eitaa logo
ٺـٰاشھـادت!'
2.7هزار دنبال‌کننده
17.9هزار عکس
5.5هزار ویدیو
194 فایل
شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 '' ناشناس'' @nashanastashahadat🍂 گوش جان @montazeralhojja🌿 ڪپے؟! با ذکر صلواٺ حلالٺ ؛ براے ظہور مولا!!
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"شهید مدافع حرم" علی اصغر الیاسی با خواهرش😭 چادر حضرت زهرا رو همیشه رو سرت نگه دار ... چقدر سخته وداع خواهر و برادر😭 امان از دل زینب💔 •♡ټاشَہـادَټ♡•
یـہ خۅاهش دارݦ..., از شـݦـا عزیـز دݪی💕 ڪہ براۍ ݦحـرم ݘـادر ݒوشـیـدے✨ بہ حرمـٺ آقا امام حـسـیـݩ علیہ السلام 🥀 قَسَمِـټ میـدم دیـڱہ درۺ ݩیارۍ❌ 🤲 •♡ټاشَہـادَټ♡•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹☘ لحظاتی با معرفی شهید ☘🌹
🍃🌸🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸🍃 🌹بـِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن🌹 🌷🌷شهید نشانے ست ازیڪ راه ناتمامـ یڪ فانوس ڪہ داردخاموش مےشود و حالاتو مانده اے و یڪ شہید و یڪ راه ناتمام فانوس رابردار و راه خونین شہید را ادامہ بده🌷🌷
  🌷قرار عاشقی🌷 ✨شهیدان را نیازی به گفتن و نوشتن نیست ، آنان نانوشته دیدنی و خواندنی هستند.... ☁️ باز هم ساعت 🕖به وقت  قرار تپش قلبهاست ❤️ ...برای شنیدن عاشقانه هایی که شهیدان 🌷 خلق کردند... امروز میزبان یکی از پرستوهای سبکبال این مرزو بوم هستیم.... 🍃1⃣🍃 •♡ټاشَہـادَټ♡•
سلام علیکم دوستان😊 شهید جاویدالاثر دفاع مقدس، مجید مسگری تهرانی هستم✋ سپاسگزارم از دعوتتون به کانال شهدایی تاشهادت 😍✋ 🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸 🍃2⃣🍃 •♡ټاشَہـادَټ♡•
در تاریخ ۱۳۴۹/۱/۲۲ در خانواده ای متدین ومذهبی در تهران متولدشدم 😊 فرزند سوم خانواده مون بودم ،شهید ۱۷ ساله 😍✋ پدرم کارمند چاپخانه ارتش و مادرم از آن خانم های خانه دار انقلابی بود که کفن پوش در تظاهرات قبل از انقلاب همراه با فرزندانش شرکت می کرد.😍 🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸 در دوران دفاع مقدس، مادرم همراه با سایر بانوان داوطلب به باغ بزرگی در نیاوران می رفت تا پتوی رزمندگان را با آب قناتی که آنجا بود، بشورد.🌹 🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸 در مسجد هم آش و حلیم می پخت و به نفع جبهه آن ها را به مردم می فروخت. گاهی هم برای رزمندگان اسلام لباس می دوخت یا سبزی پاک می کرد و به جبهه می فرستاد🌹 🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸 🍃3⃣🍃 •♡ټاشَہـادَټ♡•
با پول توجیبی که پدرم هر ماه بهم می داد، از مدرسه تا خانه را پیاده می آمد تا بتونم با پس اندازم کتاب های شهید مطهری را بخرم و مطالعه کنم. البته برای خواهرام هم از همان پول، هدیه می خریدم😍✋ 🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸 یک بار با لباس پاره شده به خانه رسیدم که مادرم با پرس وجو فهمیده بود به خاطر نهی از منکر با پسر همسایه گلاویز شدم و کارمون به کتک کاری رسیده، اما این ماجراها باعث نشد دست از امر به معروف و نهی از منکر بردارم☺️ 🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸 دیده بودم که برادر بزرگ ترم بارها به جبهه اعزام شده و تنها با نگاه های حسرت بار برادرم را بدرقه کردم😔، عمق این نگاه،اشتیاقم را برای حضور در میدان رزم پیش از پیش شعله ور می کرد.🌹 🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸 چند روزی گذشت، اما پیش بچه های جبهه بود. خواستم دوباره به جبهه اعزام بشم، اما مسؤولان مدرسه اجازه اعزام به م ندادند و گفتند: هنوز نوبتم نرسیده و باید صبر کنم🌹 🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸 🍃4⃣🍃 •♡ټاشَہـادَټ♡•
اولین باری که به جبهه رفتم، اواخر سال ۶۵ بود، آن زمان دوره آموزش نظامی دبیرستان ۴۵ روزه بود که اتمام این دوره هم زمان با شب عید شد.🌹 در عید نوروز سال ۶۶ که آخرین نوروز عمرم بود، به مادرم خیلی کمک کردم، طوری که اقوام می گفتند آقا مجید بیش از بچه های دیگر هوای مادرش رو داره😍 🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸 در این شرایط بیکار ننشستم و به هر دری زدم تا بلکه بتونم دوباره راهی بشم، این بار راه میان بری نبود. چون سابقه حضورم در دبیرستان سپاه به تنهایی مجوزی بود تا از طریق بسیج ناحیه شمال تهران برم جبهه🌹 🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸 البته آنجا برام یک شرط گذاشتند و آن اینکه باید رضایت و امضای پدر و مادرم را بگیرم، برام این شرط آسون بود، چون با توجه شناختی که از والدینم داشتم تنها دو قدم با اعزام فاصله داشتم😊✋ 🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸 🍃5⃣🍃 •♡ټاشَہـادَټ♡•
بار آخر به مادرم گفتم ،آرزوی می کنم شم آمین بگو😊 گفتم: دوست دارم مرگم شهادت باشه، نه در بستر، برایم دعا کن که به مرگ طبیعی نمیرم. هنوز جمله ام تمام نشده بود که آمین مادرم بلند شد.☺️✋ 🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸 در همان مدت کوتاه به خاطر مهارت نقطه ای و دقیق در تیراندازی منو به سمت آرپی ­جی زن گردان حضرت قاسم (ع) لشکر سیدالشهدا (ع) انتخاب کردند، در حالی که تنها ۱۷ سال سن بیش تر نداشتم☺️ 🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸 یک خصلت دیگری هم داشتم، اینکه به تیپ و ظاهرم بسیار اهمیت می دادم. حواسم به خط اتوی شلوارم بود. موهام همیشه شانه زده و پوتین هام هم واکس زده بود. در واقع یک آرپی چی زن خوش تیپ لقب گرفته بودم😄😄  🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸 🍃6⃣🍃 •♡ټاشَہـادَټ♡•