eitaa logo
- هَم‌قرار'
1.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
446 ویدیو
26 فایل
• ﷽ ‌ ما آدمی‌زادهاۍ محتاطیم امّا در دل ڪورهٔ آتش، در میانهٔ برافروختگی‌های شعلھ .. #میم_عین. ــ ـ ڪانال‌ وقف مولا'عج ست‌. حذفِ‌نامِ‌‌نویسندگان، موردرضایت ‌نیست؛ به‌حرمت‌ِسورهٔ‌قلم. ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
دستمالی زیر درخت آلبالــو🍒❤️|• عجب کالسکه ای، دوتا اسب سفید جلو، آروم آروم دارن میبرنت سمت برکه ی پائین آبادی همون جای همیشگی، زیر درخت آلبالو. جای این سؤالا که من کیم و چی ام؟! بهتره یکم سکوت کنی، راهی نمونده، فرصت خوبیه چند لحظه ای چشمات رو ببندی و ذهنت رو متمرکز کنی و یکم حرف زیر لبت جمع و جور کنی... راستی پرنسس یه فکری هم به حال اون دستای رعشونت هم کنی بد نیست... از صدای بالا و پائین پریدن قطره های آب و بازی ماهی ها، باید فهمید که دیگه، رسیدیم... آروم پیاده شو، نیمخواد کفشت رو بپوشی، چمن های این دامنه ی باشکوه، خیلی لطیف تر از اون چیزی هستن که بتونن زمختی کفشات رو تحمل کنن. دستت رو بده به دست پروانه های رنگین کمونی... من به شاپرک ها میگم دستمال مهربونی هات رو بیارن... از بچگی موقعی که میخواستی از دامنه ی کوه بری، دولا میشدی و چهاردست و پا میوفتادی به دل زمین و میرفتی بالا؛ فقط یه فرقی با گذشته هات داری، اون سر به هوای قبل، بی قرار و آشفته حال امروز شده.. یه نگاهی به ساعت روی مچ دستت بنداز، عقربه هاش خیلی آهسته تر از همیشه حرکت میکنن ولی تو حواست رو جمع کن، سرعتت رو ببر بالا، باید سر موقع برسی. به بهار گفتم، یه شاخه گل نه، یه دشت پر از گل برات تو آماده کنن، برای تقدیمش، فقط کافیه اشاره کنی... از یه طرف خوشحالی شاپرک ها و از طرف دیگه عطر و بوی وجود شاهزاده میشه رسیدن رو فهمید. آره... شاهزاده تکیه زده به درخت، یه دستش زیر چونشه، انگار خیره شده به شلوغ بازی ماهی ها و هیجان قطره ها در کنار سکوت سنگین صخره های داخل آب... بدون سر و صدا بشین کنارش، تو هم زل بزن تو چشماش هیس... آروم تر نفس بکش پرنسس تو همون نگاه عمیقش، زیر لب داره چیزی میگه... حالا وقتشه... در گوشش آروم بگو: چشمات رو ببند؛ دستت رو بگیر جلوی چشماش، اونقدری که وقتی چشماش رو باز کرد، مژه هاش دستت رو نوازش کنه... خوبه ... حالا به شمارش من آهنگ حیات و زندگی رو براش خاطره انگیز کن: 2,1 3, چه سر و صدایی به راه افتاده، اون قطره های کوچیک، برات یه آبشار بزرگ درست کردن، پرنده ها هم بال به بال برات سرود آرامش میخونن... تو همین شلوغیا، حرف های دلت رو بهش بزن... من سکوت میکنم... آماده ای پرنسس؟!... پاشو بریم... تعجب نکن عقربه های ساعت با سرعت دنبال هم میدویدن تا اینکه بهت بگم وقت رفتنه... انگار از آرامش صدات حسابی داره چرت میزنه، بیدارش نکن، با همون آرومی ِ رسیدنت، باید بری.. خوبه... کالسکه هم آمادست... برای قرار دل بی قرارت، یه نگاهی به اون بالاها زیر درخت آلبالو بنداز... اینجا چه خبره؟!! چرا انقد پریشونی، حتماً دستمالت رو زیر درخت آلبالو گم کردی؟! عیبی نداره، اینجا رو ببین: یکی برات یه دستمال ِ نقاشی شده از چهره ی خودت، با یه دست نوشته اینجا گذاشته، درست رو به روی چشمای خیره شده ی شاهزاده... نوشته: دوستت دارم پرنسس. به کجا خیره شدی؟ به دستمالی که اون بالا دست شاهزادست؟ اون دستمال توئه پرنسس. یه دستمال نقاشی شده از چهره ی شاهزاده که زیرش نوشته: "دوستت دارم" شاهزاده. و من همون احساس بین تو و شاهزادم تو فاصله ی قلب هاتون.. @tasmim_ashqane
عشقِــ تو! دل هارا به غبطه وا مےدارد!🌸💜 در سر و صداهای عشق های پلاستیکی و یکبارمصرف از حرکت لبهایش خواندم که می گوید: دوستت دارم در شب های پر آشوب دلم برای آرامش وجودم دست هایم را می گیرد و به انتخاب خودم، حتی از پَسِ آسمانِ ابری ستاره ای را برایم می چیند و نثارم می کند. دستانم پر شده از ستاره های محبت او... اما امشب من دستانش را می گیرم و بی انتخاب خودش آسمان را برایش می چینم؛ و در سکوت عشق های حقیقی، به او می گویم: دوستت دارم... آسمانِ قلبت پر ستاره... @tasmim_ashqane
نسیم و دل بیقرار ♥| زانوانم را محکم گرفته ام و دستانم در هم گره خورده چشمانم به گلدسته هایت خیره مانده و دلم را به نسیم های کویت داده ام نسیم هایی که گهگاهی این دل زنگین را به مناره های رنگین حریمت میزنند میان این دل غوغایی به پا میشود زشتی هایم فهمیده اند که دیگر وقت رفتن است و نسیم، خبر از آمدن آرامش میدهد حالا این دل بیقرار، قرار می یابد پلکی بر هم می زنم و نسیم آرام تر از همیشه اشکهایم را با خود میبرد و واژه های برخاسته از دلم را برایم می آورد می شنوم: تو ذکر خدایی با یاد تو دلم آرام میشود. الا بذکرالله تطمئن القلوب. آقای زمانم؛ خودم اینجا کنار حوض مسجدت نشسته ام و دلم میان محرابِ مسجدت در انتظار توست.. [تقدیمــ به امام زمانمــ🌸💜] @tasmim_ashqane