eitaa logo
کانال یادگاران لشکر۱۰سیدالشهداء (ع)
279 دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
10.6هزار ویدیو
38 فایل
امروز جهاد تبیین بر هر ایرانی مسلمان واجب است
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید علی اصغر اتحادی در سال 1339 كودكي از سلاله سرخ شقايق در اطرافش ارديبهشت شيراز تولد يافت و غنچه هاي مهر بان لبخند را در بهاران شوق ، بر گونه هاي افسرده مادري نشاند كه از سالهاي پيش در انتظار اين بسيجي كوچك سال بود . سرانجام بعد از سال ها انتظار ، رويايي، صادق مردي سبز پوش در دامان پر مهر وي نهاده بود در آغوش گرفت .علي اصغر ،نام بلندي بود كه اين نواده نور به خليل غلامان اباعبدالله(ع) متصف ساخت .  علي اصغر كودكي را در خانواده اي مومن و دوستار اهل بيت (ع) به سر آورد ودر مكتب عطوفت پدر و مادري فرهيخته و رنج كشيده ، الفباي مهرباني را عاشقانه آموخت .دل بو توزيع اعلاميه و كتابهاي و به پيرفرزانه انقلاب بست و با تكثير  ودر فعاليت هاي سياسي و انقلابي سهمي عظيم را در به ثمر رسيدن نهال نوپاي انقلابي به عهده گرفت . طلوع فجر انقلابي در بهمن 1357 با شهادت جانگذار برادر دلسوخته – حسن اتحادي  – همراه بود و آن عزيز كه پيوسته درد فراق برادر را در دل داشت ، پس از پيروزي انقلاب با گذراندن  دوره هاي مختلف آموزش خود را آماده دفاع از دستاوردهاي انقلاب نمود ودر قالب اولين اقدام ، در سركوبي غائله فيروزآباد واز بين بردن اشراف و خوانين خون آشام ضد انقلاب نقش موئثري را ايفا كرد . با شروع جنگ تحميلي راهي وپس از آن در آبادان ، كوشك وشلمچه به نبرد با خصم متجاوز پرداخت .  وي بارها به جبهه اعزام شد وبا توجه به اينكه دوره خنثي سازي بمب را در ارتش جمهوري اسلامي گذراند بود با پذيرفتن مسوليتها‌ي در اين قالب ، در جبهه ودر شيراز با سپاه و بسيج همكاري داشت . وي همچنين با عنوان فرمانة گردان ، هدايت بخشي ازنيروهاي اسلام را به عهده گرفت و در چندين عمليات رشادتها و دلاور مرديهاي خود را به منصة ظهور رساند 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6
شهیدی که مادرش قصد سقط او را داشت حکایت تولد شهید علی اصغر اتحادی یکی از این قصه‌های پر رمز و راز است، خواهرش قصه تولد این شهید را اینگونه روایت کرده‌ است: "مادرم چهار دختر و سه پسر داشت. اما برای علی اصغر ناخواسته باردار شد، برای همین دارویی برای سقط جنین گرفت.همان شب خواب می بیند که بیرون از خانه هم همه و شلوغ است. در خانه را می زنند و او در رو باز می کند، يک آقایی نورانی با عبا و عمامه‌ای خاک آلود که بچه‌ای را در آغوش داشت به مادرم می‌گوید: این بچه را قبول می کنی؟ مادرم جواب می دهد: من خودم بچه زیاد دارم نمی توانم قبول کنم. آن مرد هم می‌گوید: حتی اگه علی اصغر امام حسین عليه السلام باشد؟ مادر می‌پرسد: آقا شما کی هستید؟ در جواب آن آقا می‌گوید: علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام! مادرم از خواب بیدار می‌شود، سریع سراغ دارو می رود و می‌بیند که یک نفر ظرف دارو را شسته و کنار گذاشته است. برای تعبیر خواب و مشورت پیش بزرگان آن زمان، آقای مصباحی و دستغیب رفت. گفته بودند: شما صاحب پسر دیگری می‌شوی که بین شانه‌هایش نشانه دارد، این بچه را نگه دار. زمان گذشت و بچه در روز میلاد امام سجاد علیه السلام به دنیا آمد. پسر بود. مادرم اسمش را علی اصغر گذاشت در حالی که بین دو شانه اش جای یک دست بود!!!" 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6
اين شهيد بزرگوار كه به علت شور وشوق حضور در صحنه هاي جهاد و مبارزه تا لحظة شهادت مجرد باقي ماند پس از سالها مشتاقي و مهجوري در اولين ساعات بامداد 21 آبان 1361 تركش خمپارة دشمن را بهانه ساخت و در سماعي روحاني با پيكري پاره پاره شاهد شهادت را در آغوش گرفت . محور عين خوش هنوز بعد از سالها ، زلال آخرين زمزمه ها و وصاياي عاشقانة او را مويه مي كند 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6
19.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀داستان زیبای شهید محمد علی پور علی 🔹” حر خراسان ” معروف به ” مَندلی طلا ” آبروی پدر را برگرداند. 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6
🌷شهید محمدعلی پورعلی🌷 یا رب از هر چه خطا رفت هزار استغفار محمدعلی پورعلی جوان زیبا و سفیدرویی بود که به خاطر طلایی بودن رنگ موهایش در روستای گُراخک شاندیز مشهد به «مندلی‌طلا» معروف شد، اما کمی بعد به دام اعتیاد افتاد؛ وضعیت ناگواری که او و خانواده را سردرگم کرده بود. محمدعلی به امام رضا (علیه السلام) متوسل شد تا از دام اعتیاد رها شود. با تولد فرزندش رضا از اعتیاد فاصله گرفت و مصمم شد راهی جبهه شود، اما به دلیل شرایطی که پیش از آن داشت، اعزامش به جبهه کار راحتی نبود. محمدعلی برای اعزام به جبهه دست به دامان امام حسین (علیه السلام) شد، توبه کرد و نهایتاً مسیر رفتنش به جبهه فراهم شد و عاقبت در عملیات کربلای یک با اصابت تیری به قلبش به شهادت رسید. 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6
🌷شهید اسماعیل دقایقی🌷 زندگینامه شهید اسماعیل دقایقی بنیانگذار لشکر بدر اسماعیل دقایقی (زادهٔ ۹ بهمن ۱۳۳۳ بهبهان -درگذشت ۲۸ دی ۱۳۶۵ شلمچه)نظامی ایرانی بود، که در طول جنگ ایران و عراق از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران بشمار می‌آمد و در عملیات‌های: بیت‌المقدس، فتح‌المبین، خیبر، بدر، عاشورا، قدس ۴، کربلای ۲ و کربلای ۴ حضوری فعال داشت. وی در خلال انجام عملیات کربلای ۵ در هنگام شناسایی در شلمچه، توسط هواپیمای جنگنده نیروی هوایی عراق مورد اصابت موشک قرار گرفت و شهید شد. شهید اسماعیل دقایقی بعنوان بنیانگذار لشکر بدر شناخته می‌شود. 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6
اسماعیل دقایقی درسال ۱۳۳۳ در استان خوزستان و در شهر بهبهان در خانواده‌ای که به پاکدامنی و التزام به اصول و مبانی اسلام اشتهار داشت به دنیا آمد. یک سال از فرماندهی‌اش در این منطقه می‌گذشت که به دلیل لیاقت و شایستگی زیاد، برای تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خوزستان به کمک سردار شمخانی و سایرین شتافت و با عهده‌دار شدن مسئولیت دفتر هماهنگی استان، شروع به تشکیل و راه‌اندازی سپاه در شهرستانهای استان نمود. قبل از تجاوز نظامی عراق، زمانی که از درگیری خرمشهر باخبر شد سریعا خود را به آنجا رساند و با انتقال سلاح و مهمات به اتفاق شهید جهان آرا نقش اساسی در آمادگی رزمی مردم منطقه ایفا کرد. به دنبال شروع جنگ تحمیلی، به عنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ «لشکر۹۲ زرهی اهواز» حضور یافت و در شرایطی که با کارشکنی‌های بنی‌صدر خائن مواجه بود در سازماندهی نیروها و تجهیز آنها تلاش گسترده‌ای را آغاز کرد. در جریان محاصره شهر سوسنگرد توسط نیروهای ارتش عراق، دقایقی با مشکلات زیادی موفق به خروج از محاصره شد و به همراه حسین علم‌الهدی، از فرماندهان کلیدی شکستن محاصره سوسنگرد بود. در عملیات فتح‌المبین، وی در قرارگاه فجر با مجید بقایی، که در آن زمان فرمانده قرارگاه فجر بود، همکاری داشت. دقایقی در سال ۱۳۶۲ مسئولیت راه اندازی دوره عالی مالک اشتر، به منظور آموزش اصول و مبانی جنگ، آرایش و تاکتیک‌های نظامی افراد، برای به‌کارگیری در مسئولیت‌های فرماندهی گردان‌ها را برعهده گرفت. هم‌زمان با اجرای این طرح، عملیات خیبر در جزایر مجنون نیز آغاز شد، که دقایقی نیز به عنوان فرمانده یکی از گردان‌های خط مقدم، در این عملیات حضور پیدا کرد. در عملیات «فتح‌المبین» نیز در قرارگاه لشکر فجر با سردار شهید بقایی که در آن زمان فرماندهی قرارگاه فجر را به عهده داشت، همکاری کرد. در سال ۱۳۶۲، مسئول راه‌اندازی دوره عالی مالک اشتر (ویژه آموزش فرماندهان گردان) شد. در زمان اجرای طرح مالک اشتر، عملیات خیبر در منطقه عملیاتی جزایر مجنون انجام شد و شهید دقایقی نیز با حضور در این نبرد فراموش نشدنی، فرماندهی یکی از گردانهای خط مقدم را به عهده داشت. بعد از عملیات خیبر به پشت جبهه بازگشت و دوره یاد شده را در تابستان ۱۳۶۳ به پایان رسانید. پس از مدتی در لشکر ۱۷ علی‌بن ابیطالب(ع) در کنار شهید دلاور «مهدی زین‌الدین» قرار گرفت و در نظم بخشیدن و سازماندهی لشکر، یار دیرینه خود را کمک کرد و با پذیرش مسئولیت طرح و عملیات لشکر، خدمات ارزنده‌ای را به جبهه و جنگ ارائه کرد. هنگامی که فرماندهی«تیپ ۹بدر» را پذیرفت، با تلاشی شبانه‌روزی، تمامی قدرت و امکانات خود را وقف انجام وظیفه الهی کرد و با توکل به خدا و پشتکار و جدیت در مدت کوتاهی موفق شد یگان رزم منسجم و قدرتمندی را پایه‌گذاری کند. اسماعیل دقایقی گردان «احرار» را از میان اسیران عراقی تشکیل داد. آنها به رغم آنکه اسیر بودند، با علاقه و اشتیاق در این گردان با ارتشی که خودشان سال‌ها در آن ارتش بودند، می‌جنگیدند و بسیاری از آنها هم به شهادت رسیدند. 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6
🌺🌸 نحوه شهادت یکی از همراهان وی، واقعه را این چنین شرح می‌دهد: پس از این که مأموریت اجرای عملیات کربلای ۵ به فرماندهی لشکر ۹ بدر ابلاغ شد، برادر اسماعیل به پادگان آمد تا گردان‌ها را آماده کند. صبح یکشنبه ۲۸ دی ۱۳۶۵ به من گفت یک دستگاه موتورسیکلت آماده کنید تا به خط برویم. بلافاصله آماده شدیم و با موتورسیکلت به طرف خط حرکت کردیم، تا او خط را شناسایی کند. در مسیر راه تا خطِ مقدم، متوجه شدیم که هواپیمای دشمن در نزدیکی ما در حال پرواز است. به ناچار موتور را متوقف کرده، پیاده شدیم و به طرف کانالی که در نزدیکی ما بود به راه افتادیم. آقای دقایقی چند قدم جلوتر از من حرکت می‌کرد، که ناگهان بمب‌های خوشه‌ای دشمن به زمین اصابت کرد و ما هر دو زخمی شدیم. اسماعیل از ناحیه پا جراحت برداشت، ولی به هر زحمتی بود وارد کانال شدیم. چند متر جلوتر از کانال، سنگری را مشاهده کردیم و به سمت آن حرکت کردیم که ناگهان صدای سوت راکتی، ما را به خود متوجه کرد و به سرعت به حالتِ خیز درآمدیم. با انفجار راکت، کانال به شدت تکان خورد و هر کدام از ما به سویی پرتاب شدیم، من احساس کردم سقفی بر سر ما فرو ریخت. اسماعیل را صدا کردم ولی جوابی نشنیدم، گرد و خاک که کمتر شد، دقت کردم، دیدم اسماعیل آرام گرفته‌ است. این شهید والا مقام، در خلال انجام عملیات کربلای ۵ در هنگام شناسایی در شلمچه، توسط هواپیمای جنگنده نیروی هوایی عراق مورد اصابت موشک قرار گرفت و به درجه شهادت رسید. 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6
🌺💫🌼💫🌸 🌼حجاب برای زن تاج بندگی خداست 🌺روز جهانی حجاب و عفاف گرامی باد 🛑با حجاب خویش، نگاه‌های مزاحم را ناکام بگذارید. 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹کلیپی از وصیت شهید جواد محمدی ⭕️خودمون رو مدیون خون شهدا و مادران شهدا نکنیم 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6
نام و نام خانوادگی: حسن غفاری تاریخ تولد: ۲۵ شهریور ۱۳۶۱ محل زندگی: شهرری تاریخ شهادت: ۱ تیر ۱۳۹۴ محل شهادت: سوریه درعا محل دفن: گلزار شهدای بهشت‌زهرا (قطعه ٢٦ ردیف ۷۹ شماره ١٥)  شهید حسن غفاری در سال ۱۳۶۱ متولد شد. وی ۳۳ سال بیشتر نداشت كه به همراه محمد حمیدی و علی امرایی (مدافعان حرم حضرت زینب (س)) در مسیر دمشق – درعا به شهادت رسیدند. دو روز مانده بود به ماه رمضان سال گذشته روز اعزامش بود، همه مایحتاج منزل را خرید به غیر از خرما، گفتم‌: حسن جان فقط خرما نخریدی که آن را هم خودم می‌خرم، با هم خداحافظی کردیم و رفت. اما با دو جعبه خرما برگشت. از بچه‌گی یادمان دادند دوری و دوستی، نمی‌دانم خالق این جمله کیست، چه کسی گفته دوری‌ها دوستی می‌آورد، دوری‌ها غم می آورد، درد و رنج، خستگی و دلتنگی می آورد، یک سال است که دورم، وسعت دوری‌ام به این دنیا و آن دنیا می‌رسد، من این دنیا، همسرم آن دنیا، در نگاه آدم‌ها یک سال است، آنها که عکس زیبای تو را میبینند و گاها شاید کمتر از یک سال، وقتی عکس سالگرد تو را می‌دیدند می‌گفتند چه زود گذشت، انگار همین دیروز بود که از این کوچه تشییع شد، اما برای من یک سال نه سالها نه، شاید یک قرن طول کشید، تمام این روزها را با قاب عکس زیبای کنار طاقچه اتاق صحبت کردم، گریه کردم و گفتم: ای مردم! باور کنید دوری‌ها دوستی نمی‌آورد. به همه بگویید این جمله را تغییر دهند و بگویند دوری‌ها خستگی به جان انسان می‌اندازد که با هیچ استراحتی از تنت در نمی‌آید. شادمانی و تحمل همه این سختی‌ها وقتی زیباست که می‌دانم همسرم در دسته عند ربهم یرزقون است. حسن غفاری در روزهای نزدیک پائیز که درختان چادر هزار و یک رنگ بر سر می کنند در 25 شهریور سال 61 برای چند صباحی زندگی زیبا در این دنیا متولد شد. در روزهای سرد زمستان سال 85 پیوند آسمانی اش را با خانم فاطمه امینی بست و حاصل این ازدواج زیبا مهلا هفت ساله و علی کوچولو دو ساله است در آغاز فصل عاشقی زندگی شهید هر کسی چیزی می‌گفت؛ یکی می‌گفت دویست سکه، و دیگری می‌گفت کم است. بزرگ مجلس گفت‌: مهریه را کی گرفته و کی داده، اما به دختر ارزش می دهد. در تمام این حرفها و چانه زنی‌های مهریه من همه حواسم به حسن بود، هر بار که صدای حضار مجلس بلند می‌شد و صدای دیگری بلند تر، حسن غمگین و غمگین‌تر می‌شد، و هر لحظه ناراحتی‌اش بیشتر می شد، تا اینکه صبرش سرآمد و به پدرم گفت‌: حاج آقا اجازه می‌دهید من با فاطمه خانم چند دقیقه خصوصی صحبت کنم، وقتی به اتاق رفتیم گفت‌: کالا که نمی‌خواهم بخرم که در قبالش بخواهم یک تعداد خاصی سکه بدهم، یک پیشنهاد می‌دهم، اگر شما هم راضی باشید، به حضار مجلس هم همان را می گوییم. نظرت با هفت سفر عشق: قم، مشهد، سوریه، کربلا، نجف، مکه، مدینه چیست؟ و هر تعداد سکه که خودت مشخص کنی. از این پیشنهاد حسن خیلی خوشحال شدم، و همه سفرها را با هم رفتیم. آن روز که رفته بودیم آزمایش خون من رفتم آزمایش دادم و آمدم بیرون اما دیدم حسن هر بار که نوبتش می‌شود می رود آخر صف می‌ایستد، تعجب کرده بودم و جای خالی در ذهنم باز کردم و سوالش را نگه داشتم تا بعدها بپرسم، تا اینکه آخرین نفر رفت آزمایش داد، بعد از عقد یک روز گفتم‌: حسن چرا روز آزمایش آخرین نفر رفتی آزمایش دادی؟ گفت: در اتاق آقایون باز بود، و وقتی می‌خواستند خون بگیرند خانم‌ها نگاه می‌کردند، من نمی‌خواستم آستینم را پیش زن نامحرم بالا بزنم، رفتم آخر صف ایستادم تا بعد از من کسی نباشد و خانمی منتظر همسر آینده‌اش نباشد که بخواهد توی اتاق نگاه کند. 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6
🌷شهید سید حسین حسینی🌷 رزمنده دلیر شهید سید حسین حسینی فرزند سید نظر و پدر شهید سید علی حسینی است که در تاریخ 15 مرداد سال 1315 چشم به جهان گشود. این دلیرمرد خوزستانی در روزهای نخست تجاوز دشمن به خاک ایران در خرمشهر ماند و به دفاع از شهر پرداخت که جزو مدافعان خرمشهر محسوب می شود. وی به همراه دیگر رزمندگان اسلام در روزهای نخست تجاوز دشمن در مقابل متجاوزان ایستاد و در تاریخ پنجم مهر ماه سال 1359 به فیض شهادت نائل آمد. پیکر پاک و مطهر شهید سید حسین حسینی با حضور تعداد کمی از همشهریانش غریبانه تشییع شد و در گلزار شهدای خرمشهر آرام گرفت. شهید سید حسین حسینی هنگام شهادت 44 سال سن داشت و نامش جزو شهدای نخست دفاع مقدس به ثبت رسید. 🛑پدر سیده زهرا حسینی راوی «کتاب دا» 👇👇 ┏━━━🍃🕊🌹🕊🍃━━━┓ 🆔https://eitaa.com/joinchat/2822242589Cbceeb9f9d6