♥️💠🍃🦋🍃💠♥️
🔴 #حکایتی با پیام قرآنی...📖
✳️ همه چیز را نمی دانیم🙄
✨«...وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»✨
💥«...ﻭﺑﺴﺎ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ و خدا (مصلحت شما را در همه امور) می داند و شما نمی دانید»
📖(بقره : ۲۱۶)
✅ #قهر_گنجشکی...🤔
🕊روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت.
فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:
✨می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد.
🕊و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.
✨ فرشتگان چشم به لب هایش دوختند ...
🕊گنجشک هیچ نگفت ...
💖و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
🕊گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام.
‼️تو همان را هم از من گرفتی.
😔این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟
😔لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟؟؟
❄و سنگینی بغض راه کلامش را بست ...
⭕سکوتی در عرش طنین انداخت.
❄فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
💖خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود.
🌀باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند.
🐉آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.
🙄گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود...
💖خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی!
🥺اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت ...
😭های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد ...
♥️💠🍃🦋🍃💠♥️
✨@tasnimquran✨تسنیم قرآن