هدایت شده از سلیمانیآسمانی
#بــࢪایروحانےشــھیدمحمداصــلانے
برای حاشیهنشینان کار میکرد،
اما خدا او را به متن جامعه آورد.
این سنت خداست.
راه در رو ندارد.
کجا فرار میکنی ای شیخ؟!
بایست!
خدا را با تو کاریست که خلق باید بدانند.
چیزی بین تو و اوست که بین تو و او نمیماند.
اخلاص، شاید قایمباشکبازی نیتها با مردم باشد،
اما کار خدای مردم افشاگری مخلصان است.
اگر خدا برای عاصیان ستارالعیوب است
برای خالصان رازدار نیست.
و برای انتخاب شهید، خدا گل یا پوچ بازی نمیکند.
مرگ تصادفی در کار و بار او نیست
و شهادت، پادشاه مرگهاست که از سلسلهی اولیای الهی به عزیز دردانههای خدا به ارث میرسد.
و ماه صیام، اتوبان چهارباندهی بندگان زرنگ خداست که در آن میتازند و از روزه به روزی میرسند.
و زیارت، فرصت سر از آب برآوردن و نفسچاقکردن شناگریست که باید عرض دنیا را شنا کند و دامن به آب نیالاید.
بایست ای شیخ مخلصِ روزهدارِ زائرِ شهید!
خدا را با تو کاری هست...
⭕️ نویسنده : نمی شناسم
#ماهرمضــان
#ماهاصلاحسبكزندگے
@Soleimaniasemani
هدایت شده از سلیمانیآسمانی
💠 جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «میتونم یکی دیگه بردارم؟» گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود. میگفت: «میبرم با خانم و بچه هام میخورم». 🍰🥧🍩
میگفت: اینکه آدم شیرینیهای زندگیشو با زن و بچهاش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر میذاره!
📕سیدمرتضیآوینی،کتاب دانشجویی،ص۱۹
#ماهرمضــان
#ماهاصلاحسبكزندگے
@Soleimaniasemani
هدایت شده از سلیمانیآسمانی
جالب توجه 🔽
همسر شهید #نواب صفوی:
بعد از افطار به آقا گفتم :
دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم حتی نان خشک!
فقط لبخندی زد!
این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تکرار کردم!
سحر برخاست، آبی نوشید!
گفتم: دیدید سحری چیزی نبود؛
افطار هم چیزی نداریم!
باز آقا لبخندی زد!
بعد از نماز صبح هم گفتم!
بعد از نماز ظهر هم گفتم!
تا غروب مرتب سر و صدا کردم
که هیچی نداریم!
اذان مغرب را گفتند، آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمود :
امشب افطارى نداریم؟
گفتم: پس از دیشب تا حالا چه عرض میکنم؛ نداریم، نیست!
آقا لبخند تلخی زد و فرمود :
یعنی آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟!
خندیدم و گفتم :
صد البته که هست؛
رفتم و با عصبانیت سفرهای انداختم، بشقاب و قاشق آوردم و پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا!
هنوز لیوان را پر نکرده بود كه در زدند!
طبقه پایین پسر عموی آقا که مراقب ایشان بود رفت سمت در!
آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند.
آقا فرمود: تعارف کن بیایند بالا
همه آمدند!
سلام و تحیت و نشستند.
آقا فرمود: خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز کنند!
من هم گفتم:
بله آب در لولهها به اندازه کافی هست!
رفتم و آوردم!
آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف کرد تا روزه خود را باز کنند!
در همین هنگام باز صدای در آمد.
به آقا یوسف همان پسر عموی آقا گفتم :
برو در را باز کن، این دفعه حتماً از مشهدند!
الحمدلله آب در لولهها هست فراوان!
مرحوم نواب چیزی نگفت!
یوسف رفت در را باز کرد،
وقتی كه برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمده است!
گفتم: اینها چیه؟!
گفت: همسایه بغلی بود؛
ظاهراً امشب افطاری داشتهاند،
و به علتی مهمانی آنان بههم خورده است!
آقا نگاهى به من کرد، خندید و رفت.
من شرمنده و شرمسار!
غذاها را کشیدم و به مهمانان دادم.
ميل کردند و رفتند.
👈 آقا به من فرمود :
یک شب سحر و افطار بنا بر حکمتی تاخیر شد چهقدر سر و صدا کردی؟!
وقتی هم نعمت رسید چهقدر سکوت کردی؟! از آن سر و صدا خبری نیست!
#ماهرمضــان
#ماهاصلاحسبكزندگے
@Soleimaniasemani
هدایت شده از سلیمانیآسمانی
استاد فاطمي نيا:
مساله ي والدين شوخي نيست!
ممكن است يك پرخاش به مادر، انسان را صد سال عقب بيندازد و بركات را ببرد!
اگر كوتاهي كرده ايد ، تا دير نشده است جبران كنيد.
اگر در قيد حيات هستند دلشان را به دست اوريد و به ايشان خدمت كنيد و اگر هم به رحمت خدا رفته اند ، براي آنها استغفار كنيد...
#ماهرمضــان
#ماهاصلاحسبكزندگے
@Soleimaniasemani
هدایت شده از سلیمانیآسمانی
🔴 داستان کادوی ازدواج استاد فاطمی نیا
💠 زمانی كه ازدواج كردم كادوی ازدواجم تابلويی بود كه پدر با دست خود نوشته بودند به عربی با اين مضمون كه:
بپرهيز از ظلم به كسی كه ياوری جز خدا ندارد. اين جملهای است كه اباعبدالله(ع) در لحظه آخر زندگی بر لب آوردند. یکی از علما وقتی اين تابلو را ديدند، گفتند اين را حاج آقا به خاطر همسرشان نوشتهاند كه هميشه در ذهنشان باشد چون يك زن در منزل شوهر همه داشتهاش را میآورد و بايد بدانيم جز خدا پناهي ندارد و نبايد به اين زن بگوييم بالای چشمت ابروست و اگرنه مستقيم وارد جنگ با خدا شدهايم. خداوند در هيچ چيزی شتاب نمیكند مگر ياری به مظلومان.
#ماهرمضــان
#ماهاصلاحسبكزندگے
@Soleimaniasemani