هدایت شده از 🇵🇸 Ranyaa | رانیا
مـادر بزرگوار امام باقر «علیهالسلام»
فاطمهٔ بنـت الحسـن ، دختر امام حسن
مجتبی «علیهالسلام» بود؛ به همین
خاطر ، ایشان اولین سادات دوشرفهٔ
تاریخ شیعه هستند (:
مـادر سیـد رضی هم ، که گفتیم از
نوادگان امام زینالعابـدین بودن ،
به همین شاخه از فرزندان امام سجاد،
که مادرشون فاطمهٔ بنتالحسن بوده
برمیگردند...
هدایت شده از زینأب(:🇵🇸
لطفا 191 نفر هم برن اونور تکمیل شیم
https://eitaa.com/ranyaa_313
تَذْکِرَةٌ 🇵🇸
مـادر بزرگوار امام باقر «علیهالسلام» فاطمهٔ بنـت الحسـن ، دختر امام حسن مجتبی «علیهالسلام» بود؛ ب
امشب شب شهادت اون آقاییه که هر چی علم تا الان اگر در حد سرسوزنی به دست آوردم از لطف و کرامت ایشونه:)...
تَذْکِرَةٌ 🇵🇸
آقا تسلیت میگم محضرتون داغ فرزند خیلی سخته....💔
«جابر جُعفى» يكى از ياران باوفاى امام باقر (ع) مىگويد: «در حضور امام باقر (ع) دلم گرفت. به حضرت عرض كردم: فدايت شوم گاهى اوقات بدون آنكه مصيبتى يا گرفتاريى به من رسد، اندوهگين مىشوم چندان كه همسرم و دوستم آن را در چهره ام مىخوانند. حضرت فرمود: آرى، اى جابر خداى عز و جل مؤمنان را از طينت بهشتى آفريد و از نسيم روح خويش در آنها جارى ساخت از اينروست كه مؤمن برادر تنى و واقعى مؤمن است. پس هرگاه به يكى از آن ارواح در شهرى اندوهى رسد آن روح ديگر اندوهگين شود زيرا او نيز از جنس اوست.»
|كافى، ج ۲، ص. ۱۶۶|
بهماهآسمونمیگفت:
ببینبابایمنکجاست'!
بهشبگوکهدخترت،ساکنتوخرابههاست…💔
بهشبگودختریکه
شونهبهموهاشمیزدی؛
جونبهلبشرسیدهوتوازسفرنیومدی!
زینأب نمیدونمیادتهیانه...
امامنخوبیادمه.
وقتی۹سالبیشترنداشتیم،تویمسجدالمهدی،
کنارهم،چطوربابغض
اینروضهرومیخوندیمواشکمیریختیم... ')
اصلایهشبمامسجدنمیرفتم
سکوتمسجدبراپیرزنااذیتکنندهمیشد
خودشونپیگیرمیشدن')))
وایفرجییادشه.
عشقمونتومسجداینبود
نمازتمومشهیااگههیئتیبود
چراغاروروشنکنن.بعدروضهوسینهزنی
یکیلیواندستشبگیره
اونیکیپارچِآب')
عشقموناینبودصَفِاولوایسیم...
چهروزهاییکهپیرزنامارابهصفِدومارجاعندادند')))))
روزمونوشبمیکردیم....؟
ظهرهاهممسجدوآبادکردهبودیم....
تازهیهدورهبسیارکوتاهمنوفرجی
صبحاهممیرفتیممسجد')))
تکراریشدهبودیمبراملت'))))
فرجییادمنمیرهیهبارسراینکه
کیزودترمیرسهپایینلیوانبیاره
پابرهنهرفتیمپایین
وداشتیمباجورابلیزمیخوردیم....
اونمازپلههایالمهدی.
یعنیشباکابوسِافتادنازاونپلههارومیدیدم
نهحاجی.منبیشترشویادمه.
فقطروزاییکهفازعرفانیبرمونمیداشت
قرآنومفاتیحباخودمونمیاوردیم
ودرکنجیخلوتبهمناجات میپرداختیم')))
تَذْکِرَةٌ 🇵🇸
روزمونوشبمیکردیم....؟ ظهرهاهممسجدوآبادکردهبودیم.... تازهیهدورهبسیارکوتاهمنوفرجی صبح
یادمهیهروزظهرخیلیباغرورکهقرارقبلاز
اذانمسجدباشیمدرکوچهکربلاییصالح
بافرجیقدمبرمیداشتیم.
سپسبادرِبستهمسجدمواجهشدیم...
زنگِمنزلِسرایدارِمسجدوشروعکردیمزدن؛
فکرکردیمطرفیادشرفتهدروبازکنه')))))))
بعدشاومدگفتامروزجمعستبریدخونتون'))))
ارادتمونبهمسجدهوشوحواسوازمونگرفتهبود...