نمیتوانید ارزشِ چیزی را بفهمید،
مگر اینکه احتمالِ از دستدادنِ آن را تجربه کنید...
_مارک منسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فالعُمر یَبدأُ حینما القاڪ(:
«بعضی وقتها حرف نزدن هیچ نوع زحمت و
سختی ندارد، اما گاهی وقتها فشار و دردش
از بلند کردن پیانو هم بیشتر است.»
_ استیو تولتز ؛کتاب "جز از کل"
افکار درهم پیچیده مغزم به دور گلویم آویخته شده اند،راه نفس کشیدن را سد کرده و دیگر توانی برای ادامه دادن برایم باقی نگذاشته اند. فکرها پشت سرهم دیگر صف کشیده و هرکدام دردی برای زجر کشیدن همراه دارند،راه در روهایی در مغزم وجود دارد که در آخر به بن بستی بیش نمیرسد،زیباست؟زیبایی افکارم هم درد دارد،دردی که سر آخر مرا مجبور به خوردن مغز میکند در انتهای تاریکی ها.
"زمان میگذرد، افشا میکند
گاهی به بعضی دوستان فکر میکنی
مدام از خودت میپرسی:
من چطور متوجه این همه دروغ نبودم؟!"
- معین دهاز
میگفت:
«من دارم بزرگترین کار دنیا رو انجام میدم
چون هم غمگینم، هم امیدوار
هم دلتنگم، هم پر از امید
هم خستهام و هم پر از تقلا برای زندگی کردن
هم سر درگمم و هم پر از تلاش؛
امیدوار بودن و موندن سخت ترین
و بزرگترین کار دنیاست...»
- تاسیان -
_نیازش فریاد بود ، ترجیحش سکوت..
انتظاری از کسی ندارم
و این نشانه قدرت من نیست!
مسئله، خستگی از اعتماد های شکسته است...!
تلافی یا انتقام؟ نه، مثل محمود درویش که میگه: همین مجازات تو را بس که من دیگر تو را آن طور که میدیدم، نمیبینم.
براستی در تاریکیست که ما نور را مییابیم. برای همین وقتی دچار اندوهیم، نور از همه چیز به ما نزدیکتر است …
شبخوش.