🔷️از حدیثبسندگی، تا حدیثبسندگی
🔸️شیخ طوسی چندین کتاب فقهی دارد:
النهایه فی مجرد الفقه و الفتوی (فقه روایی)
المبسوط فی فقه الامامیه (فقه تفریعی)
الجمل و العقود فی العبادات (فقه فتوایی)
مسائل الخلاف (فقه مقارَن)
تکنگاریهای فقهی دیگری نیز دارد.
دو کتاب التهذیب و الاستبصار وی نیز کتب «روایی» هستند با رویکرد فقهی و از این جهت در دسته کتب فقهی نمیگنجند.
روش شیخ در النهایه این است که متن روایات را با حذف اسانید و نام امام و با تعهدی نسبتا زیاد به تحفظ بر عین الفاظ مینویسد. در این کتاب به سبک صدوق اول و دوم و مفید، به احکامی که نصوص به آن اشاره کردهاند اکتفا کرده و سایر فروعات فقهی غیر منصوصه را ذکر نمیکند. فقیهان زیادی با متن این کتابها معامله حدیث کرده و میکنند؛ زیرا در آن دوره در میان امامیه جز فقه روایی و تحدیثی (اصول)، روش دیگری باب نبوده است.
کتاب «الجمل و العقود» وی ما را یاد رسالههای عملیه کنونی و سبک سادهساز آن میاندازد. شیخ در این کتاب فتوای خویش را به شکلی مختصر و برای مطالعه و یادگیری بدنه جامعه شیعه نگاشته است. البته برای عالمان نیز خالی از فایده نیست. وی در الجمل به بیان احکام طهارت و نماز و زکات و روزه و حج و جهاد بسنده کرده است. شبیه این کار را قبل وی شیخ مفید در «الاشراف فی عامة فرائض اهل الاسلام» انجام داده است.
شیخ الطائفه در «الخلاف»، آراء فقهى شيعه و اهل سنّت را در كنار هم قرار داده و با استدلالى مناسب با منطق اهل سنّت در مقام اثبات نظر شيعه بر آمده است. مانند مفید و مرتضی که کارهایی از این دست دارند.
اما «المبسوط» شیخ، پدیدهای بیسابقه در میان امامیه است. جامعه شیعه تا عصر شیخ طوسی، به کتب فقهی که به آنچه در روایات است بسنده نکرده و قدم در تفریع نهاده باشد عادت نداشتند و از آن استقبال نمیکردند. اولین عالمی که با نگرانی از یک بازخورد منفی اجتماعی_مذهبی، کتابی با موضوع فقهِ تفریعی نگاشت شیخ طوسی است.
او در مقدمه الجمل، وعده این کتاب را داده است. عمده توضیح وی در مورد این کتاب و وصف فضای علمی آن دوره، در مقدمه خودِ المبسوط است.
شیخ، استاد نیازسنجی در حوزه تالیف کتاب است. با توجه به آمیختگی مذاهب مختلف در بغداد، زمینه بحث و جدل بسیار پیش میآمد. شیخ در حوزه فقه و اصول و رجال نشان داده که دغدغه داشته تا اثبات کند امامیه چیزی از عامه کم ندارد و این از مقدمههای وی آشکار است.
در مقدمه مبسوط می گوید دیگران که ادعای فقه دارند به ما میگویند شما در مسائل فقهی بسیار کم مایهاید؛ زیرا به روایات بسنده کرده و از قیاس و اجتهاد پرهیز میکنید. اما من میخواهم بگویم که این حرف شما از روی بیاطلاعی است. اگر در اصولِ (روایاتِ) ما بنگرید، خواهید دید بیشتر تفریعاتی که شما از مسیر قیاس و اجتهاد به دست آوردهاید، ما از دل روایات به دست میآوریم.
سپس میگوید مدتهاست که میخواهم چنین کتابی در فروع بنویسم؛ اما مشاغل متعدد مانع شد. دیگر سببِ بیانگیزگی من، این بود که این طائفه (امامیه) نه تنها فقط به آنچه در روایات صریحا ذکر شده توجه دارند و به تفریع اهمیت نمی دهند که حتی اگر لفظ روایت را نیز تغییر دهیم و معنی را نقل کنیم، مخالف عادتشان است و خوشایندشان نیست.
شیخ چنین ابداعِ جسورانهای را انجام میدهد تا از کیان مذهب دفاع کند.
به عقیده فقیهان و تاریخِفقهنویسان، تا دهها سال بعد تمام عالمان شیعه ریزهخوار مبسوط شیخ بودند و با اینکه اولین کتاب فقه تفریعی بود، حتی تا کنون یکی از کاملترین کتب در این حوزه است.
آری، اهلحدیث بودن، بسیار متفاوت است با آنچه برخی اخباریان میگویند. اهلحدیث، شیخ بود. شیخ نیز به حدیث بسنده کرد؛ اما به حدیث بسنده نکرد.
@tavanerejal
🔶️بارش خون از آسمان
📚در منابع حدیثی و تاریخی اسلام، از بارش خون در عاشورای ۶۱ هجری و تبدیل شدن برخی پدیدهها به خون گزارش کردهاند. در کتاب «تاریخ آنگلوساکسون» و دو کتابِ تاریخِ اروپایِ دیگر، در وقایع سال ۶۸۵ (یا ۶۸۰)، از بارش خون و تبدیل شدن شیر و کره به خون در بریتانیا، سخن به میان آمده است.
پس از تبدیل تاریخ ۶۱ هجری به میلادی، به تاریخ ۶۸۰ میلادی میرسیم که این تطابق، کم شگفتآور نیست. این تواریخ اروپایی، میتوانند ما را در تجمیع قراین جهت اعتبارسنجی احادیث بکاء العالَم للحسین یاری کنند.
تاریخ آنگلوساکسون:
https://t.co/3DtBY7Ddzm?amp=1
فیلم مستند:
https://youtu.be/YaYDuFaUmpA
🔻یک مدّاحِ متقدِّم
🔹️سفیان بن مُصعب کوفی عبدی، از اصحاب امام صادق علیه السلام و از مدیحهسرایان خاندان وحی است. در کتاب الکافی، کامل الزیارات (بر اساس برخی نُسخ)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، رجال نجاشی، رجال کشی، رجال طوسی و نیز بسیاری از کتب حدیثی و رجالیِ پسینی از وی سخن به میان آمده است (الکافی، ج8، ص216؛ ثواب الاعمال، ص84؛ رجال نجاشی، ص65_66، رجال طوسی، ص220، رجال کشی، ج2، ص704).
او از قبیلۀ «بنو عبدالقیس» است. مطالعۀ تاریخچۀ عبدیها (عبدالقیسیها)، دلدادگیِ دیرین و پیوستۀ ایشان را به آلالله علیهم السلام نشان میدهد. ایشان به هر کجای عراق و ایران که هجرت کردند، به نوعی ابراز علاقه خود را به امامان نشان دادند که البته برایشان کم هزینه نداشت (ر.ک: رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ج1، ص153-159).
سفیان (سیف)، به سرودن اشعارِ آیینی و ولائی و خواندن مرثیههای عاشورایی مشهور است. شوربختانه اشعار زیادی از وی به جای نمانده؛ اما به شهادت نجاشی، دیوان وی مورد توجهِ پیشینیان بوده است (نجاشی، الفهرست، ص65-66).
شاید جامعترین پژوهشِ تاکنون پیرامون وی را «سیدهاشم محمد» انجام داده است. وی یکی از شمارههای مجموعۀ «أعلامُ الوِلاء» را به معرفی تفصیلی عبدی، ذکر روایاتِ از او و در موردِ او، گردآوری و بررسی دیدگاههای رجالیون حولِ او، آوردن اشعارِ موجودِ منسوب به او و تطبیق آن اشعار با روایات شیعه و سنی اختصاص داده است. به نظر میرسد تنها کمبود نوشتار سیدهاشم محمد، نپرداختن به پیشینهی قبیلهگی عبدی و تاثیر آن در زندگیِ ادبی_ولائی وی است.
خدشه در وجودِ تاریخی عبدی، هیچ دلیل موجّهی ندارد. نیز تنها تضعیف موجود حول وی که توسط کشی صورت گرفته، به تصریح خودِ کشی، حدسی و اجتهادی است و بر اساس برنتابیدن مضامینِ اشعارِ عبدی و غلوّ انگاری آن است.
نظریات محدث نوری، مرحوم مامقانی، آیت الله خویی، علامه امینی و سید محسن امین را در تحقیق سیدهاشم بخوانید.
📚لینک تحقیق سیدهاشم محمد:
http://ito.lib.eshia.ir/81429/1/0
https://t.me/tavanerejal
@tavanerejal
◼️این تاریخِ اجتماعیِ مغفول
یکی از ظرفیتهای مغفولِ میراث روایی، شناساییِ تاریخِ اجتماعی دورانِ امامان علیهم السلام است. تاریخ اجتماعی (Social history)، گرایشی در تاریخ است که به مطالعۀ کنش و واکنشِ مردمان در بافتهای اجتماعی و فرهنگی میپردازد.
به عنوان نمونه، به هنگام مطالعۀ کتاب الطهارة از کتاب وسائل الشیعة با طوفانی از دادههای مفید پیرامون تاریخ اجتماعی آن دوره و سامان مواجه میشویم (مکه، مدینه و کوفۀ قرن اول و دوم)؛ مقدار توجه مردم به بهداشت، چگونگیِ ساخت ابنیه، معماریِ مساجد، معماریِ حمامها، مهندسی خانهها و خیابانها، سیستم آبرسانی، شکل چاههای آب، شکل چاههای فاضلاب، نوع پوشش مردم با فرهنگهای مختلف، شکل سرویسهای بهداشتی، فرآیند استحصال آب، تعامل مردم با حیوانات خانگی، کیفیت کشاورزی و دامپروری، تعامل مردم با طبیعت، توزیع جمعیت در مناطق مختلف، توزیع جمعیتِ باورمندان به ادیان و مذاهب گوناگون، مقدار تعبّد مسلمانان به فقه اسلامی، شکل و انواع ظروف و وسایل خانه و ... .
همّت کتب متقدم تاریخ، بیشتر بر ثبت تاریخ حکومتها و جنگهاست؛ اما در روایات است که به شکل روشن به تاریخِ فرودستان و نقش و شکل زندگیِ اجتماعی آنان توجه شده است.
این حوزه از علم (تاریخ اجتماعیِ مستخرج از روایات)، به شدت دارای منبع و به شدت مورد غفلت است. پژوهشگران علوم حدیث و دانشیانِ علم تاریخ دست به کار شوند.
@tavanerejal
🖌 اگر حدیث نهم ربیع معتبر نباشد!
▪️اگر حدیث نهم ربیع را با هر مبنایی غیر معتبر دانستیم، اصل برائت از دشمنان اهلبیت مخدوش نمی شود؛ زیرا این اصل از اساس وابسته به این تک روایت نیست. این اصل از اصول محکم قرآنی و روایی بلکه عقلی و فطری است. اعتبار این اصل وابسته به این تک روایت نیست که اگر عدم اعتبار آن کشف شود، این اصل زیر سوال برود.
▪️اگر حدیث نهم ربیع را با هر مبنایی غیر معتبر دانستیم، مسرت ما از هلاکت دشمنان خدا و نابودی کسانی که با توحید و انسانیت منازعه داشتند، کمرنگ نمی شود؛ زیرا این مسرت از قلب هایی بیرون می آید که ملاک سرورشان سرور خدا و اولیاء خداست و وابستگی به این تک حدیث ندارند.
▪️اگر حدیث نهم ربیع را با هر مبنایی غیر معتبر دانستیم، باز هم همین نهم ربیع را مرکز سرور و برائت خویش قرار می-دهیم؛ زیرا تواریخ وفیات و موالید بسیار محل اختلاف است. برای نمونه اینکه ما روز 13رجب را برای ولادت امیرالمومنین علیه السلام شادیم، این نیست که یقین به ولادت ایشان در این روز داریم؛ زیرا در تاریخ ولادت ایشان نیز اختلاف است. در تاریخ شهادت امام مجتبی علیه السلام نیز اختلاف است. در تاریخ ولادت یا شهادت اکثر امامان علیهم السلام، نظر قطعی نمی توان داد. اما چرا ما بر اساس آنچه مشهور در تقویم شیعی است و در این تواریخ به اقامه ی شادی یا عزا می پردازیم؟ روشن است که روز واقعی موضوعیت ندارد. ما میخواهیم یاد ایشان را احیا کنیم و برایشان گرامیداشتی برگزار نماییم. حال چه تاریخی را باید محور قرار داد؟ قطعا آنچه معمول در تقویم شیعی است را محور قرار می¬دهیم. زیرا اساسا تاریخ واقعی آن مهم نیست و آنچه اهمیت دارد، برپایی شعائر در شادی و عزای ایشان است.
قتل خلیفه ی ثانی نیز از این قاعده مستثنی نیست. ممکن است در واقع 26 ذی الحجه مقتل وی باشد؛ اما شیعیان وقتی تاریخی دیگر را محور دانسته اند(ولو به خطا) اصراری نداریم که در آن خدشه کنیم. ما میخواهیم ایامی را در سال به این امر اختصاص دهیم؛ حال اینکه چه روزی باشد مهم نیست. به نظر می آید عمده مناقشات در تاریخ یادشده، غالبا(ونه مطلقا) از سوی کسانی است که با اصل زنده نگه داشتن مساله ی یادشده مشکل دارند و صرفا بحث تاریخی را مد نظر ندارند. شاهد آن اینکه در همان 26 ذی الحجه نیز تحرک ولایی خاصی انجام نمی دهند.
▪️حدیث نهم ربیع را چه معتبر و چه غیر معتبر بدانیم، قطعا اصل تقیه لازم الاجراء است. شیعیانی که با برگزاری مراسمات علنی، سبب تحریک و خشم عامه می شوند، گناهی عظیم مرتکب شده اند.
▪️حدیث نهم ربیع را چه معتبر و چه غیر معتبر بدانیم، رفع القلم را به معنی تجویز گناه نمی دانیم. این شکل معنا کردن، از عوام شیعه یا خواص نمایان آنها بروز کرده است و فقیهان حقیقی نسبتی با آن ندارند.
▪️شیعیان آموخته اند که خروج از تقیه، تبعات منفی سنگینی در پی دارد و هیچ گاه چنین خطایی نخواهند کرد.
آنچه بیان شد، شاید در همین حد نیز برای برخی خروج از تقیه دانسته شود؛ اما نباید فراموش کرد آنجا که حقی در حال فراموشی است، سکوت خطاست. یا أَهْلَ الْکتابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون...
@tavanerejal
🔷️ شیخ مفید و سیدمرتضی:
امام، بر بالین محتضر حاضر نمیشود.
اعتقادِ معروف شیعه این است که تمام انسانها در هنگام مرگ (چه مومن و چه غیر مومن)، امام را میبینند. در جلد ششم بحار الأنوار، باب هفتمِ «ابواب الموت» به این نام است: «ما يعاين المؤمن و الكافر عند الموت و حضور الأئمة عليهم السلام عند ذلك و عند الدفن و عرض الأعمال عليهم صلوات الله عليهم».
شناختهشدهترین روایتِ این باور، گفتار علی علیهالسلام به حارث اعور (هَمْدانی) است (الأمالی للطوسی، ص48). گویا به نظم درآمدن این گفتارِ منثور توسط سید بن محمد حِمیَری، سببِ ثبت آن در حافظهی تاریخی ما گردیده است آنجا که سرود:
یا حارُ همدان من یمت یرنی
من مومن او منافق قبلاً.
با این اوصاف، دو تن از بزرگان متکلم امامیه، این روایات را تاویل کردهاند. گفتهاند:
«میدانیم در هر لحظه از زمان، انسانهای زیادی فوت میکنند. چطور ممکن است که علی علیهالسلام بر بالین تمام آنها حاضر شود؟ علی جسم است و جسم نمیتواند در یک زمان، در چند مکان مختلف حاضر شود. پس این روایت بر فرض صحتش، باید تاویل شود به این معنا که انسان هنگام مرگ، ثمره اعتقادش به ولایت امیرالمومنین یا انکار ولایت وی را میبیند. (أوائل المقالات في المذاهب والمختارات، ص 74؛ الرسائل، ج3، ص133).
شاید در قاموس مفید و مرتضی رضی الله عنهما چیزی به نام مراتب وجودی یا جسم مثالی و امثال ذلک معنا نداشته باشد. این خود جای تحقیق دارد.
جالب آنکه اسماعیلیان در مورد همین حدیث، بدون تاویل کردنِ آن، همان باور به حضور امام بر بالین تمام محتضرها را فهم کردهاند (اربعة کتب اسماعیلیة، ص 128 و 129).
این مسئله بسیار مهم است که مفید و مرتضی علیهما صلوات الله، چه مبنایی در جسم و انواع آن دارند. آیا اینگونه تاویلات ریشه در نگاه معتزلی به روایات و اعتبار سنجی های عقلانی روایات دارد؟ چه باورهای دیگری شبیه باور فوق، در نظام فکری آن دو وجود دارد؟ آیا ترس از شباهت در مبنا با باطنیگرایان، در اتخاذ این تاویلها نقش داشته است؟
کتاب «المحتضر فی تحقیق معاینة المحتضر للنبی وآله (علیهم السلام)» با نام اختصاری «المحتضر»، اثر حسن بن سلیمان حلی عاملی است. انگیزهی نویسندهی کتاب، ارائهی نقدی استدلالی بر نظریهی شیخ مفید است؛ نظریهای که میگوید انسان هنگام مرگ، امام علیه السلام را نمیبیند. نویسنده روایات فراوانی را در اثبات رؤیت امام از سوی محتضر جمعآوری کرده است.
عالمی در قرن هشتم، نقدی دارد بر عالمی از قرن چهارم. وی ردیهای می نویسد تا برداشت بزرگ متکلمان امامیه را از احادیث تصحیح نماید.
لینک مطالعه کتاب
http://lib.eshia.ir/15102/1/1
لینک دریافت کتاب
http://alfeker.net/library.php?id=3873
🔰https://t.me/tavanerejal
🔰https://eitaa.com/tavanerejal
🔷️ یک نرمافزار، یک رنسانس
🔸️پیامد نرمافزار جامعالاحادیث در میان خواص و تودهها
مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی نور، همان مرکزی است مجموعه نرمافزارهای نور را در حوزهی علوم اسلامی تولید میکند. این مرکز در سال ۱۳۶۸ با فرمان آقای خامنهای که آن زمان سمت ریاست جمهوری را برعهده داشتند تاسیس شد. هدف از تشکیل این مرکز، به خدمت گرفتن رایانه برای پژوهشهای علوم اسلامی و تولید محتواهای دیجیتالی اسلامی و آموزش کاربری رایانه برای طلاب و حوزویان بود.
من که در حوزهی مطالعات حدیث سیری داشتهام، نرمافزار جامعالاحادیث را که از تولیدات این مرکز است، تاثیرگذارترین خروجی این مرکز میدانم. پژوهشگران میدانند که دسترسی آسان به احادیث و رهگیری سریع موضوعات در احادیث، تا چه اندازه مهم است.
تمرکز من در این نوشتار، بر این پیامد وجود این نرمافزار است: «از بین رفتن جادوی اجتهاد».
در گذشته مردم عادی و حتی حوزویان متوسط، اطلاع چندانی از پشت پرده رسالههای عملیه نداشتند. فرآیند اجتهاد برای کسانی که مجال و توفیق قدمنهادن در این مسیر را نداشتند، رمزآلود و سحرآمیز بود. از مهمترین علل این رمزآلودگی، عدم دسترسی آسان به منبع اصلی فتاوی یعنی روایات امامان بود. سختی دسترسی به متون روایی و از آن مهمتر ممکننبودن تتبع و سِرچ موضوعی در روایات، کار را مشکل میکرد؛ اما اکنون این گونه نیست.
قائم مقام اجرایی مرکز در مصاحبهای میگوید: «استفاده از این محصولات در حوزهی علمیهی قم، سن اجتهاد را کاهش داده و طلاب و فضلای حوزه بیشتر با رایانهیِ همراهِ مجهز به نرمافزارهای نور در دروس خارج شرکت میکنند».
تسریع روند اجتهاد برای پایبندان به سیسستم اصولی_رجالی و تخطئهی کلی این روند و ایجاد نوعی نگاه اَخباری برای غیرپایبندان به این سیستم، دو بازتابِ خروجیهای مرکز نور در دو لایه از پژوهشگران است. البته طیفهایی نیز در میان این دو لایه وجود دارند؛ مثلا کسانی که دم از فربه شدن علم اصول و رجال میزنند اما به کلی آن را انکار نمیکنند.
تمام این تفکرات همیشهی تاریخ فقه شیعه وجود داشته است؛ اما خرید یک نرمافزار و نصب آن در لپتاپ، دو رویکرد تسریع و تخطئه را پُرشتاب کرده است.
یافتن پاسخ برای این سوال که «مستند روایی فلان فتوا چیست»، دیگر آن چنان سخت نیست. پژوهشگر در صورت آشنایی با زبان عربی و شیوهی صحیح جستجو در این نرمافزار، برای این سوال و امثال آن پاسخ مییابد و قانع میشود؛ گاه نیز پاسخ را قانعکننده نمیبیند و گاه هم پاسخی نمییابد و گاه پاسخ را مخالف فتوی مییابد. اینجاست که جادوی اجتهاد از بین رفته و پشت صحنه لو میرود.
کاهش سن اجتهاد که توسط یکی از مدیران مرکز به آن اشاره شد، چیزی جز این نیست. کاربرِ پژوهشگر، با صرف وقت و جستجو در نرمافزار جامعالاحادیث و در کنار آن جستجو در نرمافزار جامع فقه اهلبیت (کتب فقهی) و درایة النور (کتب رجالی)، جادههای سحرآمیز و تاریک گذشته را اینک کوچههایی روشن و قابل پیمایش یافته و اعتماد به نفس پیدا کرده است.
در این میان حتی جوانان غیر حوزویِ علاقهمند به دین که دردِ شناخت دین دارند، این امکان شگفتانگیز را در مقابل خویش دیدهاند. آنها با خریداری نسخههای فیزیکی یا دیجیتالی این نرم افزار، پرسشهایشان را از منابع اصلی فقه میپرسند.
طرفه اینکه مجتهدان و مراجع جوانتر که بیوتدارانِ آیندهاند، اکنون از این نرمافزار و نرمافزارهای مشابه این مرکز به شدت استفاده میکنند. من موارد متعددی برای این مورد سراغ دارم. حتی یکی از مراجع به نام که خودشان روند تولید یکی از نرمافزارهای نور را به نوعی پیگیری و حمایت میکردند، پس از استفاده از آن، نظرشان در برخی مباحث علمی تغییر کرد.
شاید این حرکت روشنفکرانه و به روز آیت الله خامنهای، منجر به آغاز یک رنسانس فقهی در میان حوزویان و حتی تودهها گردد. شاید هم وارد این رنسانس شدهایم.
🔰https://t.me/tavanerejal
🔰https://eitaa.com/tavanerejal
🔷️در منازعاتِ «إکفیانی فإنکما کافیان»
✍نویسنده: آقای سید حامد خاتمی
(از همراهانِ تاوان)
🔰بسمه تعالی
صلی الله علیک یا ولی العصر أدرکنا و أرشدنا
مدتی از اشکالات آقای محسن حسام مظاهری به برخی فقرات «دعای فرج» میگذرد. ایشان بدون ذکر دلیل و برهان، آن را «صراحتاً شرک آمیز» توصیف کردند؛ البته ایشان با دیدن واکنشها نسخهٔ کانال تلگرام خود را به «دعایی که چند عبارت آن [دربهترین حالت] مشکوک به شرک است» ویرایش کردهاند: https://t.me/mohsenhesammazaheri/2631
اما نسخهٔ توییترِ سخنان ایشان که قابلیت ویرایش نداشته کماکان همان است. و در مقابل نیز، هیچ پاسخی برای منتقدان نداشتند و صرفاً به سخنرانی آقای سروش محلاتی و نوشتار دیگران ارجاع دادند. بخاطر اهمیتی که این موضوع برای من داشت مسأله را پیگیر شدم. سخنرانی آقای سروش محلاتی را گوش دادم، تمام یک ساعت و چهل دقیقه آن را:
https://t.me/mohammadsorooshmahallati/1264
امیدوارم خود آقای مظاهری نیز این سخنرانی را گوش داده باشند، هر چند کمی تردید دارم؛ چون آقای سروش محلاتی، خودشان به اختلاف متن «قصص الانبیاء» و نسخه های دیگر اشاره کرده بودند؛ اما ایشان با وجود ارجاع سابقشان به سخنرانی، از این اختلاف به نکتۀ «مغفول» تعبیر کردند و به کانال آقای حاجی احمدی ارجاع دادند:
https://t.me/Morteza_Hajiahmadi/953
البته فعلاً صحبتم در نقد نوشتۀ آقای حاج احمدی نیست؛ اما نمی توانم از اشتباه فاحشی که ایشان کرده اند بگذرم که سال وفات شیخ طبرسی را قرن 11 عنوان کرده اند و آقای مظاهری هم بدون تحقیق، همین را ذکر کرده اند. فعلا سخنم پیرامون سخنرانی جناب شیخ است. ناگفته نماند که نقدهایی نیز بر بیانات ایشان وارد است که در یک فرصت دیگری عرض خواهم کرد؛ اما هیچ جای سخنرانی، ایشان در صدد «اثبات» شرک آمیز بودن این فقرات نبودهاند، حتی ایشان اشکال عقلی و شرک بودنِ انتساب افعال خارق العاده به اذن خداوند به افراد، مثل «زنده کردن مردگان» را صریحاً نفی کرده اند(1:14:00 به بعد). ایشان می گوید برخی تعابیر که از آنها، رایحۀ استقلال از خداوند استشمام شود، در ادبیات دینی «رایج نیست» هرچند مانع عقلی هم در میان نیست(1:24:14 به بعد). ایشان می گوید نمی شود در کنار «اکفیانی» قید لُبّیِ «باذن الله» نباشد، هر چند لفظ مطلق است، اما لُبّاً اطلاقی در کار نیست(1:28:00 به بعد).
خلاصه اینکه ایشان به هیچ وجه این فقرات را شرک آمیز نخواندند، حتی فرمودند در صورت اعتبارِ سندیِ دعا، باید الفاظ را به همان معنای صحیح، تاویل و توجیه کنیم. اما صحبت همین جاست! چه کسی از شیعیان، اهل بیت علیهم السلام را مستقل از خداوند و در عرض او دارای کرامت و امور خارق العاده می داند؟! هر شیعهای میداند که استقلال در فاعلیت و بدون اذن او، یعنی شرک! و کیست که هنگام خواندن «دعای فرج»، از پیامبر و امیرالمؤمنین، مستقل از خداوند نصرت بطلبد؟!
نکتۀ پایانی اینکه آقای سروش محلاتی گفتند که اصل کتاب «کنوز النجاح» که قدیمی ترین نسخۀ دعا در آن هست در دسترس نیست و صرفا به نقل بحار از آن دسترسی داریم. اما حقیقت این است که این کتاب در سال 2017 میلادی چاپ شده. که در تصاویر پیوست میبینید. با وجود تمام این نکات، وجه استناد آقای مظاهری به سخنرانی آقای سروش محلاتی برای من روشن نشد، زیرا نتیجۀ سخنرانی، چیزی غیر از مدعای ایشان است.
آقای مظاهری در جای دیگر گفتند که نسخۀ اقدم فاقد مشکلات است، در حالی که طبق بیان علامه مجلسی صاحب کتاب «کنوز النجاح»، شیخ طبرسی صاحب تفسیر «مجمع البیان» است که متقدم بر راوندی صاحب «قصص الانبیاء» بوده.
اما اینکه اساساً معنای «اکفیانی» چیست وکتب لغت معتبری چون العین و المحیط، «کَفی یَکفي» را چگونه معنا کرده اند، خود بحثی است که گمان نمی کنم اگر کسی، مراجعۀ از روی تحقیق به کتب لغت کرده باشد -و صرفاً بخاطر یکی بودن لفظ عربی و فارسیِ مصدر «کفایة»، و بدون در نظر گرفتن اختلاف در جزئیاتِ معنای این لفظ در فارسی و عربی، معنایی از پیش خود نکرده باشد- اشکالی به این عبارت وارد می آورد، که صحبت در مورد آن فرصت دیگری می طلبد.
🔰https://t.me/tavanerejal
🔰https://eitaa.com/tavanerejal
🔹چرا امامان شیعه کتاب ننوشتند؟
🔸امامانِ شیعه، گفتار خویش را برای دانشیان و پرسشگران بیان میکردند. آنان نیز با ایفای نقش به عنوان حلقههای واسطه، گفتار ایشان را مکتوب کرده و در اختیار افرادِ گزینش شده قرار میدادند. نیز به شکل شفاهی به دیگران منتقل میکردند.
اما نمیبینیم که امامان، کتابی نوشته باشند (مراد، کتابی است که به جهت ترویج در میان عموم مردم تهیه شود. شاید صحیفهسجادیه، تنها کتابِ این چنینی است که با املاء امام چهارم و کتابت امام پنجم تدوین شد. سایر کتب نیز مانند کتاب علی، به عنوان میراث امامت بود و بین مردم نشر نیافت).
در دورهای اساسا فرهنگ کتابت جایگاه والا و زیرساخت اجتماعی نداشت؛ اما با توجه به ایجاد این زیرساخت و توسعهی فرهنگ کتابت در ابتدای قرن دوم هجری (چه با نگاه به نظریهی رفع منع تدوین حدیث و چه نظریهی گسترش کتابت به دلیل تاثیرپذیری از فرهنگهای بیگانه و چه هر دو) پرسشی مطرح می شود: چرا امامان، خود به نوشتن کتاب اقدام نکردند؟
نمیتوان گفت که حکومت مانع از این کار میشد. زیرا با هر سازوکاری که اصولِ اصحاب منتقل شد، با همان سازوکار نیز امکان انتقال کتاب امام نیز ممکن بود. حکومتها همیشه برای نهاد امامت و نشر تعالیم آن چالش ایجاد میکردند و در این شکی نیست؛ با این حال درسگفتارها و گزارشاتِ جلسات پرسش و پاسخِ ایشان به هر شکلی بود مکتوب و منتقل میشد. بماند که برخی عالمان عامه نیز در همان دوره با حکومت سر ناسازگاری فکری و سیاسی داشتند و تبعید و زندان شدند و با این حال کتاب نوشتند و کتابهایشان باقی مانده است (ابوحنیفه و شافعی).
برای یافتن پاسخ این پرسش، توجه به دو نکته لازم است:
1. پیامدهایِ علمیِ نوشتار برای نویسنده
2. جلساتِ حضوری، گفتار شفاهی و راهبردِ تقیه
وقتی یک نویسنده نظر خویش را در کتاب، یادداشت یا مقالهاش مطرح میکند، قابل پیگیری میشود. کتاب در مجامع علمی دستبهدست شده و مفاد آن به عنوان نظر نویسنده شناخته میشود. در این حالت، راه گریزی برای نویسنده باقی نمیماند. او نمیتواند بگوید آنچه را در کتاب است من ننوشتم. اساسا وقتی دانشمندی کتابی علمی منتشر میکند و نظر علمی خود را در آن مینویسد، وارد کارزار علمی شده است؛ کارزاری که یا دفاعِ پیروزمندانه از محتوای کتاب و یا عقبنشینیِ متواضعانه از آن را در پی دارد.
تاریخ حدیثِ شیعه، نشان میدهد امامان علیهم السلام در موارد بسیاری به گونهای ارائهی مطلب نداشتهاند که نتوانند در آینده به مصالحی انکارش کنند. راهبرد تقیه با هدف حفظ امنیت آحاد شیعیان و تداوم حیات اجتماعات شیعی و نیز رعایت فهم و درک مخاطب شکل گرفت. امام به گونهای انتقال معارف میکرد که بتواند سخن خویش به یک نفر را در یک جلسه، در مواجهه با شخص دیگر پنهان و انکار کند. او اگر کتاب مینوشت، نمیتوانست در مقابل شخصی که کتاب را آورده و از رو میخواند و اشکال میگیرد پنهانکاری کند (اینکه کلمات امامان حتی در صورت تعارض ظاهری، تعارض واقعی ندارند بحثی است که منافاتی با آنچه اینک میگوییم ندارد).
اگر شخصی میگفت فلان صحابیِ شما فلان حرف را از قول شما زده یا نوشته، امام گاهی می گفت «من نگفتم» و تقیه میکرد. امام در جلسات متعدد به افرادی که یک پرسش واحد داشتند پاسخهای متعدد میداد به مصالحی، که این امر با فرض نوشتن کتاب اجرایی نمیشد.
این سخن، در مورد گزارههای فقهی و کلامی است؛ اما آموزههای رمزآلود، وضع بغرنجتری دارند. اساسا انتشارِ عمومی اسرارِ والا، حتی به شکل شفاهی نیز با ملاحظات انجام میشد؛ چه رسد که بخواهد از سوی امام مکتوب شود و نشر یابد.
تاریخ حدودی حیات امامان عامه و امامانِ شیعهی معاصرشان:
ابوحنیفه 80-150 ه.ق، مالک بن انس 93-179 ه.ق، شافعی 150-204، احمد بن حنبل 164-241 ه.ق. ولادت امام صادق 83 ه.ق و شهادت امام هادی، 254 ه.ق
🔰https://t.me/tavanerejal
🔰https://eitaa.com/tavanerejal
🔷️در متفرّدات توحید مفضّل
🔸️عناصر اربعه
عناصر اربعه یا اسطقسات اربعه (اصول چهارگانه) نزد قدماء فلاسفه و حکماء، همان چهار عنصر اصلی آفرینش هستند که معادن، نباتات و حیوانات از ترکیب آن چهارعنصر شکل گرفتهاند. این عناصر چهارگانه عبارتند از: آب، هوا، آتش و زمین. اینها اجسام بسیطهای هستند که تمام اشیاء مرکب با ویژگیهای مختلفی که دارند از این چهار عنصر تشکیل شدهاند (فارابی، 1405،ص11؛ الدایه، 1410، ص111؛ شیخ اشراق، ج2، 1375، ص268؛ اندلسی، 1980، ص124؛ صلیبا، 1414، ج1، ص78).
مجلسی در این باره میگوید:
«فائده: اعلم أن المشهور بين الحكماء و المتكلمين أن العناصر أربعه النار و الهواء و الماء و الأرض كما تشهد به الشواهد الحسيه و التجربيه و التأمل في أحوال التركيبات و التحليلات» (مجلسی، 1403، ج56، ص331).
گزارههای حکایت کننده عناصر اربعه در توحید مفضل عبارتند از:
«و الجواهر الأربعه الأرض و الماء و الهواء و النار» (ص127).
«فكّر يا مفضل فيما خلق الله عز و جل عليه هذه الجواهر الأربعه» (ص142).
«فمن ذلك هذه الشمس ... و قال آخرون هو من جوهر خامس سوى الجواهر الأربعه» (ص178).
به استثناء مورد سوم که ممکن است از باب نقل قول دیگران باشد، دو مورد دیگر از اعتقاد شخصی متکلم پرده برمیدارد.
در روایات شیعیِ در دسترس، هیچگونه توضیح و حتی اشارهای پیرامون عناصر اربعه دیده نمیشود. بر این اساس ما شاهد سکوت روایات نسبت به این نظریه هستیم. این سکوت وقتی در کنار یونانی بودن این اصطلاح و ریشه داشتن آن در فلسفهی کهن قرار میگیرد، احتمال صحت و صدور این مضمون رساله را کاهش میدهد.
https://t.me/tavanerejal/323
🔷️محافل حدیثی بِینامذهبی در قرن دوم
امام کاظم و امام رضا (علیهما صلوات الله)
✍درسگفتاری از دکتر پاکتچی
شواهد نشان می دهد امامان کاظم (علیه السلام) و رضا (علیه السلام) شايد به اقتضای اينکه در مکالمات بين مذاهب، اهل سنت از جايگاه حديث نبوی نزد اماميه پرسش می کردند، بيشتر کوشش داشتند تا اسانيد متصل خود به پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ارائه کنند و همين موضوع موجب شده بود تا محفل آنان برای اصحاب حديث عامه نيز پرجاذبه باشد؛ نمودی از جاذبه، استقبالی است که محدثان نيشابور، چون اسحاق بن راهويه از امام رضا (علیه السلام) داشتند و حديث سلسلة الذهب را از ايشان شنيدند (نک: ابن بابويه، التوحيد، 25؛ اربلی، 3/101).
در همين راستا تأليف مسندهايی مشتمل بر روايات اين دو امام از پدرانشان از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نيز در شمار سبکهای حديثی سده ی ۲ق جای گرفته است. مهمترين نمونه از چنين نسخه هايی از امام کاظم (علیه السلام) آن است که به نام مسند موسی بن جعفر (علیهما السلام) شناخته شده و گردآورده ی ابوعمران موسی بن ابراهيم مروزی شاگرد آن حضرت است (چ بيروت، 1389ق). نمونه ی ديگر، کتابی به نقل از امام کاظم (علیه السلام) مشتمل بر احاديث نبوی است که توسط پسر آن حضرت، اسماعيل بن موسی تدوين شده (نجاشی، 26) و در کتابشناسی حديث اماميه، به نام يکی از راويان پسين، يعنی ابن اشعث به الاشعيثات يا به نام امام صادق (علیه السلام) که نامش در اسانيد کتاب تکرار می شود، به الجعفريات شهرت يافته است (چ قم، 1413ق).
نسخه های مشابهی از امام رضا (علیه السلام) نيز وجود دارد که به روايت کسانی چون احمد بن عامر طايی و داوود بن سليمان غازی در دست است و نام صحيفة الرضا (علیه السلام) يا مسند الرضا (علیه السلام) شناخته می شود (نسخه طايی، مآخذ؛ نسخه غازی، چ قم، 1418ق؛ برای معرفی تحريرها، نک: مقدمه ی صحيفة الرضا (علیه السلام)، 13بب). به گواهی اسانيد و اجازات، اين سبک از آثار حديثی نه تنها در ميان اماميه، که در ميان زيديه و اهل سنت نيز رواجی گسترده داشته اند.
در آن نيم سده، همچنين بايد به آثاری اشاره کرد که به دنبال گردآوری اقوال شخص آن دو امام بود؛ از آن دست است: مسائل علی بن جعفر که مشتمل بر پرسش و پاسخ های مؤلف از برادرش امام موسی کاظم (علیه السلام) است (چ قم، 1409ق)، نسخه ای در تفسير از امام کاظم (علیه السلام) که در سده ی 6ق از منابع ابن شهرآشوب بوده است (مناقب، 3/107)، الرسالة الذهبية يا طب الرضا (علیه السلام)، مشتمل بر مضامين بهداشتی و طبی که خطاب به مأمون خليفه نوشته شده است (چ مشهد، 1406ق)؛ مجموعه ای از رساله های امام رضا (علیه السلام) که از حيث اعتبار موقعيت های متفاوتی دارند، شامل رساله الحباء و الشرط (متن: ابن بابويه، عيون، 2/152-157)، رسالة فی محض الشرائع (ابن بابويه، همان، 2/120-126؛ ابن شعبه، 415-423) و رساله به عبدالله بن جندب (متن: فرات، 103-104).
@OstadPakatchi
@tavanerejal
🔶️ ماجرای تکلّم و خودکشیِ حمارِ پیامبر
🔹️ این ماجرا در الکافی و علل الشرایع آمده است (متن روایت). کلینی به دو طریق و صدوق به یک طریق نقل میکنند:
۱. کلینی/ علی بن محمد علان کلینی (موثق)/ سهل بن زیاد(مختلف فیه، نرم افزار درایه النور: ثقه علی التحقیق)/ محمد بن الولید شباب صیرفی (ضعیف)/ ابان بن عثمان (اصحاب اجماع)/ ابوعبدالله علیه السلام
۲. کلینی/ محمد بن حسین (تصحیفِ محمد بن حسن طائی: مجهول/ نرم افزار: ثقه علی التحقیق)/ سهل بن زیاد/ محمد بن الولید/ ابان بن عثمان/ ابو عبدالله علیه السلام
۳. صدوق/ محمد بن علی ماجیلویه (مهمل، صدوق جز در الفقیه، از او نقل دارد. نرم افزار: ثقه علی التحقیق) / محمد بن یحیی العطار (ثقه)/ سهل بن زیاد/ محمد بن الولید/ ابان بن عثمان/ ابو عبدالله علیه السلام.
در نتیجه از حیث سندی، ضعیف است حداقل به ضعف «محمد بن الولید».
🔹️ الکافی در ذیل حدیث، به نقل از علی علیه السلام، خودکشی حمار پس از فوت رسول (فذکر امیرالمومنین) و تکلم حمار با رسول الله و نقل آن حمار خبری را از پدرانش (و روی ان امیرالمومنین قال) را ثبت کرده است (ج۱، ص۲۳۶).
در علل الشرایع، بحث خودکشی او در ذیل حدیث از امام صادق نقل شده (ثم قال ابوعبدالله) و بحث سخن گفتن حمار نیز به نقل از امام صادق (ثم قال ابوعبدالله) آمده است (ج۱، ص۱۶۶).
در برخی از کتب تاریخی اهل سنت نیز به ماجرای سخن گفتن این حمار با پیامبر (البته با دیالوگی متفاوت از روایت شیعی) و خودکشیاش اشاره شده است (ر.ک تاریخ دمشق، ج۴ص۲۳۲ و دلایل النبوه ص۳۸۶).
در روایت شیعیِ الکافی، صدر روایت به سند یادشده پیرامون لحظات فوت رسول خدا و وصیت ایشان به علی علیه السلام است. از اواسط نقل، امام صادق ماجرا را به حکایت از امیرالمومنین بیان می کنند. ذیل روایت نیز دو بار به کیفیتی که اشاره شد، نام امیرالمومنین به عنوان حکایت کننده ماجرا آمده است. این ذیل روایت که بحث سخن حمار و خودکشی او را دارد، البته به گونه ای است (رُوِیَ ...) که ممکن است بگوییم داخل روایت امام صادق و به آن سند نیست؛ بلکه نقلی مرسل است که به جهت مناسبت سخن از داراییهای پیامبر و حمار ایشان، توسط روات یا کلینی به روایت اصلی پیوست شده است. در این صورت، بخش تکلم و خودکشی حمار، مرسل خواهد بود و نه مسند.
در روایت شیعیِ علل الشرایع، متن همان متن الکافی است؛ البته بخش انتهایی به جای امیرالمومنین، ابوعبدالله دارد که به نوعی دنباله روایت اصلی محسوب شده است.
به هر شکل همان گونه که بیان شد، اَسنادِ ماجرای حدیث حمار از حیث علم رجال متقن نیست. نیز بیان شد که ممکن است اساسا مرسل باشد که به روایت مسند پیوست شده است.
🔹️ چالش های دلالی روایت را اینگونه عنوان میکنیم:
۱. سخن گفتن حمار
۲. شناختن حمار، پدر و اجدادش را
۳. نرسیدن سند نقل حمار به حضرت نوح.
مجلسی از اشکال اول به نمونههای قرآنی مانند هدهد و نمل پاسخ داده است (مرآةالعقول، ج۳، ص۵۲).
اشکال دوم نیز توسط برخی مطرح شده که هنوز جوابی برایش ندیدم. البته با بحث شعور نسبی حیوانات که در جاهایی مانند روایات اقرار به ولایت و تسبیح آنان و ... بیان شده، شناخت گذشتگان و آباء نیز مستبعد نیست. البته که متکلمی مانند سیدمرتضی به همین موارد نیز ایراد دارد.
اشکال سوم میگوید جدّ اعلای این الاغ که حضرت نوح به او بشارتهایی داده، نهایتا دویست سال قبل حضرت محمد می زیسته؛ چگونه می تواند در زمان حضرت نوح زیست کرده باشد؟ (إِنَّ ذَلِكَ الْحِمَارَ كَلَّمَ رَسُولَ الله فَقَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ أَنَّهُ كَانَ مَعَ نُوحٍ فِي السَّفِينَةِ فَقَامَ إِلَيْهِ نُوحٌ) مگر اینکه پاسخ دهیم مراد حمار، همان جدّش بوده که در کشتی نوح بوده و از باب اختصار، فقط از ۴ الی ۵ نیایِ واسطه نام برده است.
و خدا داناست
🔰https://t.me/tavanerejal
🔰https://eitaa.com/tavanerejal