Copy of D1738217T16651066(Web)(1).m4a
11.18M
کتاب صوتی فرمانده شهر
فرمانده نگاهی به سر تا پای من انداخت و یکهو زد زیر خنده. از خندههای تلخ فرمانده داغ کردم و در دلم فحشش دادم. ما را توی باد و زیر باران سر پا نگاه داشتند. کف حیاط ساختمان ساواک مثل زغال سیاه بود.
نویسنده: داوود بختیاری دانشور
راوی:مظفر سلیمی
قالب: روایی دستهبندی: رمان و داستان
حجم تقریباً ۱۱ مگابایت
برای دسترسی به کتابهای صوتی هشتگ #کتاب_باز سپس علامت ^ را لمس کنید
@ch1405