eitaa logo
مکتب تشیع علوی
93 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
597 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
« بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ » #نامه۷۷ به عبدالله بن عباس روش مناظره با دشمن مسلمان به قرآن با خوارج به جدل مپرداز، زيرا قرآن داراي ديدگاه كلي بوده، و تفسيرهاي گوناگوني دارد، تو چيزي مي گويي، و آنها چيز ديگر، لكن با سنت پيامبر (ص) با آنان به بحث و گفتگو بپرداز، كه در برابر آن راهي جز پذيرش ندارند. @tashayoa_tmersad313
« بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ » #نامه۷۸ به ابوموسي اشعري علل سقوط جامعه همانا بسياري از مردم دگرگون شدند، و از سعادت و رستگاري بي بهره ماندند، به دنياپرستي روي آورده، و از روي هواي نفس سخن گفتند، كردار اهل عراق مرا به شگفتي واداشته است، كه مردمي خودپسند در چيزي گرد آمدند، مي خواستم زخم درون آنها را مدارا كنم، پيش از آنكه غير قابل علاج گردد. تلاش امام در تحقق وحدت پس بدان در امت اسلام، هيچ كس همانند من وجود ندارد كه به وحدت امت محمد (ص) از من حريص تر، و انس او از من بيشتر باشد، من در اين كار پاداش نيك و سرانجام شايسته را از خدا مي طلبم، و به آنچه پيمان بستم وفا دارم، هر چند تو دگرگون شده، و همانند روزي كه از من جدا شدي نباشي. همانا بدبخت كسي است كه از عقل و تجربه اي كه نصيب او شده است محروم ماند، و من از آن كس كه به باطل سخن گويد يا كاري را كه خدا اصلاح كرده برهم زند، بيزارم. آنچه را نمي داني واگذار، زيرا مردان بدكردار، با سخناني نادرست به سوي تو خواهند شتافت، با درود. @tashayoa_tmersad313
« بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ » #نامه۷۹ به سرداران سپاه علل نابودي ملتها پس از ياد خدا و درود! همانا ملتهاي پيش از شما به هلاكت رسيدند، بدان جهت كه حق مردم را نپرداختند، پس دنيا را با رشوه دادن به دست آوردند، و به راه باطلشان بردند و آنان اطاعت كردند @tashayoa_tmersad313
#خطبه ۱ آغاز آفرينش آسمان و.. عجز انسان از شناخت ذات خدا سپاس خداوندي را كه سخنوران از ستودن او عاجزند،و حسابگران از شمارش نعمت‏هاي او ناتوان،و تلاشگران از اداي حق او درمانده‏اند. خدايي كه افكار ژرف انديش،ذات او را درك نمي‏كنند و دست غوّاصان درياي علوم به او نخواهد رسيد. پروردگاري كه براي صفات او حدّ و مرزي وجود ندارد،و تعريف كاملي نمي‏توان يافت و براي خدا وقتي معيّن،و سر آمدي مشخّص نمي‏توان تعيين كرد. مخلوقات را با قدرت خود آفريد، و با رحمت خود بادها را به حركت در آورد و به وسيله كوه‏ها اضطراب و لرزش زمين را به آرامش تبديل كرد. ۲ دين و شناخت خدا سر آغاز دين، خداشناسي است،و كمال شناخت خدا، باور داشتن، او، و كمال باور داشتن خدا،شهادت به يگانگي اوست و كمال توحيد (شهادت بر يگانگي خدا)اخلاص، و كمال اخلاص،خدا را از صفات مخلوقات جدا كردن است، زيرا هر صفتي نشان مي‏دهد كه غير از موصوف، و هر موصوفي گواهي مي‏دهد كه غير از صفت است، پس كسي كه خدا را با صفت مخلوقات تعريف كند او را به چيزي نزديك كرده،و با نزديك كردن خدا به چيزي، دو خدا مطرح شده و با طرح شدن دو خدا، اجزايي براي او تصوّر نموده و با تصّور اجزا براي خدا، او را نشناخته است.و كسي كه خدا را نشناسد به سوي او اشاره مي‏كند و هر كس به سوي خدا اشاره كند، او را محدود كرده، به شمارش آورده. و آن كس كه بگويد «خدا در چيست» او را در چيز ديگري پنداشته است، و كسي كه بپرسد «خدا بر روي چه چيزي قرار دارد» به تحقيق جايي را خالي از او در نظر گرفته است، در صورتي كه خدا همواره بوده، و از چيزي به وجود نيامده است. با همه چيز هست، نه اينكه همنشين آنان باشد، و با همه چيز فرق دارد نه اينكه از آنان جدا و بيگانه باشد. انجام دهنده همه كارهاست، بدون حركت و ابزار و وسيله، بيناست حتّي در آن هنگام كه پديده‏اي وجود نداشت، يگانه و تنهاست، زيرا كسي نبوده تا با او انس گيرد، و يا از فقدانش وحشت كند. ۳ راه‏هاي خدا شناسي اوّل- آفرينش جهان خلقت را آغاز كرد، و موجودات را بيافريد، بدون نياز به فكر و انديشه‏اي، يا استفاده از تجربه‏اي، بي آن كه حركتي ايجاد كند، و يا تصميمي مضطرب در او راه داشته باشد. براي پديد آمدن موجودات، وقت مناسبي قرار داد، و موجودات گوناگون را هماهنگ كرد، و در هر كدام، غريزه خاصّ خودش را قرار داد، و غرائز را همراه آنان گردانيد. خدا پيش از آن كه موجودات را بيافريند، از تمام جزئيّات و جوانب آنها آگاهي داشت، و حدود و پايان آنها را مي‏دانست، و از اسرار درون و بيرون پديده‏ها، آشنا بود. سپس خداي سبحان طبقات فضا را شكافت، و اطراف آن را باز كرد، و هواي به آسمان و زمين راه يافته را آفريد، و در آن آبي روان ساخت، آبي كه امواج متلاطم آن شكننده بود، كه يكي بر ديگري مي‏نشست، آب را بر بادي طوفاني و شكننده نهاد، و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهداري آب مسلّط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبي تعيين فرمود. فضا را در زير تند باد و آب را بر بالاي آن در حركت بود. سپس خداي سبحان طوفاني بر انگيخت كه آب را متلاطم ساخت و امواج آب را پي در پي در هم كوبيد. طوفان به شدّت وزيد، و از نقطه‏اي دور دوباره آغاز شد. سپس به طوفان امر كرد تا امواج درياها را به هر سو روان كند و بر هم كوبد و با همان شدّت كه در فضا وزيدن داشت، بر امواج آب‏ها حمله‏ور گردد از اوّل آن بر مي‏داشت و به آخرش مي‏ريخت، و آب‏هاي ساكن را به امواج سركش بر گرداند. تا آنجا كه آب‏ها روي هم قرار گرفتند، و چون قلّه‏هاي بلند كوه‏ها بالا آمدند. امواج تند كف‏هاي بر آمده از آب‏ها را در هواي باز، و فضاي گسترده بالا برد، كه از آن هفت آسمان را پديد آورد. آسمان پايين را چون موج مهار شده، و آسمان‏هاي بالا را مانند سقفي استوار و بلند قرار داد،بي آن كه نيازمند به ستوني باشد يا ميخ‏هايي كه آنها را استوار كند. آنگاه فضاي آسمان پايين را به وسيله نور ستارگان درخشنده زينت بخشيد و در آن چراغي روشنايي بخش (خورشيد)،و ماهي درخشان، به حركت در آورد كه همواره در مدار فلكي گردنده و بر قرار،و سقفي متحرّك، و صفحه‏اي بي قرار،به گردش خود ادامه دهند. دوّم- شگفتي خلقت فرشتگان: سپس آسمان‏هاي بالا را از هم گشود،و از فرشتگان گوناگون پر نمود.گروهي از فرشتگان همواره در سجده‏اند و ركوع ندارند و گروهي در ركوعند و ياراي ايستادن ندارند و گروهي در صف‏هايي ايستاده‏اند كه پراكنده نمي‏شوند و گروهي همواره تسبيح گويند و خسته نمي‏شوند و هيچ گاه خواب به چشمشان راه نمي‏يابد،و عقل‏هاي آنان دچار اشتباه نمي‏گردد،بدن‏هاي آنان دچار سستي نشده،و آنان دچار بي خبري برخاسته از فراموشي نمي‏شوند.برخي از فرشتگان،امينان وحي الهي،و زبان گوياي وحي براي پيامبران مي‏باشند،كه پيوسته براي رساندن حكم و فرمان خدا در رفت و آمدند.جمعي از فرشتگان حافظان بندگان،و جمعي ديگر دربانان بهشت خداوندند
۱_۲ بعضي از آنها پاهايشان در طبقات پايين زمين قرار داشته،و گردن‏هاشان از آسمان فراتر،و اركان وجودشان از اطراف جهان گذشته،عرش الهي بر دوش‏هايشان استوار است، برابر عرش خدا ديدگان به زير افكنده،و در زير آن،بالها را به خود پيچيده‏اند.ميان اين دسته از فرشتگان با آنها كه در مراتب پايين‏تري قرار دارند،حجاب عزّت،و پرده‏هاي قدرت،فاصله انداخته است.هرگز خدا را با وهم و خيال،در شكل و صورتي نمي‏پندارند،و صفات پديده‏ها را بر او روا نمي‏دارند،هرگز خدا را در جايي محدود نمي‏سازند،و نه با همانند آوردن،به او اشاره مي‏كنند. سوم-شگفتي آفرينش آدم عليه السّلام و ويژگي‏هاي انسان كامل سپس خداوند بزرگ،خاكي از قسمت‏هاي گوناگون زمين،از قسمت‏هاي سخت و نرم، شور و شيرين،گرد آورد،آب بر آن افزود تا گلي خالص و آماده شد،و با افزودن رطوبت،چسبناك گرديد،كه از آن،اندامي شايسته،و عضوهايي جدا و به يكديگر پيوسته آفريد.آن را خشكانيد تا محكم شد.خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد تا زماني معيّن و سر انجامي مشخّص،اندام انسان كامل گرديد. آنگاه از روحي كه آفريد در آن دميد تا به صورت انساني زنده در آمد،داراي نيروي انديشه،كه وي را به تلاش اندازد و داراي افكاري كه در ديگر موجودات،تصرّف نمايد. به انسان اعضاء و جوارحي بخشيد،كه در خدمت او باشند، و ابزاري عطا فرمود، كه آنها را در زندگي به كار گيرد. قدرت تشخيص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشايي، و بويايي، و وسيله تشخيص رنگ‏ها، و أجناس مختلف در اختيار او قرار داد. انسان را مخلوطي از رنگ‏هاي گوناگون، و چيزهاي همانند و سازگار، و نيروهاي متضاد، و مزاج‏هاي گوناگون، گرمي، سردي، تري، خشكي، قرار داد. سپس از فرشتگان خواست تا آن چه در عهده دارند انجام دهند، و عهدي را كه پذيرفته‏اند وفا كنند، اينگونه كه بر آدم سجده كنند، و او را بزرگ بشمارند، و فرمود: «بر آدم سجده كنيد پس فرشتگان همه سجده كردند جز شيطان» غرور و خود بزرگ بيني او را گرفت و شقاوت و بدي بر او غلبه كرد، و به آفرينش خود از آتش افتخار نمود، و آفرينش انسان از خاك را پست شمرد. خداوند براي سزاوار بودن شيطان به خشم الهي، و براي كامل شدن آزمايش، و تحقّق وعده‏ها، به او مهلت داد و فرمود: «تا روز رستاخيز مهلت داده شدي». چهارم- آدم عليه السّلام و داستان بهشت سپس خداوند آدم را در خانه‏اي مسكن داد كه زندگي در آن گوارا بود. جايگاه او را امن و امان بخشيد و او را از شيطان و دشمني او ترساند. پس شيطان او را فريب داد، بدان علّت كه از زندگي آدم در بهشت و هم نشيني او با نيكان حسادت ورزيد. پس آدم عليه السّلام يقين را به ترديد، و عزم استوار را به گفته‏هاي ناپايدار شيطان فروخت و شادي خود را به ترس تبديل كرد، كه فريب خوردن براي او پشيماني آورد آنگاه خداي سبحان در توبه را بر روي آدم گشود و كلمه رحمت، بر زبان او جاري ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد. آنگاه آدم را به زمين، خانه آزمايش‏ها و مشكلات، فرود آورد، تا ازدواج كند، و فرزنداني پديد آورد، و خداي سبحان از فرزندان او پيامبراني برگزيد. ۴- فلسفه بعثت پيامبران (نبوّت عامّه) خدا پيمان وحي را از پيامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه كه در عصر جاهليت‏ها بيشتر مردم، پيمان خدا را ناديده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدايان دروغين روي آوردند، و شيطان مردم را از معرفت خدا باز داشت و از پرستش او جدا كرد، خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چندگاه، متناسب با خواسته‏هاي انسان‏ها، رسولان خود را پي در پي اعزام كرد تا وفاداري به پيمان فطرت را از آنان باز جويند و نعمت‏هاي فراموش شده را به ياد آورند و با ابلاغ احكام الهي، حجّت خدا را بر آنها تمام نمايند و توانمندي‏هاي پنهان شده عقل‏ها را آشكار سازند و نشانه‏هاي قدرت خدا را معرّفي كنند، مانند: سقف بلند پايه آسمان‏ها بر فراز انسان‏ها، گاهواره گسترده زمين در زير پاي آنها، و وسائل و عوامل حيات و زندگي، و راه‏هاي مرگ و مردن، و مشكلات و رنج‏هاي پير كننده، و حوادث پي در پي، كه همواره بر سر راه آدميان است. خداوند هرگز انسان‏ها را بدون پيامبر، يا كتابي آسماني، يا برهاني قاطع، يا راهي استوار، رها نساخته است، پيامبراني كه با اندك بودن ياران، و فراواني انكار كنندگان، هرگز در انجام وظيفه خود كوتاهي نكردند. بعضي از پيامبران، بشارت ظهور پيامبر آينده را دادند و برخي ديگر را پيامبران گذشته معرّفي كردند. بدين گونه قرن‏ها پديد آمد، و روزگاران سپري شد، پدران رفتند و فرزندان جاي آنها را گرفتند. ۵- فلسفه بعثت پيامبر خاتم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم تا اين كه خداي سبحان، براي وفاي به وعده خود، و كامل گردانيدن دوران نبوّت، حضرت محمّد (كه درود خدا بر او باد) را مبعوث كرد، پيامبري كه از همه پيامبران پيمان پذيرش نبوّت او را گرفته بود،نشانه‏هاي
۱-۳ او شهرت داشت، و تولّدش بر همه مبارك بود. در روزگاري كه مردم روي زمين داراي مذاهب پراكنده، خواسته‏هاي گوناگون، و روش‏هاي متفاوت بودند: عدّه‏اي خدا را به پديده‏ها تشبيه كرده و گروهي نام‏هاي ارزشمند خدا را انكار و به بت‏ها نسبت مي‏دادند، و برخي به غير خدا اشاره مي‏كردند. پس خداي سبحان، مردم را به وسيله محمد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم از گمراهي نجات داد و هدايت كرد، و از جهالت رهايي بخشيد. سپس ديدار خود را براي پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بر گزيد، و آنچه نزد خود داشت براي او پسنديد و او را با كوچ دادن از دنيا گرامي داشت، و از گرفتاري‏ها و مشكلات رهايي بخشيد و كريمانه قبض روح كرد. ۶ ضرورت امامت پس از پيامبران الهي رسول گرامي اسلام، در ميان شما مردم جانشيناني برگزيد كه تمام پيامبران گذشته براي امّت‏هاي خود برگزيدند، زيرا آنها هرگز انسان‏ها را سرگردان رها نكردند و بدون معرّفي راهي روشن و نشانه‏هاي استوار، از ميان مردم نرفتند. ۷ ويژگي‏هاي قرآن و احكام اسلام كتاب پروردگار ميان شماست، كه بيان كننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاصّ و عام، پندها و مثل‏ها، مطلق و مقيّد، محكم و متشابه مي‏باشد، عبارات مجمل خود را تفسير، و نكات پيچيده خود را روشن مي‏كند، از واجباتي كه پيمان شناسايي آن را گرفت و مستحبّاتي كه آگاهي از آنها لازم نيست. قسمتي از احكام ديني در قرآن واجب شمرده شد كه ناسخ آن در سنّت پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم آمده، و بعضي از آن، در سنّت پيامبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم واجب شده كه در كتاب خدا ترك آن مجاز بوده است، بعضي از واجبات، وقت محدودي داشته كه در آينده از بين رفته است. محرّمات الهي از هم جدا مي‏باشند، برخي از آنها، گناهان بزرگ است كه وعده آتش دارد و بعضي كوچك كه وعده بخشش داده است، و برخي از اعمال كه اندكش مقبول و در انجام بيشتر آن آزادند. ۸- فلسفه و راه آورد حج خدا حجّ را خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانه‏اي كه آن را قبله‏گاه انسان‏ها قرار داده كه چونان تشنگان به سوي آن روي مي‏آورند، و همانند كبوتران به آن پناه مي‏برند. خداي سبحان، كعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خويش و نشانه اعتراف آنان به بزرگي و قدرت خود قرار داد و در ميان انسان‏ها، شنوندگاني را برگزيد كه دعوت او را براي حج، اجابت كنند و سخن او را تصديق نمايند و پاي بر جايگاه پيامبران الهي نهند. همانند فرشتگاني كه بر گرد عرش الهي طواف مي‏كنند، و سودهاي فراوان در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوي وعده‏گاه آمرزش الهي بشتابند. خداي سبحان، كعبه را براي اسلام، نشانه گويا، و براي پناهندگان، خانه امن و امان قرار داد، اداي حق آن را واجب كرد و حج بيت اللّه را واجب شمرد و بر همه شما انسانها مقرّر داشت كه به زيارت آن برويد، و فرمود: آن كس كه توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن كس كه انكار كند، خداوند از همه جهانيان بي نياز است
« بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ » #خطبه ۲ پس از بازگشت از صفين ستايش پروردگار ستايش مي كنم خداوند را، براي تكميل نعمتهاي او، و تسليم بودن برابر بزرگي او، و ايمن ماندن از نافرماني او، و در رفع نيازها از او ياري مي طلبم، زيرا آن كس را كه خدا هدايت كند، هرگز گمراه نگردد، و آن را كه خدا دشمن دارد، هرگز نجات نيابد، و هر آن كس را كه خداوند بي نياز گرداند، نيازمند نخواهد شد، پس ستايش خداوند از همه چيز گرانسنگ تر، و برترين گنجي است كه ارزش ذخيره شدن دارد، و گواهي مي دهم كه جز خداي يكتاي بي شريك، معبودي نيست، شهادتي كه اخلاص آن آزموده، و پاكي و خلوص آن را باور داريم، و تا زنده ايم بر اين باور استواريم، و آن را براي صحنه هاي هولناك روز قيامت ذخيره مي كنيم، زيرا شهادت به يگانگي خدا، نشانه استواري ايمان، بازكننده درهاي احسان، مايه خشنودي خداي رحمان، و دوركننده شيطان است. ويژگيهاي پيامبر اسلام (ص) و شهادت مي دهم كه محمد (ص) بنده خدا و فرستاده اوست، خداوند او را با ديني آشكار، و نشانه اي پايدار، و قرآني نوشته شده و استوار، و نوري درخشان، و چراغي تابان، و فرماني آشكاركننده، فرستاد تا شك و ترديدها را نابود سازد و با دلائل روشن استدلال كند، و با آيات الهي مردم را پرهيز دهد، و از كيفرهاي الهي بترساند. شناخت عصر جاهليت: خدا پيامبر اسلام را زماني فرستاد، كه مردم در فتنه ها گرفتارشده، رشته هاي دين پاره شده، و ستونهاي ايمان و يقين ناپايدار بود، در اصول دين اختلاف داشته، و امور مردم پراكنده بود، راه رهايي دشوار، و پناهگاهي وجود نداشت، چراغ هدايت بي نور، و كوردلي همگان را فرا گرفته بود، خداي رحمان معصيت مي شد، و شيطان ياري مي گرديد، ايمان بدون ياور مانده، و ستو نهاي آن ويران گرديده، و نشانه هاي آن انكارشده، راههاي آن ويران، و جاده هاي آن كهنه و فراموش گرديد، مردم جاهلي، شيطان را اطاعت مي كردند، و به راههاي او مي رفتند، و در آبشخور شيطان سيراب مي شدند، با دست مردم جاهليت، نشانه هاي شيطان، آشكار، و پرچم او برافراشته گرديد، فتنه ها، مردم را لگدمال كرده، و با سمهاي محكم خود نابودشان كرده، و پابرجا ايستاده بود، اما مردم حيران و سرگردان، بي خبر و فريب خورده، در كنار بهترين خانه (كعبه) و بدترين همسايگان (بت پرستان) زندگي مي كردند، خواب آنها بيداري، و سرمه چشم آنها اشك بود، در سرزميني كه دانشمند آن لب فرو بسته، و جاهل گرامي بود. ويژگيهاي اهل بيت (ع) عترت پيامبر (ص) (اهل بيت (ع)) جايگاه اسرار خداوندي، و پناهگاه فرمان الهي، و مخزن علم خدا، و مرجع احكام اسلامي و نگهبان كتابهاي آسماني، و كوههاي هميشه استوار دين خدايند، خدا به وسيله اهل بيت (ع) پشت خميده دين را راست نمود، و لرزش و اضطراب آن را از ميان برداشت، برابر فاسداني كه تخم گناه افشاندند، و با آب غرور و فريب آبياري كردند، و محصول آن را كه جز عذاب و بدبختي نبود برداشتند، كسي را با خاندان رسالت (عترت پيامبر (ع)) نمي شود مقايسه كرد. و آنان كه پرورده نعمت هدايت اهل بيت پيامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پيامبر (ص) اساس دين، و ستونهاي استوار يقين مي باشند، شتاب كننده، بايد به آنان باز گردد، و عقب مانده، بايد به آنان بپيوندد، زيرا ويژگيهاي حق ولايت به آنها اختصاص دارد، و وصيت پيامبر (ص) نسبت به خلافت مسلمين، و ميراث رسالت، به آنها تعلق دارد، هم اكنون (كه خلافت را به من سپرديد) حق به اهل آن بازگشت، و دوباره به جايگاهي كه از آن دور مانده بود، باز گردانده شد. @tashayoa_tmersad313
« بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ » #خطبه ۴ اندرز به مردم ويژگيهاي اهل بيت (ع) شما مردم به وسيله ما، از تاريكيهاي جهالت نجات يافته و هدايت شديد، و به كمك ما، به اوج ترقي رسيديد، صبح سعادت شما با نور ما درخشيد، كر است گوشي كه بانگ بلند پندها را نشنود، و آن كس را كه فرياد بلند، كر كند، آواي نرم حقيقت چگونه در او اثر خواهد كرد؟ قلبي كه از ترس خدا لرزان است، همواره پايدار و با اطمينان باد من همواره منتظر سرانجام حيله گري شما مردم بصره بودم، و نشانه هاي فريب خوردگي را در شما مي نگريستم، تظاهر به دينداري شما پرده اي ميان ما كشيد ولي من با صفاي باطن درون شما را مي خواندم. من براي واداشتن شما به راههاي حق، كه در ميان جاده هاي گمراه كننده بود بپا خاستم در حالي كه سرگردان بوديد، و راهنمايي نداشتيد، به دنبال رهبر و راهنما بوديد اما او را نمي يافتيد، امروز زبان بسته را به سخن مي آورم، دور باد راي كسي كه با من مخالفت كند، از روزي كه حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شك و ترديد نكردم، كناره گيري من چونان حضرت موسي (ع) برابر ساحران است كه بر خويش بيمناك نبود، ترس او براي اين بود كه مبادا جاهلان پيروز گردند و دولت گمراهان حاكم گردد، امروز ما و شما بر سر دوراهي حق و باطل قرار داريم، آن كس كه به وجود آب اطمينان دارد تشنه نمي ماند. @tashayoa_tmersad313
« بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ » ۳ شدن سخن امام عليه السّلام اين گونه اندوهناك نشدم، كه امام نتوانست تا آنجا كه دوست دارد به سخن ادامه دهد. مي‏گويم: (معناي سخن امام عليه السّلام كه فرمود، كراكب الصّعبة، اين است كه اگر سوار كار مهار شتر سركش را سخت بكشد، و مركب چموشي نافرماني كند، بيني او پاره مي‏شود، و اگر مهارش را رها كند، چموشي كرده در پرتگاه سقوط قرار مي‏گيرد و صاحبش قدرت كنترل او را ندارد. مي‏گويند «اشنق الناقه» يعني بوسيله مهار، سر شتر را بالا بكشد و «شنقها» نيز مي‏گويند كه ابن سكّيت در كتاب اصلاح المنطق گفته است. اينكه فرمود «اشنق لها» و نفرمود «اشنقها» براي آنكه اين كلمه را مقابل «اسلس لها» قرار داد، گويي فرموده باشد كه اگر سر او را بالا كشد. يعني آن را واگذارد تا سر خود را بالا نگاه دارد). @tashayoa_tmersad313
« بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ » #خطبه ۴ اندرز به مردم ويژگيهاي اهل بيت (ع) شما مردم به وسيله ما، از تاريكيهاي جهالت نجات يافته و هدايت شديد، و به كمك ما، به اوج ترقي رسيديد، صبح سعادت شما با نور ما درخشيد، كر است گوشي كه بانگ بلند پندها را نشنود، و آن كس را كه فرياد بلند، كر كند، آواي نرم حقيقت چگونه در او اثر خواهد كرد؟ قلبي كه از ترس خدا لرزان است، همواره پايدار و با اطمينان باد من همواره منتظر سرانجام حيله گري شما مردم بصره بودم، و نشانه هاي فريب خوردگي را در شما مي نگريستم، تظاهر به دينداري شما پرده اي ميان ما كشيد ولي من با صفاي باطن درون شما را مي خواندم. من براي واداشتن شما به راههاي حق، كه در ميان جاده هاي گمراه كننده بود بپا خاستم در حالي كه سرگردان بوديد، و راهنمايي نداشتيد، به دنبال رهبر و راهنما بوديد اما او را نمي يافتيد، امروز زبان بسته را به سخن مي آورم، دور باد راي كسي كه با من مخالفت كند، از روزي كه حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شك و ترديد نكردم، كناره گيري من چونان حضرت موسي (ع) برابر ساحران است كه بر خويش بيمناك نبود، ترس او براي اين بود كه مبادا جاهلان پيروز گردند و دولت گمراهان حاكم گردد، امروز ما و شما بر سر دوراهي حق و باطل قرار داريم، آن كس كه به وجود آب اطمينان دارد تشنه نمي ماند. @tashayoa_tmersad313
🔅 حکمت۲- عوامل ذلت و خواری 🔅 💠وَ قَالَ عليه‌السلام أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اِسْتَشْعَرَ اَلطَّمَعَ و درود خدا بر او، فرمود: آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست كرده. 💠وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ و آن كه راز سختى‌هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده. 💠وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَهُ و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى‌ارزش كرده است. @tashayoa_tmersad313
❗️ 💥عوّد نفسك التصبّر على المكروه، و نعم الخُلق التصبّر فى الحق ! 🌔خويشتن را بر صبر بر آنچه ناپسند است عادت ده و شكيبا بودن در راه حق چه خوبى نيكويى است! 📘 @tashayoa_tmersad313