eitaa logo
تَذْکِرَةٌ 🇵🇸
564 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1هزار ویدیو
40 فایل
واگویه‌های دو‌عدد جوجه‌مهندس‌ ِعلوم‌سیاسی‌ دوست!🗿 هشتادی / ساکن‌کرج / اهل‌مطالعه‌و‌مباحثه/ ورزشکار/ قاری‌قرآن / در‌کُل‌خفن‌تشریف‌داریم😎...
مشاهده در ایتا
دانلود
نظرتون‌صفحه‌بوستان‌و‌فالو‌کنید....؟ https://virasty.com/Mjnoon_118
تَذْکِرَةٌ 🇵🇸
صحیح. قسمت نبود.
چه حیف .. یه بار خواستی متفاوت باشی‌ها ! 👀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای‌کاش‌میتونستم‌‌ ویراستی‌روبیارم‌تو‌ایتا....
به‌ماه‌آسمون‌میگفت‌: ببین‌بابای‌من‌کجاست'! بهش‌بگو‌که‌دخترت،ساکن‌تو‌خرابه‌هاست…💔 بهش‌بگو‌دختری‌که شونه‌به‌موهاش‌میزدی؛ جون‌به‌لبش‌رسیده‌و‌تواز‌سفرنیومدی!
زین‌أب نمیدونم‌یادته‌یانه... اما‌من‌خوب‌یادمه‌. وقتی‌۹‌سال‌بیشتر‌نداشتیم‌،توی‌مسجد‌المهدی‌، کنار‌هم‌‌،چطور‌با‌بغض‌ این‌روضه‌رو‌میخوندیم‌و‌اشک‌میریختیم... ')
شاید‌اولین‌باری‌که‌این‌روضه‌رو‌شنیدی، من‌برات‌خوندم')
اصلا‌یه‌شب‌ما‌مسجد‌نمیرفتم سکوت‌مسجد‌‌برا‌پیرزنا‌اذیت‌کننده‌میشد خودشون‌پیگیر‌میشدن')))
وای‌فرجی‌یادشه. عشقمون‌تو‌مسجد‌این‌بود‌ نماز‌تموم‌شه‌یا‌‌اگه‌هیئتی‌بود چراغارو‌‌روشن‌کنن.بعد‌‌روضه‌‌و‌سینه‌زنی‌ یکی‌لیوان‌دستش‌بگیره اون‌یکی‌‌پارچِ‌آب')
عشقمون‌این‌بود‌صَفِ‌اول‌‌وایسیم... چه‌روزهایی‌که‌پیرزنا‌مارا‌به‌صفِ‌دوم‌ارجاع‌ندادند')))))
روزمون‌و‌شب‌می‌کردیم....؟ ظهر‌ها‌هم‌مسجدو‌آباد‌کرده‌بودیم.... تازه‌یه‌دوره‌بسیار‌کوتاه‌منو‌فرجی‌ صبحا‌هم‌میرفتیم‌مسجد'))) تکراری‌شده‌بودیم‌برا‌ملت'))))
فرجی‌یادم‌نمیره‌یه‌بار‌سر‌اینکه‌ کی‌زودتر‌میرسه‌پایین‌لیوان‌بیاره‌ پابرهنه‌رفتیم‌پایین‌ و‌داشتیم‌با‌جوراب‌لیز‌میخوردیم.... اونم‌‌از‌پله‌های‌المهدی. یعنی‌‌شبا‌کابوسِ‌افتادن‌از‌اون‌پله‌هارو‌می‌دیدم
نه‌حاجی.من‌‌بیشترشو‌یادمه. فقط‌روزایی‌که‌فاز‌عرفانی‌برمون‌میداشت قرآن‌و‌مفاتیح‌با‌خودمون‌میاوردیم ودرکنجی‌خلوت‌به‌مناجات‌ می‌پرداختیم')))
تَذْکِرَةٌ 🇵🇸
روزمون‌و‌شب‌می‌کردیم....؟ ظهر‌ها‌هم‌مسجدو‌آباد‌کرده‌بودیم.... تازه‌یه‌دوره‌بسیار‌کوتاه‌منو‌فرجی‌ صبح
یادمه‌یه‌روز‌‌ظهر‌خیلی‌با‌غرور‌که‌قرارقبل‌از اذان‌مسجد‌باشیم‌در‌کوچه‌کربلایی‌صالح با‌فرجی‌قدم‌برمیداشتیم. سپس‌با‌درِ‌بسته‌مسجد‌مواجه‌شدیم... زنگِ‌‌منزلِ‌سرایدارِ‌مسجدو‌شروع‌کردیم‌زدن؛ فکر‌کردیم‌طرف‌یادش‌رفته‌درو‌باز‌کنه'))))))) بعدش‌اومد‌گفت‌امروز‌جمعست‌برید‌خونتون')))) ارادتمون‌به‌مسجد‌هوشو‌حواسو‌ازمون‌گرفته‌بود...
مدیونید‌فکر‌کنید‌‌ جز‌برای‌رضای‌خدا‌مسجد‌میرفتیم...')
بسم او🌱
دعای سلامتی امام زمان...
مشکل از اونجایی شروع شد که جای طلبکار و بدهکار عوض شد.. ما شدیم طلبکار خدا.. و فک کردیم خدا کسی که ما از صبح تا شب باید ازش طلبکار باشیم.. فارغ از اینکه، هنوز حق یک طپش قلب‌مون رو حق یک چرخش مردمک چشم‌مون رو حق یک دم و بازدم رو.. فقط حق یکی‌ش رو هنوز ادا نکردیم بهش و بدهکاریم‌ بهش..
وقتي مادرتان، فرزند امام مجتبي باشد از بقيع و غربتش سهمي هم براي شماست...
دلم‌خیلی‌گرفته. . .‌خیلی‌زیاد. میشه‌خواهشا‌حلالم‌کنید.')🌱
Nariman Panahi - Marham Vase Cheshme Taram Mikham (128).mp3
3.14M
جانم‌حسین.... معلومه‌کاری‌نداری‌بامن وقتی‌همه‌اومدن‌علا‌من همه‌شدن‌زائر‌تو‌ به‌غیر‌من‌که‌رو‌سیاهم... @tazkerah
امروز روز خیلی سختی بود و هست برام:) فردا هم امتحان خیلی مهمی دارم ممنون میشم دعا بفرمایین...
نمیشه‌یکم‌مرام‌به‌خرج‌بدید‌ نفری‌سه‌تا‌مداحی‌برام‌بفرستید؟