eitaa logo
تصویر
312 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
979 ویدیو
19 فایل
ما در انتظار رویت خورشیدیم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸مثل و 🔹سرفراز و استوار تا ظهور مهدی فاطمه (عج) 🔹تا انقلاب مهدی (عج) این نسل ادامه دارد. 📡کانال تصویر 👇 http://eitaa.com/joinchat/338821125C0fc0371fd1
👆👆👆👆👆👆👆 تبریک  به  تا قبل ۲۰ فروردین ۷۲ پسربچه‌ای بودم که قاعدتا نباید  را می‌شناختم و نمی‌شناختم لیکن  با شهادت خود در خرابات فکه؛ آنهم نه در "روزگار جنگ" که در "جنگ روزگار" خودش را به نیکی به من شناساند! صدالبته ناآشنا با پنج‌شنبه‌شب‌ها نبودم ولی صاحب آن صوت سماواتی که گویی صدایش از حنجره‌ی آسمان هفتم بیرون می‌آمد، حتی برای بسیاری از هم‌سن و سالان  هم ناشناخته بود، چه رسد به ما تیله‌بازان قهار سر کوچه که با میخ، بادام را سوراخ می‌کردیم و مغز را پودر می‌کردیم و درمی‌آوردیم و جای آن، سرب نرم می‌ریختیم داخل بادام! آری! ما از اعماق پایین‌شهر با دم‌پایی‌های جلوبسته‌ی پلاستیکی پسر شجاع که عامل چرک دائم در لای انگشت پاهای‌مان بود، قطعا نمی‌توانستیم دوست‌دختری به کلاس  داشته باشیم ولی ناگهان با معجزه‌ی یک مین که گویی مأمور  بود، خوردیم به پست آوینی اما نه در  که در زیر پل کالج، مقابل حوزه‌ی هنری! همان منطقه‌ای که عصر شباب، پاتوق کافه‌گردی‌های آوینی بود، آنک داشت مرتضی را درون تابوت می‌دید! تابوتی ۳ رنگ مثل تابوت پدران‌مان! هر چه می‌گذشت، جالب‌تر می‌شد قصه‌ی مرتضی که از سویی  از او سخن می‌گفت و از دیگر سو  و این شد که رد قلمش را گرفتیم و رفتیم و رفتیم و رفتیم تا روزی سید را با سیبیل نیچه‌ای ببینیم با سیگاری پر از پک‌های عمیق فلسفی اما روز آخر با عکس همین پست! حجله‌ای‌ترین عکس تمام تاریخ! تیله و بادام را ول کردیم! گردوها را شوت کردیم پشت‌بام سیاره‌ی ناهید که n تا دختر داشت اما هیچ کدام جاذبه‌ی چشم عینکی سید را نداشتند!   شده بودیم! عاشق مردی خوش‌تیپ؛ خیلی خوش‌تیپ با موهای لخت جوگندمی که از  شروع کرد و به  رسید! هیچ وقت نفهمیدیم قدمش زیباتر بود یا قلمش! ما با آوینی راه افتادیم! و "حلزون‌های خانه‌به‌دوش" راوی شدیم! با او  را شناختیم و  را نیز! و فهمیدیم می‌شود هم  را دوست داشت، هم را! جان گرفتیم از خون او!  را شناختیم! را! و انکشف "آن آستین خالی که با باد، این سو و آن سو می‌رفت" ترشح قلم اوست! و "زمان، بادی است که می‌وزد" نیز! برگشتنی از پل کالج، فتیله‌ی تیله‌ها را حتی تیله‌های سه‌پر را پایین کشیدیم و دیگر برای دیدزدن هیچ کدام از دختران ملوک‌خانوم حتی نرگس، هیزبازی درنیاوردیم! کلاس‌مان بالا رفته بود! خون آوینی، ما را به سن تکلیف رساند و قلمش شد رساله‌ی توضیح‌المسائل ما! 🌺🇮🇷🌼🇮🇷🌻🇮🇷 📡کانال تصویر👇 https://eitaa.com/tasvirr https://sapp.ir/tasvir