eitaa logo
- هَم‌قرار'
1.1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
446 ویدیو
26 فایل
• ﷽ ‌ ما آدمی‌زادهاۍ محتاطیم امّا در دل ڪورهٔ آتش، در میانهٔ برافروختگی‌های شعلھ .. #میم_عین. ــ ـ ڪانال‌ وقف مولا'عج ست‌. حذفِ‌نامِ‌‌نویسندگان، موردرضایت ‌نیست؛ به‌حرمت‌ِسورهٔ‌قلم. ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️بِسْمِ اللَّه ▫️ 🌺🌺 🌺🌺🌺 ✨ نماز ظهر را در مسجد حضرت زهرا (س) و نماز مغرب را در مسجد امام زمان عج می خواند. نماز غفیلۀ ما بین نماز مغرب و عشا را بسیار دوست داشت و ترک نمی کرد . شب های جمعه ، حال و هوایی عجیب داشت! می رفت گوشه ای و دعای کمیل می خواند و اشک می ریخت . می گفت : " مادر! بگذار بروم گوشه ای که اگر اشکی ریختم ، خواهر و برادرم نبینند و ناراحت نشوند . جوان هستند و باید کم کم متوجۀ این مسائل بشوند ." شهناز هرگز دروغ نمی گفت و عصبانیتی از او به یاد ندارم . در حرف زدن و انتخاب جملات، بسیار دقت می کرد تا اگر به کسی حرفی می زند ، او را ناراحت نکند . اگر کسی را ناراحت و عصبانی می دید، سعی می کرد آرامش کند و این صفت ، الآن برای خواهرانش به یادگار مانده است . آنها شهناز را الگوی خود قرار داده اند . دوستان صمیمی اش را به یک چشم نگاه می کرد و برایش فرقی نداشت . به همنشینی با کسانی که سواد بالایی داشتند ، رغبت بیشتری نشان می داد . جذابیت اخلاقی و وجهۀ خوبی هم میان اعضای خانواده و هم در بین دوستانش داشت . اوایل سال ۵۹، یکبار قسمت شد به دیدار امام خمینی بروند . شهناز از این دیدار برایم تعریف کرد : " در اتاق ساده، سرد و نمناکی نشستیم . لحظاتی بعد، عروس امام ، علاءالدینی آورد و در اتاق گذاشت و بعد هم امام را همراهی کرد تا ایشان به تشکچه ای نشستند ." می گفت : "مادر ! دلم می خواهد فقط یک دفعه خدا زنده بگذارم تا چهار گوشۀ تشکی که امام روی آن نشسته بود را ببوسم ." |°شهیده شهناز محمدی زاده °| 🌺 🌺🌺 @tasmim_ashqane
/چینے دݪ شڪسته‌ے من.../
🌼🍃 [ جورچٻݩ قݪب مݩ... ] خاطرت‌ را برای مراقبت بیشتر، در قلبم، پناه دادم! اما گاهے خاطرت، آشفته مےشوند و قلب درمانده‌ی‌ مرا با آهےعمیق، مُجدد از نو به راه مےاندازد! گاهے هم آنقدر مجنون مےشوند که هراس از گشودن دربِ قلبم دارم، تا نڪند ذره‌ای از آن برود وُ من بمانم با یک تکه از یاد تو، ڪه نیست.... یڪ‌روز که خاطرت، شیدا شده‌بود وُ من‌‌ هم ساده، تکه‌ای‌ رها شد وُ آمد نزد تو... آمد وُ ، جاماند... میان دستان‌تو... وَ از آن روز، تو مدام تڪه‌های دل شکسته‌ی مرا امتحان مےکنے تا پازلت جور شود! اما هر ‌‌چه‌ که تلاش ميکنے، تکه‌ها برهم جفت نمےشوند! آن‌وقت من به سراغت مےآیم و مےگویم: ” تلاش نڪن جانانم! مدت‌هاست این قلب، برهم جفت نمےشود! درون هرتکه‌اش یا چیزی مانده و یا رفته که مانع مےشود بر پازلے کامل و سالم‌! آنوقت برایت تمثیلے مےزنم از تکه‌ای که ‌هم‌اینک در دست داری: « این تکه‌ میانش یک دنیا آرامش بود! اما حالا در برابرش، اقیانوس مواج هم سجده مےکند! یا آن تکه روزگارۍ سرشار بود از طعم زندگے! اما حالا فقط خرده‌کوچک‌های تلخ روزگار، میانش باقے مانده!» راستش را بخواهے، جور کردن قلبم، مدت‌هاست که دشوارے را الگوی خود کرده! اما من بارها، پازلے از قلبم را جور ڪرده‌ام!! یک تکه‌اش درست شبیه ‌تڪه‌ی مرکزی قلب توست! ‌‌•| جانان من! قلب من نمےتواند جفت شود مگر با ... |• مےشود امتحانے کنے؟ مثلا تکه‌ی شرقے قلبت را قرض بدهے وُ مرڪز قلبم را به نامت بزنے! نقشه و معماری هم، با خودت! از مغرب به مشرق قلبم را آنگونه که مےخواهے برهم جفت کن! من هم آن گوشه‌ کنارها مےایستم تا کارَت تمام شود! بعد که دست از کار مےکشے و مےآیے نزد من تا نظاره‌گر قلبے باشیم که با معمارۍ تو برهم جفت شده، من، آخرین تکه‌ را رو مےکنم! همان تکه‌ی ویژه را... تکه‌اۍ که را داده تا ، میانش جا شود... آن‌تکه‌هم، دیگر شبیه به آن‌تکه‌ای شده که در قلب تو جامانده بود‌! حالا هردو تکه‌‌هایے ‌ برهم داریم... تکه‌ها را در مرڪز‌شهر مےگذاریم و نظاره‌گر شهری مےشویم که تمامیَش، تمامِ‌مـآ شده است‌‌... . . آنگاه تو روبه من مےشوی و با اشاره به پایتختِ‌قلبت مےگویے: ”خیالت راحت جانان! جای تڪه‌ی ویژه‌ی قلبت، امنِ است... “ و خیره به چَشمان من، مرا میان آغوش‌عمیقٺ غرق مےکنے... @tasmim_ashqane 🍃 🌼🍃
° شعر را در روز نتوان آنچنان زیبا سرود! شاعران شب‌ها قلم‌هاشان قیامت مےکند.. عارفہ‌نصیرے °
💓•• نوید؛ " نامت" بود و عاقبت؛ مثل نامت کاری کردے کارستان! که نویددهنده‌ے دلها شدے اے نوید دلِ معراجے در دل مانده بود؛ آمدن به پیش تو در خواب دیده بود؛ آمدے به پیش من.. اے دلدارِ بےدل دلداده ام کردی چه کنم؟! به‌ غیر تو؛ غیر تویی ندارم! درمانم باش! ✏️ @tasmim_ashqane 💓••
🌼•[] 💗/.. اوستـاۍ ‌مـا‌ اوستایۍ‌شــو ‌خوب‌بلده! نابلـد‌ ماییم‌ که ‌با دودوتا چهارتامون داریم بزرگی خدارو اندازه میگیریم. غافل از اینکه؛ بزرگے خُـــدآ خیلے بزرگتراز دودوتا چهارتای ماست! ✏️ 💚🍃 🖌 [💓] @tasmim_ashqane 🌼•[]
••💜•• 💕// در برخے منابع برای امام عصر(عج) لقب خاصے ذڪر شده با عنوان: " خُنَّس". اما این لقب از کجا گرفته شده؟! از آیه ۱۵ سوره تکویر که میگه: فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ. حالا این خُنَّس یعنے چے؟! یعنی آن ستاره ای که می رود اما برمیگردد. ⭐️•• ڪے بشه برگردی ستآره مشرقے دلهآ؟! 💕// @tasmim_ashqane ••💜••
📝// شما اینجوری حساب کن که هر ترانه ای میانگین 20 جمله داشته باشه... 3 روز هم حداکثر طول بکشه تا یه تراک موسیقی رو مو به مو حفظ بشیم... میشه چند جمله؟! حدودا میشه 1200 جمله تو هر نیمسال! تو 3 سال چی؟! میشه 6600 جمله! تموم تراک هایی که تو این سه سال اخیر گوش کردیم به کنار... آیه های قرآن در کل 6236 تاس! یعنی می شد جای تموم موزیکایی که در طول این سه سال گوش کردیم، قرآن رو کاملِ کامل حفظ کنیم!... حالا میفهمی وقتی میگن " اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسر " یعنی چی؟! !☺️✋ 💚🍃 •• @tasmim_ashqane •• 📝//..
🌱🌱🌺 🌺🌺 ▫️بِسْمِ اللَّه ▫️ ✨ در اتاقش عکسی از حضرت امام خمینی (ره) را قاب شده به دیوار آویزان کرده بود، خیلی‌ها به او می‌گفتند اگر رئیس بیمارستان عکس را ببیند، برخورد بدی را با او خواهد کرد، اما او عکس را پایین نیاورده بود. یک روز رئیس بیمارستان -دکتر عارفی- که بعدها به خارج از کشور متواری شد، برای سرکشی به اتاق‌ها آمد و متوجه قاب عکس امام بر روی دیوار اتاق فوزیه شد و با عصبانیت دستور داد که عکس را از روی دیوار بردارد. اما فوزیه گفته بود: "اتاق متعلق به من است و هر عکسی را که بخواهم در آن آویزان می‌کنم." رئیس بیمارستان هم فوزیه را تهدید به کسر یک ماه از حقوقش کرده بود. اما فوزیه حرفش یک کلام بود: "اگر اخراج هم بشوم عکس را از روی دیوار پایین نمی‌آورم." وقتی هم که مدرسه می‌رفت چند بار به خاطر حجاب اسلامی‌اش از طرف مدیر مدرسه تنبیه و توبیخ شده بود اما خم به ابرو نمی‌آورد. هیچ وقت زیر بار حرف زور نمی رفت و در اکثر راهپیمایی‌ها هم با حجاب اسلامی پا به پای مردان و زنان دیگر شرکت می‌کرد. |°شهید فوزيه شیردل °| 🌺🌺 🌺🌱🌱 @tasmim_ashqane
🌼/.. میگم تاحــالا‌امـام‌زمـانتُ بہ‌اتاقت‌دعوت‌ڪردی ؟! مؤدب‌ بشینـی‌جلو‌آقات سرتوازخجالت‌پایین‌بندازی وباهاش‌حرف‌بزنـی ... ازخودت‌گِلہ‌ڪنی ... اینارو‌ حـاج‌حسین‌مـی‌گفتن باور‌ڪن‌آقا‌میان ... بگوآقـاجان یہ‌امشبہ‌روبیاین‌توخونہ‌ی‌مـا استراحت‌ڪنین ... اتاقت‌مرتبہ ؟! پاشو‌گلاب‌بیار‌امشبہ‌رومهمون‌داری ... بگو‌شـرمنده‌دلم‌سـیاهہ امـا‌اینجـارومرتب‌ڪردم‌ فقط‌بہ‌عشقِ‌شمـا ... یہ‌پشتـی‌بذار آقــابشینن ... قـرآنتُ‌بذارڪہ‌بخونن اون‌قرآن‌تبرڪ‌مـی‌شہ ... باورڪن‌ ڪہ‌آقـامیان امــا‌چشمــایِ‌مــا...💔 میاین‌ این‌ڪارو‌بڪنیم؟ @tasmim_ashqane 🌼/..
▫️بِسْمِ اللَّه ▫️ 🌱🌱 🌺🌱🌱 ✨ شهیده نورا جمال محمد شلهوب از کوچکترین زنان شهادت طلب به شمارمی رود . وی درخانواده ای متدین و پایبند به اسلام متولد شد. پدرش دامپزشک بود و موقع شهادت فقط ۱۵ سال داشت. از زمان کودکی دارای هوش فراوان بود تا حدی که در مدرسه بین همکلاسی ها و معلمانش محبوبیت زیادی پیدا کرده بود. هر کس او را می شناخت دوستش داشت. به دین عشق می ورزید و از حافظان قرآن بود. علی رغم سن کمش در اکثر فعالیت های اسلامی مدرسه مشارکت می کرد . نسبت به رخدادهای انتفاضه بویژه انتفاضه الاقصی بسیار حساس بود، و از شرح زندگی شهیدان و شهادت طلبان متاثر می شد، تصاویر و وصایای رهبران شهید انتفاضه، و شهادت طلبان فلسطینی را جمع آوری می کرد. وی از آگاهی های سیاسی و فرهنگی بسیاری برخوردار بود و همه اتفاقات و تحولات فلسطین و جهان را دنبال می کرد و از توطئه های آشکاری که در خلال مذاکرات صلح علیه ملت فلسطین جریان داشت آگاه بود. از وی مطالب زیادی منتشر نشده است و شاید دلیل اصلی آن کم سنی اش باشد، اصلی ترین یادگارهای وی عکسی است با وضوح کم و وصیت نامه ای به شفافیت آفتاب که نشانگر رشد فکری و بسیار بالای او و درایت و هوشیاری اش می باشد. نورا در ایستگاه ایست بازرسی(طیبه) که جدا کننده سرزمین های اشغالی سال ۱۹۶۷ از سرزمین های اشغالی سال ۱۹۴۸ می باشد، اقدام به عملیات استشهادی نمود . از نحوه عملیات و میزان تلفات و خسارات صهونیست ها خبری منتشر نکردند و بقایای پیکر او دو روز بعد تحویل خانواده اش گردید. که با تظاهرات گسترده مردم طولکرم تشیع گردید و به این ترتیب نام وی به عنوان کم سن و سال ترین زن شهادت طلب فلسطینی ثبت گردید. نورا در وصیت نامه خود می نویسد : "…از شما می خواهم دعا کنید، خداوند شهادت من و همه شهیدان را مورد پذیرش درگاهش قراردهد. ای اشغالگران غاصب! زمان آن رسیده که به تو درسی قاطعانه بدهم . در اثنای عملیات تصمیم گرفتم که نامه ای را برای اشغالگران بفرستم و به آنان بگویم : ای قوم یهود! در سرزمین و دیار ما امنیت نخواهید داشت ، از زمین من بیرون بروید ، زیرا این سرزمین بر شما حرام خواهد بود. …من این عملیات را به ارواح شهیدان فواز بدران ، عامر حضیری ، محمود مدنی ، یاسر بدوی ، رائد کرمی ، دکتر ثابت ثابت ، فراس جابر ، محمود ابوهنود ، ناصرحمدان ، عبدالرحمن حماد و شهیدان قتل عام نابلس و شهدای کشتار بیت لحم و بیت ریما و عین الفارعه و همه شهیدان هدیه می کنم. …پیروز باد اسلام و مسلمانان ! ننگ و عاد باد بر پست فطرت ها ، جاسوس ها و قاتلانی که مجاهدان را کشتند! و زنده باد فلسطین آزاد" |شهید نورا محمد شلهوب | 🌱🌺 🌱🌱🌱 ‌@tasmim_ashqane
•••🧡 قدرتمند‌تراز خُداوجود‌نداره... وقتی‌تومناجاتت‌بگی‌خدای‌قُدرتمندِ من! خُـداهم‌درگیر‌مشکلاتت‌میشه‌که‌حلش‌کنه! گره‌از‌گره‌ها‌وابکنه! زندگیتو‌سَروسامونی‌بده! بعدش خدا میگه بنده‌ی‌قشنگ‌من! دیگه‌چی‌میخوای؟ بگو‌ردیفش‌کنم‌واست.. نگاه! بهترین‌حلال‌؛ مشکلتو‌حل‌میکنه! دیگه‌چی‌میخوای؟! @tasmim_ashqane 🧡•••
🌼🍃 این یڪ حقیقٺ است... @tasmim_ashqane 🌼🍃
مداحی آنلاین - مشتری نگاه تو ناهیده - بنی فاطمه.mp3
4.32M
🎈/.. #ثمینه 💐•• مُشتـری نگاه تو ناهیده 💐•• یه ذره خاڪ قدمت خورشیده 🎤) #بنےفاطمه 😍) #میلادپیامبراکرم(ص) 💗) #پیشنهاد_دانلود☺️🍃 [ @asheghaneh_halal ] 🎈/..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرا ؛ اویس شدن در هوای تو کافی است ... @tasmim_ashqane
...♡ غصه اش را محو در چشم سیاهت میکند خوش به حال |آمنه| وقتی نگاهت می کند... @tasmim_ashqane ...♡