🥀/..
#دلانه
آخ که چی میشه وسط روضه...
وسط اشکات یهو..
بگن مهدی اومده...
یه همهمه ای بشه همه برن سمت مولا..
وتوهم که ازشوق دیدن مولا
اشکات چند برابر شده و
نمیتونی صورت مولا روخوب ببینی
به سمت مولا میری..
جلوی پاهاشون زانو میزنی و
میگی السلام علیک یاایها العزیز..
آجرک الله بمصیبتک جدہ الحسین...
آقا هم با صدای رسا و زیبایی بگن
وعلیکم السلام بر عزاداران حسین
خوش آمدید به عزای جدم حسین..
چه عزاداری زیبایی...
چه اتفاق مبارکی..
یا ایهاالعزیز...
#اللهمعجللولیڪالفرج
#السلامعلیڪیاسیدالشهدا 💔
| @tasmim_ashqane |
🥀/..
🍂✨
#جوهرعشق
[ مُحـرَم آمَـد... ]
محرم آمد!
محرم آمد تا بگوید حسین
فراموش نشدنے است..
آمد تا بگوید:
«هیهات من الذله »
حسینم...
این بار مراهم با خود
به دیار عاشقانه خود ببر..
بگذار من هم بوی بهشت را از سرزمین ڪربلا حس کنم..
دلـم هوای کوچههای ڪربلا را کرده است..
نمیدانم چگونه هستند!
خودم ندیدم اما مےگویند:
حال و هوای عجیبے دارد...
مےگویند: آدمے عاشقتر مےشود...
مےگویند: هر ڪجایش، حسین است!
حسینم...
تو را قسم میدهم به
همین محرم..
به همین ماه عزیز..
مرا با خود ببر!
ببر از این دنیای تنگ و دلگیر،،
دیگر نمےتوانم آسوده باشم..
منتظر مےمانم
مےدانم صدایم میکنے
اگر دلم به سویت پر بڪشد..
#السلامعلےالحسین
#وعلےعلےبنالحسین
#وعلےاولادالحسین
#وعلےاصحابالحسین
🍂•| @tasmim_ashqane °•
1_25449234.mp3
9.58M
#مدیحه
روزاوݪ:
جنابمسلمبنعقیݪ
اےنامہڪہمےروۍبہسوۍحسٻـݩ،
ازجاݩبمݩببـۅسروۍحسٻـݩ...
#حاجمحمودڪریمے
•| @tasmim_ashqane °•
+ نصفه شبـا اگه از خواب پریدی،
همینجوری نگیر باز بخواب...
بـه این فکرکن
کے کارت داشته که بلندت کرده:)
.
.
حداقلش روکن به قبله بگو
#السلامعلیڪیااباعبدالله♥️..
#شبتونحسینے
#نمـازشبخونابسمالله..🌼🍃
•| @tasmim_ashqane /..
[🖤]
#چشمڪآفتاب ✨
امـروز صبـح،
عجیـب دلـ/♡/ـم
هواے حَـــرَم دارد...
#صبحٺوݩزیبـآ
💔| @tasmim_ashqane ..
[🖤]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃
#دل_تکونے
موضوع: روضه و گریه...!
••|آیت الله مجتهدیتهرانی|••
#پیشنهاد_دانلود
#السلامعلیڪیاسیدالشهدا💔
@tasmim_ashqane
🍃
▫️بِسْمِ اللَّه ▫️
🍃🍃
🍃
#بانوی_تراز_انقلاب ✨
بعد از حادثه هفدهم شهریور، صدیقه حالت عجیبی پیدا کرد.
هیجان و احساسی که تا آن موقع مثل خون در رگ هایش جاری بود، حالا پرخروش گشته بود و او را زندگی عادی و روزمره دور می کرد.
دیگر به خرید و تفریح و میهمانی اهمیت نمی داد. انگار از عالم تعلقات هجرت کرده بود به سوی فنای در معبود.
می گفت
" دیگر چطور می توانم راحت زندگی کنم، در حالی که آن روز از خون مردم جوی های آب و خیابان ها پر شده بود."
خانواده و دوستانش آخر هفته صدیقه را در کهریزک یا در بیمارستان معلولین ذهنی نارمک پیدا می کردند.
هیچ کس طاقت دیدن وضعیت آن بیماران را نداشت.
اما صدیقه می رفت آن ها را شست وشو می داد و به امورشان می رسید.
پر دل و جرأت بود. به همین خاطر دنبال کارهای کوچک نمی رفت.
|°شهید صدیقه رودباری °|
🍃
🍃🍃
@tasmim_ashqane
#دلانه
میگَن دُنیآ خیلی سآلِشهِ ،
وَلی!
دُنیآی مَن سهِ سآلِشه... :)
#رقیه_جآنم💔| ۳۱۵ |
@tasmim_ashqane