/💜/
#جوهرعشق
[غـَـمِـت نباشهـ]
دُرست در اوج نا امیدی ؛
یا غمگین شدن از موضوعے ؛😕
یا درتنهایےکخ غم بر دلت خانه کرده ؛☹️
و چشمانت هوای پاییز به خود گرفته ؛😭
ذهنت از کلمههای آشفته پُر مےشود!
اما کسے به سویت مےآید...😌
کسے که همیشه لبخند روے لبش را دیدهای و گمان بردی ڪه او یار و مونسِت است😉
و آن روے سکه ش را هیچگاه ندیدهای؟
اما گمانت اشتباه از آب در میآید!🙁
و باز تنهاتر می شوی....!
حَتم دارم ڪه برای یک بارهم این را حس تجربه کردهای!
درمیانِ همین نزاع وُ آشفتگےهای روحیت،
دو مرتبه کسے میآید که به تو قطره قطره آرامش تزریق میکند ،😍
چیزی فراتر از آستامینوفن!❤️...
مےآید و آرام مانند موسم بهاری مےوزد و کنارت مےنشیند!😇
بودنش خودش دنیایےست از عاطفه و نعمت!
لب مےگشاید:🙃
نازنینم!
بارها در ڪتابم اشاره کردهام که هر جا بخواهےمن هستم...
چه شادی وُ چه غم....
گفته بودم که مرا بخوانے،
بی جواب نمےمانے...
مُهرِ حل مےشود را مےزنم✅
اما مےخواهم کمے دست به سوی آسمان بالا ببرے تا ثوابت را بیشتر کنم...☺️
پس،
🍂[غمت نباشه!😉]🍂
#معصومه_احمدے
#غمتـون_نباشه😉🍃
|•| @tasmim_ashqane |•|
/💜/
[🕊]
#جوهرعشق
قصد نوشتن کرده ام
میخواهم بنویسم،
بنویسم از معشوقه ام...
همان کسی که روزی
پادِشَه قلب کوچکم شد
و دنیایم را از آن خود کرد..
میخواهم از تو بگویم
ای صاحب دل عاشقم
یادت مےآید،
آن روز ،
من و تو باهم
آنروز تو به من لبخند میزدی و شعر میخواندی!
از آن هنگام که شدم لیلای عاشق ،
تو شدی مجنون شاعر
همیشه به یادم می ماند که چادر مشکی رنگم را تو بر سرم می انداختی
و من به هنگام جدایی
و روز وداع بند پوتین های رزمت را
می بستم و تو عاشقانه مرا نظاره میکردی💔
ای پادشاه قلبم💕
ای فرمانده دلم👑
و ای پاسدار چادر مادرم🍃
دلم برایت تنگ شده است...
#یادتمےآیدبرایچهمیخندیدیم؟💔
#معصومه_احمدی
#درخواستےاعضا..
|تقدیم به همسران مدافع حرم|
🌹•• @tasmim_ashqane ..
[🕊]