eitaa logo
تاوان | پژوهش‌های قرآنی و حدیثی
439 دنبال‌کننده
76 عکس
39 ویدیو
14 فایل
مصطفی قناعتگر | کانال اصلی، در تلگرام : t.me/tavanerejal
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻در کاربستِ «ع» و «علیه السلام» ✍مصطفی قناعتگر 🔹️اینکه اصحاب امامان غالبا به هنگام ذکر نام ایشان از واژۀ «علیه السلام» یا هر واژۀ عظمت‌نماد دیگری استفاده می‌کرده‌اند، محل تردید است. در موارد فراوانی از روایات در دسترس، نام امام را بدون هیچ پسوندی می‌بینیم. برای نمونه کافی است عبارت "جعفر بن محمد" را در نرم‌افزار نور با دامنه محدود به متن احادیث جستجو کنید تا درستی این ادعا را دریابید. حتی در موارد وجود عبارت علیه السلام، احتمال متاخر بودن و پدیداری آن به قلم محدثان و کاتبان قوی است. اگر از عبارت «علیه السلام» یا به تعبیر مجلسی اول «صلوات الله علیه» پس از نام امام استفاده کنیم، نیکو عملی است؛ اما اگر کسی چنین نکرد نمی‌توان بر او خرده گرفت. چرا این نکته را بیان کردم؟ گاهی در نصایح علمی-اخلاقی به دانشیان توصیه می‌شود واژۀ علیه السلام را به شکل کامل بنویسید و از اختصار «ع» بپرهیزید که کاری ناشایست است. این توصیه دو اشکال دارد؛ اولین اشکال، بی‌توجهی به ارتکاز شیعیان متقدم پیرامون عدم تقید به کاربست «علیه السلام» است؛ چه به شکل تمام و چه مختصر. دومین اشکال نیز بی‌توجهی به خصوصیت «حاکی» و «نماد» بودن لفظ از/برای معنا است. وقتی لفظ «ع» پس از نام امام معنای علیه السلام را در ذهن تداعی می‌کند، چه ایرادی به آن می‌توان گرفت و چه کم از عبارت تمام «علیه السلام» دارد؟ بماند که هر دو صورت تمام و مختصر، امری دارای اصالت فرهنگیِ دیرین نیست که در ابتدا عرض شد. برای دفع استبعاد از این بیان، تصویر نسخه‌ای از وسائل الشیعه با حاشیۀ مجلسی دوم را مشاهده می‌کنیم که مجلسی به کرّات از «ع» بهره جسته است.  کاتب وسائل نیز در غالب موارد چنین کرده. مجلسی در برخی موارد حتی پس از نام رسول الله از اختصار «ص» به‌جای صلی الله علیه وآله بهره جسته که در آینده در این‌باره نیز خواهم نوشت بعون‌الله. @tavanerejal
🔻مردی از قزوین و شاه عباس دوم 🔹️تطبیقی دیگر از محدثان عصر صفوی ✍مصطفی قناعتگر ملا خلیل قزوینی، از محدثان و فقیهان اخباری در عصر صفوی است (۱۰۸۹-۱۰۰۱ ه.ق). او به فرمان شاه عباس دوم (السلطان محمّد الملقّب به شاه عبّاس ثانى الحسينى الموسوى الصفوى‏)، شرحی پارسی بر الکافیِ کلینی نوشت با نام «صافی در شرح کافی». این اثر، تنها شرح فارسی کامل کتاب الکافی است. ملا خلیل در مقدمۀ کتاب و به هنگام ستایش شاه عباس ثانی، احتمال می‌دهد که این شاه صفوی، همان «مرد قزوینی» است که در روایت منسوب به رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله ستوده شده است. او با استناد به دو حدیث از الغیبة شیخ طوسی، امیدوارانه می‌نویسد: «مى‏تواند بود كه اين دو حديث شريف، بيان يک واقعه باشد و اميد هست كه آن مددکار، اين پادشاهِ دين‏پناه باشد، إن‏شاءالله تعالى. و به عرض رسانيد كه تا عجم به شرف اسلام مشرّف شده‏اند، در ميان ايشان اين قِسمْ تأييدى واقع نشده» (ج۱، ص۹۷). نمونه‌ای دیگر از تطبیق کنشگرانِ سیاسیِ یادشده در روایات بر شاهان صفوی را مجلسی دوم داشت که پیشتر بیان کردیم. 🔹️پ.ن: یکی از دو حدیث یادشده در بنانِ ملا خلیل، در الغیبة طوسی موجود است (ص۴۴۴)؛ اما حدیث دوم نه در الغیبة که در هیچ مصدر حدیثی دیگری یافت نشد. گویا نسخه‌ای از الغیبة در اختیار وی بوده که آن زیاده را داشته. @tavanerejal
🔻مسیحیان و گوشت خوک 🔹️در ادامه‌ی یک روایت ✍مصطفی قناعتگر می‌توان گفت بین ادیان آسمانی، حرمت خوردن گوشت خوک نسبت به گوشت دیگر حیوانات، بیشترین طرفدار را دارد. تمام مسلمانان و یهودیان، خوردن گوشت خوک را تابو می‌دانند. با این حال و بر اساس آمارهای در دسترس، گوشت خوک نسبت به سایر گوشت‌ها، بیشترین درصد از سبد غذایی مردم جهان را به خود اختصاص داده است. دلیل این پدیده آن است که بیشترِ مسیحیان، خوردن این گوشت را حرام نمی‌دانند. پیش‌تر و بر اساس روایتی از کتاب الکافی، نوشته بودم که گویا مسیحیانی در گذشته می‌زیسته‌اند که خوردن گوشت خوک را حرام می‌دانسته‌اند. سپس مطلع شدم که گروهی از مسیحیان، گوشت خوک را ممنوع اعلام کرده‌اند؛ مسیحیانِ توحیدیِ کلیسایِ اتیوپی (ارتدکس) و مسیحیان اَدوِنتیستِ منتظرِ روزِ هفتم (پروتستان). ادونتیست‌ها به عنوان یک فرقه، قدمت زیادی ندارند؛ اما مسیحیت توحیدی ارتدوکس از فرقه‌های اصیل مسیحیت در آفریقاست که پیش از ورود استعمارگران اروپایی به آن دیار زنده بوده و اینک نیز حدود ۴۰میلیون نفر باورمند دارد. @tavanerejal
🔻چرا در دروس سطح حوزه، روایت نمی‌خوانیم؟ 🔹️گلایه استاد شیخ محمدباقر ایروانی (از مراجع ساکن در نجف) از نظام آموزشی حوزه 🔹️در حین تحصیل در دورۀ سطح، احادیث و روایات اهل بیت (علیهم‌السلام) را نخواندم، نه در صوم و نه در صلاة و نه در طهارت، چه رسد به دیات، حدود و تعزیرات؛ همان‌طور که راه‌های استدلالی که فقیه در استنباط احکام شرعی به کار می‌گیرد، نخواندم. مرتب می‌شنیدم که کتاب شرح لمعه شهید ثانی یک دورۀ استدلالی فقهی است که از طریق آن چگونگی استدلال فقهی آموزش داده می‌شود. این مطلب را از روی تقلید و تعبد پذیرفته بودم. بعدا برایم روشن شد که این خلاف واقع است. کتاب شرح لمعه به ما یاد می‌دهد که چگونه کلمات سخت را تلفظ کنیم و چگونه رموز و طلسم کلمات را بگشاییم. زمانی را برای گشودن کلمات و معنی طلسم گونه گذراندم. بی‌آنکه بدانم در داخل آن كلمات و مفهوم آن چیست. آموختم که این چیز شرط برای آن اصل فقهی است، آن فعل واجب است چون روایتی بر آن دلالت دارد. فقط همین قدر نه بیشتر. روایات وارد شده در خصوص آن مسئله را نمی‌شناختم. به‌طوری که وقتی آن روایات را می‌شنیدم برایم غریب و ناآشنا بود. شنیده بودم که چگونه روایات متعارض می‌شوند و چگونه تعارض آنها را برطرف کنیم و وقتی که تعارض حل نمی‌شود به چه چیزی رجوع کنیم، ولی این مطالب را در کتاب استدلالی شرح لمعه ندیده بودم. در مرحلۀ آموزش سطح حوزه علمیه، ما نیاز به کتاب فقهی‌ای داریم که حداقل اکثر ابواب فقهی را در برداشته باشد. روایات اهل بیت را بشنویم و بدانیم که چگونه در هنگام تعارض عمل کنیم، همراه با اشارۀ کوتاهی به بعضی از مسائل رجالی. 📚 دروس تمهيدية في القواعد الرجالية، ص۶و۷ @rahjoo_213@tavanerejal
🔻پیرامون رساله‌ی «تواتر القرآن» اثر شیخ حر عاملی (۲) ✍مصطفی قناعتگر 🔹️در سال ۱۳۸۷ شمسی، چاپ جدید کتاب «تواتر القرآن» اثر شیخ حر عاملی رحمه الله عرضه شد. این نسخه چاپی که بر اساس مقابله‌ی سه نسخه‌ی خطی از کتاب تنظیم شده، توانسته تا افتادگی‌های برخی نسخ را پوشش دهد و نواقص چاپ قبلی را کامل نماید. آنچه در این چاپِ کامل روشن‌تر گردید، دو نکته است: ۱. تاکید شیخ حر بر ضعف سندی بسیاری از روایات که ادعا شده بر تحریف قرآن دلالت دارند. ۲. تصریح وی بر عدم اثبات وحتی بطلان «تحریف به نقیصه» علاوه بر بطلان «تحریف به زیاده». در چاپ قدیمی‌تر که در سال ۱۳۸۴ به تحقیق و تصحیح قابل تقدیر سید محمد هادی گرامی تهیه شده، شاهد برخی افتادگی‌ها از عبارات شیخ حر هستیم که موضع آن توسط محقق ارجمند مشخص گردیده. این چاپ بر اساس دو نسخه‌ی خطی ناقص است که در آن زمان یافت شده بود. اما در چاپ جدید و پس از یافت نسخه‌ی خطی کامل، افتادگی‌ها جبران شد و متن رساله بدون سقط به همت برخی از محققین ارجمند عرضه گردید. عباراتی از شیخ در چاپ جدیدتر می‌خوانیم که اعتبارسنجی سندی و نیز مخالفت با تحریف به نقیصه را در نگاه او بسیار پررنگ جلوه می‌دهد. شیخ در مقام پاسخ از روایاتی که می‌گویند هرچه در امت‌های پیشین اتفاق افتاده در امت اسلامی نیز رخ خواهد داد، سند آن‌ها را در کتب روایی شیعه «ضعیف» و در کتب روایی عامه «ضعیف‌تر» می‌داند (ص۱۱۱). وی دوباره حکم به ضعف سند این روایات می‌دهد (ص۱۱۲). او برای الغاء احادیثی که دانشمند معاصر وی شیخ محمد مؤمن سبزواری برای اثبات تحریف قرآن آورده، گاه می‌گوید بیشتر بلکه تمام آن روایات ضعیف السند هستند و گاه می‌گوید تمام آن روایات دارای معارض اقوی هستند. در نتیجه چه بر اساس مکتب اصولی و چه اخباری، تحریف ثابت نمی‌شود (ص۱۱۶). شیخ حر می‌نویسد روایات یادشده، حداکثر دال بر سقوط بعضی از قرآن است؛ اما به هیچ وجه زیاده و تغییر را نمی‌رساند. او سپس استدراک می‌کند که حتی سقوط و نقصان نیز اثبات نمی‌شود؛ زیرا صریحِ روایات نیست (ص۱۱۷). دوباره به ضعف سندی اخبار توجه می‌دهد (ص۱۱۷). از طرفه‌های عبارت شیخ آنجاست که می‌گوید هیچ روایتی نص در زیاده و تغییر در قرآن نیست و تماما قابل حمل بر دیگرمعانی هستند (ص۱۲۰). از جاهایی که تحریف به نقیصه را باز انکار می‎کند، استناد به روایتی از روضه کافی است که بیان می‌کند عامه حروف قرآن را حفظ و حدود (تفسیر و تاویل) آن را تضییع کردند که به روشنی تحریف به زیاده و نقیصه را رد می‌کند (ص۱۲۰). نویسنده‌ی تواتر القرآن، دو روایت از کتاب الحجه‌ی الکافی را هم ضعیف السند و هم دارای معانی محتمل دیگر غیر از تغییر و تحریف برمی‌شمارد (ص۱۲۲و۱۲۳). باز هم از طرفه‌های کلمات شیخ آنجاست که تفسیر علی بن ابراهیم قمی و الاحتجاج طبرسی را دو کتاب غیر قابل اعتماد به هنگام نقل روایات موهم تحریف قلمداد می‌کند (ص۱۲۳). 🔹️پی‌نوشت: ۱. عنوان اخباری و اصولی، رهزن است. منهج دانشمندان را باید از دل کتبشان بیرون کشید؛ نه از روی عناوینشان. ۲. شیخ حر این رساله را در سن ۵۳ سالگی نگاشته (از جهت پختگی). ۳. پیش‌تر در نوشته‌ای و بر اساس چاپ قدیمی‌تر، نکاتی را پیرامون رساله بیان کرده بودم. @tavanerejal
رساله در اثبات تواتر قرآن.pdf
12.47M
این کتاب، ترجمه‌ی رساله‌ی تواتر القرآن، اثر شیخ حر عاملی است. کتابی خواندنی برای حدیث‌پژوهان، قرآن‌پژوهان و پژوهشگران مطالعات دین. سپاس از دوستِ همراهِ تاوان که آن را برایم ارسال کرد. @tavanerejal
🔸چکیده‌ی مقاله 🔻متن زیر، چکیده‌ای فارسی از مقاله‌ی من با عنوان «حُميد بن زياد، دراسة في حياته العلمية» است. اصل مقاله به زبان عربی است که در شماره‌ی آتی فصلنامه‌ی پژوهشی «تراث کربلاء» (کشور عراق) به چاپ خواهد رسید بعون الله. (این مقاله، بیش از دو سال پیش به تایید مجله رسید که به دلیل مشکلات درونی عراق و سپس بیماری کرونا و اختلال در برنامه‌های نشریه، با تاخیر چاپ می‌شود) 🔻چکیده‌ی مقاله‌ی «بررسی زندگیِ علمیِ حُمَید بن زیاد» مقاله در پیِ شناخت حمید بن زیاد و زندگانی علمی_حدیثی وی است. او تنها راوی است که دانشمندان رجالی با لقب «نینوی» می شناسند. کربلا هیچ گاه نزد دانشمندان رجال و حدیث، به عنوان یک حوزه‌ی حدیثی (نه اصلی و نه فرعی) به شمار نیامده؛ حال آنکه از لابلای جستجوهای رجالی و حدیثی روشن می‌شود این شهر راویان حدیثیِ بزرگی را مانند حمید به خود دیده. آری، این حضور به شکلی نبوده که کربلا را به یک حوزه‌ی حدیثیِ پویا در قرون ابتدایی تبدیل کند. در این مقاله، نظرات رجالیان، محدثان و فقیهان پیرامون وثاقت و مذهب حمید آمده. همچنین از میان شواهد تاریخی، فرضیه‌ی نوینِ تغییر مذهب وی از واقفیه به امامیه تقویت و دفاع می‌شود. گرچه گزارشی که به شکلی صریح تغییر مذهب وی را گویا باشد وجود ندارد؛ اما تحلیلی تاریخی، احتمال توبه‌ی وی را تقویت می‌کند. شناخت مشایخ، شاگردان و مضامین روایاتِ حمید، از امور مهمی است که پژوهشگران را در واکاوی شخصیت حدیثی وی و نوع اثرگذاری او در میراث حدیثی امامیه کمک می‌کند که این مقاله به آن‌ها نیز پرداخته. توجه به محتوای روایات او از ائمه اهل البیت علیهم السلام، نشان دهنده‌ی نگاه ویژه‌ی وی هم به فقه و هم به اعتقادات است. این‌گونه جامع‌نگری، در راویان اندکی دیده می‌شود. هیچکدام از روات حدیثی، به قصد سکونت در کربلا به این سرزمین سفر نکرده بودند تا اینکه عثمان بن عیسی، آن واقفیِ توبه‌کرده، که از راویان بزرگ است در کربلا سکنی گزید. حمید بن زیاد، دومین راوی است که این عمل را انجام داد. غیر از این دو شیخِ محدِّث، اطلاعاتی مبنی بر هجرت سایر راویان به کربلا و سکونت در آن در قرون اول هجری در دسترس نیست. هجرت حمید بن زیاد به کربلا، از موضوعات مهمی است که به آن پرداخته‌ایم و نتیجه گرفته‌ایم که او، بنیان‌گذارِ مدرسه‌ی حدیث در کربلا است. https://t.me/tavanerejal
🔶️ بازبینی در خوانش دعای «یا من ارجوه» 🔹️دعای «یا من ارجوه»، از ادعیه‌ی معروفه‌ی ماه رجب است که پس از نمازهای روز و شب خوانده می‌شود. صاحب این صفحه کلید پس از مرور روایات این دعا، نوع خواندن آن را این گونه یافته است: یا من ارجوه ...[تا این عبارت:] و زدنی من فضلک یا کریم (بدون اخذ محاسن و حرکت دست). (اقبال الاعمال، ج۲، ص۶۴۴). 🔸️توضیح: حضرت در پاسخ به سائل که می‌پرسد چه دعایی در این ماه بخواند، به او فرمود این دعا را بنویس: یا من ارجوه ... و زدنی من فضلک یا کریم. پس از آموزش دعا، امام خود شروع به خواندن دعا کرد در حالی که با دست چپ محاسن مبارک را گرفته و انگشت سبابه‌ی دست راست را حرکت می‌داد. وقتی به پایان آن دعا رسید، این دعا را نیز خواند: يا ذا الجلال و الإكرام يا ذا النعماء و الجود يا ذا المن و الطول حرم شيبتي على النار. در نتیجه آن چه حضرت در مقام پاسخ به سائل و تعلیم دعا فرمود، تا عبارت «و زدنی من فضلک یا کریم» بود و نه بیشتر. کیفیت ویژه‌ای را نیز در آن بیان نکردند (اخذ لحیه و حرکت سبابه). آری؛ در این لحظه برای وجود مبارک امام، حالتی معنوی حاصل شد و حضرت برای خودش و نه تعلیم شروع به خواندن دعا کرد و از ابتدای دعا دستی بر محاسن و سبابه‌ی دست دیگر به حالت مناجات به حرکت درآورد (یلوذ) و عبارتی نیز غیر از آن چه تعلیم داده بود ضمیمه فرمود. از شواهد مهم در تایید این فقه الحدیث: ۱. در عبارت پایانی، واژه‌ی «شیبة» نشان دهنده‌ی سپیدی موی خواننده (امام) است؛ در حالی که اصل دعا برای همه و تعلیم به پیر و جوان و نوجوان است. در نتیجه عبارت پایانی، نمی‌تواند بخشی از دعایی همگانی باشد. اگر گفته شود شاید به دلیل پیر بودن سائل (محمد بن ذکوان) است که حضرت از واژه‌ی شیبه استفاده کرده، شخصی بودن اصل دعا از اساس رقم می خورد و باز هم کمکی به مدافع خوانش معروف دعا برای همگان نمی‌کند. ۲. اینکه امام دست بر محاسن گرفت، در مورد بانوان چگونه است؟ در مورد نوجوانان چگونه است؟ این پرسش‌های بی‌پاسخ نیز شاهدی بر شخصی بودن بخش انتهایی و برخاسته از حالت شخصی امام است. ۳. این دعای مبارک، در طول سال نیز توصیه شده و در آن نیز از بخش پایانی و کیفیت دست‌ها خبری نیست (الکافی، ج۲، ص۵۸). 🔸️پ.ن: اینکه حالت ویژه‌ی دو دست در هنگام خواندن عبارت پایانی (که بیان شد جزء دعا نیست) و نه از ابتدا از سوی امام پدید آمد، تنها در زاد المعاد مجلسی است. مجلسی منبع جدیدی برای دعا ارائه نداده تا ما از این اختلاف، پی به اختلاف نسخه ببریم. گویا این مورد، خطای مجلسی بوده که در نقل به معنای ایشان از اقبال سر زده است (زاد المعاد، ص۱۶). حتی با عنایت به متن زاد المعاد نیز، این بخش انتهایی، جزء دعا نیست و حضرت تعلیم نداد و امر به کتابت ننمود و برآمده از حالت شخصی حضرت است. ▪️@tavanerejal ▫️https://t.me/tavanerejal