🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت ۸۷۳ و ۸۷۴
از طرفی نمیتوانم دست یاري زنعمو را رد کنم و از طرف دیگر
مطمئنم مسیح از این کار خوشش نمیآید.
+:آخه زنعمـ...یعنی آخه مامانجان...وقتی خودتون میدونین از این
کار خوشش نمیآد...
:_آخه دخترم..من مطمئنم اگه تو بهش بگی نه نمیگه...
من دوست دارم واسش یه جشن خوب بگیرم.
صداي محکم و مردانهاي از ورودي آشپزخانه میآید :نه
هراسان برمیگردم.
مانی در چهارچوب در ایستاده :مامانجان وقتی میدونی دوست
نداره،چرا به نیکی اصرار میکنی ؟
از این بچهبازیا و سورپرایز و این چیزا خوشش نمیآد..امسالم براش
فرقی نداره با پارسال..
زن گرفته،سند تحول بنیادین که امضا نکرده..
زنعمو با ناراحتی سرش را پایین میاندازد.
با لبخند،از مانی قدردانی میکنم و میپرسم :مسیح کو؟
مانی به طرف یخچال میرود و میگوید: رفت قدم بزنه...
به سرعت به طرف ورودي میروم.
نگاهی به بیرون میاندازم.
قامت بلند مسیح را در تاریکی انتهاي حیاط میبینم.
از اتاق،کت مسیح را برمیدارم و با قدمهایی بلند خودم را به
آشپزخانه میرسانم.
+:آقامانی..هواي بیرون سرده...
میشه این کت رو بدین بهش؟
مانی با شیطنت میخندد :چرا خودت نمیبري؟خوشحالتر میشه که..
با خجالت گوشهي روسريام را مرتب میکنم و میگویم:آخه
سگتون...یه کم میترسم...
مانی کت را از دستم میگیرد و به طرف ورودي میرود.
دستش را روي دستگیره میگذارد،چشمکی میزند و میگوید:ممنون...
نمیدانم تشکرش براي چیست..
هرچه که هست حالا من ماندهام و پسربچهي لجبازي که سهشب بعد
تولدش است و از سورپرایز خوشش نمیآید..
به نظر میرسد فرصت خوبی باشد براي آشتیکنان پدرها!
*مسیح*
بین درختهاي قطور و کهنسالِ خانهي پدري قدم میزنم.
ذهنم درگیر است.
مشغول حرفهاي مانی،رفتارهاي نیکی و تپشهاي تند قلبم..
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت ۸۷۵ و ۸۷۶
چرا حتی به زبانآوردن نامش ضربان میدهد به جانم...نبض میبخشد
به زندگیام...
کلافهام..مرددم...
صداي خشخش برگها پشت سرم باعث میشود برگردم.
مانی روبهرویم میایستد.
:_بیا،شاهد از غیب رسید...
و کتم را به سمتم میگیرد.
+:شاهد؟؟
دست راستم را داخل آستین میکنم و به مانی زل میزنم.
:_آره..نگفتم نیکی هم بهت فکر میکنه؟
آستین چپم را میپوشم و به طرف مانی برمیگردم.
با شیطنت ابروهایش را بالا میاندازد و میگوید
:_خانمت فرستاد.. گفت هوا سرده...
گرم میشوم.
در سردترین روزهاي اسفند،از درون گر میگیرم و لبخندي روي
لبهایم شکوفه میکند.
همقدم با مانی به طرف خانه میرویم.
در سکوت،به خشخش برگهاي خشک زیر پاهایمان گوش میدهیم
به سقف پرستارهي بالاي سرمان نگاه میکنیم.
صداي باز و بستهشدن در خانه میآید.
نیکی،پالتویش را روي شانهاش انداخته و چند قدم به طرف ما میآید.
با ترس نگاهی به پشتسرمان میاندازد.
میگوید:پسرعموهــــا... بیاین شام آماده است..مامان گفتن زودتر
بیاین..
به چند قدمیاش میرسیم.
مانی با تعجب میپرسد :مــامــــان؟؟
نیکی گوشهي شالش را در دست میگیرد:آره..مامانشراره..
با لبخند و ستایش نگاهش میکنم.
مانی سقلمهاي به پهلویم میزند : اینم دومین نشونه....
سرم را بالا میبرم و به آسمان صاف نگاه میکنم.
یعنی میشود حق با مانی باشد؟
★
دکمهي آسانسور را میزنم.
دربها بسته میشوند.
نیکی کنارم رو به آینه ایستاده.
بین پرسیدن و نپرسیدن،بین فهمیدن و نفهمیدن...میترسم از جوابی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت ۸۷۷ و ۸۷۸
که قرار است بشنوم..
گاهی بهتر است شبیه کبک سرت را زیر برف بکنی...
با خودم کلنجار میروم.
بدون اینکه نگاهش کنم،میپرسم
: _این پسره... از اینپسره چه خبر؟؟
نیکی با تعجب نگاهم میکند:کی؟
آب دهانم را قورت میدهم.
اما براي پشیمانی کمی دیر شده..
:_همین دوست عمووحید...این پسرهي لوس که خواستگارت بود...
نیکی با حیرت میپرسد
+:شما از کجا میدونین؟
بعدم پسرعمو..درست نیست راجع کسی که نمیشناسین اینطوري
صحبت کنین..
اینپسرهام اسم داره..اسمش آقاسیاوشه..
آسانسور میایستد و نیکیبه سرعت از من فاصله میگیرد.
با ورودمان،چراغهاي راهپله روشن میشود.
جلوي در واحد میایستم و کلید را از جیبم درمیآورم.
:_چقدر خوب ازش دفاع میکنی.
+:نمیدونم این چه عادت بدیه که شما دارین...بابامم حاضر نبود حتی
اسمشو بیاره..
در را باز میکنم و خودم زودتر از نیکی وارد خانه میشوم.
دست به کلید برق میبرم و با یک ضربه،خانه را به ضیافت نور دعوت
میکنم.
نیکی پشت سرم وارد میشود.
سریع برمیگردم و دستم را بالاي سر نیکی روي در میگذارم و در را
به شدت میبندم.
نیکی براي جلوگیري از برخورد با من و براي اینکه جلویحرکت
ناگهانیام را بگیرد،به در میچسبد.
سرم را نزدیک صورتش میبرم.
دست راستم بالاي سرش روي در است و دست چپم نزدیک
پهلویش،روي دستگیره.
نیکی اسیر حصار دستانم شده.
آشکارا ترسیده.مردمکهایش فراخ شدهاند و لب پایینش کمی
میلرزد.
چشمانش را میبندد،آبدهانش را قورت میدهد و دوباره به من خیره
میشود.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مسیحای عشق
قسمت ۸۷۹ و ۸۸۰
آرام و مضطرب صدایم میزند:پسرعمو..
عصبانیام.
رگِ گردنم برجسته شده و نمیتوانم جلوي کارهاي غیرارادیام را
بگیرم.
:_چرا اون سیاوشه و من،پسرعمو؟؟هان؟؟
نیکی با ترس سرش را به چپ و راست تکان میدهد.
شبیه دختربچهاي شده که پدر و مادرش را گم کرده.
:+من...من چی باید بگم؟؟
:_از این به بعد بهم بگو "مسیح"
+:آخه...
:_آخه و اما نداره..همین که گفتم...باشه؟؟
آبدهانش را به زحمت قورت میدهد و سریع،چند بار سرش را بالا و
پایین میکند.
خندهام را به سختی کنترل میکنم.
دستم را از بالاي سرش برمیدارم و چند قدم از او دور میشوم.
دختربچهي همسایهام چقدر ترسیده بودي!
همین سرخ و سفید شدن هایت کار دست دلم داد..
نمیدانم این حسِ خوبِ جاري درون رگهایم را مدیون کدام عملنیک نداشتهام ؟
یا حتی نمیدانم حضورت کنار مجنونی چون من را تاوان کدام گناهت
نوشتهاند؟؟
هرچه که هست،تصمیم خودم را گرفتهام.
فرماندهي جنگی میشوم که هدفش،فتح قلعهي قلب توست.
به سربازهاي مشکیپوش چشمانم دستور میدهم پایههاي دلت را
بلرزانند.
حتی اگر دوستم هم نداشته باشی،من تو را عاشق خواهم
کرد...محکومت مٻکنم به حبس ابد در قلبم..
تو تا همیشه،در حصار دستان من خواهی بود.چه بخواهی،چه
نخواهیمن و تو تا ابدالدهر کنار هم میمانیم.
صاحب قلبت خواهم شد...
حتی اگر نخواهی..
*
*نیکی
فنجان چاي را روبهروي مسیح روي میز میگذارم.
لبخند میزند
:_ممنون
+:نوشِ جان
ادامه دارد...
نویسنده✍: فاطمه نظری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌷@tashahadat313 🌷
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۰۸ تیر ۱۴۰۲
میلادی: Thursday - 29 June 2023
قمری: الخميس، 10 ذو الحجة 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹عید سعید قربان
🔹شهادت عبدالله محض و جمعی از آل حسن علیه السلام، 145ه-ق
🔹نماز عید امام رضا علیه السلام در خراسان
📆 روزشمار:
▪️5 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
▪️8 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم
▪️20 روز تا آغاز ماه محرم الحرام
▪️29 روز تا عاشورای حسینی
▪️44 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
#حدیث
عن شریح بن هانی عن علی (ع)
أنه قال لو علم الناس ما فی الأضحیة لاستدانوا وضحوا انه لیغفر لصاحب الأضحیة عند أول قطرة تقطر من دمها
حضرت امیر(ع) فرمود:
اگر مردم میدانستند در قربانی (چه آثار و برکاتی) است، قطعاً قرض کرده و قربانی میکردند.
اولین قطرهای که از خون قربانی بر زمین ریخته میشود، گناهان صاحب آن قربانی آمرزیده میشود.
📘بحار الأنوار، ج۹۶، ص۲۹۷
بسم رب الشهدا و الصدیقین
🌷 #مـــعـرفــی_شـهــدا
#شهید_حیدر_زحمتیان
ولادت: ۱۳۴۵
شهادت: ۱۳۶۵
محل شهادت:شلمچه
نام عملیات:کربلای پنج
🌷 #وصـــیــت_نــامـه
بدانید با سکوت کردن و نشستن در خانه و گاهی هم سنگ اندازی در راه اسلام به جایی نمیرسید. خوشا به حال آن افرادی که همیشه به فکر اسلام و امام بودهاند و این افراد بدانند که روزی خداوند اجر این زحمتها را میدهد.
پدر و مادر عزیزم اگر شما چشمانمان هستید اما امام قلب ماست و بدون چشم می شود زندگی کرد ولی بدون قلب هرگز...
🌱هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا
و#شهید_حـیـدر_زحمتیان_صلوات🌱
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ 🌸
🌺امام خامنه ای :
🌺عید قربان، یکی از اعیاد بزرگ اسلامی است. این روز یادآور خاطره ای از زمان های بسیار دور است. در آن مبارک لحظه ای که پدر، فرزند خویش را برای لبیک به ندای ملکوتی حق به قربانگاه می برد تا فرمان الهی را با تمامی وجود به انجام برساند.
🌺آنها به همه پیروان خویش این درس بزرگ را به یادگار می گذارند که برای عروج و رسیدن به حق، باید اسماعیلِ وجود را قربانی کرد و عاشق واقعی شد؛ عاشقی که همه هستی را در راه معشوق فدا می کند تا رضایت او را فراهم آورد.
🌺عید قربان، عید فرصت هاست؛ فرصت تقرب به خداوند و پاکی نفس از آلودگی ها و تعلّقات دنیایی.
🌺اگر به حكمت مندرج در عيد قربان توجه شود، خيلى از راه ها براى ما باز مي شود. در عيد قربان يك قدردانى بزرگ الهى نهفته است از پيامبر برگزيده حضرت حق، حضرت ابراهيم (عليهالسّلام) كه آن روز ايثار كرد. بالاتر از ايثار جان، در مواردى ايثار عزيزان است.
عیدتون مبارک❤️
#فایل_صوتي_امام_زمان
🎧 آنچه می شنوید؛👇
✍چرا این همه "اللهم عجل لولیک الفرج" های ما، به اجابت نمی رسد ؟
🔻چرابا اینهمه ظلم، که عالم را احاطه کرده است؛
ظهور منجی،اتفاق نمی افتد؟👇
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۰۹ تیر ۱۴۰۲
میلادی: Friday - 30 June 2023
قمری: الجمعة، 11 ذو الحجة 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹نوشتن دعای صباح توسط امیر المومنین، 25ه-ق
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
▪️7 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم
▪️19 روز تا آغاز ماه محرم الحرام
▪️28 روز تا عاشورای حسینی
▪️43 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝تصويري کمتر دیده شده از آخرين نامه #شهیدمحسن_حججی در روز #عرفه
"خدایا معرفتم ده تا حسینی شوم
و حسینی قربانی ات...😭
🌷_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی :
چرا شهیدحججی را
(هنگام رفتن به قتلگاه) گریان ندیدید؟
چرا در او این آرامش را دیدید؟
اصلا به زمین نگاه نمی کرد....
امام حسین علیه سلام به مدافع حرم گفت:
نترس سر مرا هم بریدند درد نداشت...😭
#فایل_صوتي_امام_زمان
🎧آنچه میشنوید ؛👇
✍"کل یوم عاشورا" که میگویند؛
حقیقتی است تلخ!
عاشورا درحال تکرار است؛
وحسین زمان ما،تنهاي تنها!
درست مثل حسین😔
ماکجای لشکر اوایستاده ایم؟
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۱۰ تیر ۱۴۰۲
میلادی: Saturday - 01 July 2023
قمری: السبت، 12 ذو الحجة 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️3 روز تا ولادت امام هادی علیه السلام
▪️6 روز تا عید الله الاکبر، عید سعید غدیر خم
▪️18 روز تا آغاز ماه محرم الحرام
▪️27 روز تا عاشورای حسینی
▪️42 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام