آخرین خداحافظی سجاد💔
گريه ميكرد و ميگفت: "سعيده جان خيلی دلم برايت تنگ ميشود😭 بدان هميشه كنارت هستم. برايم دعا كن اگر ته دلت راضی شود همه چيز درست ميشود."
پدر و مادرش قرآن را گرفته بودند و من كاسه آب دستم بود.
جلوی در پوتينش را محكم بست. گفت: "خيلی به تو اطمينان دارم واقعاً لياقتش را داری." 👌
رفت تا سركوچه و دوباره برگشت مرا نگاه كرد و آب را پشت سرش ريختم💔. قرار بود برويم مشهد كه رفت سوريه.
يك شب قبل از #شهادت خواب ديدم در مشهد بعد از زيارت، يك آقای نورانی در دست چپم جای حلقه انگشتر عقيق و در دست راستم انگشتری با نگين فيروزه 💍و كف دستم چند تا مرواريد انداخت. وقتی برای سجاد تعريف كردم گفت تعبيرش اينكه سعادت بزرگی نصيبت ميشود. گفت: بیبی امضا كرده و كارمان درست ميشود.🌸
#شهید_مدافع_حرم
سجاد عفتی 🌹
@taShadat
رفاقت به سبک شهدا🌹
عراقی سرپران
اولین عملیاتی بود که شرکت میکردم. بس که گفته بودند ممکن است موقع حرکت به سوی مواضع دشمن، در دل شب عراقیها بپرند تو ستون و سرتان را با سیم مخصوص از جا بکنند، دچار وهم و ترس شده بودم.
ساکت و بی صدا در یک ستون طولانی که مثل مار در دشتی میخزید جلو میرفتیم. جایی نشستیم. یک موقع دیدم یک نفر کنار دستم نشسته و نفس نفس میزند. کم مانده بود از ترس سکته کنم. فهمیدم که همان عراقی سرپران است. تا دست طرف رفت بالا معطل نکردم با قنداق سلاحم محکم کوبیدم توی پهلویش و فرار را بر قرار ترجیح دادم.
لحظاتی بعد عملیات شروع شد. روز بعد در خط بودیم که فرمانده گروهان مان گفت: «دیشب اتفاق عجیبی افتاده، معلوم نیست کدام شیر پاک خوردهای به پهلوی فرمانده گردان کوبیده که همان اول بسم الله دنده هایش خرد و روانه بیمارستان شده.»
از ترس صدایش را در نیاوردم که آن شیر پاک خورده من بوده ام.
@taShadat
°•|🌸🍃
#سݪام_بر_شھـــــدا
صبــح
عاشقـانهای ست برای چشمانت ؛
آنگاه ڪه آفتـاب
غزل واژههای عشــق را
در نگاهـــــت تداعی میڪند ...
#ســــــلامــ
#صبحتـــون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے🌷
@taShadat
🔰گل یا پوچ
عملیات در پیش بود از «خلصه» به سمت #شیخ_نجار حرکت کردیم بیشتر نیروهـا با اتوبوس🚌 رفتند ولی ما به خاطر #توپ هایی که روی خودرو حمل میکردیم عقب ماندیم در شهـرک صنعتی شیخ نجار بقیه نیروهـا را گم کردیم😒و یک ساعتی سرگردان بودیم قرار شد بچه هـا یک جا منتظر بمانند تا من #مقر را پیدا کنم
🔹بعد از برگشتن دیدم #حامد بچه هـای کوچک سوری را دور خودش جمع کردہ و #گل_یاپوچ بازی می کنند!!
سرگردانی حسابی خسته مان کردہ بود😞 گفتم: «حامد وسط این #اوضاع چه حوصله ای داری ؟!!» جواب داد این بچه هـا تا چشم باز کردن جنگ💥 و خرابی دیدن میخوام یکم از اون حال و هـوا بیرون بیان ...
#شهید_مدافع_حرم
حامد کوچک زاده 🌹
@taShadat
💌 #پیامکی_از_بهشت ❣
جوانان مؤمن ...
برای شهیـد شدن
باید راه و رسم شهیدانہ
زیستن را آموخت .
با ما همــراھ شو
حیف است بمیریم .☺️
#شهید_حجت_اللہ_رحیمی🕊
#جوان_مؤمن_انقلابی🌹
@taShadat
#آخرین_ماموریت
نميدونم چراحس ميکردم اين ماموريت با دفعه های قبل فرق ميکنه واين رفتن ديگه برگشتی نداره💔، حتی خود محمد جواد هم اين حس را داشت و مطمئن بود که سالم برنميگرده.
به همين دليل دو روز قبل از اعزامش به همه ی کارهايش رسيدگی کرد.👌
بيشترين تاکيد محمد جواد (فرمانده پايگاه بسيج بقيه الله ) برروی پايگاه بود.
او ميگفت: پايگاه دست من امانت است☝️ ،خوب به صحبت هايم گوش کن وامانتدار خوبی باش وکارهايی که به شما محول ميکنم ،حتما انجام بده تا من مديون پايگاه و بيت المال نباشم...🍃🙂
محمد جواد ميگفت: از شما ميخواهم بعد از من انجام اين دو کار را فراموش نکنيد
اول: مراسم جزء خوانی قرآن در شبهای ماه مبارک رمضان (در منزل محمد جواد ،طبق سالهای گذشته)
دوم: ادامه دادن صندوق قرض الحسنه خانوادگی( که خود محمد جواد اين صندوق را تشکيل داد)❤️
راوی:همسرشهید مدافع_حرم
#محمدجواد_قربانی🌹
@taShadat
بسم رب الشهدا
سلام علیکم خدمت اعضای محترم و دوستداران شهدا و حضرت اقا
هرکس که قادر هست و مایل است که به شهدا خدمت کنه و مطالب مختلف داره و میتواند که ادمین بشود به پیوی بنده پیام بدهد. 🌸
@khadamoalhosain
خادم الشهدا 🌷
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چطور از حجاب دفاع کنیم؟
استاد بیاتی
@taShadat
مَردُم!
نَگُذارید شیرینے خوابِ غفلَت
آنچِنان چشمهایِتان را
گَرم خود ڪُند ڪه غافِل شَوید
از نگاههایے ڪه مےتوانَند
تا رِسیدَن به عرش
دستگیرتان باشَند...⛓
#شهید_احمدمحمدمشلب♥️✨