eitaa logo
- هَم‌قرار'🏴
1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
518 ویدیو
28 فایل
• ﷽ ‌ ما آدمی‌زادهاۍ محتاطیم امّا در دل ڪورهٔ آتش، در میانهٔ برافروختگی‌های شعلھ .. #مائده_عالی‌نژاد ــ ـ همقرار وقف مولا'عج ست‌، قَرارِ ما مماتُ حیات، خَرجِ مولا. شهادت نزدیک است... ‌پُل ارتباطی: @Khadem_eshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ و تو چه میدانی از آمیختگیِ مُحِب وُ مَحبوب‌؟ از اختلاط دو وجود؟! از مخلوط یک موجود؟! ؛ خودت به‌ قضاوت بنشین ؛ می‌شود این وجودِ واحد را فاش نکرد؟ .. ‌|
‌ خاطراتِ‌وجودِ‌آن‌عذاب‌بود!
‌ درست دقایق پایانۍ حضور در این‌رنج‌کده، درست آن‌زمانِ آخرین‌ نفس‌هاۍ به ‌شماره‌ افتاده، درست هنگامِ تکرارِ تمامِ خاطره‌هاۍ حاصل یک‌عمر و درست به‌هنگامه‌ۍ غروبِ آفتاب جسم ، باز هم آسمان آبۍ خواهد درخشید و خورشید، مهربان؛ و این‌میان سهم آدمۍ یا لمسِ سردۍ و رنج خاک است و یا درک فراخ و گستردگۍ ابرهاۍ آسمان ..!
- هَم‌قرار'🏴
‌ اسم این درد -یا بهتر بگویم- این علاج چیست که تمام دوا وُ درمان‌ها و دود وُ منقل‌ها وُ آه و بغض‌ها از چشم می‌افتد و دل، تنها به دانه‌ اشک غلطانِ در چشم دخترکی دل می‌بندد تا آن دوچشمِ به‌گمانم مشکی، تمنا و ناز کند؟! .. و یا نام این علاج که تمام فرضیه‌ها و حتی نظریه‌های درد دلتنگی را می‌تواند کنار زند تا باز همان دل، جرعه‌ای دل‌خوش شود به طنازیِ آن دو چشم تا بلکه زودتر، به این دلتنگی مهر خاتمه زند وُ نامه‌ی مهر شده را نزد عرش تکان دهد؟ .. تو میدانی؟ بگو! نام این علاج که درمانِ دردِ دلِ من میشود را میدانی؟ بگو ..! |
‌ آغاز لحظه‌‌ی مقدمه، برای خلقِ جوان‌های ۶۰ساله، و آفرینشِ پیرهای ۲۰ ساله، و شلیکِ گلوله‌های عاقلانه، و نقشِ تصمیماتِ عاشقانه، و نخل‌های سوخته‌یِ به‌آسمان‌رسیده، در دریایِ اعجازِ ۸ساله، مبارک. | . . .
- هَم‌قرار'🏴
‌ رسالتِ تو همین است!
‌ رسالتِ تو همین است؛ همین‌ که باشی و بدانی که بودنت شالوده‌ و خلاصه‌ و همه‌ی آمال کسانی است که هر فلق و شفق دست از کوتاهی برنمی‌دارند و در هر مغرب و مشرق فراموشکارِ تو می‌شوند؛ اما، ولی، و همه‌ی اینجور کلماتِ ربط، براۍ خودشان و دل وُ قلب‌شان ردیف می‌شود تا با هر زبانِ بی‌زبانی و چیزی همان شبیهِ زبان بچگانه فقط شما را خطاب کنند و بگویند که ما هرچه که باشیم، شما را، دوست‌تَر، زِ، جان، می‌داریم بابامهدی:)🌿
خیال گریبان‌گیرِ تو را نمی‌دانم؛ ولی خیلی سال است که خیالِ قامتِ یار، لشکرِ 'باورِ جاماندگی' را دشمنِ ما کرده. دفاع هم که در برابرِ دشمن واجب است؛ خاصّه اینکه سرزمینِ سوخته‌ی قلبِ ما، نشانه رفته باشد .
‌ ‌همان تمامیّتی که در طلبش، گرداگردِ پیچ‌وخمِ کوچه‌ها را به شماره‌ی گیسوانِ سَر گشته‌ایم؛ همان تمامیّتی که نهایت وُ اوجِ تمامِ ما را با گوشه چشمی به معراج می‌کِشاند وُ با خَمِ ابرویی، حضیض را قبر ما می‌سازد؛ همان ، به شوقِ یک سجده‌ی 'تو' چنان چشم‌انتظار است که گویی در تمامیِ این بیکران جھان، تنها 'تـو' را دارد؛ و الحق که سبوحٌ قدوسٌ، رَبُّ الملائکه و الروح .. - -
‌ فصل پنجم؛ ساعت ۲۵ و ۲۴ دقیقه، ۳۱/۵ روزِ ماهِ سیزدهم، و حالا، از همینجا، از زادگاهِ من، تولد هیچ‌سالگی‌ات مبارڪ ! -
- هَم‌قرار'🏴
‌ شهرت طلبانِ نامجو را یاد تو نشانده در زوایا .. - جامی
‌ به نگاه تو محتاجم. و می‌دانم که معنای محتاج را می‌دانی؛ محتاج چیزی بودن، یعنی در فراق آن چیز ترک‌ها برداری و بشکنی و بمانی به امیدِ دیدار تنها همان یک چیز . بعضی‌ها هم دیوانگی می‌نامندش! فرقی نمی‌کند محتاج تو بودن یا دیوانهٔ تو بودن؛ هر دو حالت یک چیز را باید داشته باشد که دارد، هر دو حالت، را دارد ..
- هَم‌قرار'🏴
به دلم یه نگاه می‌ندازی؟ خراب شده ..
‌ و تنها امید من این است که جایی میان صفحات تاریخ، از میان محرومیت‌های انسانی، از میان جبرهای متواتر و از میان صدها هزار شواهد و مدارک خاک‌خورده، تنها در جایی کوچک ثبت کنند که بودند افرادی که چند حرفِ ح‌س‌ی‌ن را کنار هم قرار می‌دادند و مویه و ضجه‌ها سمت آسمان روانه می‌کردند و دست گذاشته بر قلب وُ تمنا می‌کردند تا نفس‌شان با ذکر این کلمه قطع شود؛ اما، هرگز، هرگز، یار را ندیدند ..