در برابر انبوه پهپادها، بسیار بیشتر از هزینه حمله پهپادی است. طبق تحلیل کارشناسان غربی، اگر اقدام موشکی و پهپادی ایران در آوریل علیه اسرائیل حداکثر 100 میلیون دلار هزینه داشته باشد، تلاشهای رهگیری آمریکا و اسرائیل بیش از 2 میلیارد دلار هزینه داشت.
🔹اسرائیل در هشت جبهه با شدت و ضعفهای مختلف درگیر است: غزه، کرانه باختری، لبنان، مقاومت سوریه، مقاومت عراق، یمن، ایران، و شاید از همه بدتر، مشکلات داخلی خودش. اسرائیل تا مشکلات و منازعات سیاسی داخلی خودش را حل نکند، در هیچیک از جبهههای فوق موفق نخواهد بود.
🔹اسرائیل بدون حمایت مالی و نظامی آمریکا بههیچ وجه امکان گسترش درگیری را ندارد؛ مخصوصاً آنکه آمریکا اولاً درگیر مسائل انتخاباتی است و ثانیاً در دو جبهه اوکراین و تایوان نیز دچار چالش است. اعتراضات ضد جنگ در آمریکا شدت دارد ضمن اینکه آمریکا دچار مسائل جدی مهمی در حیطههای اقتصادی و مالی است.
🔹 گسترش درگیریها موجب ورود کنشگران متعددی به جنگ میشود و تعداد زیاد کنشگران، بهنوبهخود یک گرداب پرفرازونشیب ایجاد میکند. ضمن اینکه قدرت نظامی اسرائیل آسیبپذیریهای زیادی دارد و طبق رتبهبندی اخیر نشریه fire power رتبه قدرت نظامی آن پایینتر از جبهه مقاومت است.
🔹طبق نکات فوق گسترش درگیریها کاملاً به ضرر اسرائیل است و اگر سران رژیم صهیونیستی همچنان بخاطر لجاجت و کلهشقی خود، با نظرات استراتژیستهای خودشان و مسئولین آمریکایی مخالفت کنند، یقیناً به ضررشان تمام خواهد شد. اگرچه دولت وفاق (!) دشمن را برادر میداند اما این لیبرالها درمقابل اراده جبهه مقاومت برای مقابله جدی با اسرائیل عددی نیستند و مکرشان نابود خواهد شد.
✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی
@tasbit1444
مطفّفین یا مخفّفین؟!
🔹سوره مطففین، پرده از جریانی برمیدارد که در جامعه اسلامی کمفروشی میکنند. قاعده تطفیف این است که برای خودشان پیمانه را پر میکنند اما برای دیگران، از پیمانه میکاهند. تطفیف یا کمفروشی موجب حرامخواری و آلوده شدن مناسبات جامعه میشود. سیستمی که کمفروشی را نهادینه کند و آن را تئوریزه کند، موجب حرامخوارسازی عموم جامعه میشود.
🔹 تطفیف یعنی کاستن از مقدار کالا. اما تخفیف یعنی کاستن از قیمت کالا. درنقطه مقابل مطففین، مخفِفین قرار دارند. مخفِف کسی است که تخفیف میدهد یعنی به جای آنکه از مقدار کالا بکاهد، از قیمت کالا میکاهد. مخففین موجب ایجاد رفق و مدارا و همدلی و وحدت مردم میشوند. مخفف معنای عمیقتری نیز دارد و آن سبکبالی است. امیرالمومنین در خطبه 21 نهجالبلاغه فرمود تخففوا تلحقوا یعنی سبکبال و سبکبار باشید تا ملحق شوید. سیستمی که مردم را به جای مطففسازی، مخفف کند، سیستمی قرآنی است که مناسبات جامعه را اصلاح میکند.
🔹تطفیف یا کمفروشی صرفاً در مباحث اقتصادی مطرح نیست بلکه هرکس در هرجا و هر وظیفهای ممکن است کمفروشی کند: کمفروشی در تولید علوم انسانی توحیدی، کمفروشی در دفاع از حجاب، کمفروشی در مقابله با جریان غیرانقلابی داخل نظام، کمفروشی در انتقام از اسرائیل و...؛ اینها نیز مصادیق دیگری از کمفروشی هستند. و باید از خداوند بترسیم که در پارادایم تطفیف بازی کنیم.
🔹علم اقتصاد مدرن که در دانشگاههای جمهوری اسلامی تدریس و تقدیس میشود، با اصالت دادن به حداکثرسازی سود و نفی گزارههای اخلاقی، مقوّم و مؤیّد تطفیف و کمفروشی است. از سوی دیگر، تطفیف یعنی بخس و خسران در توکیل؛ و این در تضاد با قسط و میزان است. کارکرد اجتماعی اسلام قسط است و اگر قسط محقق نشود، اسلام محقق نشده است. لذا علم اقتصاد که مقوّم تطفیف است، در تضاد با اقتساط است.
✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی
@tasbit1444
🌀توهم زیبایی!
🔹چنانکه در همه سیستمها و مناسبات اجتماعی، دو پارادایم نار و نور وجود دارد، در عرصه مد و فشن و زیبایی نیز دو الگو و پارادایم وجود دارد: زیبایی نورمحور و زیبایی نارمحور.
🔹صنعت مد و فشن جزء پارادایم نار است که دغدغهاش حداکثرسازی سود شرکتهای آرایشی و مدلینگ است. مردم نیز فریب این تبلیغات را میخورند و به حداکثرسازی سود این شرکتها کمک میکنند. فارغ از اینکه اساساً زیبایی در عالم خلق نسبی است و این خود شرکتها هستند که هرچند سال الگوهای مد را تغییر داده و ذائقهسازی میکنند تا الگوی جدیدی به مد تبدیل شود و سود شرکتشان حداکثر گردد.
🔹هم زیبایی عالم خلق (جمال) خوب است و هم زیبایی عالم جعل (کرامت)؛ اما اصالت با دومی است زیرا زیبایی عالم خلق نسبی است و زیبایی عالم جعل، مطلق. اگر در تعابیر قرآن راجعبه یوسف نبی (ع) دقت شود، هیچجا در قرآن راجع به جمال و زیبایی ظاهری ایشان سخن گفته نشده بلکه هنگامی که زنان مصر یوسف را دیدند گفتند إِنْ هذا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ و حرفی از جمال یوسف نزدند.
🔹آیه 119 سوره نساء از زبان شیطان بیان میکند که وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ یعنی به بنی آدم امر میکنم که عالم خلق را تغییر دهند؛ یعنی به جای آنکه زیبایی خود را در عالم جعل تغییر دهند، به دنبال تغییر ظواهر عالم خلق باشند.
🔹 مبنای زیبایی عالم جعل، نور است. نورانیت باعث زیبایی میشود. درواقع نور موجب انتظام و سپس حُسن میشود. به همین دلیل است که افرادی که اهل نمازشب باشند دلنشینترند یا افرادی که از اربعین برمیگردند نورانیت و زیبایی خاصی دارند. یا برخی افراد پیر و کهنسال (علیرغم چین و چروکهای ظاهری) اصطلاحا به دل انسان مینشینند. اما برخی جوانهای مدرن با هزار عمل زیبایی، دلنشین نیستند. ریشه این عملهای زیبایی برمیگردد به نوع نگاه هستیشناسی آنها زیرا عالم هستی را زیبا نمیبینند و آتشِ حسرتِ زیبا شدن، آنها را احاطه کرده است.
🔹شاید یکی از علل توصیه به بانوان برای مطالعه سوره نور همین است که مبنای زیبایی عبارت است از نورانیت. نور است که موجب شرح صدر میشود و بخاطر نور است که پوست نرم و زیبا میشود زیرا تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ (23 زمر) اما زیبایی مادیمحور بدون نورانیت، موجب میشود همان پوستی که تحت عملهای متعدد زیبایی قرار گرفته بود، در قیامت (که باطن همینجاست) علیه انسان شهادت دهد. شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَأَبْصَارُهُمْ وَجُلُودُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (20 فصلت)
🔹 زیبایی نارمحور درواقع زیبایی نیست بلکه قباحت و قبح است زیرا در سیر هستیشناسی قباحت، ظلمات منجر به باطل و سپس ظلم و جور و آنگاه قباحت میشود. و اساساً کسی که در ظلمات است، چگونه میتواند زیبایی را ببیند یا زیباسازی کند؟! زیباسازی افراد در صنعت آرایش و گریم، زیباسازی ساختمانها در معماری، و زیباسازی شهرها در شهرسازی، در حال حاضر عمدتاً برمبنای هستیشناسی باطل و ظلمات است و مولفههای نورانیسازی آنها درنظر گرفته نمیشود.
🔹 زیبایی نارمحور به جایی رسیده که برای زیبا شدن خود و خانه و شهر، حیوانات و اجنه را ملاک قرار میدهند و خود را شبیه برخی حیوانات یا اجنه میکنند. لذا این پارادایم صرفاً توهم زیبایی است نه خود زیبایی. خلأ تحول در دانش زیباییشناسی یا علم الاستحسان در جهان امروز مشهود است.
🔹در فضای تربیت تفریحی و اجوتینمنت، برای تفکیک این دو نوع زیبایی و آموزش آن به کودکان و نوجوانان، میتوان از ابزارهای هنری استفاده کرد. بعنوان مثال به ترتیب میتوان از انیمیشن «گوژپشت نوتردام» و فیلم «زشتها» استفاده نمود و ذهنیت آنها را از این مد و فشنهای امروزی مبرا ساخت.
✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی
@tasbit1444
چهار چشمان
💐 به مناسبت میلاد مبارک پیامبر اکرم و امام صادق علیهالسلام💐
🔹قال الصادق عليه السلام: اِنَّما شيعَتُنا اَصحابُ الاَرْبَعَةِ الاَعْيُنِ: عَينانِ فِى الرَّاْسِ وَ عَيْنانِ فِى القَلْبِ اَلا وَ الْخَلائِقُ كُلُّهُمْ كَذالِكَ اِلاّ اَنَّ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ فَتَحَ اَبْصارَكُمْ وَ اَعْمى اَبْصارَهُمْ. شيعيان ما، با چهار چشم مىبينند: دو چشم در سر و دو چشم در دل. بدانيد كه همه مردم، چهار چشم دارند؛ امّا خداوند چشم هاى دل شما را بينا و چشم هاى دل آنها (مخالفانتان) را نابينا ساخته است. (كافى، ج 8، ص 215، ح 260)
🔹 منظور از دو چشم دل، همان قوه بصیرت توسط قلب و قوه رویت توسط فواد است. شیعه جعفری، انسانشناسی صحیحی دارد و با عمل به شرع، از همه ظرفیت وجودی خود استفاده میکند. کسی که در این دنیا کور باشد و خداوند و ائمه و انبیا را رؤیت نکند، در آخرت نیز در دیدار و لقاء آنها محروم خواهد بود زیرا مَن كَانَ فِي هَـٰذِهِ أَعْمَىٰ فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَىٰ وَأَضَلُّ سَبِيلًا ﴿الإسراء: ٧٢﴾
🔹 اینکه چرا چشم بصیرت و چشم رویت برخیها کور میشود بهخاطر سه مشکل است: غشاوه، غطاء، و اکنّه. این امر در این آیات مورد اشاره واقع شده:
خَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً َ (23 جاثیه)
الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاءٍ عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا (101 کهف)
لَّقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَٰذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ (22 ق)
وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا ﴿الإسراء: ٤٦﴾
🔹راه باز شدن چشمهای قلب و فؤاد همان عمل به شریعت است: یعنی انجام واجبات و ترک محرمات و محاسبه مداوم از نفس خویش. خداوند شبانهروز از در و دیوار و از درون همه پدیدهها آیات خود را به ما نشان میدهد و با ما تکلم میکند و با مصائب و مشکلات به ما تلنگر میزند تا بلکه بیدار و بینا شویم. به خود گرفتن همه آیات، راه نجات از انواع مرضهای قلب (ختم، رین، طبع، قساوت، غمرۀ، غلف، قفل، اشغال و...) است. نباید خود را فریب دهیم و با مسائل پوچ خودمان را سرگرم کنیم. باید حقیقت دین را فراموش نکنیم و به دنبال درمان کوری خود باشیم والسلام.
✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی
@tasbit1444
🌀 توهم حیوان اقتصادی
🔹 معرفت بهائم، توهم است و انسانی که خود را جزء بهائم بداند نیز از این جرگه خارج نیست. علم اقتصاد مدرن، همه را بهائم میداند و لذا نگرشی توهمی دارد.
توضیحات بیشتر در پست بعد...
با ما همراه باشید...
✍️ اندیشکده تثبیت| امیر حسینی
@tasbit1444