🌺🌿🌺🌿🌺
🍃همسر شهید در خصوص روزهای سخت پس از شهادت همسر توضیح داد: هرجایی که به تنگنا میرسم، احساس میکنم مهدی کمکم میکند.
🍃من و نغمه مهدی را با چشم دل میبینیم. اولین مرتبه پس از شهادت وی به کربلا رفتیم.
🍃سفر بسیار سختی بود؛ نغمه بیقراری میکرد و من تنها بودم. هر چند که حضور مهدی را همه جا در کنار خود احساس میکردیم؛ اما بسیار اذیت شدیم.
🍃چراکه همیشه همسرم همراه ما بود، اما حالا باید خودمان حتی چمدانها را جا به جا میکردیم.
🌺🌿🌺🌿🌺
🌷@tashadat 🌷
🌺🌿🌺🌿🌺
🍃و عاقبت بخیری...
🍃وی در پایان بیان کرد: با ارزشمندترین اتفاق برای من عاقبت بخیری مهدی و رسیدن به آرزوی قلبی وی است. ان شالله آنها نیز شفاعتمان کنند.
🌺🌿🌺🌿🌺
🌷@tashadat 🌷
🌺🌿🌺🌿🌺
🍃...... همسرم، دلم نمی خواست در چنین ایام و سنینی شما را رها می کردم و تنهایتان می گذاشتم، اما دست روزگار، ما را از هم جدا کرد.
🍃جدایی ای که به این زودیها بازگشت ندارد. همسرم، حال دیگر بعد از شهادتم تو را همسر شهید می نامند.
🍃 تا کنون همسر یک پاسدار بودی و لیکن از حالا دیگر همسر شهید هستی.
🍃 همسرم پس از شهادتم به وصایایم عمل کن.
🍃همسرم، در تربیت فرزندانم بکوش و به آنان بیاموز که پدرتان شهید شده، خونش را فقط به صرف دفاع از اسلام ریخته و بدن پدرتان به خاطر حمایت از رهبر، تکه تکه شده است.
🌺🌿🌺🌿🌺
🌷@tashadat 🌷
12.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌿🌺🌿🌺
آخرین قدم با صدای حامد زمانی به یاد شهدای مدافع حرم
🌺🌿🌺🌿🌺
🌷@tashadat 🌷
🌺🌿🌺🌿🌺
🍃شھید شدن اتفاقے نیست...
🍃اینطور نیست ڪہ بگویے:گلولہ اے خورد و مُرد..
🍃شهــــید...
🍃رضایت نامہ دارد...
🍃و رضایت نامہ اش را اول حسین(ع)
🍃و علمدارش امضا میڪنند...
🍃بعد مُھر...
🍃حضرت زهـــــرا(س)میخورد...
شهـــید...
🍃قبل از همہ چیز دنیایش را بہ قربانگاه برده...
🍃او...
🍃زیر نگاه مستقیم خدا زندگے ڪرده...
شھادت اتفاقے نیست...
🍃سعادتے ست ڪہ نصیب هرڪسے نمیشود..
🍃باید شهیدانہ زندگے ڪنے...
🍃تا شهیدانہ بمیرے...
🍃گویند مـــرا به رسمـــ رفاقت دعا کنید....
🍃 امــا شما فقط مرا به قصد شهادت دعــا کنید...
🍃التماس دعای شهادتـــــ....
🍃 یــــا عـــلی 🖐🖐
🌺🌿🌺🌿🌺
🌷@tashadat 🌷
نمیدانم چرا
هرچه با #تو
حرف میزنم
عکست را
یادمانت را، میبینم
باز دلتنگت💔 میشم
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
•♡ټاشَہـادَټ♡•
15.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️🍃
فقط یک نفر میماند؛
و او خداست...🌱
"سردارشهیدسلیمانی"
•♡ټاشَہـادَټ♡•
#خاطره_بازی 🌿
●هروقت قرار بود مأموریت برود. اگر من راضی نبودم تمام تلاشش را می کرد یا مأموریت را نرود و یا به هر نحوی مرا راضی می کرد. اما این بار فرق داشت. مدام گریه می کردم تا منصرفش کنم، اما نه به گریه هایم توجه کرد تا سست شود و نه از رفتن منصرف شد.
صبح با اشک و قرآن بدرقه اش کردم.
●دستی به صورتم کشید و خیسی اشکم را به سر و صورتش زد و گفت " بیا بیمه شدم. صحیح و سالم بر میگردم"
ﺭاﻭﻱ : #همسر_ﺷﻬﻴﺪ
#شهیدشجاعت_علمداری
•♡ټاشَہـادَټ♡•
یا اباعبدالله الحسین 1.mp3
3.49M
• بیقرارم و فقط میخوام برم حرم...
•♡ټاشَہـادَټ♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 میدونی پهلوون کیه؟!
✅✅ خیلی زیباست
•♡ټاشَہـادَټ♡•