🔻چرا در دروس سطح حوزه، روایت نمیخوانیم؟
🔹️گلایه استاد شیخ محمدباقر ایروانی (از مراجع ساکن در نجف) از نظام آموزشی حوزه
🔹️در حین تحصیل در دورۀ سطح، احادیث و روایات اهل بیت (علیهمالسلام) را نخواندم، نه در صوم و نه در صلاة و نه در طهارت، چه رسد به دیات، حدود و تعزیرات؛ همانطور که راههای استدلالی که فقیه در استنباط احکام شرعی به کار میگیرد، نخواندم. مرتب میشنیدم که کتاب شرح لمعه شهید ثانی یک دورۀ استدلالی فقهی است که از طریق آن چگونگی استدلال فقهی آموزش داده میشود. این مطلب را از روی تقلید و تعبد پذیرفته بودم. بعدا برایم روشن شد که این خلاف واقع است. کتاب شرح لمعه به ما یاد میدهد که چگونه کلمات سخت را تلفظ کنیم و چگونه رموز و طلسم کلمات را بگشاییم.
زمانی را برای گشودن کلمات و معنی طلسم گونه گذراندم. بیآنکه بدانم در داخل آن كلمات و مفهوم آن چیست. آموختم که این چیز شرط برای آن اصل فقهی است، آن فعل واجب است چون روایتی بر آن دلالت دارد. فقط همین قدر نه بیشتر. روایات وارد شده در خصوص آن مسئله را نمیشناختم. بهطوری که وقتی آن روایات را میشنیدم برایم غریب و ناآشنا بود. شنیده بودم که چگونه روایات متعارض میشوند و چگونه تعارض آنها را برطرف کنیم و وقتی که تعارض حل نمیشود به چه چیزی رجوع کنیم، ولی این مطالب را در کتاب استدلالی شرح لمعه ندیده بودم.
در مرحلۀ آموزش سطح حوزه علمیه، ما نیاز به کتاب فقهیای داریم که حداقل اکثر ابواب فقهی را در برداشته باشد. روایات اهل بیت را بشنویم و بدانیم که چگونه در هنگام تعارض عمل کنیم، همراه با اشارۀ کوتاهی به بعضی از مسائل رجالی.
📚 دروس تمهيدية في القواعد الرجالية، ص۶و۷
@rahjoo_213
@tavanerejal
🔻پیرامون رسالهی «تواتر القرآن» اثر شیخ حر عاملی (۲)
✍مصطفی قناعتگر
🔹️در سال ۱۳۸۷ شمسی، چاپ جدید کتاب «تواتر القرآن» اثر شیخ حر عاملی رحمه الله عرضه شد. این نسخه چاپی که بر اساس مقابلهی سه نسخهی خطی از کتاب تنظیم شده، توانسته تا افتادگیهای برخی نسخ را پوشش دهد و نواقص چاپ قبلی را کامل نماید.
آنچه در این چاپِ کامل روشنتر گردید، دو نکته است:
۱. تاکید شیخ حر بر ضعف سندی بسیاری از روایات که ادعا شده بر تحریف قرآن دلالت دارند.
۲. تصریح وی بر عدم اثبات وحتی بطلان «تحریف به نقیصه» علاوه بر بطلان «تحریف به زیاده».
در چاپ قدیمیتر که در سال ۱۳۸۴ به تحقیق و تصحیح قابل تقدیر سید محمد هادی گرامی تهیه شده، شاهد برخی افتادگیها از عبارات شیخ حر هستیم که موضع آن توسط محقق ارجمند مشخص گردیده. این چاپ بر اساس دو نسخهی خطی ناقص است که در آن زمان یافت شده بود. اما در چاپ جدید و پس از یافت نسخهی خطی کامل، افتادگیها جبران شد و متن رساله بدون سقط به همت برخی از محققین ارجمند عرضه گردید.
عباراتی از شیخ در چاپ جدیدتر میخوانیم که اعتبارسنجی سندی و نیز مخالفت با تحریف به نقیصه را در نگاه او بسیار پررنگ جلوه میدهد.
شیخ در مقام پاسخ از روایاتی که میگویند هرچه در امتهای پیشین اتفاق افتاده در امت اسلامی نیز رخ خواهد داد، سند آنها را در کتب روایی شیعه «ضعیف» و در کتب روایی عامه «ضعیفتر» میداند (ص۱۱۱). وی دوباره حکم به ضعف سند این روایات میدهد (ص۱۱۲). او برای الغاء احادیثی که دانشمند معاصر وی شیخ محمد مؤمن سبزواری برای اثبات تحریف قرآن آورده، گاه میگوید بیشتر بلکه تمام آن روایات ضعیف السند هستند و گاه میگوید تمام آن روایات دارای معارض اقوی هستند. در نتیجه چه بر اساس مکتب اصولی و چه اخباری، تحریف ثابت نمیشود (ص۱۱۶). شیخ حر مینویسد روایات یادشده، حداکثر دال بر سقوط بعضی از قرآن است؛ اما به هیچ وجه زیاده و تغییر را نمیرساند. او سپس استدراک میکند که حتی سقوط و نقصان نیز اثبات نمیشود؛ زیرا صریحِ روایات نیست (ص۱۱۷). دوباره به ضعف سندی اخبار توجه میدهد (ص۱۱۷). از طرفههای عبارت شیخ آنجاست که میگوید هیچ روایتی نص در زیاده و تغییر در قرآن نیست و تماما قابل حمل بر دیگرمعانی هستند (ص۱۲۰). از جاهایی که تحریف به نقیصه را باز انکار میکند، استناد به روایتی از روضه کافی است که بیان میکند عامه حروف قرآن را حفظ و حدود (تفسیر و تاویل) آن را تضییع کردند که به روشنی تحریف به زیاده و نقیصه را رد میکند (ص۱۲۰). نویسندهی تواتر القرآن، دو روایت از کتاب الحجهی الکافی را هم ضعیف السند و هم دارای معانی محتمل دیگر غیر از تغییر و تحریف برمیشمارد (ص۱۲۲و۱۲۳). باز هم از طرفههای کلمات شیخ آنجاست که تفسیر علی بن ابراهیم قمی و الاحتجاج طبرسی را دو کتاب غیر قابل اعتماد به هنگام نقل روایات موهم تحریف قلمداد میکند (ص۱۲۳).
🔹️پینوشت:
۱. عنوان اخباری و اصولی، رهزن است. منهج دانشمندان را باید از دل کتبشان بیرون کشید؛ نه از روی عناوینشان.
۲. شیخ حر این رساله را در سن ۵۳ سالگی نگاشته (از جهت پختگی).
۳. پیشتر در نوشتهای و بر اساس چاپ قدیمیتر، نکاتی را پیرامون رساله بیان کرده بودم.
@tavanerejal
رساله در اثبات تواتر قرآن.pdf
12.47M
این کتاب، ترجمهی رسالهی تواتر القرآن، اثر شیخ حر عاملی است. کتابی خواندنی برای حدیثپژوهان، قرآنپژوهان و پژوهشگران مطالعات دین.
سپاس از دوستِ همراهِ تاوان که آن را برایم ارسال کرد.
@tavanerejal
🔸چکیدهی مقاله
🔻متن زیر، چکیدهای فارسی از مقالهی من با عنوان «حُميد بن زياد، دراسة في حياته العلمية» است. اصل مقاله به زبان عربی است که در شمارهی آتی فصلنامهی پژوهشی «تراث کربلاء» (کشور عراق) به چاپ خواهد رسید بعون الله.
(این مقاله، بیش از دو سال پیش به تایید مجله رسید که به دلیل مشکلات درونی عراق و سپس بیماری کرونا و اختلال در برنامههای نشریه، با تاخیر چاپ میشود)
🔻چکیدهی مقالهی «بررسی زندگیِ علمیِ حُمَید بن زیاد»
مقاله در پیِ شناخت حمید بن زیاد و زندگانی علمی_حدیثی وی است. او تنها راوی است که دانشمندان رجالی با لقب «نینوی» می شناسند.
کربلا هیچ گاه نزد دانشمندان رجال و حدیث، به عنوان یک حوزهی حدیثی (نه اصلی و نه فرعی) به شمار نیامده؛ حال آنکه از لابلای جستجوهای رجالی و حدیثی روشن میشود این شهر راویان حدیثیِ بزرگی را مانند حمید به خود دیده. آری، این حضور به شکلی نبوده که کربلا را به یک حوزهی حدیثیِ پویا در قرون ابتدایی تبدیل کند.
در این مقاله، نظرات رجالیان، محدثان و فقیهان پیرامون وثاقت و مذهب حمید آمده. همچنین از میان شواهد تاریخی، فرضیهی نوینِ تغییر مذهب وی از واقفیه به امامیه تقویت و دفاع میشود. گرچه گزارشی که به شکلی صریح تغییر مذهب وی را گویا باشد وجود ندارد؛ اما تحلیلی تاریخی، احتمال توبهی وی را تقویت میکند.
شناخت مشایخ، شاگردان و مضامین روایاتِ حمید، از امور مهمی است که پژوهشگران را در واکاوی شخصیت حدیثی وی و نوع اثرگذاری او در میراث حدیثی امامیه کمک میکند که این مقاله به آنها نیز پرداخته.
توجه به محتوای روایات او از ائمه اهل البیت علیهم السلام، نشان دهندهی نگاه ویژهی وی هم به فقه و هم به اعتقادات است. اینگونه جامعنگری، در راویان اندکی دیده میشود.
هیچکدام از روات حدیثی، به قصد سکونت در کربلا به این سرزمین سفر نکرده بودند تا اینکه عثمان بن عیسی، آن واقفیِ توبهکرده، که از راویان بزرگ است در کربلا سکنی گزید. حمید بن زیاد، دومین راوی است که این عمل را انجام داد. غیر از این دو شیخِ محدِّث، اطلاعاتی مبنی بر هجرت سایر راویان به کربلا و سکونت در آن در قرون اول هجری در دسترس نیست. هجرت حمید بن زیاد به کربلا، از موضوعات مهمی است که به آن پرداختهایم و نتیجه گرفتهایم که او، بنیانگذارِ مدرسهی حدیث در کربلا است.
https://t.me/tavanerejal
هدایت شده از تاوان | پژوهشهای قرآنی و حدیثی
🔶️ بازبینی در خوانش دعای «یا من ارجوه»
🔹️دعای «یا من ارجوه»، از ادعیهی معروفهی ماه رجب است که پس از نمازهای روز و شب خوانده میشود. صاحب این صفحه کلید پس از مرور روایات این دعا، نوع خواندن آن را این گونه یافته است:
یا من ارجوه ...[تا این عبارت:] و زدنی من فضلک یا کریم (بدون اخذ محاسن و حرکت دست). (اقبال الاعمال، ج۲، ص۶۴۴).
🔸️توضیح:
حضرت در پاسخ به سائل که میپرسد چه دعایی در این ماه بخواند، به او فرمود این دعا را بنویس: یا من ارجوه ... و زدنی من فضلک یا کریم.
پس از آموزش دعا، امام خود شروع به خواندن دعا کرد در حالی که با دست چپ محاسن مبارک را گرفته و انگشت سبابهی دست راست را حرکت میداد. وقتی به پایان آن دعا رسید، این دعا را نیز خواند: يا ذا الجلال و الإكرام يا ذا النعماء و الجود يا ذا المن و الطول حرم شيبتي على النار.
در نتیجه آن چه حضرت در مقام پاسخ به سائل و تعلیم دعا فرمود، تا عبارت «و زدنی من فضلک یا کریم» بود و نه بیشتر. کیفیت ویژهای را نیز در آن بیان نکردند (اخذ لحیه و حرکت سبابه). آری؛ در این لحظه برای وجود مبارک امام، حالتی معنوی حاصل شد و حضرت برای خودش و نه تعلیم شروع به خواندن دعا کرد و از ابتدای دعا دستی بر محاسن و سبابهی دست دیگر به حالت مناجات به حرکت درآورد (یلوذ) و عبارتی نیز غیر از آن چه تعلیم داده بود ضمیمه فرمود.
از شواهد مهم در تایید این فقه الحدیث:
۱. در عبارت پایانی، واژهی «شیبة» نشان دهندهی سپیدی موی خواننده (امام) است؛ در حالی که اصل دعا برای همه و تعلیم به پیر و جوان و نوجوان است. در نتیجه عبارت پایانی، نمیتواند بخشی از دعایی همگانی باشد.
اگر گفته شود شاید به دلیل پیر بودن سائل (محمد بن ذکوان) است که حضرت از واژهی شیبه استفاده کرده، شخصی بودن اصل دعا از اساس رقم می خورد و باز هم کمکی به مدافع خوانش معروف دعا برای همگان نمیکند.
۲. اینکه امام دست بر محاسن گرفت، در مورد بانوان چگونه است؟ در مورد نوجوانان چگونه است؟ این پرسشهای بیپاسخ نیز شاهدی بر شخصی بودن بخش انتهایی و برخاسته از حالت شخصی امام است.
۳. این دعای مبارک، در طول سال نیز توصیه شده و در آن نیز از بخش پایانی و کیفیت دستها خبری نیست (الکافی، ج۲، ص۵۸).
🔸️پ.ن: اینکه حالت ویژهی دو دست در هنگام خواندن عبارت پایانی (که بیان شد جزء دعا نیست) و نه از ابتدا از سوی امام پدید آمد، تنها در زاد المعاد مجلسی است. مجلسی منبع جدیدی برای دعا ارائه نداده تا ما از این اختلاف، پی به اختلاف نسخه ببریم. گویا این مورد، خطای مجلسی بوده که در نقل به معنای ایشان از اقبال سر زده است (زاد المعاد، ص۱۶).
حتی با عنایت به متن زاد المعاد نیز، این بخش انتهایی، جزء دعا نیست و حضرت تعلیم نداد و امر به کتابت ننمود و برآمده از حالت شخصی حضرت است.
▪️@tavanerejal
▫️https://t.me/tavanerejal
🔻نقش کاتب نسخهی تنزیه الانبیاء در یک افتادگی
✍مصطفی قناعتگر
مرحوم مجلسی به هنگام نقل مطلبی از رساله تنزیه الانبیاء سید مرتضی، بخشی از عبارت او را که در چاپهای فعلی تنزیه الانبیاء وجود دارد نمیآورد. عبارت نقل شده توسط مجلسی چنین است:
«و إنما أردنا بذكر هذه الجملة أن أسباب الظفر بالأعداء كانت لائحة متوجهة و أن الاتفاق السيئ عكس الأمر إلى ما يروون من صبره و استسلامه و قلة ناصره على الرجوع إلى الحق دينا أو حمية» (بحار الانوار، ج۴۵، ص۹۸)
در حالی که در متن سید، میان عبارت «عکس الامر» تا «ما یکون/ما یروون من صبره و استسلامه» حدود ۲۰ سطر دیگر هم هست که در متن مجلسی سقط شده! (تنزیه الانبیاء، ص۱۷۶ تا ۱۷۸)
در پی جستجو از علت این سقط، به سه نسخهی خطی از تنزیه الانبیاء رسیدم:
۱. نسخه کتابخانه مجلس شورای ملی، شماره ۸۵۴۵۹، کاتب: حسن بن محمد حسینی مدنی احسایی مولدا خراسانی تونی جنابذی، تاریخ کتابت: ۱۰۴۱ق
۲. نسخه گنجینه نسخ خطی اصفهان، شماره ۲ در IRN-016-0857، کاتب: نامعلوم
۳. نسخه کتابخانه مجلس شورای ملی، شماره ۳۱۰۹۹، کاتب: سید نعمت الله بن سید حسن موسوی، تاریخ کتابت: ۱۰۸۱ق
جالب توجه این که دو نسخهی اول، عبارت را کامل و بدون سقط داشت؛ اما نسخهی سوم، دقیقا همان متنی بود که مجلسی از تنزیه الانبیاء گزارش کرده است.
گمان قوی حاصل شد نسخهای از تنزیه الانبیاء که در اختیار مجلسی بوده، همین نسخهی دارای سقط (یا نسخهی شبیهِ دارای سقط دیگری) بوده و مجلسی از این افتادگی آگاه نبوده است.
@tavanerejal
🔻آیا صحابی بودن فضیلت است؟
▪️شیخ حر عاملی پاسخ میدهد
✍مصطفی قناعتگر
شیخ حر عاملی کتابی دارد به نام «رسالة فی معرفة الصحابة». این کتاب یک نوبت در سال ۱۳۴۴ش در چاپخانه دانشگاه تهران به همراه دو رساله رجالی دیگر چاپ شده و تاکنون دیگر به چاپ نرسیده. دو نسخه خطی هم از این رساله شناسایی شده؛ یکی نسخه مولف (دستخط شیخ حر) و دیگری نسخهای به خط حسن نوری همدانی (برادر آیت الله حسین نوری همدانی) که به سفارش مرحوم آیت الله بروجردی کتابت شده.
نکته مهم رساله، همان صفحه ابتدایی است. شیخ حر پس از ذکر نام کتبی که از آنها در تدوین رساله استفاده کرده مینویسد:
«بدان که بیشتر این اسامی، خالی از مدح و توثیقاند؛ اما هر کدام از اصحاب پیامبر که مدح و ذمی برایش وارد نشده و اطلاعاتی که دال بر قدحش است وجود نداشته باشد، نفسِ صحابی بودن برای مدحش کافی است».
شیخ در این عبارت، نفسِ صحابی بودن را مدح میداند مگر اینکه با دلیلی مذمتش اثبات شود.
او سپس با اشاره به روایت نبوی «طوبی لمن رآنی» و اینکه روایات دیگری هم به این مضمون داریم، بر ادعای خود تاکید میکند (برای نمونه یکی از این روایات نبوی را صدوق به سند خود از علی بن ابراهیم و او به سند خود از انس بن مالک و او از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل میکند –امالی، ص۴۰۰-).
دومین نکته مهم مورد اشاره شیخ، این است:
«آنچه در روایات ما و عامه آمده و اصحاب پیامبر را به طور عام مذمت کرده، مخصوص اصحاب بدعتگذار و مبدّل دین و واردکننده چیزهای جدید در دین است. آری؛ اکثر آنان چنین بودهاند و البته اکثر مردم در هر زمانی چنیناند و اختصاص به اصحاب پیامبر ندارد. والله اعلم.»
شیخ با این عبارت اخیر، عبارت بالا را تکمیل کرد. یعنی درست است که در کتب رجالی مدح وذمی برای اکثر اصحاب نبی نداریم؛ اما اطلاعات داله بر قدح ایشان از سایر کتب (تاریخی وحدیثی) داریم که نشان میدهد اکثر صحابه مشکل داشتهاند.
به هر شکل اینکه شیخ حر نفسِ صحابی بودن را امتیاز میداند، نکتهای است که او را از بسیاری عالمان شیعه متمایز میدارد.
از نکات جالب نسخه خطی شیخ حر این است که وی این دو نکته را ابتدا ننگاشته بوده و بعدا اضافه کرده.
@tavanerejal
رحمن.mp3
5.24M
🔻 پیوندی معنادار میان «یافتههای باستانشناسانه» و «سنت اسلامی»؛ مطالعهی موردی واژهی «الرحمن»
🔹«الرحمن» مانند «الله»، اسم خاص خداست
🎙مصطفی قناعتگر
@tavanerejal
🔻شرح فرانسویِ «کتاب الحجه» الکافی و یک چالش
✍مصطفی قناعتگر
♨️اختصاصی شبکه اجتهاد
آکادمیهای غربی در اسرائیل، آمریکا، فرانسه و سایر کشورها، دیرزمانی است مطالعات خود را پیرامون حدیث شیعهی امامیه آغاز کردهاند. این مطالعات در حوزهی کلیات حدیث، تاریخ حدیث، فقه الحدیث، منابع حدیثی، سندِ حدیث و سایر مطالعات مرتبط صورت گرفته است.
از شیعهپژوهانی که چند سالی است بیشتر شناخته شده، محمدعلی امیرمعزی است. امیرمعزی، (متولد ۲۶ ژانویه ۱۹۵۶ در تهران) اسلامشناس ایرانی مقیم فرانسه است. وی دکترای خاورشناسی و مطالعات ادیان را در سال ۱۹۹۱ از دانشگاه سوربن پاریس گرفت و در زمینه تفسیر تاریخهای قرآنی و الهیات کلاسیک اسلامی تدریس میکند. وی استاد مدرسه مطالعات عالی دانشگاه سوربن و صاحب کرسی شیعهشناسی است.
آشنایان با سبک مطالعاتی دکتر امیرمعزی میدانند که تمرکز وی در مطالعات شیعی، روی پدیدههای باطنی و درونی شیعه است. کتاب «الکافی» در کنار «بصائرالدرجات»، یکی از دو کتب حدیثی متقدم امامیه است که امیرمعزی در بازنمایی چهرهی تشیع نخستین بر آن تاکید دارد و دروس اصلیِ حدیثی وی در سوربن حول این دو کتاب است. او با تاکید بر این دو متن و متونی مانند تفسیر فرات کوفی و تفسیر عیاشی و تفسیر قمی، بر این باور است که شاید اینها هنوز دارند آن تشیع قدیم قبل از تحول عقلگرا و معتزلی و فقهگرای بغداد را نشان میدهند.
اما کافیپژوهی او، با یک خلاء اساسی روبروست. کتاب کافی از سه بخش اصول، فروع و روضه تشکیل شده است. در بخش کتاب الحجه از اصول، به بیان ویژگیهای امام و اهمیت معرفت به وی پرداخته شده و این امر بر کسی پوشیده نیست. خلاء شیعهپژوهی دکترِ یادداشت ما، این است که تنها بخشی از الکافی را برجسته میکند و شیعه را در همان خلاصه میکند. اگر الکافی، بخش فروعی دارد که روایات فقهی امامان در آن ضبط شده، توجه به امر مهمی میدهد که همان دو بعدی بودن شیعه است: بعد باطنی و بعد ظاهری. شیعهشناس حقیقی کسی است که اگر کتاب «حجت خدا» را مینویسد و از دل آن، شیعیان متقدم را بازتعریف میکند، کتاب نماز و زکات و حج را نیز مورد توجه و مطالعه قرار میدهد و سهم فقه را در تعریف شیعه سانسور و ضایع نمیکند.
کتاب «حجت خدا» (la preuve de Dieu)، به مطالعهی کتاب الحجه از اصول کافی پرداخته است. جایگاه این کتاب در نگاه دینپژوهانِ آن سامان تا آنجا پیش رفت که بنیاد پیر آنتوان برنهم (Pierre-Antoine Bernheim) که در سال ۲۰۱۱ تأسیس شده و پیش از این جایزه تاریخ ادیان خود را به افرادی چون M. Thomas Römer و M. Guillaume Cuchet اهدا کرده بود، جایزهی سالیانه خود را به این کتاب اختصاص داد.
امیرمعزی در سراسر کتاب قدیمیترش با عنوان «راهنمای ربانی در تشیع نخستین» نیز نقش پررنگی برای روایات کتاب کافی و بخش کتاب الحجه آن در نظر گرفته؛ اما با فقدان روایات فقهی، تصویر ناقصی از باورهای شیعهی متقدم ارائه داده است. این خلاء در سراسر مطالعات ایشان به چشم میآید. گرچه روشن است که رسالت کتاب «حجت خدا» شرح فروع کافی نیست؛ اما جایگاهبخشی به آن به عنوان آینهی تمام نمای شیعهی اصیل نیز نابجاست.
فقه در نگاه شیعهی متقدم همان طور که خود دکتر به طور مبهم تایید کرده، جایگاه والایی دارد و بوسیله معرفت، عمق مییابد. اما اگر چنین است که هست، چرا در متن پژوهشهای ایشان خبری از آن نیست. گویا شیعهی متقدم فقط حب و عشق است و حول محور امامش، صوفیانه میچرخد و هیچ آداب و فقه و شریعتی ندارد!
به قطع و به درستی همان گونه که در کتاب «حجت خدا» تبیین شده، اسلامِ شیعیِ اصیل، در فقه خلاصه نمی شود؛ اما پرسش اینجاست که در معارف پنهانی خلاصه میشود؟ به قطع خیر.
امیر معزی در کتاب «حجت خدا»، به شکل جذّابی به ترجمه و شرح احادیث پرداخته است. استعداد او در بیان نظریههای مفصل به روشی ساده و در دسترس است. این امتیاز، مطالعهی کتاب «حجت خدا» را برای فرانسوی زبانان علاقهمند به مبانی نظری اسلام شیعی جذاب کرده است. کاش این جذابیت، در خدمت معرفی شیعهی متقدم در تمام ابعادش قرار میگرفت تا تصویری ناقص از شیعه به خواننده خالی الذهن ارائه ندهد.
@tavanerejal
🎧 فایل صوتی نشست هفتادوسوم انجمن مباحثات قرآنی
🔻موضوع: بررسی ادعای «گیوم دی» پیرامون تعدد کاتبان در تدوین سوره الرحمن
🎤 مصطفى قناعتگر
📅 برگزار شده در ۱۸ اسفندماه ۱۴۰۰
📚 انجمن مباحثات قرآنی
https://t.me/Anjoman_Mobahesat_Archive
(بدلیل محدودیت حجمیِ ایتا، امکان بارگذاری فایل صوتی در اینجا نبود)
@tavanerejal
🔻نشستِ شاه و شیوخ
✍مصطفی قناعتگر
🔹️عصر صفوی، عصر همنشینی و تعامل عالمان محدّث و اخبارگرا و نیز اصولیان با سیاستمداران است. ما نمیتوانیم به کنشهای فقهالحدیثی و عملی دانشمندان روایتدان بیاعتنا باشیم. گرچه ممکن است برداشتها و رفتارهای سیاسی یک عالم از تراث حدیثی متفاوت از عالمی دیگر باشد، اما وقتی در دو سوی این جدال نامدارانی ایستاده باشند، با اختلافی وجیه و وزین مواجه هستیم.
عالمان عصر صفوی در ستایش/نکوهش سیاست و دینِ سیاسی یکدست نبودهاند. از اکتفا به چند دیدار ساده با شاه مانند شیخ حر عاملی، تا پذیرش پستهای حکومتی مانند مجلسی دوم، از ترک ایران به جهت آلوده نشدن به سیاست مانند پدرِ شیخ بهایی تا همراهی با شاه در سفر و حضر مانند شیخ بهایی و دیگر رویکردهای متضاد، همه و همه نمونههای چنین خوانشهای گوناگون است.
پیشتر نمونههایی را ذکر کرده بودم. اینک و به مناسبت فصل بهار و نیز ماه رمضان الکریم، به مجلس/مجالس شاه عباس دوم و سه محدث سترگ آن دوران که در شبهای بهاری رمضان و در دارالسلطنه قزوین برگزار شد اشاره میکنم. تواریخ متعددی این مجلس/مجالس را گزارش کردهاند که در اینجا گزارش شیرین و ادیبانهی میرزا محمد یوسف قزوینی (از فرهیختگانِ ملازمِ شاه عباس دوم) را میخوانیم. در این گزارش تعامل نیکو میان بزرگاخباریِ دوران ملاخلیل قزوینی، محمد تقی مجلسی و فیض کاشانی با شخص شاه دیده میشود.
در یک شب، دو پیشنهادِ علمیِ پیشرو از سوی شاه عباس داده شد که پس از مدتی محقّق شد: یکم پیشنهاد تالیف شرح فارسی بر کافیِ کلینی به ملاخلیل (نام این اثر «صافی در شرح کافی» است و تاکنون تنها شرح کامل فارسی بر الکافی کلینی است) و دوم پیشنهاد تالیف شرح فارسی بر من لا یحضره الفقیه به مجلسیِ اوّل (لوامع صاحبقرانی). در همین مجلس بود که شاه دستور داد ملا محسن از کاشان به قزوین بیاید تا نمازهای جماعت در ایامِ اقامت شاه در قزوین به امامتِ جماعتِ این محدّث شهیر اقامه گردد.
میرزا محمد یوسف قزوینی با قلم شورانگیز خود مینویسد:
"چون ارتفاعِ شعاعِ مهرِ درخشان در فصل بهار و اجراى ماءِ معينِ دينِ مبين به آبيارى سحابِ ديندارىِ اين سايۀ مرحمت پروردگار مىباشد، پيوسته پيشنهادِ همّتِ والا و قراردادِ نيّتِ معلّى آن است كه گلزارِ هميشه بهارِ شرعِ انور به پاسدارىِ اوامر و نواهى ملّت (دین) از خس و خار شبهه و شكوك معاندان بركنار باشد. لهذا از آغاز اهترازِ ازاهيرِ [شکوفههای] بستانِ سراىِ سلطنتِ ابدْپيوند، مكنونِ ضميرِ منيرِ كيمياتأثير و مخزونِ خاطرِ خطيرِ خورشيدْنظير، [بنای] آن دارند كه علماى اعلام و فقهاى كِرام كه خبرِ صدقْاثرِ «العلماء ورثة الانبيا» از نباهتِ شأن و اِعلاى مكان ايشان اِعلام مىنمايد، بالانشينِ مجالسِ عزّ و علا بوده، به مجالست مجالس خلدْ قرين در مجالس اجراى اوامر و نواهى دين مبين صدرنشين باشند. بنابراين در حينِ اقامتِ موكبِ ظفرْ قرين در دار السلطنۀ قزوين، اكثر اوقات به اشارۀ والا عارجانِ معارج دينِ مبين و راصدان مراصد حق و يقين، رشكْ فرماى خلد برين مىگرديد. و اين بزم روحانى در شبى از شبهاى ماه مبارك رمضان كه علماى آن ديار را به جهت افطار احضار فرموده بودند منعقد گرديده.
سر دفترِ (سرشناس) دانشوران آگاه، علّامة العلما مولانا خليل اللّه قزوينى را كه در بحرِ بىقعر و كنارِ (ساحل) كتب احاديث و اخبار ائمه اطهار- عليهم صلواة اللّه الملك الغفّار- كشتىنشين و غواصِ لآلى شاهوار حق و يقين بود، مخاطب به خطاب عنايت و التفات و مقرّر فرمودند كه كتاب مستطاب «كلينى» را كه راهروانِ طريقِ حقطلبى را پيروى آن كتاب كافى است، به لغت فارسى شرح نموده، نقاب خفا از چهرۀ زيباشاهدان عبارات دقيقه آن كتاب مستطاب گشايد و منافع آن را كه در ديده حكم كبريت احمر دارد، به ديدهوران صاحبنظر نمايد.
و همچنين به تقريب اين فرمان، حسب الرقم اشرف، مقرّر فرمود كه جامع جوامع علوم و كشّاف معضلات مجهول و معلوم مولانا محمد تقى مجلسى كه بالانشين مجالس حقطلبى و ديندارى است به دستور، به شرحِ كتاب شريف «من لا يحضره الفقيه» قيام و اقدام نمايد.
و چون تأسيس مبانى اين دو ركن ركين از قوائم اربعۀ كتب حديث به حصول پيوست، بر آيينۀ ضميرِ خورشيدْنظير، عكسپذير گرديد كه چرا نشايد كه يكى از علماى اعلام، پيوسته در موكب ظفرْ احتشام، به امامت نماز جماعت اقدام نموده ثواب آن به روزگار فرخنده آثار عايد گردد؟ لاجرم رقم قضا توأم به احضار مقتداى انام و پيشواى خواص و عوام مولانا «محمد محسن كاشى» عزّ صدور يافت كه از دار المؤمنين كاشان به جانبِ موكبِ ظفرْقرين روان شده، به امامت نماز جماعت قيام و اقدام نمايد."
▪️https://t.me/tavanerejal
▪️https://eitaa.com/tavanerejal